جهش تولید و عبور از نرم‌افزار ویروسی اقتصاد ایران

اشاره:

دکتر محمدجواد توکلی عضو هیئت‌علمی و دانشیار گروه اقتصاد مؤسسه امام خمینی (ره) است که دکتری خود در رشته فلسفه اقتصاد از دانشگاه اراسموس روتردام هلند (Erasmus University Rotterdam) اخذ کرده است. وی مقالات و کتب اقتصادی متعددی را در زمینه مباحث بانکداری اسلامی، ابزارهای مالی در نظام اسلامی و فلسفه اقتصاد به رشته تحریر در آورده است. مصاحبه حاضر باهدف تبیین «جهش تولید» انجام ‌شده است. ایشان در این مصاحبه ضمن تبیین دلائل شکل‌گیری این مفهوم، به مسائل روز اقتصاد، از جمله بازار بورس ایران و جایگاه آن نسبت به مسئله جهش تولید پرداخته‌اند.

 

*در ابتدای بحث، لطفاً تحلیل خود را از نامگذاری سال «جهش تولید» بفرمایید.

قبل از آنکه زمینه‌های این نامگذاری را مطرح کنم، ابتدا لازم است به‌عنوان مقدمه به نکته‌ای اشاره‌کنم. نامگذاری امسال یک ویژگی دارد و آن‌هم نوعی تکرار نامگذاری سال گذشته (رونق تولید) است. این تکرار، در نامگذاری سال‌ها سابقه نداشته است. تکرار این نام، نشان‌دهنده اهمیت مسئله تولید در اندیشه رهبر معظم انقلاب است. ایشان تولید را به‌عنوان ستون فقرات اقتصاد و زمینهساز تقویت مقاومت اقتصاد ایران در برابر تهدیدهای خارجی میدانند. به همین خاطر ایشان شعار سال قبل را تقویت کردند و از رونق تولید به جهش تولید رفتند. برای تبیین مفهوم جهش تولید با یک مثال آغاز می‌کنیم. در جهش تولید با نوعی شتاب مواجه هستیم و می‌خواهیم به کمک یک انرژی متراکم، یک تغییر وضعیت اساسی ایجاد کنیم. بهترین مثالtake off   هواپیماست که به‌واسطه واردکردن فشاری مضاعف به زمین، خود را رها می‌کند و به سمت آسمان اوج می‌گیرد. تفاوت اصلی جهش تولید بارونق تولید در شتاب و انرژی متراکم و مضاعف است.

اما علل مطرح شدن  «جهش تولید» در این شرایط توسط مقام معظم رهبری، اولاً ساختارهای معیوبی است که اقتصاد ایران از مهندسی آمریکایی اقتصاد در زمان شاه به ارث برده و نتوانسته خود را از شر آنها خلاص کند. ثانیاً وجود نقاط وابستگی متعدد در بخش تولید در اقتصاد ایران است که محل ورود فشار خارجی و تحریم شده است. ثالثاً شرایط خاص اقتصاد کرونایی است که بسیاری از کسب ‌و کارها را به تعطیلی کشانده است.  به نظر می‌رسد ایشان با دوراندیشی این مسئله را نیز مدنظر قرارداده‌اند.

 

*کمی بیشتر درباره نقاط وابستگی در بخش تولید توضیح دهید؟

نگاهی به ترکیب واردات کشور نشان می‌دهد که بخش‌های تولیدی ما وابستگی زیادی به نهاده‌های تولید دارند. ۶۴٪ حجم واردات کشور را مواد اولیه، ٢٠٪ کالای سرمایه‌ای و ١۶٪ را کالاهای مصرفی تشکیل می‌دهند. به عبارت دیگر حدود ٨۵٪ از واردات کشور را مواردی تشکیل می‌دهند که اگر وارد نشوند بنگاه‌های تولیدی ما در معرض تعطیلی قرار خواهند گرفت. نمونه بارز این وابستگی در نهاده‌های دامی، علوفه و دانه‌های روغنی است. اختلالات جدی در قیمت گوشت در ماه‌های گذشته ناشی از همین شوک در واردات نهاده‌های دامی بود.

