مفاتيح ترنم




غزل عشق
ما شهيدان جنون بوديم از عهد قديم
سنگ قبر ماست دريا, نقش قبر ما نسيم
شهر ما آن سوى آبى هاست, دور از دسترس
شهر ابراهيم ادهم, شهر لقمان حكيم
اندكى بالاتر از آبادى تسليم محض
صاف مىآيى سر كوى صراط المستقيم
خاك آن عرشى ست, گل هايش زيارت نامه خوان
سنگفرش آسمانش بال هاى يا كريم
شهر ما آبادى عشق است ـ اما عشق چيست؟ ـ
عشق يعنى نوح و ابراهيم و عيسى و كليم
عشق يعنى ((قاف)) و ((لام)) قل هو الله احد
عشق يعنى ((بإ)) بسم الله رحمن رحيم
عليرضا قزوه

حسرت نصيب
همسايه بود با شهدا نوجوانى اش
با جنگ رفته بود تمام جوانى اش
با لاله ها رفاقت او امتداد داشت
مردى كه جبهه بود هميشه نشانى اش
درياترين دلى كه دلم مى شناخت بود
پر بود از صفا سبد مهربانى اش
پيشانى اش طليعه پرواز بود و صبح
شب بى خبر نبود زسوز نهانى اش
سوگند مى خورم كه نبود از خدا جدا
يك لحظه در فشردگى زندگانى اش
حسرت نصيب ماندن او بودم و شدم
حيرت دميده از سفر ناگهانى اش
آقا, دلم زغربت پروانه ها پر است
چون ابر نوبهارم, اگر مى تكانى اش
مجيد نظافت

آينه هاى كبود
يك ناگهان, ستاره تبارى كه دود شد
افتاد زير پاى زمستان كبود شد
آهنگ سربه دارى او سال هاى سال
پيچيد در گلوى درختان سرود شد
يك چشمه از ترنم آن چشم هاى سرخ
شب هاى بى قرارى زاينده رود شد
در گير و دار ثانيه ها و درخت ها
مى شد به سمت بارش باران عمود شد
مى پرسم از شما كه مرا خوب ديده ايد
آيا دلم در آينه هاتان كبود شد؟
محسن احمدى

سواران صبح
هنوز راه همان است و مرد بسيار است
خبر دهيد كه اهل نبرد بسيار است
صداى پاى سواران صبح مىآيد
مگر نديدى؟ در جاده گرد بسيار است
به پاى عشق, برو خون گرم جارى كن
وگرنه فرصت, تا آه سرد بسيار است
چه مى نشينى آن دشنه تيزتر بركش!
شتاب كن, نفس هرزه گرد بسيار است
و نا برادر و آن چاه پيش روست هنوز
زبان شكوه نداريم, درد بسيار است
مباد تيغ على(ع) را زدست بگذاريم
هنوز طايفه سرخ و زرد بسيار است
از اين قبيله اگرچند عاشقان رفتند:
هنوز راه همان است و مرد بسيار است
غلامرضا مرادى

شور سرگردانى
تشنه ام اى آسمان عشق بارانت كجاست
دست من در جست و جو پژمرد, دامانت كجاست
هر چه مى بينم, فقط ديوارهاى سنگى است
كاش مى گفتى به من, شهر شهيدانت كجاست
شاخه ها بر بسترى از برگ هاشان خفته اند
آه, اى فصل پريشان ساز توفانت كجاست
شور سرگردانى ام را با نگاهت زنده كن
در سكوت خود نمى گنجم بيابانت كجاست
سهم من تنها سكوت عافيت پرورده هاست
دوست دارم ناله اى باشم نيستانت كجاست
ابتداى حيرت آباد است اين دنيا, ولى
كاش مى پرسيدم از دنيا كه پايانت كجاست
محمد رضا احمدىفر

بوى عطر ظهور
آن كه شور حماسه در سر داشت, اينك از راه دورمىآيد
عزم پولاد گونه آن مرد, از بلنداى طور مىآيد
زخم ها, زخم هاى بيدارى, دست ها, دست هاى راز و نياز
بوى خون, بوى سبزى قرآن, بوى عصر ظهور مىآيد
فصل, فصل نجيب آلاله, روز روز وداع از خانه
همنشينى ز خيل سرداران, عاشقانه ز دور مىآيد
خاطرات خوش شب و سنگر, همنشين با كميل و عاشورا
شور شب هاى در كمين بودن, بوى شهدى زهور مىآيد
آه اى همنشين اين محفل, همنشينانتان كجا رفتند؟
از گلوى پرندگان سبز, بوى شعر شعور مىآيد
بوى عطر نجيب آلاله, بوى سيب و شهادت و قرآن
بوى پرواز, بوى عاشورا, بوى عصر ظهور مىآيد
سيد مرتضى كراماتى

غزل آينه
به معلم شهيد عبدالرضا عامرى
هر چند كه امروز غريبم به ديارت
فردا سببى ساز كه باشم به كنارت
آن گونه از اين دشت گذشتى كه پى تو
توفان شدم اما نرسيدم به غبارت
با جان تو اى مست چها كرد تب عشق
آن گونه كه دادى همه دار و ندارت
كار خرد و مصلحت از سر گذراندى
افتاد چو با تاب و تب دل سر و كارت
اى زاده آيينه و نوباوه خورشيد
آب است نژاد تو و مهتاب تبارت
از سرخى خون تو چنين سبزم و شاداب
حق است كه عمرى بشوم شكر گزارت
تا كم نشود در دل ما جوشش مستى
مائيم و شب و خاطره چشم خمارت
هر كس ز سر قبر تو برگشت جنون داشت
سر لوحه عشق است مگر سنگ مزارت؟
آبادترينا, به طوافت به چه رويى
آيم كه نمايم دل ويرانه نثارت ؟
مائيم و همين ((ساحل)) زرد و شب تاريك
اى خوش به تو و دامن سر سبز كنارت
خليل ذكاوت

داغ لاله ها
كاشكى با داغ لاله آشنا مى شد دلم
با نواى مرغ باران هم صدا مى شد دلم
كاشكى با پيك گلبوى بهاران, همسفر
رهسپار كوى سرخ لاله ها مى شد دلم
كاشكى در كوچه سار خلوت تنهاى دل
دست در دست شقايق در دعا مى شد دلم
كاشكى با خيل مرغان مهاجر يك شبى
از حصار تنگ دل, يا رب رها مى شد دلم
در دل درياى توفان زاى آتشگون عشق
همسفر با موج دريا در بلا مى شد دلم
محمد حسين پورمند

پاورقي ها: