هدايت در قرآن
تفسير سوره رعد
برتري صبر بر سائر اعمال
قسمت چهل و چهارم
آيت الله جوادي آملي
«والذين صبروا ابتغاء وجه ربّهم و
اقاموا الصلوة و أنفقوا ممّا رزقناهم سرّاً و علانية و يدرؤن بالحسنة السّيئة،
اولئک لهم عقبي الدار.»
(سوره رعد- آيه22)
قبلا مطرح شد که روايات معصومين
عليهم السلام صبر را به چند قسم تقسيم کرده اند و و براي هرکدام از اقسام درجاتي
ذکر کرده اند که برخي از آنها نازل، بعضي متوسط و بعضي ديگر عالي است. اکنون مي
خواهيم بحث کنيم که کدام صبر از ديگر صبرها افضل است. مطلب ديگر اينکه در بعضي از
روايات، اجر صبر را معادل اجر هزار شهيد معرفي کرده اند، اين کدام صبر است؟
عمل سخت تر، افضل است
در رواياتي که قبلاً بررسي شد، صبر
از معصيت افضل اقسام صبر، معرفي شده بود. در روايتي که امير المؤمنين (ع) از رسول
الله (ص) نقل فرمود که براي صبر هنگام معصيت به 300 درجه و براي صبر بر طاعت 600
درجه و براي صبر از معصيت 900 درجه است، آيا هر مصيبت و هر طاعت و هر معصيت حکمش
چنين است؟ يا گاهي فرق مي کنند؟ گاهي مصيبت، مصيبت مختصري است که صبر بر آن آسان
است و يک طاعت، طاعت سنگيني است مانند جهاد که صبر بر آن دشوار است، گاهي يک طاعت
است که صبر بر آن آسان و سهل است مانند جواب سلام دادن که يک واجب و فريضه است، و
گاهي صبر بر مصيبتي است که تحمّل کردن آن بسيار دشوار است. آيا هر صبر بر مصيبتي
از صبر بر طاعت کمتر است؟ و هر صبر بر طاعتي از صبر بر مصيبت کمتر است؟
هرکدام از آنها که شديدتر بود و
تحميلش بر نفس دشوارتر، بر اساس آن قانون کلي که حضرت رسول (ص) فرمود: «افضل
الاعمال احمزها»[1]، از
اعمال آن که مشکل تر است، افضل است. بنابراين گاهي صبر مصيبت، سخت تر از صبر بر
طاعت است و گاهي صبر از معصيت سخت تر از صبر بر طاعت است. مثلا گاهي انسان صبر بر
طاعت جهاد بايد بکند و گاهي صبر از معصيت نگاه به نامحرم. پس آيا هر صبر از معصيت
افضل است از هر صبر بر طاعت؟ مطلقا چنين نيست؛ چون روايتهاي ديگري بر خلاف اين
روايت آمده، يعني صبر بر طاعت در برخي از موارد، افضل از صبر بر معصيت است. صبر بر
معصيت در بعضي از موارد افضل از صبر بر طاعت است پس جمع بين اين گروه متعارض از
روايات به همان اصل کلّي «افضل الاعمال احمزها» است يعني هرجا تحمّل نفس دشوار بود
و تکليف بر نفس شاقّ بود که نفس بايد با يک جهاد دروني آن مطلب را تحمّل کند، آنجا
بمراتب افضل و برتر است.
به عنوان نمونه موقعيتي که يوسف
صدّيق (ع) امتحان شد، آن صبر از معصيت افضل از صبر بر بسياري طاعتها است.
صبري که اجر هزار شهيد دارد
و از همين مطلب اول، حکم مطلب دوم
روشن مي شود. مثلا در باره صبر مقابل شهادت، اينچنين آمده که اگر صبر را با شهادت
بسنجيم، اين صبر از شهادت بالاتر مي شود. مرحوم کليني رضوان الله عليه از امام
صادق (ع) نقل مي کند که: «من ابتلي من المؤمنين ببلاء فصبر عليه، کان له مثل اجر
الف شهيد»[2]
هر مؤمني که به بلائي مبتلا شد، اگر براي رضاي خدا آن را تحمّل کند و صبر کند،
پاداش او برابر پاداش هزار شهيد است. آن صبرهايي که رسول اکرم (ص) يا اهل بيت و
طهارت عليهم السلام داشتند که تمام آن دردها و رنجها را براي رضاي خدا تحمل کدرند
تا اسلام محفوظ بماند و آبروي خود را به پاي درخت دين ريختند، آن بمراتب افضل است
از خوني که يک شهيد به پاي درخت دين مي ريزد.
اگر گفته شد: «مداد العلماء افضل
من دماء الشهداء» نه هر قلم در برابر هر خون افضل است. گاهي مي بينيد يک مبارزه
کردن و يک شمشير زدن افضل از عبادت ثقلين مي شود. پس اينچنين نيست که بصورت مطلق،
هر قلمي بالاتر از هر شمشيري باشد و هر درس و بحثي بالاتر از هر مبارزه اي باشد.
اگر در حال عالي بود و تأثير هر دو يکسان بود، علم البته في نفسه راجح است زيرا
علم است که آن مکتب را منتشر مي کند و شهيد را مي پروراند ولي اگر اصل اسلام در
خطر بود، اينجا ديگر مداد العلماء مطرح نيست، اينجا جاي ضربت علي (ع) است که از
عبادت جن و انس بالاتر است؛ اينجا نياز به مبارزه اي دارد که اصل دين را حفظ مي
کند و تمام عبادات و طاعاتي که مسلمين دارند، محصول آن مبارزه است و آن مبارزه بجا
و لازم وقتي از قلب يک عارف خالص نشأت بگيرد، از همه عبادتها افضل است و ريشه آن
افضل بودن، معرفت و خلوص است. ممکن بود عمروبن عبدود را ديگري بکشد ولي ضربت او
ضربتي نباشد که از عبادت ثقلين برتر است. آن معرفت و خلوص و صفاي نيّت علي است که
به عمل بها مي دهد، آنچنان بهائي که از عبادت ثقلين برتر مي شود.
البته ذکر اين نکته ضروري است که
تمام عبادات حضرت امير (ع) از آن معرفت نشأت مي گرفت و با خلوص ادا مي شد ولي آنجا
که اصل اسلام در خطر باشد، آن را نمي شود با يک سخنراني يا کتاب نوشتن حل کرد، آن
را بايد با شمشير حل کرد.
فرمانروائي صبر در عالم برزخ
مطلب ديگري که در اينجا لازم به
بررسي است اين است که: در عالم برزخ و قبر، اموري متجسم و متمثّل مي شوند و صبر به
آنها مي گويد: اگر شما عاجز شديد، من مشکل را حل مي کنم.
مرحوم کليني از امام ششم سلام الله
عليه نقل مي کند که فرمود:
«اذا دخل المؤمن في قبره، کانت
الصّلاة عن يمينه و الزکاة عن يساره و البِرُّ مُطِّلُّ عليه، و يتنحّي الصّبر
ناحيةً فاذا دخل عليه الملکان اللّذان يليان مُساءلته قال الصبر للصلاة و الزکاة و
البرّ: دونکم صاحبکم فإن عجزتم عنه فأنادونه»[3].
هنگامي که مؤمن وارد قبر و عالم
برزخ مي شود، نماز در طرف راست او و زکات در طرف چپ او قرار دارد و نيکي ها و خوبي
ها هم از بالاي سر او نگاه مي کنند، و صبر در کناري مي ايستد. پس وقتي آن دو فرشته
که مسئول سؤال و جواب او مي باشند، آمدند، صبر به نماز و زکات و نيکي ها مي گويد:
شما در برابر سؤال هاي فرشتگان جواب بدهيد، اگر عاجز شديد و در جواب مانديد، پس من
پاسخ آنها را مي دهم.
صبر ممتاز
اين عظمت صبر است که در عالم برزخ
اينچنين ظهور مي کند. اين صبري که در برزخ از نماز و زکات و نيکي افضل است، همان
صبر ممتاز است، نه هر صبري. اگر انسان کسي را ديد که دارد غيبت مسلماني مي کند،
واجب است صبر کند و گوش به سخنان او ندهد. اگر نامحرمي بر انسان مي گذرد، واجب است
انسان از گناه صبر کند و نگاه به نامحرم ننمايد؛ و از قبيل اينها مسائلي است جزئي
که ارزش زيادي ندارد. آن صبر مهمّ که طليعه اش از همين خصوصيات جزئي طلبگي آغاز مي
شود تا مي رسد به آن درجات عاليه، آن صبر ممتاز است.
اگر انسان متوجه شود که سخن او در
يک روستا يا شهر يا در سطح کشور باطل و خطا از آب درآمد؛ بايد اعتراف بکند که آن
سخن باطل بوده است و از ادامه آن پرهيز کند و با کمال شهامت، حقّ را به طرف مقابل
بدهد؛ اين کار آساني نيست. اين عمل مانند نماز شب نيست که آسان باشد؛ مانند روزه
گرفتن نيست که ميسّر باشد. چقدر دشوار است که انسان آن شهامت را داشته باشد که
اعلام کند: من اشتباه کردم! اينجا است که حضرت رسول (ص) مي فرمايد: آن کسي که وزنه
بر مي دارد قهرمان نيست، کسي که مالک بر غرائز خويشتن است، او قهرمان است.
آنجا که انسان صريحاً حاضر شود
اعلام کند که حق با ديگري است و او اشتباه کرده است، آنجا است که براي حق صبر مي
کند و صبرش ممکن است که اجر هزار شهيد داشته باشد زيرا با يک اعتراف او، چه بسا
مردم بفهمند که نظام، نظام اسلامي است.
«عن ابي حمزة الثمالي قال: قال ابو
جعفر عليه السلام: لما حضرت ابي علي بن الحسين الوفاة، ضمّني الي صدره و قال: يا
بنيّ اوصيک بما اوصاني به ابي حين حضرته الوفاة و بما ذکر ان اباه اوصاه به يا
بنيّ اصبر علي الحق و ان کان مُرّاً».[4]
امام باقر (ع) مي فرمايد: هنگامي
که آخرين لحظات حيات پدرم امام سجاد (ع) فرا رسيد، مرا به سينه خود چسباند و به من
فرمود: فرزندم، تو را وصيتي مي کنم که پدرم هنگام وفاتش مرا وصيت کرد و يادآور شد
که پدرش (حضرت امير (ع)) به او وصيت کرده است که: اي فرزندم! بر حق صبر کن هرچند
تلخ و ناگوار باشد.
اجر بي حساب براي صابران
و در روايت ديگري، در ذيل اين حديث
آمده است که: فرزندم! بر حق صبر کن هرچند تلخ باشد که اگر صبر کردي، پاداشت را بي
حساب به تو مي دهند.
در آيه نيز مي خوانيم: «انّما
يوفّي الصابرون اجرهم بغير حساب»[5]–
صابران پاداش خود را بدون حساب، دريافت مي کنند.
چون اين آيه ناظر به مسئله هجرت
است و بايد اصحاب با دست خالي از مکه به مدينه بروند و اصلا به فکر آينده و تأمين
زندگي آينده نباشند و سختي زياد بکشند، اين صبر است که اجرش بي حساب داده مي شود؛
چون اين صبر تلخ است و بسيار دشوار است؛ اينجا ديگر صبر بر يک نگاه به نامحرم يا
صبر بر نشنيدن يک آهنگ حرام نيست؛ اينجا صبر تلخي است که استقامت در راه حق مي
خواهد و اين صبر بلند است که در برابرش، خداوند آنقدر مزد به مؤمن مي دهد که به
حساب در نمي آيد.
و اما در موارد ديگر چنين نيست که
اجر بي حساب به انسان بدهند «کلُّ شي ءٍ عنده بمقدار»[6]
همه چيز نزد خداي سبحان با اندازه و مقدار است، و همه چيز را با حساب مي دهند و در
مورد صبر که چنين وارد شده است که براي صابران، پاداش بي حساب مي دهند، به اين
معني نيست که بي اندازه و مقدار است ولي به حساب درنمي آيد يعني شمارش آن را جز
خداي سبحان کسي نمي داند. ولي آنچه به صبر امتياز مي دهد اين است که خداوند در هيچ
جاي قرآن نفرموده است که ما به اندازه اي اجر مي دهيم که به حساب درنيايد مگر
درباره صبر و پاداش صابران.
و مورد ديگر اصل بهشت است که براي
همه بهشتيان بغير حساب است يعني به حساب درنمي آيد چون ابدي است. در آيه مي
خوانيم: «من عمل سيئه فلا يجزي الّا مثلها و من عمل صالحاً من ذکر او انثي و هو
مؤمن، فأولئک يدخلون الجنة، يرزقون بغير حساب»[7]–
هرکس مرتکب گناهي شد، به اندازه آن گناه کيفر مي شود ولي هرکس از زن و مرد، عمل
صالحي انجام دهد و با ايمان باشد (يعني هم حُسن فعلي و هم حُسن فاعلي داشته باشد)
پس آنها وارد در بهشت مي شوند و آنقدر از روزي هاي الهي برخوردار مي شوند که به
حساب و محاسبه درنيايد. و اين بديهي است زيرا بهشت انتها ندارد و لذا با ارقام
رياضي قبال جمعبندي نيست. چيزي که ابدي است و انتها ندارد، به محاسبه در نمي آيد.
و اين مربوط به همه بهشتي ها است. و اما در خود بهشت، درجات محدود است يعني هر شخص
با ايماني با درجه مخصوص به خود وارد بهشت مي شود ولي در بهشت نامحدود بسر مي برد،
پس اجرش به حساب است ولي بقائش بغير حساب است. اين براي مؤمن عادي است ولي مؤمنين
که از صبر ممتازي برخوردار باشند، خداوند آنقدر به آنها پاداش و اجر مي دهد که به
حساب در نمي آيد.
نتيجه بحث:
صبر هر چند جزء هشت صفتي است که
اولوالالباب داراي آنها هستند، ولي خود صبر به منزله لُبّ و مغز ديگر فضائل است و
صبر في نفسه در برابر ساير عبادات از مزيّت و درجه ويژه اي برخوردار است. پس اگر
صبر درجه معيني داشته باشد، با نماز و زکات که در همان درجه باشند، صبر از آنها
افضل و برتر است ولي برخي از درجات عاليه صلاة يا زکات و امثال ذلک از بعضي از
درجات نازله صبر بالاتر است. بنابراين صبر از صلات و زکات بالاتر است ولي بعضي از
درجات نماز و زکات از بعضي درجات صبر بالاتر است و سرّ اينکه صبر في نفسه از آنها
بالاتر است، براي اين است که به يک وصف نفساني بر مي گردد نه به يک عمل جارحي.
ادامه دارد
گناه و بلا
امام باقر (ع):
«ما من نکبة يصيب العبد الا بذنب».
(اصول کافي- ج2 ص269)
هيچ نکبت و حادثه نامطلوبي دامن
گير آدم نمي شود مگر به سبب گناه.