نقش نظام سلطه جهانی و صهیونیست‌‌ها در اغتشاش‌های اخیر ایران

مقدمه:

با فروکش‌کردن ناآرامی‌ها و اغتشاشات اخیر در تهران و برخی مناطق دیگر کشور به بهانه مرگ یک دختر جوان، شاید مهم‌ترین مسئله، بررسی ریشه‌ها و عوامل تغییر چهره سریع این ناآرامی‌هاست؛ از نوعی “اعتراض مدنی” به “اردوکشی‌های خیابانی” و “اغتشاش‌های ویرانگر”. اینکه چرا حرکتی که در ابتدا می‌توانست پیگیرِ به‌حقِ روشن‌شدن علت مرگ ناگهانی مهسا امینی در مرکز امنیت اخلاقی تهران از مقامات و نهادهای دولتی باشد، به‌یکباره به اغتشاش‌ها و ناآرامی‌های ساختارشکنانه با شعارهای تند و اقدامات ضدامنیتی تبدیل و فضا برای اقدامات تروریستی در خیابان‌های تهران و چند شهر دیگر فراهم شد.

ریشه‌های اصلی بروز حوادث اخیر که به گفته مقامات کشور بدنه اصلی فعالان آن را جوانان و نوجوانان زیر ۲۵ سال تشکیل می‌دادند، مبحث جداگانه‌ای را می‌طلبد؛ اما نقش عوامل خارجی، به‌ویژه نظام سلطه جهانی به سرکردگی آمریکا و رژیم صهیونیستی در بروز ناآرامی‌های اخیر و همچنین سازماندهی اغتشاشات، به‌منظور سوری سازی ایران و فروپاشی نظام جمهوری اسلامی ایران و حتی تجزیه کشور، با الگوگیری از سازماندهی فتنه‌ی سوریه، غیر قابل کتمان و کاملاً برجسته است. در این راستا، رهبر معظم انقلاب اسلامی در سخنرانی خود در تاریخ ۱۱ مهر ۱۴۰۱ در مورد اغتشاش‌های اخیر کشور فرمودند:

«بنده به‌صراحت می‌گویم این برنامه‌ریزی، کار آمریکا، کار رژیم غاصب و جعلی صهیونیستی و دنباله‌روهای آنهاست. برنامه‌ریزی کرده‌اند. عمله و مزدوران و حقوق‌بگیران آنها، بعضی از ایرانی‌های خائن هم که بیرون از کشور هستند، به آنها کمک کردند.»

در این مقاله به تحلیل و بررسی نقش صهیونیست‌ها به‌ویژه رژیم صهیونیستی و آمریکا در اغتشاش‌های اخیر ایران خواهیم پرداخت.

 

سازماندهی صهیونیست‌ها برای هدایت و برنامه‌ریزی اغتشاش‌های ایران

در سال ۲۰۱۷ شبکه جاسوسی CIA و سیستم ارتباطی آنها در ایران لو رفت و توسط وزارت اطلاعات منهدم شد. این شبکه‌ در چین و روسیه نیز فعال بود و با اطلاعاتی که از ایران به آن کشورها انتقال یافت، شبکه CIA در آن کشورها نیز منهدم شد. در ۷ اکتبر ۲۰۲۱ جولین بارز، گزارش مفصلی تحت عنوان «سازماندهی مجدد CIA برای تمرکز بر چین» در “نیویورک ‌تایمز” منتشر و در آنجا اشاره کرد که رئیس CIA (معاون سابق وزارت خارجه آمریکا) بااقدام عجیبی، بخش ایران در آن سازمان را منحل و ماموریت CIA در ایران را به موساد واگذار کرده است.

آخرین مسئول آن “مایکل دی آندریا” بود که به آیت‌الله مایک معروف بود. پیشتر در خبرها آمده بود که وی در سال ۲۰۱۹ در هواپیمایی که در افغانستان سقوط کرد، کشته شد، اما سپس این خبر تکذیب شد. در مراسم تودیع وی، آقای برنز اشاره کرد که بخش ایران تعطیل شد؛ اما نگفت که این ماموریت را به موساد واگذار کرده است. واگذاری میز ایران به موساد در گزارش جولین بارز آمده است. این اقدام، حرکت بزرگ و عجیبی بود و در تاریخ سرویس‌های جاسوسی نظیر آن وجود ندارد که بخشی مربوط به طرفی را که به‌زعم خودش دشمن است تعطیل و به سرویس دیگری واگذار کند. البته با توجه به شواهد موجود، به نظر می‌رسد که در بخش هدایت و برنامه‌ریزی کل این پروژه و سازماندهی جدید برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران موساد نقش بارزی داشته است.

سازمان CIA در دنیای غرب، سرویس مادر است. در دوران جنگ سرد میان آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی، ساختاری اطلاعاتی و جاسوسی وجود داشت که به آن “ناتوی اطلاعاتی” ‌گفته می‌شد. در دوران جنگ سرد، سازمان CIA نیز سرویس مادر بود. پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، سرویس‌های جاسوسی رژیم صهیونیستی، انگلیس، آلمان و فرانسه، ذیل سازمان CIA فعالیت داشتند.  سرویس رقیب نیز سازمان جاسوسی شوروی KGB بود. پس از فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد، همه‌ سازمان‌ها، مراکز مطالعاتی وابسته به سازمان CIA تمامی توان و امکانات و برنامه‌های خود را بر روی جمهوری اسلامی ایران متمرکز کردند.

هم‌اکنون نیز، این ناتوی اطلاعاتی، همچنان پابرجاست؛ و فقط بخش‌هایی از اجزای آن تغییر کرده‌اند. بدین لحاظ وقتی CIA ماموریت ایران را به موساد واگذار می‌کند، بدان معناست اکنون سرویس مادر در خصوص ایران، موساد است و هرکسی که می‌خواهد در ایران کار کند، باید زیر نظر موساد و با اجازه رژیم صهیونیستی باشد.

آمریکایی‌ها در نمودار اطلاعاتی خود،  دنیا را به هفت بخش خاور نزدیک، اروپا، شرق دور و… تقسیم کرده بودند. ایران جزو یکی از آن هفت بخش و در نمودار CIA در رده مناطق تعریف شده بود. اما در حال حاضر، ماموریت ایران به سازمان موساد واگذار شده است. موساد نیز نمودار فعالیت جاسوسی خود را به هم ریخته و سازمان عریض و طویلی را برای ایران ایجاد کرد. ریاست آن سازمان نیز به یک خانم واگذار شد که مدعی بروز انقلاب زنانه در ایران بود. در جشنواره کن وقتی که فیلم عنکبوت مقدس اکران شد، بازیگر آن فیلم، مصاحبه‌ای کرد و گفت: «انقلاب آینده ایران، زنانه خواهد بود.»

اعلام راهبرد جدید «مرگ با هزار خنجر و هزار زخم»

رژیم صهیونیستی دشمن اصلی جمهوری اسلامی ایران است و همواره دو هدف راهبردی را طبق سیاست‌های اعلامی خود در قبال ایران در پیش گرفته است که عبارتند از:

 ۱٫توقف پیشرفت صنعت هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران؛

 ۲٫توقف قدرت نظامی ایران تا به تراز قدرت نظامی اسرائیل نرسد.

بدین لحاظ پس از شکست راهبردهای گذشته، رژیم صهیونیستی برای مقابله با محور مقاومت و به اصطلاح گروه‌های نیابتی ایران، راهبرد جدیدی را تحت عنوان «مرگ با هزار خنجر و هزار زخم» را علیه جمهوری اسلامی ایران اعلام کرده است. “نفتالی بنت” رئیس پیشین سازمان موساد، سال گذشته در دیدار با “بایدن” رئیس جمهور آمریکا، این راهبرد را اعلام کرد. وی با تاکید بر زدن “سر اُختاپوس” در تهران، اظهار داشت: «ایران را مجبور می‌کنیم یا بقای رژیم اسرائیل و یا مسئله هسته‌ای را بپذیرد.»

رکن این راهبرد، نافرمانی مدنی و ایجاد جنگ داخلی و قومیتی در داخل کشور و انهدام مراکز صنعتی و اقتصادی و حتی حمله به تاسیسات هسته‌ای است. در راستای اجرای این راهبرد جدید رژیم صهیونیستی، آمریکا نیز یک کمک یک و نیم میلیارد دلاری را در اختیار رژیم صهیونیستی قرار داده است. از نظر صهیونیست‌ها، مردم ایران باید به جان هم بیفتند و عملیات ترور و خرابکاری نیز به‌عنوان مکمل آن، اجرا شود. طبق راهبرد صهیونیست‌ها، باید به‌قدری به مردم ایران فشار وارد شود که آنها در دو جبهه وارد مخاصمه و جنگ شوند: جنگ با حاکمیت و مخاصمه با خودشان.

افزون بر آن رهبران رژیم صهیونیستی معتقدند که تنها اهرم فشار آمریکا علیه ایران، تحریم اقتصادی بوده که از نظر این رژیم کافی نیست. بدین لحاظ، خودشان را موظف می‌دانند که مستقیم وارد عمل شوند و در کنار اهرم فشار آمریکا، از اهرم‌های فشار دیگری علیه جمهوری اسلامی استفاده کنند. لذا با در پیش گرفتن راهبرد «مرگ با هزار خنجر و هزار زخم» میخواهند به قول خودشان سر اختاپوس را در تهران قطع و حداقل، نظام  ایران را مجبور کنند یا بقای رژیم صهیونیستی و یا شروط غربی‌ها را بپذیرد.

طبق این راهبرد، ایران باید چنان درگیر مسائل و بحران‌های داخلی شود که بالاجبار فعالیت‌های هسته‌ای و حمایت از محور مقاومت و به تعبیر رژیم صهیونیستی، گروه‌های نیابتی را فراموش کند. بر این اساس، صهیونیست‌ها، بروز و شکل‌گیری اغتشاش‌ها در ایران را، فرصت طلایی با کمترین هزینه، برای خود در جهت تضعیف نظام جمهوری اسلامی و نیز امتیازدهی آن به طرف‌های غربی در پرونده و مذاکرات هسته‌ای و عدم حمایت از محور مقاومت با سوریه‌‌سازی و حتی تجزیه ایران اسلامی می‌دانند.

عوامل موثر در هدایت و سازماندهی اغتشاش‌های ایران توسط صهیونیست‌ها

اغتشاش‌های اخیر با پیشرفت‌های ایران اسلامی و تحولات منطقه‌ای و ژئوپلیتیکی در یک سال اخیر بی‌ارتباط نیستند و قطعاً پیشرفت‌ها در حوزه‌های مختلف علمی، فنّاوری و اقتصادی و سیاسی، مذاکرات هسته‌ای، افزایش گسترش عملیات مقاومت فلسطین در کرانه باختری، پیروزی‌های محور مقاومت در منطقه، جنگ اوکراین و مناقشه آذربایجان و ارمنستان در نقش‌آفرینی صهیونیست‌ها اثر داشته است.

مهم‌ترین عواملی که در حمایت و هدایت و سازماندهی اغتشاش‌های داخلی ایران توسط صهیونیست‌ها تاثیر‌گذار بوده‌اند عبارتند از:

  1. تلاش دولت انقلابی آقای رئیسی برای اجرایی شدن بیانیه گام دوم انقلاب امام خامنه‌ای

در ۲۲ بهمن ۱۳۹۷ انقلاب اسلامی ایران در حالی چهلمین سالگرد پیروزی خود را پشت سر گذاشت و قدم به دهه‌ پنجم حیات خود نهاد که دوستانش در سراسر جهان، امیدوارانه آن را در گذر از چالش‌ها و به دست آوردن پیشرفت‌های خیره‌کننده، همواره سربلند دیده‌اند. در چنین نقطه‌ عطفی، رهبر حکیم انقلاب اسلامی با صدور «بیانیه‌ گام دوم انقلاب» و برای ادامه‌ این راه روشن، به تبیین دستاوردهای شگرف چهار دهه‌ گذشته پرداختند و به‌منظور «جهاد بزرگ برای ساختن ایران اسلامی بزرگ» توصیه‌های اساسی و مهمی را ارائه فرمودند. بیانیه‌ «گام دوم انقلاب»، منشوری برای دومین مرحله انقلاب اسلامی و نیز تجدید مطلعی است خطاب به ملت ایران و به‌ویژه جوانان و منشوری برای «دومین مرحله‌ خودسازی، جامعه‌پردازی و تمدن‌سازی» خواهد بود و «فصل جدید زندگی جمهوری اسلامی» را رقم خواهد زد. این گام دوم، انقلاب را «به آرمان بزرگش که ایجاد “تمدن نوین اسلامی” و «آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظماست» نزدیک خواهد کرد.

معظم‌له در بیانیه گام دوم انقلاب، ضمن توضیح و تبیین اقتدار انقلاب اسلامی و تغییر چالش‌ها و شکست مستکبران، مسیر آینده انقلاب اسلامی را روشن و به نقش جوانان به‌عنوان محور تحقق نظام پیشرفته‌ اسلامی اشاره و در پرتو امید و نگاه خوش‌بینانه به آینده به جوانان ایران توصیه‌هایی می‌کنند که سرفصل آنها عبارتند از:

علم و پژوهش، معنویت و اخلاق، اقتصاد، عدالت و مبارزه با فساد، استقلال و آزادی، عزت ملی و روابط خارجی و مرزبندی با دشمن، سبک زندگی.

پس از استقرار دولت انقلابی آقای رئیسی، عملاً تلاش برای اجرا شدن بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی با انگیزه بیشتری آغاز شد؛ به‌گونه‌ای که پس از گذشت یک سال از عمر دولت جدید، به‌رغم همه‌ مشکلات طاقت‌فرسا، جمهوری اسلامی روز به‌ روز گام‌های بلندتر و استوارتری به جلو برداشته و شاخص تراز انقلاب اسلامی در حوزه‌های اقتصادی، سیاسی، علمی، دفاعی و نظامی و… در گستره داخلی، منطقه‌ای و جهانی مثبت شد و از اواسط مرداد ماه نیز چهره پایدار و پیشرفته خود را در محافل آکادمیک علمی و پژوهشی جهان کاملاً نمایان ساخت. برخی از مصادیق آن عبارتند از:

۱٫مدیریت جهادی و اعتقاد به اصل «ما می‌توانیم»، به‌عنوان عامل عزت و پیشرفت ایران در همه‌ عرصه‌ها؛

۲٫تحکیم ثبات و امنیت و حفظ تمامیت ارضی ایران؛

۳٫تقویت و استحکام‌بخشی موتور پیشران کشور در عرصه‌ علم و فناوری و ایجاد زیرساخت‌های حیاتی و اقتصادی و عمرانی؛

۴٫به اوج رساندن مشارکت مردمی و مسابقه‌ خدمت‌رسانی؛

۵٫ارتقای شگفت‌آور بینش سیاسی آحاد مردم؛

۶٫سنگین کردن کفه‌ عدالت در تقسیم امکانات عمومی کشور؛

۷٫تلاش برای افزایش چشمگیر معنویت و اخلاق در فضای عمومی جامعه؛

۸٫ایستادگی روزافزون در برابر قلدران و زورگویان و مستکبران جهان.

نظام سلطه جهانی و صهیونیسم بین‌الملل که در دوره اول چهل ساله انقلاب اسلامی با مشکل بزرگ و سد پولادین جمهوری اسلامی ایران در برابر توسعه‌طلبی و زیاده‌خواهی آنها مواجه بود؛ با صدور بیانیه رهبر معظم انقلاب در مورد گام دوم انقلاب اسلامی، دریافتند که انقلاب اسلامی ایران نه تنها به‌عنوان یک کشور مستقل و پایدار در برابر آنها ایستاده و الگویی برای مردم دیگر کشورهای اسلامی شده است؛ بلکه کل تمدن “سکولار” و “لیبرال بورژوازی” غرب را نیز به چالش کشیده و ضمن خط بطلان کشیدن بر نظریه “پایان تاریخ” و “جهان تک‌قطبی” به سرکردگی آمریکا، “تمدن نوین اسلامی” را به‌عنوان یک تمدن مدرن برتر و فائق به رخ جهانیان می‌کشد.

بدین لحاظ پس از نمایان شدن شاخص‌های مثبت موتور پیشران انقلاب اسلامی در حوزه‌های اقتصادی، سیاسی، علمی، دفاعی و نظامی و… در تابستان امسال با همه توان به صحنه آمدند تا از رشد چشمگیر و پیشرفت جمهوری اسلامی ایران در حوزه‌های فوق‌الذکر که در برخی عرصه‌ها نظام سلطه جهانی را با چالش جدی مواجه کرده بود، جلوگیری کنند. از نظر نظام سلطه جهانی و صهیونیست‌ها، بهترین و کم‌هزینه‌ترین گزینه، برای رسیدن به این هدف، اجرای راهبرد «مرگ با هزار خنجر و هزار زخم» بود.

 

  1. دست پُر و برتر جمهوری اسلامی ایران در مذاکرات هسته‌ای

عامل دوم، دست پُر و برتر جمهوری اسلامی ایران در مذاکرات یک سال اخیر در برابر جبهه آمریکایی صهیونیستی و غربی است. در این راستا بارها صهیونیست‌ها اعلام کرده‌اند که ایران به مرحله هسته‌ای شدن بسیار نزدیک است و فقط چند هفته با آن فاصله دارد. بنابراین تنها گزینه از نظر صهیونیست‌‌ها که ایران را از هسته‌ای شدن منصرف کند؛ حمله نظامی و یا مشغول کردن نظام جمهوری اسلامی ایران به مسائل و بحران‌های داخلی است. از نظر صهیونیست‌ها، ایران باید ضعیف باشد. لذا هیچ چیز به اندازه اغتشاش و ناامنی برای براندازی جمهوری اسلامی ایران نمی‌تواند ایران را در موضع ضعف قرار بدهد.

۳٫افزایش عملیات نیروهای مقاومت فلسطین علیه صهیونیست‌ها در کرانه باختری

عامل سوم، افزایش عملیات ضد اشغالگری نیروهای مقاومت فلسطین در کرانه باختری علیه صهیونیست‌هاست که حدود یک سال است که در این منطقه رخ داده است. جنبش‌های حماس و جهاد اسلامی فلسطین طی چند ماه در کرانه باختری سازماندهی مجدد کرده‌اند. افزون بر آن رژیم صهیونیستی اذعان کرد که عامل به بن‌بست رسیدن راهبردهای این رژیم در تمام عرصه‌ها در محور مقاومت، جمهوری اسلامی ایران است.

این رویدادها و افزایش چشمگیر مقاومت فلسطینی، رژیم صهیونیستی و شهرک‌نشینان اسرائیلی را با چالش بزرگ امنیتی روبه‌رو کرده و نفس آنها را بریده است. روزی نیست که در رسانه‌های رژیم موقت صهیونیستی در مورد کرانه باختری گزارشی مطرح نشود. حتی یکی از ژنرال‌های بازنشسته این رژیم گفته بود که چاره‌ای جز اشغال کرانه باختری نداریم.

رژیم صهیونیستی عملاٌ نتوانست مقاومت در کرانه باختری را مهار کند؛ به‌طوری‌ که روزانه نزدیک به ده عملیات مسلحانه علیه صهیونیست‌ها در این منطقه انجام می‌شوند. فقط طی شش هفته ۱۹ صهیونیست در کرانه غربی، به‌ویژه در جنین و نابلس کشته شده‌اند. صهیونیست‌ها این اتفاقات را از چشم جمهوری اسلامی ایران می‌بینند؛ لذا تصمیم گرفتند در داخل ایران مقابله به مثل کنند. بدین لحاظ رئیس سازمان موساد در ۲۱ شهریور ۱۴۰۱ اعلام کرد: «هرگونه حمله به اسرائیل(مستقیم یا نیابتی) در داخل خاک ایران پاسخ داده خواهد شد.» صهیونیست‌ها همچنین اعلام کردند که این رژیم به دنبال درگیری با گروه‌های نیابتی نخواهد رفت؛ بلکه به دنبال کشوری خواهد رفت که آنها را مسلح کرده است.

۴٫برتری دست حزب‌الله علیه رژیم صهیونیستی در لبنان

عامل چهارم، برتری دست حزب‌الله علیه رژیم صهیونیستی در لبنان و فلسطین اشغالی است. چندین سال است که به‌رغم تلاش رژیم صهیونیستی و شرکایش برای محدودسازی نقش حزب‌الله در لبنان و به‌ویژه توانمندی نظامی این جنبش و عضو محور مقاومت، نه تنها حزب‌الله و مقاومت در لبنان محدود نشده؛ بلکه توانسته در انتخابات پارلمانی لبنان اکثریت آراء را در مقابل جریان همسو با محور غربی عربی عبری به دست آورد. در حوزه نظامی نیز حزب‌الله لبنان توانسته در صنایع دفاعی موشکی، پهباد، تجهیزات دریایی و نیروی زمینی به توانمندی قابل ملاحظه و پیشرفته‌ای دست یابد و تهدیدات رژیم صهیونیستی را معکوس سازد و عملاً در حوزه دفاعی، دست برتر را در مقابل رژیم صهیونیستی داشته باشد و اعلام کند که در جنگ آینده با رژیم صهیونیستی، جنگ را به داخل سرزمین‌های فلسطین اشغالی گسترش خواهد داد.

در اینجا به منظور جلوگیری از اطاله کلام، فقط به آخرین رویدادی که حزب‌الله توانست رژیم صهیونیستی را به پذیرش شرایط لبنان مجبور سازد اشاره می‌شود.

اختلاف در خصوص مشخص شدن مشخصات جغرافیایی میدان گاز و نفت کاریش، بین لبنان و رژیم صهیونیستی دارای ابعاد سیاسی و حقوقی و امنیتی و راهبردی مهمی است. موضوع از اینجا شروع شد که رژیم صهیونیستی اعلام کرد که در منطقه مورد اختلاف و منازعه در مرز دریایی و آبی بین لبنان و رژیم غاصب صهیونیستی، حق استفاده از چاه‌های موجود در میدان گازی کاریش عمدتا مربوط به آنهاست؛ در حالی که این منطقه گازی بیشتر در قسمت لبنانی مرز آبی، بین لبنان و فلسطین اشغالی قرار دارد. این رژیم سپس اقدام به حفاری در میدان گازی کاریش کرد و برای استخراج نفت و گاز از این میدان آماده شد. درآستانه فصل سرما، به دلیل تحریم گاز روسیه، کشورهای اروپایی به‌شدت نگران تامین انرژی شهروندان خود هستند و پیگیر شدند تا برای تامین گاز، از چاه گاز میدان کاریش بهره‌برداری کنند. لذا رژیم صهیونیستی به منظور تامین منافع خود و اتحادیه اروپا، بدون اعتنا به حق لبنان، اقدام به حفاری برای بهره برداری از این میدان گازی کرد.

با توجه به عدم توان مقابله از سوی دولت لبنان با این اقدامات غیرقانونی رژیم صهیونیستی، حزب‌الله لبنان به‌طور مستقیم وارد میدان گازی کاریش شد و به رژیم صهیونیستی در این خصوص هشدار داد. در مرحله اول به‌رغم هشدار حزب‌الله، رژیم صهیونیستی همچنان به حفاری در میدان گازی کاریش ادامه داد. در مرحله دوم، برخورد عملیاتی و میدانی توسط حزب‌الله لبنان صورت گرفت. در این مرحله حزب‌الله با به پرواز درآوردن تعدادی از پهبادهای خود بر فراز منطقه گازی و نفتی کاریش و انتشار فیلم آن اعلام کرد اگر رژیم صهیونیستی بخواهد بدون توجه به حقوق دولت و ملت لبنان به استخراج و صادرات گاز و نفت از این منطقه اقدام کند، قطعاً مقاومت وارد فاز عملیاتی و میدانی و برخورد نظامی خواهد شد. موضوع تا احتمال رویارویی نظامی هم پیش رفت.

این تهدید حزب‌الله در شرایطی اعلام شد که اتحادیه اروپا به‌شدت نیازمند گاز و نفت و انرژی و منتظر دریافت گاز از چاه کاریش است. لذا اگر تهدید حزب‌الله عملی می‌شد هیچ‌گاه موضوع صادرات گاز این رژیم محقق نمی‌شد. افزون بر آن، آمریکا و رژیم صهیونیستی به‌هیچ‌وجه تمایل ندارند در منطقه‌ای که سرشار از نفت و گاز است درگیری رخ دهد. این شرایط موجب شد تا صهیونیست‌ها به جای درگیری مستقیم با حزب‌الله و یک عضو محور مقاومت که برای آنها خسارت هنگفتی در پی خواهد داشت؛ طبق راهبرد جدید «مرگ با هزار خنجر و هزار زخم» به‌طور مستقیم به سراغ رأس محور مقاومت یعنی جمهوری اسلامی ایران بروند و به تعبیر خود، سر اختاپوس را در تهران قطع کنند تا پس از تضعیف جمهوری اسلامی ایران و عدم توانایی در حمایت از حزب‌الله، مجدداً رژیم صهیونیستی، ادعای اولیه خود در مورد استخراج گاز از منطقه کاریش را دنبال کند و حتی با حزب‌الله تضعیف شده وارد جنگ شود.

۵٫بحران گذرگاه زنگه‌زور در قره‌باغ  و تاثیر این کریدور انرژی بر موقعیت ژئوپلیتیکی ایران

عامل پنجم شکل‌گیری بحران امنیتی در گذرگاه “زنگه‌زور” است. این گذرگاه که در قره‌باغ قرار دارد، یک کریدور مهم و مورد مناقشه‌ ژئوپلیتیک بین ارمنستان و آذربایجان است. در شرایطی که اروپا با بحران انرژی روبه‌روست، این گذرگاه بسیار مهم و پشتیبان آذربایجان، ترکیه و رژیم صهیونیستی است. با توجه به تاثیر این کریدور بر موقعیت و جایگاه ژئوپلیتیکی ایران، جمهوری اسلامی ایران نیز به‌نوعی در این سوی ماجرا قرار داد؛ چون در صورت اقدام آذربایجان به اشغال این دالان، عملاً راه ترانزیت جمهوری اسلامی ایران به صورت مستقیم از طریق خاک ارمنستان قطع خواهد شد. ترکیه نیز در این موضوع ذی‌نفع است؛ به همین لحاظ سرویس اطلاعاتی این کشور از گذشته با رژیم صهیونیستی همکاری داشته است.

یک ماه پیش از بروز اغتشاشات ایران، سران سازمان جاسوسی موساد با سران سازمان جاسوسی میت ترکیه در استانبول دیدار و اعلام همکاری کردند و دیدار رئیس‌ رژیم صهیونیستی نیز با اردوغان در راستای تجدید روابط صورت گرفت. اردوغان همچنین در حاشیه نشست مجمع عمومی سازمان ملل با رئیس کنگره یهودیان آمریکا اعلام کرد که قصد دارد با سفر به اسرائیل روابط فی‌مابین را تقویت کند. وی برخلاف ادعاهای قبلی‌اش، با این مواضع و اظهارات جدید خود، ثابت کرد که در مناقشات منطقه‌ای یک بار دیگر به سوی رژیم صهیونیستی چرخش پیدا کرده است.

بنابراین با توجه به موقعیت گذرگاه زنگه‌زور و تاثیر اشغال آن توسط آذربایجان بر موقعیت ژئوپلیتیک ایران، احتمال واکنش شدید و قوی ایران نسبت به هرگونه تغییر و تحولی در این کریدور بسیار زیاد پیش‌بینی شد؛ لذا برای دور کردن ایران از هر گونه واکنش سریع نظامی علیه آذربایجان و متحدان آن، سرگرم کردن نظام سیاسی ایران به اغتشاش‌ها و درگیری‌های داخلی با اجرای راهبرد «مرگ با هزار خنجر و هزار زخم» در برنامه نظام سلطه جهانی و صهیونیسم و محور غربی در اولویت قرار گرفت.

۶٫نقش تاثیرگذارجمهوری اسلامی ایران در جنگ روسیه و اوکراین

عامل ششم، پرونده اوکراین و نقش تاثیرگذاری است که جمهوری اسلامی ایران در این ماجرا داشته است. از نظر صهیونیست‌ها جمهوری اسلامی به دلیل رفتاری که در بحران و جنگ اوکراین داشته باید تنبیه شود. آخرین آن ماجرای فروش پهبادهای شاهد ۱۳۶ به روسیه بود. در این ماجرا نظام سلطه جهانی و صهیونیسم بین‌الملل، به‌ویژه رژیم صهیونیستی در کنار اوکراین ایستاد و یکی از بازیگرهای اصلی بوده است. یکی از نگرانی‌های رژیم صهیونیستی این بوده که در این مناقشه، رابطه‌اش با روسیه آسیب دیده است.

۷٫تقویت ائتلاف جبهه مقاومت عراق در برابر جریان غربی سعودی

آمریکا به‌شدت در پی آن است که در منطقه غرب آسیا آرامش وجود داشته باشد. در عراق بعد از اینکه جریان صدر تحرکاتی را انجام داد و در منطقه سبز بغداد درگیری‌هایی صورت گرفت و در پی آن، جریان هماهنگی ائتلاف گروه‌های شیعه با حشدالشعبی شکل گرفت و مقتدرانه وارد صحنه شد؛ آمریکا احساس خطر کرد؛ زیرا تقویت و موفقیت ائتلاف گروه‌های شیعه مقاومت و حشدالشعبی به معنای پیروزی آنها در تشکیل حکومت ائتلافی عراق و هم‌پیمان شدن آن با جمهوری اسلامی ایران علیه محور غربی عبری و عربی است. از این ‌رو این جبهه تمام تلاش خود را انجام داد تا پارلمان عراق منحل شود و دولت ائتلافی شیعه تشکیل نشود. همچنین تصمیم گرفت قبل از اینکه دولت ائتلافی همسو با محور مقاومت در عراق شکل بگیرد؛ با ایجاد اغتشاش و آشوب در ایران و تضعیف موقعیت جمهوری اسلامی ایران در منطقه، عملاً گروه‌های شیعی همسو با ایران را در مقابل یک عمل انجام شده، برای پذیرش خواسته آمریکا در عراق قرار دهند.

۸٫تقویت مقاومت انصار‌الله یمن در برابر ائتلاف رژیم‌های عربستان و امارات

در یمن پس از پایان آتش‌بس بین مقاومت یمن و رژیم آل سعود و امارات، آمریکا اصرار داشت که نباید آتش بس به صورت شکننده برقرار شود. در حالی‌ که عربستان و امارات شرایط انصارالله یمن را به‌طور کامل برای آتش‌بس نپذیرفتند. لذا آمریکا بسیار نگران افزایش حمایت بیشتر جمهوری اسلامی ایران از مقاومت یمن و در نتیجه افزایش و گسترش عملیات نیروهای مقاومت انصارالله علیه مراکز و تاسیسات نفتی و صنعتی عربستان و امارات است. تجربه دو سال اخیر نیز نشان داده که هرگاه انصارالله با موشک و پهباد به تاسیسات نفتی و گازی عربستان و امارات حمله کرده؛ جریان انتقال نفت و گاز به غرب مختل شده است. بنابراین بهترین راهبرد از نظر آمریکا که به‌شدت به دنبال آرامش منطقه به‌منظور برقراری امنیت برای صادرات نفت و گاز به غرب است؛ راهبرد جدید رژیم صهیونیستی برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران «مرگ با هزار خنجر و هزار زخم» است. بر همین اساس تصمیم گرفته شد تا به‌منظور تحمیل طرح آتش‌بس مورد نظر به انصار‌الله یمن، ابتدا با اجرای راهبرد فوق‌الذکر و ایجاد آشوب و اغتشاش علیه جمهوری اسلامی ایران، مهم‌ترین حامی مقاومت را از پای در آورد و یا آن را تضعیف کند تا به تبع آن، انصار‌الله ضعیف و بدون حامی مجبور به پذیرش شرایط عربستان و امارات و محور غربی عبری و عربی شود.

ادامه دارد…

 

پی‌نوشت‌:

۱٫بیانات ۱۱/۷/۱۴۰۱ در مراسم مشترک دانش‌آموختگی دانشجویان دانشگاه‌های نیروهای مسلح

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *