سلام، چراغ سبز آشنايى
اشاره
در ميان هر ملت و جمعيتى در هنگام برخورد با يكديگر الفاظ و آدابى براى اظهار محبت و دوستى وجود دارد. در شريعت اسلام كه كاملترين دين الهى است نيز براى جلب محبت و ايجاد رابطه دوستى و برادرى در جامعه اسلامى دستورات مفيد و مؤثري داده است و از آن جمله «سلام» كردن است. در اين شريعت انسانساز مستحب كه در برخورد دو فرد مسلمان، يكى به ديگرى سلام كند، يعنى بگويد: «سلام عليكم»، سلامتى و امنيت بر شما، طرف مقابل در پاسخ اين ابراز محبت بگويد: «سلام عليكم» البته بهتر آن است كه در جواب اضافه نموده و رحمت و بركات خداوندى را براى سلام كننده خواستار گردد. چنان كه قرانكريم بر اين شيوه تأكيد نموده است(1) در اين كتاب آسمانى كه كاملترين كتاب تربيتى و اخلاقى است و جامع هدفها و روشهاى تربيتى در ابعاد فردى و اجتماعى را دربردارد، درباره اين خصلت پسنديده دستورالعملهاى اخلاقى بسيار ارزندهاى دارد. ازاينرو، دراين نوشتار مختصر برآنيم تا با مطالعه در آيات روح بخش قرآن كريم و روايات اسلامى، جايگاه و اهميت اين سنت پسنديده اسلامى را مورد بررسى قرار دهيم.
مفهوم سلام
«سلام» در لغت به معانى گوناگونى آمده است: به معناى تحيت، سلامت، صلح و آشتى، تعظيم و تكريم، و به معناى درود گفتن و تهنيت به زبان آوردن هم به كار رفته است(2) چنان كه در آيه شريفه: «وَالسَّلامُ عَلى مَنِ اتّبَعَ الهُدى»(3) به معناى تحيت است.
سلام، اطمينان دادن به فرد مقابل است كه: هم سلامتى و تندرستى تو را خواستارم، هم از جانب من آسوده باش و مطمئن، كه گزندى به تو نخواهد رسيد. من خيرخواه تو هستم، نه بدخواه و كينهورز و دشمن. نيز نوعى درود و تحيّت اسلامى است كه دو مسلمان به هم مىگويند.
معنى «سلام عليكم» در اصل «سلام الله عليكم» است، يعنى درود پروردگار بر تو باد، ياد خداوند تو را به سلامت دارد، و در امن و امان باشى؛ به همين جهت سلام كردن يك نوع اعلام دوستى و صلح و ترك دشمنى و جنگ محسوب مىشود. اين معناى شعار اسلامى سلام است.
كلمه «سلام» از مقدسترين كلمات است. از پيامبر اسلام(ص) نقل شده است كه: «السلام اسم من اسماء الله وضعه الله فى الارض، فأفشوه بينكم»(4) سلام نامى از نامهاى خداست، آن را در زمين به امانت نهاده است، پس سلام را در ميان خودتان فاش كنيد.
پيشينه سلام
سلام و تحيت، از اموري نيستند كه پس از ظهور اسلام حادث شده باشد، بلكه مصاديق مختلف آن در ميان اقوام و ملل پيش از اسلام نيز سابقه دارد؛ در آيات مختلف قرآنكريم تعبيراتى وجود دارد كه نشانگر وجود اين سنّت در ملل گذشته دارد، از جمله آنها: در سوره «ذاريات» در داستان حضرت ابراهيم(ع) آمده است: «هل اتاك حديث ضيف ابراهيم المكرمين» آيا خبر مهمانهاى بزرگوار (فرشتگان مأمور مجازات قوم لوط) ابراهيم به تو رسيده است؟! «اذ دخلوا عليه، فقالُوا سَلاماً، قال سلامٌ قومٌ منكرون» در آن زمان بر او وارد شدند و گفتند: «سلام بر تو!» او گفت: «سلام بر شما كه جمعيت ناشناختهايد!»
و «السَّلامُ عَلَىَّ يَوْمَ وُلِدْتُ وَ يَوْمَ أَمُوتُ وَ يَوْمَ اُبْعَثُ حيَّا»(5) و سلام خدا بر من، در آن روز كه متولد شدم، و در آن روز كه مىميرم، و آن روز كه زنده برانگيخته خواهم شد.
اين آيات نشانگر آن است كه در زمان حضرت ابراهيم و حضرت عيسى(ع) تحيت و سلام وجود داشته است. از اشعار عرب جاهلى نيز استفاده مى شود كه تحيت به وسيله سلام در آن ايام بوده است.(6) همچنين حكايت شده:
«روزى يكى از اعراب جاهلى جهت شنيدن آيات قرآنكريم به حضور پيامبر اكرم(ص) رسيد و در ابتداى سخن براى تحيت چنين گفت: «انعم صباحاً» كه حضرت در جواب فرمود: خداى من تحيت بهتر از اين فرستاده و آن اين است كه بگوييم «سلام عليكم».(7)
و نيز در تاريخ، آداب و رسوم مختلفى از ملل پيشين نقل شده است كه شريعت اسلام در بسيارى از موارد برخى از آن عادات و رسوم را نيك و پسنديده بود، امضاء نموده است كه نمونههايى از آن مانند حج و …را مورد پذيرش قرار داده است و سپس برخى اصلاحات و تغييرات در آن سنن و آداب انجام داده است و مواردى كه كاستيهايى در آنها وجود داشته است را جبران نموده است. سنت پسنديده «سلام و تحيت» هنگام ديدار، ورود به خانه و آغاز به سخن گفتن، نيز از مواردى است كه شريعت مقدس اسلام آن را تأييد نموده و دستورات خاصى نيز براي آن وضع نموده است.
جايگاه سلام در آيات و روايات
واژه «سلام» بيش از 40 بار در قرآنكريم بكار رفته است؛ گاهى خداوند خود، بر بندگان برگزيدهاش، يعنى انبياء(ع) سلام مىفرستد «سَلامٌ عَلىَ المُرْسَلِينَ».(8) و «قِيلَ يا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلامٍ مِنّا وَ بَرَكاتٍ عَلَيْكَ…»(9) و «سَلامٌ عَلى مُوسى وَ هارُونَ»(10) سلام خود پاداشى براى بندگان صالح است. از رشديافتگان و راهيان بهشت با «سلام و تحيت» استقبال مىشود.
«و عبادالرحمن… اولئك يجزون الغرفة بما صبروا و يلقون فيها تحيّةً و سلاماً»(11) آنها (عبادالرحمن) كسانى هستند كه درجات عالى بهشت در برابر شكيبائيشان به آنان پاداش داده مىشود. و در آن با تحيت و سلام روبهرو مىشوند.
و از همه بالاتر خداوند به آنها سلام و تحيت مىگويد، چنانكه در آيه 58 سوره «يس» مىفرمايد: «سلام قولاً من رب رحيم» براى آنها سلامى است از سوى پروردگار رحيم و در آيه 23 و 24 سوره «يونس» مىفرمايد: «و الملائكة يدخلون عليهم من كل باب سلام عليكم» فرشتگان از هر درى بر آنها وارد مىشوند و به آنها مىگويند، سلام بر شما.
در اين كه معناى «تحيت» و «سلام» در اينجا يكسان است يا تفاوت دارد؟ در ميان مفسران اختلاف است،، ولى با توجه به اين كه تحيت در اصل به معنى دعا براى زندگى و حيات ديگرى است، و سلام از ماده سلامت است، و به معنى دعا براى كسى است، بنابراين چنين نتيجه مىگيريم كه واژه «تحيت» به عنوان درخواست حيات است و واژه «سلام» براى توأم بودن اين حيات با سلامت است، هر چند گاهى ممكن است اين دو كلمه به يك معنى بيايد. البته تحيت در عرف معنى وسيعترى پيدا كرده و آن هرگونه سخنى است كه در آغاز ورود به كسى مىگويند و مايه خوشحالى و احترام و اظهار محبت نسبت به او مىباشد.
فرشتگان هنگام دخول اهل بهشت آنها را با سلام و تحيت داخل مىنمايند: «اُدْخُلُوها بِسَلامٍ ذلِكَ يَوْمُ الخُلُود»(12) و «اِنَّ المُتَّقِينَ فِى جَنّاتٍ وَ عُيُونٍ. اُدْخُلُوها بِسَلامٍ آمِنِينَ.»(13)
همچنين تحيت اهل بهشت نيز سلام است و شكر الهى «دَعْويهُمْ فِيها سُبْحانَكَ اللّهُمَّ وَ تَحِيَّتُهُمْ فِيها سَلامٌ وَ آخَرُ دَعْويهُمْ أَنِ الحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمِين.َ»(14)
همچنين يكى از نامهاى بهشت نيز دارالسلام است «وَاللّهُ يَدْعُوا إِلى دارِالسَّلام…»(15)
افزون بر آيات فراوانى كه درباره تحيت و سلام وجود دارد، در منابع روايى اصيل اسلام نيز احاديث فراوانى وارد شده است كه به ذكر چند روايت بسنده خواهيم كرد.
دين اسلام يك دين اجتماعى است، ضمن اين كه دستورهاى فردى زيادى نيز قرار داده است؛ نماز جماعت، حج، زكات، جهاد، امر به معروف و نهى از منكر و… دستورهاى اجتماعى اسلام هستند. جعل اينگونه قوانين توسط شارع در قبال اجتماع بيانگر اهميت او به اجتماع و تشويق توده مردم به حضور در جامعه اسلامى است.
سلام كردن و برخورد خوب، يكى از درهاى مهم در برقرارى روابط اجتماعى سالم است كه اين همه مورد تأكيد دين مبين اسلام قرار گرفته است.
سلام در ايجاد رابطه دوستى و محبت و تقويت روح تعاون و همكارى و همدلى بين مسلمانان نقش قابل توجهى دارد. اسلام تأكيد زيادى بر روى حب و بغض دارد و از صفات مؤمنين، حبّ به مؤمن و بغض نسبت به دشمنان اسلام است.(16)
سلام، خود هديه و صدقه نيكى است، پيامبر اسلام(ص) درباره فرمود: «من الصدقة أن تسلّم على الناس و انت طلق الوجه»(17) از جمله صدقه، اين است كه به مردم سلام كنى و همواره گشادهرو باشى.
هرگز شايسته نيست از سلامكردن كه خود بذرافشانى مهر و محبت و دوستى است مضايقه كنيم. به فرموده امام صادق(ع): «البخيلُ مَن يبخِلَ بِالسّلام»(18) بخيل، كسى است كه از سلام دادن به ديگرى بخل ورزد.
آرى، براستى سلام دادن به ديگرى نه تنها چيزى از قدر و جايگاه انسان نمىكاهد و هيچ ضرر و زيان مادى، آبرويى و…ندارد، بلكه محبتآور و صفابخش است و خداپسند و سيره رسول خدا(ص) و روش و منش اولياء الهى است. به علاوه، نشانهاى از تواضع و فروتنى و نداشتن كبر است. انسانهاى متواضع، نه تنها زيان نمىبينند، بلكه عزّت و محبوبيّت هم پيدا مىكنند.
امام صادق(ع) در روايت ديگرى فرمود: «مِنَ التّواضُعِ اَنْ تُسلِّمَ عَلى مَنْ لَقيتَ»(19) از نشانههاى فروتنى اين است كه به هر كس برخوردى، سلام دهى.
سلام روزنه رحمت و مغفرت خداوند است: «ان من موجبات المغفرة بذل السلام و حسن الكلام» بشارتى است از رسول حق(ص) كه از موجبات رحمت و آمرزش الهى، اداى سلام و نيكى كلام است.
از دلائل اهميت سلام كردن، جواز ردّ سلام در نماز، بلكه با شرائطى وجوب آن است؛ تكلم نمودن در نماز و لو اين كه كلام دو حرف باشد، موجب بطلان نماز است، و لى در مورد جواب سلام استثناء شده است. در كتاب شريف «عروة الوثقى»، وجوب ردّ سلام در نماز را لازم مىدانند و آن را از واجبات كفائى مىشمرند.
ادب و آداب سلام
الف) ابتداء به سلام
آغاز كردن به سلام در برخورد با برادران ايمانى، يكى از عوامل نيرومند جلب محبت است. در روايات اسلامى تأكيد فراوان بر شيوه پسنديده (ابتداء به سلام) شده، تا آنجا كه در منابع روايى وارد شده كه: اگر كسى پيش از سلام، شروع به سخن كرد، جواب ندهيد؛ چنان كه امام صادق(ع) از پيامبر(ص) نقل مىكند كه فرمود: «مَنْ بَدَءَ بالكلام، قبلَ السّلامِ فَلا تُجيبوهُ»(20)
همچنين آن حضرت در روايتى ديگر از پيامبر اكرم (ص) نقل مىكند كه آن حضرت(ص) فرمود: «اولىَ الناس باللّه و رسوله من بدأَ بالسلام»(21) نزديكترين و مقرّبترين مردم به خدا و رسولش كسى است كه ابتداء به سلام نمايد.
امام سجاد (ع) فرمود: «از اخلاق مؤمن، انفاق به قدر قدرت، و سعت در معيشت به اندازه توانايى مالى، به عدالت رفتار كردن با مردم و ابتداء به سلام است.»(22)
در روايات آمده كه «سواره» بر «پياده»، و آنها كه مركب گرانقيمتترى دارند، به كسانى كه مركب ارزانتر دارند، سلام كنند، و گويا اين دستور يك نوع مبارزه با تكبر ناشى از ثروت و موقعيتهاى خاص مادى است، در حالى كه در اين عصر فراصنعتى مىبينيم كه تحيت و سلام را وظيفه افراد پائينتر مىدانند و شكلى از استعمار و استعباد و بتپرستى به آن مىدهند. و اين بيانگر دور شدن از اخلاق اسلامى است.
از رفتارهاى بسيار درخور توجه پيامبراكرم(ص) و پيشوايان معصوم(ع) تقدم در سلام (ابتداء به سلام) بود؛ آن بزرگواران به همه، حتى به كودكان و نوجوانان سلام مىكردند. البته ناگفته نماند، اين سخن منافات با دستورى كه در بعضى از روايات وارد شده كه افراد كوچكتر از نظر سن، بر بزرگتر سلام كنند ندارد؛ زيرا اين يك نوع ادب و تواضع انسانى است و ارتباطى با مسئله اختلاف طبقاتى و تفاوت در ثروت و موقعيتهاى مادى ندارد.
تقدم در سلام كردن نه تنها به عنوان يك رفتار نيكو مورد توجه بوده، نشان دهنده رشد شخصيت، فروتنى و نفى كبر و غرور و منش جاهلانه است، بلكه خود سرمشق خوبى براى تمرين مهارتهاي كلامى و اخلاقى است. روشن است توقع «سلام» از ديگران هرگز نمىتواند از اخلاق پسنديده اجتماعى باشد. بنابراين، به جاى آن كه از ديگران انتظار سلام داشته باشيم، شايستهتر اين است كه خود با تأسى از اولياى معصوم الهى هميشه با چهرهاي گشاده و متبسم، در سلامكردن از ديگران پيشى بگيريم و اين سبقت در خيرات است.
ب) كيفيت سلام
در شريعت مقدس اسلام به برخورد صحيح و نيكو بسيار تأكيد شده است و يك نوع تحيت خاص كه همان استفاده از كلمه «سلام» است، مورد تأكيد و سفارش قرار گرفته است. در ميان جوامع مختلف از الفاظ يا رفتارهاى مختلفى براى اين منظور استفاده مىشود، اما شارع مقدس كلمه سلام را به عنوان تنها كلمهاى كه احكام خاصى را به دنبال خود دارد، قرار داده است. گويا بدين وسيله قصد داشته است كه مسلمانان در برخوردهاى خود نيز داراى وحدت و نشانه باشند تا از غير مسلمانان شناخته شوند. و ازاينرو، اگر به لفظى غير از سلام براى تحيت استفاده شود، مثلاً گفته شود: «صبّحك اللّه بالخير» يا «مسّاك اللّه بالخير» جواب آن واجب نيست، و فقط در صورتى واجب است كه به لفظ «سلام» باشد.(23)
و همچنين فقهاى عظام «سلام» را در نماز واجب مىدانند، اما در هرگونه تحيتى غير از سلام را واجب ندانسته، بلكه آن را مبطل نماز مىشمارند.(24)
ج) جواب سلام
سلام را بايد آشكارا، بلند و با صداى رسا ادا كرد. احاديث فراوانى با عنوانِ «الجهرُ بالسّلام» و «افشاء سلام» آمده كه سفارش اكيد دارد كه سلامها، رسا و بلند باشد، نه زير لب و آهسته و نامفهوم و ناقص. جواب سلام نيز بايد همين گونه باشد، يعنى بلند و واضح، تا گوينده بشنود.
اگر در برخورد با ديگران يا ورود به جلسه و جمعى، يا رسيدن به خانه و محل كار، سلام بگوييم، ولى آهسته، شايد سلاممان را نشنوند. با اين كه ما سلام دادهايم، ولى به دليل سر و صدا يا عدم تمركزحواس يا هر عامل ديگر، سلاممان را نشنوند، احياناً در اينصورت ما را بىادب و بىاعتنا خواهند شمرد و متكبّر خواهند پنداشت. يا اگر سلام فردى را جواب دهيم، اما آهسته و زير لب، به گونهاى كه نفهمد و نشنود، ممكن است فكر كند مسئلهاى، خصومتى و … رخ داده، يا ما سرسنگين و متكبّر شدهايم كه حتى جواب سلامش را هم نمىدهيم يا با دشوارى و بىعلاقگى جواب مىدهيم. راه جلوگيرى از اين سوءتفاهمها و بدگمانىها، رعايت همان دستور دينى در معاشرتها است، يعنى آشكارا سلام كردن.
امام صادق(ع) مىفرمايد: هرگاه يكى از شما سلام مىدهد، سلامش را آشكارا بگويد. نگويد كه «سلام دادم، ولى جوابم ندادند»، شايد سلام داده ولى آنان نشنيده باشند! و هرگاه يكى از شما جواب سلام مىدهد، جواب را آشكارا و بلند بگويد، تا آن مسلمان ديگر نگويد كه «سلام كردم، ولى جوابم را ندادند!»(25)
اگر سلام مستحب است، جوابش واجب است. چنان كه در روايت آمده است: «السلام تطوع و الرد فريضه»(26) سلام مستحب است، ولى جواب آن واجب است. البته بيشترين ثواب نيز از آنِ كسى است كه شروع به سلام كند.
همانگونه كه گذشت، سلام نوعى تحيت و هديه از سوى يك مؤمن است و هديه را بايد با پاسخى بهتر ارائه داد، تا نشان قدرشناسى باشد. چنان كه قرآنكريم در اينباره مىفرمايد:
«وَ إِذَا حُيِّيتُم بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسنَ مِنهَا أَوْ رُدُّوهَا إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلى كلِّ شىءٍ حَسِيباً»(27) هنگامى كه كسى به شما تحيت گويد، پاسخ آن را به طور بهتر دهيد يا (حداقل) به همان گونه (مساوى) پاسخ گوئيد، خداوند حساب همه چيز را دارد.
واژه «تحيت» در لغت از ماده حيات و به معنى دعا براى حيات ديگرى كردن است خواه اين دعا به صورت «سلام عليك»، خداوند تو را به سلامت دارد و يا «حياك الله»، خداوند تو را زنده بدارد و يا مانند آن باشد، ولى معمولاً از اين كلمه هر نوع اظهار محبتى را كه افراد به وسيله سخن، با يكديگر مىكنند شامل مىشود كه روشنترين مصداق آن همان موضوع «سلام كردن» است. اما، از برخى از روايات، همچنين تفاسير، استفاده مىشود كه اظهار محبتهاى عملى نيز در مفهوم «تحيت» داخل است، در تفسير على بن ابراهيم از امام باقر و امام صادق(ع) چنين نقل شده كه: «المراد بالتحية فى الآيه، السلام و غيره من البر» منظور از تحيت در آيه، سلام و هرگونه نيكى كردن است. و نيز در روايتى در كتاب «مناقب» چنين آمده است: «كنيزى يك شاخه گل خدمت امام حسن (ع) هديه كرد، حضرت در مقابل آن وى را آزاد ساخت، و هنگامى كه از علت اين كار سوال كردند، فرمود: خداوند اين ادب را به ما آموخته آنجا كه مىفرمايد: «و اذا حييتم بتحية فحيوا باحسن منها» و سپس اضافه فرمود: تحيت بهتر، همان آزاد كردن او است! و به اين ترتيب اين آيه يك حكم كلى درباره پاسخ گوئى به هر نوع اظهار محبتى اعم از لفظى و عملى مىباشد».(28)
در روايات اسلامى دراين باره (جواب سلام) آمده است كه منظور از تحيت به احسن آن است كه سلام را بايد با عبارات ديگرى مانند و «رحمةالله» و مانند و «رحمةالله و بركاته» پاسخ داد.
در تفسير «درالمنثور» آمده است: شخصى به پيغمبر اكرم(ص) عرض كرد: «السلام عليك پيامبر (ص) فرمود:«السلام عليك و رحمةالله»، ديگرى عرض كرد:«السلام عليك و رحمةالله»، پيامبر(ص) فرمود:«و عليكالسلام و رحمةالله و بركاته»، شخص ديگرى گفت: «السلام عليك و رحمةالله و بركاته» پيامبر (ص) فرمود: «و عليك». هنگامى كه سؤال كرد كه چرا جواب مرا كوتاه بيان كرديد؟ فرمود: قرآن مىگويد: تحيت را به طرز نيكوترى پاسخ گوئيد، اما تو چيزى باقى نگذاشتى! در حقيقت پيامبر (ص) در مورد شخص اول و دوم تحيت به نحو احسن گفت، اما در مورد شخص سوم به مساوى؛ زيرا جمله «عليك» مفهومش اين است كه تمام آنچه گفتى، بر تو نيز باشد.(29)
د) افشاء سلام
در روايات، آداب فراوانى درباره سلام كردن وارد شده است از جمله اين كه: سلام تنها مخصوص افرادي نيست كه انسان با آنها آشنايى خاصى دارد، چنان كه روايت شده كه از پيامبراكرم(ص) سؤال شد: اى العمل خير؟، كدام عمل بهتر است؟ حضرت فرمود: «اطعام طعام كن و سلام به كسانى كه مىشناسى و نمىشناسى بنما.»(30)
همچنين فرمود: «افشوا السلام بينكم تحابّوا»؛ سلام را در ميان خود آشكار كنيد، تا رشته محبت و دوستى استوار شود.
و نيز امام باقر(ع) فرمود: «ان الله يحب افشاء السلام»(31) به درستى كه خداوند آشكار كردن سلام را دوست دارد. منظور از افشاى سلام، سلام كردن به افراد مختلف است.
از امام صادق(ع) نقل شده كه فرمود: «ملكى به مردى برخورد كرد در خانهاى ايستاده است. از وى پرسيد: چرا اينجا ايستادهاى؟ گفت: برادر دينىام در اين خانه است كه مىخواهم به سلام كنم. ملك گفت: آيا بين تو با او خويشاوندى است، يا كارى دارى؟ گفت: نه؛ نه قرابتى با او دارم و نه حاجتى به او دارم و جز برادرى اسلامى و رعايت احترام حقوق برادرى، چيز ديگرى نيست. من به او سلام مىكنم و براى خدا با وى تجديد عهد مىنمايم.»(32)
آداب فقهى سلام كردن
«جايز نيست ابتدا به سلام براى شخص نمازگزار و همچنين جايز نيست ابتدا به ساير تحيات مثل صبّحك اللّه بالخير يا مسّاكاللّه بالخير و غير اينها.»(33)
«واجب است سلام در اثناء نماز به تقديم كلمه سلام بر ظرف عليكم، عليك و… اگرچه شخص سلام دهنده ظرف (جار و مجرور) را بر كلمه سلام مقدم نمايد؛ و احتياط مستحب اين است كه در تعريف و نكره آوردن شخص نمازگزار مراعات مماثله را بنمايد و همانند شخص سلام دهنده جواب دهد و همچنين در جمع و مفرد آوردن.»(34)
ردّ سلام واجب كفايى است، پس اگر به جماعتى سلام كنند و يكى از آنها جواب دهد، كافى است. اما بر بقيه مستحب است جواب دهند.(35)
اگر يك نفر از جماعت جواب دهد، و آن شخص كودك باشد، كفايت نمىنمايد.(36)
اگر شخص نمازگزار در بين جماعتى باشد كه بر آنها سلام كنند و شخص نمازگزار شك كند كه او نيز قصد شده است يا نه، جواب دادن او جايز نيست.(37)
واجب است جواب را به گونهاى دهند كه شخص سلامكننده بشنود خواه در نماز باشد يا غير آن، به اين صورت كه صداى خود را به اندازه متعارف بلند نمايد؛ به گونهاى كه اگر مانعى نباشد، صداى او شنيده شود و اگر شخص سلامدهنده خيلى دور باشد كه امكان شنيدن صدا را نداشته باشد، جواب واجب نيست.(38)
جواب سلام واجب است فوراً به طور عرفى داده شود و تأخير آن جايز نيست، و اگر به تأخير انداخت وجوب ساقط مىشود.(39)
جايز است سلام مرد نامحرم به زن نامحرم و بالعكس مشروط بر اين كه با ريبه يا خوف فتنه نباشد.(40)
از امام على (ع) روايت شده است: «كه آن حضرت بر زنان سلام مىكرد، ولى كراهت داشت كه بر زنان جوان سلام نمايد، و مىفرمود: نگران هستم از اين كه از صداى آنها تعجب نمايم و اين كار ضررش براى من بيش از ثواب آن باشد.»(41)
كراهت دارد كه مسلمان بر شخص كافر سلام نمايد، اما اگر كافر ذمى بر مسلمان سلام نمايد، احتياط واجب، رد سلام است به لفظ «عليك يا سلام» بدون «عليك».(42)
در روايتى امام صادق(ع) از پدران بزگوارش نقل مىكند كه به شش گروه نبايد سلام كرد: «ستّة لايسلّم عليهم: اليهودي و المجوسى و النصرانى و الرجل على غائطه و على موائد الخمر و على الشاعر الذى يقذف المحصنات و على المتفكهين بسبّ الاُمّهات»(43) به شش گروه نبايد سلام كرد: جهود، گبر، تسا، مردى كه مشغول تخليه است يا بر سفره شراب نشسته و بر شاعرى كه به زنان پاكدامن نسبت ناسزا مىدهد و به كسانى كه به دشنام دادن بر مادر يكديگر خوشى مىكنند.
البته اينگونه روايات در مقام مبارزه با فساد است، مگر اين كه سلام كردن به افراد رباخوار، فاسق، منحرف و …، وسيلهاى باشد براي آشنايى و دعوت به ترك منكر باشد كه نه تنها جايز است، بلكه مطلوب شريعت اسلام است. البته آداب فقهى سلام كردن بسيار زياد است كه بايد به كتب مفصّل فقهى و روايى مراجعه نمود.
سخن آخر
سيره رفتارى اولياى الهى بر مداومت بر اين سنت پسنديده (سلام و تقدم در سلامكردن) است، چنان كه پيامبراكرم(ص) به هر كه مىرسيد حتى كودكان و نوجوانان ابتدا به او سلام مىكرد، به ويژه در مورد سلام كردن به كودكان مىفرمود: «پنج صفت است كه تا زندهام، آنها را رها نخواهم كرد، يكى هم سلام دادن به كودكان است، تا پس از من «سنت» گردد.»(44) اين خصلت خجسته، از اخلاق حسنه و روحيه پاك و تواضع حضرت سرچشمه مىگرفت. اينها درست؛ ولى ادب اقتضا مىكند كه كوچكترها به بزرگترها سلام كنند. در روايت آمده است كه پيامبر اكرم(ص) فرمود: كوچك به بزرگ سلام كند، يك نفر به دو نفر، و جمعيت كم به جمعيت فراوان، و سواره بر پياده، و رهگذر، بر كسى كه ايستاده است، و ايستاده بر كسى كه نشسته است(45) البته اگر جز اين باشد، نشانِ تواضع نخواهد بود! در اهميت سلامكردن همين بس كه كمال دين و زينت ايمان، «سلام» است.
پيامبراكرم (ص) فرمود: «تاسه صفت در بندهاى جمع نباشد، ايمان او كامل نشود: صدقه دادن به هنگام تنگدستى، رعايت انصاف و لو خويشتن، و سلام بسيار كردن.»(46)
هميشه سلامكردن و تقدم در سلام، صدقه جاريه و طلب هميشگى نعمت و رحمت است. آنگاه كه در عصر جاهليت، بعضى افراد دربرخورد با يكديگر شمشير از نيام بركشيده، از كنار هم مىگذشتند، پيامبراكرم، رسول رحمت(ص) «سلام كردنها» را جانشين شمشيرها ساختند و آنقدر در اين امر تأكيد داشته، خود پيشقدم بودند كه بر رهروان راستينش سلام كردن را يك فريضه الهى مىدانستند. پس دريغ است كه ما به عنوان پيروان پيامبري كه مهر و محبت و دوستى را جايگزين شمشيرها كرد، در برخى موارد با يكديگر با شمشيرهاى مخرب و آزاردهندهترى همچون، اخم و نخوت، بدخلقى و سوءظن و احياناً حتى به طرف نگاه هم نمىكنيم، برخورد نماييم.
سلام، تكيه كلام مسلمان و پيام رحمت مؤمنين است. پيامبر رحمت فرمود: «سلام، درود ملت ما و حافظ ذمه ماست؛ السلام تحية لملتنا و امان لذمتنا.»(47)
سلام، رحمت حق و پاداش صالحان، صلوات و تحيت خدا و فرشتگان و مؤمنين بر پيامبراكرم، نبى رحمت(ص) و ختم اداى هر نمازى است.
«السلام عليك ايها النبىُّ و رحمة الله و بركاته. السلام علينا و على عبادالله الصالحين. السلام عليكم و رحمة الله و بركاته؛ سلام و رحمت خدا بر نبى حق (ص) باد. سلام بر ما و بر بندگان صالح خدا. سلام و رحمت و بركات خدا بر شما.»
«ان الله و ملائكته يصلون على النبى، يا ايها الذين آمنوا صلّوا عليه و سلموا تسليماً.»
پىنوشتها:
1. سوره نساء، آيه 86.
2. محمد معين، فرهنگ معين.
3. سوره طه، آيه 47.
4. نهج الفصاحه.
5. سوره مريم، آيه 33.
6. تفسير نمونه، ج 4 ص 44.
7. ر.ك: جعفر سبحانى، فرازهايى از تاريخ اسلام.
8. سوره صافات،آيه 181.
9. سوره هود، آيه 48.
10. سوره صافات، آيه 120.
11. سوره فرقان، آيه 75.
12. سوره ق، آيه 34.
13. سوره حجر، آيه 46.
14. سوره يونس، آيه 10.
15. سوره يونس، آيه 25.
16. سوره فتح، آيه 29.
17. نهج الفصاحه.
18. اصول كافى، ج 2، باب تسليم، ص 645،چاپ بيروت.
19. اصول كافى، ج 2 باب تسليم، ص 646، چاپ بيروت؛ خصال صدوق، ص 11.
20. اصول كافى، ج 2 باب تسليم، ص 644، چاپ بيروت؛ سفينةالبحار، محدث قمى، ج 1،ص 645.
21. اصول كافى، ج 2،باب تسليم، ص 644، چاپ بيروت.
22. وسائل الشيعه، ج 8، ص 436.
23. سيد محمد كاظم طباطبائى، عروة الوثقى.
24. امام خمينى، تحرير الوسيله، ج 1.
25. اصول كافى، ج 2، ص 645،بيروت؛ وسائل الشيعه، ج 8، ص 443.
26. وسائل الشيعه، ج 8، ص 438.
27. سوره نساء، آيه 86.
28. تفسيرنمونه، ج 4، ص 42.
29. تفسير درالمنثور، ج 2،ص 8؛ ميزان الحكمة، ج 2،ص 1350، دارالديث.
30. تفسير فى ظلال، ذيل آيه 86؛ سوره نساء.
31. اصول كافى، ج 2،باب تسليم، ص 645، چ بيروت.
32. وسائل الشيعه، ج 8،ص 436.
33. عروة الوثقى.
34. تحريرالوسيله.
35. عروة الوثقى.
36. همان.
37. همان.
38. تحريرالوسيله.
39. همان.
40. عروة الوثقى.
41. اصول كافى، ج 2،ص 648، چ بيروت.
42. عروة الوثقى.
43. ترجمه خصال شيخ صدوق، ج 1،ص 265، انتشارات جاويدان.
44. بحارالانوار، ج 73،ص 10، بيروت.
45. ميزان الحكمه،ج 4، ص 538.
46. نهج الفصاحه.
47. همان.