پيامبر رحمت و رافت

پيامبر رحمت و رأفت
از تهمت‏هاى بزرگ و نابخشودنى كه در طول تاريخ مخصوصاً سالهاى اخير از جانب غربيان و وابستگان و تاريك فكران داخلى آنها نسبت به پيامبر اكرم (ص) روا داشته شده است اين امر است كه پيامبر خاتم، پيامبر رحمت و رأفت را، پيامبر خشونت و خونريزى و قساوت معرّفى نموده‏اند.
اهانت روزنامه‏هاى دانمارك و هلند و… و همراهى برخى دستياران داخلى در سال گذشته كه سال پيامبر اكرم(ص) بود جزو همين پروژه تخريب است كه تلاش دارند چهره انبياء و امامان معصوم(ع) را به گونه‏اى خشونت طلب معرّفى كنند كه بشريت رغبت نكند به اسلام و قرآن، تمايل به مسلمان شدن از خود نشان ندهد.
البته اين پروژه در فازهاى مختلفى اجرا مى‏شود گاه با معرفى طالبان خشونت طلب و متحجّر و جانى كه دست پرورده خود غربيان است، به عنوان مسلمانان راستين، و گاه با تروريست دانستن تمامى مسلمانان، و گاه در داخل كشور با متّهم نمودن برخى چهره‏هاى علمى و معنوى و جريان‏هاى فكرى و مذهبى سالم به عنوان خشونت طلب و همين طور زير سؤال بردن برخى از احكام حدود و قصاص در اسلام و… هم فازهايى از همان پروژه اصلى است.
ولى هر انسان خردورز و با انصاف اگر كوچكترين دقتى داشته، نسبت به رفتار پيامبر اكرم(ص) مخصوصاً در دوران 23 ساله رسالت، و نگاهى گذرا داشته باشد به قرآن و كلمات پيام آور آن، به راحتى در مى‏يابد كه قرآن با لفظ و نام خداى «رحمان» و «رحيم» آغاز شده و در بين 114 سوره آن، 113 سوره آن با همين عنوان شروع شده است، و قرآن را به عنوان رحمت، و پيغمبر خاتم را به عنوان «رحمةٌ للعالمين»(1) معرفى مى‏كند. كاركرد 23 ساله پيامبر(ص) كه غالباً قربانى خشونت‏هاى دشمن خود بوده و آنچه از او ديده شده يا جنگهاى دفاعى است و يا صلح و آشتى بوده است و يا گذشت و لطف و مهربانى كه اوج آن را در جريان فتح مكه مى‏بينيم كه حضرت در اوج قدرت و پيروزى و تسلّط، بالاترين عفو و گذشت و لطف را در حق سرسخت‏ترين دشمنان خويش نشان مى‏دهد.
آنچه پيش رو داريد نگاهى است گذرا به برخى آيات و روايات و برخى كاركردهاى آن حضرت كه نشان دهنده نهايت رحمت و رأفت اوست. با توجه به اين نكته كه در سال وحدت ملى و انسجام اسلامى وجود مبارك پيامبر اكرم(ص) به عنوان الگوى رأفت و رحمت مى‏تواند بزرگترين و برترين محور براى وحدت ملى و جهانى باشد.
الف: قرآن و پيامبر رحمت.
قرآن كه كتابى است از طرف خداوندى كه رحمت و سيع و بى پايانى دارد، خود نيز رحمت است و براى مردم، آيات فراوانى در اين كتاب الهى وجود دارد كه نشان مى‏دهد قرآن رحمت و لطفى است در حق بشريت يك جاى مى‏فرمايد: «بصائر للناس و هدىً و رحمةً ؛(2)كتاب مايه بصيرت و عامل هدايت و رحمت» در جاى ديگرى مى‏فرمايد: «و آية لهدىً و رحمةً للمؤمنين؛(3) براستى قرآن مايه هدايت و رحمت براى مؤمنان است» اين كتاب رحمت در جاى جاى متن خود از رحمت و رأفت و مهربانى و دلسوزى و نرمى پيامبر خاتم سخن به ميان آورده است كه به نمونه‏هايى اشاره مى‏شود:
1- رحمت براى جهانيان
«و ما ارسلناك الّا رحمةً للعالمين؛(4) ما تو را جز رحمتى براى جهانيان نفرستاديم.»
عموم مردم دنيا از مؤمن و كافر از وجود با بركت او بهره بردند، و او رحمتى است براى تمام بشريت چرا كه نشر آئينى را برعهده گرفته است كه سبب نجات همگان است حال اگر گروهى از آن استفاده بردند، و گروهى استفاده نكردند اين مربوط به خودشان است و تأثيرى در عمومى بودن رحمت وجود او نمى‏كند، خود آن حضرت فرمود: «ايّها النّاس انّما انا رحمةٌ مهداةٌ؛(5) مردم! من فقط رحمت هدايت يافته‏ام.»
وجود مبارك پيامبر اكرم(ص) نه تنها براى زمينيان رحمت است بلكه براى آسمانيان نيز رحمت است حديث زيبا و جالبى اين مسئله را تأييد مى‏كند. حديث اين است هنگامى كه آيه فوق نازل شد پيامبر رحمت از جبرئيل پرسيد: «هل اصابك من هذه الرّحمة شى‏ءٌ؛ آيا چيزى از اين رحمت عائد تو (هم) شد»؟ جبرئيل در پاسخ گفت: «نعم انّى كنت اخشى عاقبة امرى فآمنت بك، لما اثنى اللّه علىّ بقوله عند ذى العرش مكين؛(6) من از پايان كار خويش بيمناك بودم، اما بخاطر (آيه‏اى كه در قرآن نازل شده است بر) تو از وضع خود مطمئن شدم آنجا كه خداوند مرا با اين جمله مدح كرده است كه صاحب قدرت (يعنى جبرئيل) در نزد خالق عرش بلند مقام و بلند مرتبه است.»
در اين باره غربيان نيز اعتراف دارند كه تمدن و پيشرفت‏هاى علمى آنان مديون و مرهون وجود اسلام و شخص پيامبر اكرم است به نمونه‏هايى در اين زمينه توجه شود.
1- «ژول لابوم» انديشمند و نويسنده فرانسوى مى‏گويد: «دانش و علم براى جهانيان از سوى مسلمانان به دست آمد و مسلمين علوم را از قرآنى كه درياى دانش است گرفتند و نهرها از آن براى بشريت در جهان جارى ساختند.»(7)
2- «دينورت» مى‏نويسد: «واجب است اعتراف كنيم علوم طبيعى و فلكى و رياضيات كه در اروپا رواج گرفت، عموماً از بركت تعليمات قرآنى است و ما مديون مسلمانانيم بلكه اروپا از اين جهت شهرى از اسلام است.»(8)
2- نرمى و ملايمت رمز موفقيت پيامبر(ص)
براى پيشرفت اسلام و موفقيت پيامبر اكرم(ص) در بين اعراب خشن و عقب مانده دوران جاهليّت عوامل متعددى نقش داشته است، از جمله مى‏توان از عوامل ذيل نام برد.
يك: قرآن به عنوان معجزه ماندگار الهى و وجود زيبايى‏ها، جاذبه‏ها، و شورانگيزى‏هاى غيرقابل توصيف آن و همين طور ژرفا و عمق غير قابل وصف آن است.
دو: تاريخ روشن توأم با صداقت و پاكى و امين بودن آن حضرت، به گونه‏اى كه همان مشركان لجوج او را «امين» خواندند، و حتّى بعد از بعثت نيز امانات خود را به او تحويل مى‏دادند.
سه: شخصيت ويژه و نوع رهبرى رسول اكرم(ص).
چهار: خلق و خوى و ملايمت و نرمى در رفتار پيامبر اكرم(ص).(9)
قرآن از بين عوامل فوق بيشترين تكيه را بر خلق و خوى پيامبر اكرم (ص) و ملايمت و نرمى او نموده است. يكجا مى‏فرمايد: «و انّك لعلى خلقٍ عظيم؛(10) براستى تو داراى اخلاق عظيم و برجسته‏اى هستى.»
در جاى ديگر با صراحت رمز و راز موفقيّت او را در ملايمت و نرمى، مهربانى و شفقت او مى‏داند و لذا فرمود: «فبما رحمةٍ من اللّه لنت لهم و لو كنت فظّاً غليظ القلب لا نفضّوا من حولك فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فى الامر؛(11)اى پيامبر! بخاطر رحمت الهى نسبت به آنها نرم (و مهربان) شدى و اگر خشن و سنگدل (و داراى خشونت) بودى از اطراف تو پراكنده مى‏شدند، پس آنها را ببخش و براى آنها آمرزش بطلب، و در كارها، با آنان مشورت كن…»
با آن همه نرمى و ملايمت حضرت باز قرآن به پيامبرش دستور مى‏دهد: بيشتر نرمى و ملايمت نشان بده، آنها را ببخش براى آنها طلب آمرزش نما، و به آنها آن قدر احترام قائل باش و به آنها آن قدر شخصيّت بده و در كارها به آنها مشورت نما.
دو نمونه از ملايمت آن حضرت‏
يك: بارها حضرت توسط دشمنان خشونت طلب سنگباران و مورد اهانت قرار گرفته بود، گاه مجبور مى‏شد مكه را ترك نموده به كوههاى اطراف پناهنده شود، خديجه همسر مهربانش به دنبالش راه مى‏افتاد تا او را پيدا مى‏كرد، و در آن لحظه كه زخمهاى پاى او را پانسمان مى‏كرد اين جمله را از او مى‏شنيد: «الّلهمّ اغفر لقومى فانّهم لايعلمون؛(12) خدايا قومم را (بخاطر اهانت و سنگباران من) ببخش زيرا آنها (از مقام ربوبيّت و رسالت) آگاهى ندارند.»
راستى اين مرد را هيچ وجدان بيدار و خرد با انصاف خشونت طلب معرفى مى‏كند؟ او كه از رفتار ملايم خويش نسيم سحر را خجل مى‏سازد، و هر دشمن سنگدل خويش را در مقابل مهربانى و رأفت خود نرم مى‏سازد.
دو: مردى يهودى در مدينه مركز قدرت و حكومت پيامبر اكرم(ص) روزى سر راه پيامبر اسلام را گرفت و مدعى شد كه از پيامبر طلبكار است و اصرار كرد، بايد در همين كوچه و محل، طلب او را بپردازد. پيغمبر اكرم فرمود: اولا شما از من طلبكار نيستى، و ثانياً: اجازه بدهيد كه بروم منزل، چون پول همراه ندارم. يهودى گفت: يك قدم نمى‏گذارم برداريد، هر چه پيامبر بيشتر با او نرمش نشان دادند، او بيشتر خشونت نشان داد، تا آنجا كه عبا و رداى پيامبر اكرم را گرفت و بدور گردن حضرت پيچيد و كشيد، به گونه‏اى كه اثر قرمزى آن بر گردن مبارك حضرت مشهود بود، از آن طرف مسلمانان منتظر بودند كه نماز جماعت اول وقت را با آن حضرت برگزار نمايند، هر چه منتظر ماندند ديدند حضرت نيامد، عده‏اى بيرون مسجد آمدند با تعجب ديدند مرد يهودى او را نگهداشته مسلمانان خواستند با اجبار و يا با ضرب و شتم حضرت را از دست او رها نمايند، پيامبر اكرم(ص) فرمود: نه شما به اين مرد كارى نداشته باشيد من بهتر مى‏دانم با او چه گونه رفتار كنم حضرت آن قدر ملايمت و نرمى نشان داد كه يهودى در همان جا گفت: «اشهد ان لا اله الّا اللّه و اشهد انّك رسول اللّه»(13) شما با اين همه قدرتى كه (در مدينه) داريد، اين همه تحمل و نرمى نشان مى‏دهيد، اين تحمّل، تحمّل يك انسان عادى و معمولى نيست بلكه نشان از آن دارد كه شما مبعوث شده از طرف خداوند هستيد.»
3- دعوت از طريق برهان و استدلال
در طول تاريخ كسانى كه اهل خشونت و زور و قلدرى بوده‏اند هرگز اهل خرد و منطق و استدلال نبوده‏اند، بلكه هر كس خواست با منطق و برهان با آنها برخورد كند در جا خفه و نابود شد، ولى بر عكس پيامبران الهى عموماً و پيامبر خاتم خصوصاً هرگز دعوت خويش را با زور و اجبار بر مردم نقبولاند، كه دين اجبار و اكراه بردار نيست، بلكه از طريق برهان و استدلال، منطق و جدال حسن، دعوت خويش را و مكتب الهى خود را معرفى نمودند، و وجدانهاى بيدار و فطرت پاك نيز از قبول آن ابا نكردند، قرآن به اعلا صوت، به بلنداى ابديت اعلام فرمود كه اى پيامبر مردم را با منطق و استدلال به سوى خدا و حق و حقيقت دعوت كن، آنجا كه فرمود:
«ادع الى سبيل ربك بالحكمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالّتى هى احسن؛(14) با حكمت و اندرز نيكو، به راه پروردگارت دعوت نما، و با آنها به روشى كه نيكوتر است استدلال كن».
استاد شهيد مطهرى در ذيل اين آيه مى‏گويد: اين مسئله زياد مطرح مى‏شود كه آيا اسلام دعوتش با زور و اجبار بوده است و يا (منطق) و اختيار؟و اين يك چيزى است كه كشيشهاى مسيحى (بلكه تمام غربيان) فوق العاده روى آن تبليغ كردند بطورى كه اسلام را گذاشته‏اند «اسلام دين شمشير» اسلام دينى است (خشونت طلب) كه منحصراً از شمشير استفاده مى‏كند… و حتى در بعضى از كتابهايشان، به پيامبر اكرم(ص) اهانت مى‏كنند و كاريكاتورهايى مى‏كشند بصورت مردى كه در يك دستش قرآن را گرفته، و در دست ديگرش شمشير و بالاى سر افراد ايستاده (و امروز به جاى شمشير بمب هسته‏اى همراه با قرآن نشان مى‏دهند) به اين معنا كه يا به اين قرآن ايمان بياوريد و يا آنكه گردن شما را با اين شمشير مى‏زنيم (و يا توسط بمب هسته‏اى نابودتان مى‏كنيم) و متأسفانه گاهى خود مسلمانان هم حرفهايى مى‏زنند كه نه با تاريخ منطبق است و نه با قرآن، بلكه با حرفهاى دشمنان منطبق است يعنى حرفى را كه يك جنبه‏اش درست است، طور ديگرى تعبير مى‏كنند و بهانه بدست دشمن مى‏دهند. مثلاً مى‏گويند: اسلام با دو چيز پيش رفت با مال خديجه و شمشير على(ع) يعنى با زر و زور آگر دينى با زر و زور پيش برود، آن دين، چه دينى مى‏تواند باشد؟!
(ولى) قرآن حتى در يك جا هم ندارد كه دين اسلام با زر و زور به پيش رفته است…»(15)
4- بشارت دهنده و چراغ روشن‏
«يا ايّها النّبىّ انا ارسلناك شاهداً و مبشّراً و نذيراً و داعياً الى اللّه باذنه و سراجاً منيراً و بشّر المؤمنين بانّ لهم من اللّه فضلاً كبيراً؛(16) اى پيامبر! ما تو را گواه فرستاديم و بشارت دهنده و انذار كننده و تو را دعوت كننده به سوى خدا به فرمان او قرار داديم. و چراغى روشنى بخش و مؤمنان را بشارت ده كه براى آنان از سوى خداوند فضل بزرگى است»
خداوند در آيه به صراحت اعلام مى‏كند كه پيغمبر آمده كه بشارت دهنده باشد و انذار كننده نسبت به گناهان و با منطق و استدلال به سوى خداوند و حق و حقيقت دعوت مى‏كند هر كس پذيرفت بشارت دو چندان و فضل بزرگ را دريافت خواهد كرد و آن كس كه بى راهه رفت خود ضرر كرده است و هرگز دستور به خشونت نداده است.
ب: مرورى به تاريخ زندگى آن حضرت‏
مرورى گذرا بر تاريخ 23 ساله رسالت آن حضرت بخوبى نشان مى‏دهد كه جز رحمت و رأفت و عفو و گذشت و در موارد لازم دفاع از خود در زندگى آن حضرت مشاهده نشده است و حتى دشمنان سرسخت او به اين امر اعتراف و اذعان داشته‏اند.
1- آغاز وحى با خواندن و آغاز دعوت با توحيد.
اولين آياتى كه بر آن حضرت نازل شد سخن از قلم و فرهنگسازى و دعوت مى‏گويد: مى‏فرمايد: «بخوان به نام پروردگارت كه جهان را آفريد كسى كه انسان رااز خون بسته خلق كرد، بخوان و پروردگار تو گرامى است آنكه قلم را تعليم داد و به آدمى آنچه را كه نمى‏دانست آموخت»(17) انسان خشونت طلب هرگز سخن از قلم و آگاهى و تعليم به زبان نمى‏آورد. و اولين دعوت او به صورت علنى اين بود كه «قولوا لا اله الا اللّه تفلحوا؛ بگوييد معبودى جز خدا نيست رستگار مى‏شويد.
2- سيزده سال قربانى خشونت
پيامبر اكرم سيزده سال در مكه سپرى كرد، سه سال آن را به صورت غير علنى و سرّى مردم را به خدا دعوت و ده سال را علنى و آشكارا، در اين دوران حضرت و يارانش بدترين و زشت‏ترين خشونتها را تحمّل كردند و هيچ كس پيدا نمى‏شود در اين دوران كه بگويد او و يارانش نه تنها خشونت طلب و خشونت خواه نبودند بلكه بدترين جسارت‏ها و شكنجه‏ها را از خشونت طلبان ديدند و تحمل نمودند، و آن روزى هم كه بر اين خشونتگران دست يافتند، ماندنى‏ترين عفو و گذشت را در حق آنها روا داشتند. آرى نسبت به خود آن حضرت انواع و اقسام تهمت‏ها را مورد استفاده قرار دادند و از آزار و اذيت جسمانى او لحظه‏اى كوتاهى نكردند گاه او را سنگباران نمودند و گاه با خاك روبه و سيرابى حيوانات او را آزار دادند، و زمانى خار بر سر راه او كاشتند و دوره‏اى نيز او را در شعب ابى طالب با بدترين و فجيع‏ترين وضع در مدّت سه سال در محاصره اقتصادى قرار دادند.
سران خشونت و مهره‏هاى اصلى دشمنان آن حضرت اين افراد بودند، ابولهب عمو و همسايه آن حضرت كه مرتب او را تكذيب و اذيت مى‏كرد، اسود بن يغوث كه از مسخره چيان مسلمانان و آن حضرت بود، «وليدبن مغيره» «اميّه» «ابىّ» فرزندان خلف، ابوالحكم بن هشام كه بر اثر عناد زيادش او را ابوجهل خواندند، و او در جنگ بدر كشته شد. «عاص بن وائل» كه رسول خدا را «ابتر» مى‏خواند و عقبة كه لحظه‏اى دست از آزار مسلمانان و پيامبر نكشيد.(18)
اما نسبت به مسلمانان بدترين و زشترين خشونت‏ها روا داشته شد، بلال را «اميّة بن خلف» بر روى ريگهاى داغ مى‏خواباند و سنگ بزرگى را روى سينه او قرار مى‏داد و از او جز صداى «احد احد؛ خدا يكى است» شنيده نشد به قدرى بلال را شكنجه كردند كه ورقة بن نوفل بر وضع او رقت كرد و گريست و به اميّه گفت: اگر او را با اين وضع بكشيد من قبر او را زيارتگاه خواهم ساخت.(19) ياسر و سميّه‏آن قدر شكنجه و آزار ديدند كه در راه توحيد به شهادت رسيدند، ياسر بر اثر شكنجه در گرماى سوزان و سميه نيز با نيزه بى رحم ابوجهل از پا درآمد.(20) عبدالله بن مسعود وقتى آياتى از اول سوره الرحمان را در مسجد الحرام تلاوت نمود، سران خشونت و كافران قريش به قدرى او را زدند كه خون از سرو صورت او جارى شد(21) و در نتيجه اگر انسان كمترين انصاف و محدودترين اطلاعات از تاريخ صدر اسلام و دوران بعثت پيامبراكرم(ص) داشته باشد اعتراف خواهد كرد كه پيامبر اكرم و مسلمانان نه تنها خشونت طلب نبودند بلكه قربانى خشونت شدند، و بدترين و بيشترين ضربه‏ها را از ناحيه خشونت طلبان و كافران تحمل نمودند.
3 – هجرت براى فرار از خشونت
وضع رقّت بار مسلمانان و شكنجه‏هايى كه از ناحيه رؤساى خشونت، به آنها مى‏رسيد پيامبر را بر آن داشت كه به مسلمانان اجازه هجرت دهد و به عنوان راهنمايى فرمود: «هر گاه به خاك حبشه سفر كنيد، بسيار براى شما سودمند خواهد بود، زيرا بر اثر وجود يك زمامدار نيرومند و دادگر در آنجا به كسى ستم نمى‏شود و آنجا خاك درستى و پاكى است و شماها مى‏توانيد در آن خاك بسر ببريد، تا خدا فرجى براى شما پيش آيد.»(22)
كلام نافذ پيامبر باعث شد عدّه‏اى به سركردگى جعفر بن ابى طالب به حبشه هجرت كنند، رؤساى خشونت گر «دارالندوه» گروهى را به دنبال آنها فرستادند كه آنها را به مكه بازگردانند، ولى مأموران موقعى كه شنيدند كه كشتى مهاجران سواحل جده را ترك گفته بود. با اين حال آنهارا رها نكردند، بلكه گروهى را به سركردگى «عمروعاص» به حبشه فرستادند كه با تحريك شاه حبشه آنها را از آنجا بيرون رانند.
ولى سخنان سراپا روشنگر جعفر كه گذشته خشونت‏آميز كفار و پيام سراپا رحمت و رأفت اسلام و پيام آور آن را به تصوير مى‏كشيد نقشه سران خشونت را به هم ريخت.
«ما گروهى بوديم نادان و بت پرست از مردار اجتناب نمى‏كرديم، پيوسته به گرد كارهاى زشت بوديم. همسايه پيش ما احترام نداشت، ضعيف و افتاده محكوم زورمندان بوديم، با خويشاوندان خود به ستيزه و جنگ بر مى‏خاستيم، روزگارى به اين منوال بوديم، تا اين كه يك نفر از ميان ما كه سابقه درخشانى در پاكى و درستكارى داشت، برخاست و به فرمان خدا ما را به توحيد و يكتاپرستى دعوت نمود، و ستايش بتان را نكوهيده شمرد، و دستور داد در رد امانت بكوشيم و از ناپاكيها اجتناب ورزيم و با خويشاوندان و همسايگان خوش رفتار مى‏نماييم و از خونريزى و آميزشهاى نامشروع و شهادت دروغ، خيانت در اموال يتيمان و نسبت دادن زنان به كارهاى زشت دور باشيم… ولى قريش در برابر ما قيام كردند، و روز و شب ما را شكنجه دادند، تا ما از آيين خود دست برداريم، گرد خيانت و زشتيها برويم، ما مدتها در برابر آنها مقاومت نموديم تا آن كه تاب و توانائى ما تمام شد.»(23)
كوچكترين دقت در سخنان جعفر نشان مى‏دهد كه دين اسلام دين رأفت و رحمت و صلح و دوستى است و آن كسانى كه در مقابل مسلمانان قرار داشتند سراپا خشونت و وحشيگرى و قلدرى بودند.
خشونت سران قريش تا آنجا اوج گرفت كه تصميم گرفتند پيامبر را به قتل برسانند اما پيك وحى پيامبر اكرم(ص) را از نقشه شوم مشركان خبر دار نمود كه «هنگامى كه كافران بر ضد تو فكرى مى‏كنند، تا تو را زندانى كنند يا بكشند و يا تبعيد نمايند آنان با خدا از در حيله وارد مى‏شوند، و خداوند حيله آنها را به خود آنها بر مى‏گرداند.»(24)
لذا مجبور شد پيامبر اكرم در ماه ربيع الاول سال سيزدهم دست به هجرت بزند و به سوى مدينه حركت كند. على(ع) پس از مهاجرت رسول گرامى در نقطه بلندى از مكه ايستاد و فرمود: «هر كس پيش محمد امانت و سپرده‏اى دارد بيايد از ما بگيرد كسانى كه پيش پيامبر امانت داشتند با دادن نشانه و علامت امانتهاى خود را پس گرفتند.»(25)
راستى چنين فردى كه از ترس دشمنانش مجبور به هجرت شده است و به امانات همان دشمنان خيانت روا نمى‏دارد، و جان وصىّ خويش على(ع) را در معرض خطر قرار مى‏دهد براى ردّ امانات، مى‏توان به او گفت خشونت طلب؟ آيا جز صداقت و انسانيّت چيز ديگرى مى‏توان به او نسبت داد؟
4- نخستين اقدامات در مدينه و نشانه‏هاى رأفت
انسان رئوف و مهربان و يا خشن رقى القلب هر جا وارد شود از اولين اقداماتى كه انجام مى‏دهد بخوبى قابل تشخيص و شناخت است، و اين قاعده را بخوبى مى‏توان در رفتار پيغمبر اكرم(ص) مشاهده نمود، حضرت اولين اقدامى كه در مدينه انجام داد ساخت مسجد مدينه بود به عنوان مركز عبادت، و فراگيرى مسائل اسلامى، چرا كه مسجد تنها مركز پرستش نبود بلكه تمام معارف و احكام اسلامى، اعم از آموزشى و پرورشى در آنجا گفته مى‏شد، همه گونه تعليمات دينى علمى، حتى امور مربوط به خواندن و نوشتن در آنجا انجام مى‏گرفت تا آغاز قرن چهارم اسلامى غالباً مساجد، در غير اوقات نماز حكم مدارس را داشت.(26)
اين اقدام حضرت بخوبى نشان از رأفت و دلسوزى او دارد كه در پى هدايت تعليم و تربيت مردم است نه در پى چپاول و خونريزى و خشونت در حق آنان.
دومين اقدام حضرت اين بود كه پيمان برادرى بين مسلمانان به وجود آورد، با توجه به اين كه دو قبيله «اوس» و «خزرج» سالها با هم درگير بودند پيامبر اكرم (ص) با ورود در مدينه مأمور گشت كه مهاجرين و انصار را با يكديگر برادر گرداند، لذا در يك جمع عمومى اعلام فرمود: كه دو تا دو تا با يكديگر برادر دينى شويد.(27)
5- جنگهاى دفاعى و يا تحميلى
اگر كسى جنگهاى پيامبر اكرم(ص) را نشانه خشونت‏طلبى او بداند بايد گفت خيلى دور از انصاف و تاريخ قضاوت كرده است چرا كه اكثر جنگهاى آن حضرت دفاعى و تحميلى بوده است. لذا در اولين جنگ مسلمين قرآن اين مسئله را متذكر مى‏شود كه «اذن للّذين يقاتلون بانّهم ظلموا و انّ اللّه على نصرهم لقدير؛(28) به افرادى كه مورد هجوم واقع شده‏اند اجازه دفاع داده شد زيرا آنان مظلوم و ستمديده‏اند و خداوند به كمك و يارى آنان قادر و توانا است» در برخى از اين جنگ‏ها مانند خندق و احزاب مشركين تصميم داشتند اسلام و مسلمين را از ريشه بركنند منتهى دفاع مسلمانان مانع از اين عمل شد، يقيناً هر انسانى و حتى هر حيوانى دفاع از خويش را روا مى‏دارد و آن را قابل تمجيد و تأييد مى‏داند.
6- رأفت و گذشت در اوج قدرت
پيامبر اكرم (ص) در روز دهم ماه رمضان سال هشتم هجرت با ده هزار نفر از مدينه به سوى مكه حركت كرد و با نقشه خردمندانه مكه را به محاصره در آورد و بدون خونريزى دشمن را وادار به تسليم نمود. از عواملى كه به تحقق اين هدف كمك شايانى نمود، علاوه بر مسئله «استتار» و «اصل غافلگيرى» اين بود كه عباس عموى پيامبر بعنوان خيرخواهى براى قريش به سوى مكه رفت و ابوسفيان را به اردوگاه اسلام آورد و سران قريش بدون ابوسفيان نمى‏توانستند تصميم قاطعى بگيرند. هنگامى كه او در برابر عظمت بى سابقه اسلام سر تسليم فرود آورد و ابراز ايمان نمود پيامبر از وجود او براى ارعاب مشركان حداكثر استفاده را برد، چرا كه ابوسفيان بعد از مشاهده نيروى ده هزار نفرى مسلمانان به مكه برگشت و با رنگ پريده و بدن لرزان گفت: واحدهايى از ارتش اسلام كه هيچ كس را تاب مقاومت آنان نيست شهر را محاصره كرده‏اند و چند لحظه ديگر وارد شهر مى‏گردند پيشواى آنان محمد به من قول داده كه هر كس به مسجد و محيط كعبه پناه ببرد، و يا اسلحه به زمين گذارد، در خانه خود را به عنوان بى طرفى ببندد و يا وارد خانه من و يا خانه «حكيم حزّام» گردد، جان ومال او محترم و از خطر مصون است.
پيامبر به اين نيز اكتفا نكرد، پس از ورود به مكه علاوه بر پناهگاههاى سه گانه پرچمى به دست «عبدالله ختمى» داد و فرمود كه فرياد كند: هر كس زير پرچم او گرد آيد در امان است.(29)
سرانجام پيامبر اكرم وارد مسجد الحرام شد و دستور داد درب كعبه را باز كردند، و در حالى كه دستهاى خود را بر چهار چوبه‏هاى درب گذارده بود رو به مردم كرده چنين گفت: سپاس خدايى را كه به وعده خود عمل نمود و بنده خود را كمك كرد و دشمنان را به تنهايى سركوب ساخت.
امروز بر شما ملامتى نيست
سكوت تا كى بر محوطه مسجد و بيرون آن، حكفرما بود، نفسها در سينه‏ها حبس و افكار و تصوّرات مختلفى بر مغز و عقل مردم حكومت مى‏كرد، مردم مكّه در اين لحظات به ياد آن همه ظلم و ستم و بيدادگريهاى خود افتاده فكرهاى مختلفى مى‏كردند.
اكنون گروهى كه چندين بار با پيامبر به نبرد خونين برخاسته، و جوانان و ياران او را به خاك و خون كشيده‏اند و سرانجام هم تصميم گرفته بودند كه شبانه به خانه بى پناه او بريزند، او را ريزه ريزه كنند، در چنگال قدرت پيامبر گرفتار شده، و پيامبر مى‏تواند از آنان همه نوع انتقام بگيرد.
اين مردم با تذكّر جرائم بزرگ خود، به يكديگر مى‏گفتند: لابد همه ما را از دم تيغ خواهد گذراند، يا گروهى را كشته و گروهى را بازداشت خواهد نمود و زنان و اطفال ما را به اسارت خواهد كشيد.
آنان گرفتار افكار مختلف شيطانى بودند كه ناگهان پيامبر با جمله‏هاى زير سكوت آنها را شكست و چنين گفت: ماذا تقولون؟! و ماذا تظنّون؟! چه مى‏گوييد و درباره من چگونه فكر مى‏كنيد؟ مردم بهت‏زده و حيران و بيمناك، همگى با صداى لرزان و شكسته با توجّه به سابقه رأفت و گذشت پيامبر اكرم(ص) گفتند: ما جز خوبى و نيكى چيزى درباره تو نمى‏انديشيم، ترا برادر بزرگوار خويش، و فرزند برادر بزرگوار خود مى‏دانيم، پيامبر كه بالطبع رئوف و مهربان و با گذشت بود وقتى با جمله‏هاى عاطفى آنان روبرو گرديد چنين گفت: به شما مى‏گويم: «لاتثريب عليكم اليوم يغفر اللّه لكم و هو ارحم الراحمين؛امروز بر شما ملامتى نيست، خدا گناهان شما را مى‏آمرزد او مهربانترين مهربانان است.»(30) راستى اين عمل جز از يك انسان رئوف و مهربان سر مى‏زند؟ و آيا در رفتار او بويى از خشونت مشاهده مى‏شود؟
اعلام عفو عمومى
يكى از افسران اسلام(31) هنگام ورود به مكّه اين شعار را سر داد.
اليوم يوم الملحمة اليوم مستحلّ الحرمه؛ امروز روز نبرد است، امروز جان و مال شما حلال شمرده مى‏شود؟ پيامبر اكرم(ص) از اين شعار فوق العاده ناراحت شد و براى تنبيه وى، دستور داد كه پرچم از دست وى گرفته شود، و از مقام فرماندهى عزل گردد و پرچم را به فرزند او داد، و دستور داد اين شعار را سر دهند اليوم يوم المرحمة؛ امروز روز رحمت (رأفت، گذشت، مهربانى) است. و آنگاه عفو عمومى را به شرح زير آغاز كرد و گفت: شما مردم هموطنان بسيار مناسبى بوديد، رسالت مرا تكذيب كرديد و مرا از خانه‏ام بيرون ساختيد، و در دورترين نقطه كه من به آنجا پناهنده شده بودم با من به نبرد برخاستيد ولى من با اين جرائم همه شماها را بخشيده، و بند بندگى و بردگى را از پاى شما باز مى‏كنم و اعلام مى‏نمايم كه: «اذهبوا فانتم الطلقاء؛ برويد دنبال زندگى خود، همه شما آزاديد.»(32)
راستى اين عفو عمومى و گذشت و مهربانى در اوج قدرت كه مى‏توانست تمام دشمنان خويش را از دم شمشير بگذراند و يا به بردگى كشد، جز از يك انسان رئوف، مهربان، و دلسوز و «رحمة للعالمين» صادر مى‏شود؟ راستى اگر آن حضرت ذرّه‏اى اهل خشونت بود لااقل براى تشفّى قلبش و انتقام از دشمنان خويش عدّه‏اى از دانه درشت‏هاى مشركين را به قتل مى‏رساند.
بسيارند كسانى كه تا قدرت ندارند اهل لطف و مهربانى هستند وقتى به قدرت دستيافتند بدترين خشونت‏ها و جنايت‏ها را به كار مى‏برند.
امّا رسول رحمت و رأفت در اوج قدرت مرتبه اعلاى از رحمت و گذشت و عطوفت و مهربانى را به نمايش گذاشت اين رأفت و رحمت مى‏تواند درس بزرگى براى بشريت و مخصوصاً مسلمانان باشد كه مى‏توانند با گذشت و رحمت بهترين زندگى را در كنار هم داشته باشند، و مسلمانان با محور قرار دادن آن وجود نازنين قوى‏ترين اتحاد و انسجام را به وجود آورند.
پى‏نوشت‏ها: –
1. سوره انبياء، آيه 107.
2. سوره قصص، آيه 43.
3. سوره نمل، آيه 77.
4. سوره انبياء، آيه 108.
5. ميزان الحكمه، محمدى رى شهرى، دارالحديث، بيروت، 1419 ج 7، ص 3201، و الطبقات الكبرى، ج 1، ص‏192.
6. مجمع البيان، ذيل آيه ى 108 انبياء، به نقل از تفسير نمونه، ناصر مكارم شيرازى، تهران، دارالكتب الاسلاميه، ج 13، ص‏527.
7. تفسير نمونه، چاپ چهل و هفتم، ج 1، ص‏175.
8. همان، ص‏176.
9. مرتضى مطهرى، سيره نبوى، دفتر انتشارات اسلامى، ص 138.
10. سوره قلم، آيه 4.
11. سوره آل عمران، آيه 159.
12. ميزان الحكمه، همان، ج 7، ص‏3228، روايت 19975.
13. سيره نبوى، همان، ص 139.
14. سوره نحل، آيه 125.
15. سيره نبوى، همان، ص‏131.
16. سوره احزاب، آيه 45.
17. سوره علق، آيه 5.
18. تاريخ كامل ابى اثير، ج 2، ص 47-51، و رك فرازهايى از تاريخ اسلام، ص 123.
19. سيره ابن هشام، ج 1، ص 318.
20. كامل ابن اثير، ج 2، ص 45 .
21. سيره ابن هشام، ج 1، ص 314.
22. تاريخ طبرى، ج 2، ص 70.
23. تاريخ كامل، ج 2، ص 54-55، تاريخ طبرى، ج 2، ص 73، فرازهايى از تاريخ اسلام، ص‏133.
24. سوره انفال، آيه 30.
25. تاريخ كامل، ج 2، ص 75، و فرازهايى از تاريخ پيامبر اسلام، ص‏204.
26. فرازهايى از تاريخ پيامبر اسلام، همان، ص‏210.
27. همان، ص 114و سيره ابن هشام، ج 2، ص 123-126.
28. سوره حج،آيه 39.
29. امتاع الاسباع، ج 1، ص 379.
30. مغازى واقدى، ج 2، ص 835 به نقل از فرازهايى از تاريخ پيامبر اسلام، ص 448 و درك بحارالانوار، محمد باقر مجلسى، ج 21،ص 107 و 132.
31. سعد بن عباده، رئيس خزرج.
32. فرازهايى از تاريخ اسلام، همان، ص 449.