نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران در چهل و هفت سال گذشته یکبار دیگر در معرض تجاوز قرار گرفت و بهرغم اینکه دشمن پشت پرده، اینبار به صورت علنی در این جنگ مشارکت داشت و امکانات آمریکا، رژیم صهیونیستی و ناتو در این حمله تجمیع شدند، اما فرزندان غیور ایران اسلامی یکبار دیگر در مقابل این حمله ایستادند و از تحقق اهداف شوم جنگ جلوگیری کردند و نشان دادند که اراده دفاع در این ملت ریشهدار است و گذشت زمان آنرا تضعیف نمیکند.
البته این دشمنی دیرینۀ استکبار جهانی با نظام اسلامی در ایران برای همه آشکار است و نیازی به استدلال نیست؛ اما لازم است این جنگ را در سیاق تحولات منطقه، بهویژه عملیات «طوفانالاقصی» تحلیل و آیندۀ منطقه را بر اساس آن پیشبینی کنیم.
شکی نیست که عملیات «طوفانالاقصی» توسط مقاومت فلسطین بر ضد رژیم صهیونیستی در سال ۲۰۲۳ میلادی، گستردهترین عملیات مقاومت تاکنون در یک منطقه جغرافیایی فلسطین بوده است که پیامدهای بسیاری را در پی داشت و رفتار متعارف رژیم اشغالگر قدس را تحت تاثیر قرار داد. این عملیات که توسط ۱۲۰۰ نفر از نیروهای القسام جنبش حماس اجرا شد، توانست در کمترین زمان ممکن از همه موانع فیزیکی و هوشمند عبور کند و لشکر دشمن را که در طول مرز غزه با دیگر سرزمینهای اشغالی استقرار داشتند، شکست دهند و تا عمق ۲۰ کیلومتیر در سرزمینهای اشغالی پیش برود.
مسئولان سیاسی رژیم صهیونیستی که این عملیات غافلگیرشان کرده بود بهشدت وحشتزده شدند و از همان آغاز اعلام کردند که این عملیات، یک تهدید وجودی برای این رژیم است و این عملیات مقاومت نشان داد که اگر مقاومت با صد هزار نفر اقدام کرده بود میتوانست اسرائیل را از بین ببرد. از اینرو این عملیات انقلاب و دگرگونی وسیعی را در رفتارها و فرآیند تصمیمگیری رژیم صهیونیستی ایجاد کرد.
رژیم صهیونیستی از زمان اعلام حاکمیت غاصبانه خود در سرزمین فلسطین در سال ۱۹۴۸ تا «طوفان الاقصی» درباره موضوعات اسیرگیری صهیونیستها، تعداد بالای کشتهها، زمان طولانی جنگ و خدشهدار شدن وجهه بینالمللی خود، حساسیت بالایی داشت؛ اما پس از عملیات «طوفان الاقصی» رفتاری را در پیش گرفت که در بسیاری از مواقع با رفتارهای قبلی او تناقض داشت.
دولت نتانیاهو سرکرده دولت حاکم در تلآویو که بهشدت وحشتزده شده بود، سررشتۀ مدیریت جامعه را از دست داد؛ ولی با حمایت شدید غرب از او و تقدیم انواع سلاحهای ویرانگر و کمکهای مالی، به صحنه برگشت و راهبردهای جدیدی را در پیش گرفت.
مسئولان این رژیم فوراً اعلام کردند که محور مقاومت تهدیدی وجودی برای اسرائیل است و این محور باید در یک رویارویی طولانی از بین برود و با اعلام راهبرد اختاپوس تاکید کردند که باید ابتدا بازوان مقاومت قطع و در نهایت به سر آن حملهور شود.
غرب در این راهبرد حمایت کامل خود را اعلام کرد و گفت که اسرائیل حق دفاع از خود را دارد و غرب همه امکانات این رویارویی را به اسرائیل تقدیم خواهد کرد.
البته غرب این شرایط را فرصتی طلایی برای تغییر شرایط سیاسی در جنوب غرب آسیا میدید و گام مهمی در جهت تحقق طرح غربی خاورمیانه جدید به شمار میآورد. رژیم صهیونیستی با این شرایط احساس کرد که آزادی عمل کامل دارد و به همین علت از همه مقررات و قواعد آمره حقوق بینالملل عبور کرد و کشتار فجیعی را در قبال مردم فلسطین انجام داد که در تاریخ بیسابقه است.
غرب نیز برای تضمین برتری رژیم صهیونیستی در این جنگ، پیشرفتهترین سلاحهای مجهز به هوش مصنوعی و ارتباطات ماهوارهای را در اختیار تلآویو قرار داد.
رژیم صهیونیستی در این جنگ نابرابر، بیش از شصت هزار فلسطینی را در غزه به شهادت رسانده و ۱۵۰ هزار نفر را زخمی و با سیاست سرزمین سوخته و ویرانسازی وسیع، نوار غزه را به مخروبه تبدیل کرد. این رژیم همچنان با از بین بردن امکانات زندگی در غزه، زمینه بازگشت به زندگی در این منطقه را از بین برد و با استفاده از سلاح گرسنه کردن مردم غزه تلاش میکند ساکنان این باریکه را به کوچ اجباری وادار سازد. این رژیم همان سیاست را در کرانه باختری نیز در پیش گرفت و با آزاد گذاشتن دست شهرکنشینان در تجاوز به مردم بومی عرب، زندگی در کرانه را غیرقابل تحمل کرد. اخیرا نیز با اعلام انضمام این منطقه به اسرائیل، مردم این منطقه را تحت فشار روانی و نبود آینده قرار داده است.
دشمن با استفاده از سلاحهای مدرن متکی به هوش مصنوعی و فناوریهای نوین در ترور هدفمند در غزه، کرانه باختری، سوریه و لبنان و ویرانی وسیع، موج نا امنی را گسترش داده و با سیاست نسلکشی مغایر با حقوق بینالملل عملاً معادلات جدیدی را پدید آورده است که تاثیر آن بر معادلات نظامی قابل چشمپوشی نیست.
رژیم صهیونیستی با جنایت پیجرها در حزبالله لبنان که به شهادت و زخمی شدن همزمان چهارهزار نفر انجامید و با حمله به بیمارستانها، مدارس و مساجد، نیروهای مقاومت را عملاً تحت فشار روانی شدیدی قرار داد. حزبالله، بهرغم به شهادت رساندن دستجمعی توسط پیجرها و ترور رهبران سیاسی و فرماندهان نظامی، بهسرعت نیروهای خود را سازمان و با شلیک موشک و پهباد، ایستادگی بینظیری را در مرز زمینی نشان داد و از پیشروی دشمن در مرزهای بینالمللی ممانعت به عمل آورد؛ اما حمله به مردم و ویرانی وسیع و نیز فقدان پناهگاه برای مهاجرت زنان و کودکان، بهویژه پس از تحولات سوریه، مقاومت را واداشت تا برای حفظ جان و مال مردم پیشنهاد واگذاری دفاع از سرزمین به ارتش را قبول کند.
رفتارهای جنایتکارانه دشمن بر پایه تئوری ضاحیه، برای مقاومت و جهان غیرقابل پیشبینی نبود، ولی جنبشهای مردمی در هر شرایطی نمیتوانند مردم را از محاسبات خود حذف کنند. سقوط نظام اسد در سوریه نقطه تحول بزرگ معادلات در سطح منطقه بود. درست است که سوریه در محور مقاومت نقش زیادی در رویارویی ایفا نمیکرد، ولی به علت موقعیت ژئوپلتیکی راههای تدارکات مقاومت را تامین میکرد و عمق سیاسی و جغرافیایی این جبهه را فراهم میساخت.
خیانت ترکیه در توافق کاهش تنش با روسیه و تبانی غرب با سران ارتش رسمی سوریه عملاً امکان حفظ نظام اسد را از بین برد و تصرف دمشق را فراهم ساخت. این تحول در جنگ مستمر منطقهای عملاً برای دشمن فرصت وسیعی را فراهم کرد و اجازه داد تا تلآویو سقف خواستههای خود را بالا ببرد. حمله رژیم صهیونیستی به امکانات دفاعی بالقوه و بالفعل سوریه، راهبرد جدید این رژیم را شکل داد که نباید در محیط این رژیم هیچ کسی توان دفاع از خود داشته باشند. این راهبرد موجب شد که این رژیم در پی خلع سلاح حزبالله نیز باشد و نسبت به گذشته درباره قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت رفتاری متفاوت و تفسیری عجیبی را از خود نشان دهد. البته نباید فراموش کرد که تسلیمپذیری رژیم جولانی در برابر رژیم صهیونیستی انتظارات این رژیم را افزایش داد.
در محور یمن به دلایل جغرافیایی و شرایط اجتماعی، تلاش دشمن برای تغییر شرایط این محور به نتیجه نرسید. آمریکا و اروپا در حمله به یمن تاکنون موفق به تغییر این شرایط نشدهاند و یمن همچنان خاری در چشم دشمن باقی مانده است. شکی نیست رهبری حکیمانه سید عبدالملک حوثی و وفاداری شدید مردم به اسلام و نظام صنعا عملاً الگوی یمن را متفاوت ساخته است.
شکی نیست که ایران از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون قلب و مغز محور مقاومت بوده است و دشمن برای حمله به ایران و هزینهسازی برای تهران به عنوان عنصر بازدارنده اصلی در منطقه، همواره مترصد فرصت بوده است. حمله نظامی به ایران پس از ضربه زدن به غزه و لبنان، قابل پیشبینی بود و دشمن در این زمینه تعارف نمیکرد و با حمله به کنسولگری ایران در دمشق و ترور فرماندهان سپاه در سرتاسر سوریه سناریوی حرکت به سوی رویارویی مستقیم را دنبال میکرد.
حمله نظامی به ایران با اهداف مشخصی آغاز شد؛ ولی دشمنان در تحقق اهداف جنگ موفق نبودند. آمریکا که در نظام بینالمللی ضعیف شده، بازگشت خود را در مهار ایران و غارت منطقۀ ثروتمند خلیج فارس میبیند و ایران را مهمترین مانع تحقق آن میشناسد. بههمین دلیل، در کنار از بین بردن برنامه هستهای و موشکی ایران، سقوط تهران، یکی از مهمترین اهداف جنگ بود.
برنامهریزی برای این جنگ و حجم پشتیبانی و مشارکت مستقیم غرب از آن بهحدی بود که هیچ کسی در تحقق اهداف آن شک نمیکرد. دشمن احساس میکرد که معادله رویارویی محور مقاومت با غرب و رژیم صهیونیستی در منطقه باید در ایران یکسره شود. همجهت شدن کامل اهداف آمریکا و رژیم صهیونیستی در ایران برای رژیم، یک فرصت طلایی و حمایت گستردۀ غرب از این تجاوز برای رژیم صهیونیستی ایدهآل بود؛ ولی موفقیت ایران در ایجاد موازنه در معادله جدید و موشکباران شدید سرزمینهای اشغالی، دشمن را وادار کرد تا قبل از تحقق اهداف جنگ، درخواست آتشبس دهد و این جنگ بدون تحقق اهداف، متوقف شود.
بدون شک این جنگ چند پیام مهم برای مردم منطقه داشت:
۱- ایران اسلامی نشان داد که اگر همه قدرتهای جهان هم جمع شوند، امکان دفاع و ایجاد موازنه در جنگ از سوی ایران وجود دارد و تسلیم ارتشهای عربی در جنگهای مختلف در برابر رژیم صهیونیستی نتیجۀ نبود اراده و تلاش جدی برای تولید سلاح دفاعی است.
۲٫غرب تاکنون توانسته است با تهدید کشورهای منطقه آنها را تسلیم سازد و از آنها باجگیری کند. ایران اسلامی و محور مقاومت نشان دادند که قدرت مردم مؤمن منطقه از تمام توان غرب بالاتر است و کشورهای منطقه اگر با مردم خود آشتی کنند و در خدمت آنها باشند، دیگر مجبور به دادن جزیه به ترامپ نخواهند بود.
- ۳٫ جنگ تحمیلی اخیر نشان داد که مناسبات در جهان تغییر کردهاند و غرب باید در محاسبات خود تجدیدنظر کند. همچنین قدرتهای جدید بینالمللی باور کردند که ایران قدرتی جهانی است که باید روی آن حساب باز کنند.
بنابراین دشمن صهیونیستی بهرغم اینکه در رویارویی با محور مقاومت، چند موفقیت تاکتیکی را به دست آورد، اما تاکنون نتوانسته است در هیچ محوری کار را یکسره و معادله پایداری جدیدی را برقرار کند. حمله به ایران بسیاری از موفقیتهای تاکتیکی رژیم صهیونیستی را از بین برد.