سرمقاله

آیا ما با عراق
می‌جنگیم؟!

بِسْمِ اللَّهِ
الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

تجلی اسلام در
جمهوری اسلامی استوره حاکمیت و سلطه اجتناب ناپذیر یکی از دو ابرقدرت شرق یا غرب
بر تمام اقطار عالم و رویدادهای جهان را درهم شکست. بر کاخهای سیاه استکبار لرزه
افکند و ملتهای دربند و دل مرده را نور امید و گرمی حرکت و حیات بخشید و بدینسان
بزرگترین خطر، تمام قدرتهای شیطانی و استکباری را تهدید کرد این خطر موجب گردید تا
شرق و غرب رقیب در برخورد با آن با احساس مشارکت همصدا و همدست شوند و تمام ایادی
آنها ناچار شدند تا پردۀ نفاق و نقابهای فریبنده ای که بر چهرۀ پلیدشان داشتند عقب
زنند و همگی بمصداق «الکفر مله واحده» برای مقابله با این خطر بزرگ بپاخاستند و با
ناکامی در توطئه های گوناگون سرانجام بجنگی تمام عیار علیه جمهوری اسلامی دست
یازیدند.

در این راستا
آمریکا این شیطان بزرگ و امّ الفساد قرن که بزرگترین ضربه را از پیروزی انقلاب
اسلامی در ایران دریافت کرده بود با داشتن بیشترین اشتهای جهانخواری و فتنه انگیزی
بعنوان محور و کانون تمام جنایتها به سازماندهی و تقسیم کار برای خنثی سازی این
خطر بزرگ دست بکار شد: تأمین سلاح و کارشناس را با استفاده از همدردی و هراس و
حماقت روسها و سلطه ایکه بر هم پیمانهای غربی خود داشت بعهده آنها گذاشت و هزینه
را از کیسه خلیفه یعنی دلارهای نفتی نوکران و مزدورانش در منطقه بخشید و جان دادن
و تباه شدن را نیز به ملت و ارتش عراق واگذار نمود و بیرق سرداری قادسیه را نیز بر
دوش صدام نهاد تا با جنگی برق‌آسا! و همراه آن با طوفانی از جنگ سیاسی، اقتصادی،
تبلیغاتی و… کانون انقلاب اسلامی را شکسته و نور اسلام را خاموش کند! و البته
این بود معنی بیطرف بودن آمریکا در جنگ تحمیلی و همین است معنی شیطان بزرگ بودن.

در چنین جنگی
جریان طبیعی امور و معادلات و محاسبات کامپیوتری بیانگر شکست و نابودی قطعی جمهوری
اسلامی بود ولی مرور زمان و واقعیت، عکس محاسبات فوق را اثبات کرد و مقاومت و
پیروزیهای شگفت انگیز امّت اسلام، جهانیان را در تحیّر و ناباوری عمیقی فرو برد و
برای همگان شکست ناپذیری جمهوری اسلامی و قدرت فزایندۀ آن محقّق گردید. گرچه هنوز
نامحرمان سراپردۀ غیب نتوانسته اند که رمز و راز این واقعیّت را کشف کنند و
نخواهند توانست.

بموازات پایداری
و ثبات و پیروزیهای جمهوری اسلامی در مقابل تمام ابرقدرتها و موفقیت تزنوین نه
شرقی نه غربی و پیامدهای گستردۀ آن در سطح جهانی که بحرکت و بالندگی ملّتهای دربند
و ایجاد بحرانهای عمیق در محافل استکباری انجامید، وحشت و سردرگمی قدرتهای شیطانی
فزونی گرفت و اگر در آغاز برای بازیابی و حفظ منافع خود جنگ را بمنظور براندازی
جمهوری اسلامی براه انداختند اکنون برای حفظ حیثیت و موجودیت خود تلاش می‌کنند که
شکست نخورند!

امروز برای همۀ
مردم جهان روشن شده است که این جنگ برخلاف آنچه بوقهای استکباری القاء می‌کردند
جنگ بین ایران و عراق یا عرب و عجم و یا شیعه و سنّی نیست بلکه با آشکار شدن حمایت
بیدریغ و همه جانبۀ تمام قدرتهای شیطانی از رژیم صدام در جنگ با جمهوری اسلامی
ایران برای ملل جهان مشخص گردیده که تمام جهان کفر در مقابل اسلام می‌جنگند- البته
اسلام راستینی که با هرگونه ظلم و تجاوزی سرسازگاری ندارد نه اسلام دروغینی که با
منافع مستکبرین تضادی ندارد و یا حتّی در خدمت آنها است مانند اسلامی که فهد و
مبارک و دیگر سران مزدور حاکم بر اکثر کشورهای اسلامی از آن دم میزنند- و این یک
واقعیّت است که اکنون جنگ جهانی سوم بطور اعلام نشده و در شکلی ویژه بوقوع پیوسته
است با این تفاوت که اگر در دو جنگ جهانی گذشته دو مجموعه از کشورها با توان
تقریبا ً متوازن می‌جنگیدند اکنون تمام قدرتهای استکباری و اذناب آنان با
برخورداری از تمام امکانات پیشرفته در یک طرف و در طرف دیگر یک کشور کوچک یکّه و
تنها و با امکانات محدود و مشکلات فراوان- 
البته با اتّکال به خداوند- در حال جنگ می‌باشند.

اکنون همه می‌دانند
که جمهوری‌اسلامی به تنهائی و بدون کمک مالی و تسلیحاتی بیگانگان و حتّی کارشکنی‌ها
و فشارهای گوناگون آنان روی پای خود ایستاده و در جنگ پیروزمندانه به پیش می‌رود
ولی عراق از خود هیچ چیز نداشته و در هر لحظه ای حمایت نظامی، مالی، سیاسی وو…
جهان استکبار از رژیم صدام قطع شود و یا نزدیک به دو میلیون نفر بیگانه شاغل در
عراق از مستشاران روسی و فرانسوی گرفته تا کارگزاران و مزدوران مصری و کره ای
وو… دست از کار بکشند، مسلم است که صدام نه آنکه توان کمترین مقاومتی را در
برابر قدرت اسلام نخواهد داشت بلکه حتّی بدون کمترین عملیاتی از درون ساقط می‌شود.

با چنین وضعیتی
پیروزی قطعی جمهوری اسلامی در این جنگ بمعنی پیروزی بر صدام نخواهد بود بلکه بمعنی
شکست تمام قدرتهای شیطانی در مقابل یک کشور مستقل و نوپا تلقّی شده و جمهوری
اسلامی بعنوان ابرقدرتی که به تنهائی بر هر دو ابرقدرت و هر دو اردوگاه شرق و غرب
پیروز شد پا به صحنۀ جهان خواهد گذاشت و بصورت یک الگو و هم بعنوان یک پشتوانۀ
نیرومند، تمام ملتها را بیک انقلاب فراگیر علیه تمام قدرتهای شیطانی سوق خواهد داد
و طوفانی سهمگین تمام منطقه و جهان را فرا خواهد گرفت.

پس ملت قهرمان
ایران بخوبی آگاه است که این جنگ در حقیقت جنگ با صدام نیست که صدام چنین ارزشی را
ندارد بلکه جنگ با تمام استکبار و ظلم و تجاوز حاکم بر جهان است و صدام نه برای ما
موضوعیّت دارد نه برای آنان و ما اگر برای سقوط صدام پای می‌فشاریم برای همان چیزی
است که جهان استکبار از آن می‌ترسد آنها بویژه اکنون در شرائطی قرار گرفته اند که
برای حفظ حیثیّت و موجودیت خویش تا آنجا که در توان دارند در حفظ صدام خواهند
کوشید لکن ملت بزرگ اسلام با توجه به هدف رفع فتنه از کل عالم- و اینکه فتنه گران
عالم همگی بنوعی در این جنگ شرکت دارند و با پیروزی در این جنگ تمام آنان محکوم به
شکست خواهند شد- همچنان بپایداری خود ادامه خواهد داد و اگرچه امیدوار است که در
هر یک از عملیات به پیروزی نهائی دست یابد ولی با توجه به عظمت هدف خویش و با توجه
باینکه در برابر خود نه تنها صدام را که تمام قدرتهای استکباری را می‌بیند آماده
است که اگر دهها سال دیگر هم جنگ طول بکشد و اگر لازم باشد همانگونه که حضرت امام
فرمودند در همین جنگ «تا آخرین نفر و تا آخرین منزل و تا آخرین قطرۀ خون برای
اعتلای کلمه الله بایستد و حکومت نه شرقی نه غربی را در اکثر کشورهای جهان پایه
ریزی کند» چرا که پیروزی نهائی در این جنگ بمعنی پیروزی حق بر باطل و اسلام بر
تمام مستکبران است که آزادی تمام بشریت مظلوم را در پی خواهد داشت انشاءالله.
والسلام.

رحیمیان