تفسيرسوره
رعد
ارتباط
فرشتگان با انسان آية الله جوادي آملي
«
أولئک لهم عقبي الدار جنات عدن يدخلونها و من صلح من آبائهم و أزواجهم و ذرياتهم و
الملائکة يدخلون عليهم من کل باب سلام عليکم بما صبرتم، فنعمت عقبي الدار». (سوره
رعد- آيه 24)
پس
از اينکه سيره عملي اولوالباب را بيان کرد، پاداش و نتيجه اوصاف هشتگانه آنان را
بيان ميفرمايد که پايان اين دنيا به نفع آنها است سپس ميفرمايد: «جنات عدن»-
بهشتهائي است که جاي رفاه و خوشگذراني است؛ و نه تنها خودشان در اين باغهاي بهشت
بسر ميبرند، بلکه بستگان با ايمان آنها هم با آنها محشورند که از اين لذت انس هم
استفاده کنند.
رابطه
انسان با فرشتگان
رابطهاي
که ملائکه با انسان دارند- همانگونه که ملاحظه کرديد- رابطه محبت و ولايت است در
دنيا و رابطه ولايت و محبت و خدمت است درعالم برزخ و قيامت. در دنيا فرشتگان براي
مؤمنين طلب مغفرت و آمرزش ميکنند و در عالم برزخ به مؤمنين ميگويند: ما اولياي
شما بوديم در دنيا و آخرت، پس مؤمن در حيات دنيا داراي اوليائي از ملائکه است و
اين ملائکه در آغاز زندگي ولي او هستند تا او را بپرورانند. اگر مؤمن بالا آمد و
هم سطح فرشتگان شد، فرشتگان اولياي او يعني احبا و دوستان اويند؛ و اگر از اين
مرحله گذشت و انسان کامل شد، تمام فرشتگان، خدمتگزار انسان کامل خواهند بود «فسجد
الملائکة کلهم اجمعون»- در برابر اين انسان کامل، همه فرشتگان خضوع و سجود کردند.
بهرحال رابطه فرشتگان با انسان در دنيا و مقداري از رابطه برزخي قبلا بيان شد،
اينک تتمه رابطه برزخي آنها و رابطه عالم قيامت را بيان ميکنيم.
بر
اساس آنچه که قبلا خوانده شد که ملائکه اولياي مؤمنين هستند؛ ولي، هرگز مولي عليه
خود را ترک نميکند مخصوصا در هنگام بروز خطر و مهمترين خطرها همان حالت احتضار و
مرگ است. در حال احتضار، فرشتگان بر بالين مؤمنين حاضر ميشوند. فرمود: «کذلک يجزي
الله المتقين الذين تتوفيهم الملائکة طيبين يقولون سلام عليکم»[1]
چنين است که خداوند تقواپيشگان را پاداش ميدهد، آنان که فرشتگان ارواح آنان را در
حالي که طيب و پاک هستند، قبض ميکنند، و در حال احتضار به بالين متقين حضور پيدا
ميکنند و بر آنها سلام ميکنند.
طيب
انساني است که آلوده نباشد؛ در مقابل خبيث که به معناي تيره و ناخالص و آلوده است
و طيب غير از طاهر است يعني طبع اوليش نظيف و پاک است. طيب بمعناي خالص در برابر
خبيث که ناخالص است. اگر کسي ايمانش را با غيرايمان مخلوط نکرد. اين ميشود طيب
«الذين آمنوا ولم يلبسوا ايمانهم بظلم أولئک لهم الأمن و هم مهتدون»[2]
آنان که ايمان آوردند و ايمان خود را با ظلمي (چه به نفس خود و چه به ديگران)
نپوشاندند، آنان در امن و امان خواهند بود و از هدايت شدگاناند. ولي اگر عمل
صالحي را با عمل بدوسيئي مخلوط کرد، آن ميشود خبيث (خلطوا عملا صالحا و آخرسيئا»[3]
چنين افرادي که مقداري عمل صالح و مقداري گناه دارند، خبيثاند و وضعشان روشن نيست
که خدا با آنها چه ميکند. اما آنها که طيب هستند و اعمالشان خالص است، فرشتگان به
آنها ميگويند: سلام عليکم.
پس
مؤمن در حال جا دادن، هيچ رنج و فشاري احساس نميکند زيرا با سلامت از دنيا وارد
برزخ ميشود. سلامت با رنج سازگار نيست يک انسان رنجور که از نظر ديني در سلامت
نيست، اگر بخواهد از دنيا به عالم برزخ منقل شود، با سلامت نميرود بلکه با مشقت و
رنج همراه است. ولي در مورد کسي که طيب زندگي کرده است، فرشتگاني که مأموران سلامت
رساني خدايند، برآنها درود ميفرستند و از هر رنج والمي سالم نگهميدارند، زيرا
درود فرشتگان مانند درود ما لفظي نيست که عملا آنها را به سلامت ميدارند. اگر
خداي سبحان ما را به دارالسلام و جايگاه سلامتي دعوت ميکند ميفرمايد: «والله
يدعو الي دارالسلام»[4] طليعه
دارالسلام، برزخ است. پس ممکن نيست مؤمن طيب، در حال مردن و رفتن به عالم برزخ
فشاري ببيند.
مؤمنين
در عالم قيامت
مؤمنين
در عالم قيامت هم از لذتهاي جسماني و ظاهري برخوردارند و هم از لذتهاي روحاني و
معنوي ميفرمايد: «ان المتقين في جنات و نهر، في مقعد صدق عند مليک مقتدر»[5]
به تحقيق که اهل تقوي درباغها و کنار نهرهاي بهشتي خواهند بود. و در منزلگاه صدق
نزد خداوند عزت و سلطنت، جاودانهاند. در بهشت و کنار بهشتي بودن، مربوط است به
جسمش و ظاهرش و عندالله بودن مربوط است به حشر معنوي.
در
سوره حجر، خصوص جنات و عيون را ذکر فرمود: «ان المتقين في جنات و عيون ادخلوها
بسلام آمنين»[6] تقوا
پيشگان در بهشتها و جويهاي رواناند، به سلامتي و امنيت داخل شويد. چه کسي به
آنها ميگويد: داخل شويد. در اين سوره مشخص نيست ولي در سورههاي ديگر روشن ميشود
که گويندهها چه کساني اند؟ در سوره زمر ميفرمايد: «وسيق الذين اتقوا ربهم الي
الجنة زمرا» متقين را گروه گروه به بهشت هدايت ميکنند «حتي اذاجاؤها وفتحت
ابوابها وقال لهم خزنتها سلام عليک، طبتم فادخلوها خالدين»[7]
وقتي به بهشت ميرسند، درهاي بهشت بر روي آنان گشوده ميشود و مأموران بهشت به
آنان ميگويند: سلام و درود بر شما، شما خالص بوديد پس وارد شويد و جاودان بمانيد.
پس
هم در حال احتضار فرشتگان ميگويند: «سلام عليکم» و هم در حال ورود به بهشت برانها
سلام ميکنند و ميگويند شما طيب هستيد، بفرمائيد. يعني شما که صالح را با غيرصالح
مخلوط نکرديد و طيب هستيد، پس بفرمائيد و در بهشت جاويدان بمانيد در اينجا معلوم
ميشود که گويندگان سلام، فرشتگان هستند.
در
جاي ديگر قرآن ميفرمايد: «من خشي الرحمن بالغيب و جاء بقلب منيب ادخلوها بسلام»[8]
آن کس که از خداي رحمت در باطن ترسيد و با قلبي خاشع و خاضع به سوي او آمد، (به
آنها خطاب ميشود که) به سلامت وارد بهشت شويد.
در
اينجا نيز به متقين خطاب ميشود که به سلامت وارد بهشت شويد. چه کسي خطاب ميکند؟
برابر آنچه در سوره زمر آمد، خزنه بهشت و فرشتگان مأمور بهشت هستند که چنين ميگويند.
ولي معلوم نيست همه کس سلام را از خزنه بهشت تحويل بگيرند. شايد آنها که جز اوحدي
از اولياء الهي هستند، گذشته از اينکه خزنه بهشت سلامشان مي کنند، خداي سبحان نيز
سلامشان کند.
خداوند
درباره انبيا مي فرمايد: «سلام علي ابراهيم»[9]
يا «سلام علي موسي و هارون»[10]
يا «سلام علي نوح في العالمين» [11]
اين موارد و امثال آن، سلام به اولياي خاص خدااست و اينها سلام را از خداي سبحان
دريافت ميکنند.
در
ادامه آيه سوره «ق» آمده است: «ادخلواها بسلام ذلک يوم الخلود لهم ما يشاؤون فيها
ولدينا مزيد» به سلامت وارد شويد؛ امروز روز جاودانگي است، و براي آنان هر چه
بخواهند يافت ميشود و نزد ما نعمتهاي اضافهاي نيز وجود دارد.
اري!
رد بهشت يک سلسله نعمتهايي است که انسان آرزوهم نميکند زيرا آرزو بمقدار معرفت
است؛ اگر انسان بداند در بهشت چه نعمتهائي است، آرزويشان ميکند، اما بعضي از نعم
و درجات بهشت را درک نميکند، لذا آرزويش را هم نميکند ولي خدا به او ميدهد.
پس
اگر خداوند فرمود: «والله يدعوالي دارالسلام» خدا مردم را به عالمي دعوت ميکند که
سلم محض است و هيچ آسيبي در آن عالم نيست و فرشتگان الهي مأمور اجراي اين سلامت
هستند.
کيفيت
سلام ملائکه
ملائکه
لفظشان با فعلشان همراه است. اينطور نيست که فقط يک درود و تحيت لفظي باشد اينها
مأموران الهي هستند که انسان را از يک عالمي به عالمي ديگر منتقل و هدايت ميکنند
که در آن عالم، هيچ آسيب و زحمتي وجود ندارد «لايمسنا فيها نصب ولايمسنا فيها
لغوب»[12]
هيچ آسيبي در آن عالم نيست؛ نه انسان بد ميشنود و نه بد ميگويد و نه از ماندن
خسته ميشود و نه چيزي ميخواهد که به او ندهند. پس سلام ملائکه جداي از سلام ما
است؛ سلام آنها همراه با بهشت و آرامش است و اين تکريمي است نسبت به مؤمنين که با
عمل خارجي همراه است اما اين درودهائي که ما نسبت به يکديگر ميفرستيم، اينچنين
نيست که حتما با سلامت خارجي همراه باشد.
بنابراين،
اگر در آيه کريمه فرمود: «والملائکة يدخلون عليهم من کل باب» فرشتگان از هر دري بر
آنها وارد ميشوند؛ سخن فرشتگان اين است که خطاب به مؤمنين و اهل تقوا ميگويند:
«سلام
عليکم بما صبرتم» سلام و درود بر شما که صبر کرديد.
معلوم
ميشود که ملائکه در همه شئون مؤمن با او هست تا در قيامت کبري و بهشت عدن. از
ورود انسان به دنيا تا لحظه مرگ و در عالم برزخ، و در قيامت کبري و ورود به بهشت و
پذيرائي در بهشت؛ در تمام مراحل فرشتگان رحمت با انسان هست و دربهاي بهشت هم گشوده
است و آنها از هر دري بخواهند وارد ميشوند و بر اين مؤمنين درود ميفرستند و به
آنها ميگويند که منشاء همه اين نعمتها صبر و بردباري شما در دار دنيا است.
اين
بود سيره عملي اولوالالباب و پاداش آنها.
در
مقابل، کساني هستند که حق را نپذيرفتند و بينش نداشتند، که کيفر تلخي براي آنان در
نظر گرفته شده است؛ ميفرمايد:
«والذين
ينقصون عده الله من بعدميثاقه و يقطعون ما امرالله به أن يوصل و يفسدون في الأرض،
أولئک لهم اللعنة ولهم سوء الدار». (سوره رعد- آيه 25)
آنان
که پس از پيمان بستن با خدا عهد خدا را شکستند و آنچه را خداوند امر به وصل کرده
بود (مانند صله رحم) قطع کردند، و در زمين به فساد و فتنه مشغول شدند، لعنت خدا
نصيبشان شده و آتش دوزخ منزلگاهشان خواهد بود.
نقض
عهد الهي
معناي
بيعت با خداوند، تنها اين نيست که انسان بدن يا مال خويش را بفروشد، معناي بيعت آن
است که ميفرمايد: «ومن الناس من يشري نفسه ابتغاء مرضات الله»[13]
از مردم کساني هستند که نفس خود را به خاطر کسب رضايت حق ميفروشند، يعني چنين
انسان با تقوائي نه تنها کاري را بدون اذن خدا نميکند بلکه فکري را هم بدون اذن
خداوند از دل نميگذراند. مگر نه آن است که بيعت کرده و مگر نه آن است که بيعت
يعني بيع؟ پس اين انسان قلب و فکر و انديشه خود را نيز به خدا فروخته است؛ ديگر حق
غصه خوردن هم ندارد. غصه براي چيست؟ براي اينکه انسان خيال ميکند، چيزي را به خدا
نداده است ولي اگر داد که ديگر غصه ندارد. اين اشخاص مواظب خاطرات هم هستند که
مبادا بياذن خداي سبحان چيزي در دل خطور کند، چون دل هم مال خودشان نيست. اينها
نه تنها بدن يا مال خود را به خدا فروختهاند، بلکه جانشان و خاطرات و انديشههايشان
را نيز فروختهاند. پس اگر در اين انديشهها آزاد باشد، معلوم ميشود که جان را
نفروخته است.
گرچه
در فقه اصغر ميگويند: اگر کسي تصميم به گناه گرفت و گناه کرد، چيزي بر او نوشته
نميشود و فاسق نيست ولي در فقه اکبر و اخلاق ميگويد: «ان تبدوا ما في انفسکم او
تخفوه يحاسبکم به الله»[14]
آنچه را که ظاهر کرديد و آنچه را که مستور و مخفي نموديد، خداوند از شما حساب ميکشد.
پس اگر کسي تصميم داشت گناهي بکند ولي ابراز گناه فراهم نبود، قطعا مورد حساب قرار
ميگيرد؛ براي اينکه تصرف در ملک خدا- که انديشه و خاطر است- بدون اذن او کرده
است.
بنابراين،
سيئات اخلاقي هم در قيامت محاسبه ميشوند و آن کس که سيئهاي به ذهنش خطور کرده،
در قيامت سرزنش و توبيخ ميشود که مگر جانت را به ما نفروختي و مگر با ما بيعت
نکردي؟ پس همه مکلف هستند که با مولاي خود مخالفت نکنند، چه در ظاهر و چه در باطن
چون خداوند از خبث سريره بيحساب نميگذرد هرچند به گناه نرسد. اينکه مرحوم آخوند
در کفايه اشاره کرده و ميفرمايد: ممکن اسظت مولا روي آن خبث سريره حسابهائي بکند
ولي از بحث ما خارج است، يعني در بحثهاي اصولي، جائي ندارد ولي در بحث تفسيري روي
آن عنايت شده و بحث ميشود.
بالاخره
انسان بايد بکوشد تا با کسب حسنات، عقل خود را کامل کند و به درجات عاليه برسد؛
راه براي همه باز است ولي موفقها کم هستند. ادامه دارد