نشانه هاى پيامبر
((الذين يتبعون الرسول النبى الامى الذى يجدونه مكتوبا عندهم فى التوراه والانجيل, يإمرهم بالمعروف و ينهاهم عن المنكر, و يحل لهم الطيبات و يحرم عليهم الخبائث و يضع عنهم اصرهم والاغلال التى كانت عليهم, فالذين آمنوا به و عزروه و نصروه واتبعوا النور الذى إنزل معه, إولئك هم المفلحون;(1)
آنان كه پيروى مى كنند از پيامبر و رسول درس نخوانده اى او را در كتاب هاى تورات و انجيل خود به اين نشانه ها مى يابند, همو كه آنان را امر به نيكى (معروف) مى كند و از بدىها (منكر) باز مى دارد, كردارهاى خوب را بر آن ها حلال و خبائث و زشتى ها را بر آن ها حرام مى كند و دشوارىها و غل هايى كه در گذشته بر آن ها واجب بوده را از آنان برمى دارد; پس آن ها كه به او و به نورى كه با او نازل شده ايمان مىآورند و از او احترام و تقدير و اطاعت مى كنند, آنان رستگارانند.))
سه صفت براى رسول اكرم حضرت محمد ـ صلى الله عليه و آله و سلم ـ در كتاب هاى آسمانى گذشته آمده است: رسول, نبى و امى. پيامبرى كه به مكتب نرفته و درس نخوانده ولى خود استاد همه عالمان روزگار است. در كتاب هاى آسمانى هر جا رسول يا نبى امى آمده, مقصود آن حضرت است.
نشانه هاى ديگر اين پيامبر اين است كه:
1ـ آنان را امر به معروف مى كند و از منكرات و بدىها باز مى دارد. شايد گفته شود كه تمام پيامبران گذشته چنين صفتى داشته اند ولى همه مى دانند كه اسلام آن چنان به اين امر اهميت داد و آن را مهم تر از همه اعمال دانسته تا جايى كه در راه رسيدن به آن, انسان ها را وادار به جهاد و گذشتن از جان و مال نموده است. اما در اديان گذشته به صرف مسايل اخلاقى و دعوت كردن مردم به خير و خوبى بسنده نموده و هرگز براى تكامل بخشيدن به اين امر مهم, آنان را دستور به از خود گذشتن نداده است.
2ـ آن چه طيب و پاكيزه است, آن ها را بر امتش حلال مى كند و روا مى دارد و آن چه خبيث و ناپاك است, بر آن ها حرام كرده و آنان را از آن پليدىها باز مى دارد. اين يك حكم كلى است و منحصر به خوردنى ها و آشاميدنى ها نمى شود چنانچه برخى مفسرين پنداشته اند, بلكه تمام كردارها و اعمال خوب و طيب در اسلام حلال و تمام كردارهاى ناپاك و پليد, حرام است, از جمله مى توان خوردنى ها و آشاميدنى ها را به حساب آورد. به اين ترتيب نه تنها مى و گوشت خوك حرام مى شود, بلكه قمار, لهو, زنا و هرچه كار زشت و پليد است در اسلام حرام شده است.
3ـ پيامبر اسلام كه رسول رحمت است, على رغم بدىهاى بسيارى از افراد ملتش, سختى ها و شدت هاى دوران گذشته را از آنان دور نگه داشته و غل و زنجيرهاى احكام دشوار شريعت هاى سابق را كه در اثر نافرمانى ها و تمردها و گناهان آن مردم بر آنان تحميل شده بود و آنان را از خيرات باز مى داشت, از دوش امتش برداشته است.
آن چه لازم به تذكر است اين است كه اسلام شرايع و دين هاى گذشته را نسخ كرده و تمام احكامش تكامل يافته است. پس در آن اديان احكام وجود دارد ولى در اسلام تكامل يافته است گو اين كه در بسيارى از موارد, وضعيت و چگونگى آن احكام فرق مى كرده است و غل و زنجيرهايى بر آنان به ويژه بر بنى اسرائيل در اثر نافرمانى هاى آنان وضع و تحميل شده بود كه نبى رحمت حضرت محمد بن عبدالله(ص) همه آن ها را از دوششان برداشت.
حال آنان كه به اين پيامبر ايمان آوردند و او را تقدير و تجليل نمودند و از او پيروى كردند و احكام قرآنى كه همراه پيامبر و با آن حضرت, نازل شده بود را مورد اطاعت قرار دادند و دستورات حضرتش را با دل و جان پذيرا شدند و بى چون و چرا تسليم اوامرش شدند و از آن چه نهى فرموده بود دست كشيدند, اينان مومنان واقعى هستند و رستگار خواهند بود.
در اين آيه شريفه, قرآن را نور مى خواند زيرا راه گشاى زندگى است و انسان را از پلشتى ها و زشتى ها باز مى دارد و به سرمنزل سعادت و خوشبختى مى رساند. در برخى از روايات نورى كه در اين آيه آمده است, به وجود مبارك حضرت اميرالمومنين على ـ عليه السلام ـ نسبت داده شده, يعنى او است نورى كه همراه با نور جاويدان محمد, راه تاريك ما را فروغ مى بخشد و او است كه احكام قرآن كريم را براى ما روشن مى سازد و آن ها را تفسير و تبيين مى كند و او مكمل راه رسول الله است كه دين بدون على ناقص و نعمت بدون ولايت ناتمام است. و اصلا هيچ منافاتى ندارد كه اين نور هم عبارت از قرآن مجيد باشد و هم قرآن ناطق كه على ـ عليه السلام ـ است.
به هر حال بى گمان راه رسيدن به خوشبختى و سعادت دنيا و آخرت راه محمد و على است كه هر دو از يك نورند ((انا و على من شجره واحده و ساير الناس من شجر شتى)) و ايمان كسى كامل نمى شود و عبادتش معنى پيدا نمى كند جز با پيروى از محمد و آل محمد.
به اميد اين كه خداوند ما را در زمره شيعيان آن انوار الهيه قرار دهد و شفاعتشان را شامل حالمان گرداند, آمين يا رب العالمين.
پاورقي ها:پى نوشت ها: 1 ) سوره اعراف, آيه157.