جهان اسلام رويشها و ريزشها
قسمت چهارم
غلامرضا گلى زواره
4- جامو و كشمير
بعد از ورود استعمار انگليس به هند و فروپاشى مغولان كبير، منطقه كشمير ابتدا به دست افغانان و سپس به دست سيكها افتاد، در دهه 1940 م كه موضوع استقلال پاكستان از هند مطرح بود، يك مهاراجه هندى بر كشمير حكمرانى مىكرد، در حالى كه 78% مردمش مسلمان بودند. در اين زمان ميان جواهرلعل نهرو و محمد على جناح و هم چنين احزاب كشميرى بر سر استقلال يا پيوستن كشمير به پاكستان اختلاف نظر بود.
بعد از استقلال پاكستان در سال 1947 م مهاراجه كشمير مايل به امضاى قراردادى در زمينه توقف دخالت در امور كشمير با هند و پاكستان بود، پاكستان اين امر را پذيرفت اما هند نه رد كرد و نه مورد پذيرش قرار داد. درگيرىهايى هم ميان مردم كشمير با نيروهاى مهاراجه روى داد. برخى از مردم سر حد شمال غربى پاكستان با ادامه درگيرىها به كمك مردم كشمير آمدند، در همين زمان مهاراجه كشمير قرار داد الحاق به هند را امضا كرد و خواستار كمك نظامى هند شد، هندوستان نيز نيروهاى خود را به سوى اين سرزمين اعزام نمود. از اين پس درگيرىهاى مرزى بين دو كشور رفته رفته تشديد گرديد و پيشنهاد همه پرسى توسط سازمان ملل متحد كه در قطع نامههاى گوناگون مطرح شده بود مورد قبول طرفين قرار نگرفت.
از آنجا كه كشمير از شمال با چين، روسيه و افغانستان هم مرز است، اين پديده امنيت اين منطقه را براى هند حياتى نموده است، از سوى ديگر اشغال كشمير توسط هند تهديد مستقيم براى پاكستان به حساب مىآيد زيرا دو راه مواصلاتى مهم و شبكه راه آهن در سرحد و شمال شرقى پنجاب از كنار كشمير مىگذرد و سرچشمههاى سه رودخانه عمده پاكستان در كشمير قرار دارد.
ريشه بحران كشمير به اوت سال 1947 م بر مىگردد كه انگلستان در طرح تقسيم، تكليف آن را روشن نكرد و در هالهاى از ابهام باقى گذاشت و زمينه را براى شكلگيرى نزاع مستمر بين هند و پاكستان فراهم كرد. به طورى كه تاكنون اين دو كشور براى سه بار در سالهاى 1947م، 1965 و 1971 و چهارمين بار در سال 1999م با يكديگر درگيرى نظامى پيدا كرده و در طول اين مدت بارها نيروهاى مرزى در منطقه كشمير درگيرى داشتهاند، اين بحران به رقابت تسليحاتى گسترده ميان اين دو قدرت كمك كرده و نوعى تكامل هستهاى را موجب گشته است كه اين رقابتهاى خطرناك، آزمايشهاى موشكى و اتمى نگرانى هايى را براى آسياى جنوبى و حتى جهان بوجود آورد. شوراى امنيت طى قطعنامههايى كه تصويب كرده است، پيشنهاد داده كه نيروهاى نظامى از كشمير عقب نشينى كنند، سرنوشت مردم به خودشان واگذار شود كه همه پرسى آن را مشخص مىكند و نيز يك حكومت انتقالى تشكيل گردد تا به اوضاع داخلى اين قلمرو رسيدگى كند.
هند و پاكستان هم پس از جنگ 1971 م در سال 1972 م موافقت نامه معروف سيملا را امضاء كردهاند امّا همچنان كشمير در بحرانهاى شديد سياسى و اجتماعى به سر مىبرد و به دليل همين تشنجها علاوه بر آن كه مردمان اين سرزمين بر خلاف منابع فراوان معدنى، آبى و زراعى، در فقر و محروميت بسر مىبرند در درگيرىهاى خونين هزاران كشته دادهاند.
در دهههاى اخير احزابى مانند «كنفرانس مسلمانان جامو و كشمير» و «جبهه آزادى بخش جامو و كشمير» در اين ايالت فعاليت هايى كردهاند و چند انتخابات از جمله در ارديبهشت و شهريور سال 1375 ه.ش در اين ناحيه برگزار شد، با اين حال درگيرىهاى نظامى همچنان ادامه دارد.(1)
5 – چچن اينگوش
چچن اينگوش در پنجم دسامبر 1936 م از ادغام منطقه خودمختار چچن، كه در سال 1921 م تأسيس شده بود و ناحيه خودمختار اينگوش(بوجود آمده در سال 1924م) پديد آمد، كه با 19300 كيلومتر مربع مساحت از جنوب شرقى به داغستان، از جنوب غربى به گرجستان و از شمال به روسيه محدود مىباشد. با فروپاشى شوروى و ايجاد فضاى باز سياسى بخش عمدهاى از اين منطقه در سال 1991 به جمهورى چچن تبديل گرديد، پس از اعلام استقلال، شوروى (روسيه كنونى) تلاش نمود بارديگر آن را به تصرف درآورد ولى موفق نشد، چون روسها از روش مبارزه مستقيم با اقوام چچن اينگوش مأيوس گرديدند از طريق شكنجههاى شديد مبارزين و اجيركردن افراد و نظارت بر فعاليتهاى تبليغى و مذهبى و ايجاد اختلاف بين مسلمانان اين منطقه به مقاصد شوم خود ادامه دادند.
بحران دردناك و تأثرآور چچن اينگوش از موقعى آغاز مىگردد كه ارتش روسيه تهاجم خونينى را بر عليه مردمان اين ناحيه آغاز كرد و با تقويت نيروهاى نظامى و انباشت ذخيره تسليحاتى خود و حمله به افراد بىدفاع موجب آوارگى بيش از دويست هزار نفر و كشته و زخمى شدن صدها نفر شده است هجوم انسانهاى مظلوم و بى دفاع چچن به مرزهاى اينگوش، داغستان و گرجستان براى رهايى از آتش جنگ قلب مسلمانان جهان را به درد و اندوه واداشت.
پس از آن كه جوهر دادايف (كه در انتخابات نوامبر 1991 م به رياست جمهورى چچن رسيد) در يك حمله موشكى روسيه كشته شد، اوضاع تا حدودى آرام گشت و مبارزان چچنى به شهر و خانههاى خود بازگشتند و شهر گروزنى (مركز چچن) را كه نيمى از آن ويران شده بود در اختيار گرفتند و به دنبال آن قرارداد ترك مخاصمه بين قواى روسى و مبارزان چچنى به امضاء رسيد و در ژانويه سال 1997 م اسلان ماسخادوف به رياست جمهورى انتخاب گرديد. در سال 1999 م پس از آن كه داغستانىها اعلام استقلال كردند، استقلال طلبان چچن دوباره استقلال سرزمين خود و جدايى از فدراسيون روسيه را خواستار شدند كه اين بار هم با واكنش شديد روسيه روبرو شدند و ارتش روسيه از هوا و زمين بر چچن تاخت و آنجا را تصرف كرد.(2)
6- قبرس
كشور قبرس جزيرهاى است در آسياى جنوب غربى، در آبهاى خاورى درياى مديترانه و در حدود 75 كيلومترى سواحل جنوبى تركيه و در 16 اوت 1960 م استقلال قبرس رسماً اعلام گرديد. اختلافات ميان يونانىها و تركهاى اين كشور كه سابقهاى طولانى دارد در سال 1963 م آغاز شد و تا مرز جنگ داخلى و دخالت نيروهاى حافظ صلح سازمان ملل متحد پيش رفت. در سال 1974 م تركيه براى حمايت از تركهاى قبرس، به اين كشور نيرو اعزام داشت و اين سرزمين به دو ناحيه ترك نشين و يونانى نشين تقسيم گرديد.
در سال 1983 م جامعه ترك قبرس، جمهورى قبرس شمالى را اعلام داشت كه جز تركيه هيچ كشورى آن را به رسميت نشناخت. با وجود قطع نامههاى گوناگون سازمان ملل و مذاكرات طرفين هنوز اتحاد دو بخش قبرس به وقوع نپيوسته و مانعى بزرگ بر سر ورود تركيه به اتحاديه اروپا شده است.
تلاشهاى قبرس براى عضويت در سازمان ملل متحد بىنتيجه مانده و اين سازمان عضويت قبرس را منوط به اتحاد ميان دو قسمت و تشكيل يك كشور واحد دانسته است.
در پى قطعى شدن عضويت قبرس در اتحاديه اروپا براى سال 2004 م، عدهاى از اهالى ترك نشين قبرس در اواخر سال 2002 م با برپايى تظاهراتى خواهان وحدت دو بخش اين كشور شدند.
در هر حال بحران قبرس براى يكى از مهمترين كشورهاى اسلامى يعنى تركيه مشكلات زيادى را به وجود آورده است.(3)
7 – جمهورى عربى صحرا
كشور صحرا در شمال غربى قاره آفريقا و در ساحل شرقى اقيانوس اطلس واقع است و از شمال به مغرب(مراكش)، از شمال خاورى به الجزاير و از شرق و جنوب به موريتانى محدود است، 284000 كيلومتر مربع مساحت دارد ولى حدود سيصدهزار نفر سكنه آن مىباشد.
صحرا مدتها تحت سلطه فرانسه و اسپانيا بوده است و اين كشورها از منابع نيترات و فسفات آن بهره بردارى فراوان كردهاند.
پس از آن كه در سال 1966م سازمان ملل متحد به اسپانيا توصيه كرد كه ميزان علاقهمندى ساكنان صحرا را نسبت به حقوق خود طى يك همه پرسى مورد ارزيابى قرار دهد، تظاهرات وسيعى در اين منطقه به وقوع پيوست و در دهم مى 1973 م جبهه پوليساريو موجوديت خود را در اين منطقه اعلام كرد و دولت اسپانيا را ناگزير به برگزارى همه پرسى براى اعطاى خودمختارى به صحرا نمود دولتهاى مغرب و موريتانى از اين فرصت بهره بردارى نمودند و ادعا كردند چون صحرا وابستگىهاى قومى و فرهنگى به اين كشورها دارد، لذا اداره امور صحرا به مراكش و موريتانى واگذار شد جبهه پوليساريو كه خود را تنها نماينده مردم محروم و مظلوم صحرا مىداند با اين وضع مخالفت كرد و بخشهاى مهمى از صحرا مورد تهاجم ارتش مراكش قرار گرفت و شمار زيادى از مردم كشته شدند و غالب شهرهاى شمالى خالى از سكنه گرديدند و مردم بى خانمان و آواره گشتند و گروههاى كثيرى به الجزاير پناه بردند.
در فوريه 1976 م اسپانيايىها صحرا را ترك كردند و به دنبال آن پوليساريو استقلال و موجوديت جمهورى دموكراتيك عربى صحرا را اعلام داشت و اگرچه بسيارى از كشورها اين موضوع را به رسميت شناختند ولى از سوى مغرب و موريتانى اين استقلال رد گرديد و جبهه مورد اشاره رودر روى اين كشورها قرار گرفت، كودتاى سال 1978 م موريتانى به بهبود روابط پوليساريو و موريتانى منجر شد و اين كشور نيروهاى خود را از صحرا فرا خواند و استقلال كشور مزبور را به رسميت شناخت.
دولت مراكش اجازه نداد همه پرسى ژانويه سال 1992م برگزار گردد و در سال 1998 م نيز برقرارى صلح و آرامش و همه پرسى در صحرا به دليل پافشارىهاى دولت مغرب، با اختلال روبرو شده و روند كند و غيرقابل قبولى داشت و علاوه بر اين كه اين همه پرسى برگزار نشد، رفراندوم ديگرى كه براى سال 2000 م در نظر گرفته شد، به تأخير افتاد. بدين گونه كشور صحرا همچنان با مشكلات سياسى – اجتماعى زيادى روبرو است و بحران آن همچنان ادامه دارد.(4)
8 – سودان
سودان به عنوان وسيعترين كشور آفريقايى و بزرگترين سرزمين در جهان اسلام، در شمال غربى آفريقا واقع است.از معضلات بزرگ اين كشور جنگ داخلى و موضوع شورشيان جنوب به رهبرى جان گارانگ بود. اختلافات ناراضيان جنوب ريشه در مسايل مذهبى، سياسى و اقتصادى دارد زيرا آنان حاكميت دولت مركزى را برنمىتابند چرا كه مسيحى هستند و دولت مركزى در دست مسلمانان است. منابع نفتى اين كشور اسلامى در نواحى جنوبى است و شورشيان بخشى از منابع رودخانه نيل را كه ازجنوب سودان به سوى شمال جارى است در اختيار گرفته بودند و در صورت اعطاى خودمختارى به معترضين جنوب، چنين انفكاك و تجزيهاى به دولت سودان ضربههاى سنگينى وارد مىنمود. سرانجام در سال 2005 م(1384 ه.ش) پس از سالها درگيرى و نزاع داخلى، دولت مركزى با شورشيان جنوب موافقت نامه صلح امضاء كرد و جان گارانگ به عنوان معاون رئيس جمهورى سودان برگزيده و اين كشور صاحب قانون اساسى جديد شد، امّا با كشته شدن گارانگ در يك سانحه هوايى اين آرامش از سودان رخت بر بست و خشونتهاى خونين ناراضيان جنوب سبب كشته شدن عدّهاى از مسلمانان گرديد. گرچه رئيس جمهور وقت سودان سرهنگ عمر البشير، سالواكاير، معاون گارانگ، را به عنوان جانشين خود انتخاب كرد ولى هنوز ناآرامى هايى در نقاط گوناگون سودان ادامه دارد كه فرهنگ، امنيت و اقتصاد اين سرزمين را مورد تهديد جدّى قرار داده است.
مشكل ديگر در سودان بحران دارفور است كه فاجعه نسل كشى آن در حال گسترش مىباشد دارفور در غرب سودان قرار دارد و با ليبى، چاد و آفريقاى مركزى همسايه است و حدود نيم ميليون كيلومتر مربع مساحت دارد. دولت سودان براى اداره بهتر آن، دارفور را به سه بخش يا منطقه تقسيم نمود. امّا تحريكات قدرتهاى استكبارى، موقع جغرافيايى، گستردگى منطقه و برخى مسايل قومى و فرهنگى موجب گشته تا تأمين امنيت اين ناحيه با دشوارى مواجه گردد.
در اثر درگيرىهاى شديد شورشيان دارفور با نيروهاى دولت مركزى هزاران نفر كشته و قريب يك ميليون نفر آواره گشتهاند. دو جنبش آزادى بخش يكى به نام سودان و ديگر جنبش عدالت و برابرى كه رهبرى شورشهاى دارفور را عهده دارند خواستار توسعه اقتصادى و اجتماعى اين منطقه و توزيع بهتر منابع آن هستند. دارفور از فوريه سال 2003 م تاكنون دستخوش درگيرىهاى مسلّحانه و خونين بر عليه دولت مركزى مىباشد.(5)
9- سومالى
كشور سومالى در منطقه استراتژيك شاخ آفريقا قرار دارد، اغلب سكنه ده ميليونى آن مسلمان هستند. اين سرزمين با بحرانهاى اقتصادى – اجتماعى گستردهاى روبروست كه ريشه آن را بايد در نظامى گرى، ملّى گرايى، اختلافات مرزى با كشورهاى همسايه، كشمكشهاى منطقهاى، رقابت ميان وابستگان به قبايل براى كسب قدرت، جستجو نمود.
يكى از مشكلاتى كه پس از استقلال همواره پيش روى دولتهاى سومالى قرار داشته است، علاوه بر قحطى و خشك سالى موضوع استان اوگادن مىباشد كه در تصرف اتيوپى بود، و از همان آغاز مورد نزاع اين دو سرزمين قرار گرفته است. زدوخوردهاى مرزى ميان سومالى و اتيوپى كه در سالهاى 1970 تا 1978 م روى داد منجر به كشته و مجروح شدن و آوارگى 000/300/1 نفر سوماليايى گرديد و قيامهايى را عليه حكومت ژنرال زيادباره (كه در سال 1969 م از طريق كودتا روى كارآمد) پىريزى كرده است.
در سال 1991م مخالفان، زيادباره را از مقام خود عزل كردند و على مهدى محمد را به جاى او به رياست جمهورى منصوب كردند، اين برنامه جنگ داخلى را در سومالى بوجود آورد و ژنرال محمد عيديد فرمانده نظاميان انقلابى، كنترل موگاديشو(مركز سومالى) را در دست گرفت، طى اين اختلافات كه جنگ داخلى را برافروخت سيصدهزار كودك سوماليايى جان باختند و حدود 25% سكنه كشور، وطن خويش را ترك نمودند و به نواحى ديگر پناه بردند.
در سال 1994 م سومالى به دو قسمت تقسيم گرديد، جمهورى نوبنياد سومالى لند كه شامل 30% سرزمين سومالى را به خود اختصاص مىداد، اعلام موجوديت كرد و بندر بربره واقع در ساحل خليج عدن را به پايتختى برگزيد و به دنبال آن حدود يك ميليون نفر سوماليايى را از جنوب به سوى شمال كوچانيد، چهار سال بعد رؤساى قبايل در شهر گوواره اجتماع نمودند و سرزمين ادارى جديدى تحت عنوان پونتلند را به عنوان ناحيهاى مستقل به مركزيت گوواره اعلام كردند، در حال حاضر هيچ كدام از بخشهاى جدا شده از سومالى، از شناسايى بين المللى برخوردار نشدهاند و اين در حالى است كه دولت مركزى از اداره موگاديشو هم ناتوان است.
نيروهاى سازمان ملل هم كه مدّتى در اين كشور مستقر بودند، در برپايى آرامش و پايان دادن به بحرانهاى مرگبار سومالى عاجز شدند و مذاكرات صلح بين رهبران شورشى كه در نايروبى مركز كنيا برگزار گرديد ناكام ماند. در وضع كنونى بر اثر دخالت ابرقدرتها دو گروه به نامهاى «محاكم» و «اتحاد براى صلح» با يكديگر درگيرند و از هفدهم ارديبهشت سال 1385، نزاع بين آنان سختتر گرديد و منجر به كشته و آواره شدن مسلمانان زيادى شده است. گروه «اتحاد براى صلح» تحت حمايت آمريكاست و اين ابرقدرت مىگويد به دليل مبارزه با شبكه القاعده و جلوگيرى از نفوذ آن در سومالى، در مسايل داخلى سومالى دخالت مىكند و لى رئيس جمهور وقت يوسف احمد آمريكا را متهم به آشوبگرى و ايجاد ناامنى در موگاديشو و ديگر شهرهاى سومالى نموده است. شوراى امنيت خواستار آتش بس و خاتمه درگيرىها مىباشد و تحريمهايى را هم به مرحله اجرا گذاشته است ولى براى ايجاد صلح و آرامش موفق نبوده است. سازمان وحدت آفريقا و برخى مجامع آفريقايى نيز در اين راستا، موفق نگرديدهاند.(6)
پىنوشتها: –
1. دانشنامه جهان اسلام، ج 9، ص 402 – 401، مبانى مطالعات سياسى – اجتماعى، محمدرضا حافظ نيا، ج 2، ص 322 – 302، بحران كشمير آيندهاى مبهم، محمدرضا حافظ نيا پاسدار اسلام، ش 211، تير 1378، ص 39 – 37.
2. گيتاشناسى نوين كشورها، ص 239، اقوام مسلمان اتحاد شوروى، شيرين اكينر، ص 221؛ قلمرو مسلمانان مقاوم، مقاله نگارنده، مجله مكتب اسلام، سال 39، اسفند 1378.
3. تركيه، صابر قاسمى، وزارت امور خارجه، ص 200 – 201؛ گيتاشناسى نوين كشورها، ص 323، رواق انديشه، شماره 48، ص 38.
4. ديپلماسى بحران،احمد شرورى، تهران، وزارت امور خارجه، سال 1375، ج 1، ص 305، گيتاشناسى نوين كشورها.
5. روزنامه اطلاعات، شماره 23336 و 23386، روزنامه ايران، شماره 3189، نامه جامعه، سال اول، شماره 9، خرداد 1384، ص 54 – 53.
6. فرهنگ جغرافيايى جهان، ص 95 – 94 ؛ روزنامه ايران، شماره 2223 و 2226، گيتاشناسى نوين كشورها، شبكه خبر سيماى جمهورى اسلامى ايران، ساعت 18، 2 خرداد 1385.