روابط جمهوری ها با يكديگر

گسست
امپراطوری شوروی

روابط جمهوری
ها با يكديگر

دكتر محمّد
رضا حافظ نيا

سقوط شوروی و
روابط جمهوری ها و نتايج بين المللی آن را از دو زاويه و يا به دو حالت می توان
مورد بررسی قرار داد زاويه يا حالت اوّل حقيقت داشتن سقوط و تلاشی كشور شوروی است
كه در واقع سقوط در ظاهر و باطن به طور قطعی تحقق يافته باشد و حالت يا زاويه̾
دوّم سقوط ظاهری و مصلحت گرايانه̾ دولت شوروی است كه در واقع مصالح شوروی در آينده̾
نظام جهانی اقتضاء می كرد كه برای ايجاد دگرگونی در نظام بين المللی و تغيير
سازمان قضائی روابط بين الملل به نفع خود ، ابتكار عمل را بدست گرفته و مقدمات
تحوّل مزبور را از خود شروع نمايد ، و آن چه كه باعث ترديد در تحوّلات شوروی می
شود تحقق مسالمت آميز واگرائی شوروی و شكل گيری واحدهای سياسی هم وزن در مناسبات
بين المللی از يك سو و تلاش برای حفظ موجوديّت وحدت گونه شوروی در قالب های ديگر (
مثلا كشورهای مشترك المنافع ) به محوريت نيروی محوری و تعيين كننده̾ شوروی سابق
يعنی روسيه ، از سوی ديگر می باشند . با اين تفاوت كه نيروی تعيين كننده̾ قبلی
قدرت شوروی يعنی روسيه ، كه نقش آن آشكار نبود در وضعيت جديد به روی پرده آمده و
همان تأثير گذاری گذشته را در مناسبات جمهوری ها ولی به صورت علنی تر از خود نشان
می دهد . لكن آن چه كه در هر دو حالت ياد شده قطعيت دارد از بين رفتن قطعی كمونيسم
به عنوان ايدئولوژی حاكم بر نظام سياسی شوروی سابق يا هر تشكلی مشابه آن است كه
امكان بازگشت برای آن قابل تصوّر نيست .

امّا تولّد
يك آرمان سياسی ديگر و يا استفاده از اهرم هایی نظير نيازهای متقابل جمهوری ها به
يكديگر آن هم به محوريت جمهوری روسيه برای حفظ وحدت سرزمينی شوروری سابق در هر
شكلی از اتّحاد را نمی توان ناديده انگاشت ؛ يعنی اين امكان وجود دارد كه در پس يك
دوره̾ موقت غيبت آرمان سياسی يا عامل اتحاد ، به صورت تدريجی يا ناگهانی ملاط
پيوندی ظهور يافته و يك واحد سياسی جديد با رفتار سياسی هماهنگ را به وجود آورد .

اينك روابط
جمهوری ها و نتايج بين المللی وضعيت ايجاد شده برای شوروی سابق از هر دو زاويه
مورد بررسی قرار می گيرد .  و در اين بررسی
روابط جمهوری های شوروی نسبت به يكديگر و احتمالات مربوط به ايجاد تشكل های ديگر
در آن و نيز تأثيرات سقوط شوروی بر دنيای غرب ( اروپا ، آمريكا ، آسيا ، خاور
ميانه و همسايگان ) مورد توجه قرار خواهد گرفت .

از آن جائيكه
جمهوری های شوروی از حيث ژئو پلتيك با يكديگر هم وزن نبوده و جمهوری روسيه نسبت به
بقيه جمهوری ها از وزن ژئو پلتيكی بالاتری برخوردار است بنابراين تأثير اين جمهوری
بر مناسبات و روابط و تشكّل بين جمهوری ها تعيين كننده خواهد بود و اين جمهوری می
تواند جريان امور مربوط به روابط جمهوری ها نسبت به يكديگر را به نفع خود تغيير
دهد .

در حالت اوّل
( حقيقت داشتن و قطعيت سقوط شوروی ) روابط جمهوری ها تحت تأثير متغير های زير
خواهد بود :

1-   
وزن ژئو پلتيكی
جمهوری ها

يعنی جمهوری
هایی كه شرايط و ويژگی های جغرافيایی آنان به آن ها قدرت و خود اتكائی لازم را
اعطا می نمايد زير بار جمهوری روسيه نخواهند رفت و برای خود در تشكل های ناظر بر
روابط جمهوری ها سهمی بالا و هم رديف با جمهوری روسيه قائل خواهند بود . جمهوری
اوكراين و جمهوری های حوزه̾ بالتيك از چنين خصلتی برخوردارند . اين جمهوری ها از
مساعدت های برون كشوری نظير كشور های حوزه̾ بالتيك و يا اروپای غربی برخوردار می
باشند . بر عكس جمهوری های محصور در خشكی و كوچك نظير آسيای مركزی و يا بعضی از
جمهوری های قفقاز كه در رفع نيازهای خود به جمهوری روسيه متكی هستند و فاقد
پتانسيل های لازم برای خود اتكائی هستند ممكن است سياست های هم سو با روسيه را
برگزينند و همچون كشور های اقماری در حوزه̾ نفوذ جمهوری روسيه قرار داشته باشند .

2-   
اختلافات ارضی و مرزی

تكشل واحد
سياسی مستقل لزوما بايد با تعريف و تعيين خطوط مرزی دقيق باشد كه قلمرو سياسی آن
را تعيين نموده و در نقشه های جغرافيایی و سوابق سازمان ملل ثبت شده باشد . طبيعی
است كه وقتی يك قلمرو سياسی به عنوان واحد سياسی غير مستقل و درون كشوری عمل می
نمايد تعيين خط مرز از دقّت كافی و لازم برخوردار نيست چر اكه دولت مركزی به عنوان
قدرت صلاحيت دار اعمال اراده̾ سياسی ، احساس خطری از اين بابت نمی نمايند و واحد
های سياسی درون كشوری نيز نيازی به تعيين دقيق مرز ها ندارند . ولی تشكيل دولت های
مستقل امروز به جای جمهوری هایی كه به عنوان واحد سياسی غير مستقل و درون كشوری
شوروی عمل می نمودند مسئله تعيين دقيق خطوط مرز را مطرح می نمايد كه اگر در سايه
تفاهم و همكاری همه جانبه قابل حل و فصل نباشد يقينا موجبات تنش را باعث شده و
روابط جمهوری های مدعی يكديگر را تيره نموده و ممكن است به درگيری نظامی بين آن ها
بيانجامد ( نظير مسئله آذربايجان و ارمنستان ) و وجود سلاح های اتمی در بعضی از
جمهوری ها امنيّت نه تنها شوروی سابق بلكه امنيّت بين المللی را تهديد می‌ نمايد و
آن چه كه مزيد بر علت می شود نداشتن تجربه̾ لازم در ديپلماسی و سياست خارجی جمهوری
هاست كه ممكن است نتوانند مسائل في ما بين و يا ساير همسايگان ديگر را بدرستی حلّ
و فصل نمايند و به طور شتاب زده به كار برد قوه̾ قهريه و نيروی نظامی‌ متوسل شوند
.

3-   
ميراث دولت مركزی
سابق

دولت مركزی
سابق شوروی دارای اختيارات و امكانات و اعتباراتی بود كه مجموعا به صورت توانائی
های مادّی و اعتباری در صحنه̾ ملی و بين المللی جلوه می نمود و حاصل جمع مشاركت
جمهوری ها در امور دولت مركزی بود . مسائلی از قبيل اموال دولت مركزی سابق ،
نيروهای نظامی متعارف و اتمی ، اعتبار وحيثيت بين المللی آن هم به عنوان يك ابر
قدرت و تأثير گذاری بر مسائل جهانی ، موقعيّت و منزلت در مجامع بين المللی ( حق
وتوی شورای امنيت ) ، سفارت خانه های شوروی در كشور های ديگر و غيره هر كدام نياز
به توزيع عادلانه بين جمهوری ها را دارد و هر يك از آن ها می توانند منشأ اختلاف و
درگيری باشند نظير آن چه كه بين اوكراين و روسيه بر سر تصرّف ناوگان دريائر مستقر
در دريای سياه به وجود آمد .

4-   
تفاوت ها و هويت های
منطقه ای

همان طور كه
قبلا بيان گرديد شوروی سابق از تجانس طبيعی و انسانی برخوردار نمی باشد و به
عبارتی تشكيل يك ناحيه̾ جغرافيایی متجانس را نمی دهد بلكه برعكس به چند ناحيه̾
طبيعی و ناحيه̾ انسانی تقسيم می شود كه هر يك دارای خصيصه ها و ويژگی ها و هويت
های خاص خود می باشند و در حالت عينيّت يك آرمان سياسی ، فافد خصلت مشترك به عنوان
عامل و ملاط پيوند با يكديگر می باشند و لذا از ديد جغرافيایی سياسی پيدايش و
تثبيت سه نوع واحد سياسی متصور است كه عبارتند از :

الف : واحد
سياسی مستقل در قالب جمهوری های موجود كه هر يك تشكيل يك كشور را بدهند .

ب : واحد
سياسی متّحد در قالب خصلت ها و ويژگی های منطقه ای اعمّ از طبعی و انسانی ، كه در
اين صورت تشكيل های زير قابل تصور می باشند :

1-   
اتحاديه̾ اسلاو در
قلمرو بخش اروپائی شوروی سابق و در غرب رشته كوه اورال و شمال منطقه̾ سيبری راتا
ساحل اقيانوس كبير به خود منضم خواهد كرد زيرا اولا جزو قلمرو سرزمينی جمهوری
روسيه قرار داده شده است . ثانيا روس ها در اين منطقه كه از خلاء جمعيّت بومی
برخوردار بود پراكنده شده و گسترش يافتند . ثالثا فاقد مدعی از سوی ساير جمهوری ها
می باشد رابعا در درون آن نيروی سياسی قدرتمندی برای شكل گيری واحد سياسی مستقل
وجود ندارد .

اين اتحاديه
می تواند مجموعه̾ جمهوری های روسيه ، اوكراين ، بيلور وسی و مولداوی را در برگرفته
و حتّی جمهوری های گرجستان و ارمنستان را نيز به خود جذب نمايد و منطقه̾ سيبری نيز
علی رغم نبودن منطق جغرافيائی كافی ، به آن منضم خواهد بود در اين اتحاديه قدرت
غالب و محوری با جمهوری روسيه می باشد .

2-   
اتحاديه̾ آسيای مركزی
: اين اتحاديه پنج جمهوری قزاقستان ، ازبكستان ، تاجيكستان ، تركمنستان و
قرقيزستان را شامل می شود كه قدرت غالب را قزاقستان تشكيل می دهد . اين مجموعه̾
متحد و محصور در خشكی به لحاظ نياز به جمهوری روسيه از اتّخاذ مواضع منفعلانه نسبت
به سياست خارجی روسيه برخوردار خواهد بود مگر اين كه با كشور های جنوب و جنوب غرب
آسيا پيوند بخورد .

3-   
اتّحاديه̾ بالتيك :
اين اتحاديه شامل جمهوری های استونی ، لتونی و ليتوانی بوده و فاقد چسبندگی لازم
با روسيه می‌ باشد . اين جمهوری ها جزو خانواده̾ دريای بالتيك محسوب شده و جزئی از
اين حوزه ژئو پلتيكی به حساب می‌ آيد و آن چه كه باعث انضمام آن به شوروی شده بود
نيازهای ژئو استراتژيك آن كشور به شرق دريای بالتيك بود.

4-   
اتحاديه̾ جمهوری های
مسلمان نشين : مركب از پنج جمهوری آسيای مركزی و جمهوری آذربايجان و منطقه̾ نخجوان
كه به وسيله̾ آن غرب و شرق دريای مازندران به هم مرتبط می شوند . اين اتحاد با
مشاركت و همراهی كشورهای ايران ، افغانستان و پاكستان امكان تحقق بيشتری دارد .

5-   
منطقه̾ قفقاز به لحاظ
گسيختگی جغرافيای انسانی آن امكان بروز اتحاديه منطقه ای را بعيد می نماياند ولی
اين امكان وجود دارد كه هريك از جمهوری ها به اتحاديه های فوق الذكر جذب شوند مثلا
آذربايجان به اتحاديه اسلامی و گرجستان به ارمنستان به اتجاديه̾ اسلاو .

ج : واحد های
سياسی تركيبی كه شامل واحد های سياسی مستقل و واحد های سياسی متّحد می باشد بدين
معنی كه ممكن است در يك آن ، هم اتحاديه ای مانند اسلاو يا آسيای مركزی يا اسلامی
ايجاد شود و هم واحد سياسی مستقل مانند ارمنستان و يا گرجستان و يا مولداوی و يا
اوكراين وجود داشته باشد.

5-نياز های
متقابل :

جمهوری های
شوروی و يا مناطق جغرافيایی به يكديگر نياز متقابل دارند ولی اين نياز در تمامی
جمهوری ها به يك اندازه نيست مثلا جمهوری های آسيای مركزی به علّت برخورداری از
موقعيّت برّی و محصور بودن در خشكی به جمهوری های ديگر و يا كشور های جنوبی خود
نيازمندند تا بتوانند به آب های آزاد دسترسی داشته باشند . همچنين از حيث امنيّت و
دفاع در مقابل احساس تهديد از همسايه̾ رقيب خود ( چين ) ممكن است احساس نياز به
حمايت از روسيه را بنمايند .

نياز به
تكنولوژی و توانایی های علمی و توليدات جمهوری روسيه می تواند به گرايش آن ها به
اين جمهوری كمك نمايد . بالعكس نياز ساير جمهوری ها به پنبه̾ آسيای مركزی در صنايع
نساجی و يا توليدات محلّی ديگر باعث نزديكی آن ها با يكديگر خواهد شد . وجود
قزاقستان اتمی ملاحظاتی را در سياست خارجی روسيه نسبت به آسيای مركزی باعث خواهد
گرديد . جمهوری اوكراين و بالتيك احساس نياز كمتری به روسيه و ساير جمهوری دارند و
بالعكس روسيه به لحاظ دسترسی به آب های آزاد به هر دوی آن ها نياز دارد. از طرفی
غلّه̾ اوكراين و قدرت نظامی آن نيز ملاحظاتی را در سياست خارجی روسيه باعث خواهد
شد.

در حالت دوم
يعنی حقيقت نداشتن گسستگی شوروی ، جمهوری ها به صورت واحد های سياسی ظاهرا مستقل
عمل خواهند نمود ولی همگرایی آنان در سياست خارجی ، امنيت و دفاع جمعی ، نيازهای
متقابل اقتصادی و غيره به وسيله نيروی متشكل كننده̾ نامرئی ، يا مرئی از نوع آن چه
كه تا كنون اتفاق افتاده است ( جامعه̾ مشترك المنافع ) انجام خواهد پذيرفت و
همچنان جمهوری روسيه نقش محوری خود را در امور چنين جامعه و تشكلی بازی نموده و
سياست روسی را نه در پوشش شوروی كه به صورت علنی تر اعمال خواهد نمود .

تكته̾ قابل
توجه اين كه به لحاظ شكل گيری سازمان فضائی متحد الشكل بين جمهوری های شوروی سابق
كه در قالب يك كليّت به نام كشور شوروی به وجود آمده است و نيز نقش محوری روسيه در
آن كشور ، شايد نتوان گفت كه با گسستن شوروی ، سازمان فضائی نيز از هم گسسته شود و
جمهوری های مستقل به يك باره خود اتكا شده و بتوانند نسبت به يكديگر هم آوردی
نمايند از طرفی ديگر نقش روسيه را به عنوان يك نيروی محور در هر دو حالت گسستگی
حقيقی يا غير حقيقی شوروی نمی توان ناديده گرفت زيرا اين جمهوری از وزن ژئو پلتيكی
بالاتری نسبت به ساير جمهوری ها حتّی اوكراين برخوردار است و به عنوان مركزيّت
سازمان فضائی متّحد الشكل و كنترل كننده̾ آن نيز عمل می نمايد .                                                                            
ادامه دارد

پيروز مند
كيست ؟

اميرالمؤمنين
عليه السلام :

« فاز من غلب
هواه و ملك دواعی نفسه »                            ( غرر الحكم ـ ص 516 )

خوشبخت و
پيروز كسی است كه بر هوای خويش غالب گردد و به تمايلات نفس خود حاكم باشد .