خوف و رجاء

قسمت هفتم

شرح دعای ابوحمزۀ ثمالی  
آیت الله ایزدی نجف آبادی

خوف و رجاء

(ادعوک یا رب راهبا راعبا راجیا خائفا اذا رایت مولای دبونی
فزعت و اذا کرمک طمعتفان عفوت فخیر راحم وان عذّبت فغیر ظالم .حجّتی یا الله فی
جرأتی علی مسئلتک مع اتیانی ما تکره جودک وکرمک وعدتی فی شدتی مع قلّة حیاتی رافتک
و رحمتک وقدرجوت ان لا تخیب بین ذین و ذین منبتی فحقّق رجائی واسمع دعائی یا خیرمن
دعاه و افضل من رجاه راج).

چند مطلب در این فراز ازدعا جلب نظرمیکند:

خوف و رجاء

1ـ اشاره به دو صفت از صفات بندگان خوب خداوند که یکی صفت
خوف ازخداوندو دیگر امید به در گاه اوو به تعبیردیگر رغبت و همچنانکه در قران شریف
در وصف بندگان خالص مثل حضرت یحیی و زکریا می فرماید: (و یدعوننا رغبا و رهبا) .ما
را ازروی رغبت وترس یا در حالیکه راغب وترسناکند،می خوانند(انبیاء ـ آیه 16).

2ـ اشاره به اینکه خوف ورهبت ازکوتاهی وتقصیر خود انسان
مایه میگیرد  و طمع ورغبت ازلطف و کرم
خداوند ناشی میشود و ما قبل ازاینکه به مطالب دیگر این چند جملۀ دعا بپردازیم به
توضیح مختصری ازخوف خداوند ورجاء وامید به در گاهش اشاره می کنیم.قبلا باید در نظر
بگیریم که به فرموده علماء اخلاق که ازروایات و آیات استفاده شده است خوف ازخداوند
اگر ازحد گذشت  که موجب یأس ازرحمت خداوند
شد،از بدترین و مهلکترین صفات ذمیمه و همچنین اگر رجا و امیدواری نابجا باشد آنهم
ایمنی ازمکر الله است که آنهم ازمهلکترین صفات ذمیمه است.

معنای خوف

خوف و ترس به اصطلاح علما ازمعانی و جدانیه است هرکسی از
حاغل و در وجدان خود گاه و بیگاه در خود باشرایطی آن رامییابد که میتوانیم این
معنای وجدانی یعنی ترس را اینطور بیان کنیم: ترس و خوف،نگرانی روحی است که در
هنگامیکه انسان پیش بینی پیش آمد امرنامطلوب و رنج آوری میکند وبعضی از نشانه های
آن امر نامطلوب وقوع آنراتائید میکند انسان آن نگرانی را در خود مییابد.مثلا به ما
اطلاع داده شده که در فلان نقطه از مملکت طوفان 
و سیلاب ضررهای مالی و تلفات جانی فراوانی بار آورده و خود ما در محل
خودمان مثلا ابرهای تیره و بادهای نسبتا شدیدی رامییابیم در نتیجه با این امارات و
علامات انی فکر و دلهره در مال ایجاد میشود که در 
محل ما هم اینگونه خطرات پیش آید،ایگونه فکرو دلهره خوف است چنانچه صاحب
جامع السعادات در جلد اول صفحه 209چاپ نجف اشرف میفرماید:

(الخوف هوتألم القلب و احتراقه بسبب توقع مکروه فی
الاستقبال مشکوک الوقوع):ترس و ناراحتی وسوزش دل است در اثر انتظار نامطلوبی در
آینده.

معنای رجاء

و بدین مناسبت بایدرجاء و امیدواری را نیز که مقابل خوف است
چنین معنا کنیم که:رجا حال قلبی و وجدانیاست که باز به قول صاحب جامع
السعادات:(ارتیاح القلب لانتظار المحبوب ).رجا و امید،راحتی قلبی وسرور دل است به
جهت انتظارامرمطلوب (جامع السعادات جلد1صفحه 244) در ضمن معلوم است پیش بینی پیش
آمدنامطلوب که موجب ترس میشود به یکی ازدو علت است:

1ـ انیکه با یک موجود حادثه آفرین و خطرناک روبرو شده ایم
مثلا جانوردر نده ای مثل گرگ به سوی ما میآید یازیر ساختمان شکسته اس نشسته ایم.

2ـ اینکه ما خودمانرا باید با وضع موجود هم آهنگ نموده ووفق
دهیم که جنین نکرده ایم مثل اینکه در ساختمان بی عیبی هستيم ولی چشم بسته بی آنکه
به اطراف و جلو روی خود نگاه کنیم بدویم؛در این صورت اگر دیوانه نباشبم انتظار این
هست  که در اثربرخورد با دیوار یا ستون یا
پرت شدن نازبلندی مجروح شده یا هلاک شویم. مثال دیگر در شهر یا استان یا مملکتی که
زیر پوشش قانون به تمام معنا عادلانه و به سرپرستی مسئولین کاملا عدالت پیشه­ای
اداره می شود،در چنین وصفی منافق و قانون شکن وناحق گو باید بترسد که در حقیقت در
چنین جوی این خود انسان است که موجب حادثه نامطلوب برای خود و چه بسا برای دیگران
هم شده است،بقول سعدی می گوید:

دزد ازجفای شحنه چه بیداد میکند            سیلی به دست خویش زده برقفای خویش

چرا از خدا بترسیم؟

ونظر به اینکه ذات مقدس
پروردگار به حکم عقل و شهادت آیات قرآن شریف ،بدخواه و خطرناک برای هیچ موجودی
نیست بلک برای هرکس و همه چیز سلام و سلامت است.همچنانه در سوره حشر آیه
22میفرماید:(هو الله الذی لااله الا هو السّلام المؤمن المهیمن) که برطبق این آیه
ازاسمها و صفات الهی سلام و مؤمن ومهیمن است کهبه قول بزرگان اهل
تفسیرمیفرمایند:(السلام من بلاقبک بالسلامة و العاقبه من غیر شرّوالمؤمن الذی
یعطیک الامن). سلام کسی است که با تو برخورد میکند با سلامتی و عاقبت بدون هیچ ضرر
و بدی و مؤمن کسی است که به تو ایمنی میدهد؛بنابراین ترس از خداوند به این نیست که
او موجودی خطرناک باشد که ازاین جهت ما ازاوبرحذرباشیم که مبادا ازناحیه او به ما
آسیبی برسد،بلکه ازآنجائی است که ذات پاکش در مقام فقل قیّوم وسرپرست عالم است که
قائم به عدالت میباشد که در سوره آل عمران چنین آمده :(قائما بالقسط). یعنی قائم
به عدالت است. بنابراین ما هستیم که باید خودرا با جهان هستی وفق داده و هم آهنگ
کنیم .اگر جهان بیصاحب بود وسرپرستی نداشت میتوانستیم به قول شاعر بگوئیم:(خوب
کردم هرچه خوردم هرچه بردم مفت من!) اما چون چنین نیست وجهان زیرنظر خداوند متعال
که قائم بالقسط است اداره میشود،اینجا است 
که باید به اصطلاح دست به عصا برویم وازمقام خداوندی اندیشناک باشیم و با
لنتیجه خواسته ای نفسانی خودرا کنترل کنیم چنانجه در  سوره نازعات میفرماید:(و اما منخاف مقام ربه
ونهی النفس عن الهویفان الجنة هی الماوی ).اما کسیکه ازمقام پروردگارش (همان مقام
قائما بالقسط )بترسد و خودرا از خواسته ها ی نفسانی بازدارد،به تحقیق که بهشت
جایگاه او خواهد بود.ازاین نتیجه گرفته میشود که خوف و ترس ازخداوند به این معنا
است که باید با در نظر گرفنتن عدالت خداوندی که جهان را با چنین صفتی اداره و
تدبیر میکند که(بالعدل قامت السموات والارض)باید عناصر گنهکار با در نظرگرفتن این
حقیقت در مقام جبران گناهان گذشته ازفکر گناه و فساد در آینده برکنا رباشندو الا
در جهان این چنین که پشتوانه عادلی مثل خداوند دارد سیلی گناه خودراخواهندخورد. در
اینجادومرتبه نظرخوانندگان عزیز را به مثال گذشته که اشخاص ماجراجو در حکومت
عادلانه اندیشناک هستند وشعرسعدی جلب میکنیم.خداوند در سوره جاثیه می فرماید:(ام
حسب الذین اجترحوا السّیئا ت ان نجعلهم کالذین آمنوا وعملوالصالحات سواء محیاهم و
ممتاهم ساء مایحکمون )>آیا کسانی که مرتکب گناه و فساد میشوند چنین میپنداردند
که ما آنها را مثل کسانیکه ایمان آورده  و
عمل صالح انجام میدهد در زمانزندگیشان و بعد ازمردنشان قرار میدهیم ؟(اگر چنین
گمان کنند بد قضاوتی می کنند. در ایجا سئوالی که ممکن است پیش آید آیا خوف انبیاء
واولیاءمعصومان از خداوند چه معنا دارد که جواب و تحقیق این مطلب را به جای دیگر
موکول می کنیم.

علت گرفتاری ها و بلاها

3ـ نظر به اینکه در مطلب دوم گفته شد که خداوند موجود
خطرناکی نیست بنده اوازاین جهت از او بترسد ولیکن موجودات دیگر ممکن است برای
انسان خطرناک باشند،ممکن است که گفته شود چون از نقطه نظرتوحید همه موجودات
واثارآنها منتهی به خداوند میشود پس ضار و نافع،سودمند و زیان­بار، مبتلی و معافی
،مبتلا کننده ومعاف دارنده او است ازاین جهت ترس ازخداوند باشد که ازناحیه موجودات
خطرناک به ما خطروزیانی وارد کند.جواب این سئوال ازیک جهت مربوط به مسئله شروراست
که در  مسئله توحید در رد شبهه ثنویه ه
برای جهان دو مبدأ  (یکی مبدأ خیرات به نام
یزدان ودیگری مبدأ شرور به نام اهریمن)معتقدند ذکر شده که شرامر عدمی و نسبی است و
مجعول بالعرض است که اين جهت فعلامورد بحث نیست.جهت دیگر انیکه چنانچه ازآیات قرآن
استفاده میشود بسیاری ازگرفتاریهائیکه در زندگای دامگیر افراد و جامعه ها میشود
عکس العمل بدیهاو بی تقوائیهای آنها است چنانجه در سوره اعراف ـ آیه 96میفرماید:

(ولو ان اهل القری آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من
السماء والارض ولکن کذبوا فاخذنالهم بما کانوایکسبون).

و از اهل شهرها وروستاهاایمان میآورندندو تقوی پیشه میکردند
البته در های برکات ازاسمان وزمین را به روی آنها باز میگردیم ولیکن تکذیب کردند
پس ما هم آنها را به اعمالشان مؤاخذه کردیم. و همچنین امیرالمؤمنین علیه السلام در
خطبه 141ـ 143میفرماید:

(ان الله ینبلی 
عباده عند الاعمال السیئه بنقص الثمرات وحبس البرکات و اغلاق خزائن الخیرات
لینوب نائب…) .

خداوند مبتلا میسازد بندگانش را در  هنگامیکه اعمال بد انجام میدهند به افت ونقصان
میوه های آنها و ممنوع شدن برکتها و بستن در های خزینه های خیرات که شاید توبه
کننده ای توبه کند. ازمجموع اینگونه آیات و روایات استفاده میشود که اولا حوادث بد
و خطرناک برای اشخاص بد و گنهکاربا کیفر دنیائی آنها است یا بسا موجب تذکر و توبه
آنها میباشد وثانیا ـ حوادث بد برای اشخاص خوب تمحیص و تصفیه آنها است که در سوره
آل عمران میفرماید:(لیمحص الله مافیقلوبکم) و ثالثاـ حوادث خوب برای اشخاص خوب
پاداش دنیائی انها است و رابعاـ حوادث خوب برای اشخاص بد استدر اج و املاء و کید
است. بنابراین خطراتی که از خوادث جهان به انسان میرسد در  حقیقت عکس العمل رفتار خود انسانها است چنانچه
در یکی از کلمات قصار امیرالمؤمنین علیه السلا م(82) هست که میفرماید: (لایرجون
احد ُ منکم الآ ربّه ولایخافنّ الا ذنبه) .هیچکدام ازشما امیدی به غیر پروردگارش
نداشته باشد و ازغیرگناهش نترسد.

مولوی میگوید:

این جهان کوهستو فعل ما ندا             سوی ما آید نداها را صدا

4ـ اینکه بنده گنهکار گرچه به مقتضای عدل پروردگار کیفر و
عذاب است اما به مقتضای عفو خداوندی مورد بخشودگی و گذشت است و نباید تصورشود که
خداوند حق ندارد او راببخشد که آن تصور یکی از این جهت نادر ست است معنایش این
استکه سلطنت خداوند سلطنت مطلقه نیست بلکه محدود است!! ودیگر اینکه خلاف وعده ها ی
خداوندی است که میفرماید:

(انّ الله یغفر الذنوب جمیعا ) (سوره زمرـ آیه 53) وهمچنین
پیامد بسیار نامطلوبی دارد زیرا بنده گنهکاری که نا امید باشد که بتواندخطاهای
خودرا جبران کند واز عفو خداوندی استفاده نماید دیگر انگیزه ای در  خود نمی بیند که توبه کندوبدیها  را جبران کرده خودر ا بقافله نیکوکاران برساند
و منطق اواین می شود که :(آب که ازسر گذشت چه یک نی چه صدنی) و ساید اینگونه اشخاص
،دیگر از هیچگونه بدی دست برندارند و خطرناکترین افراد برای جامعه نخواهند بود.