فلسطين ؛ قلمرو مسلمين

فلسطين قلمرو مسلمين
غلامرضا گلى زواره‏
قلمرو مقدّس‏
سخن از سرزمينى است كه سفيران نور و رسولان الهى را در بستر پاك خويش پرورش داده و خطى روشن از خاك تا افلاك كشيده است. قله‏هاى رفيع، تپه‏هاى سر سبز و درّه‏هاى با طراوت آن جاى پاى پيامبران است.
شهرى كه بنيان گذار و معمارش انبياء بوده‏اند و در اين قلمرو جلوه‏هاى حق را ترسيم كرده‏اند حضرت سليمان و داوود در اين مكان جاه و جلالى داشته و زكريا در اينجا به يحيى بشارت داده است، ابراهيم(ع) به فلسطين هجرت نمود و موسى(ع) تجلّى خداوند را در ارض مقدّس ناظر بود و با خداى خويش تكلّم نمود.
حضرت عيسى آن پيام‏آور پاكى و صفا و وارستگى در اين ديار ديده به جهان گشود و پس از آن در گهواره‏اش براى دفاع از صداقت مادرش مريم، لب به سخن گشود و از اين مكان به سوى آسمان عروج كرد و ميهمان قدسيان گشت.
زاده بلدامين، برگزيده پيامبران و خاتم رسولان به قدس سير داده شد و معراجش به جانب آسمان از اين مكان آغاز گرديد زيرا در اينجا پايه‏هاى نردبان عروج به ملكوت را نهاده‏اند. جبرئيل در همين پايگاه پاك به آن حضرت گفت: محل حشر و نشر، حساب و روز جزا و صراط در فلسطين برپا خواهد شد.(1) آن روح قدسى در اين بيت مبارك با اشاره فرشته الهى جلو رفت تا به امامتش پيامبران سلف نماز گزارند.(2)
بيت المقدس برگزيده خداوند است و قرآن آن را بقعه مبارك ناميده و طور سينين را چون درّى ثمين بر جبينش نهاده و نخستين پيشواى شيعيان آن را قصرى از قصرهاى بهشت مى‏داند، رسول اكرم(ص) پيروان خويش را توصيه كرده براى اين مسجد، مسجد الحرام و مسجد خود(مسجد النبى) بار سفر ببندند.(3)
پيرو سه آيين بزرگ آسمانى آن را قبله گاه خود دانسته و احترام فوق العاده‏اى براى مسجد الاقصى قائلند بيت المقدس قبله‏گاه اوّليه مسلمانان تا سال دوم هجرت بود و سپس پيامبر اكرم(ص) به فرمان الهى قبله مسلمين را از آن جا به مسجد الحرام در مكه تغيير داد.(4)
موقعيت جغرافيايى‏
كشور فلسطين با 27000 كيلومتر مربع (صد و شصت و سومين كشور جهان) و حدود چهار و نيم ميليون نفر جمعيت در انتهاى جنوب شرقى درياى مديترانه و در جنوب غربى قاره آسيا (در منطقه خاورميانه) واقع شده كه اين قاره را به آفريقا پيوند مى‏دهد.(5)
از شمال به لبنان، از شمال شرقى به سوريه، از شرق به اردن، از جنوب به خليج عقبه و درياى سرخ، از جنوب شرقى به مصر محدود مى‏باشد، اين سرزمين را از ديدگاه سيماى عمومى و ناهموارى‏ها به چهار دسته تقسيم مى‏كنند:
1- جلگه‏ها و دشت‏هاى ساحلى كه از حاصل خيزترين نواحى فلسطين به شمار مى‏آيد و براى كشت مركبات مناسب است، جبل كرمل اين منطقه را به دو بخش تقسيم كرده كه دشت عكا در شمال و نوار ساحلى فلسطين در جنوب آن واقع مى‏باشد.
2- كوهها و تپه‏ها كه اگرچه سنگلاخى است ولى برخى مناطقش براى كاشت زيتون، بادام، سيب و گلابى مناسب مى‏باشد. نواحى الجليل، كرمل، نابلس، هبرون(الخليل) در اين قلمرو قرار مى‏گيرند. و در دشت‏هاى بين آن‏ها غلات، حبوبات و سبزيجات مى‏كارند.
3- دره رود اردن كه از سطح دريا پايين‏تر است و با وجود خاك خوب از منابع آب كافى برخوردار نمى‏باشد، در شرق آن رود اردن كه درياچه طبريه را به بحرالميّت متصل مى‏كند جريان دارد.
4- صحراى جنوبى يا بيابان نقب كه نيمى از سرزمين فلسطين را در بر مى‏گيرد و مناطق شمالى آن‏ها قابل كشت است ولى هرچه به طرف جنوب برويم حالت كويرى و بيايانى مى‏يابد.(6)
آب و هواى فلسطين در تابستان‏ها گرم و در زمستان‏ها معتدل و بارانى است رود مهمّى در آن جريان ندارد و صرفاً نهر اردن مرز مشترك فلسطين، اردن و سوريه را بوجود مى‏آورد.
در حال حاضر از حدود 27000 كيلومتر مربع، 20700 كيلومتر مربع در اشغال رژيم صهيونيستى است و صرفاً نوار غزه با 363 كيلومتر مربع وسعت و كرانه باخترى با 5900 كيلومتر مربع مساحت در اختيار فلسطينى‏ها قرار دارد كه اين مناطق هم عملاً در تصرف اشغالگران است و ساكنين آن از هرگونه آرامش و امنيتى محرومند.
حدود سه ميليون نفر فلسطينى از سرزمين خود رانده و آواره شده و در نواحى گوناگون خاورميانه و اروپا و آمريكا پراكنده‏اند، آنان غالباً در كشورهاى لبنان، اردن، مصر و سوريه و برخى كشورهاى عربى به سر مى‏برند.(7)
در گذر تاريخ‏
سرزمين فلسطين از قديمى‏ترين مناطق مسكونى جهان به شمار مى‏آيد و مهاجران سامى نژاد به نام كنعانيان در 3500 سال قبل از ميلاد به اين ناحيه مهاجرت كردند و در آن سكنى گزيدند در هزار سال قبل از ميلاد قومى به نام «فيلسطين» جاى آن‏ها را گرفتند كه نام فلسطين هم از همين قوم گرفته شده است.
در 539 قبل از ميلاد كورش با تأسيس نخستين امپراتورى ايرانى بابل و فلسطين را به تصرف خود درآورد، با انقراض هخامنشيان در 330 قبل از ميلاد فلسطين به دست جانشينان اسكندر مقدونى افتاد و يونانيان تا 198 سال پيش از ميلاد آن را تحت كنترل داشتند.
در سال 63 قبل از ميلاد فلسطين به تصرف روميان درآمد و با تجزيه اين امپراتورى به دو بخش غربى و شرقى به عنوان يكى از مهم‏ترين ايالات روم شرقى تحت كنترل دولت بيزانس كه مركز آن در قسطنطنيه (استانبول تركيه) قرار داشت در آمد. با رسميت يافتن آيين مسيح در ميان روميان، اين آيين در فلسطين رواج يافت.
در سال 611 ميلادى اين ناحيه بار ديگر به تصرف ايرانيان درآمد كه هراكليوس امپراتور روم فلسطين را از ايرانى‏ها بازپس گرفت.
در همين اوان با ظهور دين اسلام در شبه جزيره عربستان و بعثت نبى اكرم در شهر مكّه، قدرت معنوى، مذهبى و سياسى جديدى در جهان ظاهر گرديد. در سال 634 م سرزمين فلسطين به همراه شام به تصرف رزمندگان مسلمان درآمد و اين نواحى جزو قلمرو جهان اسلام شد.
مركز خلافت اسلامى در آن روزگاران دمشق در نزديك فلسطين بود و به فرمان خلفاى وقت مسجد الاقصى و قبة الصخره در بيت المقدس با اسلوب معمارى اسلامى ساخته شد.
از آن جا كه اين شهر براى يهوديان و مسيحيان قداست ويژه‏اى داشت و قبله نخستين مسلمين هم به شمار مى‏آمد، در اين دوران پيروان آيين‏هاى توحيدى مذكور در اجراى مراسم ويژه مذهبى خود از آزادى كامل برخوردار بودند و آزادانه مراسم و شعائر مذهبى خود را انجام مى‏دادند.
به همين دليل آدام متز اعتراف مى‏كند: آن چه كه ممالك اسلامى را از اروپاى مسيحى تفكيك مى‏كند وجود اقليت‏هاى مذهبى غير مسلمان است كه در اين نواحى آزادانه به سر مى‏بردند در صورتى كه در اروپاى مسيحى يك چنين چيزى هرگز ديده نمى‏شد، اين آزادى را يهوديان و مسيحيان بر اثر يك سلسله پيمان‏ها و قوانينى كسب كرده بودند، او مى‏افزايد بين پيروان سه دين بزرگ در قلمرو مسلمين چنان هم زيستى و رفتار مسالمت‏آميز قرار داشت كه گويى يهود و مسيح از قلمرو حكومت مسلمين بيرون هستند و اين وضع براى اروپاى قرون وسطى هرگز قابل درك نبود.(8)
رشد و توسعه روزافزون دين اسلام در فلسطين موجب شد كه زبان عربى در آن گسترش يابد و حتى مسيحيان به زبان عربى سخن گويند.
در جنگ‏هاى صليبى كه از سال‏1096 تا 1099 ميلادى طول كشيد سرانجام بيت المقدس به تصرف مسيحيان درآمد و مملكت لاتينى اورشليم شكل گرفت، فاتحان مزبور در برخورد با مسلمين قساوت‏هايى بروز داده و جناياتى مرتكب شده‏اند كه روى مغولان وحشى را سفيد نموده‏اند.
پرفسور جان ديون پورت مى‏نويسد:قواى مهاجم هيچ ملتى در هيچ عصر و زمانى در هرزگى، شرارت و بى شرمى، شهوترانى،فسق و فجور بيشتر از اين دست كه بنام جنگ مقدّس رفته بودند، نبوده است.
جنگ جويان صليبى عنيف‏ترين و شديدترين نمونه‏هاى تعصب را تشويق و ترويج نمودند، جنگ يك وظيفه مقدّس تلقى گرديد و به جاى دعا و احسان و كارهاى نيك قتل مسلمين كفاره گناهان در معاصى شناخته مى‏شد.(9)
گوستاولوبون نوشته است: اينان پايه قساوت و خونخوارى را به جايى رسانيدند كه نظيرش را در ميان هيچ مذهبى نمى‏توان يافت.(10) ويل دورانت نيز گزارش وحشتناك و فجيعى از اين كشتارها و جنايات ارائه كرده است.(11)
مملكت لاتينى در سرزمين فلسطين تا سال 1187 م دوام داشت كه در اين سال سلحشور مسلمان و دلاور كُرد، صلاح الدين ايوبى، بيت المقدس را فتح كرد و سلسله مماليك مصر به تدريج صليبى‏ها را از اين ناحيه بيرون راندند كه تا اوايل قرن شانزدهم بر فلسطين حكمرانى مى‏نمودند از سال 1517 م فلسطين يكى از ايالات پر اهميّت عثمانى به شمار مى‏آمد.(12)
تير توطئه‏
با شروع دوران زوال امپراتورى عثمانى در اواخر قرن نوزدهم و هم زمان با اوج‏گيرى سياست‏هاى ضد يهودى در مناطقى از اروپا، تحركى از يهوديان پراكنده شكل گرفت كه به صهيونيزم معروف شد آنان خواهان ايجاد يك وطن ملّى و استقرار تمامى يهوديان در اين سرزمين بودند، به موازات آن جنبش اعراب ملى گرا كه در قلمرو امپراتورى عثمانى بود پا گرفت كه خواهان خروج از استيلاى اين ابرقدرت مسلمان بودند، از سوى ديگر انگلستان كه خواهان از هم پاشيدگى اين دولت مقتدر بود وعده همكارى به اعراب داد و در راستاى اين برنامه در سال 1915م به شريف مكه وعده استقلال داد. اگرچه طبق توافق طرفين تمامى سرزمين‏هاى عربى در محدوده كشورهاى كنونى عراق، سوريه، لبنان، فلسطين، عربستان و اردن جزو مناطق شريف حسين‏بن على(شريف مكه) قرار مى‏گرفت امّا عملاً انگلستان پس از استقرار قيموميت بر فلسطين مدعى شد كه اين سرزمين جزو قلمرو مورد نظر نبوده است.
در سال 1917 م لرد بالفور، وزير امور خارجه وقت انگلستان به صهيونيست‏ها وعده داد كه در استقرار يك ميهن ملّى براى آنان در سرزمين فلسطين اقدام خواهد كرد و دولت بريتانيا در سال 1922 م از سوى جامعه ملل قيموميت اين كشور اسلامى را بدست آورد و جمعيت مهاجر يهود از پنجاه هزار نفر در اوايل قرن بيستم به سيصدهزار نفر در شروع جنگ دوم جهانى رسيد.
اين رفتار تبعيض‏آميز دولت انگلستان عليه مسلمانان فلسطين و حمايت يكجانبه از يهوديان مورد اعتراض فلسطينى‏ها قرار گرفت و آنان در سال 1936 م اعتصابات گسترده‏اى را سامان دادند در پاسخ دولت انگلستان فلسطين را به صورت سه كشور مجزا پيشنهاد داد، دولت يهودى در شمال، دولت عرب در جنوب و يك كشور ميانگير در محدوده بيت المقدس و تل‏آويو – يافا و تحت نظر دولت انگلستان تشكيل مى‏شد كه فلسطينى‏ها اين نيرنگ را نپذيرفتند.
سرانجام تروريست‏هاى صهيونيست براى بيرون راندن فلسطينى‏ها به عمليات رعب‏انگيز و ايذايى دست زدند و صرفاً در يك مورد در دهكده ديرياسين 254 نفر مسلمان را كشتند. با عقب نشينى نيروهاى انگليسى دولت غاصب اسرائيل در سال 1948 م اعلام موجوديت كرد.
مردم فلسطين مبارزات پراكنده‏اى را عليه متجاوزان مزبور ادامه دادند و در سال‏1959 م جنبش آزادى بخش ملى فلسطين (فتح) را پايه گذارى كردند كه نخستين جريان ملّى فراگير با هويت فلسطينى بود. در سال 1964م و در اجلاس سران عرب پيشنهاد تشكيل سازمان آزادى بخش فلسطين (ساف) مطرح گرديد كه در همان سال جلسه شوراى ملى فلسطين در شهر بيت المقدس به تصويب رسيد.
در سال 1967م جنگ شش روزه اعراب و اسرائيل صورت گرفت كه طى آن كرانه غربى رود اردن(از كشور اردن)، نوار غزّه متعلق به مصر و نيز صحراى سيناى مصر و بخش‏هايى از خاك سوريه در بلندى‏هاى جولان توسط صهيونيست‏ها اشغال شد.(13)
خطا و خيانت و جنايت‏
حمايت گسترده فلسطينيان ساكن كشور اردن از جنبش‏هاى خودجوش فلسطينى، پادشاه وقت اردن، ملك حسين، را در موجى از هراس قرار داد و در نتيجه فلسطينى‏ها با يكى از مصايب خونين و تلخ تاريخ خود مواجه شدند زيرا نيروهاى اردن در يك سركوبى گسترده فاجعه سپتامبر سياه را بوجود آوردند. در سال 1974م سازمان آزادى بخش فلسطين به عنوان تنها نماينده قانونى مردم فلسطين از سوى سران اجلاس عرب به رسميّت شناخته شد و در همان سال به عنوان عضو ناظر در سازمان ملل متحد پذيرفته شد.
اما نه اين جنبش و نه اعراب مسلمان و نه سازمان‏هاى بين المللى، موفق شدند از دردها و آلام و رنج‏هاى مردم فلسطين بكاهند بلكه اين زخم خون چكان جهان اسلام همچنان كهنه‏تر و عفونى‏تر شد. به عنوان مثال در سال 1980م نخست وزير وقت اسرائيل و انور سادات رئيس جمهور مصر در كمپ ديويد آمريكا قرارداد صلح و سازش را با ميانجى گرى آمريكا به امضاء رساندند اين خطاى خطرناك، اسرائيل را براى ادامه جنايات و تجاوزات گستاخ‏تر ساخت و كمى بعد شروع به گسترش خود نمود و در اولين گام بيت المقدس را به عنوان پايتخت اسرائيل اعلام كرد و به گسترش شهرك‏هاى يهودى نشين در كرانه باخترى رود اردن اقدام نمود.
دو سال بعد ارتش رژيم اشغالگرقدس تهاجم گسترده‏اى را به كشور مظلوم لبنان آغاز كرد، به اين بهانه كه هسته‏هاى اصلى جنبش مقاومت فلسطين را درهم بكوبد، قتل عام فلسطينى‏ها در اردوگاه‏هاى صبرا و شتيلا صفحه‏اى تاريك از اين يورش خونين است كه سازمان‏هاى بين المللى در برابرش سكوت كردند. اسرائيلى‏ها كه لبنان را از زمين و هوا و دريا مورد حمله قرار دادند شهرهاى طاير، صيدون، نبطيه و طرابلس را ويران كردند و تا حوالى بيروت پيشروى نمودند عمليات وحشيانه مزبور هزاران تن كشته داد، در ضمن بسيارى از پل‏ها، لوله‏هاى نفت و گاز، فرودگاهها، بيمارستان‏ها، مدارس و دانشگاهها، ساختمان‏هاى مهم، خانه و كارخانه‏ها و موزه‏ها به كلّى تخريب و اثرى از اغلب آنان بر جاى نماند، گرچه در سال بعد اسرائيل تعهد داد هرچه زودتر لبنان را تخليه كند و به روابط خصمانه با اين كشور پايان دهد ولى تهاجمات خود را عليه لبنانى‏ها بويژه شيعيان ادامه داد و در نواحى جنوبى ضمن آواره نمودن و كشتار افراد شيعه خرابى‏هاى فراوانى را به بار آورد، برخى از شخصيت‏هاى برجسته از جمله سيد عباس موسوى رهبر حزب اللّه را به شهادت رسانيد و متعاقب آن دره بقاع را كه محل استقرار شيعيان است مورد حمله قرار داد، هنوز هم اسرائيل مناطقى از جنوب لبنان را كه در منطقه شبعا واقع شده تحت اشغال خود قرار داده است.(14)
سازش با رژيم صهيونيستى به رغم اين همه عوارض خونين همچنان ادامه يافت كه نمونه آن كنفرانس صلح مادريد است كه در سال 1993 صورت گرفت، در سپتامبر همين سال توافق نامه اسلو كه ميان رژيم صهيونيستى و ساف منعقد گرديد نوعى خودگردانى با اختيارات محدود در منطقه غزه و اريحا كه 5/1% از مساحت كل فلسطين را تشكيل مى‏دهد به سازمان آزادى بخش فلسطين داده شد اما رژيم صهيونيستى كه قبل از اين قراداد بر 50% از اراضى كرانه باخترى اردن دست اندازى كرده بود بر 73% مساحت آن مستولى گرديد.
در سال 1998 م قرارداد واى ريور(مريلند) ميان رژيم صهيونيستى و عرفات باعث تغيير معامله سياسى از زمين در مقابل صلح به امنيت در مقابل صلح و گسترش مجدد حضور رژيم صهيونيستى در كرانه باخترى شد.(15)
غزّه زندان يك ميليون نفرى‏
نوار غزه با 45 كيلومتر طول 6 تا 11 كيلومتر عرض و مساحت 365 كيلومتر مربع از يك سو به فلسطين اشغالى و از سوى ديگر به مصر محدود است. در اين ناحيه شهرهاى باستانى رفح، غزه، ديرالبلج، خان يونس و تعدادى روستا و اردوگاه وجود دارد.
غزه از شمال غربى به درياى مديترانه و از جنوب شرقى به ارتفاعات مى‏رسد، زمين‏هاى شيب دار بين اين دو بخش قابل كشت بوده و محصولاتى چون زيتون، انگور، انجير و بادام در آن بدست مى‏آيد، كار در كارگاههاى نسّاجى، بافندگى، صنايع فلزى و ساختمانى هم شغل ديگر ساكنان غزّه است. با اين حال ميزان بيكارى در آن زياد است. رژيم صهيونيستى ساحل آن را تحت كنترل شديد دارد و به همين دليل امكان رفت و آمد فلسطينى‏ها از مسيرهاى آبى وجود ندارد. چند گذرگاه غزه را به فلسطين اشغالى و يك گذرگاه به نام رفح آن را به مصر وصل مى‏كند، گرچه غزه كه تا پانزده سال قبل يكى از استان‏هاى فلسطين بود بر اثر مذاكره عرفات با اشغالگران مقرر گرديد در آن كشور فلسطين بوجود آيد با اين حال تا تأسيس اين سرزمين با استقلال كامل راه زيادى در پيش است.
صهيونيست‏ها شهرك‏هاى زيادى را كه در غزه ساخته بودند مدتى قبل تخليه كردند و ظاهراً منطقه را به فلسطينى‏ها تحويل دادند اما در واقع غزه به جاى يك منطقه آزاد و مستقل به يك زندان خيلى بزرگ شباهت دارد. برق آن از نيروگاه مناطق اشغالى تأمين مى‏شود كه هر لحظه اسرائيلى‏ها مى‏توانند آن را قطع كنند، امكانات درمانى و بهداشتى در غزه خيلى ناچيز است و بيماران براى درمان بايد از منطقه خارج شوند، مدرسه‏ها هم منظم باز نمى‏باشند و به دليل نارسايى آموزشى و تسهيلات اندك و امكانات ناچيز ميزان بيسوادى در غزه زياد است.
بيشتر نيازهاى جمعيت يك ميليون نفرى غزه را سازمان‏هاى خيريه و بين المللى و برخى كشورهاى اسلامى تأمين مى‏كنند. غزه ارتش ندارد و نيروهاى نظامى مختلفى امنيت آن را عهده دارند، نوار غزه هم اكنون تحت كنترل جنبش حماس قرار دارد و سازمان فتح در كرانه باخترى استقرار يافته است.
سازمان فتح با اشغالگران و حاميان آن‏ها رابطه دارد ولى حماس مبارزه با صهيونيست را كنار نگذاشته است، رژيم اسرائيل ادعا مى‏كند براى دفع حملات موشكى از نوار غزه به منطقه آن‏ها اين قلمرو را آزاد نمى‏گذارد و به همين دليل هر چند وقت يك بار به غزه حمله مى‏كند و اغلب در اين تجاوزها غيرنظامى‏ها و جوانان به شهادت مى‏رسند.(16)
صلابت و مقاومت‏
بدون شك اشغال سرزمين مسلمانان فلسطين ناشى از توطئه‏هاى سازمان‏هاى بين المللى به سركردگى آمريكا و انگليس، بى توجهى دولت‏هاى عربى در جلوگيرى از تشكيل اين غده سرطانى است، مردم اين سرزمين مسؤوليت شكست سال 1948م و پس از آن سال 1967م را متوجه رژيم‏هاى مرتجع منطقه مى‏دانند كه هويت مستقل فلسطين را قربانى منافع سياسى خود كردند. به رسميت شناختن رژيم صهيونيستى از سوى ساف گام مهمى در عقب نشينى اين سازمان نسبت به حقوق از دست رفته مردم فلسطين و كسب امتيازى بزرگ براى اين رژيم به شمار مى‏رود.
بر اساس توافق نامه اسلو، سازمان ساف بندهايى از منشور فلسطين را كه بر ادامه مبارزات مسلحانه و ضرورت نابودى اسرائيل تأكيد داشت حذف كرد كه اين اقدام خشم مسلمانان را برانگيخت. اكنون با وجود 15 سال كه از امضاى اين موافقت نامه مى‏گذرد مردم فلسطين به اندك حقوق قانونى خود نرسيده‏اند و مذاكرات سياسى با اشغالگران نتجه‏اى بجز گسترش جنايت صهيونيست‏ها و كشتار مردم بى دفاع فلسطين به همراه نداشته است.(17)
اين روند اسف‏انگيز و توأم با خطا و خيانت موجب گرديد تا از درون جوشش‏هاى مردمى جنبش جهاد اسلامى شكل گيرد.
گروهى از جوانان فلسطينى كه مشغول تحصيلات دانشگاهى در مصر بودند و در رأس آنان شهيد دكتر فتحى شقاقى قرار داشت اين خيزش را راهبرى كردند.
جنبش جهاد اسلامى كه در سال 1979م بنيان نهاده شد پاسخى اسلامى و انقلابى به اين پرسش فلسطينى بوده است كه مى‏توان با تأثير پذيرى از انديشه دينى و نيز فرهنگ و هويت اسلامى و بومى طرحى را براى مشكلات سياسى و اجتماعى پايه گذارى كرد.
اين جنبش شعارهاى اسلام را به عنوان خاستگاه و جهاد ودفاع را به عنوان وسيله مطرح ساخت تا از اين رهگذر به نبرد با اشغالگران برخيزد و پاسخى به سازشكاران و مرتجعين بدهد. شقاقى به دنبال پيروزى انقلاب اسلامى كتابى درباره امام خمينى به نگارش درآورد و در سال‏1981م از مصر به فلسطين بازگشت و اين جنبش را رهبرى كرد، در سال‏1983 م دستگير و يازده ماه در غزه زندانى شد، چندين بار ديگر نيز راهى زندان و يا تبعيدگاه گرديد و سرانجام سازمان جاسوسى موساد وى را در مسير بازگشت از ليبى به دمشق در سال 1995 م ترور كرد، بعد از شهادت وى دكتر رمضان عبداللّه جانشين شقاقى شد.
در دوره 1984 م تا 1990 م جنبش جهاد اسلامى در حدود 196 عمليات نظامى را برنامه ريز كرد و به اجرا درآورد كه طى آن‏ها ضربات سختى به اشغالگران وارد شد و تعدادى از صهيونيست‏ها كه جزو نيروهاى نظامى بلند پايه و مهم اسرائيل بودند به هلاكت رسيدند.(18)
قيام انتفاضه‏
انتفاضه همان قيام سراسرى و عمومى مردم فلسطين عليه رژيم اشغالگر است كه در دسامبر 1987 م شروع شد، اين عنوان به معناى جنبش و لرزش است كه همراه با نيرو و سرعت مى‏باشد و برگرفته از حركت پرندگان است كه هنگاميكه قطرات باران بر روى بال و پرشان قرار دارد مى‏كوشند با حركتى برق آسا خود را خلاصى بخشيده و رهايى يابند.
از نظر سياسى و اجتماعى انتفاضه رفتار و عملكرد معترضانه و شجاعانه مستمر مردم غير مسلّح فلسطين در قبال رژيم صهيونيستى است و عامل تعيين كننده آن متكى به حضور آگاهانه و مؤثر مردم است و با حذف نقش مردمى اين قيام مفهومى ندارد. چون فلسطينى‏هاى معترض و خشمگين نسبت به اشغالگران نفرت خود را با پرتاب سنگ بروز مى‏دهند از آن به انقلاب سنگ هم ياد كرده‏اند.
در تاريخ معاصر فلسطين از آغاز اشغالگرى تا كنون چهار انتفاضه رخ داده كه عمر سه تاى آن كوتاه بود. در واقع سه انتفاضه اول در همان مقطع اول تاريخ معاصر اين سرزمين به وقوع پيوست. در دسامبر 1987 م در پى يك جريان حادثه رانندگى در فلسطين اشغالى و كشته شدن چند نفر از فلسطينى‏ها توسط رانندگان اسرائيلى انتفاضه بزرگ يا اول آغاز شد.
ورود آريل شارون معروف به قصاب صبرا و شتيلا به مسجد الاقصى در مهرماه 1379 موج خشم فلسطينى‏ها را برانگيخت كه انتفاضه دوم را رقم زد كه به آن انتفاضه مسجدالاقصى هم مى‏گويند.
علاوه بر رويارويى با سربازان اشغالگر حركت تدريجى به سمت نافرمانى مدنى در بيشتر بخش‏هاى كرانه باخترى و نوار غزّه شكل گرفت. كميته‏هاى مردمى رژيم را به چالش كشيدند و مدارس زيرزمينى را بعد از تعطيلى مدارس صهيونيستى به وجود آوردند، كالاهاى اسرائيلى تحريم شد، مردم كارت‏هاى هويت نظامى صادر شده را كنار گذاشتند و از پرداخت ماليات امتناع كردند، همه اين‏ها بدان علت بود كه در روش‏هاى گوناگون و به منظور آشفته كردن ارتش دشمن انجام مى‏شد، سريع‏ترين دست آورد انتفاضه در سال 1987م بود كه به صورت جدّى تداوم اشغالگرى را به چالش مى‏طلبيد و به دنبال جايگزين براى آن بود.
انتفاضه مسجدالاقصى اعتبار استراتژى مقاومت مردمى را عليه اشغالگران بازگردانيد و غبار از چهره اين خيزش‏هاى عمومى كه عمليات سازشكارانه آن را پوشانيده بود، زدود اگرچه انتفاضه سال 2000 ميلادى(دوم) طى پنج سال حدود چهار هزار شهيد و بيش از 700 مجروح بر جاى گذاشت اما چنان بنيادهاى محورى رژيم صهيونيستى را دچار تزلزل نمود كه تا كنون اين حوادث و تهديدات را به خود نديده بود، اسرائيل براى سركوب اين آتشفشان خشم خسارت‏هاى كلانى را متحمل گرديده است و يكى از علل كسرى بودجه در اين رژيم اختصاص بودجه‏هاى زياد به وزارت دفاع و امنيت داخلى مى‏باشد. بطورى كه در سال 1380 حدود يك ميليارد دلار فقط به اين وزارت خانه اختصاص يافت و با اين وجود موفق نشد آن را متوقف كند.
بنابه گزارش‏هاى روزنامه‏هاى وابسته به رژيم اشغالگر قدس خسارات وارده به اين دولت نامشروع بيش‏تر از تلفات و زيان هايى است كه صهيونيست‏ها در طول جنگ‏هاى خود با كشورهاى عربى متحمل گرديده‏اند، زيان‏هاى اقتصادى، فروپاشى درآمدهاى بخش گردشگرى، مهاجرت معكوس، تخليه شهرك‏هاى صهيونيستى، تخريب وجهه بين المللى رژيم اسرائيل و پايان پذيرفتن افسانه شكست ناپذيرى ارتش صهيونيستى از ثمرات انتفاضه بوده است.(19)
توان‏ها و دستاوردهاى خيزش خودجوش‏
1- خستگى ناپذيرى مبارزين فلسطينى براى دست يابى به آزادى كه البته نسبت به نسل قبلى مذهبى ترند و در تعميق ارزشهاى معنوى مى‏كوشند.
2- ظهور انديشه‏هاى نوين مبارزاتى با راهكارهاى جديد در سطح منطقه و جهان.
3- جوشش افكار عمومى مسلمانان در سطح منطقه و جهان، كه عليه كشتارهاى فلسطينيان در برابر نهادهاى بين المللى بروز كرد.
4- تحريك افكار عمومى حتى در اروپا و آمريكا عليه رفتار جنايتكارانه صهيونيست‏ها.
5 – استفاده از عمليات استشهادى در مبارزه و مقابله با اشغالگران.
6- تداوم حمايت معنوى و سياسى جمهورى اسلامى ايران از انتفاضه و قيام بر حق مردم.
7- اتحاد و انسجام گروههاى مبارز و سياسى فلسطين.
8 – افشاء رفتار جانبدارانه آمريكا نسبت به رژيم اشغالگر قدس، ايالات متحده گرچه بر حسب ظاهر به عنوان ميانجى بى طرف در گفتگوهاى صلح بين صهيونيست‏ها و فلسطينى‏ها مشاركت كرد امّا همواره كوشيده است منافع و مصالح اين رژيم را در منطقه حفظ كند، به همين جهت آمريكا تلاش مى‏نمايد تا انتفاضه هرچه زودتر متوقف گردد.
9- خواسته مهم فلسطينى‏ها اين است كه آوارگان اين ملت كه در كشورهاى گوناگون پراكنده‏اند و تعداد آن‏ها به حدود چهارميليون نفر مى‏رسد به سرزمين خود بازگردند، استمرار انتفاضه مى‏تواند مجامع بين المللى را وادار سازد تا رژيم صهيونيستى را مجبور كند به اين تقاضاى بر حق مردم فلسطين تن دهند.
10- رژيم اشغالگر قدس با هدف يهودى سازى مناطق فلسطينى به ويژه بيت المقدس، جدايى مناطق فلسطينى از يكديگر، قطع راههاى مهم ارتباطى فلسطين و دستيابى به منابع آبى تا كنون حدود يكصد و پنجاه شهرك ساخته است، صهيونيست‏ها كه با اين حركت مى‏خواهند نقشه دموگرافيك فلسطين را به نفع خود تغيير دهند و زمينه انتقال ديگر يهوديان مناطق جهان را به اين سرزمين فراهم سازند در دهه‏هاى اخير به شهرك سازى سرعت بخشيده بود كه وقوع انتفاضه تا حدودى توانسته است مانع از شهرك سازى گردد، عمليات شهادت طلبانه آن چنان بر روحيه صهيونيست‏ها اثر گذاشته كه بر اثر نظر سنجى برخى رسانه‏هاى وابسته به رژيم اشغالگر قدس 64 % از شركت كنندگان در اين نظرخواهى به لحاظ فكرى و روحى ناراحتند و 38% به فكر ترك اسرائيل هستند.
برخى آمارها هم نشان مى‏دهد شهرك‏هاى مزبور از سكنه خالى شده و مناطق خالى آن‏ها تا حدود 40% وسعت اين مناطق مى‏رسد، اين پديده در شهرك‏هاى شمالى غزه مشهودتر است.(20)
11- حضور زنان فلسطينى در انتفاضه، عمليات شهادت طلبانه مهم‏ترين آرزوى دختران فلسطينى است، ابوعشيه از شهر نابلس اولين كسى بود كه در انتفاضه مسجد الاقصى دست به عمليات استشهادى زد،يكى از اين بانوان با انفجار كمربند حاوى مواد منفجره خود، بيست و يك صهيونيست را به هلاكت رسانيد و حدود صد نفر را زخمى كرد، بيش از يكصد تن از زنان و دخترانى كه قصد اين عمليات را داشته‏اند و قبل از اجراى آن‏ها دستگير شده‏اند، در زندان رژيم اشغالگر قدس به سر مى‏برند.(21)
جنبش حماس‏
جنبش حماس كه ريشه در گردان‏هاى شبه نظامى از قبيل عقاب‏هاى سرخ، پلنگ‏هاى سياه، گردان‏هاى قسام‏و شاخه نظامى خودجوش ديگر دارد، در سرعت بخشيدن به خروش‏هاى عمومى و فراگير انتفاضه دخالت داشت.اين جنبش نه تنها در انتخابات شهرى كه در انتخابات قانون گذارى هم حضور يافت.
حمزه در غزه، در روزهاى نخستين اولين انتفاضه تولد يافت و در كرانه غربى رود اردن پيروزى را نصيب خود كرد و ضمن آن كه ساختارهاى مخفيانه را حفظ نمود، برخى اعضايش مقام‏هاى رسمى را اشغال نمودند و در حالى كه خالد مشعل دفتر سياسى آن را اداره مى‏كند اسماعيل هنيه قدرت را در رأس دولت خودگردان فلسطين به عنوان نخست وزير در دست گرفت. اين دولت گرچه از آغاز تشكيل با مشكلات گوناگونى روبرو بوده، نمى‏خواهد شرايط ظالمانه آمريكا و اتحاديه اروپا را بپذيرد و از به رسميت شناختن رژيم صهيونيستى امتناع مى‏كند.
زيرا فلسطينى‏ها بدان جهت به حماس رأى داده‏اند كه در مقاومت عليه اشغالگران كارنامه‏اى درخشان دارد، از خاستگاه اجتماعى نيرومندى برخوردار است و در مديريت شهرى هم نيرومند است، رهبرانش همچون افراد عادى ساده و بدون آلايش زندگى مى‏كنند.
از زمانى كه محمود عباس (ابومازن) در سال‏2004 م اداره تشكيلات خودگردان را به دست گرفت رژيم اشغالگر قدس به بهانه عدم وجود شريك فلسطينى او را ناديده تلقى كرد و هيچ امتيازى به وى نداد از سوى ديگر ناتوانى وى در امور سياسى و اجتماعى و بين المللى و شكست كابينه‏اش از عواملى بود كه فلسطينى‏ها را نااميد كرد و همين امر در افزايش حمايت عمومى از حماس مؤثر واقع شد به اين اميد كه جنبش جديد جايگزين فتح گردد
اما وقتى حماس روى كار آمد ابومازن در محاسبات رژيم صهيونيستى و جهانى به شخصيت محورى تبديل شد و كسى كه در ماههاى گذشته كاملاً مطرود بود به نمادى مهم و فردى مورد توجه مبدّل گشت و تنها رهبر فلسطينى لقب گرفت كه اسرائيلى‏ها و غربى‏ها حاضرند با او تعامل داشته باشند، به موازات آن ساف كه ناديده انگاشته مى‏شد پس از انتخابات حماس به صورت نمادى مهم و مرجع از سوى آمريكا و اروپا و محافل سازشكار منطقه معرفى گرديد كه بايد به نقش آن توجه و مشروعيت آن براى همه فلسطينى‏ها پذيرفته شود.
اما از سوى ديگر دولت فلسطين به رهبرى حماس براى تشكيل دولت وحدت ملّى براى مشاركت همه احزاب و گروههاى فلسطينى كوشيده است ولى براى شكل‏گيرى با دشوراى‏هايى مواجه مى‏باشد.
زيرا با جنبش فتح و دولت ابومازن اختلاف اصولى دارد، با محدوديت منابع مالى روبروست و برخى اعضاى كابينه‏اش از جمله هشت وزير و 37 نماينده شوراى قانون گذارى، توسط دولت اشغالگر صهيونيستى دستگير شده‏اند.
دولت‏هاى غربى در صورتى كمك به دولت فلسطين را ادامه مى‏دهند كه مقاومت‏هاى مردمى و انتفاضه كه به تصور آنان يك نوع خشونت است كنار نهاده شود. به حالت تعليق درآمدن برخى پروژه‏ها، بلوكه شدن درآمدهاى مالياتى، مشكلات معيشتى و عدم پرداخت به موقع حقوق كارمندان و معلمان، قطع آب و برق مراكز درمانى و گسترش ناامنى‏ها، كشتارها و دستگيرى‏ها از سوى صهيونيست‏ها از ديگر گرفتارى‏هاى حماس است.
حماس با مشاهده فجايعى اسف‏انگيز با نگرش‏هاى جديد مى‏كوشد قدرت را با ديگران تقسيم كند چرا كه تداوم اين دشوارى‏ها مقاومت را دچار شكست مى‏كند و اگر دولت وحدت ملى با حضور تمام گروههاى مبارز شكل گيرد مى‏تواند از اين مشكلات تا حدودى بكاهد.(22)
حماس با چالش‏هاى زير روبروست:
1- سازماندهى مجدّد وضع داخلى فلسطين بر اساس وحدت ملّى و انسجام عمومى و تداوم آن.
2- ايجاد اصلاحات فراگير و از بين بردن پايه‏هاى فساد ادارى و مالى.
3- خنثى كردن تبليغات مسموم و افزايش اعتماد عمومى براى ادامه حيات سياسى و اجتماعى.
4- حماس بايد توانايى اجرايى و ادارى خود را چنان به نمايش بگذارد كه اولاً از اصول و آرمان‏هاى خود دست بر ندارد و اجازه ندهد برخى مرتجعين و سازشكاران اهداف منفى قبلى را كه به ضرر ملت فلسطين است تحميل كنند.
5 – حماس بايد مراقب باشد هنگامى كه در رأس هرم قدرت قرار مى‏گيرد، ابرقدرت‏ها روى در روى آن خواهند ايستاد و به مقابله با آن برخواهند خاست چنانچه اين گونه اوضاع را ناظر هستيم و آنها در صدد بر اندازى كابينه و حتى جنبش حماس هستند بنابراين رابطه خود را با حركت‏هاى خودجوش قطع نكند و نيز براى رفع نيازهاى مردم بايد اهتمام لازم را به كار ببرد تا صلابت خود را افزايش دهد.(23)
حزب اللّه لبنان و اشغالگران قدس‏
اولين هسته‏هاى مقاومت اسلامى در لبنان، در برابر اشغالگران قدس در سال 1982 م بوجود آمد، همان زمانى كه غاصبان صهيونيستى يورش گسترده‏اى را عليه اين سرزمين آغاز كردند.
از اين روى گروههاى شيعه كه غالباً در بعلبك استقرار داشتند موفق شدند تشكيلات واحدى بوجود آورند، اين مقاومت منسجم در نهايت بستر لازم را براى توليد حزب اللّه لبنان فراهم كرد. جوانانى كه خود را پيرو امام خمينى مى‏دانستند و پيروزى انقلاب اسلامى در تقويت روحيه آنان تأثير فراوانى داشت اساس اين تشكّل را فراهم ساختند، آنان حول محورى گرد آمدند كه مختصات ذيل را داشت: حضور شخصيت‏هاى شيعى در رأس هسته مقاومت، كوشش براى رفع محروميت اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى از لبنان، برخوردارى از حمايت‏هاى مرجعيت شيعه بخصوص حضرت امام خمينى، تأثيرپذيرى از سپاه پاسداران انقلاب اسلامى ايران، مخالفت با اشغالگرى و كسب استقلال كامل سياسى لبنان، مبارزه با بى عدالتى سياسى و اجتماعى و نظام طايفه‏گرى در لبنان.
اين تشكّل اگرچه به دليل ملاحظات امنيتى به صورت غير علنى فعاليت مى‏كرد اما وقتى سازماندهى حزب اللّه استوار يافت و شاخه نظامى آن، استحكام لازم را بدست آورد، اين تشكّل احساس نمود گرچه كتمان اين مسئله مقاومت را از ضربه پذيرى و نابودى زود هنگام حفظ مى‏كند امّا از نظر دستاوردهاى سياسى، حزب اللّه را در حاشيه گروههاى سياسى ديگر قرار مى‏داد.
از اين جهت در ششم ژانويه سال 1984 م مقاومت اسلامى در لبنان با صدور اولين بيانيه نظامى اعلام موجوديت كرد، در اين ايام تشكّل مزبور سعى در گسترش و همه گير نمودن مقاومت داشت و پس از مدتى موفق شد بعد از بعلبك در بيروت و نواحى جنوبى حضورى فعال يابد. اين امر موجب شد حزب اللّه بدون واهمه لو رفتن، حجم عمليات نظامى عليه ارتش اسرائيل در جنوب لبنان را افزايش دهد.
اين حركت خود جوش عمليات شهادت طلبانه را در 11 نوامبر 1982 م عليه مقرّ فرماندهى ارتش اسرائيل در شهر احمد قيصر انجام داد كه منجر به هلاكت 76 افسر و سرباز صيهونيستى شد.
بر اثر فشارهاى نظامى حزب اللّه طى سال‏هاى 1983 و 1984 م رژيم اشغالگر قدس در 14 ژانويه 1985 م تصميم به عقب نشينى از لبنان نمود و نخستين شكست رسمى خود را تجربه كرد كه البته هنوز نواحى جنوبى را در اختيار داشت.
امّا مقاومت قهرمانانه مردم مسلمان و خصوص شيعيان لبنان كه در حزب اللّه تبلور يافت بار ديگر برگ زرينى را بر تاريخ لبنان مظلوم افزود. تخليه اراضى اشغالى جنوب لبنان از طرف اين رژيم به اعتراف دوست و دشمن يك شكست آشكار نظامى بود كه اين پيروزى عظيم در ماه مه سال 2000 م مطابق خرداد 1379 ش به دست آمد و رژيم غاصب بعد از بيست و دو ماه به مرزهاى بين المللى باز گشت.(24)
در تيرماه سال 1385 / 2006 ميلادى ارتش اسرائيل به بهانه آزادسازى اسراى خود و نيز تضعيف توانمندى‏هاى حزب اللّه،منزوى كردن و در نهايت نابودى اين تشكّل شيعى تهاجم گسترده و خونينى را عليه لبنان آغاز كرد. اين بار نه تنها حزب اللّه خلع سلاح نگرديد بلكه در مقابل ارتشى قدرتمند كه مورد حمايت استكبار جهانى است، دليرانه مقاومت كرد و حماسه‏اى شكوهمند و سرور آفرين و اميدوار كننده را رقم زد.
حزب اللّه در اين نبرد كه سى و سه روز طول كشيد جايگاه خود را به عنوان نيروى دفاعى و بازدارنده در كشورش به اثبات رسانيد و پايدارى‏هاى مقاومت اسلامى با تكيه بر ايمان و اتحاد لبنانى‏ها، ابر قدرت‏ها و اشغالگران را وادار به عقب نشينى نمود و پس از مناقشات طولانى و گسترده قطعنامه آتش بس ميان لبنان و رژيم صهونيستى به تصويب شوراى امنيت رسيد هرچند اين برنامه آن نهاد بين المللى نسبت به حوادث خونبار و جنايتكارانه متجاوزان تناسبى نداشت ولى روند مذكور پيروزى حزب اللّه و شكست متجاوزان غاصب را رقم زد.
اين فتح نويد دهنده ثمرات ارزشمندى را به ارمغان آورد:
1- محبوبيت حزب اللّه از مرزهاى لبنان گذشته و پايگاه گسترده‏اى در جهان اسلام به دست آورد و بسيارى از مسلمانان به اين واقعيت رسيدند كه اين تشكل نماد قدرت، عظمت و شرف آنان و مدافع راستين هويت اسلامى است. سيد حسن نصراللّه دبير كل حزب اللّه نيز به چهره‏اى محبوب، با صلابت و مدافع ارزش‏ها و تنديس پايدارى در ميان مسلمين تبديل گرديد.
2- خنثى گرديدن اتهامات تروريستى عليه حزب اللّه و اين نهاد به عنوان الگوى مقاومت و پايدارى و مبارزات ضد صهيونيستى در جهان مطرح گرديد.
3- بهم ريختن تصور خيالى استكبار از توان همه جانبه حزب اللّه.
4- بى اعتبار گرديدن سازمان‏هاى بين المللى كه بطور يك جانبه از اشغالگران قدس حمايت مى‏كردند.
5 – افزايش نفرت و انزجار مسلمانان از آمريكا و ساير زورگويان جهانى.
6- بيدارى جهان اسلام و تلاش مسلمين براى حفظ انسجام و عزت اسلامى.
7- نابودى طرح خاورميانه بزرگ و كاهش سلطه‏گرى اروپا و آمريكا در خاورميانه.
8 – فروپاشى افسانه شكست ناپذيرى رژيم صهيونيستى.
9- تنفّر جهانى از اشغالگران قدس.
10- تشديد مهاجرت معكوس از سرزمين‏هاى اشغالى توسط يهوديان به سوى كشورهاى مورد علاقه.
11- اميدوارى مبارزان فلسطين براى تداوم مبارزه.
ايران مدافع راستين ملّت فلسطين‏
علماى شيعه و بخصوص دانشمندان و علماى مبارز ايران به موازات تلاش‏هاى فكرى و علمى و ستيز با استبداد در جبهه‏هاى فرهنگى و سياسى، در دفاع از مردم فلسطين و محكوم نمودن تجاوزات رژيم صهيونيستى اهتمام ورزيده‏اند.
آية اللّه كاشانى كه به تازگى از تبعيدگاه خود به تهران آمده بود با صدور اعلاميه‏اى خطاب به تمام مسلمين جهان در خصوص تشكيل دولت غاصب اسرائيل اعلام خطر كرد و در بخشى از آن خاطر نشان ساخت: تشكيل دولت صهيونيستى در آتيه كانون مفاسد بزرگ براى مسلمين خاورميانه و بلكه تمام دنيا خواهد بود و زيان آن تنها متوجه اعراب فلسطين نمى‏گردد، بر تمام مسلمين عالم است از هر طريقى كه مى‏شود از اين ظلم فاحش جلوگيرى نموده و رفع اين مزاحمت را از مسلمين فلسطين بنمايند. او به صدور اين اعلاميه اكتفا نكرد و بر خلاف اختناق رژيم پهلوى مردم را به تظاهرات عليه تشكيل دولت غاصب اسرائيل فرا خواند و خود در جمع آنان نطقى ايراد كرد كه در بخشى از آن آمده بود: حكومت اسلام از قديم بر فلسطين حقى ثابت است و مسلمين تمام دنيا بخصوص مسلمانان ايران چنين اجازه‏اى را نمى‏دهند كه آنان به اين حق ثابت دست تعدّى دراز نموده و با چنگال‏هاى آلوده به فساد و ظالمانه برادران ما را درهم ريخته و خون آنان را بى رحمانه بريزيد.(25)
مرحوم آيت اللّه سيد محسن حكيم، مرجع عاليقدر وقت جهان تشيع، هيأتى را به كنفرانس اسلامى منعقد در لبنان (دى 1346 ش) اعزام داشت و پيامى به اين كنفرانس فرستاد كه در فرازى از آن آمده بود: زمامداران جهان اسلام بايد بدانند كه آزادى بيت المقدس و سرزمين‏هاى اشغال شده اسلامى و پاك ساختن آن‏ها از وجود عناصر آلوده و دشمنان ديرينه فقط يك راه دارد و آن اين كه روش واحد و قاطعى را در بيرون راندن نيروهاى غاصب پيش گيرند و هرگز تسليم شرايط موجود كه موجب اتلاف وقت و راه‏حل‏هايى كه موجب از دست رفتن بيت المقدس گردد نشوند، مسئله فلسطين يك مسئله اسلامى است هر چند گروهى مى‏كوشند آن را در يك چهارچوب كوچكى محدود سازند.(26)
امام خمينى در سخنان افشاگرانه خود به موازات مبارزه با رژيم پهلوى، خطر نفوذ عوامل صهيونيستى را مطرح مى‏نمودند و در پيام به حوزه‏هاى علميه در هشتم محرم 1387 ه.ق خطاب به استبداد شاهنشاهى فرياد زد: با اسرائيل دشمن اسلام و مسلمين و آواره كننده بيش از يك ميليون (نفر) مسلم بى پناه پيمان برادرى ببنديد و عواطف مسلمين را جريحه دار نكنيد(27)، امام برگزارى جشن‏هاى مفتضح دوهزار و پانصد ساله شاهنشاهى را حركتى از سوى كارشناسان اسرائيلى تلقى فرمود.(28)
در جمادى الاول 1384 ه.ق در مسجد اعظم قم در حالى كه تحت كنترل سر نيزه‏هاى دژخيمان رژيم پهلوى بود، فرمود: من به دول اسلامى مى‏گويم آقايان فلسطين مغصوب است، اسرائيل را بيرون كنيد از فلسطين.(29)
بعد از پيروزى انقلاب اسلامى، امام خمينى كه بارها خطر مبارزه با رژيم اشغالگر قدس را گوشزد كرده بود به منظور افشاگرى بيشتر عليه جنايات صهيونيست‏ها و بيدار نمودن مسلمانان و احياى آرمان مقدّس فلسطين روز جمعه آخر ماه مبارك رمضان را به عنوان روز جهانى قدس اعلام كردند تا مردم مسلمان در ايران و جهان طى راهپيمايى‏ها و تظاهرات باشكوه اين حقيقت را زنده نگه دارند و حمايت خويش را از حقوق مردم فلسطين اعلام كرده و با آنان هم دردى كنند.(30)
از سخنان و پيام‏هاى امام بر مى‏آيد كه روز قدس، روز اسلام، روز تجديد حيات اسلامى، روز اهتزاز بيرق اسلامى، افشاى خائنين و بسيج عمومى و هشدار به ابرقدرتها مى‏باشد.(31)
جانشين بر حق امام و تداوم بخش راه آن روح قدسى مقام معظم رهبرى حضرت آيت اللّه العظمى خامنه‏اى نيز مهم‏ترين مسئله جهان اسلام را ضايعه اشغال فلسطين بدست صهيونيست‏ها دانسته و فرموده‏اند:
«مسئله فلسطين، مسئله اول بين الملل اسلامى است. امروز كه مبارزات ملّت فلسطين در زير پرچم اسلام خواب از چشم دولت غاصب صهيونيستى و حاميانش ربوده است، بزرگترين وظيفه ملت و دولت ما و همه ملت‏ها و دولت‏هاى مسلمان حمايت از اين مبارزه است.»(32)
پى‏نوشت‏ها:
1. بحارالانوار، علامه مجلسى، طبع جديد، ج 18، ص 317.
2. احاديث قدسى، ج اول، ص 136.
3. سيماى قدس مصلاى پيامبران، از نگارنده، ص 16.
4. طبقات، ابن سعد، ج 1، ص 242 – 241؛ سيره ابن هشام، ج 1، ص 606.
5. اطلس جامع گيتاشناسى (ويرايش سال 1387)، ص 90.
6. گيتاشناسى نوين كشورها(ويرايش سال 1384)، ص 311.
7. جغرافياى كشورهاى مسلمان، عبدالرضا فرجى، ص 61، همان، ص 312.
8. پاسداران صلح و هم‏زيستى، عباسعلى عميد زنجانى، ص 199 – 198.
9. عذر تقصير به پيشگاه محمد و قرآن، جان ديون پورت، ترجمه سيد غلامرضا سعيدى، ص 139 – 138.
10. تاريخ تمدن اسلام و عرب، گوستاو لوبون، ترجمه سيد هاشم حسينى، ص 422.
11. تاريخ تمدن، ويل دورانت، ج 13، ص 15.
12. گيتاشناسى نوين كشورها، ص 313، سيماى قدس، ص 105 – 104.
13. تاريخ نوين فلسطين، ص 280 – 279، ريشه‏هاى ما هنوز زنده‏اند، ج 2، ص 33، و سيماى قدس، ص 144 تا 157.
14. جنگ براى لبنان، رابينويچ، ترجمه جواد صفايى و غلامعلى رجبى يزدى، فصل پنجم.
15. فلسطين سرزمين تاريخ و مقاومت، دفتر جنبش جهاد اسلامى، ص 30 – 29.
16. همشهرى، 11 بهمن 1386، ش 4479، مقاله محمد سرابى.
17. روزنامه اطلاعات، 5/3/1380، ش 22203.
18. فلسطين سرزمين تاريخ و مقاومت، ص 44 – 43.
19. فى ذكرى الانتفاضه، دارالجزيره للنشر لندن، طبع اول 1405، ص 12 – 7؛ انتفاضه و طرح اسلامى معاصر، دكتر فتحى شقاقى، ص 25 – 13، گلبانگ مسجد، ش 139، ص 12، بازتاب انديشه، ش 70، ص 109؛ رواق انديشه، ش 35، ص 29.
20. نشريه الاهرام، 5 ژوئن 2001 م، فصلنامه مطالعات فلسطين، سال اول، ش سوم، بهار 1379، ص 64، روزنامه اطلاعات، 13/9/1382، ش 22936، ص 12.
21. روزنامه جمهورى اسلامى 18/9/1383، ش 7342، ص 7، ماهنامه نداى قدس، 1/4/1383.
22. امت مسلمان ديروز امروز، از نگارنده، ص 124، 118.
23. روزنامه اطلاعات، 23/1/1385، ش 23600، همان، 13/12/1384، ش 23578.
24. گفتگو با دبير كل جنبش حزب اللّه لبنان، مجله شرق الاوسط، ش 435.
25. روزنامه اطلاعات، دوشنبه سوم خرداد، 1327.
26. مسئله فلسطين، سيد هادى خسروشاهى، ص 72.
27. آواى انقلاب، ص 66.
28. خمينى و جنبش، ص 60.
29. مسجد اقصى و بيت المقدس، ص 145.
30. متن پيام امام در صحيفه نور، ج 8، ص 229 آمده است.
31. سيماى قدس مصلاى پيامبران، ص 229.
32. مكتب جبهه، ش 35، ص 12.