بسيج، آموزش استقامت، رويش فداكارى‏

اسوه‏هاى ايثار
بسيج درخت پرثمرى است كه شكوفه‏هاى شكوهمند آن رايحه ايثار، اخلاص و مقاومت را در فضاى انسانيت پراكنده مى‏سازد، در بوستان بسيج دلاورانى گمنام پرورش يافته‏اند كه با رشادت خالصانه عروج به سوى عرش، قدس و ملكوت را زمزمه كرده‏اند. از اين نهاد معطر هزاران عاشق به قلّه رفيع شهادت رسيده‏اند و ميليون‏ها نوجوان و جوان جوياى رضاى حق كه تشنه معرفت و شيفته زيارت حسين بن على عليه السلام بوده‏اند به اين بارگاه پُربار راه يافته‏اند.
اين گلستان كه با نام سالار شهيدان عجين گشته و عطر عترت رايحه‏اى جهانبخش به آن عطا كرده آن چنان ابهت، صلابت و درخششى دارد كه هر روز و هر زمان كه بگذرد بر رونق، نام آورى، تأثيرگذارى و بركاتش افزوده مى‏شود.
تربيت يافتگان اين مدرسه با انگيزه‏اى الهى، مقاومتى كم نظير، برنامه ريزى‏هاى حساب شده و جهت دار، گوش به فرمان ولايت به دفاع از آرمان‏ها و ارزش‏هاى انقلاب اسلامى برخاسته‏اند و از اين روى از بدو تأسيس، خار چشم دشمنان بوده‏اند و گروههايى كوشيدند با باتلاق‏هاى آلوده و مرداب‏هاى متعفن خود كدورت و شكستى بر اين حريم وارد سازند امّا خود باخته، سرافكنده و خسران ديده، نوميد،افسرده و رسوا شدند. بسيج يك خيزش ژرف، ارزشى، منطقى و منطبق بر نيازهاى جامعه اسلامى است. بصيرت بسيجى با ايمان و پارسائى توأم گرديده و محصولات ارزنده‏اى را به ارمغان آورده است. آن‏ها كه دلشان به نور الهى منوّر است و در قبال مسلمانان احساس مسؤوليت مى‏نمايند و مى‏كوشند پرچم سربلندى و عزت اسلامى را در فرازين قلّه جهان به اهتزاز درآورند در حقيقت بسيجى هستند. حضور پرنشاط و ريشه دار و رشد دهنده در تمامى عرصه‏هاى فكرى، علمى، فرهنگى كه شرافت، استقلال و استوارى ملتى را كه در پرتو قرآن و عترت ترسيم كند نيز يك حركت خودجوش بسيجى است كه استمرار و ژرف بخشيدن به آن در گستره زمان و مكان ضرورتى اجتناب‏ناپذير مى‏باشد.(1)
بسيج را بايد مفهومى فراگير دانست كه عموميت آن طيف وسيعى از انديشه‏هاى متعالى را در خود جاى داده است. عنوان و لقب اين واژه مقدس مى‏تواند هماى سعادت را بر دوش هر فردى از هر قشرى از جامعه فرو بنشاند. بسيجى با تعهد و تقوا، عزم و اراده، صفا و صداقت، شجاعت و همّت، عدالت خواهى، تيزهوشى و زمان‏شناسى در فرازهاى حساس انقلاب و نظام اسلامى حضورى مداوم و سرنوشت ساز دارد.
در واقع بسيج يك هويت فرهنگى، روشن، پاك و آينده نگر است و كردارش براى رضايت كردگار است و با چنين هدفى هر جا كه به وجود بسيجى نياز باشد، حضور خالصانه و معنادارش بدون درنگ و عارى از هرگونه فرصت سوزى و عافيت‏طلبى، مشاهده مى‏گردد. حال امكان دارد اين حضور در دفاع مقدس باشد يا عرصه‏هاى علمى و يا احياناً خنثى كردن نقشه‏هاى رنگارنگ و تشويش آفرين و كينه توزانه دشمنان، هرجا كه بسيجى اخلاص، توانمندى و ابتكار خود را به نمايش بگذارد دغدغه‏ها و نگرانى‏ها و آشفتگى‏ها چون برفى كه در برابر آفتاب تابستان قرار گيرد، از بين مى‏روند و به جايش امنيت، آرامش، اميد، رشد و توسعه هويدا مى‏گردد.
متأسفانه تفكر بسيجى پس از دوران دفاع مقدّس، در مقاطعى خاص و در پيچ و خم‏هاى سياسى و جناح بازى در محاق مظلوميت قرار گرفته و افرادى براى مطرح نمودن حزب و دسته خود و يا تحكيم پايه‏هاى قدرت‏طلبى خويش سعى كرده‏اند اين شجره طيّبه را مورد يورش طوفان‏هاى پرگرد و غبار خود قرار دهند و از سوى ديگر تبرها و تيشه هايى بدست گرفتند تا ريشه‏هاى اين نهال ناب را آماج نيت‏هاى آلوده خود سازند امّا عِرض خود برده‏اند و زحمتى براى آن فداكاران فراهم كرده‏اند و اين غوغاهاى شيطانى، طشت نفاق و دورويى آنان را از بام غرور بر دشتى خشك و بى‏حاصل افكنده است و اصولاً بسيجى مشغول تلاش و درپى گره‏گشايى از مشكلات مردمان و مؤمنان و محرومان صالح است و ديگر جايى براى طيف‏هاى سياسى باقى نمى‏گذارد و دنياگرايى، رفاه‏طلبى،گروه گرايى و سرسپردگى به جناحى خاص را بر نمى‏تابد و حتى با اين آفت‏ها و علف‏هاى هرز در ستيز است.
جرثومه‏هاى زنگ زده و رنگ باخته خاطره‏هاى فداكارى‏هاى بسيجى‏هاى مخلص و با اقتدار را در ايام دفاع مقدس فراموش كرده‏اند كه چگونه آنان جان بر كف و شجاعانه بر سپاه پرتشويش متجاوزان متجاسر يورش آوردند و تكبير رعد آساى آنان چنان بر قلب مريض و اندام عليل كينه توزان رعشه افكند كه ديگر قادر نمى‏باشند در هيچ زمانى اين رسوايى، شكست و سرافكندگى را ترميم كنند. نمادهاى ناب‏
بسيج در لغت يعنى سامان، جهاد، آمادگى، عزم،تجهيزات و برگ سفر مهيا ساختن و نهاد بسيج جذب، آموزش و سازماندهى و حفظ انسجام آحاد نيروها و امكانات مردمى و دولتى را به منظور آمادگى عمومى براى تأمين و توسعه ضرورت‏هاى ارزشى، ملى و انقلابى و نيز مقابله با هرگونه تهديد عليه اهداف، علائق و دستاوردهاى انقلاب اسلامى بر عهده دارد، امام خمينى بسيج را اين گونه تعريف كرده‏اند: بسيج ميقات پابرهنگان و معراج انديشه پاك اسلامى است كه تربيت يافتگان آن، نام و نشان در گمنامى و بى‏نشانى گرفته‏اند و مقام معظم رهبرى، عنوان بسيج را اين گونه ترسيم نموده‏اند: بسيج عبارت است از تشكيلاتى كه در آن افراد متفرّق و تنها، به يك مجموعه عظيم و منسجم، به يك مجموعه آگاه و متعهد و بصير و بيناى به مسايل كشور و نياز ملت تبديل مى‏شوند. مجموعه‏اى كه دشمن را بيمناك و دوستان را اميدوار و خاطر جمع مى‏كند.(2)
در يك نگرش والا، بسيج سازمانى نظامى نيست كه صرفاً در زمان جنگ و به منظور دفاع در برابر دشمنان شكل گرفته باشد، بلكه نهادى است وسيع و پاسخگوى نيازهاى اساسى و حياتى جامعه و با اجزاى ديگر نظام چنان هماهنگى و پيوند دارد كه انفصال آن جز با انحلال جامعه اسلامى متصوّر نيست. بسيجى در عمل علاقه خود را به پيشرفت، حفظ، گسترش و اعتلاى نظام اسلامى و شأن و حيثيت ملّت مسلمان نشان مى‏دهد يعنى بسيجى بودن معيار و ملاكى است كه بر اساس آن ميزان تعهّد اعضاى آن به اصول و آرمان‏هاى انقلابى و اسلامى سنجيده مى‏شود و البته پر واضح است كه اقتدار نظام تا حدّ زيادى مديون بسيج و حضور همه جانبه مردم در صحنه‏هاى گوناگون، تحت رهبرى مقام باقداست ولايت مى‏باشد و حتى رسيدن به
اقتدار و شوكت جهانى مسلمانان با بسيجى همه جانبه و فراگير در جهان ميسّر خواهد بود و اين امر شدنى است و به فرمايش امام خمينى بايد به دنبال تحقق آن بود.
