غربت مسلمانان در سرزمين هاى غربى




##ترجمه مهدى اسدى##

هرگاه كه انسان مسلمان به سرزمينى از سرزمين هاى غربى پاى مى گذارد, با دشوارىهاى متعدد و سختى هاى فراوانى در زندگى روزانه و در محيطهاى عمومى و خصوصى و در دو بعد فردى و اجتماعى, رو به رو مى گردد. بدگمانى ها و دودلى ها اندك اندك او را فرا مى گيرد; پرسش ها, نادانسته ها و ديدگاه هاى پرسشگر او را از هر طرف محاصره مى كنند و به تدريج وى را در چنبره شكاكيت, ناامنى, بى اعتمادى و بيم و هراس گرفتار مى سازد.
پس از آن و بى درنگ خود را در زنجيره اى از تبعيض نژادى, نكوهش, تحقير, پايمالى حقوق و ستم هاى گوناگون ديگر مى بيند, سپس كوشش هايى را در دفاع از الگوها و ارزش هاى خود آغاز مى كند, و براى اين كار, مى كوشد تا شرح دهد, قانع كند, بفهماند, اعتراض كند و توجيه نمايد. اما بيش تر مواقع در برابر غربيان نتيجه اى جز تنگ تر شدن حصار و افزون گشتن رنج ها و مشقت هايش به دست نمىآورد. هرگاه كه شخص مهاجر يا مسلمان فريفته مى كوشد تا از اين زنجيره رهايى يابد, بيش تر گرفتار مى شود; و هرگاه كه مى كوشد از فراز اين موانع و دشوارىها بگذرد دشوارىها و موانع ديگرى را در پيش روى خود مى بيند, چرا كه غرب حتى بر آنان كه چشم به رحمت وى دوخته اند, رحم نمى كند, آنان هم با تخلى از فرهنگ و آداب و رسوم و عقايد خود عهد مى بندند كه همسو با سياست ((انحلالى)) غرب در آن حل شوند. مسلمان, همواره ((خارجى)) مى ماند و رفتارى بيگانه با وى در پيش گرفته مى شود. هرگاه بخواهد اين را از ياد ببرد, هرچند كه به ((تابعيت)) آن كشور نيز درآمده باشد, آن را به او يادآورى مى كنند; حتى اگر در آن سرزمين ذوب شده و به تمام عادت ها و رسوم آن, خو كرده باشد.
مسلمان همواره در معرض اين تهديد مى ماند كه ممكن است هر لحظه از آن كشور رانده شود. اين برخورد پايه رفتار با او مى شود و هر از چند گاه به آن يادآورى مى شود. اگر چه ((برگ هاى اقامت)) وى قانونى, كامل و بى عيب و نقص باشند. مسلمان هم چنين ـ همواره ـ سبب اصلى بى كارى, ازدياد جرايم, داد و ستدهاى مواد مخدر, ركود اقتصادى و ساير آفات اقتصادى و اجتماعى غرب قلمداد مى شود.(1)
اين سفر پر رنج, در بعد فردى وقتى آغاز مى شود كه فرد مسلمان هويت و نام خود را براى طرف مقابل ذكر مى كند و مى كوشد تا اولين پله هاى اجتماعى را به آن طرف امتداد دهد. آن گاه درهاى مشكلات متعدد به روى او باز مى شوند و دو طرف در زنجيره اى از حلقه هاى تو در تو و گره خورده با اشكال هاى پيچيده فرو مى روند, كه ما بدين گونه مهمترين عناصر آن را بررسى مى كنيم:

الف ـ هويت
آن گاه كه يك غربى به هويت فرد مسلمان مهاجر پى مى برد نگاهش عوض مى شود, چين هاى چهره اش ناگهان دگرگون مى گردد, عقل, فكر, قلب و تمام احساس هاى درونى و بيرونى او به سرعت به كار مى افتند و بر اساس ((برنامه)) رسانه هاى خبرى و فرهنگى سرزمينش, كه از زمان كودكى او را پرورده(2) و مفاهيم و اهداف انسانى او را بر اساس آن شكل داده است, به برنامه سازى و نتيجه گيرى مى پردازد. در آن صورت, انسان مسلمان ((انسانى درجه سوم يا چهارم است)) يا انسان مسلمان ((انسانى نامتمدن, بى اخلاق و فاقد انديشه است)) يا اين كه ((انسانى است داراى سرشتى وحشى و عوامانه)) يا انسان مسلمان كسى است كه ((در مصالح عمومى و اهداف والا اختلال ايجاد مى كند)) يا انسانى است كه در ديگر تعريف هاى استحكام يافته در عقول شهروندان غرب به تصوير كشيده شده است.(3)
دومين عاملى كه جلب توجه مى كند, نادانى فراوان غربيان به وجود قوميت ها يا فرهنگ هاى خاصى است كه هر منطقه و هر كشور و هر سرزمين از سرزمين هاى اسلامى از آن برخوردارند. تعداد اندكى از شهروندان معمولى غرب مى توانند يك ترك يا عرب, ايرانى, هندى, پاكستانى, بنگالى و يا افغانى را از هم باز شناسند, اكثر آنان همه اين قوميت ها, فرهنگ ها, عادت ها و تقليدها را يكسان مى دانند. بيش تر آنان حتى قادر به درك اختلاف موجود در آب و هوا و طبيعت محلى سرزمين هاى گوناگون اسلامى نيستند; چه بسا باور نكنند كه در ايران يا افغانستان يا تركيه يا لبنان كوهستان هاى پربرف وجود دارد. تصويرى كه از دنياى اسلام در باورهاى آنان نقش بسته همان ((صحراى بىآب و علف و سوزانى است كه قبايل صحرانشين به همراه شتران خود در آنها مى زيند)), و نيز تصوير ((چادرهاى نصب شده ميان نخلستان ها كه بزها و گوسفندان و مردان نقاب زده در آن ميان مى لولند)), هم چنين تصاوير ديگرى كه با ديدن آنها از طريق دستگاه هاى تبليغى و فرهنگى خود رشد كردند و تربيت يافتند.
عامل سومى كه در اين ميانه رخ مى نمايد, واكنش هاى سخت و تنگناهايى است كه انسان مسلمان در تمام كشورهاى غربى از نظام هاى حاكم مى بيند. هنگام اجراى هرگونه كار رسمى, شك ها, اشكال ها و پرسش هاى گوناگون درباره جزء جزء زندگى و هستى او آغاز مى گردد, چرا كه مسلمان, ويرانگر و تروريست و براى امنيت عمومى ((عنصرى خطرناك)) است, از اين رو بايد بر او تنگ گرفت و به دنبال او بود, و انواع و اقسام موانع و گرفتارىها را برايش ايجاد كرد تا همواره سرگردان, نگران, گرفتار و خسته بماند و رنگ آرامش و سكون را نبيند.

ب ـ پيوندهاى اجتماعى
هنگامى كه معاشرت هاى اجتماعى ميان فرد مسلمان و شهروندان, موسسه ها و دستگاه هاى غرب آغاز مى گردد دلالت هاى حاكم بر اين روابط اندك اندك آشكار مى گردند. فرد غربى بنابر انديشه ها و پيش داورىهاى خود درباره مسلمانان عدم اعتماد و ناخوشايندى خود را نسبت به آنان و حتى تنفر خود را نسبت به اعتقادها و فرهنگ فرد مسلمان ابراز مى كند و تمام درها را به روى او مى بندد. بنابراين ديگر مجال تهيه مسكن, يافتن كار و يا ادامه تحصيل و يا برآوردن نيازهاى ضرورى نخواهد بود. على رغم تمامى ادعاهاى غربيان براى رعايت حقوق بشر و برابرى و عدالت, بسيارى از آنان, مهاجران مسلمان را به رستوران ها, مجتمع هاى مسكونى, ادارات و حتى زبانكده ها راه نمى دهند.(4)
هنگامى كه فرد مسلمان مى كوشد تا از ميان اين موانع و دست اندازها راه خود را بگشايد, تازه از سوى رسانه هاى تبليغى و اداره هاى رسمى با هجومى سهمگين به آيين و فرهنگ ملى خود, روبه رو مى گردد; براى نمونه تحقير و استهزاى نام ((محمد)) در تمامى جوامع غربى فراگير شده است و استفاده از تركيب ها و نام هاى كمدى ساخته شده از اين نام, گوش و دل هر مسلمانى را مىآزارد. استهزاى آداب و رسوم و فرهنگ مسلمانان در تمامى سرزمين هاى غربى شايع است, شايد آشناترين نمونه آن, لطيفه ها و نكته هاى خندهآورى باشد كه راجع به سجود مسلمانان در نماز گفته مى شود;(5) يا داستان هاى خيالى درباره ((حرمسراها)), ((كنيزكان)), ((تعدد زوجات)), ((ختنه)) و مسائلى از اين قبيل كه برگرفته از حال و هواهاى شرقى ((هزار و يك شب)) گونه است.

ج ـ رويارويى فرهنگى و عقيدتى
هنگامى كه فرد مسلمان اين موانع و ديوارها را مى شكافد و از تمام سختى ها و دست اندازها مى گذرد و شروع به ساختن پل هاى اجتماعى براى تعريف خود و فرهنگ و آداب خويش مى كند و مى كوشد تا عقايد و رسوم خود را براى طرف ديگر شرح دهد, با موجى از انتقادها, اتهام ها و محكوميت هايى مواجه مى شود كه رو در روى هر آنچه با فرهنگ و عقايد غربى متفاوت است, مى ايستد. مهمترين اين مسائل كه دامنه آن تاكنون نيز بر جاى مانده قضيه ((حجاب)) با همه نمودها و شاخه هاى آن است. غرب حجاب را در رويارويى و تعدى شديدى با اصول[ به اصطلاح] ((آزادمنشانه)) خود مى داند و آن را كوششى ((واپس گرايانه)) براى اثبات وجود و پاسبانى از جامعه تلقى مى كند و نيز ((سلاحى)) اسلامى براى محافظت از اصالت و مقدسات. از اين رو غرب تمامى رسانه هاى تبليغى خود را براى مبارزه با حجاب و ريشه كن ساختن آن به كار مى گيرد. چه از طريق ناپسند نمايى تبليغاتى و آفرينش داستان ها, گزارش ها و برنامه هايى درباره بهره كشى از زن و در فشار بودن وى در اسلام و سپس فراخوانى مخاطبان به آزاد سازى زن از بندهايش, و چه از طريق ((كار مستقيم)) يعنى منع حجاب و كوشش در عدم ترويج آن; يعنى همان كارى كه چند سال پيش در فرانسه رخ داد و طى آن مدارس, دانش آموزان باحجاب را از حضور سر كلاس ها باز داشتند.
مسإله ديگرى كه خشم غرب را برمى انگيزد ((تحريم شراب)) است. كه غربيان تحريم آن را علاوه بر ((متحجرانه و واپس گرايانه)) بودن, اهانتى به نظام پيش گيرى بهداشتى و اجتماعى خود مى دانند! در همان هنگام كه غرب مى كوشد تا نتايج و پيامدهاى مشروبات الكلى و زيان هاى آن را محدود سازد, مسلمانان را مى بيند كه با تحريم آن در كمال سادگى مشكلات خود را در اين زمينه از سر راه برداشته اند.(6)
مسإله ((تحريم مصافحه)) ميان زن و مرد نامحرم از ديگر مواردى است كه شديدا آن را تقبيح مى كنند. غربيان اين كار را تحقير و استهزاى عرف هاى اجتماعى متداول خود مى دانند, چرا كه بر اساس هنجارهاى رفتارى آنان, مرد و زن تنها به مصافحه اكتفا نمى كنند و هر چه احترام متقابل بالاتر باشد آنان به بوسيدن همديگر مى پردازند و احساسات و عواطف خود را بدون هيچ قيد و بندى با ديگرى قسمت مى كنند. (7)
تحريم گوشت خوك و ديگر گوشت هاى تحريم شده نيز از مسائلى است كه انتقاد و يورش هاى فراوان غربيان را متوجه مسلمانان ساخته است. غربيان اين دستورها را بر اساس[ به اصطلاح] فرهنگ پيشرفته غذايى و محصولات كشاورزى گوناگون خود و نيز سرپيچى از اعمال انديشه ها و عادت هاى خاص مى دانند.
از جنبه اجتماعى نيز هرگاه غرب گروهى از مسلمانان را مى بيند كه پيمان هاى دينى و برادرى و آشنايى, آنها را گردهم آورده است و مى كوشند با هميارى مصلحت خود را بجويند و عقايد خود را پايدارتر كنند, با روش هاى گوناگون و به صورت مستقيم و غير مستقيم آنها را زير نظر مى گيرد. اولين كارى كه در اين راه صورت مى گيرد مراقبت و پى گيرى كارها و فعاليت هاى آنان است; به خصوص اگر اين گروه ها از رنگ و بويى عقيدتى و فرهنگى برخوردار باشند, غرب با تمام توان خويش مى كوشد تا موانعى براى جلوگيرى از انجام فعاليت هاى اين گروه قرار دهد. براى رسيدن بدين هدف, غرب به تمام وسايل دستگاه بوروكراتيك خود دست مى يازد و شرطهايى مى گذارد, بايد و نبايدهايى وضع مى كند, ضمانت ها و كفالت هايى مى طلبد و دستاويزهاى نوميدكننده ديگرى در پيش پاى اين گروه ها مى گذارد.
اين اشكال هاى هميشگى و متداوم ميان غرب و گروه هاى مسلمانى كه مى كوشند در برابر شكوه و چيرگى غرب سرشت و اصالت خود را حفظ كنند, در سه گستره به طور آشكار و روز افزون رخ مى نمايد; كه در اين جا به شرح اين سه مى پردازيم:

1ـ گستره كارگرى
كارگران مسلمان در سرزمين هاى غربى با موانع متعدد و دشوارىهاى گوناگونى دست به گريبانند از آن ميان بهره كشى و محروميت كارگران مهاجرى را كه ((كارگران ارزان)) لقب گرفته اند مى توان مثال زد. ((كارگران ارزان)) در غرب از تمامى گونه هاى ستم و بهره كشى رنج مى برند. آنها در تمام كارهاى شاق و خطرآفرينى كه شهروندان معمولى غرب بدان تن در نمى دهند به كار گرفته مى شوند(8) و در اين ميان در معرض حوادث گوناگون ناشى از كار و توهين هاى روحى و اجتماعى نيز قرار مى گيرند. در مقابل تمام اين كوشش ها و سختى ها, بى هيچ ضمانت اجتماعى يا بيمه معيشتى تنها مزدهاى ناچيزى دريافت مى كنند. سرانجام نيز از سوى همه افراد مسوول و غير مسوول, عامل افزايش بى كارى در جوامع غربى قلمداد مى شوند.(9)
اما بازرگانان مسلمان ناچار به پرداخت مبالغ هنگفتى در كفالت ها, داد و ستدها و ماليات هاى رسمى به شهردارىها و حكومت ها مى گردند; آن هم براى انجام معامله هايى تجارى كه در بيش تر مواقع سودى كمتر از آنچه سرمايه گذارى كرده اند بدان ها مى رساند. احساس نگرانى و ترس از گره افكنى و سودجويى دستگاه هاى غربى رسمى و غيررسمى به تدريج بر آنها سايه مى اندازد و توانايى, استقامت و امكانات آنان را كم كم تحليل مى برد تا آن كه جز اندكى, كه غرب وفادارى كاملى را در آنها نسبت به مصالح و اهدافش مى بيند, همه توانايى خود را در برپا ماندن از دست مى دهند و يك به يك سقوط مى كنند.

2 ـ گستره دانشجويى
دانشجويان مسلمان در غرب عموما از دشوارىهاى گوناگون در رنجند: يكى از آنها يافتن كار است, چون آنان در بيش تر مواقع براى تإمين نيازهاى مادى مجبورند كه كار كنند. مشكل ديگر, تهيه مسكن است. هم چنين بى اعتمادى آنان به رستوران هاى دانشگاهى به علت نبود گوشت هاى حلال و نيز دشوارى تهيه غذا در منزل ـ البته اگر قدرت خريدشان اجازه دهد ـ است. دشوارى ديگر, ناتوانى آنان در هماهنگى روزانه با درس هاى دانشگاهى به علت ضعف زبان يا اجبار به كار است. از اشكال هاى ديگر, معاشرت دانشجويان مسلمان با دوستان غربى خود در دانشگاه هاست كه همواره زبان به انتقاد و يورش و شبهه انگيزى و نيز تعدى به معتقدات دانشجويان مسلمان دارند. در اين ميان ستيز دانشجوى مسلمان با درون خود مزيد بر علت است. انگيزش هاى مادى به طور عام و انگيزش هاى جنسى به طور خاص فراوان و پراكنده است و او را در ميان خود محاصره كرده اند. و دست آخر ـ كه اين خود نيز مشكل پايانى نيست ـ احساس پى گرد دائمى از سوى سازمان هاى امنيتى حاكم و اجبار آنان براى تجديد برگ اقامت كه با تحقيرها و سختى هاى گوناگونى قرين است.

3ـ دشوارىهاى دعوت
هنگامى كه مسلمانان در غرب مى كوشند تا به صورت گروهى و سازمان يافته به دعوت به دين اسلام و گسترش فرهنگ اسلامى بپردازند, غرب گام هاى سريع و مصممى براى رويارويى با اين امر برمى دارد و براى اين كار به شيوه ها و وسيله هاى گوناگون دست مى يازد. دانش غربى به طور كلى ديگر آنچه را كه در اوايل سده بيستم در اسلام مى ديد نمى بيند. اسلام ديگر دينى نيست كه همچون كيش هاى برادروارش نظير مسيحيت, يهوديت و بوديسم هر آنچه از نكات مثبت و منفى ـ از ديد غربيان ـ دارد, درون خود داشته باشد. غرب و جنبش هاى موسيقايى, ادبى و هنرىاش آنچه را كه در دهه هاى پنجاه و شصت از انديشه ها و احساسات ((صوفيانه)) و زيبايى شناختى ((شرقى)) در اسلام مى ديد و خوش مى داشت ديگر نمى بيند.(10) غرب در اين دوران وسايلى را در اسلام نمى يابد كه او را در رويارويى با خطر كمونيسم در سرزمين هاى اسلامى ـ كه تهديدگر امنيت و آرامش و نفوذ غربيان در آن مناطق است ـ يارى رساند,(11) بلكه به عكس در اسلام تحدى شديدى براى غرب و سازمان هاى سياسى و نظامى اش مى بيند و اسلام را در همه زمينه هاى فرهنگى, تبليغى و اقتصادى هماوردى نيرومند براى خود مى داند. اسلام براى آنان خطرى عظيم است, چون مصالح استراتژيكى آنان را در سرزمين هاى تحت سلطه به مخاطره مى اندازد.
از آغاز دهه هفتاد ميلادى, غرب بر همين اساس, سياست و برخوردهاى ديپلماتيك خود را با اين عقيده تغيير داد و تمام نيروها و سلاح هاى تبليغى, فرهنگى, اقتصادى و سياسى خود را سازمان دهى كرد, و علاوه بر اين كوشيد تا به مناطقى كه تن به سلطه استكبارى او نمى دهند ضرباتى وارد كند و در آنها توطئه هاى نظامى به وجود آورد. (12) غرب هم چنين سعى دارد با يارى جستن از برنامه هاى تبليغى, تربيتى و فرهنگى سازمان يافته, غربيان را ((شست و شوى مغزى)) دهد و آنان را تا حد امكان از هر آنچه به نوعى با اسلام مرتبط است دور و دورتر سازد. از اين روست كه كتاب هاو رمان هاى تشويش برانگيزى چون ((آيات شيطانى)), كه زيربنايى ترين اركان اسلام را به باد ريشخند گرفت, افزايش مى يابند; هم چنين آن دسته از كتاب هاى تاريخى كه با مقارنه و يكسان سازى بيدادگرى اسلامى با جنبش هاى تاريخى مبهمى همچون جنبش ((حشيشيون[ ((فدائيان اسماعيلى] به فرماندهى حسن صباح(13) و ديگر جنبش هاى نژاد پرستانه مسيحى, يهودى, فاشيستى و نازيسمى مى پردازد. فزونى يافتن فيلم هاى سينمايى و برنامه هاى تلويزيونى عهده دار كاشتن انديشه هاى سياه درباره مسلمانان ((متعهد)) از ديگر پيامدهاى اين ستيزه جويى است. نمونه بارز آن فيلم ((بدون دخترم هرگز)) است كه در غرب, تإثير گسترده اى به جاى نهاده است,(14) و ديگر برنامه هاى مستندى كه با بهره جويى از رخدادهاى گوناگون ـ همچون قضيه گروگان هاى غربى در لبنان ـ مى كوشند ((اصول گرايى)) اسلامى را وحشيانه و عوامانه جلوه دهند.
اين گونه است كه غرب, اين چنين مفاهيمى را در تمام رسانه هاى روزانه تبليغاتى خود به طور مستقيم و غير مستقيم وارد كرده و در انواع برنامه هاى خود بر تمامى طبقات جامعه اسلامى تعميم داده است.
در اين اواخر غرب به اين اكتفا نكرده و به طور رسمى و بوروكراتيك گام هايى را براى بستن راه هاى تكوين يافتن هر نوع تجمع اسلامى ـ فرهنگى يا موسسه هاى دعوت گر اسلامى و يا هر نوع فعاليت اسلامى آشكار در سرزمين هاى خود برداشته است. در اين گير و دار و در بعضى از مواقع ابراز رضامندى خود را از بعضى از مذاهب اسلامى هوادار غرب, به فراموشى نمى سپارد و تبعيض آشكارى را در برخورد با اين گروه ها و گروه هاى ((مسإله دار)) و دشمن بروز مى دهد. غرب تمامى شرطهاى لازم و ضرورى را در به انجام رسيدن هرگونه فعاليت اسلامى اعمال مى كند و با بهره جويى از وسايل گوناگون به متوقف ساختن هرگونه فعاليتى كه احتمال خطرى در آن ببيند مى پردازد. به خصوص اگر اين كار داخل مرزهاى فرهنگى و سياسى او و مخاطبان آن, ملت خودش باشند. هرگاه هم كه يكى از شهروندان غربى جرإت كند و با پى بردن به ماهيت دين اسلام به آغوش آن روى آرد, همان رفتارها را خواهد ديد و همان نتايج در انتظار او خواهد بود.(15)

پايان سخن
هدف از اين بررسى گذرا و سريع اين بود كه خوانندگان به اين جنبه از پيوند با غرب در حال حاضر و در دو بعد فردى و جمعى توجه كنند و پژوهش گران براى بررسى همه جانبه و دقيق اين مسإله با ديدگاه معاصر تشويق و ترغيب شوند تا زيربناى لازم و اساسى براى تعيين و توضيح مسير و مشخصات آينده اين پديده نهاده شود. به خصوص پس از دگرگونى هاى اخير جهانى و فروپاشى بلوك شرق و رونمودن ((نظم نوين جهانى)) كه در سايه آن كشتارهاى هولناكى همچون حوادث بوسنى و سلب حق مسلمانان بى گناه براى دفاع از خويشتن ـ با زمينه چينى هاى غرب و نظارت ها و هميارىهايش ـ روا و موجه جلوه مى نمايد.

پاورقي ها:پى نوشت ها: 1 ) وزارت كشور اسپانيا مدتى پيش تحقيقى رسمى را درباره عوامل جنايت و به هم خوردن امنيت عمومى در اسپانيا و به خصوص در مادريد منتشر كرد كه در آن, دليل اصلى را ازدياد تعداد بيگانگان و مهاجران مى داند. اين تحقيق در اشاره اى آشكار مهاجران شمال آفريقا را مورد بحث قرار داده است. ((روزنامه ال موندو , شنبه نوزدهم سپتامبر 1993م.)) 2 ) تصوير شكل يافته در ذهنيت انسان غربى از اسلام و مسلمانان به راستى تصوير ((وحشتناكى)) است. به ندرت ديده مى شود كه در نوشته ها يا فيلم هاى سينمايى يا برنامه هاى تلويزيونى غرب, فرد مسلمان خائن, دزد, فرومايه يا وحشى معرفى نشود. آشكارترين نمونه, ((اسپيلبرگ)) و ((بروكس)) كارگردانان يهودى و نيز رمان هاى ((كيپلينگ)) انگليسى است كه در آنها ماجراجويى هاى مستعمران انگليسى را در هند و آسياى شرقى بازگو مى كند. خواننده هم چنين هنگام خواندن بسيارى از آثار برجسته دنيا از ديدن عبارت هاى مذموم و سفيه درباره مسلمانان شگفت زده مى شود. 3 ) بسيار دشوار است كه يك شهروند غربى را پيدا كنيد كه چنين ((رسوباتى)) در عقل و قلب خود نداشته باشد. چه دانشگاهى باشد, چه روشنفكر و چه حتى كارشناس امور اسلامى, چرا كه تصوير ((تركيب يافته)) از مسلمانان در ذهن آنان سخت استوار گشته است و نه دانش هاى اكتسابى و نه بحث هاى واقع گرايانه هيچ يك ـ مگر در حالت هاى استثنايى ـ توانايى دگرگون ساختن آن را ندارند. 4 ) غرب براى محروم ساختن مهاجران مسلمان از تحصيل, كار و زندگى رضايتمند, شيوه هاى گوناگونى را به كار مى گيرد: از آن ميان گذاشتن شرطهاى سخت هنگام درخواست كار مانند ((سند)) يا ((كفالت نامه))هاى دور از دسترس, يا خواستن ((اجازه)) رسمى يا كفالتى بانكى با مبلغى هنگفت هنگام درخواست ادامه تحصيل در مقاطع عالى و تخصص ها, يا درخواست ((تعهدنامه))هايى خاص يا تضمين هاى مادى و رسمى پيش از اجاره آپارتمان و ديگر شرطهاى نااميدكننده و ناممكن. 5 ) لطيفه هايى كه عمل ((سجود)) را به باد ريشخند مى گيرند فراوانند و اين ركن از اركان نماز بيش از ساير اركان به سخره گرفته مى شود; براى مثال ((هورژيه)) گرافيست داستان هاى معروف و پر تيراژ ماجراهاى ((تن تن)) ـ كه علاوه بر غرب در كشورهاى اسلامى نيز پراكندگى و شهرت فراوانى دارند ـ در يكى از اين داستان هاى مصور يكى از شخصيت هاى داستان را در حالى به تصوير كشيده است ـ كه در فضايى طنزآميز مسلمانى در حال سجود را ((تيپا)) مى زند. 6 ) اتفاقى كه در دوره رياست جمهورى ((كندى)) در آمريكا اتفاق افتاد فراموش نمى شود كه پس از منع شدن مشروبات الكلى و شكست خوردن اين قانون, جنگ هايى معروف به جنگ هاى مشروب يا جنگ هاى الكل ميان پليس, مافيا و تجار درگرفت. تا اين كه قانون مذكور ملغى شد و امور به روال سابق بازگشت. 7 ) قابل ذكر است كه در ميان آنان بوسيدن جز در ميان زن و مرد متداول نيست. آنان بوسيدن همديگر دو مرد يا دو زن را امرى عجيب و سوال برانگيز مى بينند. و چه بسا كه در فرودگاه ها يا ايستگاه هاى قطار, شهروندان غربى به مسلمانانى كه يكديگر را در آغوش مى گيرند يا مى بوسند با ديدگانى متعجب, پرسش گر و مشكوك مى نگرند. 8 ) همچون كارهاى ساختمانى, كار در معدن و كارهاى شهردارى مانند جمعآورى زباله و ديگر كارهاى شاق در كارخانه ها, مزارع, بندرها, فرودگاه ها و ايستگاه هاى قطار. 9 ) با استناد به اين ادعا كه مهاجرين جاى كار آنان را اشغال كرده اند. اين در حالى است كه اين شهروندان غربى, از دولت, حقوقى به عنوان بيمه بى كارى دريافت مى كنند كه بسيار بالاتر از دستمزدهاى ناچيز كارگران مسلمان است. شايان ذكر است كه علت اصلى آدم كشى و سوزاندن مهاجران ترك در آلمان به دست نازىها و كشتاركارگران مغربى در اسپانيا, فرانسه و ايتاليا به دست فاشيست ها, همين بهانه افزايش بى كارى است كه دولت ها به مدد آن مهاجران را از كشورهاى خود مى رانند. 10 ) در اين جا اشاره اى داريم به اسلام بعضى از موسيقى دانان و آوازه خوانان آن دوره همچون ((كات استيونس)) (يوسف اسلام) و اسلام مورد اعتراف رقاص مشهور فرانسوى ((موريس بژار)) و نيز اهتمامى كه بعضى از گروه هاى موسيقى معروف به ((صوفى گرى)) و ادبيات شرقى اسلامگون, و نيز اهتمام ادباى آنان به تاريخ و فلسفه اسلامى. 11 ) اين امر در بعضى از مواقع نوعى آسان گيرى را در غربيان ايجاد مى كرد كه روزنه اى براى گسترش گروه هاى اسلامى مى گشودند تا از اين راه فعاليت هاى كمونيستى را محدود كرده باشند, نمونه بارز آن, كشور افغانستان است. 12 ) همان گونه كه در رفتار غرب با جمهورى اسلامى ايران و نهضت هاى اسلامى در لبنان, فلسطين و الجزاير مشهود است. 13 ) كتاب هايى كه به اين گونه مواضع مى پردازند بسيارند كه در هر يك مولفين به مقارنه و يكسان بينى اين موضوع ها با ((اصولى گرى)) اسلامى پرداخته اند. بعضى نيز بر شخصيت دينى ((حسن صباح)) تإكيد و گفتارهاى دينى ((شيعى)) اسماعيلى وى را با سخنان دينى حضرت امام خمينى(ره) مقايسه كرده اند. 14 ) فيلم مذكور در اسرائيل تهيه شد و بازيگرانى آمريكايى, اسرائيلى و ايرانى (از دشمنان انقلاب) در آن به ايفاى نقش پرداخته اند. اين فيلم داستان زنى آمريكايى را به نام ((بتى محمودى)) به تصوير مى كشد كه مى كوشد دختر خود را از چنگ همسر ايرانى خود نجات دهد, همسرى كه پس از بازگشت به ايران ـ بعد از انقلاب ـ و آشنايى با تعهد دينى, با خلق و خوى وحشى و بربرگونه و با كينه اى بر انسانيت و زن و دخترش به آمريكا باز مى گردد! پس از گره خوردن قضيه گروگان ها اكران فيلم موقتا متوقف شد و نويسنده اصلى رمان ((بتى محمودى)) در فضايى آكنده از تبليغات پر سر و صدا به اكثر كشورهايى كه فيلم در آنها اكران شده بود رفت و مشكل انسانى خود و ابعاد آن را در مجامع گوناگون با روشى ستيزه جو به هر آنچه به نوعى با اسلام مرتبط است شرح داد. 15 ) مسلمانان ((غربى)) علاوه بر تمامى فشارها و تنگناهايى كه مسلمانان ((خارجى)) مشاهده مى كنند, سختى هاى فراوانى را نيز در محيط خانواده, دوستان و جامعه خود مى بينند و در بعضى از مواقع ناچار به جدايى و كناره گرفتن تدريجى از دايره خانواده و اجتماع خود مى شوند. اين تنها به علت فشار و حقارتى است كه در ميان جامعه خود حس مى كنند; آن گاه كه غرب, تصوير و جايگاه اجتماعى آنان را از طريق دستگاه هاى تبليغى خود و در قالب مفاهيم اجتماعى سازمان يافته, نمود بدى مى بخشد و از آنان با نام هاى ((ديوانه)), ((بيماران روانى)) يا ((انسان هاى داراى عقده هاى اجتماعى)) ياد مى كند.