بمناسبت دهه پرشكوه فجر و پيروزي حق
بر باطل
بر اثر صبر نوبت ظفر آيد
در گرماگرم انقلاب بود، جنايتها و
سفّاكيهاي شاه خائن روزبروز افزوني ميگرفت، حادثههاي خونين پياپي افق ايران
زمين را چون سرخ فام رنگين كرده بود، هر روز صحنههاي غمزده و در عين حال اميدبخش،
در تئاترهاي طبيعي خيابانها و كوچههاي شهرهاي ايران تكرار ميشد. خونهائي بر زمين
ميريخت و پيش از خشك شدن، خونهاي تازهاي ديگر.. تا اينكه 17 شهريور، آن جمعه
سياه خونين اتفاق افتاد… آنها كه تاب و توان ديدن اين همه جنايتهاي شاه و
مظلوميتهاي ملت ستمديده محروم را نداشتند، فرياد برآوردند كه: «آقا! كوتاه
بيائيد! ديگر بس است!! تا كي مرمد خون بدهند؟ شاه همه را ميكشد!! قدرتش خيلي زياد
است، ما هم كه سلاحي نداريم!!» و از اين
قبيل فريادهاي مأيوسانه بلند بود.
همه منتظر بودند امام چه ميكند؟ به
پاسخ ميفرمايد؟ راستي با اين همه جنايتهاي شاه و آن قدرت شگفت انگيز مادي و
پشتيباني بي چون و چراي آمريكا و ديگر ابرقدرتها، چارۀ كار در چه بود؟ تسليم يا
پيش روي با تحمّل ناملايمات و در نتيجه پيروزي؟!
ادامه مبارزه تا پيروزي
اگر اين فريادهاي مأيوسانه كه از هر
سو بلند بود، ميخواست در روحيۀ بلند و تسليم ناپذير امام تأثير بگذارد، نتيجه خون
آن همه شهدا چه ميشد؟
ولي امام… اين قامت بلند استقامت و
پايدراي، اين مرد بيهمتاي دوران ما، و اين مصداق بارز «و لقد كرّمنا بني آدم..»
در برابر آن سخنان مأيوسانه و نوميدانه، نه تنها تزلزلي به خود راه نداد، بلكه با
كمال قدرت و شهامت دستور ادامه پيكار تا سقوط شاه را داد و در برابر آن همه
جنايتهاي شاه و به خاك و خون كشيدن مردم شريف و بزرگ ايران، هم به سوك نشست و هم
به افتخار ايستاد.
چنين ميفرمايد:
«ما سوكمندانه و مفتخرانه عزيزاني را
در راه هدف كه واژگوني رژيم طاغوتي و برپا داشتن پرچم پر افتخار اسلام است، فدا
كرديم و اين درست راه اسلام و برنامۀ مسلمين راستين در صدر اسلام بوده و در طول
تاريخ خواهد بود «ولكم في رسول الله اسوة حسنة». پيغمبر بزرگ اسلام همه چيزش را
فداي اسلام كرد تا پرچم توحيد را به اهتزاز درآورد و ما به حكم پيروي از آن
بزرگوار بايد همه چيزمان را فدا كنيم تا پرچم توحيد برقرار ماند».[1]
امر به تحرك، سيره پيامبر است
و در همان حال كه مردم را همواره به
حال آماده باش نگهداشته بود و از آنان ميخواست تا محو تمام آثار ظلم و ويراني
دستگاه رژيم منحط پهلوي آرام نگيرند و به حال عادي بازنگردند، به ساده انديشان يا
كوردلاني كه تحت عنوان روحاني يا سياسي يا ملي يا نهضت آزادي يا هر عنوان ديگر،
مردم را به سكوت واميداشتند (گر چه هرگز تأثيري در روحيۀ اين ملت نداشت چون روح
الهي در آنان دميده شده بود) هشدار ميداد كه سكوت، نتيجهاي جز هدم اسلام و آرمان
بزرگ پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله وسلم ندارد:
«ما از اين غيوراني كه در راه هدف
مقدّس اسلام فداكاري ميكنند و از جان و مال دريغ ندارند و تن به ظلم نميدهدن و
سكوت مرگبار را شجگاعانه با اهداي جان خود ميشكنند و راه و رسم پيامبر اسلام«ص» و
امامان تشيّع را يافته و بدانان اقتدا نمودهاند، تشكر نموده و به آنان تبريك ميگوئيم.
امروز كه ملت بپا خاسته و راه خود را خوب و درست يافته است، سكوت و امر به سكوت
مخالف مصالح عليۀ اسلام است و خلاف طريقۀ شيعۀ جعفري است و امر به تحرك و استنكار
و افشاء فجايع خانمانسوز و اسلام برباد ده دستگاه شاه موافق سيرۀ مباركۀ انبياء و
خصوصاً رسول معظم خاتم است…»[2].
نويد پيروزي
و همان روزها بود كه امام واژۀ تبريك
را همرديف با تسليت مطرحكرد و اعلام كرد كه شهيد شدن در راه خدا و اسلام عزيز
تسليت ندارد، بلكه نيازمند تبريك است و ضمناً نويد داد كه پيروزي در نتيجه اين
استقامتها و پايداريها بدست خواهد آمد.
امروز هم همين سخنان امام را تكرار
ميكنيم و از عزيزان خواننده ميخواهيم با دقّت به اين پيام جالب و نويدبخش امام
گوش فرا دهند و از اين دست و پا زدنهاي آخر صدّام پليد ترسي بدل راه ندهند و
مطمئن باشند كه تنها با استقامت پيروزي را بدست خواهند آورد و اما آنانكه با شهادت
خود راه پيروزترند، چه آنان به كام دل رسيدهاند و بر سر خوان نعمتهاي بهشتي
خداوند حاضر شدهاند و آنجا ديگر نه محاصرۀ اقتصادي هست و نه نرخهاي سياه و سفيد!
آنجا سفرهاي جاوداني پهن شده است و ميزبان خدا است و ميهمانان انبياء و اوليا و
صديقين و شهدا هستند، پس هر كه سر آن سفره نشيند پيروز و كامياب است.
تحمل كمبودها براي خدا
امروز كه جنگ به مرحلۀ خود رسيده است
و صدام آخرين روزهاي عمر خود را ميگذراند و لب پرتگاه سقوط قرار گرفته است،
سزاوار نيست اين انقلاب اسلامي عزيز به فراموشي سپرده شود و اين همه خون شهدا فداي
آسايش طلبي معدودي دنيا پرست شود كه از دست جنگ به تنگ آمدهاند و گر چه خود هيچ
نقنشي در پيشبرد دفاع مقدس نداشته و ندارند ولي همين كه مقداري در فشار اقتصادي
قرار گرفتهاند و قيمت ابزار شكم پروري بالا رفته است، خواهان ترك جنگ و مصالحه با
خون آشام قرن شدهاند. ولي كور خواندهاند كه ملّت ما هرگز دست از آرمان امامان بر
نميدارد و هر مصيبت و كمبودي را براي خدا تحمّل ميكند و نه تنها گله و شكايتي از
اين مصيبتها ندارد كه چون براي خدا و در راه معشوق است، بر ذائقهاش شيرين و
گوارا ميآيد:
ز پا براي تو بايد فتاد، من كه فتادم
به سر بكوي تو بايد دويد، من كه
دويدم
به سينه داغ تو بايد نهاد، من كه
نهادم بديده نقش تو بايد
كشيد، من كه كشيدم
به دل هواي و بايد نهفت، من كه نهفتم
به جان بلاي تو بايد خريد، من كه خريدم
زدل براي تو بايد گذشت، من كه گذشتم به جان براي تو بايد رسيد، من كه
رسيدم
حال به گوشههائي از پيام امام
بزرگوار گوش فرا دهيم كه در 8 شوال 1398 هجري قمري يعني نه سال پيش به ملت مسلمان
ايران پيام دادهاند، و اين پيام را امروز هم نصيب العين خود قرار دهيم چرا كه
شرايط امروز ايران مشابه است با شرايط روزهاي پيش از پيروزي انقلاب و در اين
آستانه سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي اين پيام را كه نويد پيروزي ميدهد، به فال
نيك بگيريم چرا كه پيروزي بر دشمن بعثي صهيونيستي نزديك است:
پيام جاودانه امام
«و بشر الصابرين الذين اذا اصابتهم
مصيبة قالوا انا لله و انا اليه راجعون، اولئك عليهم صلوات من ربّهم و رحمة و
اولئك هم المهتدون».[3]
وقتي شما را اي فرزندان عزيز اسلام،
خداوند متعال تسليت ميدهد، آيا باز هم محتاج به تسليتيد؟ خداوند عزوجل ميفرمايد:
«بشارت بده صبر كنندگان را، كساني كه هر مصيبتي ميبينند به حساب خدا تحمل ميكنند
و ميگويند ما همه براي خدا خلق شدهايم، براي خدا زندگي ميكنيم و وقتي بميريم از
بين نميرويم بلكه به سوي خداي مهربان بر ميگرديم. صلوات و رحمت خدا بر ايشان،
اينها هستند كه به آرزوي انساني رسيدهاند»…
من اين استقامت را و اين فيض شهادت
را كه خداوند متعال نصيب فرزندانم فرمود، به پدران و مادران و همۀ بستگانشان تبريك
ميگويم و چنين كشته شدني كه افتخار دارد، بزرگترين آرزوي من است و شايد نزديك
باشد اما فرج و پيروزي حق بر باطل از آن نزديكتر است… در تقويت روحيه و ايمان
كساني كه ضعيفاند بكوشيد كه روزي دست خدا است، چند روز تعطيل كسب و كار براي رضاي
خدا كسي را از گرسنگي نميكشد. عزت و ثروت دست خدا است. از مرگ نترسيد كه حيات و
ممات بدست خداست…[4]
صبر، تنها درمان مشكلات
آري! امروز هم به ياران باوفاي امام
ميگوئيم: باز هم براي خدا تحمّل سختيها و دشواريها و مطمئن باشيد كه صبر تنها
درمان مشكلات است، صبر توأم با فعّاليت و پيكار كه بيگمان نتيجهاش چون شهيد
شيرين است و در آخرت نيز پاداش خوبي براي صابران و بردباران مقرّر شده است:
چو سختي پيشت آيد كن صبوري در آن حالت مكن از صبر دوري
بنعمت در، همي كن شكر يزدان چو محنت در رسد صبر است درمان[5]
امروز كه ملّت مقاوم و استوار ما
مواجه است با محنتها و رنجها و مصيبتهاي زياد، هر چند تحمّل آن مشكل باشد، ولي
چارهاي جز صبر ندارد زيرا اگر گله و شكايت كند، معنايش اين است كه در آزمايش
الهي- خداي ناخواسته- رد شده است و اما اگر تحمل كند، مصيبت دوران كوتاهي دارد و
پس از آن پيروزي صد چندان شيرينتر و جالبتر است. در روايت جالبي از امام باقر
عليه السلام نقل شده است كه فرمود:
«من صبر و استرجع وحمدالله عند
المصيبة، فقد رضي بما صنع الله و وقع اجره علي الله، و من لم يفعل ذلك جري عليه
القضاء و هو ذميم و أحبط الله اجره».[6]
هر كه بر مصيبت صبر كند و استرجاع
نمايد (انا لله و انا اليه راجعون بگويد) به تحقيق از آنچه خداي براي او خواسته
است راضي شده و پاداش و اجرش با خدا است
ولي اگر صبر نكند، قضاي الهي كه حتمي است بر او جاري خواهد شد، در حالي كه مورد
نكوهش قرار گرفته و خداوند اجرش را از بين ميبرد.
پس چه صبر كنيم و چه نكنيم، قضاي
الهي رفت و برگشت ندارد و حتمي است، چه بهتر كه براي خدا صبر كنيم تا گردباد حوادث
تمام شود و باران رحمت الهي ببارد و در سايۀ صبر بر حوادث به پيروزي در دنيا و
آخرت، نائل آئيم.
صبر بر تمام حوادث نه بخشي از آنها
در اينجا ذكر اين نكته نيز لازم است
كه صبر نه تنها بايد بر جنگ و جنايتهاي صدام باشد كه در تمام حوادث و مصيبتها
بايد براي خدا صبر و تحمل كرد، اگر جنگ آزمايش الهي است، بيگمان سيل و زلزله و
ديگر حوادث طبيعي نيز آزمايشهاي الهي است و بايد در برابر تمام حوادث، قد
برافراخت و صبر را پيشه كرد.
خداوند ميفرمايد:
«ولنبلونكم بشيء من الخوف و الجوع و
نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشّر الصّابرين».[7]
به تحقيق شما را به مقداري از ترس و
گرسنگي و كاهش اموال و نفوس و محصولات آزمايش ميكنيم، و بشارت بده به صابران و
بردباران.
اگر دقت بفرمائيد در اين آيه بين
واژههائي كه وسائل آزمايشاند «او» نيامده است بلكه «و» عطف آمده يعني هم ترس و
ناامني و هم گرسنگي و قحطي و هم كمبود در جانهاي عزيزان و اموال و محصولات و مواد
غذائي همۀ اينها مجموعاً عوامل آزمايشاند و ما شما را در تمام اين موارد آزمايش
ميكنيم. و امروز كه جامعۀ مسلمان ما يكجا مورد آزمايش قرار گرفته است، ملاحظه ميكنيم
تمام اين موارد آزمايش به مرحلۀ اجرا گذاشته شده و اين ملت سرفراز، همچنان با
سربلندي و سرفرازي يك يك آنها را طي ميكند تا نامش براي هميشه در تاريخ جاودان
بماند. مولوي چه خوش گويد:
عاشقي بر من ترا رسوا كنم خانمان تو همه يغما كنم
صد هزاران خانه سازي در جهان من ترا بي منزل و ماوا كنم
تا نگردد كار تو زير و زبر من كجا كار ترا زيبا كنم؟
زهر دادم، نوش كردي، غم مخور من دهان تو پر از حلوا كنم
در طبيعت بند كردم جان تو بند چون من كردهام، من وا كنم
همسر داود در بهشت
در خاتمه داستان جالبي در اين باب از
لسان امام صادق عليه السلام نقل شده است كه براي صابران نويد بخش و اميدزا است.
«ختامه مسك».
حضرت ميفرمايد:
«خداوند متعال به حضرت داود صلوات
الله عليه وحي فرمود كه بشارت بهشت بده به «خلاده دختر اوس» و به او بفهمان كه
همسر و همنشين تو در بهشت خواهد بود. حضرت داود به منزل او رفت و درب منزل را
كوبيد. آن بانو بيرون آمد و عرض كرد: آيا دربارۀ من چيزي نازل شده است؟ فرمود:
خداي متعال به من وحي كرد و خبر داد كه تو همسر من در بهشت خواهي بود، و فرمود: كه
بشارت بهشت را به تو بدهم. آن زن عرض كرد: آيا امكان ندارد كه كسي ديگر باشد و اسم
او با اسم من مطابقت داشته باشد؟ حضرت فرمود: نه! حتماً تو آن هستي.
عرض كرد: اي پيامبر خدا! من هرگز تو را تكذيب نميكنم ولي به خدا قسم در خود
چنين چيزي را نميبينم من كجا و تو كجا؟ حضرت داود فرمود: از آنچه در قلبت ميگذرد
به من خبر ده.
عرض كرد: چشم! به تو خبر ميدهم. هرگز مصيبت يا دردي بر من وارد نشده است، هر
چقدر سخت و دشوار باشد، و هرگز بيچارگي و گرسنگي و نيازي پيدا نكردهام هر چقدر
زياد باشد مگر اينكه بر آن صبر كردم و از خداوند نخواستم كه آن را برطرف سازد و
بجاي آن عافيت و گشايش به من دهد و هيچ چيز را به جاي آن كه خدا برايم خواسته بود
نخواستيم بلكه خداي را همواره شكر كردم و حمد و سپاس گفتم.
آن گاه حضرت داود فرمود: براي همين است كه به اين مقام والا نائل شدي.
پس از آن حضرت صادق عليه السلام فرمود: «هذا والله دين الله الذي ارتضاه
للصّالحين» و اين – به خدا قسم- دين خدا است كه براي نيكوكاران برگزيده است.[8]
به اين اميد كه ما هم اين دين الهي را براي خود برگزينيم و از حوادث روزگار هر
چند تلخ و محنت زا باشد خم به ابرو نياوريم و به هر چه رضاي او است تن در درهيم و
رويدادها را با رضايت خاطر بپذيريم و آنچه وظيفه ما است انجام دهيم تا تكليف ساقط
شود و در آزمايش سربلند بيرون آئيم و پاداش نيكو در دنيا و آخرت نصيبمان گردد، ان
شاءالله.
«ربنا افرغ علينا صبراً وثّبت أقدامنا و انصرنا علي القوم الكفارين».[9]
پروردگارا! به ما صبري عطا فرما و گامهايمان را استوار گردان و بر گروه كافران
پيرو زمان كن.