تقدير خداوند

هدايت در قرآن

«تفسير سوره رعد»

تقدير خداوند

قسمت بيستم ـ آية الله جوادي آملي

علم به مافي الارحام

آنچه در سوره مباركه «رعد» بيش از هر مسأله اي مورد نظر است
توحيد ربوبي است و لذا آياتي كه دلالت بر آن مي نمايد در اين سوره فراوان آمده
است. آنگاه در اين مقام كه مقام تبيين توحيد ربوبي خداي سبحان است، نخست از علم
شروع مي نمايد، زيرا مدبر بودن و مربي بودن علم امكان پذير نيست و سپس علم «بكل
شيء» و نظم ضروري «كل شي» را بيان مي نمايد تا مي رسد به اينكه خداوند، رب «كل
شيء» است، لذا در آيه هشتم و نهم اين سوره مي فرمايد: « الله يعلم ما تحمل كل انثي
و ما تغيض الارحام و ما تزدادو كل شيء عنده بمقدار. عالم الغيب و الشهادة الكبير
المتعال». 

خداي سبحان به آنچه كه هر ماده اي در رحم حمل مي نمايد عالم
است، اعم از انسان و حيوان و چنانچه گياهان هم ذكر و انثي داشته باشند هر چه را يك
گياه ماده و انثي حمل مي كند خداي سبحان به آن آگاه مي باشد.

در قرآن كريم چنانچه اصل آفرينش ما في الارحام را هم به او
نسبت داده است، و نيز صورتگري ما في الارحام را به خداوند ارتباط و نسبت داده،
بنابر اين آنچه در رحم قرار مي گيردبا جميع شئونش، تحت علم حق تعالي است، هم اصل
وجودش و هم نحوه و مقدار كيفيت وجود، چرا كه آنچه در ارحام وجود مي يابد، هبه الهي
است. در سوره «شوري» آيه 48 فرموده:

«لله ملك السموات و الارض يخلق ما يشاء يهب لمن يشاء اناثاو
يهب لمن يشاء الذكور»خدا است مالك آسمانها و زمين، به هر كس مصلحت بداند دختر و به
هر كس مصلحت بداند پسر مرحمت مي نمايد، و چون ذكور پيش مردم آن زمان معملا اولاي
از اناث بودند، لذا ذكور را معرفه آورده و اناث را نكره و بدون الف و لام تعريف و
گرنه در اسلام فرقي ميان ذكور و اناث نمي باشد و از اين رو معصومين عليهم السلام و
مخصوصاحضرت سجاد سلام الله عليها هنگامي كه داراي فرزندي مي شدند، نمي پرسيدند آيا
پسر است يا دختر؟ زيا چيزي كه نه در اختيار پدر است و نه در اختيار مادر و حسن و
قبحش هم مربوط به علم كسي نيست، سوالي ندارد، و سعادت هم به مذكر و يا مونث بودن
مربوط نمي باشد بلكه با انسانيت انسان ارتباط مي يابد، و انسانيت انسان به جنسيت
او كاري ندارد، اين حقيقت و جان آدمي است كه معيار سعادت است، لذا در سوره «نحل»
فرمود:‌‌ «من عمل صالحا من ذكر او انثي و هو مومن فلنحيينه حياه طيبه» اگر كسي
داراي دو ركن اعتقاد صحيح و ايمان صالح باشد، مرد باشد يا زن، ما او را به زندگي
پاكيزه و حيات طيبه مي رسانيم.

بنابراين، زن و مرد از اين نظرمساوي با يكديگرند، و جان انسان
كه حقيقت انسانيت او است نه مذكر است و نه مونث، بلكه اين پيكر است كه چنين و يا
چنان ساخته و آفريده مي شود، و به همين دليل در هيچ مقامي از مقامات و كمالات ديني
ذكور بودن شرط و انوثيت مانع نيست، بلكه در مقام اجراي كارها است كه تقسيم
مسئوليتها بوجود آمده و گفته اند مرد بايد فلان كگار و زن فلان كار را انجام دهد،
و اينها مسائل اجرائي است.

مريم سلام الله عليها تنها زني است كه قرآن از او به نام ياد
مي نمايد و بالاتر از او فاطمه زهرا سلام الله عليها كه هم سطح علي بن ابي طالب
عليه السلام است، به آن مقام والا رسيده اند.

در ادامه آيه گذشته مي خوانيم:

«اويزوجهم ذكرانا و اناثا و يجعل من يشاء عقيما انه عليم
قدير»- وقسم سوم اين است كه به يك نفر هم پسر و هم دختر مرحمت مي نمايد، و قسم
چهارم اين است كه كه هر كس را بخواهد عقيم مي سازد، و به او فرزندي نميدهد،چرا؟
زيرا او عالم به مصالح و قادر به هر كاري است،هم مي داند به كي چه بدهد و هم مي
تواند مطابق اعمالش عمل بكند، چون وجود فرزند در ارحام به بخشش الهي است، پس او مي
داند كه چه داده است.

«الله يعلم ما تحمل كل انثي و ما تغيض الارحام و ما تزداد»-
خداوند آنچه را كه هر انسان و حيوان ماده اي حامله به آن مي باشند و نيز آنچه رحم
ها كم و زياد مي كنند مي داند.

دانش آموز بطور قطع نمي تو.اند به آن پي ببرد بلكه از روي حدس
و تخمين چيزي مي گويد ولي ائمه معصومين عليهم السلام عالم به اين علم مي باشند و
اگر حصري در مورد اين علم وجود دارد، حصر اضافي است، يعني ذات اقدس «الله» عالم به
ما في الارحام است و ائمه معصومين (ع) از ناحيه حق تعالي به آن علم دارند، ما هم
چيزهائي را كه مي دانيم به عنايت الهي است حتي درك كلياتي چون «الكل اعظم من
الجزء» و درك ساده ترين مطلب مانند حاصل ضرب 2×2 كه مي شود 4، چرا كه انسان را
خداوند به دنيا مي آورد در حالي كه به هيچ چيز علم و آگاهي ندارد، چنانچه در سوره
«نحل» آيه 78 مي فرمايد:

«و الله اخرجكم من بطون امهاتكم لا تعلمون شيئا و جعل لكم
السمع و الابصار افئدة لعلكم تشكرون»- خداوند شما را از شكم مادرانتان خارج نمود
در حالي كه هيچ نمي دانستيد و برايتان گوش و چشم و عقل قرار داد تا شكر نعمت او را
بجاي آوريد. همه ما در روز تولد چيزي نمي دانستيم، او مجاري ادراك را به ما بخشيد،
پس اگر حصر باشد، نبايد غير از خدا كسي چيزي بداند، در صورتي كه ديگران هم چيزهائي
مي دانند.

 

معجزه اي از امام حسين عليه السلام

حضرت امام حسين عليه السلام در يكي از سالها كه پياده عازم مكه
بود، پاهاي مباركش متورم گشت به آن حضرت عرض شد:سوار مركب شويد تا پاهايتان رفع
شود، امام نپذيرفت و به مستخدم خود فرمود: وقتي كه به منزل بعدي برسيم، مردي سياه
چهره پيش تو خواهد آمد كه روغني به همراه دارد، آن روغن را از خريداري كن و تمام
بهاي آن را بپرداز آن مرد گفت: منزلي پيش روي ما نيست و چنان فردي هم كه اين دوا
را بفروشد در آنجا نيست! امام فرمود: چرا، قبل از آن اقامتگاه آن مرد را مي بيني.
به اندازه يك ميل مسافت را طي كردند كه به آن مرد سياه چهره رسيدند، امام آن مرد
را به مستخدمش نشان داد و به او گفت كه آن روغن را از او بگيرد، و او چنين كرد. آن
مرد پرسيد: روغن را براي كي مي خواهي؟ مستخدم گفت براي حسين بن علي عليه السلام.
با هم به طرف امام به راه افتادند، و چون خدمت آن حضرت رسيد عرض كرد: يا ابن رسول
الله، من غلام شمايم از شما پولي دريافت نخواهم كرد، ولي از شما مي خواهم، از
خداوند مسئلت نمائي تا به من پسري مرحمت كند كه از نظر خلقت كامل و محب و دوستدار
شما اهل بيت باشد، من خانواده ام را در حال وضع حمل ترك گفته ام. فرمود: «انطلق
الي منزلك فان الله قد وهب لك ولدا ذكرا سويا»- به خانه ات برگرد، خداوند به تو
پسري كامل الخلقه عنايت فرمود. مرد رفت و چنان شد كه امام فرموده بود، و سپس، خدمت
امام بازگشت و به امالم دعا نمود و پاي امام هم بواسطه آن روغن خوب شد.

 

قوه مصوره

اين از علوم غيبي است كه خداي سبحان به ائمه عليهم السلام داده
است، و معصومين (ع) از مطالبي بالاتر از اين هم خبر داده اند. بنابر اين، اين
حصرها حصر اضافي است. در آيه 6 سوره «آل عمران» مي فرمايد: «هو الذي يصوركم في
الارحام كيف يشاء لا اله الا هو العزيز الحكيم»- خداي سبحان است كه در رحمها فرزند
ها را صورت نگاري مي نمايد، مذكر و مونث بودن و زشت و زيبا بودن ناقص الخلقه و تام
الخلقه بودن و ديگر مسائل را. بعضي گفته اند نفس مادر داراي قوه مصورهاي است كه
اين صورتگري را به عهده دارد. در متن تجويد مرحوم خواجه نصيرالدين طوسي آمده: «و
المصوره عندنا باطلة»- ما اين قوه مصوره اي را كه مي گوئيد در نفس مادر است نمي
پذيريم، و مصور ما في الارحام فقط خداي سبحان است، و در برابر او نمي توان مصور
ديگري را پذيرفت.

يكي از ماموران و مجاري فيض الهي قوه مصوره است كه آن هم از
جنود الهي است، نه در قبال امر الهي. و چيزي در جهان نيست كه از سپاه حق نباشد «و
للهجنود السموات و الارض»- هر چه در جهان امكان است از جنود الهي است، بنابراين
اگر وجود قوه مصوره هم در نفس مالدر ثابت شد، آن هم يكي از مجاري فيض ذات اقدس
«الله» است لذا امير مومنان عليه السلام مي فرمايد: «ان الله سبحانه و تعالي لا
يخفي[1]
عليه ما العباد مفتر فون في ليلهم و نهارهم …اعضاوكم شهوده و جوارحكم جنوده[2]»-
آنچه را بندگان در شب و روزشان مرتكب مي گردند بر خداي سبحان، مخفي نمي ماند،
اعضاء بدن شما شاهدان او و جوارحتان جنود و سربازان خداوند مي باشند، اگر خداوند
بخواهد شما را ساقط سازد بوسيله دست و پا و زبان و جوارحتان سقوط مي دهد، مثلا
سخني مي گوئيد يا چيزي را امضاء مي كنيد يا جائي قدم مي گذاريد كه در افكار عموم
ساقط مي شويد. و حضرت در همان خطبه بدنبال جمله ياد شده مي فرمايد: «و ضمائركم
عيونه و خلواتكم عيانه»- دلهاي شما ديده بانان او هستند و نهانهاي شما نزد او
آشكار است. هر جا كه هستيد نه پنداريد كه تنهائيد، خلوت شما جلوت ذات اقدس الهي
است، چنين نيست كه شما خلوتي داشته باشيد كه بتوانيد كاري پنهان انجام دهيد.

 

نظم عالم، نظم طبيعي است

«و ما تغيض الارحام» غيض يعني فرو بردن، آنچه در دوره حمل و
بارداري و يا هنگام زايمان رحم جذب و فرو مي برد مانند خون، خدا مي داند و نيز
آنچه را فرو مي ريزد «و كل شيء عنده بمقدار» هر چيز با اندازه گيري و هندسه و
مقداري معين است چرا كه عالم، عالم نظم است مانند نظم حلقات و درجات اعداد، نه نظم
اعتباري مانند نظم افراد نمازگزار در صفوف جماعت كه به ترتيب و نظم در كنار هم
ايستاده اند، كسي كه در صف اول است اگر جايش را با كسي كه در صف آخر است عوض كند
اشكالي ندارد، چرا كه يك نظم اعتباري است.

نظم صناعي هم نيست كه در صناعات معمول است كه هر اتومبيل و
راديوئي را مثلا روي حساب نظمي خاص مي سازند. بلكه نظم عالم، نظم طبيعي است و هر
چه در جهان يافت شود با نظم خاص عندالله يافت مي شود و داراي اندازه اي است كه
هندسه هم معرب همين اندازه مي باشد.

در بعضي از روايات هم سخن از مهندس بودن خدا است، خدا جهان را
با اندازه خاصي خلق كرده است، و برايش حدي است. و اين همين اصل قرآني

«و كل شيءٍ عنده بمقدار» است و در سوره «حجر» آيه 212 همين
مطلب را تاكيد مي نمايد «و كل شيءٍ مِنْ الّا عندنا خزائنهُ و ما تنزّله الّا بقدر
معلوم» خزائن همه چيز نزد ما است ولي ما جز به اندازه معين آن را نازل نمي كنيم.
هر شيء معلوم خزائن غيبي دارد، ممكن است بعضي از درجات غيب را يكي از اولياء الهي
بداند و بالاتر از آن را خبر نداشته باشد. ولي وليّ كاملتر آن را بداند، و هر شيء
هم روي اندازه و هندسه اي حساب شده از مخزن غيب تنزل داده مي شود.

و در سوره «قمر» آيه 49 در اين باره مي فرمايد: «انّا كل شيءٍ
خلقناه بقدر» ـ ما هر چيز را به اندازه آفريديم، هر چيز اندازه اي دارد، اگر موطنش
فرا نرسد كه يافت نمي شود، و اگر موطنش فرا برسد در آن لحظه يافت مي شود. در سوره
«طلاق» هم در آيه 3 مي فرمايد: «قَدْ جَعَلَ الله لِكُلّ شيءٍ قدراً» ـ خداوند
براي هر شيء اندازه اي قرار داده است، زيرا همه چيز غير از خداوند محدود است،‌و
بنابراين هر چيز حدي دارد، و تنها خداي سبحان است كه حدي برايش تصور نمي شوود و
مُقدّرالأمور است، «لانّه لا حدّ له» و از اين مساله تقدير در سوره «فرقان» هم سخن
به ميان آ«ده است و در دومين آيه آن فرموده: «و خلق كلّ شيءٍ فقدّره تقديرا» ـ
خداوند جميع اشياء را آفريد و براي همه آ»ها قدر و اندازه اي قرار داد.

ادامه دارد

 



1ـ بحار – جلد 44
– ص 185.

2_
نهج البلاغه صبحي صالح – خطبه199 .