بالا گرفتن شکاف داخلی نشانه‌ای از شکست صهیونیست‌ها در جنگ تحمیلی – سمیرا کریم‌شاهی

در تحلیل اولیه رسانه‌های غربی و صهیونیستی از حمله جنایتکارانه بامداد ۲۳ خرداد علیه ایران، به الهام‌گیری از یک دکترین آمریکایی توسط رژیم اسرائیل اشاره می‌شد. «هاآرتص» با برق‌آسا نامیدن عملیات صهیونیستی از آن به عنوان برگ جدیدی از دکترین شوک و وحشت (Shock and Awe) یاد کرد. دکترینی که آمریکا در اشغال عراق از آن استفاده کرد و دارای تاکتیک سرعت، ویرانگری و بار روانی عملیاتی است. فضای سیاسی رژیم صهیونیستی با اتکا به خروجی دکترین شوک و وحشت که قابلیت فروریختن ساختار حکومتی و ملی یک نظام را دارد به جمع‌بندی و رویکرد مثبت نسبت به تجاوز علیه ایران توسط دولت نتانیاهو رسیدند؛ به طوری که حتی اختلاف، دعوا و شکاف‌های موجود بر سر دادگاه نتانیاهو، قانون حریدی‌ها، سرنوشت کرانه باختری، پرونده اسراء، آتش‌بس غزه و همچنین سیاست‌های نظامی دولت در لایه‌های میانی کنشگری طرف‌ها پنهان ماند تا توافق ایجاد شده بر سر اصل حمله به ایران محفوظ بماند.

بنابراین مخالفان سرسخت و جدی دولت نتانیاهو از جمله یائیر لاپید، بنی‌گانتس، گالانت، نفتالی بنت و… نه تنها از تصمیم نتانیاهو حمایت کردند، بلکه زبان به تقدیر هم گشودند. در سطح جامعه، طبق گزارش «موسسه دموکراسی اسرائیل»، اکثریت جمعیت یهودی سرزمین‌های اشغالی از حمله به ایران و زمان‌بندی آن حمایت و چنین تصمیمی را درست تلقی می‌کنند.

اما هرچه از روز تجاوز اولیه علیه ایران فاصله می‌گیریم و با شفاف شدن اهداف تعریف شده اسرائیل در پس انگیزه خود از آغاز جنگ تحمیلی، شاهد یک روند معکوس نسبت به واکنش‌های اولیه در درون فضای سیاسی و نخبگانی صهیونیست‌ها هستیم. وضعیتی که با پایان موقتی جنگ ۱۲ روزه به میزان شدیدتری با موج واکنش‌های منفی رو به رو شده است. برای دستیابی به پاسخ چرایی این تغییر واکنش نیاز است ابتدا به بررسی هدف‌های ترسیم شده توسط تیم نتانیاهو برای مشروعیت بخشی به جنایت خود علیه ملت و نظام ایران بپردازیم.

همان طور که گفته شد نوع و کیفیت حمله اولیه و آغازین ذیل تاکتیک شوک و فروپاشی قرار داشت. نحوه هدف‌گیری سلسله فرماندهی نظامی و عملیات ناموفق علیه سران سیاسی در کنار سخنرانی نتانیاهو به منظور ایجاد تحریک اجتماعی و برپایی شورش در ایران، همگی نشان دهنده آن است که این طرح فراتر از خلع سلاح ایران و با برنامه‌ریزی به منظور فروپاشی نظام سیاسی و درگیری اجتماعی با فعال شدن جنگ داخلی اجرا شده است.

لذا می‌توان یک کلان راهبرد با زیر مجموعه دو هدف نظامی- امنیتی یعنی براندازی سیاسی، خلع سلاح نظامی با نابودی برنامه موشکی و در آخر به نقطه صفر رساندن توانمندی ایران در فناوری هسته‌ای را برای اقدام جنایتکارانه نتانیاهو  متصور بود.

در پسا ۱۲ روز، ارزیابی‌های داخلی و بین‌المللی از اهداف جنگ تحمیلی حاکی از آن است اگرچه اسرائیل توانسته در هر سه بخش ضرباتی وارد کند، اما هیچ‌کدام به معنی رسیدن به اهداف تعریف شده نیست. اختلاف در فضای سیاسی و رسانه‌ای رژیم از آنجایی شدت می‌گیرد که نظری قوی مطرح است مبنی بر اینکه نه تنها نتانیاهو نتوانست اهدافش را به سرانجام برساند، بلکه در یک روند معکوس، موجودیت رژیم اسرائیل را در موقعیتی تهدید آمیزتر از قبل قرار داده است. به‌عنوان مثال نه تنها مردم ایران به نقشه براندازی کمک نکردند، بلکه اتحادی کم‌سابقه طی سال‌های اخیر در پاسداری از ایران در مقابل تجاوز خارجی ایجاد شده است.

برنامه هسته‌ای ایران بر خلاف ادعای مقامات آمریکا و رژیم به نقطه نابودی نرسید،ه بلکه اقدامات آنها باعث شده «ابهام هسته‌ای» به روند حفاظت ایران از فناوری بومی صلح‌آمیز هسته‌ای وارد شود و اشراف اطلاعاتی آمریکا و غرب‌ را با مشکل مواجه سازد. مسئله میزان موفقیت در خلع سلاح ایران هم که با حملات موشکی ایران تا دقایقی قبل از پایان درگیری‌ها جای سئوال و ابهامی باقی نمی‌گذارد.

بنابراین سه مقوله فروپاشی، نابودی هسته‌ای و موشکی در هفته‌های گذشته مبدل به همبستگی داخلی در ایران، جنجال فردو گیت در آمریکا و رخ‌نمایی قدرت موشکی ایران در سرزمین‌های اشغالی شده، به خودی خود موج انتقادات به نحوه عملکرد دولت نتانیاهو و نحوه مدیریت جنگ تحمیلی و میزان خسارت‌بار بودن آن را به فضای داخلی این رژیم کشانده است.

شاید ابتدا ایهود باراک، نخست وزیر پیشین رژیم صهیونیستی بود که نه در پایان، بلکه در میانه جنگ تحمیلی علنا مخالفت خود را با اقدام نتانیاهو اعلام کرد. او با انتقاد از احتیاط آمریکا مبنی بر ورود به جنگ تاکید کرد دلیلی منطقی برای آغاز جنگ علیه ایران وجود ندارد و اسرائیل قادر نیست به‌تنهایی با هدف سرنگونی رژیم ایران جنگی به راه بیندازد.

آلون میزراهی، تحلیلگر صهیونیستی با انتقاد تند و تیز از دستاوردسازی نتانیاهو با انتشار پیامی در شبکه‌های اجتماعی مدعی شد اسرائیل در مورد موفقیت‌ها و برنامه هسته‌ای ایران دروغ می‌گوید. نتیجه آخرین کارزار علیه ایران این بود که جهان درست همان طور که عاشق فلسطینی‌ها شد، عاشق ایران شده است. اشاره میزراهی به تجمعات متعددی است که در سراسر جهان علیه تجاوز رژیم صهیونیستی به خاک ایران به راه افتاد و در کنار پرچم‌های فلسطین، اکنون پرچم ایران هم به اهتزاز در آمده است. نقطه مثبت دیگر آنکه در جهان اسلامی موج تازه‌ای از نگرش مثبت نسبت به ایران در قالب دولت- ملت به‌عنوان یگانه پرچمدار مبارزه با رژیم آن هم همزمان با سکوت و انفعال شرم‌آور دیگر حکام اسلامی نمایان شده است. تحلیلگران رژیم اسرائیل این پدیده را دستپخت جدید فاجع‌ بار نتانیاهو علیه موجودیت خود  تلقی میک‌نند.

رونن برگمن، تحلیلگر امنیتی معروف صهیونیست‌ها در «یدیعوت آحارانوت» می‌نویسد: در مورد اینکه واقعا وعده‌های نتانیاهو محقق شده یا نه صرفا با علامت سئوال‌های بدون پاسخی مواجه هستیم. مثلا اینکه آیا واقعا فردو نابود شد ؟ آیا هیچ گونه ظرفیت غنی‌سازی برای ایران باقی نمانده؟ چه تعداد موشک برای ایران باقی مانده است؟ همچنین وضعیت زیرساختی تولید موشک ایران چگونه است؟ برخی از تحلیلگران از جمله برگمن موفقیت را ذیل کلی‌گویی‌ها حقیقی نمی‌دانند و معتقدند تا با اسناد و مدارک و به صورت مشخص در هر بخش از اهداف به اطمینان و تایید کامل نرسیده‌ایم نمی‌توان از پیروزی صحبت کرد.
ایهود اولمرت، نخست‌وزیر پیشین رژیم اسرائیل در مصاحبه با بی‌بی‌سی اعتر اف کرد که برنامه هسته‌ای ایران نابودشدنی نیست و در مقابل ایران با راه انداختن کارزار جنگ نمی‌توان کاری از پیش برد. شک و تردید، گمانه‌زنی و عدم اطمینان به ادعاهای ترامپ و نتانیاهو در نابودی توان هسته‌ای ایران مولد موج اعترافات به ناتوانی نابودی ایران هسته‌ای شده است. آنچه که صرفا وابسته به تاسیسات نیست و دراندیشه به توسعه می‌رسد و به گونه‌ای در سپهر علم و فناوری ایرانی بومی شده که حتی فضای داخلی رژیم هم امید خود را از مشاهده ایرانی که هیچ ادعائی در زمینه هسته‌ای ندارد از دست می‌دهد.

اختلاف‌ها بر سر میزان نتایج تصمیم نتانیاهو مبنی بر آغاز جنگ تحمیلی علیه ایران در حالی فضای داخلی رژیم را درگیر کرده و همزمان گزارش‌ها در باره میزان خسارت عملیات‌های موشکی ایران به انتقادات علیه سران رژیم دامن می‌زند. هرچند همچنان سانسورهای سنگینی بر نتیجه عملکرد و میزان تخریب موشک‌های ایرانی اعمال می‌شود، ولی با فشار رسانه‌ای به صورت قطره‌چکانی درز اطلاعات به طرق مختلف رخ می‌دهد. علاوه بر مراکز مهم و حیاتی‌ای چون موسسه وایزمن و نیروگاه برق حیفا که دیگر قوانین سانسور رژیم هم توانایی پنهان‌سازی‌شان را نداشتند، اکنون اخباری از ضربات متعدد ایران به پایگاه‌های نظامی منتشر می‌شود.

رسانه «تلگراف» در گزارشی اعلام کرد موشک‌های ایرانی موفق شده‌اند پنج پایگاه نظامی رژیم را هدف قرار دهند. تلگراف ادعای خود را با اتکا بر داده‌هایی از سوی پژوهشگران دانشگاه اورگن آمریکا که روی رادارهای ماهواره‌ای کار می‌کنند منتشر کرده است. طبق بررسی متخصصان تشخیص آسیب‌های جنگی از طریق رادارهای ماهواره‌ای، حداقل شش موشک ایرانی به پنج پایگاه صهیونیستی در سه منطقه شمال، مرکز و جنوب برخورد کرده‌اند. این گزارش به‌قدری در آمریکا و سرزمین‌های اشغالی بازتاب داشت که ارتش اشغالگر رژیم را وادار به واکنش کرد و در پاسخ به گزارش تلگراف در پیامی اعلام کرد که در خصوص میزان رهگیری و آسیب به پایگاه‌ها نظری نداریم، اما تمام مراکز ما به فعالیت خود ادامه می‌دهند.

جوابیه ارتش به‌قدری مبهم بود که دست برتر را تیم متخصص همکار تلگراف رو کردند و در پیامی از سوی کوری شر، پژوهشگر ارشد دانشگاه اورگن وعده داده شد با بررسی‌های بیشتر گزارش مفصل‌تری از آثار حملات موشکی ایران منتشر خواهند کرد. گزارشی که احتمالا آن قدر مستند خواهد بود که رژیم صهیونیستی از پاسخ‌های دو پهلو هم عاجز بماند.

شک و تردیدها نسبت به میزان تحقق وعده‌های ادعایی سران صهیونیست و همچنین گزارش‌هایی که روزانه میزان خسارت در سرزمین‌های اشغالی را آشکار می‌کند، علاوه بر اینکه ایده شوک و وحشت را زیر سئوال برده، نتانیاهو را تحت فشار پرتاب شدن در باتلاق‌های پر ریسک‌تری قرار داده است. به‌عنوان مثال این نظر مطرح است که در فاز دوم حمله احتمالی به ایران، نتانیاهو باید نقشه شوم تجزیه‌طلبی را به صورت عریان و با پشتیبانی مستقیم از تروریسم حاشیه و مرزی پیش ببرد. این توصیه از داخل سرزمین‌های اشغالی ناشی از ناامیدی از مردم ایران به منظور همراهی با رژیم در فروپاشی ایران است. نتانیاهو همچنان در غزه، لبنان، سوریه و یمن پرونده‌های بازی دارد و تثبیت تقابل مستقیم با ایران در راهبرد جنگ وجودی ممکن است همزمان بار دیگر تمام جبهه‌های شبکه مقاومت را علیه رژیم فعال سازد. این دستورکار می‌تواند پروژه آمریکایی- صهیونیستی در دو بخش تجزیه ایران و عادی‌سازی منطقه‌ای را فلج کند.

در واقع باید دید در دل بحران‌ها و تهدیدهای متعددی که برای جبهه مقاومت و جبهه صهیونیستی قابل تعریف است، مهارت ریسک‌‌پذیری در کدامین سو، بستر ضربه‌زنی بی‌امان در نبردی وجودی را فراهم می‌کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *