وظايف پدرى
بر پدر مهربان لازم است كه سعى در تإديب فرزند نمايد و بداند كه امانت خداست و قابل هر تعليم خوب يا بدى و او شريك ثواب و وبال فرزند خويش است و بعد از تعليم ادب به فرزند, ملاحظه كند قابليت كدام علم و صنعت را دارد و نگذارد مشغول امرى شود كه استعداد آن را ندارد تا عمر او ضايع نگردد.(معراج السعاده, ص169)
بهلول و خليفه
روزى هارون خليفه عباسى از بهلول پرسيد: آيا مى خواهى كه خليفه باشى؟ بهلول گفت: نه دوست ندارم. هارون گفت: براى چه؟ بهلول گفت: به جهت آن كه من به چشم خود مرگ سه خليفه را ديده ام ولى شما كه خليفه هستى مرگ دو بهلول را تا به حال نديده اى!
بدترين مردم
روزى سيد رسل به اصحاب فرمود: بدترين مردم مثلث است گفتند: مثلث كيست؟ فرمود: كسى كه سعايت و بدگويى كسى را نزد سلطان كند كه سه كس را هلاك كرده يكى خود را كه معصيت نموده و ديگرى سلطان را كه به ظلم آورده و مظلوم را كه در دنيا هلاك شده.(معراج السعاده, ص369)
شهوات سه گانه
شهوات سه قسمت است: شهوت در خوردن و شهوت در گفتن و شهوت در نگريستن; در خوردن اعتماد بر خداى تعالى نگاه دار و در گفتن راستى نگه دار و در نگريستن عبرت نگه دار!(تذكره الاوليإ)
دو اندرز ماندگار
مرا پير داناى مرشد شهاب
دو اندرز فرمود بر روى آب
يكىآن كه بر خويش خوش بين مباش
دگر اين كه بر خلق بدبين مباش
(معراج السعاده, ص174)
پند پدر
دانى كه چه گفت زال با رستم گرد
دشمن نتوان حقير و بيچاره شمرد
ديديم بسى كه آب سرچشمه خرد
چون پيشتر آمد شتر و بار ببرد
(مصلح الدين سعدى)
آزمون
بدان كه شجاع و دلير روز جنگ آزمون گردد, و امين وقت داد و ستد, و زن و فرزند در ايام فقر و فاقه و دوست در هنگام تنگ دستى و زمان نوايب و مصايب.
(انيس الناس, ص33)
راحت روح
اگر جسم زياد در آسايش باشد, روح فاسد مى شود, كسى كه درد و رنج را نشناسد نه لذت شفقت را مى شناسد و نه حلاوت ترحم را, چنين كسى قلبش از هيچ چيز متإثر نخواهد شد و بدين سبب قابل معاشرت نبوده مانند ديوى خواهد بود در ميان آدميان.
(اميل, ژان ژاك روسو)
درس خودكفايى
راهبى به استاد گفت: من هم اكنون وارد صومعه شده ام, لطفا به من درس بده! استاد پرسيد: آيا حليم برنجت را خورده اى؟ راهب جواب داد: آرى خورده ام!
استاد گفت: پس بهتر است كاسه ات را بشويى!(تائوى فيزيك, ص129))
وقت شناسى
از ديوجانس حكيم پرسيدند چه موقعى براى خوردن بهتر است؟
پاسخ داد اگر مال دارى هر وقت ميل داشته باشى و اگر فقيرى هر وقت پول داشته باشى.
پندهاى كنفوسيوس
سخن بدون اراده و ضرورت; يعنى در ميان گفت و گوى ديگران سخن گفتن.
مرد آزاده براى يافتن آنچه راست و حق است به خود همان قدر زحمت مى دهد كه مرد عامى براى يافتن آنچه براى او سود مىآورد.
وقتى كه مرغى مى ميرد آواز او دل را به درد مىآورد, اما وقتى انسان نزديك به مرگ مى شود, گفته هاى او اهميت خاصى دارد.
شكم سير
پروفسور” پاستور والرى رادو” مى گويد:
((كسانى كه با شكم سير غذا مى خورند, معمولا بيشتر از خودشان, پزشكان را سير مى كنند)).
درس زد و خورد
شبلى كه از علماى عامه است درس نحو مى خواند. استادش گفت: بخوان: ضرب زيد عمروا.
پرسيد: به چه جهت زيد, عمرو را زد؟!
استاد گفت: نه, اين مثال است, مى خواهم تو بفهمى.
شبلى برخاست. استاد گفت: به كجا مى روى؟
گفت: نمى خواهم علمى را بخوانم كه از همين اول با زد و خورد شروع مى شود!!
نصيحت معصوم
مردى از حضرت جواد(ع) درخواست نصيحت كرد, فرمود: مى پذيرى؟ گفت: آرى! فرمود: صبر را بالش خود ساز, فقر را در آغوش گير, لذتها را واگذار, با هوس مخالفت كن, و بدان كه هرگز از مراقبت خداوند بيرون نيستى, پس ببين در چه حالى؟(تحف العقول, ص535)
ابهت سخنگو
غالب دانشمندان وقتى در خصوص چيزهايى كه نمى دانند اظهار نظر مى كنند بالطبع پيشرفت آن موضوع از لحاظ اصول و اساس به عقب مى افتد مثلا اديسون كه يك صنعتگر مادى بود نسبت به فلسفه و مذهب نيز عقايدى داشت كه مردم مجبور بودند نظريات او را درست بدانند و خيال مى كردند همان طورى كه نظرياتش در اختراعات عميق و درست است در اين مسائل درست تشخيص داده است.
(انسان موجود ناشناخته, ص99)
پيامبر اسلام(ص):
((براستى كه به على[ع] خصلتهاى نيكويى عطا شده كه احدى را پيش از اين نداده اند و اين صفات را پس از وى هم به كسى عنايت نكنند.))
(الامالى, شيخ طوسى, ص607)
اسوه مقاومت
شهيد رجايى: ((اواخر زندان براى اين كه مقاومت را درهم بشكنند, متوسل به سلول انفرادى شدند, زمستان بود و هوا به شدت سوز و سرما داشت, بدون هيچ گونه بالاپوشى, تنها با لباس زير مرا در اين سلول جا داده بودند, از شيشه شكسته بالاى سلول سوز مىآمد و تغيير شب و روز را مى شد فهميد. نه زيرانداز داشتم, نه لحافى و وسيله گرمى, تنها چيزى كه در سلول وجود داشت يك دمپايى ابرى كهنه بود كه براى مقابله با سرما آن را روى زمين مى گذاشتم و رويش مى نشستم و پاها را به هم مى چسباندم و با قفل كردن دستها, سعى بر آن داشتم كه گرماى بدن را جمع كنم و با تلقين اين كه از حرارت بخارى كه در سالن است بهره ببرم خود را به در يا ديوار نزديك مى كردم, هر بار كه خواب چيره مى شد قفل دستها را از هم گسسته مى گشت و از خواب مى پريدم و اين حكايت بارها و بارها در طول عمر شب تكرار مى شد. وقتى ديدند من اعترافى نمى كنم, حتى دمپايى را هم گرفتند و زمين سرد بود و من! زندان بود و ايمان و اعتقاد به خدا ـ همين و همين)).
بدبخت كيست؟
چهار صفت از بدبختى است: خشكى چشم, سنگينى دل, آرزوى دراز, محبت دنيا.(تحف العقول, ص14)
نقش امام خمينى
نقش ايشان (امام خمينى) در پهنه مبارزه ملل محروم و ستمديده براى برداشتن بار گران ستم از دوش آنها و بازگرداندن حقشان در زندگى آزاد و شرافتمند بسى سترگ است. برجسته ترين شناسه اين نقش, توانايى امام خمينى بود در اين كه ملت را در انديشه و رويكرد به سوى عملكرد مطلوب و ايمان به حقوق انسان در حياتى شرافتمند همچون خويش گرداند. امام نتوانست چنين كند مگر از آن روى كه خود, نماد تجسم يافته آرزوى ملت بود در بازگرداندن حقوق شخصى از دست رفته و ايمان ملت در توانايى تحقق بخشيدن به آرزوهاى بزرگ. ايستار امام خمينى در اين عرصه همان ايستار رهبران فكرى و معنوى و بزرگان راستين تاريخ ملتهاست. اگر وجود امام خمينى آكنده نبود از برترىهاى والاى معنوى و ايمان مطلق به خدا و به انسانى كه در گرفتن حقوق خويش از خدايش مدد مى جويد و در پرتو انديشه و معنويت ره مى پويد هر آينه نمى توانست چنين دستاوردهاى سترگى را به كف آرد. بدون ترديد امام در اين عرصه الگويى است كه جلودار ملتها خواهد بود. هرگاه انسانى بتواند در نردبان آرمانهاى انسانى تا اين حد اوج گيرد مقامى خواهد يافت از هر انسانى برتر, در هر زمان و در هر مكان.
(جرج جرداق, مولف ((امام على; صداى عدالت انسانى)))
پاورقي ها: