پرسشها و پاسخها

پرسشها
و پاسخها

س1:
طبق عقيده ما خداوند عالم است به همه چيز و مي‌داند که انسان يا اعمال نيک انجام
مي‌دهد و يا مرتکب اعمال زشت مي‌شود که در نتيجه يکي خوب و ديگري بد مي‌شود. سؤال
اين استکه چرا خداوندبدان را خلق کرد؟ آيا يکي را خوب قرار دادن و ديگري را بد خلاف
عدالت نيست؟

ج:
خداوند انسان را بد نيافريده است بلکه همه را با استعداد خوب شدن و بد شدن افرديده
است. او با اختيار خود راه خوب يا راه بد را مي‌رود. البته استعدادهاي انسانها
مختلف است دست تقدير بعضي را در خانه‌اي پر از ايمان قرار داده و بعضي را در خانه‌اي
پر از شرک و گناه،بعضي را با عوامل ارثي کفر انگيز و ژنهاي حامل اوصاف زشت و
ناپسند نياکان و بعضي را با عوامل ارثي ايمانز و ژنهاي حامل بهترين سجاياي انساني،
بعضي را در محيط و جامعه‌اي پر از ظلم و تباهي و بعضي را در جامعه‌اي پر از عدل و
ايمان، بعضي را در دروان جاهليت سياه و طاغوت و سلطه ستمگران و بعضي را در دوران
نبوت يا امامت و ولايت و ولايت پاکان و پرهيزگاران، بعضي بر سر راه خود ناخواسته
برخورد با افراد گمراه و گمراه کننده و هزارن عوامل گمراهي ديگر مي‌کنند و بعضي بر
سر راه پرپيچ و خم زندگي با عواملي روشنگر و افرادي راهنماو دلسوز برخورد مي‌نمايند.
طبيعي است اين گونه عوامل خواسته يا ناخواسته در انتخاب راه تأثير دارد ولي انسان
با اين همه عوامل دست و پا گير با اختيار راه خوب يا بد را انتخاب مي‌کند و هرگز
به سوي آن سوق داده نمي‌شود انسان در خود با همه اين عوامل احساس اختيار مي‌کند و
نيرويي را در خو مي‌بيند که مي‌تواند همه اين عوامل را خنثي نمايد. و فرق واضح و
روشني ميان حرکتهاي ناخواسته بدن و حرکتهاي ارادي آن ديده مي‌شود. و لذا انسان خود
و ديگران را هرگز برکارهاي غير ارادي ملامت نمي‌کند و برکارهاي ارادي ناروا ملامت
مي‌نمايد و احساس شرمندگي مي‌کند. بنابراين مي‌توان نتيجه گرفت که اين عوامل علت
تامه خوبي و بدي انسان نيستند بلکه فقط مقتضي مي‌باشند. ولذا مي‌بينيم دو برادر در
شرايط کاملا يکسان يا حداقل مشابه مسيرهاي متناقض 
و متضادي را انتخاب مي‌کنند بلکه مي‌بينيم فرزند يک مجتهد بلکه امام و
پيغمبر از راه پدر منحرف مي‌شود و با اين که پيغمبري مانند حضرت نوح(ع) بدون شک با
استفاده از وحي الهي بهترين راه ترتيب را انتخاب کرده و عواملي از قبيل خوراک حرام
و ساير عواملي که مقتضي بدي است در خانه آن حضرت وجود نداشته است در عين حال فرزند
ايشان با آن همه معجزات و با اينکه راه کاملا روشن بود با سوء اختيار خويش راه
کفار را در پيش گرفت. و از سوي ديگر افراد زيادي ديده مي‌شوند که در خانه شرک و
کفر تربيت شده‌اند ولي از بهترين مؤمنان و فداکاران در راه خدا به حساب ميآيند
نمونه‌هاي هر دو نوع در دورانهاي مختلف فراوان است. و ما در همين زمان نيز نمونه‌هاي
بسياري از هر دو گونه انسان سراغ داريم که واقعا مايه عبرت و موجب تحير است.

بنابراين
منحرف شدن انسان به دست خود او است خداوند انسان را منحرف نمي‌کند و منحرف نمي‌آفريند.
پس نبايد سؤال را از بعد عدالت خداوند مطرح ساخت و اما اگر سؤال را چنين مطرح
کنيم: خداوند که مي‌داند اين انسان منحرف خواهد شد چرا او را مي‌آفريند و به وجود
مي‌آورد؟ در واقع مي‌خواهيم بگوئيم بجا است که خداوند فقط انسانهايي راخلق نمايد
که مي‌داند در آينده راه راست را انتخاب خواهند کرد. ولي اين سخن در صورتي صحيح
است که تقواي پرهيزکاران و عبادت درستکاران براي خداوند سودي در بر داشته باشد و
زشتي و پليدي بزهکاران و ستم ستمکاران براي او ضرري داشته باشد حال آنکه چنين
نيست. اگر همه عالم کافر گردند ذره‌اي از قدرت و خداوندي او کاسته نخواهد شد و
براي او هيچ تفاوتي ندارد و اگر همه مؤمن و عابد باشند به او سودي نخواهد رسيد.
اين نکته را در جاي ديگر و در پاسخ به سؤالي ديگر بيشتر توضيح خواهيم داد ان‌شاء
الله.

س2:
ما معتقديم که پيغمبران و ائمه عليهم السلا معصوم‌اند و گناه و خطا در کار آنان
نيست پس چرا حضرت آدم عليه السلام مرتکب خطا و يا گناه شد و با فريب و وسوسه شيطان
گندم را خورد و از بهشت اخراج گرديد؟

ج:
اين سؤال را اگر به همين سادگي مطرح کنيم پاسخ آن نيز بسيار ساده است. انبياء و
ائمه عليهم السلام از گناه معصوم‌اند گناه يعني مخالفت اوامر ونواهي مولوي خداوند.
توضحي آن که فرمان هر فرماندهنده‌اي دو گونه است: مولوي و ارشادي. فرمان مولوي آن
گونه فرماني است که تهديد به عقوبت و خشم و رانده شدن از درگاه قرب را در بر دارد.
مثلا فرمان نماز و روزه و انجام ساير واجبات و ترک محرمات در خود مفهومي دارد که
اگر چنين نکردي عقاب خواهي شد يامورد خشم قرار خواهي گرفت و از همين قبيل است
قوانين دولتي که قوانين جزائي را در پي دارد. و اما فرمان ارشادي دستوراتي است که
به نفع انسان صادر مي‌شود و آن چه در پي دارد فقط از دست دادن منعفت و مصلحت يا
ابتلاء به مفسده و ناگواري است ولي موجب خشم فرماندهنده نيست واز اين قبيل است
دستورات پزشک و هر مشاور خيرانديش و همچنين اعلاميه‌هايي که دولت براي بهتر شدن
وضع بهداشت و صنعت و تجارت و کشاورزي صادر مي‌کند. گناه مخالفت فرمانهاي مولوي است
که در پي آن خشم و عقوبت خداوند است گرچه در آنها نيز مصلحت و مفسده وجود داشته
باشد و اما مخالفت فرمانهاي ارشادي فقط موجب از دست دادن منفعت و گرفتار شدن به
مفسده است ولي موجب خشم خداوند نيست معمولا اين گونه فرمانها را با ذکر مصلحت و
مفسده‌اي که در پي آن است اعلام مي‌کنند. چنين کن تا چنان شود يا چنان نشود. ولي
فرمانهاي مولوي لازم نيست با ذکر مصلحت و مفسده آن باشد بلکه شايد صحيح باشد اگر
بگوئيم که لازم نيست در آن مصلحت و مفسده‌اي زايد بر اصل اطاعت و معصيت باشد
خداوند آن گاه که حضرت آدم عليه‌السلام و همسرش را از درخت ممنوعه نهي فرمود علت
آن را نيز اعلام نمود. وبه آنها اخطار کرد که اگر از آن بخورند نتيجه آن از دست
دادن ان همه نعمت است و گرفتار شدن به اين همه ابتلا ولي اين کار گناه نيست و موجب
خشم خداوند نمي‌باشد. ضمنا معلوم نسيت آن درخت ممنوعه چه بوده است و آن چه مشهور
است که آن گندم بوده با ظاهر قرآن مطابق نيست زيرا گندم را درخت نمي‌گويند و در
قرآن از آن به درخت ياد شده است.

واما
اگر اين مطلب را بخواهيم دقيقتر بررسي کنيم گرچه از عهده ما خارج است حداقل به اين
نتيجه خواهيم رسيد که اين داستان به اين سادگي که ما مي‌پنداريم نيست واصولا با
معيارهاي ما قابل سنجش نمي‌باشد. اين مسأله حکايت از واقعيت بسيار عميق و اساسي در
نهاد انسان دارد که خداوند آن را به اين صورت داستان مانند بيان فرموده است و بعيد
نيست که همه اينها کنايه از يک واقعيت تکويني باشد. از آيه «اني جاعل في الارض
خليفة» که قبل از آفرينش انسان صادر شده است استفاده مي‌شود که اصولا انسان براي
اين زمين و همين تنگناي طبيعت آفريده شده است ولي نمي‌دانم بر اساس چه سنت و
قانوني خداوند گويا خواسته است که انسان با اختيار خود از عالمي وراي اين عالم که
در آن هيچ مزاحمتي و آزاري نيست «ان لک ألا تجوع فيها ولاتعري وانک لاتظما فيها
ولاتضحي» به اين جهان پر از مزاحمتها و عوامل مختلف خوبي و بدي فرود آيد. وبا تلاش
خويش سعي کند تا باز به همان سعادت بي‌نهايت دست يابد. و گرنه خداوند که شيطان را
پس از ترک سجده از مقام قرب رانده بود چرا او را در دست يابي به پدر و مادر آدميان
و انسانهاي نخستين آزاد گذاشت تا او نيز نقش خود را در اين هجرت و هجران ايفا
نمايد؟ شايد اصلا فلسفه وجودي او همين بوده است که هنوز هم ادامه دارد.

بهرحال
از ايات شگرف و عميق قرآن کريم مي‌توان استفاد کرد که اين مطلب از يک حادثه و قضيه
خارجي که براي پدر و مادر انسانها پيش آمده فراتر است و ريشه در جان انسانها دارد.

بحث
مفصلتر در اين مسأله را مي‌توانيد در شماره 46 مجله صفحه 51 بخوانيد.

س3:
در بعضي روايات بهترين اعمال جهاد و در بعضي روايات نماز و در بعضي ديگر امر به
معروف و نهي از منکر شمرده شده است آيااين روايات متناقض نيست؟

ج:
بر فرض اين که همه رواياتي که دلالت برافضليت و برتري اعمال مختلف دارد صحيح و
معتبر باشد و همه از معصوم صادرشده باشد ممکن است توجيه آن اين باشد که افضليت
نسبي مراد است مثلا صحيح است اگر گفته شود اميرالمؤمنين علي‌(ع) افضل انسانها است
با اينکه بدون شک از پيامبر صلي‌الله‌ افضل نيس زيرا او بر همه خلايق فضيلت و
برتري دارد. پس افضليت حضرت علي‌(ع) نسبي است يعني از سايرين افضل است. پس هرکدام
از اين اعمال نسبت به اعمال ديگر برتر است وروايت در مقام بيان برتري و افضليت در
ميان اين افضلها نيست.

توجيه
ديگري نيز ممکن است ارائه شود و آن اين که هر کدام از اين اعمال از يک بعد از ساير
اعمال افضل است مثلا مي‌توان گفت زيد از ساير برادران خود از جهت علم افضل است و
ديگري از جهت اخلاق افضل است و همچنين پس ممکن است هرکدام از اين اعمال داراي خصوصيتي
در يکي از ابعاد فضيلت باشد که ساير اعمال داراي آن نيست والبته تشخيص افضل بطور
مطلق نيزا به بررسي همه ابعاد يا مهمترين آنها دارد. مثلا ممکن است گفته شود روزه
از اين جهت که به ظاهر معلوم نيست و لذا از ريا و تظاهر دورتر و به اخلاص نزديکتر
است افضل اعمال است و نماز از اين جهت که هيچ مصلحتي ظاهرا براي انسان ندارد و فقط
براي امتثال امر خدا است و کرنش و خضوع مطلق در برابر خداوند است افضل اعمال است و
جهاد از اين جهت که مستلزم بذل و تقديم جان است از همه اين اعمال برتر است.

گذشته
از اينها هميشه فضيلت عمل و برتري آن مربوط به ذات عمل نيست بلکه بيش از آن به نيت
و اخلاص انسان بستگي دارد. دو رکعت نماز با اخلاص از هزاران حج و عمره ونماز و
روزه آلوده به عجب و ريا حتي اگر بسيار اندک و مخفي باشد که موجب بطلان نباشد افضل
است.

از
سوي ديگر ممکن است هر کدام از رواايت فضيلت عملي را در مورد مناسب خود گوشزد نموده
است. مسلما در زماني که دشمن اسلام و مسلمين کشور اسلامي را تهديد مي‌کند جهاد
برترين عمل است. و در زماني که فقر و نيازمندي جامع اسلامي را تهديد به فروپاشي مي‌نمايد
صدقه و کمک و دستگيري از بينوايان ممکن است افضل اعمال باشد. خلاصه در هر زمان و
شرايطي براي هر کسي ممکن است افضل اعمال متفاوت باشد.