صهيونيستها از جنوب لبنان چه مى خواهند؟

 


صهيونيستها از جنوب لبنان چه مى خواهند؟
ترجمه ف. مهرى

 


 

دشمن صهيونيستى از هر سوى مورد انتقاد شديد قرار گرفت و ضمن محكوم كردن حمله هاى وحشيانه اش به جنوب لبنان صداى آزاديخواهان از هر طرف بلند شد كه خواهان توقف فورى يورش هاى وحشيانه اسرائيل به لبنان بود. بدين خاطر مى خواهيم اشاره اى به علت يورش هاى پى در پى اسرائيل به لبنان كرده باشيم و ببينيم اسرائيل در حقيقت از لبنان چه مى خواهد و چه طمعى در سر مى پروراند؟
هنگامى كه در تاريخ كنونى بنگريم, درمى يابيم كه رهبران صهيونيسم از قرن نوزدهم تا به امروز تلاش مى كردند جنوب لبنان و جبل شيخ را در ضمن سرزمين ميعادگاه (فلسطين) قرار دهند و به آن ملحق سازند. مثلا ((تيودور هرتزل)) (1860 ـ 1904) در يادداشتهاى خود پافشارى بر جنوب لبنان و جبل الشيخ مى كرد زيرا اين دو بخش را از نظر اقتصادى و نظامى مهم و سرنوشت ساز مى دانست و بر اهميت استراتژيكى آن اصرار مى نمود. و همچنين بر منابع آب اين منطقه ـ كه جنبه حياتى دارد ـ تإكيد ويژه اى داشت و بر اين باور بود كه اين منابع آبى مى تواند فلسطين را سيراب سازد.
در سال 1909 ((ژاكوپوس)) كتابى به زبان آلمانى نوشت و اين سرزمين را ميعادگاه يهوديان ناميد و ((جبل لبنان)) را ـ كه در منطقه جنوب لبنان واقع است ـ به عنوان مرز شمالى سرزمين ميعاد معرفى كرد. و همچنين ((بن گوريون)) و ((بن زفى)) جبل لبنان را استانى از استانهاى دولت پيشنهادى صهيونيستى توصيف كردند و در كتابى كه با هم به نگارش درآوردند و تحت عنوان ((سرزمين اسرائيل)) سال 1915 منتشر شد, آن را ضمن مرزهاى شمالى خود قلمداد نمودند.
در خلال جنگ جهانى اول, صهيونيست ها رابطه خود را با ايالات متحده امريكا مستحكم تر نمودند ودر آن زمان سفير صهيونيست ها در استانبول (پايتخت دولت عثمانى) ((ستراوس)) بود كه پيش از او نيز ((مارجينو)) اين كار را به عهده داشت. اين دو نفر بيشترين نقشه هاى توسعه صهيونيستى را در فلسطين كشيدند و با همكارى و كمك بى دريغ امريكا تلاش در توسعه مرزهاى فلسطين و گسترش آن به سوى دره بقاع در شمال و منابع رود اردن و رود ليتانى و حرمون و يرموك و جبون و مصبهاى آنان, در ضمن كشور پيشنهادى منظور داشتند.
در ضمن يادداشت گروه اعزامى صهيونيستى به كنفرانس صلح پاريس در سوم فوريه 1919 آمده است: ((بايد به موافقتنامه اى بين المللى دست يابيم كه به موجب آن حقوق آبى ملتى كه در قسمت جنوبى رود ليتانى زندگى مى كنند, حمايت شود)). و در تاريخ سوم مارس 1919 روزنامه نيويورك تايمز سخنان ((وايزمن)) جانشين ((هرتزل)) در رهبرى صهيونيست ها را منتشر ساخت كه در آن آمده بود: ((بايد تمام سرزمين فلسطين از استاندارى جبل لبنان گرفته تامرزهاى مصرى, درهايش بر روى استعمار صهيونيستى گشوده شود.))
و در مدارك كنسولگرى فرانسه در قدس اشاره به اين طمع صهيونيستى دارد كه كشورشان از مرزهاى شمالى فلسطين آغاز شود و تا كناره شمالى صيدا ادامه يابد. كنسول فرانسه در قدس ((كاستون ماكارس)) در ضمن گزارشى كه سال 1925 به نخست وزير فرانسه نوشته است مى گويد: ((صهيونيست ها در اعماق قلوبشان, اراده شگرفى وجود دارد كه صور و اطرافش را در بر مى گيرد و آن را جزء خواسته هاى مشروع خود به حساب مىآورند! وانگهى آنان بدون شك طمع در آبهاى ((ليتانى)) نيز دارند… و به آن براى گسترش برق منطقه اى نيازمندند!!))
ترديدى نيست كه يهوديان نبردى ديرينه با صور و صيدا دارند و نابودى اين دو شهر نفرين شده (طبق عقيده آنان) بايد با پيشگوييهاى ((حزقيل)) مطابقت داشته باشد ولى هرگز نياز يا دشمنى, حقوقى را براى يهوديان در صور و صيدا منظور نمى دارد, به هر حال پس از پيدايش دولت صهيونيستى بر سرزمين فلسطين سال 1948 تلاشهاى پى در پى صهيونيست ها براى اعمال نفوذ بر آبهاى ليتانى ادامه يافت. مثلا در عمليات نظامى موسوم به حيرام, صهيونيست ها 14 روستاى لبنان را در جنوب اين كشور اشغال كردند. و بدينسان مى توان گفت: مدت رنج و محروميت لبنان بويژه مناطق جنوبى آن, نسبت به اطماع صهيونيستى, به اندازه مدت عمر نبرد اعراب و اسرائيل است. و على رغم امضاى يادداشت تفاهم ميان دولت لبنان و حكومت صهيونيستى در 23 مارس 1949 لبنان شاهد بسيارى از يورش ها و اشغالگرىها بوده است كه مى توان چهار حمله را گسترده قلمداد كرد و همه آنها جنوب لبنان را آماج قرار مى داد و در هر يك از عمليات, صهيونيست ها نام مخصوصى بر آن مى گذاشتند كه داراى معناى خاصى است:
1ـ عمليات ليتانى سال 1978.
2ـ عمليات نگهدارى از ((جليل)).
3ـ عمليات تصفيه حساب 1993.
4ـ عمليات خوشه هاى خشم سال 1996.
دولت لبنان قراردادها و پيمان هاى زيادى را با اسرائيل بست از جمله قرارداد قاهره در سال 1969 و تفاهم نامه آوريل 1996 و در ضمن سى سال گذشته, صهيونيست ها پيش روىها و تندرويهاى زيادى در لبنان داشتند تا جايى كه بيروت (پايتخت) را اشغال كردند و به مبارزان فلسطينى در سراسر لبنان حمله كردند ولى مقاومت ها و فداكارى هاى حزب الله لبنان آنان را ناچار به عقب نشينى به سوى كمربند ايمنى (به گفته خودشان) كرد كه اين كمربند 10% از مساحت لبنان را در اشغال خود دارد و هرگز طمع هاى صهيونيستى به اينجا خاتمه نمى يابد بلكه پيوسته در فكر گسترش و حمله بيشتر به لبنان است و در حقيقت كمربند ايمنى چيزى جز كمربند مالى و اقتصادى نيست زيرا در محدوده آن تمام رود حاصبانى قرار دارد و به رود ((بانياس)) متصل مى شود و ضمنا رود ((وزانى)) نيز در ضمن اين كمربند ايمنى است كه بدينسان 320 ميليون متر مكعب آب شيرين را براى صهيونيست ها تضمين مى كند. از اين رو است كه صهيونيست ها عقب نشينى از جنوب لبنان را مشروط به استفاده از آب منطقه مى دانند و برخى سياستمداران تإكيد مى كنند كه اجرا نكردن قرارداد 425 شوراى امنيت از سوى اسرائيل كه متضمن خروج بى قيد وشرط اسرائيل از كل جنوب لبنان است ارتباط دارد به ترسيم مرزهاى لبنان با اسرائيل و اين بدون رابطه با دست گذاشتن بر منابع آبهاى شيرين جنوب لبنان نيست.
((ايگال آلون)) هنگامى كه راجع به اهميت آبهاى جنوب لبنان براى بقاى دولت صهيونيستى اش سخن مى گويد, اعلام مى دارد: ((ما هرگز نمى توانيم به مرزهاى 1949 بازگرديم و ما هرگز درصدد يافتن امنيت تاكتيكى نيستيم بلكه ما بايد امنيت استراتژى خود را محقق سازيم و اولين گام براى تحقق امنيت استراتژى, تسلط كامل بر آبهاى جنوب لبنان است!))
بنابراين طمعهاى صهيونيستى در جنوب لبنان را مى توان در چند جمله خلاصه كرد:

1ـ منابع نهر اردن و رود ليتانى و مصب رود.
2ـ اهميت نظامى و استراتژى منطقه.
3ـ داشتن موانع طبيعى و آسان بودن دفاع از آن.
4ـ صلاحيت سرزمين لبنان براى اهداف توسعه طلبانه اسرائيل.

آيا پس از اين حقى مى ماند براى آنان كه در پى سازش و صلح با دشمن صهيونيستى هستند و به دنبال سراب كاذب سازش اعراب و اسرائيل مى دوند؟ آيا جايى دارد كه ديگر اين سازشكاران سخن از عقب نشينى اسرائيل به ميان آورند و آن را جزء پيمان امريكا اعراب و اسرائيل بدانند؟
هرگز نبايد اعراب به سخنان ياوه صهيونيست ها دل بندند و به وعده هاى ((باراك)) دل خوش كنند زيرا باراك مانند نتنياهو و نتنياهو مانند رابين و رابين مانند شامير و گلدامائير و موشى دايان و بنگوريون است و همه اينان استعمارگر و طمعكار هستند و در پى گسترش دولت بزرگ اسرائيل به قول خودشان مى باشند, پس خبرى از عقب نشينى نيست و هرگز اين نبرد را پايانى جز با سلاح نخواهد بود.