اخلاق و تربيت اسلامي
قسمت پنجم
حجة الاسلام محمد حسن
رحيميان
حقيقت اخلاق
از ديدگاه اسلام، اخلاق
از مقوله عبادت است.عبادت قبل از آن كه در مجموعه معارف اسلامي به صورت يك امر
تشريعي و در قالبها و شكلهاي ويژهاي كه از سوي خداوند متعال تعيين گرديده مورد
توجه قرار گيرد، حقيقتي است كه ريشه در فطرت انسان دارد همانگونه كه شناخت معبود و
آفريدگار هستي نيز به عنوان يك امر فطري در نهاد هر انساني عجين است.
«فِطْرَةَ الله الّتي
فَطَرَ النّاسَ عَلَيْها لاتَبْديلَ لِخَلْقِ الله».
(سوره رم/ 30)
و بديهي است كه مكتب
انبياء و بويژه مكتب اسلام كه نقطه كمال آن است چون از همان مبدئي تشريع شده كه
همو مبدأ تكوين انسان و سايرجهان هستي است، بين تكوين و تشريع او هماهنگي و انسجام
كامل حكمفرماست و در مورد خداشناسي
وعبادات او نيز آنچه در معارف اسلامي و امور تشريعي آن آمده است با
ويژگيهائي كه در عالم تكوين در انسان آفريده شده است همين هماهنگي وجود دارد «و در
حقيقت آنچه بوسيله وحي الهي بيان شده براي شكوفائي و كمك به رشد فطرت» در مسير
واقعي آن است و بهمين جهت در اصول عقايد اسلامي اصل خداشناسي به عنوان امري
غيرقابل انكار و بديهي تلقي شده و اولين اصل آن، توحيد يگانگي خدا است، كه همان
جهتِ صحيح دادن به فطرت خداشناسي است.
در بحث فطرت، مسلم است
كه تمام انسانها به صورت تكويني داراي فطرت خداجوئي و فطرت پرستش مي باشند لكن
پيرايهها و آلايشها و انواع تعلقات حيواني و تأثيرات شرائط، محيط خانوادگي و
اجتماعي و غرائز و هواهاي نفساني و امثال آنها، عواملي هستند كه فطرت انسان را در
پرده غفلت و ناخودآگاهي قرار ميدهند و مانع از تجلي و پرتوافشاني آن ميشوند. هر
چه اين عوامل بازدارنده و اين تيرگيها و حجابها افزونتر و قويتر شوند، چراغ فطرت
ضعيفتر و كم فروغتر ميشود و متقابلاً هر چه عوامل مذكور از صحفه جان آدمي زودهتر
گردد چراغ فطرت روشنتر ميشود.
به عبارت ديگر تمام
انسانها داراي فطرت خداشناسي و فطرتِ عبادت هستند، لكن اين احساس گاهي به صورت
شعور ناآگاه و مفغول عنه است و گاهي با كمك وحي به شعور آگاه تبديل شده و با تمام
نيرو به سوي كمال مطلق پرواز مينمايد. در فرض اول حتي ممكن است انسان منكر وجود
خدا و پرستش او نيز باشد ولي باز هم ناخودآگاه و دليل آن را هم نداند و اين همانند
كودك نوزادي است كه در آغازين لحظات تولد ناآگاهانه، لبانش در جستجوي پستان مادر
حركت ميكند.
همچو ميل كودكان با
مادران سر ميل خود
نداند در ميان
با آن كه نوزاد از مادر
و پستان او نه اين كه هيچگونه دركي ندارد بلكه هنوز فاقد ذهن متفكر است.
بنابراين تمام انسانها
بر مبناي فطرت حتي به طور ناخودآگاه و بدون توجه به مبدأ حركت اجمالاً و به صورت
كلي به سوي ارزشهاي اخلاقي مجذوب هستند و شرافت و كرامت آنها را درك ميكنند و
بسياري از امور را ناپسند ميدانند. ايثار، راستي، امانت و… را گر چه با منطق
طبيعي سازگار نباشد قابل ستايش و ظلم و دروغ و خيانت و… را ناستوده ميدانند،
البته اگر انسان بجائي نرسيده باشد كه در اثر تراكم ظلمتِ گناه و انحراف، به طور كلي چراغ فطرت در وجود او
خاموش شده باشد.
در حالت اوليه يعني شعور
ناآگاه انسان فقط به امور معدودي از ارزشهاي اخلاقي راه مييابد ولي آنگاه كه
خويشتن را بازشناخت و به شعور آگاه دست يافت و خداي هستي را آگاهانه شناخت و فطرت
عبادت و ستايشگري حق را با كمك وحي شكل و محتواي الهي بخشيد، همه چيز در انسان
دگرگون شده و تمام امور و شئون او بر مبناي تكليف الهي و در جهت رضاي معبود قرار
ميگيرد.
«إنَّ صَلوتي وَ تُسُكي
وَ مَحيايَ و مَماتي لِلّهِ رَبِّ الْعالَمين».
(انعام 162)
همانا نماز، عبادتها،
زندگي و مرگ من براي (الله) پرودگار عالميان است.
در راستاي براي خدا بودن
و به سوي او ره سپردن نه فقط عبادات رسمي و محاسن و مكارم اخلاقي بلكه حتي زنده
بودن و زندگي كردن كه شامل خوردن، آشاميدن، خوابيدن و كار كردن و… نيز ميشود
چون همه در جهت رضاي معبود انجام و رنگ الهي بخود ميگيرند، همگي در دايره عبادت و
پرستش قرار گرفته و داراي ارزش معنوي و اخلاقي ميشوند.
مراتب عبادت
عبادت به معني وسيع آن
حقيقتي است داراي مراتب كه مرتبهاي از آن براي تمام موجودات جهان از ذرات اتم تا
كهكشانها و… ثابت است…
«وَ إنْ مِنْ شَِيءٍ
اِلّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلِكنْ لاتَفْقَهُونَ تَسْبيحَهُمْ».
(اسراء- 44)
هيچ چيزي- موجودي- نيست
مگر آنكه به ستايش او تسبيح كند ولكن شما تسبيح شان را نميفهميد.
جمله ذرات عالم در نهان با تو ميگويند
روزان و شبان
ما سميعيم و بصير و
باهشيم با شما
نامحرمان ما خامشيم
در مورد انسان نيز مراتب
عبادت، متناسب است با تجلي فطرت او و درجات ايمان به خداوند تا زماني كه فطرت به
صورت يك شعور ناآگاه باشد عبادت نيز در حد يك احساس ناخودآگاه است و بهمان گونه كه
ناخودآگاه خدا را ميشناسد، كارهائي را نيز بدون اين كه خود از مبدأ آن آگاه باشد
خوب دانسته و به سوي آن گرايش دارد و در حقيقت ناخودآگاه نوعي از عبادت يا مرتبهاي
از آن را انجام ميدهد و آنگاه كه فطرت با كمك وحي و هدايت انبياء الهي به صورت
شعور آگاهانه درآيد، عبادت نيز آگاهانه ميشود و شكل كامل به خود ميگيرد.
در اين مرحله نيز هر چه
آئينه فطرت از زنگارهاي تعلقات نفساني و مادي و از تيرگي و پيرايههاي گناه پاكتر
شود جلا و روشني بيشتري مييابد و نور ايمان و محبت به خدا در آن بيشتر تابيده و
عبادت نيز از كيفيت برتري برخوردار ميشود.
اين مرحله عبادت را از
نظر كلي ميتوان داراي دو مرتبه نازل و عالي دانست:
مرتبه نازل عبادتي است
كه انسان به خاطر كسب ثواب يا ترس از عقاب الهي انجام ميدهد كه حضرت اميرالمؤمنين
(ع) اين دو را عبادت نجار و عبادت بردگان ناميده است.
و مرتبه عالي آن عبادتي
است كه نه به خاطر طمع يا ترس بلكه بر مبناي شكر و سپاس و حب شديد نسبت به خداوند
خالق انجام ميگيرد؛ خداوندي كه فقط او شايسته پرستش است و اين عبادت را حضرت امير
(ع) عبادت احرار يا آزادگان ناميده است و همچنين در اين رابطه فرموده است.
«اِلهي ما عَبَدتُكَ
خَوْفاَ مِنْ نارِكَ وَلا طَمَعاً في جَنتَِّكَ بَلْ وَجَدْتُكَ اَهْلاً
لِلْعِبادةِ فَعَبَدتُكَ».
بار خدايا نه به خاطر
ترس از آتشت و نه به انگيزه طمع در بهشت ترا ميپرستم بلكه چون تو را شايسته عبادت
يافتهام ميپرستمت.
به موازات تكامل ايمان
به خدا و صعود در مدارج عالي آن است كه عبادت نيز به مراتب عاليه ارتقاء مييابد و
از آنجا كه ارزشها و كمالات اخلاقي نيز در زمره عبادات الهي محسوب ميشوند طبعاً
داراي همان مراتب هستند.
بنابراين، فضائل و افعال
اخلاقي در مرتبه ناآگاه مرتبه هاي ضعيف و ناآگاهانه از عبادت خدا است و در مرتبه
توجه و معرفت نفس و فطرت شكوفا شده در پرتو وحي، مرتبهاي از عبادت آگاهانه خدا
است و در اين مرحله اگر امور اخلاقي به عنوان عبادتي منظور شود كه براي بهشت و
نجات از عذاب باشد، عبادتي است آگاهانه ولي در حد معمولي و اگر در مرتبه عبادت
احرار قرار گيرد اخلاق در حد كمال و عالي آن حاصل ميشود و در اين مرتبه است كه
انسان به نفس مطمئنه دست يافته و در زمره بندگان خاص خداوند درآمده و اينگونه مورد
خطاب او قرار ميگيرد.
«يا ايّتَها النّحسُ
المُطمَئِنَّهُ ارْجِعي اِلي ربِّكَ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُليْ في عِبادي وَادْخُلي
جَنَّتي».
(آخر سوره فجر)
ادامه دارد