نگاهی گذرا به تاریخ تشیّع در شهر مقدّس قم

اشاره

شهر مقدس قم نه تنها پیش از اسلام، بلکه حتّی پس از اسلام نیز پیشینه‌ای کهن و معتبر دارد. به یقین آنچه که به اعتبار و جایگاه آن افزوده است، ورود تشیّع به این شهر در قرون اولیه اسلامی و تبدیل آن به یکی از مراکز مهم استقرار شیعیان امامیه در سرزمین‌های مفتوحه شرقی مسلمین است. استقرار شیعیان در قم و تبدیل آن به پایگاه تشیّع، زمینه‌ساز گسترش تشیّع در نواحی همجوار و گسترش به سراسر ایران نیز شد. از همین روی شناختن قم و اهل آن از همین‌رو برای مسلمانان، به‌ویژه دوستداران اهل‌بیت(ع) از اهمیت خاصّی برخوردار است و تحقیقات بسیاری هم در جهات مختلف آن صورت گرفته است.

این نوشتار مختصر به تاریخ تشیّع و به چگونگی پیدایش شیعه و گسترش آن در این منطقه می‌پردازد و درصدد یافتن پاسخی برای سئوالاتی از این قبیل است که: چرا قم پس از پذیرش اسلام به عنوان یک شهر شیعی مطرح شد و مذهب تشیع را در حالی پذیرفت که سایر نقاط ایران هنوز در پذیرش اسلام یا باقی ماندن بر آیین آباء و اجدادی خود مردد بودند؟ مهم‌ترین عوامل تأثیرگذار بر پذیرش تشیّع و گسترش آن در قم کدامند؟

در این مقاله، ضمن پاسخ اجمالی به سئوالات فوق، به برخی از وقایع و مسائلی که به نحوی با موضوع سخن مرتبط است، اشاره می‌شود.

 

مفهوم‌شناسی شیعه و تشیّع

واژه «شیعه» برگرفته از ماده «شیع» به معناى مشایعت، تبعیت، پیروى و شجاعت است.(۲) همچنین بر پیروان و یاران اطلاق می‌شود؛ چنانکه غالباً بر یاران و پیروان امام على(ع) گفته می‌شود.(۳)

در اصل عربى، «شیعه» به معناى گروهى از مردم است و اسمى است که بر مفرد، تثنیه و جمع و نیز بر مذکر و مؤنث به صورت یکسان اطلاق می‌شود(۴) که در فارسى نیز به همین‌گونه است. البته اگر بخواهند تنها مفرد را قصد کنند ـ چه در فارسى و چه در عربى ـ «شیعى» می‌گویند و جمع آن در فارسى «شیعیان» است.(۵) امّا در عربى با توجّه به مراتب گوناگون جمع، «شِیَع» (جمع) و «اشیاع» (جمع الجمع) استعمال می‌گردد.(۶)

واژه شیعه در مجموع چهار بار در قرآن کریم به کار رفته است: یک بار به شکل مفرد(۷) و سه بار به شکل مضاف(۸) که در آیه نخست به معناى «گروه» و در سه مورد دیگر به معناى «تابع و پیرو» است. همچنین در قرآن‌کریم، در پنج مورد واژه «شِیَع» (جمع) ـ به معناى گروه‌ها ـ استعمال شده است.(۹) شایان ذکر است که در دو مورد از استعمالات قرآنى، واژه «شیعه» در برابر «عدوّ» (دشمن) به کار رفته است.(۱۰)

به هر حال، واژه شیعه در یک کاربرد اصطلاحى بر یاران و حامیان امام على(ع) اطلاق می‌شود؛(۱۱) البته در طول تاریخ، این اصطلاح شامل دو معناى عام و خاص بوده است.

معناى اصطلاحى عام در واقع ناظر به پیدایش دو جریان کلى در تاریخ صدر اسلام است که بیانگر جدایى مسلمانان بر دو بخش دوستداران و هواداران امام على(ع) و مخالفان ایشان است.

از نظر تاریخى، این جدایى و تقابل از همان دوران حیات پیامبر اکرم(ص) از طرف آن حضرت به یاران و دوستداران امام علی(ع) و فرزندان گرامی‌اش گفته ‌شد،(۱۲)؛ اما پس از رحلت  حضرت بود و در ماجراى «سقیفه بنی ساعده» (سال ۱۱ هـ.ق) کاملاً آشکار و سپس در سطحى «فراگیر» و در دوران خلافت امیرمؤمنان(ع) در جنگ‌هایى چون «جمل» و «صفین» به پیکار و کشتار منتهى شد. امام على(ع) با اشاره به شهادت یاران خود توسط اصحاب جمل می‌فرماید: «[آنان] شیعیان مرا و کارگزاران مرا کشتند.»(۱۳)

اصطلاح «شیعه على(ع)» به‌طور خاص بر پیروان مذهب تشیّع در برابر پیروان مذهب تسنّن اطلاق و شامل کسانى می‌شود که به امامت منصوص و بلافصل امام على(ع) و فرزندان آن حضرت پس از رسول خدا(ص) اعتقاد دارند.(۱۴) شیعه به این معناى خاص سه فرقه عمده داشته است: امامیه (دوازده امامى)؛ زیدیه؛ اسماعیلیه. افزون بر این سه گروه، فرقه چهارمى به نام «غلات» نیز خود را شیعه می‌نامیده‌اند؛(۱۵) البته سایر شیعیان، به‌ویژه امامیه بر این باورند که غلات به علت افکار غالیانه و مشرکانه خود که در امامت تا حدّ ربوبیّت غلوّ می‌کنند، نه تنها شیعه که اساساً مسلمان نیز نیستند.(۱۶)

 

قم در گذر تاریخ کهن

شهر قم از کهن‌ترین مراکز تمدنی و مشهورترین شهرهای مذهبی ایران است. شهری که امام صادق(ع) آن را حرم اهل‌البیت(ع) نامید: «خدا را حرمی است و آن مکه است، پیامبر را حرمی است و آن مدینه است، امیرالمؤمنین را حرمی است و آن کوفه است و برای ما حرمی است و آن قم است.»(۱۷)

 

وجه تسمیه قم

از این شهر با تعابیر مختلفی چون کُم، کومه، کمندان، کونایا، کوآما، و غیر اینها نام برده شده(۱۸)

درباره وجه تسمیه قم در منابع روایی اسلامی آمده است:

۱ـ پیامبر اکرم(ص) در شب معراج به هنگام عروج به آسمان‌ها، ابلیس را مشاهده کرد که در این سرزمین نشسته و دستانش را تا مرفق بر زانوها انداخته است. وقتی جبرئیل او را معرفی کرد، پیامبر(ص) خطاب به او فرمود: «قُم یا مَلْعُونُ! فَشارِک اعدائَهُم فی اموالِهِم وَاولادِهِم وَنِسائِهِمْ، فَانَّ شیعَتی وَشیعَهَ عَلِی لَیسَ لَک عَلَیهِمْ سُلْطانٌ، فَسُمّیتْ قُم؛. ای دورمانده از رحمت خدا برخیز (و از این سرزمین دور شو) و با دشمنان اهالی این سرزمین در اموال و اولاد و همسرانشان شریک شو؛ زیرا راه نفوذی برای تو بر شیعیان من و شیعیان علی بن ابی‌طالب وجود ندارد.»(۱۹)

۲ـ امام صادق(ع) خطاب به عفان بصری فرمود: «آیا می‌دانی چرا قم را قم نامیده‌اند؟ براى آنکه مردمش با قائم آل محمّد صلوات‌الله علیه به پاخیزند و بر او استوار مانند و او را یارى کنند.»(۲۰)

۳ـ امام هادی(ع) فرمود: «همانا قم نامیده شد براى اینکه چون کشتى نوح در طوفان بدان رسید ایستاد و آن قطعه‌ای از بیت‌المقدس است».(۲۱)

 

قم، قلب جهان تشیّع

شهر مقدس قم اگرچه به دلیل قرار گرفتن در منطقه‌ای بیابانی و همسایگی با کویر از جاذبه‌های اقلیمی و طراوت آب و هوایی بهره‌ اندکی دارد، امّا بوستان فضیلت، چشمه‌های معرفت و جویبارهای ایمان، این دیار را به لحاظ قداست، به صورت «بهشت کویر» درآورده است.