البته حالت عکس این موضوع نیز متصور است. در برخی از این حوزه‌ها، تحریم که وسیله‌ای برای سوء استفاده از نقاط ضعف‌هاست، باعث شده که ما آن نقاط ‌ضعف را از بین ببریم و تحریم در این زمینه‌ها عملاً تبدیل به نعمت شده است. مثلاً تحریم بخش لوازم‌خانگی توسط شرکت‌های کره‌جنوبی باعث شد که سهم شرکت‌های ایرانی از این بازار (مثلاً بازار ماشین ظرف‌شویی) طی ماه‌های گذشته از ٣٠٪ به ٧٠٪ افزایش یابد و بسیاری از شرکت‌های داخلی دانش فنی خود را ارتقا و خط تولید را گسترش دهند.

 

*آیا منظور شما از ساختارهای معیوب ارثی، همان وابستگی به نفت است؟

لزوماً این‌ طور نیست. در برنامه‌های توسعه قبل از انقلاب که تحت عنوان برنامه‌های عمرانی مطرح می‌شد اولین ویژگی‌ای که به چشم می‌خورد، وابستگی شدید این برنامه‌ها به منابع حاصل از فروش نفت خام یا استقراض بود، به‌گونه‌ای که برنامه عمرانی اول (١٣٢٧-١٣٣٣) پس از ملی شدن صنعت نفت و سپس رد درخواست استقراض از بانک جهانی، متوقف ‌شد. یعنی تمام درآمد دولت یا پول نفت بود یا قرض از بانک جهانی!

اما ویژگی‌های دیگری نیز وجود دارند؛ از جمله تمرکز بر توسعه صنعتی به‌جای توسعه کشاورزی. هرچند بهانه تغییر مالکیت زمین‌های کشاورزی در اصلاحات ارضی (١٣۴٠)، افزایش بهره‌وری زمین‌های کشاورزی بود، اما در عمل، ایران که همیشه از نظر کشاورزی خودکفا بود به واردکنندۀ مقادیر زیادی از مواد غذایی تبدیل شد. ویژگی سوم «جنس» توسعه صنعتی بود که مبتنی بر دانش فنی و بومی نبود. به عبارتی ایران از طریق دانش فنی ایرانیان صنعتی‌ نشد، بلکه به ‌وسیله پول نفت، توسط واردکنندگان (سوداگران) صنعتی شد و لذا صنعت ما از همان ابتدا به‌عنوان یک صنعت وابسته رشد کرد.

 

*این نکته را که ساختارهای ما معیوب‌اند قبول داریم. اما آیا نمی‌توانستیم برای از بین ‌بردن این ساختارهای معیوب تلاش کنیم؟

ما در این چهل سال برای رهائی از این عیوب و ضعف‌ها عمدتاً مشغول تقویت زیرساخت‌ها بوده‌ایم. با این وجود رفع این مشکلات بسیار زمانبر و نیاز به اصلاحات ساختاری است. امروز ما می‌توانیم به‌ واسطه زیرساخت‌های بی‌نظیر، ادعای زمینهسازی برای طراحی و اجرای استراتژی توسعه صنعتی دانش‌بنیان و بومی را داشته باشیم. رتبه سوم تعداد فارغ‌التحصیل رشته مهندسی در جهان، بیش از پنج هزار شرکت دانش‌بنیان ، ٣۶ میلیون جمعیت در سن کار، ١۴ میلیون نفر با تحصیلات عالی، دوسوم جمعیت مولد، ٨٠ میلیون بازار مصرف داخلی و… همه ظرفیت‌هایی هستند که تا پیش ‌از این وجود نداشته و در گام اول انقلاب خلق ‌شده‌اند. به عبارتی، گام اول انقلاب، چهل سال سرمایه‌گذاری و تلاش برای ساخت باند پرواز بوده است تا شرایط مناسب برای تیک‌آف اقتصاد در گام دوم را فراهم کند.

 

*آیا همه‌چیز برای بهره‌برداری از این باند پرواز و تیک‌آف مهیاست؟

در بحث سخت‌افزاری می‌توان گفت بله، اما در بحث نرم‌افزاری خیر. در این سال‌ها الگوها عموماً عاریتی بوده‌اند. به عبارتی نرم‌افزار اقتصاد سیاسی ایران ویروسی است و اول باید ویروس‌کشی شود! سیاست‌های توسعه ما به سمت سیاست‌های لیبرالی پیش رفته و الگوهای پیشرفت ایرانی اسلامی ازجمله اقتصاد مقاومتی در حاشیه قرارگرفته‌اند و محور نیستند. حتی همین سیاست‌های غربی مانند تعدیل ساختاری نیز به‌درستی اجرا نشده‌ و گرته‌برداری ضعیف و عجولانه‌ای از الگوی اقتصاد بازار آزاد بوده‌اند. برای بهره‌برداری از سخت‌افزارهای موجود نیاز به اصلاح نرم‌افزار داریم. این تحول‌ها بیش از آنکه ابعاد تکنیکی اقتصادی داشته باشند، ابعاد اقتصاد سیاسی دارند.

 

*به مواردی که از منظر سیاسی باید در اقتصاد ایران اتفاق بیفتند تا بتوانیم در اقتصاد ایران شاهد جهش تولید باشیم اشاره بفرمائید.

مسئله اول، مشخص کردن راهبرد است. به این معنی که قرار است کدام جهت‌گیری را برای پیشرفت انتخاب کنیم؟ اگر کشاورزی محور است، جایگاه محصولات ارگانیک و تراریخته کجاست؟ اگر صنعت محور است، باید از چه نوع صنایعی و به چه شکل حمایت کنیم؟ قرار دادن صنایع پتروشیمی، فولاد، کاشی و سرامیک در وسط کویر و در مناطق کم‌آب کشور، توسعه کشت‌های تراریخته، رانت‌خواری شرکت‌های خودروسازی بدون اهتمام به بهبود کیفیت خودرو و… همگی در غیاب وجود راهبرد کلی اتفاق ‌افتاده‌اند. وقتی که ما خودمان برنامه نداشته باشیم، جریان‌های ثروت و قدرت به اقتصاد کشور جهت می‌دهند.

مسئله دیگر، بهبود فضای کسب‌ و کار است. هم اکنون اخذ مجوز واردات بسیار آسان‌تر از دریافت مجوز تولید است. در همین ایام کرونا و در بحث تولید ماسک، می‌توان نمونه‌ای از جهش تولید از طریق بهبود فضای کسب ‌و کار را مشاهده کرد. اجازه تغییر خط تولید باعث شد که بسیاری از شرکت‌های کوچک و بزرگ به‌سرعت نه‌تنها نیاز داخل در بحث ماسک و ضدعفونی‌کننده‌ها را مرتفع سازند، بلکه بسیاری از شرکت‌های خرد هماکنون توان صادرات این موارد را نیز پیدا کردهاند.

کتابی هست تحت عنوان «چین دنیا را تکان می‌دهد»  که توصیه می‌کنم آن را بخوانید. در این کتاب آمده که دولت چین چگونه با استفاده از ظرفیت شغل‌های خانگی و از طریق ایجاد نهادهای تأمین‌کننده مواد اولیه و نهادهای فروش، صادرات جوراب خود را ٢٠٠ برابر افزایش ‌داد! این الگو برای کشور ما هم قابل‌طرح است.

 

*هرچند مسئله فضای کسب ‌و کار مهم است، اما در اقتصاد ایران، نقدینگی کمی به سمت بخش‌های مولد می‌رود و عملاً مردم تمایلی برای رفتن به سمت کسب ‌و کارهای مولد و تولیدی ندارند. آیا این مسئله امری طبیعی است یا خیر؟

باید گفت متأسفانه این مسئله امری طبیعی است. بدین معنی که به تعبیر اقتصاد خوانده‌ها «هزینه فرصت» تولید در اقتصاد ایران زیاد است. یعنی فعالیت‌های غیر مولد مانند خرید و فروش ارز، طلا، مسکن و سهام (بازار بورس)، هم ‌سود مادی بیشتری دارند و هم راحت‌تر انجام‌ می‌شوند؛ در حالی‌که برای کسب همین مقدار سود در بخش تولید باید هزینه بیشتری صرف کرد. عایدی بخش تولید به‌طور متوسط سالانه ٢٠- ٢۵ ٪ است؛ درحالی‌که در طول سال گذشته اگر فردی در هریک از بازارهای غیرمولدی که ذکر شد وارد شده باشد، چندین برابر این رقم سود کرده است. این یعنی چاه سفته‌بازی در اقتصاد ایران خیلی عمیق‌تر از چاه تولید است و شما هرچه آب (بخوانید نقدینگی!) بریزید همه می‌رود در چاه سفته‌بازی! برای همین است که عمده تسهیلات بانکی به بخش غیر مولد انحراف دارند.

 

*آیا شما بورس را هم جزو بازارهای غیرمولد محسوب می‌کنید؟ اگر این‌گونه باشد، اثر منفی داغ کردن بازار بورس برای اقتصاد ایران چیست؟

در شرایط کنونی بله، حتی اگر از روی مسامحه، رونق بورس را کمک دهنده به تولید بدانیم، باز هم طبق خوش‌بینانه‌ترین اظهارنظرها، بیشتر از ١٠٪ منابع مالی وارد شده به بورس به تولید اختصاص نمییابد و باقی آن صرف سفتهبازی روی سهام میشود که فعالیتی غیر مولد و حتماً مخالف جهش تولید است.

از جهت فرهنگی هم بورس درحال‌حاضر دارد فرهنگ ضعیف کار را ضعیف‌تر می‌کند. اگر فرهنگ را عوض کردید، بعداً نمی‌توانید آن را اصلاح کنید. مثل ترویج شعار «فرزند کمتر، زندگی بهتر» می‌شود که نگاه مردم را به فرزندآوری تغییر داد؛ حالا مسئولین جمهوری اسلامی، اگر هم بخواهند نمی‌توانند مردم را مجاب به فرزندآوری کنند؛ چرا که فرهنگ تغییر کرده. از طرفی وابسته کردن مردم به بورس بدین شکل، انجام اصلاحات را پرهزینه می‌کند. در آینده اگر بخواهیم مثلاً مالیات بر عایدی سهام بگیریم با واکنش شدیدی مواجه میشویم و مجبوریم عقب نشینی کنیم.

اما رونق کنونی بورس ‌غیراز تخریب فرهنگی، تخریب اقتصادی از جمله زمینه سازی برای افزایش تورم را نیز دارد. پس‌از آنکه در دی‌ماه ٩٨ دولت، یکی از مواد آیین‌نامه اجرایی قانون مالیات‌های مستقیم را که به بحث افزایش سرمایه شرکت‌ها از محل تجدید ارزیابی دارایی‌ها پرداخته بود را اصلاح کرد و شرکت‌ها اجازه تجدید ارزیابی پیدا کردند، بدون آنکه دارایی‌های حقیقی شرکت‌ها افزایش یابند، سرمایه آنها از محل گران‌تر شدن دارایی‌های قبلی (ابزار، زمین و…) افزایش پیدا کرد و بلافاصله پس از افزایش سرمایه شرکت‌ها، قیمت سهام هم افزایش پیدا ‌کرد. این شرکتها باید در یک سال آینده به این سهام گران‌تر شده سود بیشتر بدهند و معمولاً در همین جا دچار مشکل می‌شوند، مگر اینکه وارد جریات تجدید ارزیابی مکرر شوند که اوضاع را بدتر می‌کند. از طرفی بدون اینکه در جامعه تولید واقعی رخ‌داده باشد، دارایی‌ سهامداران افزایش پیدا می‌کند و همین مسئله وقتی برای عموم افراد جامعه اتفاق بیفتد، ایجاد تورم می‌کند.

این منطق، یعنی مالی‌سازی اقتصاد منطق بسیار خطرناکی است، زیرا بخش پولی اقتصاد را بزرگ‌تر از بخش واقعی آن می‌کند که وضعیت پایداری نیست. دقیقاً مثل ۵ برابر شدن تولیدات کشور در ۴٠ سال اخیر از یک سو و ۸ هزار برابر شدن حجم نقدینگی از سوی دیگر! کاهش ارزش پول کمترین آسیب ناشی از این رویه است.

ایراد دیگری که بورس برای اقتصاد ایجاد می‌کند به هم ریختن ساختار توزیع درآمد است. کسانی که در فضای غیرحقیقی اقتصاد صاحب دارایی شده‌اند، در آینده می‌توانند دارایی‌های حقیقی را تصاحب کنند. در مقابل کسانی هستند که نه‌تنها نتوانسته‌اند ارزش دارایی خود را حفظ کنند، بلکه به‌واسطه تورم ناشی از رشد بخش غیرواقعی، ارزش دارایی‌هایشان کاهش‌یافته است و شکاف میان این طبقات بیشتر می‌شود.

 

*با این حساب، چگونه می‌توان بخش واقعی و مولد اقتصاد را قوی‌تر از بخش غیرواقعی کرد؟

کاهش جذابیت بخش‌های غیرمولد و کاهش انگیزه سفته‌بازی، اصلی‌ترین کاری است که می‌توان برای تقویت تولید و بخش مولد اقتصاد  انجام داد. یکی از این مسائل اصلاح نظام مالیات است. مالیات بر عایدی سرمایه، مالیات بر مسکن و…  نظام مالیاتی هم باید سودآوری بخش غیرمولد نسبت به بخش مولد را کاهش دهد و هم به‌نوعی جریمه برای عایدی فعالیت‌های غیرمولد باشد.

رکن دیگر، مسئله تأمین مالی تولید است. ساختار بانکی کشور ولو غیر ربوی هم باشد در خدمت تولید نیست. وقتی می‌گوییم سود کار تولیدی به‌طور متوسط ٢٠٪ است، چگونه یک تولیدکننده می‌تواند در قبال تأمین مالی بانکی، ٢٠٪ سود تسهیلات پرداخت کند؟ برای همین هزینه تأمین مالی در اقتصاد ایران بالاست، اما در مدل تأمین مالی اسلامی (PLS) که مبتنی بر مشارکت در سود و زیان است، امکان و انگیزه تأمین مالی تولید افزایش پیدا می‌کند.

 

*وضعیت فعلی اقتصاد کشور را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

من به وضعیت آینده اقتصاد ایران خوش‌بین هستم. هرچند شرایط سخت است و کرونا هم مزید بر علت شده، اما امید اصلاح ساختارهای معیوب به خصوص با توجه به تشکیل مجلس جدید وجود دارد. اصلاح نظام اطلاعاتی، نظارتی، مالیاتی، بانکی و گمرکی همه از مواردی هستند که می‌توانند تهدیدها را به فرصت تبدیل کنند. تجربه نشان داده که ما ایرانیها مرد روزهای سخت هستیم. در این شرایط وقتی مجبور شویم دست به اصلاح و مقاومت میزنیم. همین امر زمینه موفقیت ما را فراهم میکند.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *