مقدمه
انقلاب اسلامی، بر پایۀ فرهنگ دینی شکل گرفت به پیروزی رسید اما با گذشت چهار دهه از تشکیل نظام جمهوری اسلامی، متأسفانه کارنامۀ محصولات سینمایی و تلویزیونی کشور، در تراز انقلاب اسلامی نیست.
علیرغم صرف بودجههای کلان فرهنگی بهویژه در حوزه سینما و تلویزیون، هنوز موضوعات مهم و بسیاری برای تولید مغفول باقی مانده است و آثار متعهد و فاخرِ معدودی در سینما و تلویزیون به دست هنرمندان متعهد تولید شدهاند.
تاریخ اسلام و انقلاب اسلامی با همۀ شخصیتهای محوری و موضوعات ناب آن، که میتواند همچون گنجینهای ارزشمند برای نویسندگان و فیلمسازان تلقی شود، همچنان دستنخورده باقی مانده است. از سوی دیگر متأسفانه در بسیاری از آثار تولیدی سینما و برخی آثار تلویزیون، بهطور مستقیم یا غیرمستقیم هنجارها و ارزشهای اسلامی- ایرانی مردم را هدف قرار میدهند و با ترویج خشونت و سیاهنمایی مفرط نور امید را در جامعه میمیرانند. از سوی دیگر هنرمندان متعهد برای ورود به عرصه فیلمسازی و فعالیت در آن با مشکلات و موانع متعددی مواجهاند.
در آستانۀ گام دوم انقلاب اسلامی «پاسدار اسلام» به سراغ افرادی رفته است که چالشها و موانع موجود بر سر راه بازنمایی مفاهیم دینی و انقلابی در سینما و تلویزیون را با همۀ وجود لمس کردهاند. آقای شهریار بحرانی تهیهکننده و کارگردان سینما و تلویزیون که آثار گرانسنگی همچون «مریم مقدس» و «ملک سلیمان» را در کارنامه دارند و هم چنین آقای وحید جلیلی مدیر دفتر مطالعات جبهۀ فرهنگی انقلاب اسلامی و رئیس شورای سیاستگذاری جشنواره مردمی فیلم عمار دعوت ما را پذیرفتند و آقای علیرضا سربخش از کارشناسان ارزشمند فرهنگی و مدیرعامل مؤسسه سینمایی جانبازان هم زحمت مدیریت این میزگرد را تقبل کردند تا درباره نسبت دین و انقلاب اسلامی با آنچه بر پردۀ سینما و رسانۀ ملی دیده میشود، به بحث و بررسی بپردازند.
***
سربخش: شاید بتوان ادعا کرد که غریبترین مقوله در جمهوری اسلامی فرهنگ است. تهاجم فرهنگی علیه ارزشهای اسلامی- ایرانی که سه دهه پیش رهبر معظم انقلاب درباره آن هشدار و انذار داده بودند امروز در حوزههای گوناگون به اوج خود رسیده است. متأسفانه بسیاری از مدیران فرهنگی کشور هم به جای اینکه در مقابل این تهاجم، بهصورت فعال و مهاجمانه عمل کنند، نوعاً کارنامهای منفعلانه و سطحی نگرانه داشتهاند. اگر تهاجم فرهنگی در دهههای گذشته بیشتر از مجرای برنامههای ماهوارهای و شبکههای زیرزمینی بروز و ظهور داشت، امروز از لحاظ کمی و کیفی دیگر قابل مقایسه با گذشته نیست. چرا که این تهاجم همه جانبه علاوه بر اینترنت، و شبکههای مجازی رها از هر گونه نظارت و مدیریت، در بسیاری از فیلمهای سینمایی، سریالهای شبکه نمایش خانگی و تئاترها و حتی برخی سریالها و برنامههای صدا وسیما هم به چشم میخورد.
در مجمع متأسفانه آثار نمایشی در جمهوری اسلامی مانند بسیاری از مقولات فرهنگی از مسیر اسلام و اهداف انقلاب اسلامی دور افتادهاند و بسیاری اوقات در جهت خلاف ارزشها و اهداف انقلاب اسلامی قرار دارند. باید به منظور بهرهگیری از این هنر صنعت تأثیرگذار در جهت مثبت و ترویج ارزشهای اسلامی، آثار مذکور را در مقام نظر به نقد گذاشت و در مقام عمل از تولید آنها نهی کرد. نظر شما در خصوص ارزش تربیتی سینما و تلویزیون چیست؟ آیا با نگاه محتوایی به هنرهای نمایشی موافقید؟
بحرانی: وظیفه هنر سرگرمکردن مردم و به بطالتکشاندن آنها و سوقدادن جامعه به سمت لهو و لعب و غفلت نیست، بلکه برعکس، هنرمند در قبال مردم مسئول است. او باید آحاد جامعه را به سوی هدف مدنظر انبیای الهی و اهلبیت(علیهمالسلام)، راهنمایی کند. وظیفه هنرمند ایجاد زمینۀ تربیتی قوی برای جامعه و ممانعت از اشاعۀ تفکر «هنر برای هنر» و «هنر در خدمت ضلالت و غفلت» است. متأسفانه در سالهای اخیر هنر و مخصوصاً سینما در جهت خلاف اهداف و آرمانهای اسلام و انقلاب حرکت کردهاند و همچنین به شایستگی از ارزشهای تشیع و آرمانهای اصیل انقلاب دفاع نشده است. گروه بزرگی از هنرمندان کشور آسیبهای فراوانی به سینما زدهاند. باید ضمن ارائه تعریفی جدید از هنرهای نمایشی، در قابلیتهای آنها بازنگری و به ارزشهای اصیل هنری رجوع کنیم.
سربخش: مدیریت سینما خود از نقاط ضعف این عرصه است. با گذشت ۴۲ سال از انقلاب اسلامی، این عرصه چندان مدیران لایق و توانمندی به خود ندیده است. به نظر شما مدیران سینما چه نقشی در دورشدن سینما از اهداف انقلاب اسلامی داشتهاند؟
جلیلی: سینما از سازمان تولید و سازمان تماشا تشکیل و نامگذاری این حوزه بر اساس محل تماشای آن انجام شده است، لذا از هنر سینما سخن به میان میآید، نه هنر فیلم. در حالی که سینما مکانی برای تماشای دستهجمعی فیلم است. فیلم همانند شعر یا نقاشی نیست که شاعری به صورت انفرادی آن را بسراید یا نقاشی آن را به تصویر درآورد، بلکه محصول کاری جمعی است.
مدیریت سینما صرفاً مدیریت تولید نیست. مدیریت سینما صرفاً از طریق مدیریت تولید یا کنترل منابع تولید، از جمله مدیریت پرداخت یارانه یا وام، امکانپذیر نیست. ساز و کارهای سازمان تماشا، تعیینکننده میزان مخاطب و مشتری برای فیلمها است. نمیتوان سینمایی را بدون سازمان تماشا تصور کرد؛ در این مقوله تفاوتی میان سینمای هالیوود، بالیوود، اروپای شرقی و ایران وجود ندارد و هر یک سازمان تماشای مختص به خود را دارد.
به نظر من مشکل عمده مدیریت سینما بعد از انقلاب بیشتر به سازمان تماشا مربوط میشود. امروز فیلمی با فروش خیلی خوب، حداکثر دو تا سه میلیون مخاطب دارد؛ یعنی حدود ۹۵% مردم ایران اصلاً به سینما نمیروند. علت این مسئله فقط مسائل اقتصادی نیست.
سینمای انقلاب اسلامی میتوانست با ابزارهایی که در اختیار دارد، بخش اکران را به شکلی گسترش دهد که زمینهساز حمایت از تولیدات مناسب نیز باشد. نباید فقط به نقد آثار بد تولیدشده پرداخت، باید آثار خوب را هم حمایت کرد و برای تولید آثار خوب با شیوههای صحیح مطالبه داشت. فیلمهای متعددی در اکران شکست خوردهاند که از لحاظ ساختار فنی، کشش یا جذابیت ضعیف نبودند؛ اما در اکران از آنها تقریباً هیچ حمایتی صورت نگرفت. سینمای روشنفکری و غربزده هم آثاری را تولید میکند که استانداردهای فنی آنها بسیار پایین است و حتی از لحاظ جذابیت هنری ضعیف هستند؛ اما آنها با ذائقهسازی از طریق رسانه و به میدان آوردنِ نخبگان و فعالکردن سازمان تماشای خود (بخش مختص به اکران)، از اثر تولیدشده حمایت میکنند. آنها همت تکمیل چرخۀ تولید و اکران آثار خود را داشتهاند، ولی در بدنه انقلابی این چرخه کامل نشده است.
در سطح کشور در بیش از هشتصد مکان نماز جمعه اقامه میشود. در طول ۴۲ سال گذشته در این نماز جمعهها حتی برای یک فیلم سینمایی هم تبلیغ نشده است. درست نیست که آثار خوب تولیدشده را حمایت نکنیم و سازمان تماشای مناسب آنها را به وجود نیاوریم و به دهها میلیون انسان مؤمنی که میتوانند مخاطب سینمای پاک و متعهد باشند، انگیزهای برای حمایت از آثار خوب ندهیم و فقط منتقد فیلمهای بد باشیم.
ما در مدیریت فرهنگی جمهوری اسلامی نگاه حضرت امام خمینی(رحمهاللهعلیه) را، که مدیریت فرصتمحور بود، کنار گذاشتیم و نگاه تهدیدمحور را جایگزین کردیم. امام پس از ورود به ایران در بهشت زهرا، یک سرفصل از سخنرانی خود را به بحث سینما و هنرهای مدرن اختصاص دادند و فرمودند: «ما با سینما مخالف نیستیم، ما با فحشا مخالفیم». سینمای شاهنشاهی تقریباً معادل فحشا بود. ولی امام در لجنزار آن سینما، فرصت را دیدند و تلاش کردند از این ظرفیت استفاده کنند. حسانبن ثابت نه سابقۀ خوبی داشت و نه برای جنگ به جبهه رفت اما پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) از او که فضیلتی جز شعرگفتن نداشت، در مقطعی که وی در خدمت اسلام و مسلمین بود، حمایت کردند.
سربخش: حوزه علمیه و روحانیون از برگزارکنندگان جشنواره عمار حمایت کردهاند؟ نقش علما را در حمایت از هنرمندان متعهد چگونه ارزیابی میکنید؟
جلیلی: هر جا که علما و روحانیون حمایت کردند، تأثیراتش را دیدیم. مثلاً امام جمعههای سبزوار و نهاوند که هنر برایشان موضوعیت داشت، حمایت معنوی کردند. حمایت آنها مالی و مادی نبود؛ اما آثار عینی دلگرمیدادن قطب معنوی شهر به فعالان فرهنگی برای گسترش سینمای انقلابی، مشاهده شد. فراگیرشدن این شیوه، میتوانست به موفقیت سینمای انقلاب کمک کند.
هزاران فیلم خوب در سینمای مستند، انیمیشن، داستانی، فیلم کوتاه و فیلم بلند در سینمای ایران تولید شدهاند. درست است که تعداد فیلمهای خوب به تعداد مطلوب نیست، ولی آثار تولیدشده کم نیستند. مهم دیدهشدن آنها است. وظیفۀ جشنوارۀ عمار کمک به دیدهشدن آنهاست. عمدۀ کار نیروهای انقلابی در عرصۀ فرهنگ به نهی از تولید آثار بد و نهی از تماشای آنها اختصاص داشت؛ اما جشنوارۀ عمار امر به معروف و توصیه به تماشای آثار خوب میکند. اگر امر به معروف قدرت بگیرد، امکان نهی از منکر بالاتر میرود.
امروز در شاخههای مختلف هنری، آثار بسیار خوبی عرضه شدهاند، ولی دیده نشدهاند. بعضی از آنها هنوز ناشناخته و گمنام هستند. حل این مشکلات موکول به تشکیلشدن سازمان تماشای مناسب جهت توزیع، معرفی، تبلیغ و ترویج این آثار است.
سربخش: سیمای جمهوری اسلامی نیز میتواند نقشی مهم در ترویج فیلمهای خوب داشته باشد. متأسفانه برخی از فیلمهای سینمایی و سریالهای خارجی پخششده در سیمای جمهوری اسلامی، در چهارچوب مسایل شرعی و مصالح و کشور نیستند. انبوهی از تبلیغات تجاری در سیما پخش میشوند و وقت مردم را برای درآمدزدایی تلف میکنند. در هیئت منصفه مطبوعات، مکرراً روزنامهها یا مجلهها به دلیل استفادۀ ابزاری از تصویر یک زن، محکوم میشوند؛ اما گاهی در سیما تصاویری بدتر از آنها در قالب فیلم نشان داده میشود! نیروهای خوب و ارزشمند فعال در عرصۀ هنر و فیلم مستند و غیره به کار گرفته نمیشوند. سیمای جمهوری اسلامی میتواند بسیار نقشآفرین باشد اما متأسفانه بعضاً میلیاردها تومان را صرف ساخت سریالی میکنند که هیچ مفهوم ارزشمندی را بیان نمیکند و چیزی عاید مردم و بهبود سبک زندگی و ارتقای فرهنگ ملت نمیشود. به نظر شما آیا سینما و تلویزیون توانستهاند به اهداف انقلاب، جامۀ عمل بپوشانند؟ چه عاملی سبب دوری از ارزشهای اسلامی و انقلابی در آثار تولیدی سینما و تلویزیون شده است؟
بحرانی: ما در محیط هنری، مغلوب فضای سینما و تلویزیون غرب هستیم. کسی جرئت نمیکند بگوید که سیمای جمهوری اسلامی از جامعه حیازدایی میکند، قهرمانانش لمپن، دروغگو، بزهکار، سخیف و بیاخلاقند و این تلویزیون بیاخلاقی را رواج میدهد. سیمای جمهوری اسلامی گاهی در خانوادهها رفتارهای خشن و زشت را ترویج میکند و ماجراهایی که به عنوان تبعات فرهنگ غرب مشاهده میشود بعضاً از تلویزیون ناشی شدهاند.
زمان تولد سینما، یهودیان به صورت یک لشکرکشی حسابشده از اروپا و روسیه به سمت آمریکا مهاجرت کردند. خسارات این لشکرکشی یهود بیشتر از لشکرکشی به فلسطین و اشغال آنجا بود. یعنی جبهۀ باطل با برنامهریزی دقیق، نیروهای زیادی را از اروپا و روسیه جمع و وارد آمریکا کرد. آنها ابتدا در نیویورک مستقر شدند و نیویورک شهری یهودینشین شد. در ادامه تعدادی از نخبههای آنها که لشکر فرهنگیشان را فرماندهی میکردند، از جمله برادران وارنر (Warner brothers)، لوییس. بی. میر(Louis B Mayer) و دیگرانی که تهیهکنندگان اولیۀ سینمای آمریکا بودند، به کالیفرنیا در غرب آمریکا رفتند و با تشکیل مافیای پخش، سینمای آمریکا را در دست گرفتند. آنها فیلمهای بد و مستهجنی را ساختند و از طریق همان مافیای پخش در سراسر دنیا پخش کردند. تاریخنویسان آمریکایی به صاحبان اولیه شرکتهای فیلمسازی در هالیوود مغولهای یهودی سینما میگویند. امروز هم نوادگان و اسلاف آنها صاحبان اصلی سینمای آمریکا هستند.
شیوۀ قصهگویی سینمایی، که بر مبنای آن قواعدی برای هیجان و کشمکش و درام داستان طراحی کردهاند، زاییدۀ فکر یهود است، نه زاییدۀ فکر سالم افراد متدین. شیوۀ قصهگویی مذهبی و قرآنی با آنچه امروز میشناسیم متفاوت است؛ اما به سبب عادت به سبک قصهگویی هالیوود، قصهای را که شیوۀ بیان دیگری دارد، نمیپسندیم و آن را بدون مخاطب تصور میکنیم. بیش از صد سال است که گرفتار این مسئله هستیم و آنقدر فیلم و داستان و قصه و رمان با این سبک تولید کردهاند که اذهان مردم را شکل دادهاند. ما اول از همه باید از این قالب بیرون بیاییم.
سربخش: این شیوۀ قصهگویی سبب شده حتی وقتی مجموعهای مانند خانۀ امن تولید میشود، روایتهایی از عشق زمینی در دل آن بگنجانند.
بحرانی: در قرآن کریم غیر از داستان حضرت یوسف(علیهالسلام) خداوند در سورۀ دیگر روایتی عاشقانه به معنای متداول آن نقل نکرده است. رهبر معظم انقلاب هنگامی که برای بازدید از صحنۀ فیلمبرداری فیلم مریم مقدس تشریف آوردند، روی دو داستان حضرت یوسف(علیهالسلام) و حضرت مریم(سلاماللهعلیها) تأکید کردند و فرمودند ویژگی اصلی این دو داستان این است که افرادش بسیار پاک هستند. ایشان خواستند این موضوع در آثار به نمایش درآید و برای افزایش جذابیت کاذب فیلم، از این موضوع سوءاستفاده نشود.
سینمای دنیا با دین و خصوصاً تشیع فاصله دارد. بنای فیلمسازان یهودی و مافیای تولید و پخش فیلم در هالیوود بر حیازدایی از مردم و از بینبردن قبح موضوعاتی که مردم از بیان آنها شرم دارند، بوده است. این روش ناسالم روش یهودیت صهیونیستی است. ما هم از ارزشهای اصیل اسلامی، از اخلاق درست و از روابط سالم فاصله گرفتهایم و هم تصور میکنیم باید در اثرمان چالش و دعوایی راه بیندازیم تا مردم جذب آن شوند. مثلاً در قدیم، مردم به خانمهای نامحرم نگاه نمیکردند؛ اما امروز برای تبلیغ از خانمها استفاده میکنیم. این مسئله برای جمهوری اسلامی و برای شیعه زشت است؛ ولی قبح این موضوع ریخته و از خانمها با آرایش و لباسهای رنگی برای تبلیغ استفاده میکنند.
استفاده از روشهای قصهگویی هالیوود برای پیشبرد اهداف انقلاب جواب نمیدهد. فرهنگ انقلاب در این سالها بهشدت دچار مخاطره شده است و با کمک خداوند باید راه جدیدی باز شود. جشنواره عمار میتواند از طریق فعالیت هنرمندان پاک مذهبی و تولید آثار فطری، زمینۀ نجات از این گرفتاری را فراهم کند. باید برنامهریزی درازمدتی برای گام دوم داشته باشیم.
سربخش: آقای جلیلی! شما سینمای موجود را تهدیدی برای انقلاب اسلامی میبینید یا فرصت؟
جلیلی: اگر امام راحل سینمای سال ۵۷ را فرصت دیدند، در سینمای سال ۱۴۰۰ فرصتها چند صد برابرند. امروز تعداد بسیاری فیلمساز مسلمان در سینمای ایران حضور دارند که کارهایشان از لحاظ استاندارد فن سینما در ردههای بالا قرار دارد. آقای بحرانی یکی از این نمونهها هستند که فیلم ملک سلیمان را با تراز بالای سینمایی تولید کردند.
آقای میگوئل لیتین (Miguel Littin) از مشهورترین فیلمسازان آمریکای لاتین، چند سال پیش به ایران آمدند. گابریل گارسیا مارکز (Gabriel García Márquez) کتابی در نقد آثار میگوئل لیتین نوشته است. آقای لیتین دو اثر سینمایی چ از آقای حاتمیکیا و یتیمخانۀ ایران از آقای ابوالقاسم طالبی را مشاهده کردند. واقعاً مبهوت شده بود و میگفت من از فیلمهای آقای کیارستمی خوشم میآید، اما در حیرتم که دنیا چرا حاتمیکیا و ابوالقاسم طالبی را نمیشناسد. ایشان این فیلمها را در تراز یک جهانی میدانستند.
امروز در سینمای ایران به برکت انقلاب اسلامی اتفاقات بزرگی افتاده است. بسیاری از نیروهای متعهد در سینمای مستند، داستانی، تلویزیون و… تجربه فعالیت درخشان دارند. در کنار آثار بدی که ساخته شدهاند، آثار خوب کم نداریم که گنجینه امروز سینمای ایران هستند. اگر مدیریت راهبردی درستی صورت بگیرد، قطعاً ظرفیت کمی و کیفی سینمای متعهد بیشتر از ظرفیت سینمای غربزده و معاند است. یعنی اگر از تولیدکنندگان متعهد و حزباللهی موجود، در بخش اکران و پخش آثارشان حمایت کنیم، در عرض حداکثر سه چهار سال، به تحول و جهش خواهیم رسید که میتواند به نقطۀ درخشانی برای جمهوری اسلامی در گام دوم انقلاب تبدیل شود.
سربخش: آقای بحرانی! از نظر شما نسبت سینما با دین، اخلاق و خانواده چیست؟ سینما و هنر چه نقشی در تربیت جامعه دارد و چگونه میتوان از این ابزار در جهت اهداف تربیتی اسلامی استفاده کرد؟
بحرانی: در واقع باید به ارتباط هنر با مقولاتی مثل دین و زیرمجموعۀ آن، همچون رفتارهای اجتماعی و رفتارهای درون خانواده پرداخت. باید به جایگاه هنر در عالم و دلیل سوقیافتن انسان و جامعه به سمت هنر توجه داشت. امام راحل میفرمایند، «هنر دمیدن روح تعهد در انسانهاست.» ایشان هنر را وسیلهای برای وادارکردن انسانها به حرکت و ایجاد تعهد در آنها میداند. تعهد یعنی عهد و پیمانی که انسان فطرتاً با خداوند دارد. عهد و پیمانی که میگویند همه انسانها در عوالم گذشته و در عالم ذر با اهل بیت(علیهمالسلام) بستند؛ یعنی انسان با ارزشها و خوبیها عهد بسته و باید به سمت خوبیها برود.
هنرمند باید مربی تربیتی باشد، از ابزار عالی هنر استفاده کند، انسانها را رشد دهد و به تعالی برساند. به فرمایش رهبر معظم انقلاب هر دین و ارزشی، فقط با زبان هنر در اذهان جا میگیرد، بر دلها مینشیند و باقی میماند. حدیث از معصوم(علیهالسلام) است که میفرماید «کُونُوا دُعَاهَ النَّاسِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُمْ» یعنی با زبان تبلیغ نکنید، بلکه خودتان واجد آن صفات و اخلاق باشید تا اثر هنری شما بر جامعه تأثیر بگذارد. بنابراین هنر بزرگترین وظیفه و رسالت را به عهده دارد.
سربخش: نسبت سینمای ایران و مسئله «خانواده» را چطور میبینید؟ تصویری که از خانواده در آثار تلویزیونی و سینمایی ارائه میشود، با آنچه باید باشد، قرابتی دارد؟
بحرانی: در وضعیت فرهنگی کنونی خانواده بسیار مورد تهاجم است و ما در حال از بینبردن بنیانهای خانواده به دست خودمان هستیم. برای نجات خانواده، هنر باید پاک باشد و صحنههای زیبایی خلق کند و روابط مثبت و کلام نجاتبخش را نمایش دهد. اما سینما و تلویزیون دائماً رفتارهایی را نشان میدهد که باعث نابودی جوانان میشود. کلام و رفتار جوانهای سریالها خشن است که تبعاً همان کلام و رفتار در جامعه گسترش مییابد.
سینما به جهت ماهیت تصویریاش، در خانواده و روی جوانان تأثیر میگذارد. هنرپیشهای که نقش دختری جوان را بازی میکند، باید کلامش باحیا و رفتارش سنجیده باشد. این در حالی است که عکس این اتفاق میافتد و دختران ما متأسفانه تأثیر سوء میگیرند. نمایش رفتارهای پرخاشگرانه در فیلمها و سریالها، سبب میشود جوانان در برخورد با پدر و مادر و برادر و خواهرشان آن رفتار خشن و کلام تند را تقلید کنند.
باید داستانهای مثبت روایت کنیم. نباید همیشه به چک برگشتی، فحاشی، به زندانرفتن و موضوعاتی از این قبیل پرداخت و این موضوعات را جذاب دانست. داستانهای خوب و پاک بسیار جذاب بودهاند و مردم دوست دارند رفتارهای خوب و مثبت و صحیح را ببینند.
سربخش: سخن امام درباره نوجوانی شهید که فرمودند: «رهبر ما آن طفل دوازده سالهای است که با قلب کوچک خود که ارزشش از صدها زبان و قلم ما بزرگتر است، با نارنجک خود را زیر تانک دشمن انداخت و آن را منهدم کرد و خود نیز شربت شهادت نوشید» به ما راه را برای الگوسازیها، چهرهسازیها و قهرمانسازیها نشان داد. دو داستان حضرت یوسف(علیهالسلام) و حضرت مریم(علیهاالسلام) نیز جنبۀ ایجابی دارد. بُعد ایجابی این موضوعات از ویژگیهای هنر اسلامی و دینی است. بخش عظیمی از قرآن داستانهایی با ظرفیت استفاده در فیلم و سریال است و نگاه همه داستانها هم ایجابی است. حتی داستان افرادی همچون بلعم باعورا یا چهرههای منفی دیگر، بدآموزی ندارند.
سربخش: آقای بحرانی! شما از سینمای پاک نام بردید. مختصات سینمای ایجابی، انسانساز، پاک و در تراز انقلاب اسلامی چیست؟
بحرانی: سینمایی که به آلودگیها نپردازد. داستانی با موضوع آسیبهای اجتماعی، خود به خود در معرض لغزش قرار میگیرد. این روش سینمای آمریکاست. سینمای آمریکا اصل را بر پرداختن به آسیبهای اجتماعی میگذارد. مثلاً در دورۀ اوج سینمای نوآر(Noir) یا سینمای سیاه، گانگسترها اصل بودند و داستانها دربارۀ آدمکشها، گانگسترها، زنان بد، محیطهای تاریک و سیاه، خشونت و وحشت بود. نمایش چنین موضوعاتی سبب میشود این رویه خودبهخود در جامعه ترویج شود و جامعه به تاریکیها و سیاهیها کشیده شود. همچنین همه عادت میکنند سطلهای زبالۀ همدیگر را با ذرهبین بکاوند و به دنبال گناه و مشکلات دیگران بگردند.
این فضا باعث میشود که هنر از اصالتش دور شود. ما در کشورمان قهرمان واقعی و قهرمان اسطورهای کم نداریم. رستم قهرمان ملی شاهنامه بسیار انسان پاک و فداکاری است. پادشاه ظالمی که با رستم مخالف است، مجبور است از او استفاده کند، چراکه به هنگام حملۀ دشمن، رستم بدون هیچ توقعی وارد میدان میشود و با دشمن خارجی میجنگد. بعد از پیروزی هم خود را کنار میکشد. این یعنی شاهنامه کتاب انسانسازی است. ممکن است بعضی شخصیتها منفی هم باشند، اما لحن داستان طوری است که انسان را از آنان برحذر میدارد.
سینمای ما باید اینگونه باشد. متأسفانه در سینمای ما به سبب غلبۀ تفکر غربی، میگویند شخصیتها باید خاکستری و واجد ضعف باشند. میگویند شخصیت باید در طی داستان در جایی کم بیاورد، گناهی مرتکب شود و خطایی از او سر بزند. به عبارت دیگر شخصیت صددرصد پاک و منزه را درست نمیدانند. این ترفند شیطان است که القا کند همۀ مردم گناه میکنند و ضعفهایی دارند تا از داستانها پاکیزگی، تزکیه و تهذیب نفس نتیجه گرفته نشود.
رویۀ اصلی سینما باید مطرحکردن ایدهآلها باشد. مردم در تشییع پیکر سردار سلیمانی در صحنۀ اجتماع، نمایشی عظیم به راه انداختند. چراکه او مرد پاک و فداکاری بود. مردم فطرتاً به دنبال اسوۀ اخلاق، دین، پاکی و درستی هستند و سینما باید خصلتهای خوب اخلاقی را به مردم نشان دهد.
سربخش: آقای جلیلی! به نظر شما سینما موفق شده انسان تراز انقلاب را در ابعاد مختلفش اعم از زن، مرد و کودک به تصویر بکشد؟ و آیا از ظرفیتهای موجود در تاریخ معاصر برای ترسیم انسان تراز در سینما و تلویزیون استفاده شده است؟ موانع به تصویر درآوردن شخصیتهای تراز در سینما چیست؟
جلیلی: ظرفیتی که انقلاب اسلامی به وجود آورد و تجربه و زیستۀ جامعۀ دینی ایران در طول پنجاه سال گذشته، خیلی بیشتر از چیزی است که تاکنون در آینۀ سینما بازتابانده شده است. آثار معدودی که در این زمینه تولید شدهاند، نشان میدهد این ظرفیت بسیار مغتنم است. همانگونه که به تصویر درآوردن دو روز از زندگی شهید چمران برای مخاطبان جذاب و مؤثر بود، میتوان برای روایت زندگی بسیاری از شخصیتهای مؤثر در تاریخ انقلاب آثار متعدد تولید کرد. حاج قاسم سلیمانی یکی از این شخصیتهاست. ماجراهای دراماتیک و جذاب بسیاری در زندگی این شخصیت وجود دارد که هر کدام میتواند دستمایۀ ساخت فیلم سینمایی با مخاطب جهانی باشد. رهبر معظم انقلاب در دیدار با دوستانی از بوشهر فرمودند که اگر شهید نادر مهدوی متعلق به کمونیستها بود، چهبسا به اندازۀ چهگوارا (Ernesto “Che” Guevara) مشهور میشد. یعنی ظرفیت کار بر روی زندگی این شهید بسیار است؛ اما به سبب بیاعتنایی ما به داشتههایمان، این شهید حتی در استان خود چندان شناختهشده نیست. بسیاری از شخصیتهای دیگر هم برای مردم ما ناشناختهاند.
این شخصیتها سوای خدماتشان، حتی اگر ما حزباللهی و انقلابی و حتی ایرانی نباشیم و فقط سینما و معیارهای فنی و هنری برایمان مهم باشد، بهشدت جذابند و ما را ترغیب میکنند که به سمت ساختن آثاری از زندگی آنها برویم. شخصیت شهید رجایی جدای از محتوای ارزشی او، شخصیتی دراماتیک است که از فروش کاسه و بشقاب در کنار خیابان، به ریاستجمهوری میرسد. در شخصیت شهید رجایی جذابیتهای دراماتیک و سینمایی فراوانی وجود دارد و میتواند دستمایه تولید فیلمی جذاب شود. آقای میگوئل لیتین به خانۀ شهید رجایی رفت و تا مدتها بعد از سفر به ایران، ایمیل میزد و درخواست داشت که با کمک ما فیلمنامۀ شهید رجایی را بنویسد.
شخصیتهای برجسته و جذاب تاریخ ما بسیار زیادند؛ چه در میان شخصیتهای نخبه و مشهور و چه افراد معمولی و عادی. پیرزنی همچون ننه عصمت فرزندی نداشت که به جبهه بفرستد و در ایام دفاع مقدس برای رزمندهها دستکش میبافت. او بعد از جنگ هم برای مرزداران دستکش میبافت. در مقطعی فراخوان داد و هزاران نفر از مردم استقبال کردند و چند کامیون دستکش و کلاهِ اهدایی مردم، از طریق جشنوارۀ عمار برای مدافعان حرم ارسال شد.
چنین سوژهای در هر جای دنیا برای فیلمسازها جذاب است؛ ولی متاسفانه غلبۀ فضای روشنفکرمآبانه و غربزده بر سینمای ایران موجب شده که نزدیکشدن به انقلاب اسلامی و سوژههایش با صدها اتهام همراه باشد و در نهایت فیلمساز را از این کار برحذر میدارند. دو سال پیش آقای الیور استون(William Oliver Stone) به ایران آمد و در جشنوارۀ بینالمللی فیلم فجر شرکت کرد. او در مدت اقامت در ایران فیلمهای مختلفی دید و در جمع سینماگران ایران سخنرانی کرد. ایشان گفت: «من مبهوتم که چرا شما فیلمسازان ایرانی انقلاب خودتان را به زبان سینما روایت نکردهاید؟ انقلابی که اینقدر دراماتیک است.» از میان جمعیت با الفاظ تند به او اعتراض شد که ساکت شو، از سیاست حرف نزن، ما آمدهایم از هنر بشنویم. یعنی الیور استون وقتی که اسم انقلاب اسلامی را میآورد متهم میشود که بیهنر و سیاستزده است! وقتی جریان روشنفکری ایران با الیور استون چنین برخوردی میکند، تکلیف امثال حاتمیکیا و بحرانی و ابوالقاسم طالبی معلوم است. در این وضعیت جوانانی که میخواهند تازه وارد عرصۀ سینمای متعهد شوند، تحقیر خواهند شد و علیه آنها فضاسازی و تبلیغات میکنند تا رونق سینمای انقلاب را کاهش دهند.
بهرغم همۀ موانع تبلیغاتی جریان غربزده، در دهۀ نود نسل تازهای از جریان موج نوی سینمای انقلاب اسلامی، علیرغم بمباران و سمپاشی غربزدهها و روشنفکرها علیه فعالان این جریان، در راه است. حتی اگر روحانیت و علما آنها را تنها بگذارند، این افراد تکلیف خود را درک و در راستای تحقق آن تلاش میکنند. کمک کسانی که در این حوزه وظایف مهمی به گردنشان است، این فرآیند را سرعت میبخشد. ممکن است این حرکت مقداری کند پیش رود؛ اما در گام دوم انقلاب یکی از دستاوردهای درخشان جمهوری اسلامی، سینمای انقلابی با مخاطب جهانی خواهد بود.
سربخش: برای اینکه در گام دوم انقلاب، سینما در خدمت اهداف انقلاب و مصالح کشور قرار گیرد، باید چه کارهایی انجام شود؟
جلیلی: من بیانیۀ گام دوم رهبر انقلاب را با نامۀ حضرت امام به گورباچف مقایسه میکنم. حرف امام در نامه به گورباچف این بود که پرچم عدالتخواهی از دست شوروی افتاده، چون عمر عدالت منهای خدا و توحید به سر آمده و این سرنوشت محتوم تفکر ماتریالیستی و کمونیستی است؛ اما در ایران پرچم عدالت تحت لوای توحید بار دیگر برافراشته شده و به شکل بهتر و درستتری در مقابل استکبار و ظلم جهانی خواهد ایستاد. این پیام امام در واقع به کل دنیا بود که خطاب به گورباچف نوشتند. اگر امام در پیام به گورباچف گفتند عدالت منهای خدا شکست خورده و پرچم عدالت ذیل توحید برافراشته شده، رهبر معظم انقلاب هم در گام دوم میگویند هفتصد سال بعد از رنسانس که از پیشرفت منهای خدا، پیشرفت منهای معنویت، پیشرفت بر بستر سکولاریسم و…، دم میزدند با آشکارشدن طلایههای شکستِ پیشرفت منهای معنویت و توحید، این جمهوری اسلامی است که عَلم پیشرفت زیر لوای توحید را بلند کرده است. بخشی از این پیشرفت به نظرم پیشرفت در همین رسانههای عمومی و مهمترین آن سینماست که انشاءالله در گام دوم محقق خواهد شد و جهان یک سینمای پاک و مؤثر و پرمخاطب را در چهارچوبهای معنوی و آرمانی شاهد خواهد بود.
سربخش: آیا سینمای موجود، در این پیشرفت علمی و جنبش نرمافزاری گام مثبتی برداشته است؟
جلیلی: قطعاً نه. تا بیست سال پیش، ایران نه ماهواره به هوا فرستاده بود، نه در صنعت هستهای و نانوتکنولوژی و بیوتکنولوژی در میان کشورهای برتر جهان بود و نه در صنعت موشکی به چنین قدرت ممتازی رسیده بود. ولی در همین مدت دهها بلکه صدها فیلم درباره سیاهیها، تباهیها، قاچاقچیها، عرقخورها و آسیبهای اجتماعی در سینمای ایران ساخته شدند، در حالی که حتی یک فریم از یک دانشمند ایرانی به قاب سینمای ایران راه پیدا نکرد. متأسفانه تناظر معکوسی بین پیشرفتها و سینمای کشور وجود دارد و هر قدر ایران قدرتمندتر شده، تصویر ایران در آئینه معوج سینمای کشور، مفلوکتر و بدبختتر شده است. این تناظر معکوس متأسفانه وجود دارد. قاچاقچیها و عرقخورها و آسیبدیدگان اجتماعی از سینما سهم اغراقشدهای دارند؛ اما دانشمندان ایرانی و پیشقراولان صنایع نظامی ایران هیچ سهمی از سینمای ایران ندارند.
امثال دکتر بهاروند و دکتر کاظمی آشتیانی و دکتر شاهوردی که زیستفناوری را در جمهوری اسلامی به مرزهای جهانی رساندهاند، هیچ سهمی از سینمای ایران ندارند. در حالی که در هالیوود صدها فیلم سینمایی فقط درباره پیشرفتهای پزشکی آمریکا ساخته شده است. این موضوع در دنیا امر متعارفی است. حتی سینمای هند درباره پرتاب ماهواره فیلم دراماتیک جذابی میسازد، ولی متأسفانه در سینمای ایران بیاعتنایی عجیبی به اینگونه موضوعات جذاب و دراماتیک وجود دارد.
سربخش: میخواهم کمی درباره موضوع «مقاومت» در سینما هم صحبت کنیم. چقدر زمینۀ پرداختن به این مفهوم در سینما وجود دارد؟ آیا به نظر شما سینمای ایران توانسته در حد مطلوب یا در حد انتظار به جریان مقاومت بپردازد؟
بحرانی: مقاومت در صحنۀ جنگ انسان با دشمنان بیرونی (جهاد اصغر) یا با دشمن درونی (جهاد اکبر)، از صفات انسان برتر است. انسانی که مقاومت نکند، شکست میخورد و هنری که به مقاومت نپردازد، ملعبۀ دست زورگوها و شیاطین انسی و جنی میشود. سینمای مقاومت برای جامعۀ ما سینمای مفیدی است. سلحشوری و مقاومت فقط نباید در فیلمهای جنگی تشویق شود، بلکه روحیۀ جهادگری را باید در صحنههای خانوادگی، اجتماعی و در بحث نهضتهای نرمافزاری، فکری، سازندگی، اقتصاد سالم، اقتصاد مقاومتی و… نیز نشان داد.
قابلیتهای انسان در همۀ این زمینهها بروز پیدا میکند. انسان با مبارزه نزد خدا ارزش پیدا میکند. یک کودک، بیدفاع به دنیا میآید و در مسیر رشد خود در معرض انواع تهاجمات شیطانی و اجتماعی و… قرار میگیرد. یکی از معضلاتی که در جمهوری اسلامی داریم این است که مردم متدین چون به نظام اعتماد دارند، در برابر بدیها گاردشان را باز میگذارند؛ در حالی که در رژیم پهلوی مراقب بودند که فرزندشان هر جایی نرود و با هر کسی معاشرت نکند، مردم یا تلویزیون نداشتند یا اجازه نمیدادند فرزندانشان هر فیلمی را ببینند و معتقد بودند باید مبارزه کنند و مواظب باشند که هر تصویر، موسیقی و صدایی وارد ذهنشان نشود. بعد از انقلاب این گارد در زمینۀ فرهنگ برداشته شد. امروز تلویزیون با تصویر، داستان، موضوعات و انواع مفسدههایش به مخاطب حمله میکند؛ ما تلاش میکنیم دوباره برای خود و خانوادهمان گاردی ایجاد کنیم و دچار سختی مضاعف میشویم. گاردنداشتن ما در برابر موضوعات مختلف تبعات منفی فراوانی دارد.
ما باید مجدداً فرهنگ مقاومت را در داخل و خارج کشور احیا کنیم تا نسل آینده نسل مقاومی باشد، فریب نخورد و محکم باشد. برای چهل سال دوم انقلاب باید برنامهریزیهای مهم فرهنگی انجام شود تا نسل جدید، مقاوم و سلحشور بار بیایند و برای نبرد بزرگی که در پیش داریم، آماده شوند.