مدیریتهای اجرائی

ساختار نظام اجرائی کشور:

قسمت بیست و سوم

مدیریتهای اجرائی

محمدرضا حافظ نیا

ملاحظات و پشینهاداتی درباب مدیریتهای اجرائی:

مقدمه: بحثی که پیش روی خواننده محترم قرار دارد ادامه
سلسله مقالاتی است که سعی می  شود با بهره
گیری از الطاف بیکران الهی و یافته های تجری و نظری، عوارض و علل گرفتاریها و
مشکلات جامعه در ارتباط با دستگاههای اداری و اجرائی کشور در حد وسع و درک و بینش
نگارنده شکافته و بیان گردد و لذا مقالات گذشته در زمینه آثار و عوارض خط بازی و
گروه گرائی و تأثیر آن بر مسائل جامعه و نیز ساختار نظام اجرائی کشور و زیر شاخه
های آن یعنی نظام مالی دولتی –نظام برنامه ریزی- نظام اداری و مدیریتهای اجرائی که
با همدیگر پیوند سیستمی و منظومه ای دارند به چاپ رسیده است و در ادامه بحث
مدیرتهای اجرائی اینک مطالبی پیرامون ملاحظات و پیشنهادات در باب مدیریتهای اجرائی
از نظر خواننده محترم می گذرد.

4-داشتن تجربه:

تجربه یکی از شرایط انتخاب است. فردی که در کار مدیریت
تجربه ندارد اگر به کار گمارده شود نخواهد توانست بطور مسلط و توانا عمل نماید و
مدتها زمان لازم است تا با الفبای کار آشنا شود. معمولا بر هر حیطه مدیریتی
مناسباتی حاکم است و ادراک این مناسبات و روابط حاکم بر حیطه مدیریت و بهره برداری
از توانائیها و نیروهای موجود در آن برای مدیریت نیازه به تجربه دارد. فرد مجرب
نیاز به یاد گرفتن ندارد و وقت را تلف نخواهد کرد، او باصطلاح برکار و سوار و مسلط
خواهد بود و از رمز و رموز کارهای مربوط به حیطه مدیریت سردر خواهد آورد و با محیط
کار، بیگانه و غریب نخواهد بود، بلکه برعکس باآن مأنوس و آشنا بوده و الفبا و
فرمول و روش کار در دستش خواهد بود و با قرار گرفتن در سمت مدیریت، با استفاده از
تجربیات خویش در کمترین زمان براوضاع مسلط شده و کنترل امور را در دست خواهد گرفت.
اصولا برای هدایت درست و هماهنگ یک دستگاه تسلط بر کار و وقوف بر زوایای حیطه
مدیریت لازم است و اگر این امر وجود نداشته باشد یقینا هدایت هماهنگ و کامل دستگاه
مقدور نخواهد بود و کنترل امور در دست مدیریت بعنوان فرمانده دستگاه نخواهد بود و
لذا بخشی از توان دستگاه بهدر خواهد رفت، مضافا به اینکه گسستگی در دستگاه رسوخ
کرده و پس از گذشت مدتی باعث  بهم خوردن
مناسبات و روابط حاکم در دستگاه شده و تشکل و نظام آن بهم ریخته و بروز هرج و مرج
اجرائی در آن از عواقب کار خواهد بود.

مدیران مجرب با در دست گرفتن فوری امور حیطه مدیریت از
بروز اغتشاش و هرج و مرج اجرائی در دستگاه جلوگیری کرده و از توانائیها و منابع
انسانی و مادی و مالی دستگاه در جهت حصول هدفهای مربوطه و خدمت به امت حزب الله
درست استفاده خواهند کرد. برعکس مدیران غیر مجرب این توفیق را نداشته و باعث بروز
ضایعات فراوانی برای دستگاه و جامعه و نیز ایجاد مشکلات و سرگردانی برای مردم
خواهند شد.

کار و تجربه بقول مرحوم شهید مطهری رضوان الله تعالی
علیه باعث افزایش علم و منطقی شدن فکر انسان می شود و انسان مجرب و وارد بکار در
تماس با عمل، روابط  علی و معلولی و سبب و
مسببی را لمس کرده و مناسبات و روابط متقابل حاکم بر دستگاه و عملکردها و بازتابها
و عکس العملهای آنرا در ارتباط با سایر دستگاههای اجرائی و نیز جامعه بخوبی ادراک
می نماید، و در اعمال مدیریت و هدایت دستگاه، منطقی و درست و بموقع تصمیم می گیرد
چرا که یکی از مهمترین عملکردهای مدیریت تصمیم گیری است، آن هم تصمیم گیری درست و
منطقی و بموقع .

آنهائی که تصور می کنند عامل تجربه فاقد اهمیت بوده و
امور اجرائی و مدیرتها را به افراد بی تجربه و تازه کار میسپارند دچار اشتباه می
باشند و یا خودشان نیز بر همین سیاق بکار گمارده شده اند. اینگونه عمل کردن و
برخورد با انتصاب مدیریتها باعث می گردد که کارهای مردم و جامعه اسلامی عقب
بیافتند و امور دستگاه و سازمان نیز مختل شده و آشوب و هرج و مرج در دستگاه و
سازمان نیز مختل شده و آشوب و هرج و مرج در دستگاه بروز نماید که همین امر نیز باعث
سرگردانی مردم و نیروی انسانی موجود در دستگاه خواهد شد و هم اینکه پس از گذشت
مدتی چهره مدیریت خراب شده و شخصیت او بزیر سئوال خواهد رفت چرا که بروز مشکلات
مردم باعث فراهم شدن زمینه قضاوت منفی در اذهان عمومی نسبت به مدیریت دستگاه شده و
مدیریت جدید به ضعف و بی تجربگی و تازه کاری، متهم خواهد گردید.

در انیجا ذکر  دو
نکته لازم است:

اول اینکه هر تجربه ای بدرد هر مدیریتی نمی خورد بلکه
باید تجربه با نوع مدیریت سنخیت داشته باشد و بعبارتی تجربه، مربوط به کار و یا
حداقل نزدیک به آن باشد. زیرا اگر تجربه ارتباط به کار مدیریت نداشته باشد همانند
بی تجربگی می ماند و نتیجه تقریبا یکسان و منفی است. مثلا کسی که فرمانداری کرده
باشد می تواند در مدیریت فرمانداری کرده باشد می تواند در مدیریت فرمانداری مفید
باشد یا کسی که در یک محیط آموزشی سطح بالا مدیریت کرده باشد خواهد توانست مدیریت
یک دانشگاه یا مؤسسه آموزش عالی را بعهده بگیرد زیرا تقریبا مشابه هستند.

ولی کسی که مثلا در یک اداره دخانیات، مدیریت کرده معلوم
نیست تجربه اش به درد مدیریت یک مؤسسه آموزش عالی بخورد.

نکته دوم اینکه پس از پیروزی انقلاب اسلامی بلحاظ ضرورت
انتصاب مدیران متدین و متعهد و انقلابی در مدیریتها و نبودن مدیران متعهد و با
تجربه، چاره ای نبود جز اینکه از افرادی که فاقد تجربه لازم بودند برای مدیریت و
تصدی امور استفاده گردد که با روحیه خاصی که داشتند و بلطف الهی مدیران جوان و
ایثارگر و پرتلاش جمهوری اسلامی برمشکلات عدیده سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و
فرهنگی موجود در جامعه فائق آمده و تجربیات ذیقیمتی کسب کردند و پایه های نظام
جمهوری اسلامی را با وجود توفان حوادث سیاسی داخلی و خارجی که علیه انقلاب اسلامی
بسیج شده بود مستحکم نمودند ولکن امروزه پس از گذشت حدود دهسال از پیروزی انقلاب
اسلامی و مجرب شدن عده کثیری از نیروهای متدین و انقلابی مصلحت نیست که برای تصدی
امور جامعه و پستهای مدیریتی از افراد بی تجربه و یا حتی کم تجربه استفاده گردد و
مسئولین در هر رده ای که انتخاب می شوند از وزارت گرفته تا رئیس اداره در یک
شهرستان و بخش باید با توجه به ویژگی تجربه، آن هم تجربه مربوط به کار مدیریت
منصوب گردند.

در این رابطه باید مجلس شورای اسلامی مراقبت نماید تا
تجربه های ذیقیمت نیروهای انقلابی فراموش نگردد و این سرمایه های متعلق به نظام و
انقلاب اسلامی به بایگانی سپرده نشود و از 
طرفی دیگر امور جامعه دچار اختلال نشده و 
بر دستگاهها هرج و مرج اجرائی حاکم نگردد، و جدا باید گفت: با وجود نیروهای
مجرب انقلابی و متعهد برای پستهای مدیریت، اگر مسئولین امر سعی بر انتخاب مدیران
رده های مختلف از بین افراد مجرب نداشته باشند کار درستی انجام نخواهند داد و
اشتباه خواهند کرد و مشکلات مردم و جامعه و انقلاب اسلامی را زیاد کرده و شخصیت
نیروهای غیرمجرب و تازه کار و متدین را نیز بر زیر سئوال خواهند برد.

پستهای سیاسی مانند استانداری مانند استانداری و
فرمانداری و نیز پستهای آموزشی شاید بیشتر از پستهای دیگر نیاز به تجربه مدیریتی
برای انتصاب مدیران داشته باشد. ناگفته نماند که یک استاندار یا یک فرماندار بی
تجربه وقتی می خواهد رابطه اش را با دستگاههای اجرائی حوزه مأموریتش تنظیم نماید و
چون این امر دقیقا نیاز به تجربه دارد و قادر برای انجام این امر نخواهد بود، در
همان ابتدای کار تعارضاتی بین او و مسئولین دیگر بوجود آمده و یا در جلسات و محافل
بلحاظ بی تجربگی مورد تمسخر ضمنی دیگران قرار خواهد گرفت. بهر حال تجربه ثابت کرده
است که مدیران مجرب در کارشان بسیار موفق تر از مدیران بی تجربه می باشند.

در اینجا ضرورت دارد بیان شود که برای پرورش انسانهای
مدیر و با تجربه باید از روش پلکانی استفاده شود که در آینده پیرامون آن بیشتر
توضیح داده خواهد شد.

5-جامع نگر بودن:

بلحاظ گسترش حیطه مدیریت و تنوع آن در ابعاد مختلف
تشکیلاتی- جغرافیائی- عملکردی و غیره، باید مدیرید دارای روحیه جامع نگری بود و
بعبارتی نگرشی سیستمی و منظومه ای به دستگاه خود داشته باشد؛ چرا که هدایت جامع و
هماهنگ کلیه اجرا و قسمتها و عملیات سازمان و عوامل آن و نیز کنترلاوضاع و تسلط
برآن، مستلزم داشتن روحیه و دید جامع نگری و بینش و نگرش سیستمی می باشد و نبودن
این روحیه باعث بروز ناهماهنگی در رفتارهای سازمان و دستگاه و عوامل آن و در رفتن
کنترل امور از دست مدیریت شده و طبعا بروز مشکلات و معضلات برای جامعه در ارتباط
با آن دستگاه امری بدیهی خواهد بود. مدیریتهای عمومی مانند فرمانداری و استانداری
و شهرداری و غیره بینش از مدیرتهای تخصصی نیاز به جامع نگری دارند و خوب است
مدیران عمومی از تخصصهای علمی که به افراد دید جامع نگرانه و سیستمی می دهد نیز
برخوردار شوند. برای مثال دانش جغرافیا بعنوان پیوندگاه علوم انسانی و طبیعی بلحاظ
برخورداری از چنین ماهیتی می تواند به مدیریتهای عمومی جامعه چون استاندار و
فرماندار و وزیر نخست وزیر و رئیس جمهور و وکلای مجلس دید جامع نگرانه و سیستمی در
ارتباط با امور بدهد که در بین علوم کمتر دانشی از چنین خصلتی برخوردار می باشد.

6-برخورداری از تفکر خلاق و واگرا:

مدیریت چون هدایت کننده و تصمیم گیر اصلی دستگاه است
باید چنین ویژگیی را داشته باشد زیرا که دستگاهها در مسیر حرکت انجام عملیات
اجرائیی خود مرتبا با تنگناها و مشکلات و معضلات روبرو می شوند که باعث می گردند
حرکت آنرا دچار وقفه نموده و بر مشکلات جامعه و مردم بیافزایند. مدیران فاقد روحیه
ابتکار و خلاقیت، بمحض برخورد با مشکلات، قدرت چاره اندیشی نداشته و در حال انتظار
خود بخودی حل مشکل، کارها را معطل خواهند گذاشت وی مدیران مبتکر و دارای تفکر
واگرا بمحض برخورد با مشکل بلافاصله بفکر چار ه اندشی افتاده و راههای گزیر آنرا
خلق و یا کشف خواهند نمود و در حال توقف دستگاه را بسوی رکود پیش نخواهند برد.

مورد دیگری که برای مدیر لازم است که از تفکر  خلاق برخوردار باشد گسترش نیازهای جامعه به
کالا و خدمات مربوط به آن دستگاه است که در اثر افزایش تعداد جمعیت و یا تغییر در
الگوهای رفع احتیاجات مردم بطور طبیعی پیش می آید. اینجا است که تقاضای بیشتر ناشی
از این موارد در جامعه بوجود می اید و لذا دستگاههای مسئول باید خود را با نیازهای
رو به رشد جامعه متناسب و هماهنگ سازند و در واقع فعالیتهای خود را برای تأمین
نیازهای جامعه گسترش دهند و این گسترش فعالیتها یقینا نیاز به روحیه ابتکار در
مدیریت دارد و لذا مدیریت باید دارای روحیه ابتکار و خلاقیت و ابداع باشد و ب رای
دستگاه خود برنامه ریزی ابداعی داشته باشد. مثلا یک مدیر کارخانه و یا مدیر واحد
کشاورزی و یا مدیر یک شهرداری و یا فرمانداری و یا یک دستگاه و سازمان آموزشی و یا
بهداشتی همه و همه باید برای تأمین نیازهای رو به رشد جامعه در ارتباط با کالاها و
خدمات مربوطه، دستگاه خود را بسوی برنامه ریزی ابداعی سوق دهند و قطعا انجام این
امر مستلزم وجود روحیه ابتکار و تفکر واگرا در مدیران دستگههای مربوطه می باشد.

7-داشتن تخصص مرتبط با نوع مدیریت:

همچنانکه تجربه مدیریت باید مرتبط با نوع مدیریت باشد
تخصص نیز باید در ارتباط با همان مدیریت باشد تا بتواند مدیریت را ایفای نقشهای
خود موفق بگرداند. آموزش نیز باید با نوع مدیریت هماهنگی و تناسب داشته باشد. در
غیر این صورت آموزش مدیریت کار بیهوده ای خواهاد بود، هرچند بخشی از آموزشهای
مدیریت عمومیت داشته که برای کلیه مدیران کاربرد. در زمینه آموزش مدیریتها بعداً
بیشتر صحبت خواهد شد.

مسئله تخصص همچنانکه بیان گردید به توانائی مدیریت کمک
زیادی می نماید و لذا باید در انتصاب مسئولینه اجرائی و مدیریتها در کلیه رده ها
از بالا تا پائین مدنظر قرار بگیرد. بی توجهی به این امر باعث بروز مشکلات و
نابسامانیها در دستگاه و سازمان شده و مدیریت از قوت لازم برای اداره امور دستگاه
و پیشبرد آن برخوردار نخواهد بود و از طرفی تخصص خود فرد بلا استفاده مانده و
بفراموشی سپرده خواهد شد.

بطور کلی در بستر زمان هرچه پیش می رویم جوامع از گسترش
و ابعد وسیع تری برخوردار می شوند و مناسبات و روابط اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و
سیاسی و غیره در داخل جوامع و یا بین جوامع با یکدیگر آنچنان گسترده و در عین حال
پیچیده می شود که اداره آنها روز بروز مشکل تر شده و مهارت و توانائی بیشتر را طلب
می نماید و لذا اداره جوامع بدون تخصص مقدور نخواهد بود. یعنی هرچه در داخل زمان
به پیش می رویم و جوامع پیچیده و گسترده تر می شود، اهمیت تخصص در اداره امور
جوامع بیشتر احساس می شود. آنچه که مسلم است این است که در اداره امور جامعه نه
تخصص محض می تواند مفید باشد و نه تعهد تنها کارساز خواهد بود. بنابراین تخصص در
کنار تعهد و یا بهتر بگوئیم آمیزه ایندو مشخصه در افراد است که می تواند ازآنها
افراد مدیر قوی و مطلوبی را برای جامعه ارائه نماید. استفاده از هریک بطور مجرد و بدون
توجه به دیگری کار درستی نخواهد بود و تجربه نیز این امر را ثابت نموده است.

باید دقت کرد که ضمن رعایت این موضوع که برای انتصاب
مدیران از افراد متعهد و متخصص استفاده شود لازم است این مسئله بعنوان یک سیاست
کلی در جامعه اسلامی و انقلابی تعقیب شود که نیروهای انقلابی و حزب الله که از
تعهد بالا برخوردارند، خود را به سلاح تخصص مجهز و مسلح نمایند تا در آینده برای
اداره جامعه ناگزیر نباشیم از افراد متخصص بی تعهد یا کم تعهد استفاده کنیم زیرا
بهرحال اداره جامعه به تخصص نیاز دارد و بدون تخصص امکان اداراه مطلوب و رو به رشد
کشور وجود نخواهد داشت و فراهم کردن امکان کسب تخصص برای نیروهای متدین و حزب الله
وظیفه ایست که بر دوش مجلس شورای اسلامی و دولت سنگینی می کند.

مطلب دیگر در این بحث این است که تخصص و نوع مدیریت باید
با همدیگر سنخیت و هماهنگی داشته باشند. مثلا برای تصدی یک دستگاه آموزشی از متخصص
مدیریت  آموزشی استفاده شود و استفاده از
مهندس فنی برای چنین کاری بازدهی مطلوبی نخواهد داشت و یا برای مدیریت برنامه ریزی
توسعه کشور و یا منطقه باید از متخصص جغرافیدان استفاده شود. برای مدیریت یک
دستگاه کشاورزی لازم است از تخصصهای ویژه کشاورزی استفاده گردد. برای مدیریت یک
دستگاه سیاسی یا یک فعالیت سیاسی صرف، باید از متخصص امور سیاسی استفاده گردد و
بهمین نحو در مدیریتها باید به این امر عنایت جدی بشود که هرکس در جای خودش منصوب
گردیده و خدمت کند. انتصاب یک پزشک یا مهندس فنی در مدیریتهای غیر مرتبط مانند
مدیریتهای برنامه ریزی توسعه و مدیریتهای سیاسی و یا کشاورزی با بازدهی مطلوب
همراه نخواهد بود، یا انتصاب یک متخصص علوم انسانی در مدیریت فعالیتهای فنی و یا
کشاورزی و بهداشتی کار مفیدی نخواهد بود.

بنابراین لازمست در این مسئله دقت شود که حتی المقدور
برای مدیریت واحدهای آموزشی از تخصص مدیریت آموزشی و برای مدیریتهای سیاسی از
تخصصهای علوم سیاسی- جغرافیا- جامعه شناسی و تاریخ و اصولا رشته های علوم انسانی و
در مدیریتهای برنامه ریزی توسعه از تخصصهایی چون جغرافیا و اقتصاد و جامعه شناسی و
در مدیریتهای کشاورزی و صنعت از تخصصهای فنی و در مدیریتهای بهداشتی و درمانی از
تخصص بهداشت و پزشکی و در مدیریتهای جنگی و دفاعی از متخصصین نظامی و بهمین نحو در
سایر مدیریتها از تخصص مربوط استفاده گردد، تا بقول معروف هرکس در جای خود قرار
گرفته و بتوان از تخصصهای مربوط در بهبود کار مدیریت و گسترش فعالیتها و
تبلور  خلاقیت و ابتکار و ارائه خدمات
بیشتر  به امت حزب الله و نهایتا رشد و
توسعه و قوت بیتشر کشور اسلامی استفاده نمود.

ادامه دارد

نتیجه پیروی از هوای نفس

امام جواد «ع»:

«من اطاع هواه اعطی عدوّه مناه». (سفینه البحار –ج2- ص728)

آنکس که از هوای نفس خود اطاعت نماید، آرزوهای دشمن خویش
را برآورده است.