مروری بر خطبه فدکیه حضرت زهرا«س»

بعد از رحلت شهادت‌گونه‌ رسول خدا«ص» رویدادهای عجیبی مانند غصب خلافت، آتش زدن در خانه امام علی«ع» و فاطمه زهرا«س»، اهانت به شخص ایشان، قطع منابع اقتصادی اهل‌بیت«ع» از جمله حکم مصادره فدک در مدینه اتفاق افتادند. حضرت فاطمه«س» می‌دیدند که خلافت غصب و مردم از مسیر اصلی‌ای که رسول خدا«ص» مشخص فرموده بودند، خارج شده‌ و فدک را به‌ناحق تصرف کرده‌اند. این تجاوز آشکار توأم با نادیده گرفتن بسیاری از احکام اسلام بود و جامعه اسلامی را گرفتار یک انحراف شدید از تعالیم اسلام و سنّت پیامبر«ص» می‌کرد. ایشان از سوی دیگر متوجه بودند که غصب فدک مقدمه‌ای است برای خانه‌نشین کردن امیرمؤمنان علی«ع» و محاصره اقتصادی یاران جانباز ایشان، لذا حضرت به دفاع از حق خویش در مقابل غاصبان فدک پرداختند؛ ولی نظام حاکم به بهانه حدیث مجعول «نَحنُ مَعَاشِرَ الأَنبِیَاءِ لَا نُوَرِّثُ؛ ما پیامبران ارثی از خود نمی‌گذاریم» از ادای این حق سر باز زد. حضرت فاطمه«س» از هر طریقی تلاش کردند تا غاصبان را به محاکمه بکشانند و در ملاءعام آنان را  به روشنی محکوم سازند. لذا اولین گام ایراد خطبه فدکیه بود.

 

حضور بانوی دوجهان در مسجد مدینه

بانوی اسلام، سیّده زنان عالم با جمعی از زنان بنی‌هاشم به مسجد پیامبر«ص» آمدند تا در برابر توده‌های مسلمان و سران مهاجر و انصار گفتنی‌ها را بگویند و اتمام حجت کنند. ایشان بی‌اعتنا به «جوسازی» خاصی که شده بود و به بهانه «غصب فدک» خطبه بسیار غرایی ایراد کردند که بسیاری از حقایق در آن افشا شده‌اند. این خطبه تاریخی از خطبه‌های معروف اهل بیت«ع» است، که مسائل مهمی در آن بیان شده‌اند. در گذشته متعهدان شیعه فرزندان خود را همواره توصیه به حفظ این خطبه می‌کردند تا با گذشت زمان، گرد و غبار نسیان بر آن ننشیند و از سوی دشمنان مغرض زیر سئوال قرار نگیرد. در این دوران نیز سزاوار است که نسل جوان شیعه این گنجینه‌ بزرگ را به خاطر بسپارند و به آیندگان انتقال دهند.

اسناد و مدارک خطبه

این خطبه از خطبه‌های مشهوری است که علمای بزرگ شیعه و اهل سنّت با سلسله سندهای بسیار آن را نقل کرده‌اند و برخلاف آنچه بعضی خیال می‌کنند، هرگز خبر واحد نیست. از جمله منابعی که این خطبه در آن آمده است می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

۱-ابن ابی‌الحدید معتزلی دانشمند معروف اهل سنّت در «شرح نهج البلاغه» در شرح نامه «عثمان بن حنیف» در فصل اوّل تصریح می‌کند که اسنادی را که برای این خطبه در اینجا آورده‌ است از هیچ‌یک از کتب شیعه نگرفته‌ است.

۲-علی بن عیسی إربلی در کتاب «کشف الغمه» آن را از کتاب «سقیفه» ابوبکر احمد بن عبدالعزیز آورده است.

۳-مسعودی در «مروج الذهب» اشاره اجمالی به خطبه مزبور دارد.

۴-سیّد مرتضی عالم بزرگ شیعه در کتاب «شافی» این خطبه را از عایشه همسر پیامبر«ص» نقل کرده است.

۵-محدّث معروف مرحوم صدوق بعضی از فرازهای آن را در کتاب «علل الشرایع» ذکر کرده است. فقیه و محدّث بنام، مرحوم شیخ مفید نیز بخشی از خطبه را روایت کرده است.

۶-سیّد ابن طاووس در کتاب «طرائف» قسمتی از آن را از کتاب «المناقب» احمد بن موسی بن مردویه اصفهانی که از معاریف اهل سنّت است از عایشه نقل می‌کند.

۷-مرحوم طبرسی صاحب کتاب «احتجاج» آن را به‌طور «مرسل» در کتاب خود آورده است.

 

محتوای خطبه:

در این خطبه با عظمت به امور مهمی اشاره شده است:

۱-حمد و ستایش الهی ۲٫ شهادت به وحدانیت‌الهی ۳٫گواهی به رسالت حضرت محمد«ص» ۴٫اشاره به قرآن به‌عنوان عهد الهی ۵٫ فلسفه احکام و اینکه احکام اسلام برای هدایت انسان‌هاست ۶٫ معرفی نسبت خویش و علی«ع» با پیامبر«ص»۷٫ اشاره به اینکه با رسالت پیامبر«ص» مردم از شرک و گمراهی نجات یافتند. ۸٫ نقش امام علی«ع» در رسالت پیامبر«ص» و توسعه و گسترش آن ۹٫ غصب خلافت علی«ع» و انحراف تاریخ بشریت ۱۰٫ خارج شدن از راه صواب و صراط مستقیم پس از رحلت پیامبر«ص» ۱۱٫ ذکر دلائل و ذکر بیّنه از قرآن برای ارث بردن خود ۱۲٫ لزوم احترام به فرزندان رسول خدا«ص» ۱۳٫ لزوم عمل به قرآن بعداز پیامبر«ص» ۱۴٫ دست یاری به سوی مردم دراز کردن ۱۵٫ اتمام حجت با غاصبان و مردم.

این مطالب به‌گونه‌ای تنظیم شده‌اند که مطالب بعدی بر مطالب قبلی مترتب است. توحید و یگانگی خداوند زیر بنای تمام اعتقادات است. کسی که توحید را خوب هضم کند نمی‌تواند رسالت و پیروی از رسول خدا«ص» و قرآنی را که به عنوان معجزه آورده است انکار کند. طبعاً یاری این پیامبر و اطاعت از ایشان و کسانی که به عنوان جانشین تعیین می‌کنند ضروری است.

در مسائل و احکام از جمله ارث باید به دستورات قرآن عمل کرد و مردم وظیفه دارند از اهل‌بیت«ع» پیروی و در صورت لزوم از حق آنها دفاع و جان و مال خود را در این راه فدا کنند. پرداختن به تمام این مباحث وقت مفصلی را می‌‌طلبد. آنچه پیش‌رو دارید عصاره‌ی این خطبه است.

 

حمد و ستایش الهی

حضرت لحظه‌ای مکث کردند تا همهمه جمعیت فرو نشست و سر و صداها و گریه جمعیت که با آمدن حضرت به مسجد شروع شده بود خاموش شد. سپس کلام خود را با حمد و سپاس الهی و درود بر پیامبر خدا«ص» آغاز کردند. از شنیدن صدای فاطمه«س» مردم مجدداً به گریه افتادند. بعد از سکوت و آرامش، فاطمه«س» کلام خود را چنین آغاز فرمودند:

«خداوند را سپاس بر نعماتی که داد و به قلب‌ها الهام فرمود و مدح و ستایش خدایی را که به نعمت‌های عامه‌اش قبل از استحقاق ابتدا کرد و هرگونه نعمتی را ارزانی داشت و یکی را پس از دیگری بر ما فرو ریخت. نعمت‌هایی که از شماره بیرونند و جزای آنها را هرگز نتوان داد و نهایتشان را نتوان فهمید.»

 

گواهی به وحدانیت الهی

از آنجا که توحید زیر بنای اصلی تمام اعتقادات و احکام است، حضرت با عباراتی بسیار فصیح وحدانیت الهی را بیان نموده فرمودند:

«وَ اَشهَدُ اَن لا اِلهَ اِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ، کَلِمَهٌ جَعَلَ الاِخْلاصَ تَأْویلَها، وَ ضَمَّنَ الْقُلُوبَ مَوصُولَها، وَ اَنارَ فِی التَّفَکُّرِ مَعقُولَها، الْمُمتَنِعُ عَنِ الاَبصارِ رُؤیَتُهُ، وَ مِنَ الاَلسُنِ صِفَتُهُ، وَ مِنَ الاَوهامِ کَیفِیَّتُهُ(۱).و گواهی می‌دهم که معبودی جز الله نیست، خدایی یگانه و بی‌شریک. و این کلمه توحید کلمه‌ای است که نتیجه‌اش اخلاص است و در قلب‌ها ریشه دارد. توحید در فطرت انسان نهاده شده و هرکس به آن اندیشید، آن را با عقلش مطابق دانست. توحید نظری و استدلالی خدایی که چشم‌ها توان دیدنش و زبان‌ها توان وصفش و خیالات، توان چگونگی‌اش را ندارند.»

 

گواهی به رسالت پیامبر اکرم«ص»

بعد از توحید مهم‌ترین مسئله اعتقادی رسالت و نبوت و اطاعت از پیامبر خاتم«ص» است که حضرت زهرا«س» با بیان رسا این وظیفه مهم را گوشزد و اعلام خطر می‌کنند که مردم از اطاعت حضرت محمد«ص» خارج نشوند. ایشان می‌فرمایند، «وَ اَشهَدُ اَنَّ اَبی‏مُحَمَّداً عَبدُهُ وَ رَسُولُهُ، اِختارَهُ قَبْلَ اَن اَرسَلَهُ، وَ سَمَّاهُ قَبلَ اَن اِجْتَباهُ، وَ اصْطَفاهُ قَبْلَ اَنْ اِبْتَعَثَهُ، اِذ الْخَلائِقُ بِالْغَیبِ مَکْنُونَهٌ، وَ بِسَتْرِ الْاَهاویلِ مَصُونَهٌ، وَ بِنِهایَهِ الْعَدَمِ مَقْرُونَهٌ، عِلْماً مِنَ اللَّهِ تَعالی بِمائِلِ الْاُمُورِ، وَ اِحاطَهً بِحَوادِثِ الدُّهُورِ، وَ مَعْرِفَهً بِمَواقِعِ الْاُمُور»(۲) و گواهی می‌دهم که پدرم محمد«ص» بنده و رسول خداست و خداوند او را برگزید. قبل از اینکه به او ماموریت دهد و او را نام نهاد قبل از آنکه او را در ظاهر پدید آورد و او را انتخاب کرد، قبل از اینکه پیامبرش کند. چه، آفریدگان در علم غیب خدا مستور و در پرده ترس‌ها نگه داشته شده و با عدم، دست به گریبانند و خداوند پیامد کارها را می‌داند و بر رویدادهای روزگار احاطه دارد و به جایگاه کارهای شدنی آشناست.

خداوند رسولش را فرستاد تا فرمان خود را تمام و کامل کند و اراده حتمی‌اش را در مورد اجرای احکامش ظاهر سازد و تقدیرات قطعی‌اش را نافذ فرماید. و چون دید امت‌ها فرقه فرقه شده و دین‌هایشان پراکنده گشته، هر دسته به دور آتشی جمع و به بت‌پرستی مشغولند و با اینکه خدا را می‌شناسند منکر او شده‌اند، لذا ظلمت‌ها را با نور محمد«ص» روشن کرد و تیرگی قلب‌ها را زدود و موانع را از جلو چشم‌ها برداشت و مردم را هدایت فرمود و از گمراهی رهانید و کوری‌ها را به بینایی تبدیل کرد و آنها را به دین قویم خود هدایت و به راه مستقیم دعوت فرمود.

 

اشاره به قرآن به‌عنوان عهد الهی

آنگاه حضرت به قرآن به عنوان کتاب الهی که باید اساس رفتارهای مسلمانان بر مبنای آن باشد اشاره می‌کنند تا بتوانند در احتجاجات بعدی کاملاً از آن بهره‌برداری کنند. سپس فاطمه«س» رو به اهل مجلس کردند و فرمودند: «شما‌ ای بندگان خدا، مورد خطاب امر و نهی الهی و حاملان دین و وحی او هستید، تا نسبت به این دین درباره خود امین باشید و به دیگر امت‌ها هم برسانید. ای مردم در بین شما خداوند عهدی گذاشته است و آن کتاب ناطق خدا، قرآن صادق و نور درخشان و چراغ تابناک است که دیدگاه‌هایش روشن و اسرارش آشکار و ظواهرش درخشان است. قرآنی که پیروانش مورد غبطه دیگران و پیروی‌اش کشاننده به سوی بهشت و حرف شنوایی از آن موجب رهایی است.»(۳)

 

فلسفه برخی از احکام اسلامی

از بین احکام، فلسفه ایمان، نماز، روزه، زکات، و حج از جمله فلسفه اطاعت از امامت را گوشزد می‌کنند که باعث جلوگیری از تفرقه و پراکندگی می‌شود. تمام اختلافات جهان اسلام به خاطر دور شدن از محور امامت و ولایت بوده و هست و امروزه نیز این خطر جامعه مارا تهدید می‌کند، «‌ای مردم مسلمان! خداوند تبارک و تعالی ایمان را موجب پاکی شما از شرک قرار داد و نماز را برای دوری از تکبر و زکات را باعث طهارت روح و فزونی در روزی و روزه را برای پایداری اخلاص و حج را موجب استواری دین و عدل را برای تقویت دل‌ها و پیروی از ما اهل‌بیت «ع» را موجب نظم ملت‌ها و پیشوائی ما را برای امان از تفرقه و جهاد را موجب عزت اسلام، معین کرد…

و خداوند شرک را حرام فرمود تا در ربوبیت او اخلاص باشد، « اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِه»(آل‌عمران/۱۰۲) پس آن‌گونه که شایسته است تقوای الهی را پیشه‌ خود کنید و جز در حال مسلمانی از دنیا نروید و اوامر و نواهی الهی را  اطاعت کنید، زیرا فقط بندگان عالم از خداوند خوف دارند.(۴)

 

معرفی نسبت خویش وعلی«ع» با پیامبر«ص»

راستی چرا باید فاطمه«س» خود را معرفی کنند؟ مگر مردم ایشان را نمی‌شناسند؟ معرفی حضرت برای غفلت‌زادیی مردم است. سپس فرمودند، «ای مردم! بدانید من فاطمه‌ام و پدرم محمد«ص» است. آنچه را که می‌گویم از اول تا به آخر صحیح است. نه سخن بیهوده می‌گویم و نه کار ناروا انجام می‌دهم. من دختر آن پیامبرم که خداوند درباره‌اش فرمود، «فرستاده‌ای از جانب من به سوی شما آمده که زحمت‌های شما بر او گران است و نسبت به اصلاح شما حریص است و با مؤمنین رئوف و مهربان.» اگر نسب او را بشناسید، می‌دانید که او فقط پدر من است و نه هیچ‌یک از زنان شما و اوست برادر امیرالمؤمنین علی«ع» و نه هیچ‌یک از مردان شما و چه خوب است منسوب بودن به آن حضرت که درود خداوند بر او و خاندانش باد.»

 

نقش امام علی«ع» در توسعه رسالت پیامبر«ص»

ضروری‌است که در چنین آشفته بازاری نقش بی‌بدیل علی«ع» در جنگ‌های صدر اسلام و زحمات طاقت‌فرسای ایشان برای پیروزی و توسعه و پایداری اسلام گوشزد شود تا نسل‌های قبلی از غفلت به در آیند و نسل‌های جدید آگاهی یابند. لذا فرمودند: «پس خدای تبارک و تعالی شما را به پدرم محمد«ص» از آن وضع اسفبار نجات داد و بعد از همه مقدمات و بعد از آنکه گرفتار مردم قوی و گرگان عرب و طاغیان اهل کتاب شدید، خداوند هر آتشی را که بر افروختند، خاموش کرد و هرگاه شیطانی سر بلند و متجاوزی چون مار، اجتماع مسلمین را تهدید به مرگ ‌کرد، آن حضرت برادرشان امیرالمومنین علی«ع» را به کام آنها فرستادند و علی«ع» هم از آنها دست بر نمی‌داشت، مگر اینکه آنان را گوشمالی می‌داد و شراره آتش آنان را خاموش می‌کرد. علی«ع» در راه خدا رنج‌ها دید و تلاش‌ها کرد. به رسول خدا«ص» نزدیک و نسبت به اولیای خدا سرور بود. آستین همت را بالا زده، خیرخواه و کوشا و رنج دیده و زحمتکش بود، در حالی که شما در آسایش و رفاه به سر می‌بردید و به فکر خود بودید. از نعمت‌ها بهره‌مند و آسوده و بی‌خیال در کمین ما نشسته بودید که اوضاع چگونه می‌چرخد و گوش به زنگ اخبار بودید. در وقت استراحت، زودتر از دیگران بر زمین می‌نشستید و در موقع جنگ پا به فرار می‌گذاشتید.»(۵)

 

غصب خلافت علی«ع» توسط نفاق پنهان

در صدر اسلام دوجریان نفاق وجود داشتند: یکی نفاق شناخته شده که سر کرده‌ آن «عبدالله ابن ابی» سرکرده منافقان مدینه بود و دیگری نفاق پنهان و دولایه که حضرت زهرا«س» در این خطبه به آن اشاره می‌کنند:

«…حَتَّى تَفَرََّى اللَّیلُ عَن صُبحِهِ، وَ اَسفَرَ الْحَقُّ عَنْ مَحْضِهِ، و نَطَقَ زَعیمُ‏الدّینِ، وَ خَرَسَت شَقاشِقُ الشَّیاطینِ، وَ طاحَ وَ شیظُ النِّفاقِ، وَ انحَلَّتْ عُقَدُ الْکُفرِ وَ الشَّقاقِ، وَ فُهتُمْ بِکَلِمَهِ الاِخْلاصِ فی نَفَرٍ مِنَ البیضِ الخِماصِ. وَ کُنتُمْ عَلى شَفا حُفرَهٍ مِنَ النَّارِ، مُذقَهَ الشَّارِبِ، وَ نُهْزَهَ الطَّامِعِ، وَ قُبسَهَ الْعِجلانِ، وَ مَوطِی‏ءَ ااَقدامِ، تَشرَبُونَ الطَّرقَ، وَ تَقتاتُونَ القِدَّ، اَذِلَّهً خاسِئینَ…(۶) پس هنگامی که خداوند برای پیامبرش، خانه پیامبران و جایگاه برگزیده برگزیدگانش را انتخاب کرد، در بین شما کینه و نفاق آشکار شد و جامه دین فرسوده گشت. افراد گمراهِ خموش به نطق آمدند و فرومایگانِ پست به صحنه درآمده، سرکردگان تبهکار نعره کشیدند و در میدان‌ها جولان دادند.

شیطان سرش را از گریبان برآورد و شما را به سوی خود فرا خواند و شما را اجابت‌کننده دعوت خود یافت که گول او را خورده‌اید. سپس در آزمایش خود، شما را بی‌وزن و ناچیز دید و چون تحریکتان کرد و به خشم آمدید و بر غیر شتر خود داغ زدید (شتر دیگران را به نام خودتان غصب کردید) و به آبشخور دیگری وارد شدید! بله. هنوز چیزی از رحلت رسول خدا«ص» نگذشته بود و زخم و جراحت فقدان او هنوز به هم نیامده و بهبود نیافته بود، بلکه هنوز جسد رسول خدا«ص» دفن نشده بود که شما از ترس اینکه فتنه‌ای به پا شود شتاب کردید و خلافت را ربودید. آگاه باشید که با این عمل در فتنه و آشوب سقوط کردید و جهنم را که بر کافران احاطه دارد، برای خود برگزیدید.»

 

انحراف از راه مستقیم الهی

پس هیهات بر شما! شما را چه شد و به کجا می‌روید؟ و چه بیراهه میروید؟! این کتاب خداست پیش‌روی شما و امورش روشن و دستوراتش درخشان و پرچم‌هایش برافراشته و دورباش‌هایش آشکار و فرامینش واضح است و شما آن را پشت سرانداخته‌اید. آیا تصمیم دارید به غیر آن حکم کنید؟! و این چه بد تبدیلی است برای ستم‌پیشگان و هر کس دینی جز اسلام بجوید هرگز از او پذیرفته نشود و در آخرت از زیانکاران است.

 

اقامه دلائل قرآنی برای اثبات ارث خود

حضرت بعد از اینکه بیان فرمودند که همه باید تابع قرآن باشی، با ادله محکم، حق ارث خود را به اثبات رساندند و غاصبان فدک را کاملاً خلع سلاح و دروغ آن‌ها را و جعلی بودن حدیث ساخته شده را آشکار کردند، «وَ اَنْتُمُ الانَ تَزَْعُمُونَ اَن لا اِرثَ لَنا أَفَحُکمَ الْجاهِلِیَّهِ تَبغُونَ، وَ مَن اَحسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکماً لِقَومٍ یُوقِنُونَ، أَفَلا تَعلَمُونَ؟ بَلى، قَد تَجَلَّى لَکُم کَالشَّمْسِ الضَّاحِیَهِ أَنّی اِبنَتُهُ.اَیُّهَا الْمُسلِمُونَ! أَاُغلَبُ عَلى اِرثی؟ یَابنَ اَبی‏قُحافَهَ! اَفی کِتابِ اللَّهِ تَرِثُ اَباکَ وَ لا اَرِثُ اَبی؟ لَقَد جِئتَ شَیئاً فَرِیّاً، اَفَعَلى عَمدٍ تَرَکْتُمْ کِتابَ اللَّهِ وَ نَبَذتُمُوهُ وَراءَ ظُهُورِکُم(۷) إذ یَقُولُ «وَ وَرِثَ سُلَیمانُ داوُدَ»(۸) وَ قالَ فیما اقتَصَّ مِن خَبَرِ زَکَرِیَّا اِذ قالَ: «فَهَب لی مِن لَدُنکَ وَلِیّاً یَرِثُنی وَ یَرِثُ مِن الِ‏یَعقُوبَ»(۹) وَ قالَ: «وَ اوُلُوا الاَرحامِ بَعضُهُم اَولی ببَعْضٍ فی کِتابِ اللَّهِ»(۱۰) وَ قالَ «یُوصیکُمُ اللَّهُ فی اَولادِکُم لِلذَّکَرِ مِثلُ حَظِّ الاُنْثَیَینِ»(۱۱) وَ قالَ «اِن تَرَکَ خَیْراً الوَصِیَّهَ لِلْوالِدَینِ وَالاَقرَبَینِ بِالمَعرُوفِ»(۱۲) آیا چنین پنداشته‌اید که ما را ارثی نیست؟ آیا از دستورات دوران جاهلیت پیروی می‌کنید؟ کیست که از خداوند بهتر حکم کند برای گروهی که باور دارند. آیا نمی‌دانید؟ برای غاصبان فدک مانند خورشید درخشان واضح است که من دختر پیامبرم و باید از او ارث ببرم. ای مسلمانان! من باید برای گرفتن ارثم مغلوب شوم؟!

«ای پسر ابی قحافه (ابوبکر)! آیا در کتاب خداوند آمده که تو از پدرت ارث ببری و من از پدرم ارث نبرم؟! حقا که سخن ناروایی گفته‌ای! آیا عهد کتاب خدا را کنار گذاشته، پشت سرتان انداخته‌اید در آنجا که گوید «و سلیمان از داوود ارث برد» و آنجا که داستان یحیی بن زکریا را بازگو می‌کند که می‌فرماید: «پروردگارا از سوی خودت جانشینی به من ببخش که از من و خاندان یعقوب ارث ببرد» و آنجا که می‌فرماید: «بعضی از خویشان بر بعضی دیگر در کتاب خدا مقدم هستند.» و نیز آنجا که می‌فرماید: «خداوند شما را درباره فرزندانتان سفارش می‌کند که پسر دو برابر دختر ارث ببرد» و یا فرمود، «اگر مالی را به جای گذارد، به‌طور شایسته برای پدر و مادر و نزدیکانش وصیت کند و این حقی است بر پرهیزکاران آیا گمان کرده‌اید که مرا از پدرم نصیبی نیست و ارثی نمی‌برم و اصلاً خویشاوندی بین ما نیست؟! آیا برای شما آیه‌ای اختصاصی آمده که پدرم از آن خارج است؟ یا می‌گویید اهل دو ملت مختلف از یکدیگر ارث نمی‌برند و من و پدرم اهل یک ملت و آئین نیستیم؟! آیا شما از پدرم و پسر عمویم علی«ع» به عام و خاص قرآن داناترید؟ پس این شما و این فدک، همچون شتر مهارشده و زین‌کرده. یکدیگر را در روز حشر خواهیم دید.»

پس چه خوب داوری است خداوند و چه خوب بزرگ و پیشوایی است محمد «ص»، و چه خوب وعده‌گاهی است قیامت که در آن روز نتیجه زیانبار عمل خود را خواهید دید، ولی پشیمانی سودی ندارد و برای هر خبری جایگاهی است و به‌زودی خواهید دانست که بر چه کسی عذاب خوارکننده فرود آمده و شکنجه پایدار وارد می‌شود.

سرزنش بی‌تفاوت‌ها

عوامل انحراف همیشه فقط از ناحیه‌ ستمگران و منافقان نیست. یکی دیگر از عوامل، سکوت مردم، خصوصاً «خواص» در دفاع از حق است. مردم مدینه، علی‌الخصوص خواص کنار رفتند و منافع شخصی را برمنافع دین و اهل‌بیت برتری دادند. لذا حضرت زهرا«س» فریاد برآوردند، «یا مَعشَرَ النَّقیبَهِ وَ اَعضادَ الْمِلَّهِ وَ حَضَنَهَ الْاِسلامِ! ما هذِهِ الْغَمیزَهُ فی حَقّی وَ السِّنَهُ عَنْ ظُلامَتی؟ اَما کانَ رَسُولُ‏اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ الِهِ اَبی یَقُولُ: «اَلْمَرءُ یُحفَظُ فی وُلْدِهِ»، سَرعانَ ما اَحدَثتُم وَ عَجلانَ ذا اِهالَهٍ، وَ لَکُمْ طاقَهٌ بِما اُحاوِلُ، وَ قُوَّهٌ عَلى ما اَطلُبُ وَ اُزاوِلُ.اَتَقُولُونَ ماتَ مُحَمَّدٌ؟ فَخَطْبٌ جَلیلٌ اِستَوسَعَ وَ هنُهُ، وَاستَنهَرَ فَتْقُهُ، وَ انفَتَقَ رَتْقُهُ…(۱۳) ای گروه جوانمردان و‌ ای بازوان دین و یاران اسلام! این چه چشم‌پوشی و سهل‌انگاری است که در حق من روا می‌دارید و نسبت به ظلمی که به من می‌شود در خواب غفلتید؟! آیا پدرم رسول خدا«ص» نمی‌فرمودند، «هر انسانی در فرزندانش حفظ می‌شود؟» (یعنی اگر می‌خواهید جانب کسی را محترم بشمارید بعد از او به فرزندانش احترام کنید.) چه زود این عمل را انجام دادید. دست مرا از فدک کوتاه کردید و برای امری که وقت آن نشده شتابان شدید. ای گروه انصار! شما را قدرت و طاقت این هست که خواسته مرا برآورده کنید. آیا می‌گویید  محمد «ص» مُرد و رفت و دیگر خبری نیست؟ نه، این امر بزرگی است که شکافش گسترش می‌یابد و رخنه‌اش بازتر می‌گردد و پیوستگی‌هایش از هم می‌گسلد و کم‌کم به قهقرا و جاهلیت برمی‌گردید. آری زمین در غیبت او تاریک و ستارگان در مصیبتش گرفته و آرزوها نومید و کوه‌ها فرو هشته و حریم او بی‌ارزش و حرمت او زایل شد. پس به خدا قسم این است آن بلای بزرگ و مصیبت عظمی که مانندش نیامده و نازل نشده است.

 

با مرگ پیامبر«ص» باید به عقب برگشت؟

این کتاب خداست که هر صبح و شام فریاد می‌زند و با آواز بلند و تلاوت و فهماندن آن اعلام می‌دارد که انبیای قبل هم می‌مردند و این حکم الهی و قضاء حتمی بر آنها هم وارد می‌شد. آنجا که می‌فرماید: « وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ» (آل‌عمران/۱۴۴): محمد نیست مگر فرستاده‌ای که پیش از او نیز فرستادگانی آمده‌اند و گذشته‌اند. آیا اگر او بمیرد و یا کشته شود، شما به دوره جاهلیت گذشته برمی‌گردید؟ و هر کس به گذشته خود برگردد، (از دین خارج شود) هرگز زیانی به خداوند نیاورد و به‌زودی خداوند پاداش سپاسگزاران را خواهد داد.

 

یاری خواستن از مردم

یاری خواستن حضرت زهرا«س» برای رسیدن به مال دنیا نبود. هدف این بود که مردم جلوی این بدعت و غصب را بگیرند تا گرفتار بدعت‌ها و انحرافات بزرگ‌تر نشوند. افسوس که عافیت‌طلبان و دنیادوستان و خواص بی‌درد به خواسته‌ حضرت زهرا«س»عمل و درد جانسوز او را درک نکردند، «ایهاً بَنی‏قیلَهَ! ءَ اُهْضَمُ تُراثَ اَبی وَ اَنْتُمْ بِمَرْأى مِنّی وَ مَسْمَعٍ وَ مُنْتَدى وَ مَجْمَعٍ، تَلْبَسُکُمُ الدَّعْوَهُ وَ تَشْمَلُکُمُ الْخُبْرَهُ، وَ اَنتُم ذَوُو العَدَدِ وَ العُدَّهِ وَ الْاَداهِ وَ الْقُوَّهِ، وَ عِنْدَکُمُ السِّلاحُ وَ الْجُنَّهُ، تُوافیکُمُ الدَّعْوَهُ فَلا تُجیبُونَ، وَ تَأْتیکُمُ الصَّرْخَهُ فَلا تُغیثُونَ…» ای وای از گروه اوس و خزرج! آیا میراث مرا ببلعند در حالی که شما را می‌بینم و صدای شما را می‌شنوم و شما با هم جمع و پیوسته‌اید؟ این درخواست من است که شما را فرا گرفته و این خبر دادن من است که شما را شامل شده (و من از شما یاری می‌طلبم). شما دارای افراد زیاد و قدرت فراوانی هستید و سلاح جنگی و تجهیزات در دست شماست! درخواست من به شما می‌رسد، ولی جواب نمی‌دهید و فریاد من به گوشتان می‌رسد، ولی به فریادم نمی‌رسید، در حالی‌که شما به استقبال دشمن در جنگ‌ها معروفید و شما را به خیر و صلاح می‌شناسند. «…یا مَعشَرَ النَّقیبَهِ وَ اَعضادَ الْمِلَّهِ وَ حَضَنَهَ الاِسلامِ! ما هذِهِ الغَمیزَهُ فی حَقّی وَ السِّنَهُ عَن ظُلامَتی؟ اَما کانَ رَسُولُ‏اللَّهِ صَلَّى‌اللَّهُ…»(۱۴) شما برگزیدگان و منتخب جامعه‌اید، با اعراب جنگیده‌اید و رنج و تعب بسیاری متحمل شده‌اید. شما با گروه‌های زیادی درگیر شده‌اید و بدون هیچ ضعفی، شجاعان را دفع کرده‌اید. ما فرار نکردیم و شما هم فرار نکردید. هرچه را که ما امر کردیم پذیرفتید تا به دست ما اهل‌بیت«ع» سنگ آسیای اسلام به چرخش درآمد و نتایج و بهره‌هایش زیاد شدند. بینی شرک به خاک مالیده شد و طغیان تهمت‌ها فرو نشست و آتش کفر به خاموشی گرایید. آشوب فتنه‌ها آرام و نظام دین منسجم شد. پس شما چرا بعد از روشنی راه بیراهه رفتید و چرا حق را پنهان کردید، بعد از اینکه آشکار شده بود و چرا عقبگرد کردید و بعد از ایمان، مشرک شدید؟ آیا شما با مردمی که پیمان خود را شکسته و برای بیرون کردن پیامبر«ص» تصمیم گرفته‌اند، نمی‌جنگید با آنکه آنها اول جنگ را شروع کرده‌اند؟ آیا از آنان می‌ترسید در حالی که خداوند سزاوارتر است که از او بترسید اگر ایمان آورده باشید؟ (یعنی چرا وقتی این گروه غاصب خلافت، پیمان خود را شکستند و به عهدی که درباره امیرالمومنین«ع» با رسول خدا«ص» داشتند وفا نکردند، شما با آنها نجنگیدید و از امیرالمومنین«ع» دفاع نکردید؟) آگاه باشید من شما را چنین می‌بینم که به رفاه‌طلبی و زندگی راحت متمایل شده و آن ‌کسی را که برای زمامداری سزاوار است دور ساخته و به راحتی و آسایش روی آورده و خود را از ضیق و تنگی نجات داده‌اید. پس آنچه را که فرا گرفته بودید کنار گذاشتید و آنچه را که آشامیدنش آسان بود، بیرون ریختید. پس اگر شما و تمام کسانی که روی زمین زندگی می‌کنند کافر شوند، بدانید که خداوند بی‌نیاز و ستوده است.

اتمام حجت با انصار و مهاجرین

فاطمه«س» گفتنی‌ها را بی پرده بیان و راه را روشن و با همه مردم مدینه، بلکه کل بشریت اتمام حجت کردند،

«آگاه باشید آنچه ‌را که گفتم با آگاهی نسبت به شماست که شما انگیزه یاری ندارید و نیرنگ و فریب، دل‌هایتان را فرا گرفته است. لکن این سخنان خروشی بود که از جان برآمد و آهی بود که از خشم برخاست، کاسه صبر، لبریز و عقده‌های سینه، باز و حجت بر شما تمام شد. پس این شما و این شتر خلافت! لجامش را محکم بگیرید و بتازید. اما بدانید پشتش زخمی و پایش لنگ و عار و ننگش همیشگی است. نشان خشم الهی بر آن خورده و عیبش ابدی است.»(۱۵)

خلافتی که به آتش برافروخته الهی پیوسته، آتشی که بر دل‌ها احاطه کند؛ در حالی که تمام اعمال شما در پیش چشم پروردگار است و به‌زودی ستمگران خواهند دانست که به چه جایگاهی رجوع می‌کنند. من دختر پیامبر شمایم که شما را از عذاب سخت آینده بیم می‌دهد. پس هرچه می‌خواهید بکنید. ما هم کار خودمان را می‌کنیم. منتظر باشید که ما هم منتظریم.

 

پی‌نوشت‌ها:

۱٫متن خطبه از این منابع نقل شده است: ۱-الطبرسی، أبی منصور أحمد بن علی بن أبی طالب (۵۴۸هـ)، الاحتجاج، ج۱، ص۱۴۵، تحقیق: تعلیق وملاحظات: السید محمد باقر الخرسان، ناشر:‌دار النعمان للطباعه والنشر  النجف الأشرف، ۱۳۸۶- ۱۹۶۶ م. ۲-ابن شهرآشوب، رشید الدین أبی عبد الله محمد بن علی السروی المازندرانی (۵۸۸هـ)، مناقب آل أبی طالب، ج۲، ص۵۰، تحقیق: لجنه من أساتذه النجف الأشرف، ناشر: المکتبه والمطبعه الحیدریه، ۱۳۷۶هـ ـ ۱۹۵۶م.۳- ابن طیفور،ابی الفضل احمدبن ابی طاهر ،بلاغات النساء،بیروت، دارالاضواء، ۱۴۲۰ه/۱۹۹۹م.ص۲۰الی ۲۶٫۴-۴- اربلی، کشف الغمه فی معرفه الائمه، بی جا، مکتبه الحیدریه، ۱۴۲۷ق.ص۴۸۰الی ۴۹۲٫

۲٫احتجاج طبرسی ,ج۱,ص۱۴۵؛مناقب آل ابی طالب,همان,ج۲,ص۵۰

۳٫همان ص۲

۴٫احتجاج,همان,ج۱,ص۱۴۶,مناقب همان ,ج۲,ص۵۱٫

۵٫احتجاج ,همان,ج۱,ص۱۴۷؛مناقب,همان,ج ۲,ص ۵۲

۶٫احتجاج ,همان,ج۱,ص۱۴۷؛مناقب,ج۲,ص۵۳٫

۷٫احتجاج ,همان,ج ۱,ص۱۴۸؛مناقب,ج۲,ص ۵۴

۸٫نمل/۱۶

۹٫مریم/۷

۱۰٫انفال/۷۵

۱۱٫نساء/۱۱

۱۲٫بقر/۱۸۰

۱۳٫مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوارالجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار (ط – بیروت)، ۱۱۱جلد، ج ۲۹، ص۲۲۷،

۱۴٫همان

۱۵٫احتجاج, همان,ج۱,ص۱۴۸؛مناقب,ج۲,ص۵۵٫

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *