معاد

معاد               قسمت هفتم

آيت الله حسين
نوري

زنده شدن زمين در
فصل بهار

تشبيه جالب

کاخ رفيع هستي

ان البنا ايبهم
ثم ان علينا حسابهم

بحث ما در مقاله
گذشته –در رابطه با عنايت مخصوص قرآن کريم به موضوع ((معاد))-

درباره
استدلالهايي بود که در اين کتاب جاويدان براي اثبات ((معاد)) بعملآمده است.

و چنانچه گفتيم
اساس يکي از اين استدلالها خلقت انسان است که بطور خلاصه اين موضوع را بيات ميکند
که: شما انسانها درباره خلقت خود فکر کنيد که در آغاز چه بوده ايد و چه مراحلي را
پيموده ايد تا به اين صورت در آمده ايد و آن دست قدرتي که آفرينش شما را در جهان
از رحم آغاز کرده و پس از گذراندن از مراحلي به اين جهان آورده است البته قدرت
دارد که شما را پس از مرگ زنده کند و در جهان ديگري براي پاداش و کيفر اعمالتان
بسيج نمايد. اين استدلال به طور مشروح با ذکر مواردي از قرآن مجيد در مقاله قبل
ذکر گرديد.

يکي از
استدلالهاي قرآن با پديد آمدن بهار و زنده شدن زمين پس از مرگ خزان ارتباط دارد که
مي گويد:

((وَتَرَى
الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ
وَأَنبَتَتْ مِن كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ
وَأَنَّهُ يُحْيِي الْمَوْتَى وَأَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَأَنَّ
السَّاعَةَ آتِيَةٌ لَّا رَيْبَ فِيهَا وَأَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَن فِي
الْقُبُورِ))[1]

يعني: (( سطح
زمين را خشک و بي گياه مي بيني ولي هنگامي که باران برا او فرو باريم به جنبش در
ميآيد و نمو مي کند و از هر گياه بهجت زا مي روياند.

اين موضوع نشانه
آن است که خداوند حق است و او مردگان را زنده مي کند و او بر هر چيزي توانا است و
به طور مسلم و بدون هيچ شک و ترديد قيامت خواهد آمد و خداوند مردگان را از قبر
برخواهد انگيخت.))

و يا ميفرمايد:
(( و احيينا به بلدة ميتا کذلک الخروج.))[2]
يعني : ((‌بوسيله باران زمين مرده را زنده ساختيم و زنده شدن و سر بر آوردن شما از
خاک نيز به همين ترتيب است.))

و نيز مي گويد:
((وَاللَّهُ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّيَاحَ فَتُثِيرُ سَحَابًا فَسُقْنَاهُ إِلَى
بَلَدٍ مَّيِّتٍ فَأَحْيَيْنَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا كَذَلِكَ
النُّشُورُ))[3]

يعني: ((‌خداوند
آن کسي است که بادها را مي فرستد تا ابرها را برانگيزد ما آن ابرها  را به شهر مرده مي رانيم و بوسيله بارانش زمين
را پس از مرگ خزان زنده مي گردانيم حشر و نشر مردگان نيز روز قيامت به همين ترتيب
خواهد بود.))

و يا مي گو يد:
((وَمِنْ آيَاتِهِ أَنَّكَ تَرَى الْأَرْضَ خَاشِعَةً فَإِذَا أَنزَلْنَا
عَلَيْهَا الْمَاء اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ إِنَّ الَّذِي أَحْيَاهَا لَمُحْيِي
الْمَوْتَى إِنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ))[4]

يعني: ((از جمله
آيات قدرت الهي اين است که زمين را مي بيني که خشک و خاموش است ما چون ما بر آن
باران فرود آوريم بحرکت در ميآيد و نمو مي کند آن خداوندي که آن زمين را زنده مي
کند مردگان را نيز مجددا زندگي مي بخشد که او بر هر چيز قادر است.))

تشبيه جالب:

تشبيه برانگيخته
شدن انسانها در روز قيامت به زنده شدن زمين در فصل بهار تشبيه بسيار مناسب و جالب
است:

زمين خزان ديده
در زمستان مرده است. و به نظر مرده ميآيد اما در عين اين خشکي و خموشي در درون آن
دانه ها و ريشه هاي  زيادي که يادگار و
بقاياي دوران زندگي و فعاليت تابستان قبل است وجود دارد که از نظر ما پنهان است.
اين دانه ها ريشه ها در زير خاک محفوظ هستند و از خود آثاري ابراز نمي دارند اما
همين که فصل بهارفرا رسيد و هوا ملايم و مساعد شد باد بهاري وزري و قطرات باران بر
سطح آن باريد و محيط از جهت حرارت و رطوبت مساعد گرديد اين زمين که خاموش بود بجنب
و جوش در ميآيد سبزه ها و گلها را ظاهر مي کند درختانش مي شکفد گل و خار و شکر و
حنطل ميروياند.

بنابراين پيدايش
بهار که سالي يک مرتبه تکرار مي شودنمونه اي است از قيامت و شما در عمر پنجاه ساله
و هفتاد ساله خود 50 بار و يا 70 بار اين نمونه را مشاهده کرده ايد و اين نمونه
مکرر و منظم را که نشانگر قدرت لا يزال الهي است ديده ايد قيامت نيز به همين ترتيب
است.

در روز قيامت نيز
پس از اينکه ذرات بدن انسانها بقايائي از اعضا و اندام از چشم ها و گوش ها از
مغزها و جهاز اعصاب از زبانها و دلها از دست ها و پاها که هزاران بلکه ميليونها
سال در بين خاکها  در دل درياها در آغوش
سنگ ها در دامن تپه ها پنهان گرديده است ولي در کتاب حق تعالي محفوظ و معين است
خاموشند و در سکوت عميق و طولاني فرو رفته اند اما همين که نفخ صور بوجود آمد و
اعلان بسيج عمومي فرا رسيد همه به حرکت و خروش در ميآيند و زنده مي شوند و همان
طور که در آغاز بهار از نقطه اي گل و از نقطه اي خار ميرويد از زميني شکر و از
زميني حنطل پديد مي آيد در روز قيامت هم از يک خاک چهره اي روشن مانند ماه و از
نقطه اي چهره اي سياه و تاريک سر بر مي آورد :

((وجوه يومئذ
مفسرة ضاحکة مستبشرة و وجوه يومئذ عليها غبرة ترهقها قترة))[5]

((چهره هائي چون
صبح فروزان خندان و شادمان وچهره هائي بر آنها گرد و غبار غم و اندوه نشسته و خاک
مذلت آنرا فرا گرفته است.

((وُجُوهٌ
يَوْمَئِذٍ خَاشِعَةٌعَامِلَةٌ نَّاصِبَةٌ صْلَى نَارًا حَامِيَةً تُسْقَى مِنْ
عَيْنٍ آنِيَةٍ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَّاعِمَةٌ لِسَعْيِهَا رَاضِيَةٌ فِي جَنَّةٍ عَالِيَةٍ
))[6]

((رخسار گروهي
ترسناک و ذليل در رنج و مشقت است و بالاخره در آتش فزوزاد دوزخ معذب خواهد شد و از
چشمه آب جوشان جهنم خواهد نوشيد.

چهره هائي در
پرتو نعمت هاي الهي شادمان و خندان و از سعي و کوشش خود که از امروز به نتيجه
رسيده است خشنود است و در بهشت بلند مرتبت بسر خواهد برد.))

چنانچه ملاحظه
کرديد اين تشبيه يعني تشبيه زنده کردن مردگان در روز قيامت به زنده کردن زمين به
فصل بهار بسيار جالب  و پرمحتوا است. آري:

اين بهار نور
زبعد برگ ريز                  هست برهان
بر وجود رستخيز

آتش و باد ابر و
آب و آفتاب                رازها را مي
برآرند از تراب

در بهاران راز ها
پيدا شود                  هر چه خورده است
اين زمين رسوا شود

بردمد آن از دهان
و از لبش                تا پديد آيد ضمير
مذهبش

سر بيخ هر درختي
و خورش              جملگي پيدا شود آن بر
سرش

رازها را مي کند
حق آشکار               چون ببايد رست تخم
بد مکار

اي دريده پوستين
يوسفان                گرگ برخيزي از اين
خواب گران

گشته گرگان يک به
يک خوهاي تو      ميدرانن از غضب اعضاي تو

کاخ رفيع هستي

يکي ديگر از
استدلالهاي قرآن کريم در برابر کساني که با ديده ترديد و يا انکار به موضوع معاد
مي نگريستند و اين حقيقت بزرگ را باور نمي کردند اين است که آنها را به آفرينش
آسمانها متوجه مي کند و مي گويد: ((که خلقت شما در برابر خلقت اين فضاي پهناور و
اين کاخ رفيع و اين اجرام کيهاني بسيار حقير است و آن پروردگار توانائي که اين
دستگاه بسيار با عظمت را آفريده و اداره مي کند مسلما قدرت دارد که شما را پس از
مرگ مجددا زنده و به عرضه قيامت بسيج کند.))

در اين مورد براي
نمونه به اين آيات توجه کنيد: ((اءنتم اشد خلقا ام السماء بنيها رفع سمکها فسويها
واغطش ليلها و اخرج ضحيها))[7]

((آيا خلقت شما
سخت تر و محکم تر است ياخلقت آسماني که خداوند آن را بنا کرد و سقف ارتفاع آن را
بالا برد و آنرا استوار و متعادل ساخت و شب هاي آن را تاريک و روزهاي آن را روشن
گردانيد))؟

در اين آيات در
اين چنر نکته بايد دقت کنيم:

1-بناي  آسمان:

در قرآن مجيد
خداوند بزرگ در 7 مورد از بناي آسمان سخن گفته است که البته اين تعبير تنها بمنظور
يک تشبيه به کار نرفته است بلکه مقصود اصلي اين است: همانطور که در بناي يک
ساختمان قطهات متعددي از قبيل سنگ آهن آجر آهک سيمان گچ چوب و شيشه هر يک در جاي
خود به کار رفته تا يک ساختمان برپا گرديده است در ساختمان بناي بند آسمان نيز اين
اجرام کيهاني ثابت و سيار درخشان و تاريک نجوم و کواکب و اقمار با حجم ها و وزنهاي
مختلف با دندازه گيري و محاسبه دقيق به کار رفته و هر يک در محل و موقعيت مخصوصي
قرار داده شده است و درباره حجم و جرم وفاصله و سرعت حرکت و جهت حرکت هر يک از
آنها حساب دقيقي صورت گرفته تا برپا شده است بطوريکه کوچکترين اختلال در يکي از
آنها موجب به هم خوردن نظمو نظام آنها مي گردد.

بس کاخها خراب شد
و آسمان به جاست       بنياد علم بين که چه
سان محکم توفتد

2-رفعت آسمان:

قرآن کريم در 4
مورد از رفعت آسمان سخن گفته و اين موضوع را يکي از نشانه هاي قدرت آفريدگار جهان
قلمداد کرده است و مقصود اصلي از اين عبارت نيز اين است که به ارتفاع اين سفق با
عظمت که بدون تکيه گاه و ستون برافراشته شده است با نظر دقت کنيم و از اين رهگذر
درس بزرگي در رابطه با علم و قدرت خداوند را بخوانيم.

اين ارتفاع به
اندازه اي زياد و اين مسافت بقدري دور است که تنها با سرعت سير نور که در هر ثانيه
300 هزار کيلومتر و در هر دقيقه سه ميليون فرسخ را طي مي کند ميتوان آنرا اندازه
گيري کرد.

و نيز نکته  قابل توجه اين که سير نور ئدر هر ثانيه و ساعت
از عهده بيان اين مسافت ها برنمي آيد و لذا دانشمندان تنها مقياسي که آن را  به عنوان واحد در زمينه معرفي مقدار اين
ارتفاعها و مسافتهاي آسماني پذيرفته اند و در رشته نجوم و هيات معمول و متداول
گرديده است سالنوري است يعني آن مقدار مسافتي که امواج سريع السير آنرا در ظرف يک
سال مي پيمايد.

ميدانيم که يک
سال 000/558/31 (سي و يک ميليون و پانصد و پنجاه و هشت هزار) ثانيه است و سرعت
امواج نور- چنانچه گفته شد- در هر ثانيه 300 هزار کيلومتر است.[8]

بنابراين سال
نوري عبارت از حاصل شرب رقم 000/558/31(مجموع ثانيه هاي يک سال) در 000/003
کيلومتر است که مساوي است با 000/000/400/467/9 کيلومتر (نه هزار و جهارصد و شصت و
هفت ميليلرد و چهارصد ميليون).

براي روشن تر شدن
مطلب فرض کنيد که هواپيمائي در هر ثانيه 300 هزار کيلومتر راه طي مي کند نشسته ايد
و ميخواهيد به يک مسافرت فضائي اقدام کنيد پس از پيمودن يک ثانيه و يک چهارم ثانيه
به ماه و پس از پيمودن 8 دقيقه و 20 ثانيه به خورشيد ميرسيد!

ولي براي رسيدن
به ينزديکترين ستاره که نامش پروکسيما و در جنوب آسمان واقع گرديده است 4 سال با
اين مرکب بايد راه بپيمائيد.

و براي رسيدن به
ستاره شعراي يماني 9 سال.

براي رسيدن به
ستاره عيوق 47 سال.

براي رسيدين به
ستارگان 7 برادر بزرگ 60-80 سال.

برايرسيدن به
ستاره قطبي جدي 300 سال.

براي رسيدن به
ستارگان پروين 330 سال.

براي رسيدن به
کهکشان ما(نزديکترين کهکشان نسبت بما که منظومه مشسي ما جزئي از آن است)000/45
سال.

براي رسيدن به
کهکشان المرئة المسلسلة 000/800 سال.

براي رسيدن به
کهکشان دب اکبر 000/500/1 سال.

براي رسيدن به
کهکشان فرس اعظم 000/500/3 سال.

و
بالاخرهکهکشانهائي وجود دارد که ميايونها و مياياردها سال نوري با ما فاصله دارند
و دانشمنداي که با دقت بسيار زياد اين معماي بزرگ و راز دقيق آفرينش يعني موضوع
تعيين مرز عالم هستي را مورد مطالعه قرار داده اند هنوز نتوانسته اند جوابي پيدا
کنند که آيا عالم هستي مرزي دارد يا نه؟

يکي از داشمندان
علوم فضائي برونو بورگل مي گويو: ((بهتر است از اين مسائل(مرز جهان هستي کجا
است؟)که هنوز لاينحل به نظر ميرسد صرف نظر کنيم زيرا ما را بوضع و حال نابينائي که
با چوب دست خود را در صحراي بيکراني ميان مه کورمال کورمال ميکند دچار ميسازد.))[9]

3-آسمان سازماني
است استوار و متعادل:

نکته سوم در
رابطه با تعبير فسويها است . در اين مورد نخست بايد توجه داشت که تعداد ستارگان
آسمان بسيار زياد است و علماء اين فن پس از پيگيري زياد و تحقيقات فراوان به اين
نکته رسيده اند که آنها در فضا بدون نظو و ترتيب پراکنده نيستند بلکه مجموعه هائي
را که کهکشان ناميده مي شود و حداقل هر يک از آنها 000/000/000/100 (صد هزار
ميليون) ستاره است را تشکيل مي دهند و تعداد اين کهکشانها نيز مجموعا حداقل به
000/000/000/100(صدهزار ميليون) بالغ ميگردد.

اکنون حساب کنيد
که حاصلضرب رقم صد هزار ميليون تعدادکهکشانها در صد هزار ميليون تعداد ستارگاني که
در هر يک از اين کهکشانها موجود است چقدر است؟

000/000/000/000/000/000/000/100=000/000/000/100*000/000/000/100

(ده هزار ميليارد
ميليارد)

براي اينکه تصور
صحيحي از اين رقم داشته باشيم بايد بگوئيم: اگر کليه جمعيت روي زمين را سه هزار
ميليون نفر در نظر بگيريم و فرض کنيم که همه آنها زن و مرد و پير و جوان براي سر
شماري اين ستارگان که تا کنون کشف شده است بسيج شوند و خيلي هم با سرعت اين کاررا
انجام بدهند بطوري که هر يک از آنها در هر ثانيه 10 تا از اين يتاره ها را بشمارند
و تمام عمر خود را از آغاز تا انجام به ستاره شماري بپردازند در صورتي مي توانند
از عهده اين سرشماري برآيند که هر يک داراي 30 هزار سال عمر باشند.[10]

البته اين رقم
تقريبي است و حقيقت مطلب اين است که دانشمندان علوم فضائي مي گويند: تعداد ستارگان
آنقدر زياد است که نمي توان آنها را در هيچ رقمي محصور و محدود نمودو هر قدر
دستگاه هاي نيرومندتري براي کاوش فضا اختراع مي گردد در فاصله دور دست تر ستارگاني
مشاهده مي شود.

بطوريکه يکي از
آنان مي گويد: ((شماره ستارگان آسمان بيش از ذرات ماسه کنار درياهاي دنياست.))[11]

اکنون با توجه به
اين ارقام و آمار اين مطلب روشن مي شود که ايجاد تعادل و توازن ميان اينهمه ستاره
که همه نيز در حال حرکت مي باشند و جهت حرکت همه آنها نيز يکسان نيست نشانگر علم و
قدرت آن آفريدگاري است که اين کاخ با عظمت را برافراشته و برپا ساختهاست و مسلما
آنها نيز مسکون هستند و موجودات زنده اي در آنها به فعاليت هاي زندگي مي پردازند.

4-نظام نور و
ظلمت:

چهارمين نکته اي
در آيات گذشته مورد تذکر واقع شده است مسئله نظام نور و ظلمت است که اين نظام دقيق
نيز مانند نظام هاي ديگر آفرينش يکي از شگفتيهاي جهان است و بيانگر علم و قدرت
خداوند است.

نتيجه:

نتيجه اي که اين
آيان بر آن دلالت دارند اين است آن خداوندي که اين جهان با عظمت را باين ترتيب
آفريده واين نظام متقن و بديع را پديد اورده است توانائي آن را دارد که پس از مرگ
شما را زنده کند و به حساب اعمال و اخلاق و عقايد شما بطور کامل بردسد و به مجازات
و پاداش و کيفر لازم برساند.

((ان الينا
ايابهم ثم ان علينا حسابهم))[12]

((بازگشت همه
بسوي ما و حساب همه نيز بر ما است.))



[1] .آيه 5-7 سوره حج