قم آشیانه آل محمد،(۲۲) مأوای فاطمیان،(۲۳) کانون و پناهگاه شیعیان(۲۴) نامیده شده است.

پیامبر اکرم(ص) و حضرات ائمه معصومین(ع) نیز شرافت و فضیلت این شهر را ستوده و به پیروان خود سفارش کرده‌اند به قم و حوالی آن بروند؛ زیرا بلاها از آن نواحی دور شده است و اگر ستمگری قصد تعرّض به آن را داشته باشد، شکست می‌خورد. وقتی فتنه‌ها و آشوب‌ها چون ابرهای تیرهای نقاط مختلف را آشفته می‌کنند، بهتر است شیعیان به قم روی آورند، زیرا امنیت بهتری دارد.(۲۵) از این‌رو می‌بینیم در عصر حکّام جور اموی و عباسی، هر علوی و شیعی مذهبی که از دست آن حکّام جبّار می‌گریخت امیدش شهر مقدّس قم بود و بدانجا پناه می‌برد.

بعد از دفن حضرت معصومه(س)، توجه علویان و سادات نسبت به قم فزونی یافت و در فاصله کوتاهی، عدّه بسیاری از فرزندان امامان از اطراف به قم رو آوردند و از نظر کثرت سادات، شهری کم‌نظیر است.(۲۶)

 

تاریخ تشیّع در قم

شهر قم را باید نخستین مرکز تشیّع در حوزه‌ای دانست که به نام ایران شناخته می‌شود؛ زیرا سابقه تشیّع آن به رُبع آخر قرن اوّل هجری بر می‌گردد که ایران هنوز گرفتار کشمکش بین پذیرش اسلام و باقی ماندن بر دین آباء و اجدادی خود بود. در مورد تاریخ قم روایت‌های زیادی نقل شده‌اند. یاقوت حموی، آن را یک شهر نوبنیاد اسلامی می‌داند.(۲۷) امّا برخی آن را شهری قدیمی می‌دانند و ادله‌ای را هم ارائه کرده‌اند.(۲۸) از مجموع حوادث مربوط به نفوذ اعراب اشعری در این منطقه که راوی اصلی آن «مؤلف تاریخ قم» است، چنین بر می‌آید که گروه‌هایی از عجمان فارسی‌زبان در این منطقه می‌زیستند.(۲۹) در روایتی آمده که گروهی از موالی ابن عباس در نیمه اول قرن اول هجری به قم آمدند. همچنین گفته شده که پس از قیام مختار، در سال ۶۷ هـ.ق. گروهی از بنی‌اسد به قم مهاجرت کردند و در آنجا ساکن شدند.(۳۰)

یکى از اولین اجداد کسانى که از اشعری‌ها به قم آمدند، «سائب بن مالک اشعرى» است که بنا به نقل «کلبى» در کوفه، «شیخ شیعه» بود. گرایش شیعى او در حدّ یک «تشیع اعتقادى» بود، از این‌رو از «عبدالله بن مطیع» والى «عبدالله بن زبیر» خواست تا در بین آنها سیره امام علی(ع) را در پیش گیرد،(۳۱) او پس از خروج مختار که به خونخواهی امام حسین(ع)، قیام کرده بود به او پیوست و تا آخرین لحظات در کنار مختار باقى ‏ماند تا اینکه به شهادت ‌رسید.(۳۲)

بنابراین تشیع در خانواده آنان وجود داشت و طبعاً روحیه ضد «اموى» هم در آنان بسیار شدید بود. بعدها وقتى «عبدالرحمن بن اشعث» علیه حجّاج بن یوسف ثقفی شورید، «احوص» پسر مالک بن سائب نیز دستگیر شد. امّا بعدها «عبدالله» برادر «احوص» وساطت و او را آزاد کرد. از آنجا که احتمال دستگیری مجدّد او و برادرش وجود داشت، تصمیم گرفتند از عراق به جائی دور از دسترس حجّاج بروند. از اخبار تاریخی چنین استفاده می‌شود که اشعری‌ها به قصد «اصفهان» که به دست «ابوموسی اشعری» فتح شده بود، حرکت کردند؛ امّا در منطقه «قم» ساکن شدند. بدین شکل شهر قم با وجود اعراب اشعری‌ای که گرایش شدید شیعی و ارادت خاصی به اهل‌بیت(ع) داشتند، بنیانگزاری شد و آنجا را به صورت پایگاهی أمن برای علویان، سادات و فاطمیان درآوردند.

قطعاً ایرانیانی هم در قم سکونت داشتند و یا بعدها به قم آمدند، به‌طوری که بنا به نوشته «ابن حوقل» زبان آنها، پس از مدّتی به فارسی تبدیل شد.(۳۳) بنابراین باید عجم‌هایی در آنجا ‌بوده باشند که تأثیر قاطع روی زبان عربی قبائل عربی گذاشتند.

حموی می‌نویسد: اوّلین کسی که از اعراب بدین شهر آمد، عبدالله بن سعد بود. او پسری داشت که در کوفه تربیت و از آنجا به قم منتقل شده و بر مذهب «امامیه» بود. او کسی است که تشیّع را بدان نقطه آورد.(۳۴)

به هر حال، حرکت تفکّر شیعی در قم پس از استقرار اعراب در این منطقه به وجود آمد و با تجمّع و اقتدار آنان در این شهر، قبل از نیمه‌های قرن دوم هجری به‌سرعت گسترش پیدا کرد.

گفته‌اند، در دورانی که اکثر بلاد ایران، مذاهب تسنّن و زرتشتی داشتند، مردم قم از «مذهب تشیّع»  پیروی می‌کردند و در دورانی که دیگر شیعیان اهل‌بیت(ع) با رمز و اشاره از پیشوایان خود نام می‌بردند، قمی‌ها آشکارا مذهب تشیّع را تبلیغ می‌کردند. بنا به نقل صاحب تاریخ قم، نخستین کسی از طایفه  اشعری که اظهار تشیّع و برای ترویج آن کوشش کرد، موسی بن عبدالله از تربیت‌یافتگان محلّه شیعه‌نشین کوفه، امامی مذهب و از اصحاب امامان باقر و صادق(ع) بود.(۳۵)

اشعریان به عنوان انتقال دهندگان مذهب تشیّع از کوفه به قم و مروّجان آن در این منطقه، و جزو حاملان و انتشار دهندگان احادیث اهل‌بیت(ع) در این نواحی به حساب می‌آیند. در عین حال نفوذ شیعه در این منطقه مرهون کسانی است که به‌نوعی از صحابه پیامبر(ص) و از طرفداران حضرت علی(ع) بودند.

در قرون بعد، حضور مبارک حضرت فاطمه معصومه(س) در تعمیق تشیع در این منطقه بسیار تاثیرگذار بود.

 

پی‌نوشت‌ها

۱ـ دانش‌آموخته حوزه علمیه قم، محقق و نویسنده.

۲ـ  خلیل بن احمدالفراهدى، ترتیب کتاب العین، انتشارات اسوه، ج۲، ص۹۶۰٫

۳ـ فیروزآبادى، قاموس اللغه، چاپ سنگى، ص۳۳۲٫

۴ـ ابن منظور، لسان العرب، بیروت، داراحیاء التراث العربى، مؤسسه التاریخ العربى، ۱۴۱۶ ق/ ۱۹۹۶ م، ج۷، ص۲۵۸

۵ـ مصاحب، دائره‌المعارف فارسى، چاپ دوم، تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۰ش، ج۲، ص۱۵۳۲، (ماده «شیعه»).

۶ـ ابن منظور، همان، ج۷، ص۲۵۸،

۷ـ مریم، ۶۹٫

۸ـ قصص:۱۵ و صافات۸۳٫

۹ـ حجر: ۱۰ / انعام: ۶۵و۱۵۹ / قصص: ۴ / روم: ۳۲٫

۱۰ـ … «هذا مِنْ شیعَتِهِ وَ هذا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغاثَهُ الَّذی مِن شیعَتِهِ عَلَى الَّذی مِن عَدُوِّهِ» (قصص/۱۵).

۱۱ـ ر.ک: لسان العرب، ج۷، ص۲۵۸ (ماده «شیع»).

۱۲ـ  ر.ک: عبدالله فیاض، تاریخ الامامیه اسلافهم و من الشیعه منذ نشأه التشیع حتى مطلع القرن الرابع الهجرى، بیروت، مؤسسه الاعلمى للمطبوعات، ۱۴۰۶ ق/ ۱۹۸۶ م، ص۳۱٫

۱۳ـ نصر بن مزاحم منقرى، وقعه صفین، تحقیق و شرح عبدالسلام محمدهارون، قاهره، مطبعه المدنى، ۱۳۸۲، ص۵٫

۱۴ـ ر.ک: تاریخ الامامیه اسلافهم و من الشیعه منذ نشأه التشیع حتى مطلع القرن الرابع الهجرى، ص۳۱٫

۱۵ـ  سیدمرتضى بن داعى حسنى رازى، تبصره العوام فى معرفه مقالات الأنام، تصحیح عباس اقبال، تهران، مطبعه مجلس، ۱۳۱۳، ص ۱۶۷٫

۱۶ـ ر.ک: سعدبن عبدالله ابوخلف الأشعرى القمى، کتاب المقالات و الفرق، تصحیح محمدجواد مشکور، تهران، مؤسسه مطبوعاتى عطائى، ۱۹۶۳م، ص۶۴٫

۱۷ـ بحارالأنوار، ج۱۰۲، ص۲۶۷،

۱۸ـ معجم البلدان، ج۴، ص۲۷۴٫

۱۹ـ بحارالانوار، ج۶۰، ص۲۱۶٫

۲۰ـ همان، ج۵۷، ص۲۱۶٫

۲۱ـ همان، ص۲۱۳٫

۲۲ـ امام کاظم(ع) فرمود: «قم، آشیانه آل محمد(ع) و پناهگاه شیعیان آنهاست» (بحارالانوار، ج۶۰، ص۲۱۴).

۲۳ـ امام صادق(ع) فرمود: «چون بلاء و رنجى به شما رسد، بر شما است که به قم روید که جایگاه بنى فاطمه و آسایشگاه مؤمنان است…» (بحارالانوار، ج۵۷، ص۲۱۴).

۲۴ـ از امام صادق(ع) نقل است که: «چون بلاها همه‌گیر شدند، آسودگى سواد در کوفه و اطراف آن است و در قم از کوهستان و چه خوب جایى است قم براى ترسان آواره (بحارالانوار، ج۶۰، ص۲۱۲).

۲۵ـ بحارالانوار، ج۶۰، ص۲۱۲٫

۲۶ـ مجالس المؤمنین قاضی نورالله شوشتری، ج۱، ص۱۴۶٫

۲۷ـ معجم البلدان، ج۴، ص۳۹۷٫

۲۸ـ مرحوم «رشید یاسمی» در مقدمه کتاب «راهنمای قم»، ادله‌ای آورده‌اند که عباس فیض قمی نویسنده کتاب «گنجینه آثار قم»، آنها را نقد کرده است.(گنجینه آثار قم، ج۱، ص۷۴-۸۰).

۲۹ـ تاریخ قم، ص۱۸۰: در اطراف شهر، عجمانی بوده‌اند که عده‌ای از آنها تا مدتها پس از آن نیز زرتشتی باقیمانده‌اند.

۳۰ـ تاریخ مذهبى قم،  ص۴۸٫

۳۱ـ تاریخ قم، ص۲۸۵٫

۳۲ـ همان، ۲۸۹-۲۹۰٫

۳۳ـ ابن حوقل، ابوالقاسم النصیبی، صور هالارض، بیروت: دار الصادر، ص ۳۱۵٫

۳۴ـ معجم البلدان، ج۴، ص ۳۹۷-۳۹۸٫

۳۵ـ تاریخ قم، حسن بن محمد، ص۲۷۸٫

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *