نگاهى به شخصيت علمى – فرهنگى شهيد مطهرى

نگاهى به شخصيت علمى – فرهنگى شهيد مطهرى‏
تاريخ درخشان و پرافتخار حوزه‏هاى عليمه شيعه همواره شاهد ظهور و بروز عالمان بزرگ و دانشمندان تلاشگرى بوده كه با همتى بلند و عزمى راسخ، مراتب علم و تقوى و معنويت را يكى پس از ديگرى طى نموده و به درجات بالا نائل و به چراغ فروزانى تبديل شده و انسانهاى بسيارى را به سوى نور و هدايت و رستگارى رهنمون گرديده‏اند.
شهيد آيت اللّه مرتضى مطهرى يكى از شخصيتهاى برجسته و كم‏نظير در تاريخ اسلام و يكى از دانشمندان اسلام شناس و محققان توانا به شمار مى‏رود كه با تلاش و مجاهدت فراوان توانست در تمامى رشته‏هاى معارف اسلامى، صاحبنظرى ژرف انديش و محققى دقيق و در پاره‏اى حوزه‏ها همچون فلسفه، فقه و اصول در قله اجتهاد قرار گيرد. وى با افكار و انديشه‏هاى ناب و اصيل خود، آثار و نتايج بزرگى را در زمينه‏هاى گوناگون علمى، فرهنگى، اجتماعى و سياسى در ميان حوزويان و دانشگاهيان بر جاى گذارد. با مجهز ساختن خويش به علوم روز و نيز تحقيق درباره اسلام و تعاليم حيات بخش آن و فهم دقيق آن، در برابر انبوه تهاجمات و شبهات مختلف ايستادگى كرد و با منطق و استدلال به مبارزه با افكار الحادى، التقاطى و متحجرانه پرداخت و اسلام را بدور از هرگونه تحريف و بدعت و كژانديشى معرفى كرد و بدينوسيله از خود نامى جاودانه و ماندگار در تاريخ باقى گذاشت.
به منظور آشنايى با شخصيت علمى و خدمات فرهنگى استاد مطهرى، مراحل تحصيل، تدريس و فعاليتهاى علمى و فرهنگى ايشان را در چند محور مورد توجه قرار مى‏دهيم.
استعداد و نبوغ‏
يكى از ويژگيهاى استاد مطهرى كه نقش مهمى در برجستگى و شخصيت علمى كم نظير وى دارد، برخوردارى از استعداد و نبوغ فوق العاده و قدرت فراگيرى زياد مطالب علمى است. وى درباره اين ويژگى خود مى‏گويد: «افراد از نظر استعداد و ياد گرفتن و فراگيرى مطالب علمى بر دو گونه‏اند برخى در سنين جوانى از قدرت فوق العاده‏اى برخوردارند و تا چند سال مى‏توانند به شدّت بياموزند ولى وقتى به اصطلاح پابه سن مى‏گذارند، ديگر گويى استعداد آنها خشك مى‏شود و فقط به هر آنچه كه تا آن موقع آموخته‏اند اكتفا مى‏كنند و به اصطلاح از كيسه مى‏خورند. عموم افراد و دانشمندان از اين سنخ‏اند اما در مورد برخى مطلب طور ديگرى است يعنى هميشه داراى قدرت فراگيرى‏اند. من از اين دسته‏ام. من امروز بيشتر از گذشته در خودم آمادگى براى آموختن احساس مى‏كنم من امروز دلم مى‏خواهد كه دائماً مطالعه كنم و بياموزم و تدريس كنم و بياموزانم. يكى از تفضلات الهى اين است كه در حالى كه بسيارى از دانشمندان اهل نظر هر چند سال يكبار درنظريات خود تجديد نظر مى‏كنند و به اصطلاح تغيير رأى مى‏دهند و گاه تا آخر عمر به چندين عقيده متناوب و متضاد گرايش پيدا مى‏كنند، من از ابتداى جوانى تا حال، حتى يك سطر هم ننوشته‏ام كه بعداً ببينم غلط بوده است. بحمداللّه هرچه از همان روزهاى اول تا حالا نوشته‏ام و انديشيده‏ام، هنوز بر همان عقيده‏ام.»(1)
استاد بزرگ او علامه طباطبايى اين ويژگى را مورد تأكيد قرار داده است: «مرحوم مغفور مطهرى دانشمندى بود متفكر و محقق، داراى هوش سرشار و فكرى روشن و ذهنى واقع بين.»(2)
حضرت آيت اللّه العظمى خامنه‏اى نيز پس از بيان عوامل مؤثر در تكوين شخصيت آيت اللّه مطهرى مى‏افزايد «آن چيزى كه همه اين استفاده‏ها را براى آقاى مطهرى ممكن مى‏كرد استعداد قوى اين مرد بود. اين مرد داراى استعداد فكرى بسيار زيادى بود، يكى مغز بزرگ بود.»(3)
تحصيلات‏
استاد مطهرى اولين گامهاى علمى خود را با حضور در مكتب خانه نزد فردى به نام شيخ على قلى آغاز كرد، به واسطه شور و اشتياق فراوان به درس، صبح نخستين روز، در حالى كه كتابى زير بغل داشت قبل از ساير شاگردان به مكتب خانه رفت و منتظر ماند و در همين حال بر روى كتاب خود به خواب رفت. وى در مكتب خانه به يادگيرى قرآن و خواندن و نوشتن پرداخت. در سن ده سالگى تحصيلات قديم را شروع كرد و در محضر پدر خويش مقدمات را آغاز نمود و در سال 1313 ش در سن پانزده سالگى براى ادامه تحصيل به مشهد مقدس رفت و در مدرسه ابدال خان مقدمات علوم اسلامى را دنبال نمود.
به دنبال بسته شدن مدارس علميه به دستور رضاخان و نيز در پى تخريب منزل پدريش در فريمان توسط عمال رضاخانى، مجبور به ترك حوزه علميه مشهد و بازگشت به فريمان شد. در طول مدت اقامت دو ساله خود در فريمان، ايام خود را با مطالعه آثار تاريخى سپرى مى‏كرد كه آثار فراوانى را در زندگى ايشان بر جاى گذارد، «من هرچه مايه مطالعات تاريخى دارم، مربوط به همان دو سالى است كه از مشهد به فريمان برگشتم.»(4)
استاد در سال 1315 به منظور تكميل تحصيلات و بهره مندى از اساتيد حوزه علميه قم و نيز حضور در جوار حرم حضرت معصومه(ع) به قم عزيمت كرد و در مدرسه فيضيه اقامت گزيد و با شركت در دروس اساتيد بزرگوار قم، به كسب علم و معنويت پرداخت.
وى در قم، كتاب مطول را نزد شهيد آيت اللّه شيخ محمد صدوقى و شرح لمعه را نيز در محضر مرحوم آيت اللّه حاج آقا شهاب الدين نجفى مرعشى و كفايه را نيز نزد آيت‏اللّه محقق داماد تلمذ كرد و درس خارج فقه را با حضور در دروس حضرات آيات عظام حجت، صدر و خوانسارى آغاز و سالها در درس خارج آقاى حجت شركت كرده و به دليل تلاش و فعاليتهاى علمى از ايشان جايزه دريافت نمود.
يكى از اساتيدى كه شهيد مطهرى بهره‏هاى علمى، روحى و معنوى بسيارى از او برد، امام خمينى(رض) بود ايشان به مدت 12 سال در درس امام شركت كرد و يك دوره كامل درس خارج اصول را نزد ايشان فرا گرفت. اين درس به درخواست خود استاد و يكى از دوستانش گفته شد و اولين دوره خارج اصول امام بود كه به غير از آن دو، حدود ده تن ديگر از فضلا در آن شركت مى‏كردند.
امام خمينى شخصيتى الهى و روحانى بود كه شهيد مطهرى گمشده خود را در وجود او يافت، «بعد از مهاجربت به قم، گمشده خويش را در شخصيتى ديگر يافتم.»(5)
استاد همچنين در درس منظومه و عرفان امام شركت مى‏كرد و اسفار ملاصدرا را به همراه چند تن از فضلا به طور خصوصى از محضر امام آموخت.
مطهرى از حضور خود در درس حكمت الهى در محضر امام خمينى چنين ياد كرده است. «آن ايام، تازه با حكمت الهى اسلامى آشنا شده بودم و آن را نزد استادى كه…الهيات اسلامى را واقعاً چشيده و عميق‏ترين انديشه‏هاى آن را دريافته بود و با شيرين‏ترين بيان آنها را بازگو مى‏كرد، مى‏آموختم. لذت آن روزها و مخصوصاً بيانات عميق و لطيف و شيرين استاد از خاطره‏هاى فراموش ناشدنى عمر من است.»(6)
علاوه بر دروس فوق، درس اخلاق امام از جمله درسهايى بود كه شهيد مطهرى را به شدت شيفته خود ساخته بود و با عشق و علاقه فراوان در آن شركت مى‏كرد و به كسب معنويت و ايمان مى‏پرداخت.
استاد مطهرى همچنين به مدت ده سال از محضر آيت اللّه بروجردى در درس خارج فقه و اصول بهره برد و به عنوان يكى از شاگردان مبرز و ممتاز ايشان به شمار مى‏رفت. شهيد مطهرى مى‏گفت: «به روش فقاهت ايشان ايمان دارم و معتقدم كه بايد تعقيب و تكميل شود.»(7)
وى يكى از شاگردان مقيّد و دائمى درس آيت اللّه بروجردى و مورد توجه خاص ايشان بود به گونه‏اى كه اگر روزى او در درس حاضر نمى‏شد استاد در ميان خيل شاگردان غيبت او را حس مى‏كرد. نقل است كه روزى آيت اللّه بروجردى از گذر معروف «خان» براى تدريس به طرف صحن مطهر حضرت معصومه(س) مى‏رفت، از دور ملاحظه كرد كه آقاى مطهرى به طرف ديگرى مى‏رود، از اطرافيان سؤال كرد آقاى مطهرى كجا مى‏رود الآن وقت درس است.(8)
يكى از اساتيد برجسته شهيد مطهرى در زمينه فلسفه و علوم عقلى، مرحوم علامه طباطبايى است.
وى از سال 1323 يعنى در حالى كه 25 سال از عمر خود را سپرى كرده بود، به آموزش فلسفه روى آورد و اين در حالى است كه علاقه به علوم عقلى و اساتيد اين فن از سالهاى قبل در او بوجود آمده بود و همواره به دنبال مطالعه و آشنايى با اينگونه آثار بود. وى مى‏گويد: «تحصيل رسمى علوم عقلى را از سال 23 شمسى آغاز كردم. اين ميل را هميشه در خود احساس مى‏كردم كه با منطق و انديشه ماديين از نزديك آشنا گردم، آرا و عقايد آنها را در كتب خودشان بخوانم، دقيقاً يادم نيست. شايد در سال 25 بود كه با برخى كتب ماديين كه از طرف حزب توده ايران به زبان فارسى منتشر مى‏شد و يا به زبان عربى در مصر مثلاً منتشر شده بود آشنا شدم. كتابهاى دكتر تقى ارانى را هرچه مى‏يافتم به دقت مى‏خواندم و چون در آن وقت به علت آشنا نبودن با اصطلاحات فلسفى جديد، فهم مطالب آنها بر من دشوار بود، مكرر مى‏خواندم و يادداشت بر مى‏داشتم و به كتب مختلف مراجعه مى‏كردم، بعضى از كتابهاى ارانى را آن قدر مكرر خوانده بودم كه جمله‏ها در ذهنم نقش بسته بود…»(9)
آيت اللّه مطهرى در سال 1329 در درس علامه طباطبايى حضور يافت و به فراگيرى الهيات شفا پرداخت. در همان سالها، به اتفاق گروهى از فضلا در جلسات هفتگى شبهاى پنجشنبه مرحوم علامه شركت مى‏كرد. اين درس بعدها به صورت كتاب «اصول فلسفه و روش رئاليسم» درآمد و با مقدمه و پاورقى و توضيحات مفصل و ارزنده استاد مطهرى انتشار يافت. در اين جلسات روش كار بدين صورت بود كه استاد مطهرى، مقالات را از قبل آماده مى‏كرد و در جلسه مى‏خواند و توضيح مى‏داد و به سؤالات پاسخ داده مى‏شد و گاهى متن را تغيير داده و پرسشها و پاسخها را بر آن مى‏افزود.
حضور استاد مطهرى در درس علامه طباطبايى، حضور عالمانه، محققانه و بسيار مفيد و سازنده بود علامه درباره هوش و فهم دقيق شهيد مطهرى چنين مى‏گويد: «مخصوصاً مرحوم مطهرى يك هوش فوق العاده داشت و حرف از او ضايع نمى‏شد، حرفى كه مى‏گفتيم مى‏گرفت و به مغزش مى‏رسيد.علاوه بر مسأله تقوى و انسانيت و جهات ديگر اخلاقى كه انصافاً داشت، يك هوش فراوانى هم داشت وهرچه مى‏گفتيم، هدر نمى‏رفت، مطمئن بودم كه هدر نمى‏رود. بنده وقتى كه ايشان به درسم مى‏آمدند، حالت رقص پيدا مى‏كردم از شوق و شعف، به جهت اينكه انسان مى‏داند هرچه مى‏گويد، هدر نمى‏رود و محفوظ است.»(10)
پس از مدت پنج سال كه از اقامت آيت اللّه مطهرى در قم مى‏گذشت، تقدير روزگار بر اين شد تا در تابستان 1320 به بهانه فرار از گرماى قم به اصفهان عزيمت نمايد. اين سفر، زمينه‏اى براى آشنايى با استاد يا عالم بزرگ ميرزا على آقا شيرازى و بهره مندى از منش و روش آن بزرگوار را فراهم نمود و بدينوسيله او را با عالم پهناور نهج البلاغه اميرالمؤمنين آشنا ساخت.
«تا آنكه در تابستان سال 1320، پس از پنج سال كه در قم اقامت داشتم براى فرار از گرماى قم به اصفهان رفتم، تصادف كوچكى مرا با فردى آشنا با نهج البلاغه آشنا كرد. او دست مرا گرفت و اندكى وارد دنياى نهج البلاغه كرد. آن وقت بود كه عميقاً احساس كردم اين كتاب را نمى‏شناختم و بعدها مكرر آرزو كردم كه‏اى كاش كسى پيدا شود و مرا با دنياى قرآن نيز آشنا سازد. از آن پس چهره نهج البلاغه در نظرم عوض شد مورد علاقه‏ام قرار گرفت و محبوبم شد گويى كتاب ديگرى است غير آن كتابى كه از دوران كودكى آن را مى‏شناختم، احساس كردم كه دنياى جديدى را كشف كرده‏ام.»(11)
تدريس در حوزه‏
سنت حوزه‏هاى علميه همواره بر اين اساس بود كه معمولاً طلاب و روحانيون در كنار تحصيل، به تدريس نيز اشتغال داشتند.
استاد مطهرى نيز در دوران اقامت، در قم، در كنار تحصيل، به تدريس نيز مشغول شد. ابتدا تدريس ادبيات را عهده دار شد و پس از آن كتابهاى: شرح مطالع در علم منطق، شرح تجريد در علم كلام، شرح منظومه در فلسفه، رسائل، مكاسب و كفايه را تدريس نمود.
استاد كه دروس طلبگى خود را به شايستگى خوانده و فهميده بود و از روحانيون ممتاز در حوزه به شمار مى‏رفت و مراتب علمى بالايى بدست آورده بود. به زودى در شمار اساتيد بنام حوزه قرار گرفت و حوزه درسش، زبانزد اهل علم شد.
وى پس از عزيمت به تهران نيز ارتباط خود را با طلاب و روحانيون حوزه علميه قم قطع ننمود و با برگزارى كلاس درس، به تعليم و تربيت آنها ادامه داد. و از سال 1351 تا 1357 هفته‏اى سه روز به قم مى‏رفتند و دروس مهمى مانند فلسفه هگل، معارف قرآن، منظومه و اسفار را تدريس مى‏كرد.
ايشان همچنين پس از اقامت در تهران، در مدرسه علميه مروى به تدريس شرح منظومه، دانشنامه علايى و شفاى ابن سينا پرداخت و حدود 20 سال در اين مدرسه، به آموزش و تربيت طلاب و محققين علوم و فرهنگ اسلامى توفيق يافت.
استاد مطهرى پشتكار عجيبى در تدريس داشت. يكى از شاگردان وى نقل مى‏كند: «تنها استادى كه در مدرسه مروى سراغ داشتم كه قبل از اذان صبح به مدرسه مى‏آمد و نماز صبح را در مدرسه مى‏خواند، استاد مطهرى بود. با وجود آنكه در خيابان آبشار منزل داشت از آنجا قبل از اذان صبح حركت مى‏كرد و مى‏آمد و يك استكان چاى مى‏خورد و نماز صبح را ادا مى‏كرد و مى‏نشست، درسش را شروع مى‏كرد و اين درس همينطور شايد تا ساعت 8 يا 9 ادامه داشت.»(12)
آيت اللّه مطهرى علاوه بر تدريس علوم رايج در حوزه‏هاى علميه، از نظر فكرى نيز تأثيرات فراوانى در ميان روحانيون و حوزه‏هاى علميه از خود بر جاى گذارد، حضرت آيت اللّه‏العظمى خامنه‏اى درباره نقش شهيد مطهرى در حوزه‏هاى علميه چنين مى‏گويند: «من آقاى مطهرى را به وجود آورنده يك جريان روشنفكرانه روحانى در حوزه‏هاى علميه مى‏دانم. شما در حوزه‏هاى علميه، طلاب جوانى كه شاگردان آقاى مطهرى بودند( چه با واسطه و چه بى‏واسطه) و بعدها هر كدام توانستند منشأ آثار فراوانى بشوند، زياد مى‏بينيد. من بايد مطلبى را كه در مورد خودم به آقاى مطهرى گفتم در اينجا بيان كنم.
…به ايشان گفتم: من شاگرد شما هستم، تعجب كرد و گفت: شما پيش بنده درس نخوانده‏ايد، حقيقتاً بنده پيش استاد مطهرى درس نخوانده‏ام اما يكى از عناصرى كه بنيه اصلى فكرى اسلامى من را پايه گذارى كرده است. سخنرانيهاى بيست سال پيش آقاى مطهرى است.»(13)
مهاجرت به تهران‏
آيت اللّه مطهرى با آنكه علاقه زيادى به حوزه علميه قم داشت. اما در سال 1331 به تهران مهاجرت كرد كه نقطه عطفى در زندگى ايشان به شمار مى‏رود.
حضور استاد در دانشگاه را نبايد محدود به تدريس چند واحد درسى نمود، بلكه داراى آثار و بركات بسيار ديگرى بود همچون: تحقيق و پژوهش، ارائه كنفرانس‏هاى علمى، مسافرتهاى علمى، شركت در سمينارها، گفت و گو با اساتيد و شخصيتهاى علمى، ايراد سخنرانى در جمع اساتيد، دانشگاهيان، معلمان و…، شناخت نيازهاى فكرى دانشجويان و اساتيد و جهت‏دهى به پايان نامه‏ها.
استاد با حضور در دانشگاه ضمن آشنايى نزديك با عينيتها و نيازهاى جامعه مصمم شد تا براى نيازهاى زمان و مشكلات فرهنگى و اجتماعى پاسخى مناسب بيابد و به انبوه سؤالاتى كه نسل جوان با آن روبرو بود پاسخ دهد و قشر تحصيل كرده دانشگاهى را از انحرافات، شبهات دور كند تا مبادا در دام افكار الحادى و منحرف گرفتار شوند.
نحوه اشتغال استاد مطهرى در دانشگاه بدين صورت است كه در سال 1333، دانشكده الهيات آگهى استخدام يك نفر دانشيار را در رشته علوم معقول و منقول در روزنامه‏ها منتشر كرد، در پى انتشار اين آگهى،آقاى مطهرى داوطلب استخدام شد و تقاضايى را براى دانشكده الهيات فرستاد.
وى پس از آن در امتحان كتبى شركت كرد و با موفقيت آنرا پشت سرگذارد. آقاى محمد تقى مطهرى برادر استاد مى‏گويد: «در روز امتحان شفاهى، ميرزا احمدخان سعيدى، رئيس هيئت ممتحنه گفت: «مطهرى امتحان كتبى را به اين خوبى داده است، حال ببينيم آزمون شفاهى را چه مى‏كند؟» مرحوم راشد، مدير گروه فلسفه و حكمت اسلامى به استاد گفت: «آقاى مطهرى! ما ديگران را با بحث‏هاى خودمان امتحان مى‏كنيم ولى شما را با يك بحث تفألى امتحان مى‏كنيم.» كتاب امتحانى، منظومه ملاهادى سبزوارى بود. تفألى كتاب را باز مى‏كنند.
استاد مطلب را شروع مى‏كند. بحث را از منظومه به اشارات مى‏برد و از اشارات به اسفار. دراين هنگام راشد رو به استاد مى‏كند و مى‏گويد: «صبر كن! ما از بيست بالاتر نداريم، اين نمره بيست. حال، مطلب را دامه بده تا ما استفاده كنيم.» جلسه تعطيل مى‏شود.استاد مى‏شود شاگرد و شاگرد مى‏شود استاد.استاد مطهرى يك ساعت و نيم صحبت مى‏كند و مطلب را به پايان مى‏رساند. راشد مى‏گويد: «واقعاً بهره بردم» اين جمله را دوباره تأكيد مى‏كند.
ايام عيد بود كه استاد با من تماس گرفت و گفت: «بيا با هم به منزل راشد برويم» اتفاقاً، يك دانشجوى دانشكده حقوق هم آنجا بود. وى، از آقاى راشد سؤالى كرد: آقاى راشد، بى درنگ گفت: «استاد نشسته‏اند. ديگر جاى من نيست.»استاد مطهرى خودش را جمع كرد و گفت: «آقاى راشد! من كجا و شما كجا؟» آقاى راشد گفت: «بى تعارف مى‏گويم: تو از من با سوادترى. مى‏نمى‏دانستم اين قدر باسوادى.»(14)
بدين ترتيب استاد مطهرى از ابتداى حضور در دانشگاه نبوغ خود را نشان داد و خوش درخشيد.
در تاريخ 2/7/34 صلاحيت علمى استاد در دانشگاه مورد تصويب قرار گرفت و ايشان از روز بيستم آبان تدريس در دانشكده الهيات را آغاز كرد.و در مدت حضور خود در دانشگاه، در دوره‏هاى ليسانس و دكتراى دانشكده الهيات و معارف اسلامى، به تدريس دروس كليات علوم اسلامى شامل منطق، فلسفه، كلام، عرفان، اصول فقه، حكمت عملى، فلسفه مشتمل بر شرح منظومه و الهيات شفا، مقاصد الفلاسفه غزالى و نيز تاريخ فلسفه، سير فلسفه اسلامى، تاريخ مجادلات اسلامى و روابط فلسفه و عرفان پرداخت.
استاد در تاريخ 12/9/50 به عنوان مدير گروه فلسفه و حكمت اسلامى انتخاب شد. ودر تاريخ 1/4/53 حكم استادى به ايشان ابلاغ شد، ايشان پس از سالها تلاش و فعاليت مستمر علمى و خدمات ارزنده خالصانه در محيط دانشگاه در تاريخ 19/6/56 بازنشسته شد.
حضور 23 ساله استاد مطهرى در دانشگاه را بايد يكى از درخشانترين دوران زندگى سراسر تلاش و خدمت وى دانست كه با همتى بلند و عزمى راسخ توانست آثار،بركات و خدمات چشمگيرى را در مجامع علمى و در ميان دانشگاهيان از خود بر جاى گذارد.
اگراستاد فرصتى را كه براى تدريس و تحقيق در دانشكده الهيات صرف كرد، در حوزه علميه قم به تحقيق و تدريس علوم اسلامى مى‏پرداخت. بدون ترديد در رديف يكى از مراجع بزرگ و بنام تقليد قرار مى‏گرفت و شايد مى‏توانست تغييراتى و اصلاحاتى را نيز در سيستم آموزشى، تحقيقى و علمى حوزه به وجود آورد كه همواره دغدغه او بود. امام خمينى در نامه‏اى كه از نجف براى ايشان فرستادند نگرانى خود را از دور بودن استاد از حوزه علميه قم ابراز داشتند.(15) و در چند نوبت از نجف به آقاى پسنديده يا به آقاى اشراقى دامادشان نامه نوشتند كه «آقاى مطهرى را به قم بياوريد و نگهداريد، در قم بماند و به تدريس مشغول باشد.»
تأليفات و آثار
علامه مطهرى از جمله محققان و متفكران اسلامى است كه با تمام توان و با جديت و پشتكار به دفاع از مبانى اسلام پرداخت و با درك دقيق شرايط و شناخت نيازهاى زمان و آگاهى از شبهات، ابهامات و سؤالات نسل جوان، اقدام به پاسخگويى نمود. ايشان مى‏گويد: «اين بنده از حدود بيست سال پيش كه قلم به دست گرفته مقاله يا كتاب نوشته‏ام، تنها چيزى كه در همه نوشته هايم آن را هدف قرار داده‏ام، حل مشكلات و پاسخگويى به سؤالاتى است كه در زمينه مسائل اسلامى در عصر ما مطرح است. نوشته‏هاى اين بنده برخى فلسفى، برخى اجتماعى، برخى اخلاقى، برخى فقهى، برخى تاريخى است. با اين حال موضوعات اين نوشته‏ها كاملاً با يكديگر مغاير است. هدف كلى از همه اينها يك چيز بوده و بس: «دين مقدّس اسلام يك دين ناشناخته است. حقايق اين دين تدريجاً درنظر مردم، واژگونه شده است، و علت اساسى گريز گروهى از مردم تعليمات غلطى است كه به اين نام داده مى‏شود… بدين سبب اين بنده وظيفه خود ديده است كه در حدود توانايى در اين ميدان انجام وظيفه نمايد.»(16) استاد هدف فوق را سرلوحه تأليفات و آثار خويش قرار داد و بدين منظور در هر زمينه‏اى كه احساس نياز كرد كه بايد دست به قلم برد، وارد شد و كتابى را به نگارش درآورد. تنوع آثار آن متفكر بزرگ در فقه، اصول، فلسفه، كلام، تايخ، قرآن، حقوق، اخلاق، و امور اجتماعى و ساير رشته‏ها كه همگى از اتقان، انسجام، استحكام و جاذبيت برخوردار است، نشانه عمق و گستره درياى دانش و عظمت و والايى انديشه و تفكر ايشان است.
همين افتخار او را بس است كه شخصيتى همچون امام خمينى كه اسلام‏شناسى متفكر و عالم و مجتهدى بزرگ است، تمامى آثار او را مفيد، خوب و انسان ساز بداند.(17) از اينرو بايد استاد مطهرى را يكى از موفقترين نويسندگان و محققانى دانست كه موفق شد با نسل امروز و جوانان ارتباط برقرار كند واسلام ناب و راستين را به دور از هرگونه التقاط و انحراف و تحجر و كژانديشى براى اين نسل معرفى نمايد و آنها را با اسلام آشنا و مأنوس كند.
بررسى مجموعه آثار و تأليفات آيت اللّه مطهرى كه قريب يكصد جلد مى‏باشد، در اين نوشتار مقدور نيست ولى به اجمال بايد گفت كه اولين مقاله استاد در سال 1332 در نشريه حكمت قم انتشار يافت.
اولين اثر استاد هم مقدمه و پاورقى بر جلد اول اصول فلسفه و روش رئاليسم است كه در اسفند 1332 منتشر شد. متن كتاب نوشته مرحوم علامه طباطبايى است ولى با توجه به اختصار و دشوارى فهم آن، از علامه تقاضاى نوشتن شرحى بر آن شد، علامه اين كار را بر عهده شهيد مطهرى واگذار كرد كه خوشبختانه استاد به خوبى و شايستگى تمام آن را به انجام رساند و منتشر كرد. اين كتاب نقش بسيار مؤثرى در اثبات بى‏پايگى فلسفه مادى داشته است و از عميق‏ترين و تحقيقى‏ترين آثار استاد مطهرى به حساب مى‏آيد.
آثار فلسفى علامه مطهرى متجاوز از 25 جلد مى‏باشد
استاد مطهرى علاوه بر تأليف و انتشار دهها جلد كتاب ارزشمند در موضوعات مختلف هرگاه مطلب غير واقعى و مخالف مبانى اسلام در نشريه‏اى منتشر مى‏شد در صورت امكان اقدام به پاسخگويى و رفع شبهه مى‏نمود از جمله در سال 1345 ابراهيم مهدوى در مجله زن روز، مطالبى در مورد حجاب و زن نوشت استاد مطهرى در سلسله مقالاتى در 33 قسمت به تبيين و تشريح حقوق زن در اسلام پرداخت كه بعدها با عنوان «نظام حقوق زن در اسلام» منتشر شد.
فعاليتهاى فرهنگى ديگر
آيت اللّه مطهرى به موازات تدريس و تأليف، با حضور در مجامع علمى و فرهنگى و ايراد سخنرانى، خدمات بزرگى را به اسلام و فرهنگ اسلامى نمود. گرچه سخنرانيهاى استاد پس از ورود به تهران اولين سخنرانيهاى ايشان به حساب نمى‏آيد، ولى مى‏توان آنرا سر فصل جديدى در زندگى وى دانست.
سال 1334 اولين سالى بود كه از استاد براى سخنرانى در انجمن‏هاى اسلامى دانشجويان دعوت به عمل آمد. در سالهاى 1337 و 1338 كه انجمن اسلامى پزشكان تشكيل شد، استاد از سخنرانان اصلى انجمن بود. به طورى كه در سالهاى 1340 تا 1350 آن بزرگوار تنها سخنران انجمن بود. وى در اين جلسه مسايل فلسفى، فقهى و ايدئولوژيكى اسلام را در زمينه‏هاى اصول پنجگانه توحيد،عدل، نوبت، امامت، معاد، مسأله زن از ديدگاه قرآن، مباحث اقتصاد اسلامى، بيمه و بانكدارى در اسلام و مسأله بردگى را مورد بررسى و تجزيه و تحليل قرار داد كه بعدها در قالب كتاب منتشر شدند.
استاد چند سخنرانى در سلسله كنفرانسهاى علمى درباره عرفان و حكمت حافظ در دانشكده الهيات و معارف اسلامى ايراد كرد كه با عنوان عرفان حافظ به چاپ رسيده است.
به مرور سخنرانيهاى استاد اوج گرفت و بيشتر دانشگاهها و مراكز علمى سراسر كشور را زير پوشش خود قرار داد و استاد به عنوان خطيبى بلندآوازه، فيلسوفى صاحب نظر، اسلام‏شناسى متبحر و عالمى جامع در علوم منقول و معقول ظاهر شد و به تبليغ دين و دفاع از اصول اسلام و هدايت جوانان پرداخت.
استاد مطهرى همچنان كه در تأليف و آثار خود دقتهاى لازم و وقت كافى مى‏گذاشت و مطالبى منسجم، متقن و محكم ارائه مى‏داد، براى مطالعه سخنرانى‏هاى خود نيز وقت كافى در نظر مى‏گرفت و با مطالعات جامع و لازم به مباحث خويش عمق و غنا مى‏بخشيد و مطالبى نو و بديع ارائه مى‏نمود. يكى از دوستان استاد مطهرى نقل مى‏كند كه يك بار استاد مطهرى را براى سخنرانى دعوت كردند و او با تواضع و صراحت تمام گفت: «آمادگى لازم جهت اين سخنرانى نيافته‏ام، من براى هر سخنرانى، حداقل 20 ساعت مطالعه دارم.»(18)
اين چنين بود كه سخنرانى‏هاى شهيد مطهرى مورد استقبال گسترده مجامع علمى و فرهنگى شهرهاى مختلف قرار گرفت و روز به روز بر دعوت از ايشان براى ايراد سخنرانى افزوده مى‏شد.
بالأخره رژيم پهلوى، روشنگرى‏ها و هدايت‏هاى آيت اللّه مطهرى را تحمّل نكرد و ساواك در سال 1354 ايشان را ممنوع المنبر نمود. ساواك در يكى از اسناد خود چنين آورده است: «نامبرده بالا يكى از روحانيون ناراحت و افراطى است كه اكثراً در بالاى منبر مبادرت به اظهارات خلافى مى‏نمايد خواهشمند است دستور فرمائيد مشاراليه را ممنوع المنبر نموده و از نتيجه اين سازمان را آگاه سازند.»
ممنوع المنبر بودن ايشان تا آستانه پيروزى انقلاب اسلامى ادامه داشت.
همچنين استاد مطهرى همزمان با تحصيل، در ايام تبليغى به همراه ساير همراهان، اقدام به سفرهاى تبليغى مى‏نمود و راهى مناطق مختلف مى‏شد سفر به اراك، همدان، اصفهان و نجف آباد از آن جمله بود.
تأسيس حسينيه ارشاد
استاد مطهرى در راستاى فعاليتهاى فرهنگى خود، از سالها پيش در فكر تأسيس يك مركز دينى، علمى، فرهنگى و تحقيقى براى آموزش معارف اسلامى و انتقال تعاليم دينى به نسل جوان و عموم مردم بود. اين ايده تا حد زيادى با تأسيس حسينيه ارشاد در سال 1346 محقق شد.
استاد كه خود در تأسيس حسينيه ارشاد نقش مهمى داشت و از اعضاى هيأت مديره آن بود، اميدوار بود كه اين مركز بتواند در شناساندن اسلام و ايدئولوژى اسلام و تعاليم دينى، توفيق مطلوبى به دست آورد، از اين رو با عشق و علاقه زياد، قسمتى از وقت خود را صرف اداره آن نمود، ايشان در شرائطى «حسينيه ارشاد» را مركز نشر و ترويج دين، عقايد اسلامى و معارف دينى در طول سال نمود كه «حسينيه‏ها» تداعى گر روضه خوانى و عزادارى سالار شهيدان، آنهم به صورت ناقص در ماههاى محرم و صفر بود. وى علاوه بر برگزارى مجالس عزادارى سالار شهيدان به شكل صحيح و منطقى، حسينيه را مركز تفكر و خردمندى كرد و بنيان فكرى و فرهنگى جامعه را در راستاى اهداف شهادت امام حسين(ع) قرار داد و با فعاليتهاى خود در اين مركز ثابت كرد كه حسينيه نه تنها مكان عزادارى، بلكه پايگاه بزرگ انديشه اسلامى است.
استاد مطهرى در زمينه دعوت دانشمندان اسلامى براى همكارى علمى با حسينيه نقش بسيار مؤثرى داشت، خود نيز سخنرانى‏هاى متعددى در آنجا ايراد مى‏نمود كه سه عنوان از آنها عبارت است از: تحريفات در واقعه تاريخى عاشورا، حماسه حسينى، جاذبه و دافعه على(ع).
متأسفانه عليرغم تلاشها و فعاليتهايى كه استاد مطهرى در حسينيّه ارشاد انجام داد و سعى نمود، اين مركز را از افراط و تفريط دور نگهدارد ولى به دليل كارشكنيها و خود سرى‏هاى مدير داخلى حسينيه ارشاد و بى اعتنايى به استاد مطهرى در انتخاب سخنران، انتخاب مجلس، جلسات گوناگون و چاپ و نشر، استاد مطهرى، به ناچار در سال 1349 از فعاليت در حسينيه كناره‏گيرى كرد.
وى در بيان علت كناره‏گيرى خود چنين مى‏گويد: «خوب نمى‏شود كه ما يك مؤسسه را به وجود آورده‏ايم، مردم اينجا را متعلق به ما مى‏دانند، ما ندانيم اينجا كى سخنرانى مى‏كند يا مثلاً چه موقع كتابش مى‏خواهد چاپ بشود يا چه مطالبى گفته مى‏شود.»
يكى ديگر از فعاليت‏هاى تبليغى آيت‏اللّه مطهرى، در مسجدالجواد تهران بود كه در سالهاى 1349، 1350 و 1351 عهده دار مسؤوليت آن بود و در بيشتر موارد سخنران اصلى مسجد بود و موضوعات آن بيشتر جنبه قرآنى داشت.
مطالبى كه در اين نوشتار درباره شخصيت علمى و فرهنگى آيت اللّه مطهرى بيان شد، همه نشانگر عشق و علاقه فراوان به امور علمى، فرهنگى، تبليغى و تأليف كتاب است. تداوم اين برنامه آرزويى بود كه استاد پس از پيروزى انقلاب داشت.
شهيد آيت اللّه مفتح نقل مى‏كند: در سال گذشته در اوج مبارزات به من مى‏فرمود: «به خدا اگر امام و رهبر ما پيروز بشود، هيچ پستى من نمى‏خواهم، هيچ مقامى نمى‏خواهم، براى همين زندگى كه الآن دارم، كتابخانه‏ام براى من بهترين لذت است، من همين را مى‏خواهم كه بنشينم و كتاب بنويسم، بنشينم و تحقيق كنم، بنشينم از اسلام عزيز دفاع كنم، اين هدف من است.»(19)
پى‏نوشت‏ها:
1. پاره‏اى از خورشيد، ص 359 – 360 به نقل از دكتر حسين غفارى.
2. مصلح بيدار، ج 2، ص 408.
3. همان، ج 1، ص 275.
4. پاره‏اى از خورشيد، ص 51.
5. خدمات متقابل ايران و اسلام، ص 614.
6. عدل الهى، ص 111 – 113.
7. همان، ص 250.
8. ويژه نامه استاد مطهرى، حزب جمهورى اسلامى، به نقل از حضرت آيت اللّه فاضل لنكرانى، ص 203.
9. علل گرايش به ماديگرى، ص 11 – 12.
10. مصلح بيدار، ج 2، ص 277 – 278.
11. سيرى در نهج البلاغه، مقدمه كتاب.
12. مصلح بيدار، ج 1، ص 54 – 55، مصاحبه با سيد محمد باقر حجتى به نقل از مجله جهاد، 18/2/1361.
13. روزنامه اطلاعات، 12/2/1360.
14. پاره از خورشيد، ص 86 – 87.
15. نامه‏ها و ناگفته‏ها، ص 17.
16. عدل الهى، مقدمه كتاب.
17. صحيفه امام، ج 16، ص 242.
18. يادنامه اولين كنگره بررسى شناخت ابعاد فرهنگى، علمى استاد شهيد مطهرى، ص 19.
19. روزنامه جمهورى اسلامى، 2/1359.
به نقل از ويژه نامه جمهورى اسلامى مورخه 12 ارديبهشت 83.