راز عزادارى
آنچه نزد مردم مشهور است, اين است كه مراسم عزادارى به خاطر اظهار همدردى با بازماندگان ميت, برگزار مى شود كه معمولا از چند روز تجاوز نمى كند, و در روايات نيز چنين سفارش شده است. ولى همين عزادارى در مورد علما و بزرگان دين و مراجع مسلمين, فرق مى كند. اگر براى يك انسان معمولى سه روز مراسم عزادارى برگزار مى شود, براى يك مرجع تقليد, گاهى بيش از يك ماه اين مراسم به طول مى انجامد. در اين جا مسإله فراتر از اظهار همدردى با بازماندگان است بلكه تجليل از مقام شامخ علم و عالم است.
و اما در مورد شهيد ـ چنانچه در دوران جنگ و پس از آن ملاحظه كرديم ـ به خاطر بزرگداشت مقام او مراسم از روز و ماه و سال نيز فراتر مى رود. حال اگر همين شهيد, فقيهى ارجمند باشد, بى گمان بزرگداشت وى به مراتب بالاتر از يك شهيد غير فقيه خواهد بود.
به همين نسبت پيش مى رويم تا به قله عزت, عظمت و شوكت برسيم; يعنى سرسلسله شهيدان و سرور آزادگان و يكه تاز ميدان علم و عمل, دين و سياست, شهامت و شجاعت, غيرت و عفت, رادمردى و جوانمردى, تقوا و ايمان, ورع و پارسايى, به الگوى اخلاق, پاكدامنى, آزادگى, شرافت, شخصيت, سرورى, فروتنى, خداترسى, پرهيزكارى, بزرگ منشى, دين پرورى و … به سبط پيامبر, قهرمان جاويد كربلا, احيا كننده شريعت رسول خدا و رسوا كننده يزيد و يزيديان, حضرت امام حسين(ع).
هيچ ديده ايد اگر كسى براى خدا و به نام او قيام كند و در راه خدا كشته شود, چگونه هدف و آرمانش او را بالا مى برد؟ اين آرمان, نه يك شهوت نفسانى است و اين انگيزه نه يك انگيزه مادى است. اين انگيزه تمام آنچه در زندگى است, همه را تحت الشعاع قرار مى دهد, زيرا در آن, جز ملكوت اعلى, چيز ديگرى منظور نشده است.
و اين چنين است كه شخصيتى همچون حسين(ع) با آن آرمان مقدس, از ميان سنگهاى خارا, با استوارى و دلاورى و آرامش خاطر بى هيچ ترسى, به پيش مى تازد, و عاشقانه جوار قرب او را در وادى ايمن برمى گزيند و آرمانى جز ((وجه الله)) در سر نمى پروراند. و آيا برتر از ((الله)) آرمانى هست؟ و آيا غير از ((الى الله)) بازگشتى وجود دارد و آيا شيرين تر از ((لقإ الله)) حلاوتى تصور مى شود؟
اين انگيزه انسان برگزيده است كه آن را در همه چيز و همه حال جستجو مى كند, بىآن كه مرگ بتواند او را از پاى درآورد يا در عزم آهنينش, سستى ايجاد كند, بلكه گاهى مرگ او را زودتر به مقصود مى رساند.
شخصيت انسان الهى, كه از پرتو قدسى ذوالجلال فروغ گرفته, راه تاريك و پرپيچ و خم را در شب ديجورستم, براى انسانيت, روشن و هموار مى سازد: ((مثل نوره كمشكوه فيها مصباح المصباح فى زجاجه الزجاجه كانها كوكب درى)) و بدين سان چنان كه در زندگى, پيشوا و مقتداست, پس از مرگ نيز الگو و اسوه است; اسوه اى كه در آن تمام عناصر عظمت و جاودانگى نهفته است, و اگر تاريخ امتى به تاريخ بزرگانش گره خورده, بى گمان تاريخ ما به زندگى حسين گره خورده و اگر او را به عنوان عظيمى از عظماى بنام تاريخ معرفى مى كنيم, بدون ترديد, او بزرگى است كه تمام شخصيتها و بزرگان در برابر عظمتش, كوچك و حقيرند.
حال كه عظمت را در لباس قهرمان يافتيم, و بزرگوارى را در لباس شهيد از جان گذشته و يا در لباس زاهد پارسا و يا در لباس دانشمند بلند مرتبه, چگونه است اگر كسى همه اين لباسها را در بر كرده باشد باز جز نام حسين, نام هيچ كسى برده نمى شود؟ زيرا او از هر نظر برگزيده است و هر چند پدرش الگوى عظمت و بزرگوارى است ولى آيا پدرى چون پدر حسين و مادرى چون مادر حسين دارد؟ پس, اين لباس در خور قامت رعناى حسين است و بس.
حسين است كه در برگيرنده تمام عظمتها است: عظمت نبوت را از نيايش محمد(ص) و مردانگى را از پدرش على(ع) و فضيلت را از مادرش زهراى مرضيه(س) دارد. او جاودانه ترين و انقلابى ترين و جوشنده ترين نام در تاريخ انسانيت است. پس بزرگداشت حسين, بزرگداشت يك انسان نيست; بزرگداشت انسانيت است و عزادارى حسين, تجليل از مقام يك شهيد قهرمان نيست كه تجليل از تمام شهيدان و صديقان عالم است. و حسين تنها يك شخصيت عظيم نيست كه حقيقت عظمت و بزرگوارى در وجودش خلاصه شده است.
بنابراين, همواره بايد از اين مصباح هدايت و مشكات نور ـ كه نامتناهى و هميشگى است ـ پرتو بگيريم و فروغ دريافت كنيم; نه تنها ما كه تمام نسلهاى تاريخ. و اين پرتوگيرى تنها در اقامه مجالس عزادارى, چنان كه امامان دستور داده اند, ميسر است و لاغير.
بايد از اين نور الهى, تمام انسانها در طول نسلها و قرنهاى آينده استفاده كنند و آن را چراغ راه خود قرار دهند: ((ان الحسين مصباح الهدى)) و بايد كشتى انسانيت در اين درياى متلاطم فسادها, ستمها, تاريكيها, وحشيگريها, حق كشيها, خيانتها, جنايتها, استثمارها و تباهيها, در كرانه اين ساحل نجات, لنگر افكند: ((الحسين… سفينه النجاه)) و بايد انسانيت ره گم كرده, در اين توفان بلاخيز, زير سايه اين مقتداى مستحكم, خود را از منجلاب پليديها, آلودگيها و پلشتيها پاك سازد تا آن چنان كه شريعت الهى خواسته است در ((خير مطلق)) غوطه ور گردد, چرا كه حسين به خاطر گسترش همين خير مطلق به پا خاست و خود را قربانى ساخت: ((انى لم إخرج إشرا و لابطرا و لامفسدا و لا ظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح فى إمه جدى… ))
و بدين سان, عزادارى حسين يعنى: بزرگداشت فضيلت و خير مطلق. و ما اگر در عزاى او مجالس برپا مى كنيم, به خاطر احياى راه جاودانه او و هدف مقدس اوست; احياى نام او, احياى كرامتها, عزتها, فداكاريها, طهارتها, حقيقتها, عزيمتها, قداستها و شرافتهاست.
اين بزرگداشت, پاسخ به نداى ((هل من ناصر)) حسين است و اگر چنين نباشد, ارزشى ندارد. بايد در مجالس عزادارى حسين, سنتهاى حسينى زنده شود, حقوق مظلومين از ظالمين گرفته شود, و در برابر ستمگران, در هر زمان و مكان, ايستادگى شود. اگر در اين مجالس, انگيزه و آرمان حسين دنبال نشود و تنها با گريه كردن و سينه زدن برگزار گردد ـ هرچند آنها نيز مطلوب و پسنديده است ـ حقيقت عزادارى برگزار نشده است.
عزادارى در روايات
همان گونه كه در آغاز سخن گفته شد, در روايات, مراسم عزادارى ميت, تنها سه روز تعيين شده است. امام باقر(ع) مى فرمايد: ((يصنع للميت ماتم ثلاثه ايام من يوم مات;(1) از روزى كه شخصى مى ميرد, تا سه روز مجالس عزا برپا مى شود.)) و در اين ميان, روايات ديگرى نيز نقل شده كه اكنون جاى بررسى آنها نيست.
به هر حال, براى يك انسان معمولى فقط سه روز عزادارى مى كنند, ولى چه شده است كه امامان ما پيوسته سفارش كرده اند كه مجالس و مراسم عزادارى حسينى برپا شود و خود همواره چنين مجالسى را در طول سال برپا و بر آن تإكيد مى نمودند و به شاعران و مديحه سرايانى كه با نظم و نثر, مدايح و مصايب اهل بيت را سروده و بازگو مى كردند, هديه هاى شايسته مى دادند؟!
اين مراسم, غير از مراسم و مجالس ديگر است. در اين مجالس و گردهمايى ها نه تنها مصيبتهاى اهل بيت, ذكر مى شود, بلكه مردم را پيوسته به حركت و قيام وامى دارد. به مردم مى فهماند كه حسين براى اقامه نماز, امر به معروف, نهى از منكر, جلوگيرى از ستم و حق كشى, زير بار ظلم نرفتن, طلب اصلاح در امت پيامبر و گام نهادن در مسير محمد و على(عليهماالسلام) و احياى سنت آنان, قيام كرد. اين جا اگر بر مصايب حسين گريه هم كنند, گريه مفهوم ديگرى دارد. اين جا گريه حركت زاست نه مخدر, چنان كه برخى تصور كرده اند. امامان ما خواسته اند با ذكر مصايب اهل بيت, مردم را تحت تإثير قراردهند و با تكيه بر عواطف, آنان را به پيروى وادارند. اين جا مسإله ولايت و امامت مطرح است نه صرف ذكر مصيبت.
و لذا مى بينيم در روايات, تإكيد زيادى بر اصل اجتماع مردم و بحث درباره اهل بيت, شده است و چه انگيزه اى بالاتر از اين كه در اين اجتماعات راز قيام آن بزرگوار و ديگر امامان مطرح شود و مردم را به تحرك جهت دار عليه تمام يزيديان وادار سازد. پس انگيزه اصلى, گردهمايى مومنين است و بدون ترديد به خاطر رابطه معنوى مستحكمى كه بين آنان و امام حسين(ع) وجود دارد, انگيزه براى جمع شدن زيادتر مى گردد و در اين اجتماعات بحثهاى علمى و سودمندى مطرح مى شود كه براى دين و دنياى آنان مفيد و ضرورى است.
به هر حال, هرچند در روايات گاهى اشاره به عزادارى مى شود ولى در بيشتر آنها بحث از ((احيإ إمرنا)) شده; يعنى زنده نگه داشتن ((امر)) اهل بيت. و مقصود از امر, همان ولايت است. آن قدر كه بر احياى امر تإكيد شده بر اصل برپايى مجالس تإكيد نشده است, زيرا هدف غايى و اصلى اقامه مجالس, همان احياى امر است. و اين همان مقصود امام خمينى(قدس سره) از عزادارى سنتى است كه بر آن تإكيد مى فرمودند, چرا كه ريشه در ((سنت)) دارد. سنت و سيره امامان هم بر برگزارى چنين مجالسى بوده است تا اين كه مردم از اين راه, به هدف مقدس امام حسين پى ببرند.
امام صادق(ع) مى فرمايد: ((رحم الله امرءا إحيا إمرنا;(2) خدا رحمت كند كسى كه امر ما را زنده نگه دارد.))
و در روايت جالبى, حضرت به داود بن سرحان مى فرمايد: ((يا داود, إبلغ موالى عنى السلام, و انى إقول: رحم الله عبدا اجتمع مع آخر فتذاكر إمرنا, فان ثالثهما ملك يستغفر لهما و ما اجتمع اثنان على ذكرنا الا باهى الله تعالى بهما الملائكه… و خير الناس من بعدنا من ذاكر بإمرنا و دعا الى ذكرنا;(3) اى داود, سلام مرا به شيعيانم برسان و از زبان من به آنها بگو: خداى رحمت كند بنده اى را كه با ديگرى بنشيند و درباره امر ما (ولايت) بحث و مذاكره كند چرا كه سومين آنان فرشته اى خواهد بود كه برايشان طلب آمرزش مى كند, و همانا هيچ دو نفرى بر ذكر ما اجتماع نكردند جز اين كه خداوند به واسطه آنان بر فرشتگان مباهات كند… و بهترين مردم, پس از ما, كسى است كه درباره امر ما گفت وگو كند و مردم را به سوى ما فرا خواند.))
آن قدر اين مطلب مهم و مورد توجه امام معصوم(ع) است كه حضرت به دو نفر اكتفا مى كند; يعنى اگر دو نفر هم با هم اجتماع كردند, بهترين كار اين است كه درباره ولايت بحث كنند; ولايتى كه نسبت به هيچ امرى مانند آن سفارش و تإكيد نشده است: ((مانودى بشىء مثل ما نودى بالولايه)).
و اين احياى امر مورد نظر معصومان: است كه در اجتماعات حسينى محقق مى گردد. بنابراين, هدف اصلى عزادارى تنها اين نيست كه انسان, خود را علاقه مند آنان نشان دهد, بلكه بايد علاقه و محبت اهل بيت در تمام صحنه هاى زندگى انسان, آشكار گردد. مجلس عزادارى مجلس تفريح و گذراندن وقت نيست و همچنين دكان پول درآوردن نيز نمى باشد. گويندگان بايد پس از درك هدف واقعى امام, آن را براى مردم توضيح دهند و شنوندگان نيز نبايد به چند قطره اشك بسنده كنند, بلكه بايد اين اشكها باعث برانگيختن آنان باشد و آنها را به خط حسين نزديك سازد و در مسير مكتب قرار دهد و در قلوبشان حماسه آفريند تا اين كه اشكها سيلابى شوند و بنياد ظلم و ستم را بركنند و خس و خاشاكهاى فساد و گناه را از جامعه بشرى بزدايند. در اين مجالس, بايد از تكامل روحى و اخلاقى بحث شود و انسانها به وظايف خود متذكر شوند.
وقتى حسين فرياد ((هل من ناصر)) سر مى دهد, هرگز از ياران يزيد نمى خواهد كه از حريم حرم الهى دفاع كنند, بلكه از پيروان خود در طول تاريخ مى خواهد كه از حرم خدا و نواميس الهى و مقدسات مذهبى و احكام متعاليه اسلام محمدى دفاع كنند.
بايد در مجالس حسينى به مردم گفته شود كه: نهضت حسين(ع) در واقع آخرين قسمت از تبليغ رسالت پيامبر است كه بدون آن فداكارى, نهضت پيامبر به فراموشى سپرده مى شد و يا به نابودى و اضمحلال مى گراييد: ((حسين منى و إنا من حسين)). و امامان ما براى نشر و تبليغ اين احكام, راهى بهتر از برپايى مجالس نداشتند. از اين روى, با روشها و طرحهاى گوناگون, مردم را به سوى مجالس بزرگداشت حسينى سوق مى دادند تا مردم را متوجه خود سازند و احكام شريعت را به آنان بياموزند و آنها را از لغزشها و تباهيها برهانند و پيوندشان را با ((ثقلين)) ناگسستنى كنند.
امام صادق(ع) به فضيل مى فرمايد:
((تجلسون و تحدثون; مى نشينيد و درباره ما سخن مى گوييد؟))
فضيل عرض مى كند: آرى, فدايت شوم.
حضرت مى فرمايد: ((ان تلك المجالس إحبها فإحيوا إمرنا يا فضيل, فرحم الله من إحيا إمرنا;(4) من آن مجالس را دوست مى دارم, پس اى فضيل, همواره امر ما را احيا كنيد. خداى رحمت كند كسى كه امر ما را احيا كند و زنده نگه دارد.))
و در جاى ديگر, آن حضرت, طى يك روايت طولانى مى فرمايد:
((إلا و ان لكل شىء سيدا و سيد المجالس مجالس الشيعه;(5) همانا براى هر چيزى, سيد و سرورى است و سرور مجالس و گردهمايى ها, مجالس شيعه است.)) چرا؟ چون اين مجالس, فرزندان شيعه را از انحرافها و كژروىها باز مى دارد و آنان را به سوى هدف والاى اهل بيت مى كشاند و روح حماسه و قيام را در آنان گرم نگه مى دارد و نفرت و انزجار آنان را نسبت به يزيديان, افزايش مى بخشد (تولا و تبرا).
در روايت بسيار جالبى از رسول خدا(ص) نقل شده است كه حضرت فرمود:
((ان لقتل الحسين(ع) حراره فى قلوب المومنين لاتبرد إبدا;(6) كشته شدن امام حسين در قلوب مومنين چنان حرارتى مىآفريند كه هرگز به سردى نگرايد.))
اين همان حرارتى است كه فروغش راه را روشن سازد و كاخ ستمگران را بسوزاند. اين حرارتى است كه عاطفه و عشق را در قلوب پيروان به جوش آورد و شيعيان را بر دشمنان خدا و اهل بيت بشوراند, و در همان حال, نور ولايت را در قلوب ياران بتاباند و انسانهاى خداجوى را بر رازهاى پوشيده آفرينش, آگاه سازد.
فلسفه عزادارىدر سخنان امام خمينى(ره)
امام خمينى به مناسبتهاى مختلف با زبانى ساده و رسا, فلسفه عزادارى امام حسين(ع) را تبيين كرده اند كه به چند نمونه اشاره مى كنيم:
((شما انگيزه اين گريه و اين اجتماع در مجالس روضه را خيال نكنيد كه فقط اين است كه ما گريه كنيم براى سيدالشهدا, نه سيدالشهدا احتياج به اين گريه ها دارد و نه اين گريه خودش فى نفسه يك كارى از آن مىآيد. لكن اين مجلس ها مردم را مجتمع مى كند و يك وجهه مى دهد كه سى ميليون, سى و پنج ميليون[ جمعيت آن زمان ايران] جمعيت در ماه محرم و خصوصا دهه عاشورا, يك وجهه, دنبال يك راه مى روند… مسإله, مسإله گريه نيست, مسإله تباكى نيست. مسإله, مسإله سياسى است كه ائمه ما با همان ديد الهى كه داشتند, مى خواستند كه اين ملتها را با هم بسيج كنند و يكپارچه كنند, از راههاى مختلف, تا آسيب پذير نباشند.))(7)
و چنين هم شد. همين مجالس حسينى بود كه ملت سرفراز ايران را تحت يك لوا و يك پرچم درآورد و آنان را با وحدت كلمه به كلمه توحيد رساند; كلمه توحيدى كه در آن فقط خدا مطرح است ((لا اله الا الله)) و از ديگر اربابان خبرى نيست.
در جاى ديگر امام مى فرمايد:
((اين كه بعضى از ائمه (امام باقر عليه السلام) مى فرمايد: براى من يك نفر نوحه سرا را در ((منا)) بگذاريد كه آن جا براى من گريه كند و عزا بگيرد; نه اين است كه حضرت باقر ـ سلام الله عليه ـ احتياج به اين داشته است و نه اين كه براى او شخصا فايده اى داشته است, لكن جنبه سياسى اين را ببينيد. در ((منا)), آن وقتى كه از همه اقطار عالم, آدم مىآيد آن جا, يك كسى بنشيند يا اشخاصى نوحه سرايى كنند براى امام باقر و جنايت كسانى كه با او مخالفت كردند و او را مثلا به شهادت رساندند, ذكر كند و اين مسإله موجى باشد در همه دنيا, اين مجالس عزا را دست كم گرفته اند… .))(8)
چه نكته دقيقى در انتخاب زمان و مكان حضرت نهفته است كه در ايام حج, مردم از سراسر جهان, در ((منا)) جمع مى شوند, وانگهى در آن روزها كه ايام عيد است و مسلمانان به فرح و سرور مى پردازند, بى گمان مجلس عزا و گريه, توجه مردم را به شدت, جلب مى كند و آنها را به پرسش وامى دارد كه چه شده است؟ و انگيزه نوحه سرايى چيست؟ و بدين سان حق براى حق خواهان متجلى و روشن مى گردد و راه و روش امام مشخص مى شود و بى گمان در بازگشت حجاج, اخبار حضرت به غائبين از آن مراسم مى رسد و زبان به زبان بازگو مى شود و حجت بر همگان كامل مى شود و منظور نظر امام محقق مى گردد.
اينك به موردى ديگر از سخنان امام خمينى اشاره مى كنيم:
((روضه است كه اين محراب و اين منبر را حفظ كرده… اگر آن روضه نبود اين منبر هم نبود, اين مطالب هم نبود. آن حفظ كرده. ما بايد به شهيدمان گريه كنيم, فرياد كنيم, مردم را بيدار كنيم. البته يك مطلبى هم كه بين همه ما بايد باشد, اين است كه اين نكته را به مردم بفهمانيم: همه اش قضيه اين نيست كه ما مى خواهيم ثواب ببريم. قضيه اين است كه ما مى خواهيم پيشرفت كنيم. سيد الشهدا هم كه كشته شد, نه اين كه رفتند يك ثوابى ببرند. ثواب براى او خيلى مطرح نبود. آن طور رفت كه اين مكتب را نجات بدهد, اسلام را پيشرفت بدهد, اسلام را زنده كند. شما هم كه داريد نوحه خوانى مى كنيد, حرف مى زنيد, خطبه مى خوانيد, نوحه مى خوانيد, مردم را به گريه وادار مى كنيد, مردم هم گريه مى كنند, همه روى اين مقصد باشد كه اين اسلام را ما مى خواهيم با اين هياهو حفظش كنيم… مى خواهيم اين مكتب را حفظ كنيم چنانچه تا حالا خود شده است.))(9)
در خاتمه, حضرت حق را مى خوانيم كه اين دعاى امام صادق(ع) را شامل حالمان كند:
بارالها, دشمنان ما بر شيعيانمان خرده مى گيرند كه چرا به سوى ما مىآيند, ولى هرگز اين سرزنشها آنها را از توجه و محبت به ما باز نداشت; پس خداوندا, بر آن رخسارهايى كه آفتاب رنگ شان را تيره كرده, رحم كن.
خداوندا, بر آن گونه هايى كه بر خاك قبر ابى عبدالله الحسين مى غلطد, رحم كن.
پروردگارا, به آن ديدگانى كه به خاطر محبت ما اشكشان سرازير شده, رحم كن.
خداوندا, بر آن قلبهاى پاكى كه براى ما سوخته است, رحم كن.
بارالها, به آن فريادى كه براى ما بلند شده است, رحم كن.
خداوندا, آن روانها و بدنها را به تو مى سپارم تا اين كه در حوض (كوثر) در روز تشنگى بزرگ, پاداششان بخشى.(10)
پاورقي ها:پاورقيها: 1 ) بحارالانوار, ج82, ص88. 2 ) امالى مفيد. 3 ) بحارالانوار, ج1, ص200. 4 ) همان, ج44, ص282. 5 ) همان, ج68, ص80. 6 ) مستدرك, ج2, ص97. شايسته است كه اين روايت سرلوحه تمام تكايا و مجالس حسينى قرار گيرد. 7 ) صحيفه نور, ج13, ص153. 8 ) صحيفه نور, ج16, ص218. طوسى در تهذيب ج2, ص108 ذكر كرده است كه امام باقر(ع) وصيت كرد: هشتصد درهم به نوحه سرايان بدهند تا در ايام حج در ((منا)), براى آن حضرت نوحه سرايى كنند. 9 ) صحيفه نور, ج8, ص71. 10 ) ثواب الاعمال صدوق, ص54.