پـذیـرش شکسـت

دوره بین اتمام جنگ ایران و عراق و شروع جنگ دوم خلیج فارس، یعنی حمله عراق به کویت دوره‌ی اوج نامه نگاری‌ها بین مقامات دو کشور است. آیت‌الله هاشمی رفسنجانی بر این باور است که نشانه‌هایی از تغییر در رفتار صدام بعد از پذیرش قطعنامه وجود داشت و اطلاعات و قراین و محاسبات، راه درست حرکت را به ما نشان می‌داد. با این وجود آنطور که از صحبت‌های وی برداشت می‌شود، منتظر ارسال نامه از طرف صدام نبودند. در مقدمه کتاب دوازده نامه هاشمی می‌نویسد؛ «در تاریخ ۵ اردیبهشت سال ۱۳۶۹ مطلع شدیم که نامه سربسته‌ای از رییس جمهوری عراق و آقای یاسر عرفات برای رهبر معظم انقلاب و رییس جمهوری کشورمان رسیده است. حامل نامه فردی از سازمان آزادی بخش فلسطین بود و ابتدائا با ناباوری با این ادعا برخورد شد، چون وضع ما و عراق در شرایطی نبود که با عرف دیپلماتیک، ارسال پیک و نامه قابل توجیه باشد. بررسی‌های ابتدایی از لحاظ مضامین و امضای نامه و مهر و آرم و با توجه به شناخته شده بودن حامل نامه و همراهی با نامه عرفات، اطمینان نسبی ما را در خصوص صحت ادعا جلب کرد».(۱)

بنابراین از اوایل سال ۱۳۶۹، موج نامه‌نگاری‌ها که از طرف صدام حسین شروع شد و مجموعاً دوازده نامه بین روسای جمهور دو کشور رد و بدل شد. درباره شروع نامه نگاری‌ها دلایل مختلفی را می‌توان ذکر کرد:

نخست، مسائل اصلی باقی مانده از جنگ بود که با گذشت دو سال از جنگ هنوز حل نشده بود. از جمله مهم‌ترین این مسائل، عقب‌نشینی عراق به مرزهای بین‌المللی و موضوع تبادل اسرا بود. از زمان طرح و پذیرش قطعنامه ۵۹۸، تا مبادله اسرا زمان نسبتاً زیادی یعنی نزدیک به دو سال سپری شده بود ولی هنوز خبری از آزادی اسرا نبود، این در حالی بود که سرنوشت اسرای زیادی از دو طرف هنوز بلاتکلیف بود. همچنین با وجود بازپس‌گیری غالب مناطق در سال‌های اولیه جنگ، بخشی از ارتفاعات و مناطق مرزی همچنان در اشغال ارتش عراق بود که جزء مناطق استراتژیک بود و تمایلی در صدام برای عقب‌نشینی به مرزهای بین‌المللی مشاهده نمی‌شد.(۲)

نکته دوم را باید نوعی تلاش صدام برای خرید زمان و مشمول مرور زمان کردن خواسته‌های جمهوری اسلامی ایران بر اساس قطعنامه۵۹۸ دانست. واقعیت این بود که صدام به هیچ‌وجه حاضر نبود قرارداد الجزایر را به عنوان مبنای مرزهای بین‌المللی دو کشور و اجرای ترتیبی بندهای قطعنامه ۵۹۸ بپذیرد. مذاکرات صلح بر مبنای این قرارداد و اولین بند قطعنامه ۵۹۸، هم آتش‌بس و هم عقب‌نشینی به مرزهای بین‌المللی بود، اما صدام اصرار داشت که اول در مورد اروندرود و لایروبی این رودخانه و کشتیرانی در آن توافق شود.(۳)

نکته سوم را باید در تلاش صدام، در ایجاد مذاکرات دوجانبه و بدون واسطه دانست. درباره‌ی هدف صدام از این‌کار، خیلی نمی‌توان با اطمینان سخن گفت. اما از محتوای نامه‌های متعدد او این نکته را می‌توان دریافت که صدام در این ایام، از اینکه برخی به دنبال فتنه در روابط دو کشور هستند؛ سخن گفته و مذاکرات مستقیم و دوجانبه را، راه حلی برای این مساله می‌دانست. این نکته را به وضوح در نخستین نامه صدام می‌توان دید؛ «پیشنهاد می‌کنم ملاقات مستقیمی بین ما صورت گیرد که در آن از سوی ما، بنده خدا، فرستنده این نامه و‌ آقای عزت ابراهیم به همراه مجموعه‌ای از دستیاران خودمان و از سوی شما، آقایان علی خامنه‌ای و هاشمی رفسنجانی به همراه گروهی از دستیاران شما شرکت کنند… به اعتقاد ما، در ملاقات مستقیمی که با هم خواهیم داشت،‌ دستیابی به آنچه عراق، حق تلقی می‌کند و آنچه ایران، حق تلقی می‌کند، قابل تحقق است. ملاقاتی که راه را بر فرصت‌‌طلبان و آنان که می‌کوشند محیط صلح و آرامش را آلوده سازند، خواهد بست، مشروط بر اینکه نیت‌‌ها، صادقانه، متوجه صلح خداپسندانه و مورد رضایت ملت‌هایمان باشد».(۴)

نکته چهارم که البته در ابتدا کمتر خود را نشان می‌داد، تلاش صدام برای آسودگی از دروازه‌های شرقی جهان عرب بود. صدام که خود را در قامت رهبر جهان عرب و حافظ دروازه شرقی جهان عرب می‌دانست، توافق با ایران را برای حمله به کویت ضروری می‌دانست. همزمان با پایان جنگ سرد، صدام به بهانه توجیه مشکلات داخلی پیش آمده از جنگ بی‌حاصل با ایران، منحرف‌ساختن افکار عمومی از آثار و نتایج آن، عدم تمایل به بازپرداخت وام‌های دریافتی از کشورهای حاشیه جنوب خلیج فارس و خاتمه دادن به مشکل ژئوپولتیکی خود، به کویت، (یکی از اصلی‌ترین حامیان منطقه‌ای خود در جنگ با ایران)، حمله و این کشور را بخشی از خاک خود اعلام کرد.

صدام در ملاقات با حسنی مبارک رئیس جمهوری مصر و ملک حسین پادشاه اردن که ۲۴ فوریه ۱۹۹۰ در امان صورت گرفت، گفت که: اگر ملک فهد و شیخ جابر سی‌میلیارد در جریان جنگ عراق با ایران به عراق کمک کرده‌اند، این پول خون سربازان عراقی بوده است که برای حفظ تاج و تخت آنها ریخته شده است. آنها نه تنها باید از پس گرفتن این پول صرف‌نظر کنند؛ بلکه باید سی‌میلیارد دلار دیگر هم برای حل مشکلاتی که عراق در نتیجه این جنگ، گرفتار آن شده است، بپردازند. صدام درحالی که با خشم و نفرت از ملک فهد و امیر کویت نام می‌برد، گفت: اگر آنها به تقاضاهای عراق ترتیب اثر ندهند، ما هم انتقام خون سربازان عراقی را از آنها خواهیم گرفت. صدام از حسنی مبارک و ملک حسین خواست که سخنان او را به ملک فهد و امیر کویت بازگو کنند. مبارک از مداخله در این مسئله خودداری کرد؛ ولی ملک حسین در روز ۲۶ فوریه عازم عربستان سعودی و سپس کویت و امارات متحده عربی شد تا راه حلی برای مشکلات صدام بیابد. ملک فهد، شیخ جابر و شیخ زاید به تهدیدهای صدام اعتنایی نکردند و ملک حسین دست خالی از سفر بازگشت. امیرکویت در ملاقات با ملک‌حسین به او گفته بود که هرگونه کمکی از سوی کویت به عراق، در آینده موکول به حل اختلافات مرزی دو کشور و به رسمیت شناختن مرزهای کویت از سوی دولت عراق است.(۵)

جمهوری اسلامی ایران علی‌رغم جنگ هشت‌ساله‌ی تحمیلی از طرف عراق و همچنین رویه خصومت آمیز شورای همکاری خلیج فارس در جنگ عراق با ایران در مقابل حمله عراق به کویت خواستار اقدامات زیر شد؛ عقب‌نشینی بی‌قید و شرط عراق از کویت و خروج نیروهای خارجی از خلیج فارس، حل بحران به وسیله کشورهای اسلامی منطقه، تامین امنیت منطقه به وسیله کشورهای همجوار آن و حل و فصل مسالمت‌آمیز بحران.(۶)

در نخستین نامه، صدام از مذاکرات رودرو صحبت می‌کند و پیشنهاد می ‌کند که این ملاقات در مکه مکرمه یا هر مکان دیگری که بر آن توافق می‌‌کنیم، برپا شود، همچنین سخن از عوامل دست‌اندرکار وقوع فتنه میان ایران و عراق سخن به میان می‌آورد و از خطر صهیونیسم و برخی ابرقدرت‌ها و کشورهای بزرگ علیه عراق و امت عرب می‌گوید. متن نامه در قسمت‌های پایانی، با تاکید مجدد صدام بر مذاکرات رودرو و دو جانبه و البته در اولین زمان ممکن خاتمه می‌یابد. آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در پاسخ به نخستین نامه‌ی صدام، از ماهیت ضد استکباری انقلاب اسلامی ایران و همچنین ضد صهیونیستی آن سخن گفته و از ادامه اشغال بخشی از خاک جمهوری اسلامی ایران توسط عراق به منزله موانعی جدی در راه صلح اشاره می‌کند و به جای تماس روسای دو جمهور، از ارتباط در سطح نمایندگان بحث می‌شود. در نامه دوم دو طرف، گلایه‌ها از طرح برخی مسائل در نامه نخست مشاهده می‌شود و فضای کلی نامه را تحت‌تاثیر قرار داده است. صدام در نامه دوم می‌نویسد؛ روح پیام شما آن چنان که ما امیدوار بودیم نبود، زیرا مقدمه پیام در هرجا که فرصتی دست داده شامل عبارت‌های دو پهلو و پایان آن، خشن بوده است. همچنین صدام، از کاربرد اصطلاح جنگ تحمیلی اظهار ناراحتی کرده و اشاره می‌کند که آماده ارائه اسناد کافی در جهت اثبات تفصیلی دیدگاه‌های خود در صحنه مناظره (و اینکه چه کسی جنگ و ستیز را آغاز کرد…و چگونه شروع شد) هستیم، از پای‌بندی به قطعنامه ۵۹۸ سخن می‌گوید و پیشنهاد هاشمی رفسنجانی را در مورد ملاقات سفرا در ژنو می‌پذیرد و  می‌نویسد: به آقای برزان ابراهیم التکریتی «سفیرمان در ژنو» اختیار انجام این مذاکرات را با آقای سیروس ناصری «سفیر شما در آنجا» واگذار کردیم.

هاشمی در پاسخ، گلایه‌ها در مورد برخی مسائل را در نامه دوم تکرار و سعی می‌کند که این روند در نامه‌های بعدی تدوام پیدا نکند؛ برای همین می‌نویسد: از اینکه در مکاتبات صلح، مطالب رنجش‌آور مطرح شود راضی نیستیم ولی متاسفانه سنگ این بنا، در اولین نامه‌ی شما که به اظهار خودتان؛ با قصد زدودن رسوبات نزاع‌خیز و هموارکردن راه دوستی تنظیم شده، گذاشته شده بود، ازجمله اینکه: در نامه اول به گونه‌ای ادعا شده بود که گویا طرف ما «امت عرب» است. چیزی که در طول جنگ برای جا انداختن آن، تلاش‌های فراوان بی‌نتیجه‌ای به کار رفت. همچنین اشاره‌ی صدام به اعتبار قطعنامه ۵۹۸ را مثبت تلقی کرده و پای سازمان ملل به مذاکره کشیده می‌شود که مسئولیت اجرای قطعنامه را بر عهده دارد. از نامه سوم می‌توان به شکل جدی طرح مسائل اصلی باقی مانده و حل نشده جنگ را دید. از جمله عقب‌نشینی نیروها، به مرزهای بین‌المللی و مبادله اسرای جنگی در مدت دو ماه از تاریخ پذیرش نهایی یک موافقتنامه صلح. ولی نظر صدام در مورد اروندرود همچنان بر حاکمیت عراق بر این رودخانه است. ادعایی که در نامه چهارم هم تکرار می‌شود با این مضمون که «حاکمیت کامل بر رودخانه متعلق به عراق باشد، زیرا که حق تاریخی و مشروع آن است.» نامه‌های سوم و چهارم صدام به خاطر طرح مجدد ادعاهای صدام بی‌پاسخ می‌ماند و در نامه پنچم نیّات واقعی صدام از نامه نگاری‌ها بیشتر خود را نشان می‌دهد. این نامه که ظاهراً یک‌روز پس از حمله صدام به کویت نوشته شده، حاکی از نگرانی صدام از ورود ایران به جنگ عراق با کویت است و سعی می‌کند با عربی جلوه دادن این جنگ، عدم صلاحیت ورود ایران به این مساله را نشان دهد. نکته مهم در پاسخ هاشمی رفسنجانی به این نامه تاکید بر حق ایران و الزام به پایبندی به مفاد قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر است. نهایتاً در آخرین نامه‌، به تاریخ ۲۳ مرداد ماه ۱۳۶۹، صدام از پذیرش شرایط ایران از جمله مبادله اسرا خبر داد؛

«۱-با پیشنهاد شما مندرج در نامه جوابیه هشتم اوت ۱۹۹۰ که توسط نماینده ما در ژنو از نماینده شما دریافت شد و ناظر به لزوم مبنا قرار دادن عهدنامه ۱۹۷۵ می‌باشد، ضمن مرتبط دانستن آن با اصول مندرج در نامه سی ژوئیه۱۹۹۰ ما، به ویژه در مورد مبادله اسرا و بندهای ۶ و ۷ قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت، موافقت می‌شود.

۲-براساس بند یک این نامه و مندرجات نامه سی‌ژوئیه۱۹۹۰، ما آماده‌ایم هیأتی را به تهران اعزام کنیم و یا هیأتی از سوی شما به بغداد سفر کند تا ضمن تهیه موافقتنامه‌های مربوطه، موجبات امضای آن را در سطحی که مورد توافق قرار می‌گیرد، فراهم نمایند.

۳-به نشانه حسن نیت، ما عقب‌نشینی خود را از روز جمعه هفدهم اوت ۱۹۹۰ آغاز کرده و به جز یک نیروی سمبلیک در کنار مأموران مرزبانی و پلیس که برای انجام مأموریت‌های روزمره در شرایط عادی، باقی می‌ماند، نیروهای خود را از مناطق رویاروی شما در طول مرز فرا خواهیم خواند.

۴-مبادله فوری و همه‌جانبه اسرای جنگ به هر تعدادی که در عراق و ایران در اسارت به سر می‌برند. و این از طریق مرزهای زمینی و از راه خانقین ـ قصرشیرین و راه‌های دیگری که مورد توافق قرار می‌گیرد صورت خواهد گرفت. ما آغازگر این اقدام خواهیم بود و از روز جمعه ۱۷/۸/۱۹۹۰ به آن مبادرت خواهیم کرد.»

صدام در ادامه می‌نویسد: بدین‌ترتیب همه آنچه را می‌خواستید و بر آن تکیه می‌کردید تحقق یافت. هاشمی رفسنجانی نیز در پاسخ به آخرین نامه می‌نویسد: اعلام پذیرش مجدد معاهده ۱۹۷۵ از سوی شما راه اجرای قطعنامه و حل اختلاف در چارچوب قطعنامه ۵۹۸ و تبدیل آتش‌بس موجود به صلح دائم و پایدار را هموار ساخت. شروع عقب‌نشینی نیروهای شما از اراضی اشغالی ایران را دلیل صداقت و جدی بودن شما در راه صلح با جمهوری اسلامی ایران به حساب می‌آوریم…اکنون ما برای پذیرش نمایندگان شما در تهران آمادگی داریم و امیدواریم با تداوم جوّ مثبت و حسن‌نیّت موجود بتوانیم به صلح جامع و پایدار با حفظ همه حقوق و حدود مشروع دو ملت و دو کشور اسلامی دست یابیم.(۷)

۱۷سال بعد، هاشمی رفسنجانی در خطبه‌های نماز جمعه تهران، ازآن روز؛ به عنوان «شیرین‌ترین روز» عمرش یاد کرد و آن را یک پیروزی بزرگ برای ایران خواند. و گفت: «صدامی‌ها می‌خواستند خیالشان از پشت سرشان راحت باشد، به همین منظور صدام مکاتبه را با من شروع کردند. چند نامه به فاصله‌های کم؛ بین من و صدام مبادله شد که الان به صورت کتابچه‌ی کوچک عربی و فارسی منتشر شده و وجود دارد…»(۸)

 

پی‌نوشت‌ها:

۱٫مقدمه آیت‌الله هاشمی رفسنجانی بر کتاب دوازده نامه (متن نامه‌های مبادله شده بین روسای جمهوری اسلامی ایران و جمهوری عراق) تهران، دفتر نشر معارف انقلاب،۱۳۹۰، ص ۹

  1. محسن رشید، آشنایی با جنگ، گزارشی کوتاه، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، ج ۱، ۱۳۷۸، ص ۴۰
  2. در این مورد بنگرید به علی اکبر ولایتی، تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۰
  3. در این مورد بنگرید به دوازده نامه (متن نامه های مبادله شده بین روسای جمهوری اسلامی ایران و جمهوری عراق) تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، ۱۳۹۰
  4. محمود سید و فاطمه زارع، مناقشه مرزی عراق با همسایگان خود با تکیه بر جنگ دوم خلیج فارس، فصلنامه مطالعات روابط بین الملل، سال نهم، شماره ۳۳، بهار ۱۳۹۵، ص ۲۳۳-۲۳۴
  5. بیژن اسدی؛ خلیج فارس و مسائل آن؛ تهران، سمت، چاپ سوم، ۱۳۸۸ .ص ۵۳۰
  6. در این مورد، بنگرید به دوازده نامه (متن نامه های مبادله شده بین روسای جمهوری اسلامی ایران و جمهوری عراق) تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، ۱۳۹۰

۸ روزنامه جمهوری اسلامی،۲۰/۵/۸۶

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *