انقلاب
اسلامي در فلسطين (2)
حجة
الاسلام سيد علي اكبر محتشمي
قسمت
سوم
قرار
انقلابيون مسلمان فلسطيني از زندان
يكي
از حركت هاي مهمي را كه در تاريخ فلسطين جاودانه خواهد ماند مسئله فرار شش نفر از
چريك هاي جهاد اسلامي از زندان غزه است كه علي رغم استحكامات فراواني كه زندان هاي
اسرائيل دارند و اين زندان ها در اسرائيل به صورت دژهاي بسيار مستحكمي در ميان
صفوف متعدد و مشخص با تاسيسات وسيع الكترونيكي حفاظت و حراست مي شود. مجاهدين جهاد
اسلامي توانستند پنجره هاي زندان خود را از جا بكنند و خود را به خارج پرتاب كنند
و با نفوذ در داخل صفوف نيروهاي حافظ زندان از داخل مركز فرمانده نظامي بگذرند و
سيم هاي خاردار را قطع كنند و از زندان خارج بشوند. روزنامه «هاآرتز» اسرائيل كه
در ميان صهيونيست ها داراي اعتبار است بلافاصله روز بعد اعلام كرد: «اين فرار
بزرگترين عمليات فرار از زندان هاي اسرائيل در هشت سال گذشته بوده است». و همين
روزنامه اعلام كرد: « كساني كه فرار كردند افراد بسيار خطرناكي از سازمان هاي
فلسطيني بودند كه عملياتي را در گذشته عليه نيروهاي اسرائيلي انجام داده بودند».
يكي
از برادران مجاهد لبناني به نام «حسن مقلد» كه يك سال و نيم در زندان هاي مختلف
اسرائيل زنداني بوده در مصاحبه اي كه روزنامه «العهد» ارگان حزب الله لبنان با او
كرد راجع به داستان شب فرار چنين مي گويد:
«ما
در شب 17 ماه مبارك رمضان قرآن و دعا خواندند و سرودهاي اسلامي را با صداي بلند
دسته جمعي خوانديم. در همين زمان بود كه برادران فلسطيني ما آهن هاي پنجره زنداني
كه آن شش نفر در آن بودند را مي بريدند و توانستند در زير طنين صداي قرآن و شعار و
دعا و سرودهاي انقلابي ما بدون اين كه نيروهاي اسرائيلي بفهمند، پنجره را بشكنند و
از آنجا خارج شوند. و بعد از فرار آنها سربازان اسرائيلي حمله كردند به زندان و
زندانيان را مورد ضرب و شتم قرار دادند و زندان را تفتيس كردند به خصوص آن اطاقي
را كه محل سكونت آن شش نفر از جوانان جهاد اسلامي فلسطين بود».
درگيري
شجاعانه با نيروهاي اسرائيلي:
علي
رغم اين كه نيروهاي سازمان هاي ديگر وقتي از زندان آزاد مي شوند يا موفق به فرار
مي شوند خاك فلسطين را ترك مي كنند ولي اين برادران، مرگ و زندگي خودشان را در
داخل سرزمين فلسطين مي دانند و سرنوشت خودشان را مرتبط با فلسطين اسلامي مي
انگارند، اين برادران چند روز بعد از آزاديشان از زندان در يك جنگ بسيار وسيع و
غرور آفرين با نيروهاي اسرائيلي درگير شدند. در اين درگيري كه تعداد زيادي از
نيروهاي اسرائيلي در غزه كشته شدند، چهار نفر از اين برادران و نيروهاي جهاد
اسلامي به شهادت رسيدند و اين حركت آن چنان موجي در غزه و سراسر فلسطين اشغالي به
وجود آورد كه عكس اين شهدا در تمام خانه هاي فلسطين، غزه، كرانه غربي، قدس و ساير
نقاط به در و ديوار و در داخل خانه ها نصب شد و آنان به عنوان «رهبران ملي فلسطين»
مورد تمجيد مردم قرار گرفتند و روحيه بسيار بالائي را به جوانان فلسطيني داد، عظمت
اين كار آن قدر بود كه رئيس هلال احمر غزه ـ كه طبيعتا هلال احمر يكي از ادارات
اسرائيل است ـ به نام آقاي «عبدالشافي» رسما در مصاحبه اي گفت: «تصميم اين
زندانياني كه فرار كردند و تصميم گيريشان راجع به اين كه باقي بمانند و بجنگند به
جاي آن كه فرار كنند بسيار بعيد به نظر مي رسيد و شكي نيست كه اين حركت باعث خواهد
شد كه روحيه بسيار قوي در ميان فلسطينيان به جاي بگذارد» و اضافه كرد: «سازمان
جهاد اسلامي جايگاه بسيار بارز و ويژه اي نسبت به جنگ با اشغالگران فلسطين به خودش
اختصاص داده است».
در
زمينه كيفيت شروع قيام همگاني مردم فلسطين آن چه در تاريخ جهان به رسميت شناخته
شده و ثبت گرديده است: اين قيام نقطه آغازينش 9 دسامبر 1987 مطابق با 18 آذر ماه
1366 است گر چه اين روز را به عنوان روز حقيقي و واقعي شروع قيام نمي توان قلمداد
كرد بلكه در اين روز قيام به صورت سراسري در آمد و باعث تعطيلي كل سرزمين هاي
اشغالي شد. اين قيام و تعطيلي و اعتصاب همگاني در اثر عملياتي كه انقلابيون مسلمان
جهاد اسلامي داشتند صورت گرفت. و براي درك بهتر بايد برگرديم به تاريخ ششم دسامبر
يعني حدودا چهار روز قبل از اعتصاب سراسري كه در اين روز در خيابان هاي غزه، جهاد
اسلامي دست به يك حركتي زد كه منجر به انتقام جوئي نيروهاي صهيونيستي در 8 دسامبر
شد و در اين روز چهار نفر از كارگران بي دفاع به وسيله نفربرهاي صهيونيستي در يكي
از خيابان هاي غزه زير گرفته شدند و به شهادت رسيدند. اين عمل سبب شد كه سراسر غزه
به اعتصاب عمومي كشيده بشود و مردم دست به تظاهرات بزنند كه از روز بعد اعتصاب به
ساير نقاط گسترش پيدا كرد. در اين جا به طور اختصار ما عوامل مستقيم و غير مستقيم
اين انتفاضه را مي توانيم فهرست كنيم. اين علل به دو دسته تقسيم مي شوند، عوامل
مستقيم و عوامل غير مستقيم.
عوامل
حركت عمومي مردم مسلمان فلسطين:
عوامل
مستقيم اين حركت از هفته اول اكتبر 87 شروع شد كه شش نفر از برادران جهاد اسلامي
از زندان آزاد شدند و چهار نفر از آن ها در يك عمليات متهورانه و بي نظير با
نيروهاي صهيونيستي درگير و موفق شدند كه رئيس ساواك منطقه غزه را در روز روشن و
جلوي انظار عموم مردم در وسط شهر غزه به هلاكت برسانند. به دنبال اين حركت،
مجاهدين جهاد اسلامي در يك جنگ چند ساعته با نيروهاي دولتي به نبرد پرداختند و با
استفاده از كمين هاي مختلف شهري و حركت هاي بسيار زيباي چريكي، نيروهاي زيادي از
اسرائيل را به هلاكت رسانده و سرانجام خودشان نيز به شهادت رسيدند. اين حركت باعث
شد كه مرم غزه عظمت و شكوه و شرافت خاصي را احساس بكنند و از اين به بعد در غزه به
مدت دو ماه مرم با اجتماع در مساجد و محافل به راهپيمائي ها و اعتصابات پراكنده
دست زدند و پس از اين عمليات بود كه رژيم صهيونيستي تصميم گرفت «شيخ عبدالعزيز عوده
استاد دانشگاه اسلامي غزه و امام جماعت مسجد شهيد عزالدين قسام» را دستگير و
زنداني كردند. به دنبال دستگيري ايشان مردم دست به اعتصاب و تظاهرات سراسري بيشتري
در نوار غزه زدند كه البته اين هنوز آغاز حركت گسترده نبود.
عوامل
غير مستقيم حركت عمومي مردم فلسطين هم كه يكي از دو سال قبل آغاز شده بود و عبارت
از عملياتي بود كه در سراسر سرزمين هاي اشغالي توسط جهاد اسلامي صورت گرفته بود كه
به تفصيل بيان كرديم.
بنابراين
در يك جمع بندي نهائي ابعاد مختلف اين قيام را مي توانيم در چند فراز خلاصه كنيم.
بعد
اصلي اين قيام و اين انتفاضه «بُعد اسلامي» آن است كه مهم ترين بعد از ابعاد اين
قيام به شمار مي رود. نقطه انفجار اين قيام از مساجد و توسط ائمه جماعات،
روشنفكران اسلامي و فارغ التحصيلان مصري بوده و در ميان جوان ها به سرعت گسترش
پيدا كرده و اگر هم برخي از عناصر ملي گرا و يا غير اسلامي و يا چپي در ميان
دستگير شدگان با اين قيام وجود دارند، قطعا حركتشان و شعارشان اسلامي است. براي
مثال از قول شيخ عبدالعزيز عوده اين مطلب را نقل مي كنيم كه «يكي از رهبران
كمونيست ها در زندان به او گفته بود كه من در حال خروج از يكي از مساجد غزه و سر دادن
شعار الله اكبر دستگير شده ام و نه به علت كمونيست بودنم دستگير شده باشم».
بعد
دوم «شموليت» اين قيام است. اين نهضت تمام عيار بوده و شامل كليه طبقات و اقشار
مردم مي شود و در دست يك گروه و سازمان سياسي نظامي خاص نيست بلكه كليه جريانات
داخلي و خارجي فلسطيني در آن شركت دارند و اين حركت متكي به وجود توده هاي مرم است
و مي توانيم بگوئيم كه هيچ نيروي به عنوان رهبري كننده اين حركت گسترده نمي تواند
قلمداد بشود. اين حركت، حركت خود جوش مردمي با انگيزه اسلامي است.
بعد
سوم اين حركت «سلاح استرتژيكي» مردم است كه در اينجا به كار گرفته شده است. اسلحه
جديد مردم يك سلاح خاصي است كه موجب ترس و وحشت شديد اسرائيل گرديده و آن اسلحه
«استفاده مردم از سلاح سنگ است» و نه تفنگ و يا امكانات پيشرفته تكنولوژيك نظامي
كه وابستگي به خارج دارد و گروه و سازمان سياسي نظامي را وابسته به كشور و قدرتي
مي نمايد كه بايد تابع سياست هاي او نيز باشد. لذا اين بعد خودكفائي تسليحات مردمي
در اين حركت عمومي فلسطين است و اين باعث شد كه اسرائيل به شدت نگران بشود و براي
صهيونيست ها بسيار شكننده است به خصوص كه در داستان ها اين مسئله آمده كه: «حضرت
داود وقتي جوان بود به وسيله سنگ و با استفاده از فلاخن سلطان قدرت مند فلسطيني به
قتل رساند» و اين نوع عمل براي يهوديان به عنوان يك اسطوره مقدس محسوب مي شود و
همان اسلحه سنگ امروزه در دست بچه ها و نوجوانان فلسطيني براي اخراج يهوديان از
سرزمين هاي فلسطين به كار گرفته مي شود كه اثرات روحي و رواني بسياري بر يهوديان
داشته و بهتر است به گفته شيمون پرز توجه كنيم كه نشان دهنده عمق وحشت صهيونيستي
است. شيمون پرز راجع به اين مرحله از مبارزه گفته است: «من از خدا مي خواهم كه
انتقام ما را از اين مردم بگيرد». اين نهايت احساس ضعف يك فرعون ستمگر است. فرعون
و طاغوت صهيونيست امروز در برابر اسلحه استراتژيك مردم پابرهنه فلسطين اين گونه
زبون و ذليل شده است.[1]
بعد
چهارم انتفاضه و قيام اسلامي فلسطين «استمرار» اين حركت و قيام است برخلاف حركت ها
و قيام هائي كه در گذشته و در طول چهل سال اشغال فلسطين وجود داشته و علي رغم تمام
تلاشهائي كه از سوي ابرقدرتهاي جهان خوار صورت گرفت و علي رغم حركت هاي سران مرتجع
عرب و شگردهاي مختلف «ساف» جهت كنترل اين قيام، مردم فلسطين به حركت خودشان ادامه
دادند و اين حركت اسلامي مردم فلسطين استمرار يافت. ادامه اين قيام با توجه به
وحشي گريهاي نيروهاي اسرائيلي و شكنجه و به شهادت رساندن زنان و كودكان و جوانان و
پيران فلسطيني نشان دهنده ياس كلي مرم فلسطين از حسن نيت ابرقدرت ها و غرب و شرق
است و هم چنين مايوس شدن مردم فلسطين از سران كشورهاي عربي و حتي سازمان هاي آزادي
بخش فلسطين است به اين معني كه آنها به اين نتيجه رسيدند كه هيچ كس براي آنها كاري
نمي كند و براي نجات آنها و آزادي سرزمينشان دل نمي سوزاند و اين خود مردم فلسطين
هستند كه بايد قيام كنند.
بعد
پنجمي كه مي توان ذكر كرد: مسئله «عدم وابستگي» اين قيام و استقلال انتفاضه است.
اصولا هر حركت و قيام و انقلابي در كشورهاي مختلف جهان با تحريك يك قدرتي در پشت
صحنه محقق مي شود و يا بايد وابستگي مادي، معنوي و سياسي به شرق و يا غرب و يا در
يك بعد كوچكتري و چارچوب پائين تري وابستگي به كشورهاي جهان سوم و عرب داشته باشد
حتي احزاب و سازمان ها چنين وابستگي هائي را دارند و لذا نمي توانند خودكفا باشند،
مثلا احزاب از نظر مادي و از نظر سياسي وابستگي دارند و بالاجبار بايد نقطه نظرات
و سياست هاي آن كشوري كه از آن ها حمايت مي كند از حيث مادي و يا از حيث معنوي و
سياسي تبعيت بكنند. ما در اين مدت بيش از يك ساله انتفاضه شاهد بوديم سياست هاي
جهان شرق و غرب و كشورهاي عربي و اسلامي بر اين مبتني بود كه اين حركت كنترل و
متوقف بشود. شاهد تحركات عربستان سعودي تحركات مبارك و مصر، تحركات ديگر كشورهاي
عربي و حتي سازمان آزادي بخش فلسطين بوديم كه اينها سعي مي كردند حركت هاي داخل
فلسطين را در كنترل خودشان داشته باشند و حتي المقدور اين حركت ها را متوقف سازند
ولي نتوانستند چنين كاري را بكنند و اين دليل بسيار محكمي بر استقلال اين انتفاضه
و قيام ملت فلسطين است..
ششمين
بعد كه راجع به انتفاضه مي توانيم برشماريم با توجه به علل مستقيم و غير مستقيم
انتفاضه و ابعاد آن، ثابت مي شود كه اين قيام، يك حركت آگاهانه بوده و انتفاضه از
خلاء به وجود نيامده است. من فكر مي كنم كه پژوهشگران و اهل مطالعه و تحقيق و
بررسي بايد توجه داشته باشند كه اين حركت و قيام آن گونه اي كه تحليل گران سياسي،
خبرگزاري هاي صهيونيستي و حتي بعضي از سران عرب و مرتجعين و سازمان هاي چپ و راست
فلسطين مطرح مي كنند كه تصادفي است و خود به خود به وجود آمده و گسترش پيدا كرده،
اين گونه نيست. اين حركت تصادفي نيست؛ حركت خود به خودي، عاطفي و موقتي نيست؛ اين
يك حركت آگاهانه، منظم و حساب شده است كه توسط جوانان مبارز و انقلابي فلسطين شروع
شده و استمرار پيدا كرده است. اين حركت معلول بحث و بررسي هاي فراواني است كه در
اثر تلاقي افكار دهها شخصيت اسلامي فلسطيني و غير فلسطيني و تجربيات هفتاد ساله
مردم مسلمان در مبارزه با استعمار انگليس و صهيونيست به دست آمده است و از همه
مهمتر تجربه عظيم انقلاب اسلامي كمك بسيار موثري در شكل گيري اين انتفاضه داشته و
نقش تعيين كننده اي را ايفا كرده است. به هر حال با شكل گيري عوامل مختلفي كه در
آغاز اين قيام و حركت و حالت اسلامي موثر بوده و جنبشي به نام حركت جهاد اسلامي در
فلسطين به وجود آمد و نتيجه عمليات اين جنبش اين انتفاضه است كه امروز ما شاهد آن
هستيم.
حضور
گروههاي اسلامي در قيام مردم مسلمان فلسطين:
گروه
هاي اسلامي كه در سازمان هاي مختلف و تشكيلات هاي گوناگون در صحنه مبارزات فلسطين
بوده و هستند و احيانا نقش عمده و يا جزئي را در قيام ملت فلسطين ايفا مي كنند به
چند دسته تقسيم مي شوند:
اول
ـ جنبشي است تحت عنوان «حركة المقاومة الاسلاميه» كه با عنوان «حماس» در صحنه
فلسطين مشغول فعاليت است. اين حركت و جنبش پس از قيام سراسري مردم فلسطين به وجود
آمده و شاخه مبارزاتي جنبش «اخوان المسلمين» فلسطين است كه از سوي رهبري بين
المللي اخوان المسلمين حمايت مي شود. حماس در حال حاضر نقش عمده اي در تظاهرات و
بسيج مساجد و اعتصابات عمومي مردم دارد ولي متاسفانه در اثر رقابت شديدي كه با
«جهاد اسلامي» دارد به اشتباهات بزرگي دست زده است، مثلا يكي از شخصيت هاي معروف
حماس كه با «شيخ عبدالعزيز عوده» از فلسطين اشغالي به لبنان تبعيد شده است، به
كشورهاي عربي سفر كرده و سعي در متهم كردن «جهاد اسلامي» داشته و چنين مطرح مي كند
كه «جهاد اسلامي» وابسته و مزدور ايران است! و از طرفي ديگر رهبري حماس به خاطر
قدرت و بنيه مالي بالائي كه دارد و از حيث تبليغاتي هم قوي است، توانسته با ارتباط
گرفتن با «سازمان آزادي بخش فلسطين»، شرايط خوبي را به نفع تشكيلات خودش به وجود
بياورد. بنابراين اشتباه عمده حماس اين است كه درگير اختلافاتي با جهاد اسلامي است
و از طرف ديگر رقيبي براي «ساف» به شمار مي رود و به هر حال مي خواهد كه خودش به
تنهائي در صحنه عنوان شود و لذا براي اين كه در رقابت با «ساف» عقب نماند،
بالاجبار احيانا با اسرائيلي ها هم ممكن است حاضر به گفتگو شود و يا مصاحبه هائي
با دستگاه هاي ارتباط جمعي اسرائيل برگزار كند كه اين در شان يك گروه اسلامي و
حركت اسلامي نيست.
يكي
از اين موارد، مصاحبه تلويزيون است كه يكي از رهبران حماس «شيخ احمد ياسين» در
سپتامبر 1988 به عنوان رهبر «جنبش اسلامي غزه» كرده است. او در پاسخ مفسر تلويزيون
اسرائيل كه سوال كرد: اگر اسرائيل حقوق ملت فلسطين را بپذيرد، آيا گروه هاي اسلامي
حاضرند از لحاظ اصولي و مبنائي با اسرائيل مذاكره كنند؟ ايشان در جواب مي گويد:
«بگذار اول اسرائيل اعلام كند آنگاه مي شود راجع به اين موضوعات بحث كرد»! و به
قول ايشان «لكل حادث حديث». اين مطلب را مجله كويتي «المجتمع» شماره 884 مورخ 16
صفر 1409 هجري نقل كرده است كه اين مجله ارگان اخوان المسلمين است و اصولا در اين
جا اين نكته مطرح است كه يك حركت اسلامي به هيچ وجه با هيچ دستگاه و موسسه و اداره
اي از ادارات صهيونيستي و اسرائيلي نبايد همكاري و مذاكره اي داشته باشد، چه رسد
به اين كه از او چنين سوالي شود و او قاطعانه چنين همكاري را رد نكند.
دومين
حركت اسلامي كه وجود دارد «حركة الجهاد الاسلامي في فلسطين» است كه همين جهاد
اسلامي است و عمليات مسلحانه هم دارد. اين دومين جناح و يا تشكيلات بزرگ اسلامي
است از نظر قوت و قدرت. البته بين جهاد اسلامي لبنان و جهاد اسلامي فلسطين فرق
بسيار عمده اي وجود دارد. فرق جهاد اسلامي در لبنان و فلسطين اين است كه جهاد
اسلامي در لبنان ممكن است كه يكي از شاخه هاي كوچك مقاومت اسلامي و حزب الله باشد
در حالي كه جهاد اسلامي در فلسطين درخت تناوريست كه خود اصل است و نه فرع يك
تشكيلات ديگر. بنابراين، جهاد فلسطين حاصل در آميخته شدن نيروهاي مبارزاتي جوانان
مسلمان است كه از نظر نظامي در فلسطين مرتبه اول را دارند. البته توده هاي مردم فلسطين
در اثر تبليغات وسيع و گسترده اخوان المسلمين با آنها ارتباط دارند ولي جهاد
اسلامي از ابتداي كارش سعي نموده با ايران رابطه داشته باشد و تلاش نموده به اشكال
مختلف اين رابطه را حفظ كند در اثر اين ارتباطات و علاقه خاصي كه به انقلاب و
رهبري انقلاب اسلامي ايران دارد، انتظاراتي را هم از انقلاب داشته و دارد كه
متاسفانه بر آورده نشده است. مركز اصلي آن در شهر غزه است و «شيخ عبدالعزيز عوده»
به عنوان پدر روحاني جهاد اسلامي به حساب مي آيد.
گروه
سوم ـ «حزب التحرير الاسلامي» است و جريان اسلامي كوچكي كه در صحنه تبليغات سياسي
به صورت آشكار حضور ندارد ولي از حيث تشكيلاتي به صورت مخفي حركت مي كند. اين حزب
در كشورهاي مختلف عربي حضور دارد و نمود اصلي اش در اردن است. حزب تحرير اسلامي
چون توانائي محاوره و مذاكره سياسي و گفتگوهاي رو در رو را با ساير احزاب ندارد.
بر اين اساس سعي در زندگي مخفي كرده و لذا در صحنه مبارزات علني نيست و روي اين
حساب نمي توانيم ارزيابي كنيم كه چه مقدار در انتفاضه اسلامي فلسطين مي تواند دخيل
باشد.
گروه
چهارمي كه در صحنه وجود دارد، گروه كوچكي است كه اعضايش سعي دارند بين اسلاميت و
عربيت جمع كنند و در داخل فلسطين هم روي اين نقطه خيلي پافشاري مي كنند! اينها يك
تيپ روشن فكري هستند كه اكثرا در بيت المقدس و اردن فعاليت دارند و يكي از شخصيت
هاي معروف آنان «قاضي الحسيني فرزند شهيد شيخ عبدالقادر الحسيني مفتي معروف» است و
آقاي قاضي الحسيني قبلا نماينده سازمان آزادي بخش فلسطين در ايران بود.
گروه
پنجم كه بيشتر حضور فعال داشته و در گذشته نيز يك جريان سلفيه اي در سرزمين هاي
اشغالي بوده به رهبري «شيخ اسعد بيوض تميمي» است كه رهبري اين جريان تحت تاثير
انقلاب اسلامي و حضور امام وارد صحنه مبارزه شده و تاكنون هم خوب عمل كرده و در
رابطه با مسائل مبارزاتي با بروز جهاد اسلامي و قيام مردم فلسطين مدتي با جهاد
اسلامي به مذاكره نشسته اند. شيخ بيوض قبلا در بيت المقدس از علماي بزرگ آن جا و
مفتي شهر بود كه در اثر سخنراني ها و مبارزاتش او را از بيت المقدس به اردن تبعيد
كردند. اما جرياناتي كه در رابطه با شخصيت هاي ديني و اسلامي فلسطين در گوشه و
كنار بوده و هستند و در اثر جنبش اخير مردم فلسطين تا حدودي جان گرفتند و حاضر
شدند در مبارزات وارد شوند كه اينها علماي شهرها و حتي روستاهاي فلسطين اشغالي و
فارغ التحصيلان مصر و اردن و بيت المقدس هستند و مهم ترين اين شخصيت ها «شيخ سعد
الدين العلمي» مفتي كنوني بيت المقدس است كه امثال او در روستاها و شهرها هستند و
يا امام جماعت هستند و يا مدرس علوم ديني و اسلامي و اين شخصيت هاي اسلامي امروز
با ملت فلسطين هم صدا شده اند و اين گوشه اي از جريانات اسلامي است كه در فلسطين
وجود دارد و مي شود از آنها نام برد.
مشكلات
قيام اسلامي فلسطين:
يكي
از مشكلات عمده قيام اسلامي مردم فلسطين، ضعف تبليغاتي «جهاد اسلامي» است زيرا
اصولا دنياي استكباري در تبليغاتي كه توسط صهيونيست ها انجام مي شود، سعي مي كنند
كه چهره جهاد اسلامي را به صورتي وارونه منعكس كنند و نظر مردم دنيا و افكار عمومي
را نسبت به آنها منفي و دنيا را نسبت به جهاد اسلامي بدبين كنند ولي اين قيام آن
قدر ابعاد گوناگوني دارد كه وسائل ارتباط جمعي آنها نمي توانند اين تابش وسيع
خورشيد قيام اسلامي فلسطين را زير پوشش تبليغاتي خودشان به صورت يك پارچه منفي
جلوه بدهند. بر اين اساس است كه جهان عرب و سازمان هاي مختلف فلسطيني سعي كردند كه
به هر حال در پرتو اين قيام براي خودشان آبرو و حيثيتي دست و پا و كسب كنند و به
قول معروف با اين قيام مثل گذشته يك تجارت جديد سياسي را داشته باشند يعني در حالي
كه نيروهاي اسلامي در داخل سرزمين هاي فلسطين فعاليت مي كردند، نان آن را سازمان
آزادي بخش فلسطين بخورد و همان طوري كه مكررا گفته شده جرقه قيام از مساجد زده شد
و توسط جنبش اسلامي در كل شهرها و روستاهاي گسترش پيدا كرد ولي پس از گذشت سه ماه
از اين قيام و در حالي كه جهانيان بهت زده به پايان عمر قيام اسلامي فلسطين مي
نگريستند و در انتظار پايان يافتن اين جنبش بودند متوجه شدند كه اين جنبش آن گونه
ريشه دار است كه به اين زودي ها پايان نمي پذيرد و وقتي مقداري سازمان هاي فلسطين
به خصوص «سازمان آزادي بخش فلسطين» به خود آمد، سعي كرد كه از اين ره توشه اي را
براي خودش دست و پا كند و بهترين مسير همان مسير بهره برداري تبليغاتي بود كه
كنترل تبليغاتي اين قيام اسلامي را با برنامه ريزي در دست گرفت البته علت اين كه
از حيث تبليغاتي «ساف» در صحنه آمد ضعف امكانات مادي و نداشتن تجربيات سياسي ريشه
دار نيروهاي جوان فلسطيني بود كه تازه پا به ميدان كار زار نظامي و سياسي گذاشته
بودند و نتيجه اين ضعف اين شد كه عملا ثمره اين قيام را سازمان هاي فلسطيني به
خصوص «الفتح» ربودند.
ناگفته
نماند كه آنها ابتداء سعي مي كردند تا تشكيلات داخل سرزمين هاي اشغالي را در كنترل
خودشان بگيرند كه از آن عاجز ماندند ولي در نقشه ديگري كه طرح ريزي كردند، سعي شان
بر اين بود كه رهبري تبليغاتي اين قيام را داشته باشند و لذا تعدادي از سازمان هاي
فلسطيني يك رهبري مشتركي را تشكيل دادند به نام «القيادة الموحدة للانتفاضه» كه
رهبري واحد انتفاضه فلسطين بود. اين رهبري مربوط مي شد به سه چهار تا از سازمان
هاي فلسطيني كه عبارتند از: «سازمان الفتح»، «الجبهة الشعبيه»، «گروه جرج حبش»،
«گروه نايف حواتمه» و «حزب كمونيست فلسطين» كه كلاً اعضاي سازمان آزادي بخش فلسطين
بودند ولي متاسفانه سازمان هاي اسلامي در داخل فلسطين به چنين وحدتي نرسيدند و در
رابطه با عملياتي كه در سرزمين هاي اشغالي انجام مي دادند هر يك اطلاعيه جداگانه
اي را پخش مي كردند و اين خود ضعفي بود كه از نظر تبليغاتي در رابطه با قيام مردم
فلسطين، ما شاهد آن هستيم.
مشكل
دوم اين است كه اين قيام اسلامي هم اكنون در يك محاصره كامل بين المللي قرار گرفته
است. رهبران قيام يا در زندان به سر مي برند و يا به خارج فلسطين تبعيد شده اند.
اين جنبش و قيام فاقد هر نوع امكانات مادي، تبليغاتي و سياسي مي باشد. انتفاضه در
داخل بين يك حلقه بسته از سوي اردن، سوريه، مصر و لبنان محاصره شده است البته قبلا
در اثر ارتباط اداري كه «كرانه غربي رود اردن» با اردن داشت، اين قيام مي توانست
يك نفسي بكشد اما با حركت خائنانه ملك حسين و قطع ارتباط اداري با كرانه غربي كه
نشانه يك همكاري و توطئه مشترك آمريكا و اسرائيل و اردن بود، اين ارتباط قطع شد.
نتيجه
اين مشكلات اين خواهد شد كه يا جنبش اسلامي فلسطين مجبور شود از برخي مواضع و اصول
عقيدتي سياسي و انقلابي خود دست بردارد تا بتواند نفسي بكشد و به حيات خودش ادامه
بدهد يا دست به دامان برخي از كشورهاي عربي بزند كه طبيعتا استقلالش را از دست مي
دهد و تا حدودي كه از كمك هاي آن كشور برخوردار مي شود وابسته به آن كشور خواهد شد
و نتيجتا از صحنه مبارزات اصولي خودش خارج مي شود و يا اينكه با سازمان آزادي بخش
فلسطين و ديگر سازمان هاي دست چپي و يا راستي فلسطين همسو شود و به يك نوع مبارزه
مسالمت آميز سياسي و ديپلماسي بسنده كند. ضمنا بايد آمادگي انجام حركت هاي قهرآميز
در داخل فلسطين را داشته باشد منتهي آن حركت ها كنترل شده باشد تا اين كه با سياست
هاي كلي سازمان آزادي بخش فلسطين مغاير نباشد.
خطرات
تهديد كننده، قيام اسلامي مردم فلسطين:
خطرات
احتمالي كه اين قيام را تهديد مي كند توافق ضمني ساف و سران مرتجع عرب است تا آن
كه همگي به صورت دسته جمعي از مردم فلسطين بخواهند كه مبارزه قهرآميزشان را متوقف
كنند؛ همان خطري كه در سال 1936 اتفاق افتاد بار ديگر اتفاق بيافتد. در سال 36
شاهان و روساي مرتجع عرب اين كار را كردند و به بهانه وعده هائي كه انگليس به ملك
عبدالعزيز داد، بعد از آن كه مرم فلسطين شش ماه به رهبري «شيخ عزالدين قسام» قيام
كردند و اعتصاب كردند و اسرائيل را به زانو در آورده و ابرقدرت ها را مايوس كرده
بودند اين روساي وابسته و مزدور عرب به مردم فلسطين قول دادند كه اگر آنها دست از
مبارزه شان بر دارند آنها با ارتباطاتي كه دارند، مشكلات فلسطين و خواسته هاي مردم
فلسطين را بر آورده مي كنند و امروز هم ممكن است به بهانه تشكيل «كنفرانس بين
المللي خاورميانه» و رفع مشكلات مردم فلسطين به صورت مسالمت آميز، بار ديگر آن خطر
متوجه اين قيام و انتفاضه شود كه البته با توجه به آگاهي مردم و حضور نيروهاي
اسلامي در صحنه، اين يك احتمال ضعيف است اما رهبران اين قيام بايد آمادگي كامل خود
را جدا در مقابل اين حركت ها حفظ نمايند.
خطر
دومي كه متصور است ايجاد تفرقه و فتنه در ميان جناح هاي مختلف اسلامي است زيرا
دشمن سعي در ايجاد تفرقه بين جناح هاي اسلامي و ملي فلسطين را دارد كه به جاي جنگ
با صهيونيست ها به جنگ يكديگر بشتابند و اين اقدام دشمن اول به صورت اطلاعيه و
نشريه و كتب، بعد هم به شكل فيزيكي با يكديگر مبارزه كنند و زمزمه اين اختلافات در
داخل سرزمين هاي اشغالي و خارج هم اكنون به گوش مي رسد كه اميدوار هستم رهبران
جناح هاي مختلف اسلامي هوشيار باشند و دشمن اصلي را تشخيص بدهند و شگردهايش را
بفهمند.
خطر
سوم ـ قبول قطع نامه شماره 181 سازمان ملل است كه در سال 1947 اين قطع نامه از سوي
«شيخ امين الحسيني» رد و تحريم شد. آن موقع شيخ امين الحسيني مفتي وقت بيت المقدس
بود، و هيچ يك از سازمان ها و گروه هاي فلسطيني، اين قطع نامه را تاكنون قبول
نكرده بودند تا آن كه «مجلس ملي فلسطين» كه اخيرا تشكيل شد، عرفات اعلام كرد كه
اين قطعنامه را قبول كرده است و اگر ـ خداي ناخواسهت ـ جنبش اسلامي فلسطين تحت
تاثير رهبري «ساف» قرار بگيرد و حاضر شود كه اين قطعنامه را بپذيرد، عملا فلسطين
به دو قسمت عربي و اسلامي تقسيم مي شد. و اين يكي از آن مواردي است كه به شدت قيام
را با خطر جدي مواجه خواهد كرد زيرا كه مرم با پذيرش اين قطعنامه از سوي جناح ها و
گروه هاي اسلامي فلسطين، طبيعتا دست از مقاومت برخواهند داشت. البته اين مجملي بود
از بحث هاي مختلف راجع به قيام اسلامي مردم فلسطين كه به اميد حق بتوانيم در ادامه
راجع به برنامه هاي ساف، ابرقدرتها و كشورهاي عربي مطالبي را داشته باشيم.
ادامه
دارد
امام
خميني:
*
اكنون كه مسلمانان انقلابي و شجاع فلسطيني با همتي عالي و با آواي الهي از معراج
گاه رسول ختمي (ص) و سلم خروش برآورده و مسلمانان را به قيام و وحدت دعوت نموده
اند و در مقابل كفر جهاني نهضت نموده اند، با كدام عذر در مقابل خداوند قادر و
وجودان بيدار انساني مي توان در اين امر اسلامي بي تفاوت بود؟ اكنون كه خون جوانان
عزيز فلسطين، ديوارهاي مسجد قدس را رنگين كرده است و در مقابل مطالبه حق مشروعشان
از مشتي دغلباز با مسلسل جواب شنيده اند، براي مسلمانان غيرتمند عار نيست كه به
نداي مظلومانه آنان جواب ندهندو همدردي را با آنان اظهار نكنند؟…
(25/1/61)
1ـ نام جالوت در
آيات 250، 251 و 252 سوره بقره ذكر گرديده است و داستان طالوت و كشته شدن جالوت به
دست حضرت داود (ع) از آيه 247 تا آيه 252 درج گرديده است:
بيان
قرآن: بني اسرائيل از پيغمبر خود درخواست كردند كه فردي را به عنوان پادشان براي
آنان تعيين نمايند تا به همراهي او با دشمن بجنگند و پيغمبر آنان به ايشان گفت كه
خداوند طالوت را بر شما برگزيد و عده اي از اسرائيليان در ابتدا به دليل برتري
مال، حكومت طالوت را نپذيرفتند تا آن كه پيامبرشان به آنان گفت كه خداوند او را
برگزيده و او را از جهت دانش و قواي جسماني برتري داده و او تابوت را براي شما
خواهد آورد و از آن تابوت شما سكينه و آرامش خواهيد يافت و يادگار خاندان موسي و
هارون را در آنجا مي يابيد، بني اسرائيل پادشاهي طالوت را پذيرفته و بعد از گذشتن
از انهار به مقابله با سپاه جالوت برخاستند و از خداوند درخواست پيروزي و صبر
نموده و جالوت را داود به قتل رسانيد و خداوند به داود پادشاهي و حكمت ارزاني
داشت.
بيان
تورات: در تورات نام جالوت «جليات» ذكر شده و داستان چنين است، شموئيل پيامبر بني
اسرائيل (طالوت) را به پادشاهي بني اسرائيل مسح كرد و به جنگ فلسطينيان رفت و يكي
از فلسطينيان به نام جليات (جالوت) كه پيكري آراسته و قامتي بلند داشت، با اسلحه
كامل چهار روز به ميدان جنگ مي آمد و مبارز طلب مي كرد اما هيچ كس را جرات مبارزه
با او نبود تا اين كه داود بن يسا كه براي برادران خويش آذوقه به ميدان جنگ برده
بود سخن فلسطيني (جليات ـ جالوت) را شنيد و آماده جنگ با او شد و شائول وعده داده
بود دختر خود را به تزويج قاتل جليات در خواهد آورد و او را از مال توانگر خواهد
نمود و داود با قامتي كوتاه با فلاخن و چوب دستي خود به جنگ جليات (جالوت) رفته و
او را از پاي در آورد.