جنگ ۱۲روزه و اثبات نقش بی‌بدیل رهبر معظم انقلاب در عبور از بحران‌ها – «بررسی بازتاب‌ها و پیامدهای جنگ ۱۲ روزه و تحلیل نقش رهبر معظم انقلاب در شکست آمریکا و رژیم صهیونیستی» در گفتگو با دکتر سعدالله زارعی

اشاره:

بی‌شک بیست‌سوم خرداد تا سوم تیر ۱۴۰۴، ۱۲روزی که ایران اسلامی در مقابل کفر جهانی قرار گرفت، نقطۀ عطف و سرآغاز تاریخ نوینی برای ایران اسلامی و بلکه تاریخ جهان خواهد بود. نخست‌وزیر متوهم رژیم صهیونیستی که به خیال خام و بر اساس محاسبات غلط خود ایران اسلامی را مورد هجوم وحشیانۀ خود قرار داد؛ تصور می‌کرد با از میان برداشتن فرماندهان ارشد نظامی و ساقط کردن پایگاه‌های موشکی ایران خیلی سریع به آرزوی چندین‌سالۀ خود خواهد رسید و برای همیشه از بابت محور اصلی مقاومت خلاص خواهد شد؛ اما با مواجهه با حملات سهمگین و صاعقه‌گونه پهپادها و موشک‌های ایران زودتر از تصور اربابان غربی خود مجبور به تسلیم شد و اعلام آتش‌بس کرد. -طبق گزارش رادیو فردا، دونالد ترامپ پیش از عزیمت به اجلاس ناتو در لاهه، در جمع خبرنگاران در کاخ سفید گفت که از ادامۀ حملات ناامید شده و اعلام آتش‌بس کرده است.-

با توجه به اهمیت تحلیل جنگ ۱۲ روزه و لزوم تبیین نتایج، دستاوردها و بازتاب جهانی آن، و همچنین تبیین نقش رهبر معظم انقلاب در هدایت این جنگ تحمیلی و به‌ویژه قدرت‌نمایی خارج از تصور دشمنان که به‌زعم خود ایران را در شرایط بحرانی و موضع ضعف می‌دیدند؛ و بمنظور بررسی عمیق‌تر و جامع‌تر این موضوع، «پاسدار اسلام» با آقای دکتر سعدالله زارعی، کارشناس ارشد غرب آسیا، و استاد علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی در زمینه پیامدهای این رویداد مهم در سطوح داخلی، منطقه‌ای و جهانی، گفت‌‌وگویی را انجام داده است. با تشکر از ایشان که طبق معمول فرصت مبسوطی را در اختیار ما قرار دادند.

 

✔️تصور دشمنان یک عملیات بود، ایران آنها را با جنگ روبه‌رو کرد

*آقای دکتر! با توجه به جنگ تحمیلی ۱۲ روزه از سوی آمریکا و رژیم صهیونیستی که با تکیه بر تصور اولیه از ضعف ایران صورت گرفت؛ دستاوردهای مهم و کلیدی این رویداد را در عرصه‌های داخلی و منطقه‌ای و جهانی چگونه ارزیابی می‌کنید؟

بِسْمِ‌اللَّهِ‌الرَّ‌حْمَنِ‌الرَّ‌حِیمِ. این جنگ ۱۲روزه دو دستاورد مهم به همراه داشت. تا پیش از وقوع این جنگ، در بین دشمنان و برخی از دوستان ما این سئوال ایجاد شده بود که اگر به ایران حمله شود، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ دشمن نیز در طرف مقابل با یک وسوسه و نیز یک سئوال روبه‌رو بود. وسوسه‌اش این بود که چه‌‌بسا بتواند با ضربه‌ای ایران را به‌گونه‌ای به‌عقب براند که بقای جمهوری اسلامی در وضعیت ابهام قرار بگیرد. پس چرا از این فرصت استفاده نکند؟ بهتر است حمله و کار را تمام کند. از سویی، این سئوال هم برایش مطرح بود که آیا توانایی چنین حمله‌ای را دارد و آیا می‌تواند آن ‌را به‌نحوی مدیریت کند که برای ایران حداکثر ضرر و برای خودش کمترین هزینه و  بیشترین سود را داشته باشد؟

دشمن بر این ‌باور بود که اگر چنین حمله موفقیت‌آمیزی رخ دهد، وجهۀ قدرت و مزیت ایران را که قدرت نظامی و موشکی آن است، از بین می‌برد و در واقع، او را خلع قدرت و خلع سلاح می‌کند‌ منظور از «خلع سلاح» در اینجا به‌معنای خلع اسلحه نیست، بلکه به‌معنای آن است که دست ایران را خالی می‌کند. این سئوال و وسوسه‌ای بود که دشمن در بارۀ ایران داشت.

در این‌سو، در بین دوستان ما، چه در داخل و چه در خارج از کشور نیز این ابهام، پرسش و اندکی هم نگرانی وجود داشت که اگر آمریکا با آن تجهیزات و قدرت نظامی، نیروها و به‌ویژه پایگاه‌های گسترده‌ای که در منطقه دارد و گستاخی‌هایی که پیدا کرده، وارد درگیری با ایران شود و هواپیماهای پیشرفته آمریکایی بیایند و ایران را بمباران کنند چه خواهد شد؟ دوستان نگران بودند که شاید ایران در مصاف با آمریکا تاب نیاورد و در این‌صورت، دیگر کسی در جهان و منطقه جلودار آمریکا و اسرائیل نخواهد بود و کار تمام است؛ کل دنیا به چنگ آمریکا می‌افتد و صحنه بین‌المللی به استعمار خشن با محوریت یک دولت خاص در می‌آید. به عبارت دیگر مدیریت سیاسی جهان نه صد سال و دویست سال، بلکه سیصد سال عقب می‌افتد و به قبل از ماجرای کنسرت اروپا و دوران پنج ابرقدرت این قاره بازمی‌گردد. همان‌ طور که می‌دانید در ابتدا، اروپا پنج ابرقدرت داشت [که بر جهان حکمرانی می‌کردند.] پس از آن، جهان به دو قطب شوروی و آمریکا تقسیم شد.

حال این احتمال می‌رفت که اگر در مصاف ‌آمریکا و ایران، ایران عقب‌نشینی کند، جهان از نظر ساختار و مدیریت سیاسی به پیش از کنسرت اروپا و ماجراهای پیرامون آن بازگردد. این مسئله در ذهن بسیاری وجود داشت. برخی از دوستان به‌شدت نگران وقوع چنین اتفاقی بودند و معتقد بودند که ایران در این جنگ تاب نمی‌آورد. از این‌رو، خدا خدا می‌کردند که جنگی اتفاق نیفتد. برخی نیز چنین اعتقادی نداشتند، اما دچار تردید بودند و احتمال می‌دادند که نتیجه جنگ ممکن است به چنین سرنوشتی منجر شود.

اما جنگ ۱۲ روزه به تمام این سئوالات و ابهامات، چه در بین دشمنان و چه در بین دوستان پاسخ داد. بالاخره آن اتفاقی که همه نگران تبعاتش بودند به‌وقوع پیوست و نتیجه‌اش هم معلوم شد. و لذا جهان و دوستان ما سئوال و ابهامی در این زمینه ندارند. این سئوالی بود که جوابش داده شد.

آمریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها در این صحنه متقاعد شده بودند که با حمله نظامی به ایران به‌نتیجه دلخواه می‌رسند. همچنین به‌‌نتیجه رسیده بودند که ایران به‌قدری ضعیف شده که حتی نیاز نیست یک ائتلاف بین‌المللی علیه آن شکل بگیرد. حتی نیازی نیست که آمریکا مستقیماً دخالت کند؛ اسرائیل به‌تنهایی می‌تواند این‌کار را انجام بدهد. یک چنین تفکری در طرف آمریکایی، یعنی شخص ترامپ و محیط اطراف او ایجاد شده بود و با جمع‌بندی‌هایی که انجام داده بودند، به این نتیجه رسیده بودند که پیروزی قطعی است.

ترامپ رسماً اعلام کرد که اسرائیل در برابر ایران قدرتمند است و دست برتر را دارد و ایران نمی‌تواند در برابر او از خود قدرتی نشان دهد. اما کمی بعد و خیلی زود ناگزیر شد مداخله کند و با یک اقدام مستقیم نظامی به نفع اسرائیل، مسئله را فیصله دهد، اما موضوع از سوی ایران خاتمه پیدا نکرد و علامتی مبنی بر اینکه قرار است پس از جنگ تغییری در راهبرد و استراتژی خود بدهد، نشان نداد. نه در بیان رهبر معظم انقلاب آمده بود، نه در بیان مسئولان، نه در بیانیه‌ها، هیچ چیزی از سوی ایران مطرح نشده بود و نه در رفتار نظامی ما نشانه‌ای از ضعف وجود داشت. اما آمریکا مداخله کرد و ضربه‌ای زد و در باره آن شروع به هیاهو و بزرگ‌نمایی کرد و پس از آن‌هم به‌رغم اینکه ایران پایگاه‌های او را زده بود، آتش‌بس داد. تمام جهانیان به‌روشنی متوجه حقیقت آنچه که رخ داد، شدند؛ تجزیه و تحلیل آن برای انسان‌های فهیم دنیا دشوار نبود. آقا! تو جنگ را شروع کرده‌ای برای چه؟ تو ادعا کرده‌ای که تأسیسات هسته‌ای ایران را نابود کرده‌ای، اما چه کسی آن را تأیید کرده؟ کدام کارشناس رفته و دیده که نابود شده؟ تو یک بمبی زده‌ای و خودت هم ادعا کرده‌ای که نابود کرده‌ای، اما چه کسی تأیید کرده؟ و چرا قبل از اینکه تأیید شود، اعلام پیروزی می‌کنی؟ به‌نظرم در مدت کوتاهی، شاید دو روز پس از اینکه ترامپ پرچم پیروزی را بلند کرد، خود آمریکایی‌ها، حتی تریبون‌های بسیار رسمی، نظیر «نیویورک‌تایمز» و «واشنگتن‌پست» در اظهار نظرهای خود گفتند که این ادعا اغراق‌آمیز است. برخی از کارشناسان عرصه نظامی و امنیتی نیز گفتند چیزی معلوم نیست. بله، آسیب وارد شده، اما اینکه کسی بگوید کل این تأسیسات نابود شده، قابل تأیید نیست.

در آن‌سو، رژیم صهیونیستی نیز در فضای جدیدی قرار گرفت. اسرائیلی‌ها تا پیش جنگ ۱۲ روزه، از سمت یک دولت ـ و به‌ تعبیر خودشان از سوی خاورمیانه ـ آن‌‌هم با یک عملیات مستمر نظامی، مورد حمله قرار نگرفته بودند. درست است که ایران در عملیات‌های «وعده صادق ۱» و «وعده صادق ۲» ضرباتی به اسرائیل وارد کرده بود، ولی اینها صرفاً یک عملیات بود، نه جنگ. خود ایران نیز در آن عملیات‌ها از واژه «جنگ» استفاده نکرد. حضرت آقا هم همین‌‌طور. وعده صادق ۱ و ۲، دو عملیات واکنشی محدود بودند که حداکثر ۲ساعت به‌طول انجامیدند، اما این ‌بار، یک جنگ واقعی بین اسرائیل و یک دولت در گرفت، آن‌هم بعد از ۵۲ سال.

آخرین جنگ بین دو دولت که یک سوی آن اسرائیل قرار داشت، در سال ۱۹۷۳ در جنگ بین مصر و اسرائیل و در زمان «انور سادات» و «مناخیم بگین» رخ داده بود. ۵۲ سال بود که اسرائیل چنین فضایی را تجربه نکرده، با دولتی وارد جنگ نشده و یا از سوی دولتی در جنگ واقع نشده بود. او اعلام کرده بود که این پرونده بسته شده و دیگر هیچ دولتی قادر به حمله به اسرائیل نیست. اسرائیلی‌ها حتی در همین صحنه نیز که وارد شدند، واقعاً باور داشتند که با یک عملیات روبه‌رو هستند، نه جنگ.

 

*یعنی شما معتقدید آنها غافلگیر شدند چون قصدشان یک عملیات محدود بود و نه جنگ؟

بله. من یک کد می‌‌دهم تا روشن شود که اینها پس از عملیات‌های وعده صادق ۱ و ۲ و یا عملیات‌های حزب‌الله و حماس که بین طرفین تبادل آتش برقرار بود، واقعاً تصور می‌کردند فقط یک عملیات اتفاق می‌افتد؛ یک موشک می‌زند و یک موشک هم می‌خورد و ماجرا تمام می‌شود. گواه این ادعا، گفته خود نتانیاهو در گفت‌وگویی است که پیش از آغاز جنگ، با ترامپ دارد. او گفته بود: «من به شما قول می‌دهم که بعد از ۲۴ ساعت از شروع درگیری، ما تا ده‌ها سال حتی یک موشک از سوی ایران به سوی اسرائیل شلیک نخواهد شد.» این سخن او یعنی این حمله را یک عملیات فرض کرده، نه یک جنگ. چون ۲۴ ساعت، جنگ محسوب نمی‌شود، بلکه یک عملیات است. بنابراین اسرائیل آن حمله را به‌چشم یک عملیات می‌دیده. تصور کرده بود یک ضربه محکم و اساسی می‌زند، یک ضربه متوسط می‌خورد و بعد، برای ده‌ها سال خیالشان از سمت ایران راحت می‌شود.

اما اینها وارد شدند و ناگهان با جنگ روبه‌رو شدند. به تعبیر دقیق‌تر، آنها تدارک یک عملیات را دیده بودند، ولی جمهوری اسلامی آنها را با یک جنگ روبه‌رو کرد؛ جنگی که نه در تصور اسرائیلی‌ها می‌گنجید و نه حتی در تصور آمریکایی‌ها که با چنین مقابله‌ای از سوی ایران مواجه شوند. دلیل ما چیست که می‌گوییم آمریکایی‌ها هم چنین تصوری نمی‌کردند؟ به این‌‌دلیل که خیلی سریع دایره جنگ را جمع کردند؛ یعنی وارد شدند، ضربه‌ای زدند، در باره آن تبلیغات اغراق‌آمیز کردند، یک ضربه هم خوردند. پیش از آن تهدید کرده بودند که اگر ایران ضربه‌ای بزند، ما جوابی کوبنده‌تر از حمله به فردو و نطنز و اصفهان به او می‌دهیم. این تهدیدی بود که ترامپ به ‌صورت رسمی اعلام کرد، ولی ایران حمله کرد و ترامپ به‌جای اینکه به‌یاد بیاورد که ۶ ساعت پیش چه گفته، اعلام آتش‌بس کرد و گفت اسرائیلی‌ها آتش‌بس را قبول کرده‌اند، ایران هم قبول کرده!

ترامپ این حرف بی‌پایه و اساس را در حالی از سوی ایران مطرح کرد که هیچ صحبتی بین ما و آمریکا رد و بدل نشده بود. از طرفی، ما آماده ادامه جنگ بودیم؛ کما اینکه پس از زمان اعلام‌شده برای آتش‌بس که ساعت ۴:۳۰ دقیقه به‌وقت تهران و ۴ صبح به‌وقت تل‌آویو بود، به عملیات خود علیه اسرائیل ادامه دادیم، اما اسرائیلی‌ها در برابر عملیات سنگینی که ما در آن دو ساعت در «بئرالسبع» انجام دادیم، عملاً واکنشی نشان ندادند. در واقع آخرین حمله هم از سوی ایران بود.

این موضوع، خود گویای یک نکته راهبردی است و آن اینکه تئوری آمریکایی‌ها نیز در مواجهه با ایران در چهارچوب عملیات بود، نه جنگ. اما در این‌سو، جمهوری اسلامی در حال وارد کردن آنها به یک جنگ واقعی بود.

این اتفاق، اولاً این پیام را می‌رساند که راهبرد اسرائیلی‌ها جنگ نبود، بلکه عملیات بود، دوماً آنها نتوانستند جنگ را مدیریت کنند. مدیریت جنگ‌شان در برابر ایران دچار فروپاشی شد، وگرنه اسرائیل از حیث تسلیحات چیزی کم نداشت.

 

✔️تحقق فرمایش رهبر معظم انقلاب در مورد بیچاره شدن صهیونیست‌ها

* با در نظر گرفتن اینکه آمریکا و اسرائیل، پس از تجربۀ موفق‌شان در سرنگونی دولت بشار اسد و سقوط سوریه آیا می‌شود این گونه تعبیر کرد که آنها با برنامه‌ریزی قبلی، به‌دنبال تکرار همین سناریو در ایران با درگیری میدانی حداقلی و تصرف سریع کشور بودند؟ تحلیل شما در این زمینه چیست؟

شاید فرمایش شما درست باشد. ما [به‌عنوان جمهوری اسلامی] هنوز به جمع‌بندی کاملی دربارۀ اینکه چه تصوری کرده بودند و چه نقشه‌ای در سر داشتند و چه اتفاقی افتاده بود، نرسیده‌ایم. اظهار نظرهایی کرده‌ایم، حدس‌هایی می‌زنیم، اما هنوز به جمع‌بندی کاملی نرسیده‌ایم. اما قطعاً بخشی از پروژه این است که اسرائیلی‌ها پیش‌بینی جنگ با ما را نکرده بودند. آنها یک عملیات را ترسیم کرده بودند و تصور می‌کردند یک عملیات می‌کنند که بیش از ۲۴ ساعت هم طول نمی‌کشد. این یعنی “عملیات”  نه “جنگ”

در طرف مقابل، جمهوری اسلامی حتی دنبال عملیات هم نبود، چه رسد به جنگ، اما با توجه به اقداماتی که آنها انجام دادند، ایران با اقتدار آنها را با یک جنگ مواجه کرد. حضرت‌آقا در اولین پیامی که پس از آغاز این ماجرا بیان کردند، فرمودند: «ما اسرائیل را بیچاره خواهیم کرد.» و واقعاً بیچاره کردند. یکی از مظلومیت‌های حضرت آقا این است که کسی نیست بیاید صحنه‌ای را که اتفاق ‌افتاده تشریح کند و نشان بدهد و به‌وضوح ثابت کند که وعدۀ حضرت آقا عملیاتی شد و اسرائیل واقعاً بیچاره شد. دلیل این ادعا هم این است که نتانیاهو به پوتین می‌گوید؛ بدجوری گرفتار هستند و اوضاعشان خیلی خراب است.

 

*پوتین خودش شخصاً این را اعلام کرده؟

بله، پوتین در دیدار با یکی از مقامات ایرانی که پس از جنگ با او ملاقاتی داشته، خبر می‌دهد و می‌گوید: در طول مدت جنگ، اسرائیلی‌ها با ما دو تماس داشتند. یک تماس با معاون وزیر امور خارجۀ روسیه در روز اول جنگ که به او گفته بودند روسیه قرارداد خود را با ایران متوقف کند و چند روزی دست نگه دارد؛ همه چیز تمام می‌شود. پوتین در ادامه می‌گوید: « خود من روز چهارم با نتانیاهو تماس گرفتم و از او پرسیدم اوضاع چطور است؟ گفت «اوضاع خیلی خراب است و بدجوری گرفتار شده‌ایم.» یعنی وضع اینها در فاصله روز اول تا روز چهارم تا این حد تغییر می‌کند؛ از شرایطی که روز اول داشتند و با غرور صحبت از پیروزی می‌کنند، در ظرف سه روز به وضعیتی می‌رسند که می‌گویند وضع ما خیلی خراب است. این عبارت‌ها از دهان شخصیتی مثل رئیس جمهور روسیه خارج می‌شود که حرف‌های دقیق می‌زند. نقل قول مستقیم هم می‌کند؛ نمی‌گوید من شنیدم، می‌گوید نتانیاهو به من این ‌طور گفت.

*سخن بلاواسطه است

بله، بلاواسطه. این وضعیت، تحقق همان وعده‌ای است که حضرت آقا در روز اول جنگ دادند و فرمودند: ما بیچاره‌تان خواهیم کرد. این، یعنی شما فکر کردید یک ضربه می‌زنید، ولی ما شما را درگیر جنگ می‌کنیم. کاری می‌کنیم که تسلیم شوید و آسیب اساسی ببینید.

 

✔️ اثبات اقتدار و قدرت تغییر معادلات از سوی ایران

*به اولین دستاورد جنگ اشاره فرمودید. در مورد سایر دستاوردها، به‌ویژه دستاورد جهانی نظرتان چیست؟

دنیا در این صحنه متوجه شد که ایران بسیار قوی است و در معادله نقش تعیین‌کننده دارد. اوست که می‌تواند معادله را تغییر بدهد و جنگ را معکوس کند؛ می‌تواند بی‌وقفه شلیک کند، می‌تواند از سیستم‌های دفاعی چند لایه عبور کند، می‌تواند هنگامی که به او حمله شد و همه فرماندهانش شهید شدند، تاب‌آوری خود را حفظ کند و اجازه ندهد که سیستم نظامی‌اش فشل شود، می‌تواند به‌‌رغم همۀ برنامه‌ریزی‌های صورت گرفته، مدیریت صحنه را به‌دست بگیرد. نظام مضطرب نشده، اعصابش به هم نریخته، کنترل و مدیریتش از دست نرفته و از سوی مردم خود تحت فشار قرار نگرفته است.

مردمی که هشت سال جنگ را پشت سر گذاشته‌ و سال‌ها زخم خورده‌اند، قاعدتاً باید نگرانی‌های زیادی نسبت به ورود به یک جنگ جدید داشته باشند و به سیستم فشار بیاورند که جنگی اتفاق نیفتد، اما وقتی این جنگ رخ می‌دهد، همان مردمی که ۳۰ سال پیش یک جنگ هشت ساله را پشت سر گذاشته‌اند، حتی آن‌ دسته که اختلافاتی با ایدئولوژی نظام و مسئولان آن دارند، پای کار نظام جمهوری اسلامی می‌آیند و با حضور خود بر مقبولیت آن می‌افزایند؛ موضوعی که در دنیا به‌عنوان یک فاکتور قدرت ارزیابی می‌شود، یعنی ایران قدرتمند دیده شده است. کسانی که از بیرون به ما نگاه می‌کنند ـ چه دوستان و چه دشمنان ـ ایران را واقعاً قدرتمند می‌بینند. یعنی کشوری به نام ایران با چنین خصوصیاتی قدرتمند است. او را به یک عملیات تهدید کرده‌اند، ولی او نه‌تنها پاسخ داده، بلکه دشمن خود را با یک جنگ مواجه و مجبور به اعلام آتش‌بس کرده است.

وقتی ایران با تهدید یک عملیات مواجه شد، نه‌تنها به آن پاسخ داد، بلکه دشمن را وارد یک جنگ تمام‌عیار کرد. در داخل نیز، در حالی که به‌زعم دشمنان قرار بود با کمک عناصر خائن داخلی دچار فروپاشی شود، اما این امر واقع نشد، بلکه محبوبیت نظام افزایش یافت. دشمنان در صدد بودند با هدف قرار دادن سامانه‌های شلیک ایران، قدرت موشکی‌ او را تضعیف و چنین القا کنند که قدرت واقعی در نیروی هوایی است، نه در قدرت موشکی.

قرار بود چنین سناریویی رقم بخورد، ولی وقتی شلیک موشک‌ها ادامه پیدا کرد، خود مؤسسات اسرائیلی‌ اذعان کردند که ۶۵ درصد موشک‌ها به هدف اصابت کرده‌اند. از سویی، ایران لایه به لایه، موشک‌های جدیدی را به میدان آورد. موشکی که در آخرین مرحله شلیک کرد، تا پیش از آن شلیک نشده بود. بنابراین نوع واکنش ایران نشان داد که واقعیت آن‌ طور که آنها  تصور می‌کردند نیست. خلاصه عکس‌العمل ایران به دشمنان ثابت کرد که واقعیت ایران با تصویر و تفسیری که آمریکایی‌ها از آن دارند بسیار متفاوت است.

 

✔️حمایت حیرت‌انگیز جهان اسلام از جمهوری اسلامی ایران

*تاثیر و بازتاب قدرت‌نمایی ایران بر دیدگاه‌های ملت‌های مسلمان و به‌ویژه جایگاه ایران نزد حکام منطقه و جهان اسلام را چگونه تحلیل می‌کنید؟

این مطلب مهمی است که باید جداگانه به آن پرداخت. نکته‌ای که در این صحنه بسیار تعیین‌کننده و مهم است، بروز و ظهور ناگهانی ارتقای جایگاه ایران در نزد افکار عمومی و ملت‌هاست. نمی‌گویم ایجاد شد، چون از قبل وجود داشت. این اتفاق، ناگهان با شلیک یک موشک رخ نداد، بلکه از قبل وجود داشت، ولی تا آن لحظه هنوز آشکار نشده بود که ایران در افکار عمومی ملت‌ها و جنبش‌های مردمی، احزاب، گروه‌ها، دسته‌ها و نخبگان چه جایگاهی دارد، اما هنگامی که این صحنه پیش آمد، دنیا تازه فهمید چه خبر است. ایران ناگهان به مرکزیت جهان اسلام بدل می‌شود و شما در واکنش مسلمان‌ها ـ که البته تنها محدود به مسلمان‌ها هم نیست ـ به معنای واقعی کلمه شاهد یک واکنش عملیاتی هستید. بنده چون در آن مقطع در مکه و مدینه و در مرکز تجمع مسلمانان از سراسر دنیا بودم از نزدیک مشاهده کردم که مسلمان‌ها واقعاً به شکل عملیاتی در کنار ملت ایران بودند و این حقیقت را دنیا به چشم خود دید. این موضوعی نبود که فقط ما متوجه آن شویم.

«عملیاتی» یعنی چه؟ جنگ ما جنگ لشکرها نبود که نیاز به کمک نیروی انسانی ملت‌های مسلمان باشد. حتی عشری از نیروهای خود ایران نیز نیاز نبود که فعال شوند، چون عرصه، عرصه نیروی انسانی نبود. ولی مسلمانان کشورهایی نظیر اندونزی، مالزی و یا سنگاپور که آنها را دور از تحولات جهان اسلام می‌دانستیم و در سوی دیگر، مسلمانان کشورهای آفریقایی که پیشتر، آنان را بسیار تقدیرگرا با تفکر جبری می‌شناختیم که معتقد بودند انسان هیچ‌کاره است و هر چه خدا بخواهد همان می‌شود و هیچ اقدامی نباید انجام دهند، همگی واکنش نشان دادند.

ذهن صوفی آفریقایی این‌گونه تنظیم شده بود که جهان خدایی دارد؛ خدا اگر خواست، به این‌ سو و اگر نخواست، به سوی دیگر می‌چرخاند. او خودش را هیچ‌کاره می‌دانست و نهایتاً موظف به دعا می‌دید. این فضا را در نظر بگیرید؛ فضای آسیای جنوب شرقی که از امت اسلام جداست و بویی از تحولات جهان اسلام در طول صد سال اخیر نشنیده؛ به‌گونه‌ای که از مسلمانان این خطه به‌شدت مأیوس شده بودیم و ایدئولوژی‌شان از اسلام برایمان قابل هضم نبود، چون در هیچ چیز از جهان اسلام با ما شریک نبودند. از هزار اتفاقی که در این سو رخ می‌دهد، حتی یکی‌ هم در آنجا بازتاب نمی‌یابد.

در آفریقا نیز این تفکر جبری‌شان بود که ما را مأیوس می‌کرد. ما امید نداشتیم شاهد تحرکی از جانب آنها باشیم، ولی وقتی این صحنه پیش آمد، به چشم خود دیدیم که مسلمانان اندونزیایی دسته دسته به سوی کعبه حرکت ‌کردند. از آنها سئوال ‌کردیم کجا می‌روید؟ گفتند می‌رویم برای پیروزی ایران دعا کنیم! از مسلمان افغانی و سنی همین سئوال را کردیم. گفتند برای موفقیت ایران در این جنگ به طواف کعبه می‌رویم! همین ‌طور مسلمانان مراکشی که واقعاً عجیب بود. موقعیت کشور مراکش که در مجاورت اروپا قرار دارد و تسلط یک رژیم غرب‌گرا که حدود ۸۰ سال است بر این کشور حکومت می‌کند و روابطش را نیز با اسرائیل به حالت عادی درآورده، تصویر خاصی از مراکشی‌ها به ذهن متبادر می‌کرد.

مراکشی‌ها همواره بر سر موضوع صحرای غربی و پلیساریو بحث داشتند و ما را به‌اشتباه مدافع تجزیه مراکش می‌دانستند. این تصور دروغی است، منتها در ذهن مراکشی‌ها این‌گونه جا انداخته‌اند که ایران از جبهه پلیساریو که هدفش تجزیه صحرای غربی از مغرب است، حمایت می‌کند. ولی من در جنگ ۱۲ روزه یک نظرسنجی از مسلمانان مراکش دیدم که بیش از ۹۰ درصد از آنان اعلام کرده بودند همراه ایران و در مقابل آمریکا و اسرائیل قرار دارند! این عدد از عدد مسلمانان ترکیه که در این کشور به نفع ما اظهار نظر کرده بودند، بالاتر بود!

این آمار عجیب نشان می‌دهد که اتفاقات بسیار زیادی در جهان اسلام رخ داده‌اند که ما از آنها بی‌خبریم. جهان اسلام در این صحنه اعلام همراهی و اثبات کرد که مسلمانان در کشورهای مختلف اسلامی همگی یک امت هستند و مرزها، زبان‌ها، رنگ‌ها، نژادها و فاصله‌های طبقاتی نمی‌تواند باعث جدایی آنها شود. من چه اندونزیایی باشم یا مراکشی، در کنار ایران هستم. این اتفاق، صحنه باشکوهی خلق کرد و به نظرم پشت آمریکا را لرزاند و او را به حیرت وا داشت.

ما در ایران تعجب می‌کنیم که این ۳۶٫۲ درصد از مردم ایران که مؤسسات آمریکایی می‌گویند در روز اول جنگ به طرفداران جمهوری اسلامی اضافه شد، یعنی چه؟! اما بزرگ‌تر از این اتفاق، در جهان اسلام روی داده است. این خیلی مهم است که ۹۰ درصد از مسلمانان مراکش از ایران اعلام حمایت کنند. جالب‌تر اینکه حمایتشان صرفاً یک حمایت زبانی نبود، بلکه همان‌ طور که اشاره کردم به صورت عملیاتی بود. یعنی روزی که فرماندهان ما شهید شدند، مسلمان‌ها واقعاً در مکه عزا گرفته بودند و برای سرلشکر باقری اشک می‌ریختند. خدا می‌داند اشکی که مسلمان‌ها در این قضایا ریختند، شاید صد برابر و یا شاید هم بیشتر از اشک ایرانی‌ها بود. ما اشکی نریختیم، چون پذیرفته‌‌ایم که جنگ است و قطعاً شهید هم خواهیم داد. عادت ما شهید دادن است. این امر برای ما بسیار عادی بود، اما برای مسلمانان دیگر کشورها یک شوک محسوب می‌شد. روز اول که فهمیدند این تعداد فرمانده ترور و شهید شده‌اند، داشتند دق می‌کردند! اما پس از حدود ۱۶ ساعت از تجاوز اسرائیل که ایران حملات موشکی خود را آغاز کرد، ناگهان فضای غم و ناراحتی تبدیل به فضای خوشحالی و امید و دعا برای پیروزی ایران شد. در این میان حتی مسلمانانی که با ما اختلاف نظر داشتند، مثلاً مسلمانانی که از سوریه آمده بودند عجیب بود. چون در این‌گونه کشورها، متقاضیان حج از فیلتر حکومت عبور می‌کنند و معمولاً اکثریت قاطع حجاجی که می‌آیند جزو مسلمانان طرفدار حکومت هستند، مخصوصاً در کشورهای سنی به این مسئله دقت زیادی می‌شود و به هر کسی اجازه نمی‌دهند که در هیئت‌های حج حضور پیدا کند. بر همین اساس مسلمانانی که از کشور سوریه آمده بودند متمایل به حکومت جولانی بودند؛ اما همین سوری‌ها وقتی به ما می‌رسیدند تعبیرشان این بود که با وجودی که شما با حمایت از بشار اسد خون به دل ما کردید و ما از دست شما ناراحت هستیم، اما شما در این صحنه، نماینده اسلام هستید و اسرائیل نماینده کفر. شما در برابر کفر قرار دارید و ما با وجود اینکه از شما دلخور هستیم، ولی در این صحنه در کنارتان هستیم. این تازه دیدگاه مسلمانی بود که نسبت به جمهوری اسلامی ذهنیت منفی داشتند و این اتفاق بسیار مهمی است.

و نمونه دیگرش عراقی‌ها هستند که در اربعین، پیوسته و با افتخار از عملکرد قدرتمندانه ایران در این جنگ می‌گفتند و صحبت‌هایی می‌کردند که از افزایش روحیه آنها خبر می‌داد.

در اینجا یاد این جمله‌ از حضرت آقا افتادم که فرمودند: «مقاومت به‌زودی تمام منطقه را فرا خواهد گرفت.» حضرت آقا درست همانند حضرت امام(ره) همواره بسیار دورتر از افق دید ما فکر می‌کنند و دقیق حرف می‌زنند. ایشان در ایام شهادت «سید حسن نصرالله» فرمودند: «مقاومت به‌زودی تمام منطقه را فرا خواهد گرفت.» در آن مقطع، وقتی ایشان فرمودند منطقه، تازه باز خیال کردیم این یعنی از پاکستان تا لبنان و فلسطین که چند نقطه‌اش جزو جغرافیای مقاومت بود و چند نقطه‌اش نظیر خود پاکستان و اردن این چنین نبود. پیش خودمان گفتیم لابد منظور حضرت آقا این است که این چند کشور هم به مقاومت می‌پیوندند. اما با آنچه که در این صحنه اتفاق افتاد فهمیدیم منظور ایشان از اندونزی تا مراکش و به عبارتی کل جهان اسلام بود که به حمایت از ایران در این صحنه پیوست.

در بحث دولت‌ها هم که سئوال کردید، باز همین موضوع صادق است. ممکن است ما از برخی از این دولت‌ها توقعاتی داشته باشیم و توقعات به‌حقی هم باشند، اما اگر قرار باشد در یک فضای علمی، واقعی و به‌قول آقایان، رئالیستی و واقع‌گرایانه نگاه کنیم، خواهیم دید که آمریکایی‌ها در این منطقه جبهه کامل داشتند و طیف وسیعی از کشورها را به خود پیوست کرده بودند؛ کشورهایی که با آمریکا اتحاد پولادین برقرار کرده بودند، به‌گونه‌ای که آمریکا برای استفاده از آب و خاک و آسمان و تجهیزات و منابع مادی این کشورها هیچ مشورتی با آنها نمی‌کرد و نیازی به اجازه نداشت. اصلاً برای آمریکا معنی نداشت که برای استفاده از امکانات عربستان برود از بن‌سلمان اجازه بگیرد. اصلاً در این فضا نبود و الان هم نیست. همۀ جهان اسلام، اروپا و کشورهای آفریقایی پیوست به آمریکا بودند.

آمریکا وجهه جهانی داشت، آمریکا یعنی کل جهان. اینکه آمریکا و اسرائیل یک سیاست حساسی را اتخاذ کنند و مورد حمایت آشکار کشورهای پیوست‌شده قرار بگیرد، بسیار طبیعی است. اینکه بچه من از من در مقابل یک نفر دیگر حمایت کند خیلی طبیعی است. بر همین اساس، بسیار طبیعی می‌نمود که آمریکا در مصاف با ایران، جبهه دولت‌ها را همراه با خود داشته باشد. جای هیچ تعجبی نبود، ولی آنچه که در این صحنه اتفاق افتاد این بود که همین کشورهای پیوست‌شده، موضعی جدای از آمریکا داشتند! عربستان جنگ علیه ایران را محکوم کرد! تمام کشورهای اسلامی از جمله، اردن، امارات، پاکستان و افغانستان طرف مقابل این جنگ، یعنی آمریکا و اسرائیل را محکوم کردند. این اتفاق مهمی بود که افتاد. همان‌گونه که گفتم خیلی طبیعی بود که این کشورها همچون پسری که از پدرش حمایت می‌کند، در این جنگ در سمت آمریکا بایستند. زمانی مایه تعجب شد که پسر در مقابل پدر موضع گرفت. کشورهای اسلامی در جنگ ۱۲ روزه علیه آمریکا و اسرائیل موضع گرفتند!

وقتی این صحنه پیش آمد، نه‌تنها برخورد مسلمانان در عربستان با ایران، بلکه برخورد حکومت این کشور نیز با حجاج ایرانی به‌شدت عاطفی شد. پادشاه عربستان در همان روز اول جنگ، بیانیه صادر کرد و ضمن اینکه جنگ علیه ایران را به صورت جداگانه محکوم کرد، اعلام کرد از امروز تمام زوار ایرانی مهمان من هستند و دولت موظف است حداکثر امکانات را تا زمانی که ایرانی‌ها بخواهند در این کشور بمانند برای آنها فراهم کند! این بی‌سابقه بود. تلویزیون عربستان این بیانیه را رسماً پخش کرد و بعد هم دولت عربستان پای کار آمد. به کاروان‌ها سرکشی و اعلام ‌کرد هر نیازی که داشته باشید اعم از هتل، تجهیزات، غذا، امکانات و… در اختیارتان می‌گذاریم.

جنگ با اسرائیل بعد از روزهای اعمال حج اتفاق افتاد. یعنی روز شانزدهم عید قربان بود و روزهای هفدهم تا نوزدهم هم ادامه حج. روز نوزدهم تمام اعمال حج به پایان رسیده بود. جنگ در روز بیست و سوم اتفاق افتاد، یعنی چهار روز پس از پایان اعمال حج. با بروز جنگ، ایرانی‌ها فشار آوردند که ما می‌خواهیم به ایران برگردیم. این موضوع نیز باز برای سایر مسلمان‌ها جای تعجب و سئوال بود. می‌گفتند اگر در هرجای دیگری از دنیا جنگ شود، مردم آن کشور به دنبال راهی برای فرار هستند، اما ایرانی‌ها می‌خواهند به کشورشان برگردند.

به هر حال با درخواست ایران برای بازگشت، دولت عربستان نیازهای ایران را برای این موضوع پیگیری کرد. مقامات ایرانی گفته بودند ما هواپیما و فرودگاه و اتوبوس می‌خواهیم. حجاج ایرانی ابتدا می‌بایست به مرز عراق می‌رفتند و وارد عراق می‌شدند. سپس به مرز مهران می‌آمدند و از آنجا وارد ایران می‌شدند. عربستان این خواسته ایران را پذیرفت. این کشور یک فرودگاه متروکه در منطقه «عرعر» در مرز مشترک خود با عراق دارد. _نام این منطقه برگرفته از بخش اول نام دو کشور عربستان و عراق، یعنی «عر» عربستان و «عر» عراق است_ (عرعر).

یعنی عربستان به‌‌قدری به برآورده کردن خواست ایرانیان اهتمام داشت که یک فرودگاه متروکه را فعال و در آن هواپیما مستقر کرد و طبق همان جدولی که سازمان حج ایران تنظیم کرده بود، عمل کرد. این جدول قبل از جنگ تنظیم شده و مشخص بود که حجاج در چه تاریخی و از کدام فرودگاه به ایران بازمی‌گردند. اما جنگ اتفاق افتاد و آسمان ایران بسته شد و طبیعتاً آن برنامه دیگر نمی‌توانست اجرا شود، اما در عمل، حاجی ایرانی دقیقاً در همان تاریخی به ایران برگشت که می‌بایست برگردد. تنها تفاوتش این بود که قبلاً قرار بود از راه هوایی برگردد، ولی حالا از راه زمینی برمی‌گشت.

ایران حدود ۹۳ هزار نفر حاجی داشت که با اقتدار و احترام تمام خاک عربستان را ترک کردند و به کشور بازگشتند. سعودی‌ها انصافاً احترام ویژه‌ای برای حجاج ایرانی قائل شدند و سنگ تمام گذاشتند و حجاج ایرانی ذره‌ای معطل نشدند. همه امکانات مهیا بودند. پذیرایی‌ها بسیار خوب بود و همه‌ چیز را در اختیار حجاج ایرانی قرار داده بودند.

این موضع دولت‌ها بود. اگرچه برخی موضع‌گیری دولت‌ها در حد بیان بود و ما هم توقعی بیش از این از آنها نداشتیم و نداریم، ولی مهم این است که در بیان با ما همراه بودند، در حالی که پیش از آن چنین رویکردی وجود نداشت. به این ترتیب ظهور عظمت ایران، هم در بخش ملت‌ها آشکار شد و هم در بخش دولت‌ها.

 

✔️به حرف‌های پوچ دشمن ضریب ندهیم

*تحلیل شما از تاثیر موضوع ادعای اسرائیل بزرگ از سوی نتانیاهو و موضع‌گیری‌های حکام منطقه چیست؟

بحث‌هایی نظیر اسرائیل بزرگ که از جانب نتانیاهو عنوان می‌شود تنها یک گنده‌گویی و بازتابی از ضعف اسرائیل است. حرف‌های نتانیاهو مثل لاف‌های آدم مفلسی است که حتی پول ندارد یک متر زمین بخرد، اما کت و شلوار شیک پوشیده‌ و کراوات و عینک دودی زده‌ و آمده توی کوچه و برای اینکه از تک و تا نیفتد، می‌گوید دسته چک‌ همراهم نیستم. بروم دسته چک‌ام را بیاورم و این ساختمان ده طبقه‌ای را که ده هزار متر زیربنا دارد بخرم! یک عده ساده‌لوح هم باور می‌کنند که او چه آدم ثروتمندی است. این حرف نتانیاهو یعنی پوشاندن ضعف. یعنی طرف، برای اینکه این ضعف بزرگ را بپوشاند بگوید من خیلی قدرت دارم. اما نتانیاهو! آیا تو واقعاً قدرت داری؟ تو دو سال است با ملت مظلوم غزه که نه سلاحی دارند و نه دفاع هوایی و نه مرزی که از آنها حمایت کند و آب را هم به روی آنها بسته‌ای، می‌جنگی و هنوز حریفشان نشده‌ای! هنوز می‌گویی جنگ را باید تا سال ۲۰۲۶ ادامه بدهم! آن ‌وقت تو قدرت داری که نقشه نیل تا فرات را رقم بزنی؟! تو همین یک کار کوچک را انجام بده، بقیه پیشکش.

* این ادعا هرچند به قول جنابعالی، گُنده‌گویی نتانیاهو بود، ولی در رسانه‌ها و نزد حکام منطقه بازتاب داشت و مثلاً دو کشور اردن و عربستان برای اولین‌‌بار علیه نتانیاهو موضع‌گیری کردند. و حرف‌های او پیامدهایی در بر داشت.

در این‌زمینه حرفی می‌زنم که ممکن است از آن برداشت بدی صورت بگیرد، اما اسرائیلی‌ها مدت‌هاست این نقشه را کنار گذاشته‌اند. چه زمانی؟ بعد از جنگ سال ۱۹۷۳٫ آنها از آن ‌زمان پروندۀ جنگ با دولت‌ها را بسته و کنار گذاشته‌اند. در عالم واقع، این موضوع منتفی است، اما چرا بحثش همچنان مطرح می‌شود؟ برای ابراز قدرت و ابراز وجود. قطعاً اسرائیل اعتراف نمی‌کند که من حتی تا الان که ۷۲ سال گذشته هنوز نتوانسته‌ام که حتی در همین لوزی، خودم را تثبیت کنم. هنوز دارم می‌جنگم.

البته بیش از ۸۰ سال است [نه ۷۲ سال]. چون اینها مهاجرت به فلسطین را از سال ۱۹۰۵ آغاز کردند. سازمان تروریستی اسرائیل، یعنی «هاگانا» در سال ۱۹۲۲ تأسیس شد. بنابراین خیلی جلوتر از سال ۱۹۴۸ است، ولی چون دولت اسرائیل در این سال تأسیس شد، ما از آن مقطع در نظر می‌گیریم، وگرنه صهیونیست‌ها بیش از صد و بلکه بیش از صد و بیست سال است که درگیر پروژه ایجاد اسرائیل هستند. دقت کنید، ایجاد اسرائیل، نه توسعۀ آن. هنوز دارند برای ایجاد کشوری به اسم اسرائیل در داخل یک لوزی، از قدس و غزه، الخلیل و رام‌الله گرفته تا نابلس و جنین، طولکرم و خان‌یونس و بیت‌لاهیا می‌جنگند، اما هنوز پس از این همه سال نتوانسته‌اند به مرحله‌ای برسند که بتوانند بگویند دولت اسرائیل را مستقر کرده‌اند. همچنان درگیر جنگ، بحران‌های داخلی، اعتراضات جهانی و حتی صدور حکم بازداشت بین‌المللی در بارۀ برخی از مقامات خود هستند. با چنین وضعیتی، وقتی ادعای تحقق نیل تا فرات را مطرح می‌کند واکنشی جز خنده و تمسخر نمی‌توان داشت.

*منظورتان این است که نباید اهمیت داد؟

بله. منتها ما گاهی اوقات کلمه‌نما می‌شویم، به عبارتی فریفته می‌شویم. رفته بودم تلویزیون. گفتند می‌خواهیم در‌ باره این موضوع -ادعای نتانیاهو در مورد اسرائیل بزرگ_ صحبت کنیم. به آنها گفتم چرا می‌خواهید به حرف‌های نتانیاهو ضریب بدهید؟ حالا او یک‌چیزی گفته. برای هر حرفی که او زد می‌خواهید میزگرد بگذارید؟! نتانیاهو تا حالا صدها حرف زده که هیچ کدامشان محقق نشده.

غرض اینکه گاهی ما در این‌گونه عرصه‌ها به‌اشتباه به حرف‌هایی ضریب می‌دهیم که هیچ اهمیتی ندارند، ولی از آن‌طرف، گاهی حرف‌هایی اساسی زده می‌شوند و واقعیت‌هایی وجود دارند که به آنها توجه نمی‌کنیم. خبری که باید به آن پرداخته شود این است که فلسطینی‌ها در غزه گرفتار محاصره همه جانبه شده‌اند و حتی قطره‌ای آب هم از مصر برای آنها نمی‌رود، ولی دو سال است که همچنان مقاومت می‌کنند. حفاظت اطلاعاتشان دو سال است اینها را حفظ کرده. به‌رغم حجم وسیعی از تجهیزات ماهواره‌ای و اطلاعاتی اسرائیل و تکنولوژی پیشرفته‌ای که دارد، حماس هنوز لو نرفته‌، آن‌هم در منطقه‌ای که فقط ۳۶۰ کیلومتر وسعت دارد. هنوز که هنوز است، رژیم صهیونیستی با آن همه تجهیزات ماهواره‌ای و اطلاعاتی و تکنولوژی پیشرفتۀ آمریکایی و اروپایی نمی‌داند چند اسیر زیر این یک وجب زمین، دست حماس دارد! هنوز نمی‌داند حماس چقدر نیرو دارد و چه تعداد از آنها شهید شده‌ و چه تعداد باقی مانده‌اند. هنوز نمی‌داند حماس چه تجهیزاتی برای شلیک در اختیار دارد. این خبر است. حماس پس از دو سال، در هفته گذشته و در عرض یک روز ۵۲ ماشین‌ نظامی اسرائیل را نظیر تانک و نفربر و بی‌ام‌پی را در غزه زد. خبر واقعی این است که باید روی آن تمرکز کرد. -نه ادعاهای تو خالی نتانیاهو و ترامپ- این دست خبرها مهم هستند و باید به آنها توجه و بازتابشان داد.

ولی متأسفانه این خبر واقعی و مهم، در لابه‌لای خبرهای دیگر گم می‌شود و در نهایت خبر واقعی این می‌شود که نتانیاهو می‌خواهد پروژه نیل تا فرات را فلان کند. یک ادعای غیرواقعی در ذهن مخاطب تبدیل به یک خبر واقعی می‌شود و یک واقعیت عینی، از متن خبر خارج می‌شود و به حاشیه می‌رود.

 

تحقق وعدۀ رهبر معظم انقلاب در بیچاره شدن رژیم صهیونیستی  ✔️

*سئوال بعدی‌ در بارۀ لطمات اقتصادی واردشده به بندر حیفـا در جریان جنگ ۱۲ روزه است. بندری که به‌عنوان کریدور «راه داوود» و یک شاهراه حیاتی برای رژیم محسوب می‌شد، طبق شواهد و اعتراف رسانه‌های رژیم صهیونیستی شدیداً آسیب دیده و تقریباً از بین رفته، آیا می‌شود این را یک پیروزی برای ایران قلمداد کرد و تعبیر بیچاره شدن را برای رژیم‌ به کار برد؟

بله، یکی از جنبه‌هایش همین است. خسارت اسرائیل در بُعد اقتصادی محدود به عدد و رقم‌هایی که خودشان یا ما اعلام کرده‌ایم نیست. اخیراً رسانه‌های رژیم صهیونیستی اعتراف کردند که بازسازی پالایشگاه نفت حیفا که در حملات موشکی ایران ۲۰۰ میلیون دلار هزینه روی دست تل‌آویو گذاشته است. مسلماً این خسارت در مقیاس اقتصاد اسرائیل، عدد بسیار بزرگی است. از این مسئله مهم‌تر در عرصه اقتصادی این است که یک کشور برای اینکه بتواند سرمایه و سرمایه‌گذار را جذب و به قولی “‌نقطه هاب تجاری” ایجاد کند، نیاز دارد اثبات کند که از امنیت لازم برخوردار است. که اسرائیل از این نظر هم به‌شدت آسیب دیده و اعتماد سرمایه‌گذاران از بین رفته است.

اسرائیل دو بندر مهم تجاری دارد؛ یکی در جنوب که «بندر ایلات» است و عرب‌ها آن را «اُم‌الرَشْراش» می‌نامند و بر اساس آمار و تصاویری که از این بندر منتشر شده، نزدیک به یک‌ سال و نیم است که حتی یک کشتی تجاری نیز در آن پهلو نگرفته و عملاً فلج شده است، چون امنیت ندارد.

بندر مهم دیگر بندر حیفاست که یک بندر محوری و تجاری بود. به‌عبارت دقیق‌تر، حیفا پایگاه تجاری اسرائیل است. ضمناً حیفا برای اسرائیلی‌ها و بهایی‌ها یک شهر مقدس محسوب می‌شود و یک وجهه [مذهبی] دارد و از این‌جهت از تل‌آویو مهم‌تر است. با این اوصاف، حیفا در جنگ اخیر بارها مورد حمله قرار گرفت. بر اساس اخبار منتشره، پالایشگاه حیفا که بزرگ‌ترین پالایشگاه اسرائیل بود، در اثر حملات ایران کاملاً منهدم شده است. تخریب انجام‌شده بسیار عمیق است و بازسازی آن به‌سرعت امکان‌پذیر نیست. و ضرر بزرگ‌تر آن است که این مسئله رغبت تجار و سرمایه‌گذاران داخلی و خارجی را برای ده‌ها سال از بین برده است. مصداق بارز بیچاره شدن.

 

✔️ اثبات عینی کارکرد و ضرورت ولایت فقیه در عبور از بحران‌ها

* اما در خصوص تأثیر حکمرانی ولایت‌فقیه در جنگ ۱۲ روزه، که به اقرار دوست و دشمن، رهبر معظم انقلاب به‌عنوان ولی فقیه نقش کلیدی در شکست دشمن و گذر از این بحران داشتند. تحلیل شما در این‌‌باره چیست؟

برای پاسخ به این سئوال قبل از هر چیز باید گفت که منطقه ما در طول چهل پنجاه سال اخیر، منطقۀ تجربه بوده است. مدل‌های مختلف آمده‌ و از نظر استقامت، استحکام، درستی منطق، صداقت، توانایی و هوشمندی تجربه شده‌اند. در بین تمام این تجربیات تنها یک مدل بود که موفق از آب درآمد و آن تجربه «ولایت فقیه» و جمهوری اسلامی بود.

مدل دیگر «اخوان‌المسلمین» بود که مدعی بود اوست که می‌تواند جهان اسلام را نجات دهد. ادعا می‌کرد مدل اسلام حقیقی، مدل اوست. این گروه و در رأس آن مرحوم «حسن البنا» فعالیت خودشان را در این راستا از چه زمانی شروع کردند؟ این گروه پس از مدتی حکومت نیم‌بندی را تأسیس کردند که یک سال بیشتر دوام نیاورد و بعد هم عمیقاً نابود شد و تمام رهبران آن دستگیر و زندانی و عده‌ای از آنان نیز اعدام شدند. عده‌ای از رهبران اخوانی فرار کردند و سازمان اخوان‌المسلمین از هم پاشید و اکنون دیگر هیچ اثری از آنها در مصر دیده نمی‌شود. اخوان‌المسلمین شعباتی نیز در افغانستان به رهبری مرحوم آقای «ربانی» و در برخی نقاط دیگر ایجاد کرد، ولی اکنون چیزی از این شعبات هم باقی نمانده است.

تجربه دوم، تجربه «اسلام سلفی» بود. عده‌ای در عربستان سعودی مدعی بودند یک حکومت مذهبیِ جهان اسلامی دارند که نسخه اسلام حقیقی است. ملت‌ها در طول این سال‌ها این تجربه را نیز دیدند؛ تجربه‌ای که ایدئولوژی خشن، بی‌منطق و متکی به زور داشت. این ایدئولوژی الان کجاست؟ این مدل، یک بروز داعشی داشته، یک بروز بوکوحرامی داشت، یک بروز تحریرالشامی و نیز جبهه‌النصره‌ای. الان اینها کجای جهان اسلام هستند؟ جهان اسلام چه دیدی نسبت به اینها پیدا کرد؟

وهابیت هم که در خود عربستان سعودی به حاشیه رفته است و در حال حاضر بن‌سلمان صفحه دیگری در عربستان گشوده است؛ صفحه‌ای که سبک یک زندگی غربی را ترویج می‌کند و کنسرت‌ها و رقاصی‌ها، نمای آن است که برای هیچ‌کس هم هیچ نفعی ندارد. عربستان پای این سبک زندگی را حتی به مکه و مدینه نیز باز کرده است و آن را ترویج می‌کند. با این اوصاف، ایدئولوژی وهابیت چه شد؟ کجاست؟ وقتی در کانون خودش مورد بی‌مهری قرار می‌گیرد، در محیط پیرامونی چه سرنوشتی پیدا می‌کند؟ سرنوشت داعش و سرنوشت بوکوحرام. پس مدل وهابیت هم پس زده شده است.

مدل دیگر مدل ترکیه است که یک اسلام سازشکارانه است که در آن بشود هم با اسرائیل بسازی و هم یک حمایت زبانی در حد شعار حمایت از فلسطین بدهی؛ هم با این‌طرف رابطه داشته باشی، هم با آن طرف. این مدل از اسلام مدل محبوب بسیاری از رؤسای کشورهای اسلامی نیز بوده، چون هزینه‌ای ندارد. از آقای «راشد الغنوشی» پس از اینکه در تونس پیروز شد، در فرودگاه پرسیدند: «شما چه مدلی را پیگیری می‌کنید؟ آیا مدل آیت‌الله خمینی را اجرا می‌کنید؟» گفت: «نه، ما مدل کم‌هزینه‌ای می‌خواهیم که با این مسائل مواجه نشود. ما مدل ترکیه را در نظر داریم.» راشد الغنوشی برای مدتی هم رئیس مجلس تونس شد.

اما الان در کجای جهان به مدل ترکیه توجه می‌شود؟ چه کسی حاضر است این مدل را در کشور خودش پیاده کند؟ اصلاً در طول این سال‌ها در کجا تکرار شده؟ هیچ ‌جا. هرجا هم مثل همین آقای راشد، سَری بلند کرده‌اند و تابلوی مدل ترکیه را بالا برده‌اند، هنوز یک سال نشده، همه چیزشان از دست رفته است. همین الان آقای راشد الغنوشی که یک پیرمرد ۸۰ و چند ساله است در زندان به سر می‌برد. اینها نتوانستند در تونس دولتی را تأسیس کنند که حتی یک سال بتواند دوام بیاورد. پس این مدل نیز به حاشیه رفته است. این مدل‌ها و نیز مدل‌های دیگر، همگی ثابت کرده‌اند که توان استقامت ندارند و شکننده هستند. اکثر رهبران این‌ مدل‌ها نشان داده‌اند صادق و از همه مهم‌تر هوشمند نیستند و نمی‌توانند درک درستی از قضایا داشته باشند.

از طرفی اصلاً برای رهبری کل امت اسلام شایستگی لازم را ندارند. اینها در نهایت یک فرقه هستند، از اخوان‌المسلمین بگیرید تا مدل اسلام ترکیه و وهابیت. اخوان‌المسلمین که حتی یک‌ سال هم نتوانستند دوام بیاورند، تازه داعیه مبارزه با ظلم و جور آمریکا را هم نداشتند. این‌گونه نبود که در طول این یک ‌سال مبارزه شجاعانه‌ای از خود به نمایش بگذارند و در اثر آن خلع شوند. ای‌کاش این‌ طور بود. در آن‌ صورت می‌گفتیم جنگیدند و در یک جنگ شرافتمندانه شکست خوردند؛ اما این‌گونه نبود، نتیجه چه شد؟ دولت آقای «محمد مرسی» در مصر حتی به یک سال هم نرسید.اما ولایت‌فقیه، استقامت به خرج داد.

بنابراین امروز این بحث در بین مسلمانان جا افتاده که تنها یک مدل وجود دارد که استقامت دارد، توانمند است و شکننده نیست و از همه مهم‌تر صادق است. در سفر حج اخیر، به‌عینه دیدم که مسلمان‌ها روی صداقت حضرت آقا خیلی تأکید داشتند و می‌گفتند ایشان صادق است. البته نه تعبیری که ما ایرانی‌ها داریم و صادق را صرفاً به معنای راستگو می‌دانیم. منظور از «صادق بودن» معنا و تعبیری است که عرب‌ها می‌گویند،. خداوند متعال در قرآن، حضرت اسماعیل(ع) را «صادق‌الوعد» معرفی می‌کند. زمانی او را با این عنوان خطاب می‌کند که او به پدرش گفت: «یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ»(۱) هرچه خدا در بارۀ من گفته عمل کن، من صبر می‌کنم. بعد، خدا می‌فرماید: «إِنَّهُ کَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ»(۲) مسلمانان حاضر در حج با این نگاه بود که می‌گفتند حضرت آقا صادق است. می‌گفتند ایشان تحت هیچ شرایطی از دینش دست برنمی‌دارد. صادق به این معناست نه به معنای متدوال در فارسی. یعنی مثل حضرت اسماعیل(ع) اگر گلوی‌اش زیر تیغ شمشیر قرار بگیرد، باز هم پا پس نمی‌کشد و ایمانش متزلزل نمی‌شود. این تعبیر بسیار جالبی بود که حجاج کشورهای مختلف به کار می‌بردند.

و دیگر امتیازی که برای حضرت آقا قائل هستند این است که می‌گویند ایشان هوشمند است؛ می‌داند چه کاری را چگونه و در چه زمانی انجام دهد.

در «جنگ ۱۲روزه» حکمرانی ولایت فقیه با درایت و تصمیم‌گیری‌های سریع و صحیح و قاطع رهبر معظم انقلاب نقش بی‌بدیل و کلیدی در شکست دشمن و غلبه بر این بحران ایفا کردند این رویداد، به مثابه اثباتی عینی از کارکرد و ضرورت ولایت فقیه در عبور از بحران‌ها تلقی شد و جایگاه ایشان را به‌عنوان ستون انقلاب و ضامن امنیت کشور، مشخص کرد.

 

✔️ امروز، شیعه داعیه جهانی دارد

* آیا می‌توان این مقطع را از نظر نمایش قدرت، تاثیرگذاری و حضور فراگیر شیعه در عرصۀ بین‌المللی، در چند دهه و حتی چند سدۀ اخیر برجسته دانست؟ به عبارت دیگر، آیا در تاریخ گذشته و معاصر مقطعی وجود داشته که تشیّع، به‌عنوان یک هویت سیاسی و مذهبی، توانسته باشد چنین بازتاب جهانی گسترده‌ای داشته باشد؟

خیر، هیچ‌وقت. شیعه همواره در طول تاریخ برخاسته، ولی به‌زمین خورده، خسته و زخمی شده و کنار رفته است و دوباره پس از مدتی این چرخه از نو تکرار شده. داستان‌های شیعه کوتاه مدت هم بوده.

داستان شیعه داستان کربلاست، داستان فَخ است(۳)، داستان زمان امام صادق(ع) است، داستان علوی‌هاست، داستان قیام‌ها و شکست‌هاست. هیچ دوره‌ای نداشته‌ایم که شیعه این‌طور قیام و ایستادگی کند و بماند و امور را در دست بگیرد. ضمن اینکه این‌ بار داعیه جهانی دارد، اما در آن مقاطع شیعه با داعیه محدود برمی‌خاست و همیشه یک منطقه محدود را می‌خواست و داعیه جهانی نداشت. اما امروز، شیعه داعیه جهانی دارد و با کوله‌باری از تجربه‌های موفق در حال پیشرفت است. خبر اصلی و مهم دنیا که باید برجسته شود همین موضوع است.

 

پی‌نوشت‌ها:

۱- صافات/ بخشی از آیه ۱۰۲

۲- مریم/ بخشی از آیه ۵۴

۳- واقعه فَخ یا قیام صاحب فَخ از قیام‌های علویان علیه عباسیان در سال ۱۶۹ق که در روایتی از امام جواد(ع)، بعد از واقعه کربلا، سخت‌ترین ابتلای اهل‌بیت(ع) بوده است. این واقعه به رهبری حسین‌بن علی‌بن حسن معروف به صاحب فخ، از نوادگان امام حسن(ع) در عصر امام کاظم(ع) و در مدینه شکل گرفت و به کشته شدن او و بیشتر یارانش انجامید. از آنجا که این واقعه در منطقه فخ در چهار کیلومتری مسجدالحرام رخ داد به قیام فخ یا قیام صاحب فخ مشهور شده‌ است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *