بررسی آیه میثاق

هدايت در قرآن

بررسي آيه ميثاق

قسمت سوم

آية الله جوادي آملي

در دو بخش گذشته راجع به تفسير آيه ميثاق و اختلاف نظرهائي كه درباره آن وجود
دارد مطالبي بيان شد. در اين قسمت نيز به بخشي ديگر از مطالب مربوط به آن مي­پردازيم.

انگيزه اخذ ميثاق

چنانچه قبلاً اشاره نموديم در آيه ميثاق شاهد و مشهود هر دو عبارت از انسان
است و البته اين مسأله به اين مورد اختصاص ندارد بلكه در آيات ديگر نيز نظير آن
آمده است.  براي نمونه خداوند متعال در سوره
«نساء» مي­فرمايد« يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِيْنَ بِالْقِسْطِ‌
شُهَداَءَ‌ لِلّه وَلَوْ عَلي اَنْفُسِكُمْ اَوِ اْلوَالِدينِ وَ‌اْلأَقْرّبِيْنَ…»[1]

اي اهل ايمان! به پا دارندگان عدالت باشيد و براي خدا شهادت دهيد هر چند بر
ضرر خود و يا پدر و مادر و خويشان شما باشد.

چنانچه بوضوح معلوم است در اين آيه در شهادت عليه خويش، شاهد و مشهود واحد
است.

انگيزه اخذ ميثاق هم در خود آيات ياد شده چنين بيان شده است: «اَنْ تَقُولُوا
يَوْمَ الْقِيامَةِ إنّا كُنّا عَنْ هذا غافِلينَ اَوْ تَقُولُوا إنَّما اُشْرِكَ
آباؤُنا مِنْ قَبْلُ وَ كُنّا ذَريَّةً مَنْ بَعْدِهِمْ اَفَتُهْلِكُنا بِما
فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ».

عامل انحراف انسان ممكن است عامل تربيتي باشد و يا عامل اجتماعي و يا هر دو، و
از اينرو در آيات ميثاق به اين دو عامل بعنوان دليل اخذ ميثاق اشاره شده و فرموده
است علت گرفتن تعهّد يكتاپرستي براي اين بوده كه انسان مشرك در قيامت نتواند چنين
احتجاج نمايد كه پدران او با تربيت شرك آلود خويش او را مشرك ساخته­اند و يا جوّ
حاكم اجتماع آنها را به شرك كشانيده است.

پيروي بي­تحقيق

در چند آيه قبل از آيات ميثاق مي­فرمايد: «قال ادخلوا في اُمم قد خلت من قبلكم
من الجنّ و الأنس في النّار كلّما دخلت اُمة لعنت اختها حتِّي اذا ادّاركوا فيها
جميعاً قالت اُخريهم لأوليهم ربّنا هؤلاء اضلّونا فاتهم ضِعْفاً مِن النّار قال لكلٍّ
ضِعفٌ ولكن لاتعلمون»[2]

خداوند به آن كافران مي­فرمايد: داخل شويد در صف گروههاي مشابه خود از جن و
انس در آتش، هر زمان گروهي وارد مي­گردند به گروه ديگر لعن مي­نمايند تا همگان
ذليلانه در آن قرار گيرند گروه پيروان درباره پيشوايان خود مي­گويند: خداوندا
اينان بودند كه ما را گمراه ساختند پس مجازات آنها را از آتش دو چندان ساز (كيفري
براي گمراهي و كيفري براي گمراه سازي) مي­گويد براي هر كدام (از شما)عذاب مضاعف
است ولي نمي­دانيد.

چرا كه تابعين اگر حاكميت فكري و عقيدتي آنها را نمي­پذيرفتند آنها توانائي
انحرافشان را نداشتند. بنابراين تابع شدن بي­تحقيق بهمان اندازه گناه و نابجا است
كه به گمراهي كشيدن مردم، نابجا و گناه مي­باشد و لذا فرموده «لكلٍّ ضعفٌ». اين
متابعت همان پيروي كوركورانه و بدون تحقيق است كه در سوره «حج» به آن بدينگونه
اشاره شده است؛ در آيه سوم اين سوره مي­فرمايد: «و مِن النّاس من يجادل في الله
بغير علم و بتّبع كلِّ شيطان مريد» از مردم كساني هستند كه بدون برخورداري از دانش
درباره خداوند به مجادله پرداخته و از هر شيطان گمراه كننده­اي متابعت مي­نمايند.

و در آيه (8) همين سوره راجع به رهبري بي­دانش و بينش مي­فرمايد: «و من الناس
من يجادل في الله بغير علم و لاهديً و لا كتاب منير. ثاني عطفه ليضلّ عن سبيل الله
له في الدنيا خزيٌ و نذيقه يوم القيامة عذاب الحريق» بعضي از مردم بدون دارا بودن
علم و هدايت و كتاب روشنگر آسماني درباره «الله» مجادله مي­نمايند و با تكبّر از
حق اعتراض نموده تا خلق را از راه خدا گمراه و منحرف سازند، چنين كسي را در دنيا
ذلّت و خواري باشد و در آخرت به او آتش سوزان خواهيم چشاند.

انسان عاقل انساني است كه در هر مرتبه­اي كه باشد گفتار و كردارش بر پايه
تحقيق است، اگر مقلّد است تقليدش از روي تحقيق و آگاهي است و چنانچه عده­اي از او
پيروي مي­نمايند در اينصورت مسئوليت عمل صحيح پيروان خود را هم به عهده دارد و
بنابراين بايد نهايت تلاش و سعي خويش را براي يافتن راه درست و ارائه آن به پيروان
خويش مبذول دارد.

پس در اصل دين و اعتقاد به توحيد جاي عذر براي احدي باقي نمانده است نه براي
تابع و نه براي متبوع و از اينرو در سوره «نساء» به كساني كه استضعاف خويش را در
جامعه، دليل و بهانه انحرافشان قرار مي­دهند و مي­گويند: «كنّا مستضعفين في
الأرض»، فرشتگان در پاسخ آنان چنين اظهار مي­نمايند: «ألم تكن ارض الله واسعة»[3] آيا
زمين خدا وسيع نبود؟ يعني شما كه مي­توانستيد با مهاجرت از چنان جامعه فاسدي خود
را نجات داده و خدا را پرستش نمائيد، چرا در آنجا مانديد و مشرك از دنيا رفتيد؟

بدين ترتيب مي­بينيم كه حجّت بالغه الهي بر همگان تمام است و هيچ چيز نمي­تواند
بهانه و عذر انحراف از عقيده صحيح قرار گيرد.

عالم ذر

بطور خلاصه بحث در مورد اين آيه شريفه در چهار امر تبيين مي­گردد.

1-     ادله منكرين عالم ذر

2-     جواب كساني كه عالم ذر را قبول دارند.

3-     نظريه مرحوم استاد طباطبائي رضوان الله عليه.

4-     نظريه مورد قبول.

دلايل انكار عالم ذر

امّا دلائل منكرين عال ذر چنانچه قبلاً‌ هم اشاره نموديم عبارت از شش دليل مي­باشد،
مرحوم شيخ طوسي در تفسير «تبيان» با قاطعيّت تمام عالم ذر را نفي مي­نمايد و از
اينرو شيخ طبرسي در «مجمع البيان» با اشاره به سخن ايشان مي­گويد: بعض از محققين
نظريه عالم ذر را رد نموده­اند.

دليل اول منكرين عبارت از اين است كه ذرّات ريزي كه از صلب حضرت آدم استخراج
شد از دو صورت خارج نيست، يا اينكه آنها فاقد عقل و شعور بوده­اند، بنابراين زمينه
هر گونه اخذ تعهّد و ميثاق درباره­شان از ميان مي­رود، چرا كه تكليف در صورت درك و
شعور است، و يا اينكه داراي عقل و ادراك كامل بوده­اند، در اين صورت بايد آن صحنه
ميثاق و تعهّد در دنيا به يادشان مانده باشد وگرنه دليلي براي اخذ ميثاق باقي
نخواهد ماند. براي اينكه در آيه علّت گرفتن ميثاق، چنين بيان گرديده است: تا در
قيامت مشركين نگويند ما از توحيد غفلت داشتيم. ولي در صورتي كه آن تعهّد از يادشان
برود، جاي احتجاج در قيامت برايشان باقي خواهد ماند و اين منافات با علت مزبور
دارد.

2- ميثاقي را كه خود شاهد گرفتن آن بوديم و با «بلي» چنان تعهّدي سپرديم چگونه
چيزي از آن به ياد،‌ نمانده است؟ با اينكه تمام صحنه­هائي را كه در دنيا ديده­ايم
و اعمالي را كه انجام داده­ايم در قيامت به خاطر مي­آوريم.

قرآن كريم از زبان اهل دوزخ نقل مي­نمايد: و قالوا ما لنا لانري رجالاً كنّا
نعدّهم من الاشرار»[4] چرا ما
فرادي را كه در دنيا جزء گروه اشرار مي­دانستيم، در جهنم نمي­يابيم. بدين ترتيب مي­بينيم
كه در جهنم سوزان الهي، افراد تبه كار خاطرات دنيا را فراموش نمي­نمايند، چگونه در
دنيا خاطره مهم اخذ ميثاق را فراموش نمايند، بنابراين مي­توان نتيجه گرفت كه عالمي
به نام عالم ذر وجود نداشته است.

و اگر از اين اشكال پاسخ دهند كه چه اشكال دارد چنان عالمي وجود داشته و همه،
پيش از آمدن به دنيا عالم ديگري را پشت سر گذاشته باشيم ولي چيزي از آن عالم به
يادمان نمانده باشد. مي­گوئيم: در اين صورت اين سخن همان معتقدين به تناسخ خواهد
بود. آنها هم مي­گويند ما پيش از آمدن به دنيا نيز زندگي نمي­نموده­ايم، آنهائي كه
در آنجا اعمال شايسته داشته­اند اكنون با رفاه و راحتي بسر برده و پاداش كارهاي
خوب خويش را مي­بينند و آنانكه تبه كار و فاسد بودند، در دنيا به حالت فقر و فلاكت
افتاده و به كيفر اعمال زشتشان مي­رسند، يا اينكه هيچ خاطره از خاطرات زندگي پيشين
در خاطرشان نيست!

3- آنچه درباره عالم ذر معروف است كه تمام ذريه از صلب آدم ابوالبشر استخراج
شدند و از يكايك آنها اخذ ميثاق به عمل آمد به سه دليل با ظاهر آيه شريفه قابل
انطباق نمي­باشد.

الف- در آيه «من بني آدم» آمده است يعني اخذ ميثاق از تمام فرزندان آدم
ابوالبشر نشده بله از ذريّه فرزندان آدم تعهّد گرفته شده است. بنابراين تمام
انسانها چنان تعهدي در آن عالم نسپرده­اند.

ب- در آيه «من ظهورهم ذرّيّتهم» آمده، و مرجع ضمير «هم» در «ظهورهم» و
«ذريتهم» بني آدم است، اگر از ذريه آدم ابوالبشر اخذ ميثاق شده بود من ظهوره و
ذريته بود.

ج- در علت دوّمي كه براي اخذ ميثاق در خود آيه شريفه بيان گرديده چنين آمده
است: «أوتقولوا يوم القيامة انَّما اشرك آباؤنا من قبل…» اگر ذريه از صلب خود
آدم استخراج شده­اند، پدري جز آدم در آن عالم نداشته­اند و او هم موحّد بوده است،
پس چگونه در آيه آمده است كه فلسفه اخذ ميثاق اين بوده كه در قيامت نگوئيد پدران
مشرك ما، ما را منحرف ساختند؟

تا اينجا سه دليل از دلائل منكرين عالم ذر بيان شد، و در بحث آينده ساير ادلّه
منكرين عالم ذر را با خواست خداوند مورد بحث و بررسي قرار مي­دهيم.

ادامه دارد

 



[1]
. سوره نساء، آيه 135.