بسيج و بسيجى متعلّق به قشر خاص، كشورى و منطقه‏اى و برهه‏اى از زمان نمى‏باشد اين نهاد مقدس مرزها را در هم مى‏نوردد و مى‏توان اين مفهوم را به سراسر جهان سرايت داد، اوج اين واژه در هنگامى است كه رهبران الهى بسيجى بوده‏اند و هابيل اولين شهيدى است كه خداوند خلعت بسيجى را به وى پوشانيد. حضرت امام حسين(ع) بزرگ بسيجى عالم امكان بود كه نه تنها در سرنوشت مسلمانان بلكه در تجديد حيات ساير ملل و جوامع تأثيرى عميق داشت. قيام آن حضرت نخستين حركت و خروش تمام عيار از حيث جان و مال در مقابل دنياى تزوير و تبذير بود و اقدام و شهامت را براى بشريت در هميشه تاريخ به ارمغان نهاد. پيروان بسيجى فرهنگ عاشورا با الهام از حماسه حسينى نبض هر حركت انقلابى‏اند و نسبت به اجتماع، فرهنگ و سياست، حساسيّت بروز مى‏دهد و با حضور دائم در ميدان امر به معروف و نهى از منكر عرصه را بر اهل ابتذال و فساد آفرينان تنگ مى‏سازد، چون مى‏داند عقب نشينى يا سكوت در اين عرصه، تهاجم و گستاخى هرزه كاران را به دنبال مى‏آورد.
حضرت امام حسين(ع) فرياد: «هيهات منّاالذله»، خروش «يا سيوف خذينى» و شعار «القتل لنا عادة و كرامتنا الشهادة» را در گوش جان‏ها و ضمير خفته انسان‏ها طنين انداز نمود و اين آواى توحيدى چون پتكى بر سر يزيديان فرود آمد و طومار تباهى‏هاى آن‏ها را درهم پيچيد و به زباله دانى تاريخ افكند. رمز بقاى انقلاب اسلامى، ايستادگى و مقاومت در برابر مخالفان و دشمنانى است كه هر لحظه در كمين هستند تا بر آرمان‏ها و ارزش‏ها بتازند
و بذر شقاوت و شرارت در جامعه بيافشانند و گلبرگ‏هاى عزت و عظمت را با يورش وحشيانه خود، پرپر سازند و اين شيوه را فداكاران و مجاهدان در مكتب امام حسين(ع) فرا گرفته‏اند.(3)
نهضت سترگ كربلا نماد نابى از روحيّه بسيجى است كه به بهترين شكل ممكن در تمامى صحنه‏ها و لحظات آن مشاهده مى‏گردد و از مردى سالخورده به نام حبيب ابن مظاهر، كودكى شيرخواره، نوجوانى سيزده ساله، جوان هاشمى تا بانويى با شهامت در اين حركت با بركت حضور دارند و به ايفاى نقش خويش پرداخته و رسالت خود را به نحو احسن در حد توان انجام داده‏اند. ريشه‏هاى قرآنى‏
تفكر بسيجى، فرهنگ ارزشى پربارى است كه براى احياى قرآن و فعال نمودن ارزشهاى فراموش شده از صدر اسلام تا عاشوراى حسينى و قيام‏هاى مسلمين در مسير تاريخ و انقلاب اسلامى، شكل گرفته است، جنبه‏هاى گوناگون حماسى بسيج كه درس ايثار، رشادت و پايدارى را به انسان‏ها مى‏آموزد، ريشه‏هاى روشنى در فرهنگ قرآنى دارد.
خداوند در قرآن مى‏فرمايد: ولو لادفع اللّه النّاس بعضهم ببعضٍ لهدّمت صوامع وبيعٌ و صلواتٌ و مساجد يذكر فيها اسم اللّه كثيراً و لينصرنّ اللّه من ينصره انّ اللّه لقوىٌ عزيز؛(4) و اگر خداوند بعضى را توسط برخى ديگر دفع نكرده بود، ديرها، كليساها،كنشت‏ها و مسجدهايى كه نام خدا در آن‏ها به فراوانى برده مى‏شود ويران مى‏گرديد و خدا هر كس را كه ياريش كند، كمك مى‏نمايد و او خدايى است توانا و پيروزمند.
آرى اگر بسيجيان، مؤمنان و ايثارگران مخلص از اهل ايمان دفاع نكنند و دست روى دست بگذارند طاغوت‏ها، مستكبران و ستمگران اجازه نمى‏دهند مردم به عبادت و ذكر خدا روى آورند، البته مدافعان قلمرو توحيد در اين عرصه تنها نمى‏باشند و وعده الهى درباره نصرت آنان حتمى است و از امدادهاى پروردگار با وجود آن كه در بسيارى از ميادين از نظر نفرات و ساز و برگ جنگى در اقلّيت بودند بر دشمنان پيروز شدند. البته آنان پس از اين غلبه و فتح بزرگ به زندگى دنيايى، عيش و نوش و رفاه‏طلبى روى نمى‏آورند بلكه فتوح افتخار آفرين را نردبانى براى ترقى معنوى خود و جامعه قرار مى‏دهند و ارتباط خويش را با خدا محكم و با جامعه الهى پيوندى استوار دارند و به برپايى نماز، پرداخت زكات و امر به معروف و نهى از منكر توجه مى‏نمايند. زيرا اين امور پايه‏هاى اساسى يك جامعه سالم را به وجود مى‏آورند:
«الّذين ان مكّناهم فى الارض اقاموا الصلوة و آتوا الزّكوة و امروا بالمعروف و نهوا عن المنكر و للّه عاقبة الامور؛(5) همان كسان كه اگر در زمين مكانتشان دهيم نماز مى‏گزارند، زكات مى‏دهند و امر به معروف و نهى از منكر مى‏كنند و فرجام امور با خداست.»
قرآن در فراز ديگرى به دنبال نبرد داود با جالوت و به قتل رسانيدن او مى‏فرمايد:
«فهزموهم باذن اللّه و قتل داود جالوت و آتاه اللّه الملك و الحكمة و علّمه ممّا يشاء و لولا دفع اللّه الناس بعضهم ببعضٍ لفسدت الارض ولكن اللّه ذوفضلٍ على العالمين؛(6) پس به خواست خدا ايشان را بشكستند و داود جالوت را به قتل رسانيد و خدا به او حكومت و حكمت داد و آن چه مى‏خواست به وى آموخت و اگر خداوند بعضى از مردم را توسط بعض ديگر دفع نمى‏كرد زمين تباه مى‏شد ولى حق تعالى فضل و كرم خويش را بر جهانيان ارزانى مى‏دارد. و اين آيه خود حكمت تأسيس بسيج و فلسفه جهاد و دفاع در راه خدا را گوشزد مى‏نمايد.

قرآن براى تحقق يافتن چنين امر مباركى مى‏فرمايد:
«انفروا خفافاً و ثقالاً و جاهدوا باموالكم و انفسكم فى سبيل اللّه ذلكم خير لكم ان كنتم تعلمون؛(7) به سوى نبرد روانه شويد خواه بر شما آسان باشد خواه سخت و با دارايى و اموال و جان خويش در راه خدا جهاد كنيد، اگر بدانيد خير شما در اين است.» يعنى هيچ عاملى نبايد بهانه‏اى براى عدم بسيج مردم به سوى ستيز با كفار، مشركان و متجاوزان گردد، فقر يا ثروت، كثرت مشاغل زندگى، دل بستگى و وابستگى به خانواده، خويشاوندان و دوستان، مانع اين حركت نخواهد بود. تجهيز نيروها و امكانات در برابر دشمنان نيز اصلى است كه قرآن بر آن تأكيد دارد: «و اعدّوا لهم مااستطعتم من قوةٍ و من رباط الخيل ترهبون به عدوّ اللّه و عدوّكم و آخرين من دونهم لاتعلمونهم اللّه يعلمهم و ماتنفقوا من شى‏ء فى سبيل اللّه يوفّ اليكم و انتم لاتظلمون؛(8) و در برابر (دشمنان) تا مى‏توانيد نيرو و اسبان سوارى آماده كنيد تا دشمنان خدا و خودتان و جز آن‏ها كه شما نمى‏شناسيد و البته خدا مى‏شناسد را(از قدرت خود) بترسانيد و آن چه را كه در راه خدا هزينه مى‏كنيد، به تمامى به شما بازگردانيده شود و به شما ستم نمى‏گردد.»
يكى از جنبه‏هاى مورد توجه در قرآن استقامت در راه حق است و خداوند به رسولش مى‏فرمايد: «فاستقم كما امرت و من تاب معك؛(9) همچنان كه مأمور شده‏اى ثابت قدم باش» و امام خمينى در اين باره مى‏گويد: «در اين دنيا كسانى كه براى شرافت خودشان،…براى شرافت اسلام امورى را انجام مى‏دهند…اگر در دنبالش استقامت داشته باشند، آن‏ها را حوادث نلرزاند، اين‏ها به مقصد مى‏رسند براى اين كه استقامت يك امر مهمّى است. چه بسا پيروزى‏هايى كه براى ملّتى پيش مى‏آيد براى اين كه استقامت ندارند و سستى مى‏كنند آن پيروزى از دستشان مى‏رود.»(10)
استقامت براى رفع فتنه لازم است و رسول اكرم (ص) نگران آن است كه مبادا امّت اسلامى پايدارى نورزند و چون استقامت از شروط مهم پيروزى است امام خمينى از مردم اين مرز و بوم انتظار دارد تحول روحى مزبور را حفظ كنند، اين ويژگى نهضت اسلامى را بيمه مى‏نمايد، ملّت پايدار، از مشكلات هراس ندارد و براى صدور انقلاب خود از اين اصل استوار بهره مى‏برد و بايد براى استقرار حق و محو باطل به اين عنصر سازنده و رشد دهنده روى آورد. امام خمينى يادآور مى‏شود:
«پيامبر اكرم(ص) و ائمه هدى در چه غربت‏هايى براى دين حق و امحاء باطل استقامت و ايستادگى نموده‏اند و از تهمت‏ها و اهانت‏ها و زخم زبان‏هاى ابولهب‏ها، ابوجهل‏ها و ابوسفيان‏ها نهراسيده‏اند و در شديدترين محاصره‏هاى اقتصادى در شعب ابى طالب به راه خود ادامه داده‏اند و تسليم نشده‏اند و سپس با تحمل هجرت‏ها و مرارت‏ها در مسير دعوت حق و ابلاغ پيام خدا و حضور در جنگ‏هاى پياپى و نابرابر و مبارزه با هزاران توطئه و كارشكنى‏ها، به هدايت و رشد همت گماشته‏اند كه دل صخره‏ها و سنگ‏ها و بيابان‏ها و كوهها و كوچه‏ها و بازارهاى مكه و مدينه پر است از هنگامه پيام رسالت آنان.»(11) نمونه‏هايى از صدر اسلام‏
در عصر بعثت هنگامى كه مسلمانان در مكّه به ترويج دين مبين اسلام مشغول بودند پيوسته از طرف جوامع شرك زده و جاهلى مورد شكنجه‏هاى شديد روانى و بدنى قرار مى‏گرفتند و لذا بطور مكرّر از رسول اكرم(ص) تقاضا مى‏نمودند، ترتيبى اتخاذ گردد تا نقشه‏هاى آنان را خنثى كرده و شرارت‏هاى دشمنان را درهم بشكنند اما پيامبر(ص) كه از جانب وحى چنين دستورى را دريافت نفرموده بود آنان را در انتظار نزول آيه جهاد و دفاع مى‏گذاشت و چون هجرت به مدينه صورت گرفت با افزايش نيروى انسانى و اضافه شدن بر توانمندى‏هاى مسلمانان، فرمان وحى براى دفع توطئه مشركان، كفّار و منافقان صادر گشت.
آن چه در اين ميان بيشتر توجه آدمى را به سوى خود جلب مى‏كند شور، هيجان و استقبال گسترده‏اى است كه در جامعه مدينه پس از اجازه جهاد ديده مى‏شود. حتى كسانى كه از امكانات مادى و بدنى برخوردار نبودند، احساس وظيفه مى‏كردند. چنانچه پيرمردى نابينا از اصحاب رسول خدا(ص) به حضور حضرت مى‏رسد و عرضه مى‏دارد: كسى را ندارد كه عصايش را بگيرد و وى را راهنمايى كند و در عين حال نگران است كه مبادا پيش خداوند از عدم شركت در بسيج عمومى براى دفع كفر و ستم معذور باشد. او هم مى‏خواهد اهل بغى را به هلاكت برساند و راه رشد را براى انسان‏ها ترسيم نمايد، همه مسلمانان با اشتياق در صدد آن هستند كه موانع اسارت انسان‏ها را از طريق نبرد با تباهى‏ها و تيرگى‏ها از بين ببرند تا خورشيد هدايت بر وجودشان پرتو افشانى كند و در مسير درستى و راستى قرار گيرند.
جمعى براى گرفتن مركبى نزد پيامبر مى‏آيند و چون از آن حضرت مى‏شنوند: مركبى كه شما را بر آن سوار كنند، در اختيار ندارم، افسرده و غمگين مى‏گردند. قرآن به اين نكته اشاره دارد: «و لا على الّذين اذا ما اتوك لتحملهم قلت لااجد ما احملكم عليه تولّوا و اعينهم تفيض من الدّمع حزناً الّا يجدوا ما ينفقون.»(12) و نيز بر آنان كه به نزدت آمدند تا ساز و برگ نبردشان دهى و تو گفتى كه ساز و برگى ندارم و آن‏ها براى خرج كردن هيچ نيافتند و اشك ريزان و محزون بازگشتند، گناهى نيست.»
در ادامه آيه خشم و عذاب خدا مختص كسانى است كه با وجود توانگرى از پيامبر رخصت مى‏خواهند و بدان خشنودند كه با خانه نشينان در خانه بمانند كه خدا بر دل اين افراد مهر نهاده است كه نمى‏دانند.
مسلمانان صدر اسلام حتى در نبردهايى كه شخص پيامبر در آن‏ها حضور نداشتند و به آن‏ها سريه مى‏گفتند، با اشتياق و هيجان حضور مى‏يافتند لذا آيه‏اى نازل شد كه بر اساس آن لازم است جمعى در مدينه بمانند و از پيامبر احكام دين خود را فرا گيرند و پس از بازگشت رزمندگان از جبهه‏ها، به آنان نيز بياموزند. زيرا مسلمين عصر جاهليت را پشت سر نهاده‏اند و دشمنانى را كه از اين سياهى رهايى يافته بودند در پيش داشتند و از اين روى، از آيينى كه مايه سعادت و عامل نجاتشان بود دفاع مى‏نمودند به گونه‏اى كه دشمنان را با تمام عُدّه و عدّه از پاى درآوردند و پرچم پرافتخار اسلام را بر بام جهان برافراشتند. آنان در شرايطى اين بسيج عمومى را پذيرا شدند كه از حداقل امكانات مادى و نيروى انسانى برخوردار بودند به گونه‏اى كه حتى گاهى هر چند نفر رزمنده به يك خرما قناعت مى‏كردند و در شرايط گرماى طاقت فرساى جزيرة العرب وضع ناگوارى داشتند.
امام خمينى(قدس سره) درباره پيشينه بسيج در صدر اسلام مى‏فرمايد:
«پيغمبر اسلام مردم را بسيج كرد، همين سر و پابرهنه‏ها را بسيج كرد بر ضد مشركين و قتال كرد و جنگ‏ها كرد تا مشركين را دماغشان را به خاك ماليد و عدالت اجتماعى را ايجاد كرد. اصحاب صفّه كه معروف است اين‏ها يك عده‏اى بودند كه توى مسجد مى‏آمدند روى صفّه‏اى، يك سكويى آنجا مى‏خوابيدند. در جنگ‏هايى كه مى‏شد اين نداشتند چيزى، يك خرما را (اين طور مى‏گويند) اين دهنش مى‏گذاشت و درمى‏آورد و مى‏داد به آن، آن دهنش مى‏گذاشت در مى‏آورد مى‏داد به آن، اين طور بود وصفشان، اين‏ها را پيغمبر بسيج كرد بر ضد اين سرمايه دارها، بر ضد اين قدرتمندها، بر ضد اين مشركين كه مردم را غارت مى‏كردند.»(13)
زنان صدر اسلام با پركردن خلأ نبود مردان، كارهاى آن‏ها را انجام مى‏دادند و به امور خانواده مى‏پرداختند تا رزمندگان با خاطرى آسوده به نبرد بپردازند و با توجه به اين كه جهاد بر زنان واجب نمى‏باشد برخى از بانوان با تجربه براى كمك به مجاهدان كه غالباً فرزندان، برادران و خويشاوندان و شوهران خود بودند، همراه آنان از مدينه بيرون مى‏آمدند و با سيراب كردن تشنگان، شستن لباس رزمندگان و پانسمان كردن زخم مجروحان به پيروزى مسلمين عليه كفر و الحاد كمك مى‏كردند. حكمت و ضرورت تشكّل بسيجى‏
انقلاب اسلامى از بدو تولّد آماج صدها توطئه و تهديد بوده و در ادامه نيز بر حجم اين تهديدات افزوده شده است. به علاوه برخى دشمنان چهره در نقاب كشيده و نه به عنوان دشمن آشكار بلكه در نقش يك خصم نامرئى ريشه‏ها و اساس انقلاب را هدف قرار داده‏اند. پس از شكست‏هاى مكرر عوامل استكبار و كارگزاران ابرقدرت‏ها در اعمال انواع برخوردهاى فيزيكى، آنان را بر آن داشته تا از ساير ابزارها و روش‏ها براى هجوم به اين نهضت اسلامى و مردمى كه جهان اسلام و محرومان جهان چشم اميد خود را به آن دوخته‏اند، استفاده كنند و اصولاً ماهيت ضد استكبارى و دشمن ستيزى انقلاب و نيز دفاع از مظلومان و مستضعفين صالح جهان، باعث شده كه اين مشعل مقدّس از نظر بيگانگان و ايادى آنان به عنوان نيروى بازدارنده، براى اجراى نقشه‏هاى ايشان، دور نماند.
بر همين اساس پايه بزرگ‏ترين بسيج مردمى به دستور امام بنا نهاده شده، مجموعه‏اى كه با اتكا به حضور مقتدرانه و خالصانه مردم نه تنها در بعد نظامى، آمادگى‏هاى لازم را كسب كرده بلكه قادر است متناسب با شرايط مختلف هر نوع مأموريتى را در هر عرصه‏اى، اجرا كند و براى خنثى نمودن هر نقشه‏اى مهيّا باشد.
بعد از تسخير انقلابى لانه جاسوسى آمريكا انتظار آن مى‏رفت كه از سوى اين جهانخوار وحشى توطئه‏ها و تحريكاتى بر ضد ايران انقلابى شدت يافته و با گسترش آن‏ها، زمينه دخالت نظامى را آماده نمايد تا با حمله مسلحانه به ايران و انقلاب اسلامى، نظام مردمى ايران را از پاى درآورد بديهى است در اين تهاجم متجاوز، امّت اسلام نمى‏توانست از مشت‏هاى خويش بهره گيرد و در برابر اين ابرقدرت بايستد بلكه ضرورت مسلّح شدن و آموزش نظامى براى همه مشخص بود همچنين انسجام نيروهاى مؤمن و مردمى، ضرورت يك تشكّل خودجوش را مورد توجه قرار داد از اين رو امام خمينى فرمان تاريخى تشكيل بسيج عمومى را صادر كرده و در باب ضرورت آن فرمودند: «الآن در رأس همه مسايل اسلامى ما قضيه مواجهه با آمريكا است و بايد تمام تجهيزات ما به طرف اين دشمن باشد. مبادا يك وقتى تبليغاتى سويى بشود و نظر ما هم تشتت پيدا كند…اگر غفلت بشود مملكت از بين مى‏رود. غفلت نكردن به اين است كه همه قوا را و هرچه فرياد داريد بر سر آمريكا بكشيد. قواى خودتان را مجهز بكنيد و تعليمات نظامى پيدا كنيد و به دوستانتان تعليم دهيد.»
مسلّح شدن صرف و نظامى گرديدن بدون در نظر گرفتن ابعاد ديگر هدف اصلى نبود و امت مسلمان بايد با نيّتى پاك و خالص بداند براى چه قدم به ميدان مبارزه مى‏نهد، لهذا امام بسيج همه جانبه را مطرح كردند: «من از آن چه تا كنون به همّت مردان و زنان با شرف و رزمنده شده است اميد آن دارم كه در بسيج همه جانبه، آموزش نظامى و عقيدتى، اخلاقى و فرهنگى با تأييدات خداوند متعال موفق شوند…بكوشيد تا هرچه بيشتر نيرومند شويد در علم و عمل و با اتكال به خداى قادر مجهز شويد به سلاح و صلاح كه خداى بزرگ با شماست.»
وقتى بسيج اين گونه عمل كند عاملى براى رشد و تعالى امّت اسلام خواهد بود. با آن خصوصياتى كه امام امت براى تشكيلات ذكر كرده و خط مشى آن را مشخص فرموده‏اند و با توجه به كارنامه درخشان اين نهاد خودجوش، بسيج مى‏تواند الگويى براى محرومان جهان باشد: «من اميدوارم كه اين بسيج عمومى اسلامى، الگو براى تمام مستضعفين و ملّت‏هاى مسلمان عامل باشد و قرن پانزدهم، قرن شكستن بت‏هاى بزرگ و جايگزينى اسلام و توحيد به جاى شرك و زندقه و عدل و داد به جاى ستمگرى و بى‏دادگرى و قرن انسان‏هاى متعهد به جاى آدم خواران بى‏فرهنگ باشد.»(14)
بنابراين به دنبال هوشيارى و درايت بى‏نظير امام خمينى و به بركت اين دور انديشى و هدايت انقلاب در مسير اصلى خود و پس از بر ملأشدن ماهيت سلطه جو و تجاوزكارانه آمريكا در ماجراى سقوط لانه جاسوسى و انقلاب دوم در پنجم آذرماه سال 1358 يعنى در مدتى كمتر از يك ماه بعد از اين حركت، فرمان تاريخى امام خمينى در تشكيل بسيج صادر گرديد:(15)
«مملكت اسلامى بايد همه‏اش نظامى باشد و تعليمات نظامى داشته باشد، بايد اين طور باشد كه يك مملكتى كه بيست ميليون (نفر) جوان دارد، بيست ميليون تفنگدار داشته باشد و بيست ميليون ارتشى داشته باشد و يك چنين مملكتى آسيب‏پذير نيست.»(16) در نگرش مقام معظّم رهبرى‏
بسيجى آن كسى است كه در ميدان عمل وارد مى‏شود، تن به حادثه و موج مى‏دهد، سرما و گرما را تحمّل مى‏كند و از لذّت‏هاى شيرين زير دندان هر انسان، به راحتى چشم مى‏پوشد، بسيج يعنى آن مجموعه‏اى از مردم اعم از جوانان مشغول به تحصيل، يا مشغول به كار موظف ادارى يا مشغول به كار كشاورزى و كارگرى يا مشغول به مشاغل آزاد ديگر، كه با ايمان عميق توأم با عواطف و احساسات و صادقانه خود حاضرند همه توانشان را در خدمت اهداف نظام و انقلاب و منافع ملّت بكار ببرند. بسيج يعنى حضور ناشى از ايمان و اخلاص و انگيزه دينى و ايمان صادقانه در هر ميدانى كه انسان احساس مى‏كند كارآيى دارد كه نمونه بارز آن ميدان جنگ بود. بسيجى آرمان گرا و با اخلاص و با گذشت و در هر ميدانى تن به كار بده است يك روز ميدان نبرد است به آن كار، تن مى‏دهد، يك روز هم ميدان سياست و ميدان علم و تحقيق و پژوهش و نوآورى است. بسيجى هرجا وارد شود، اين گونه عمل مى‏كند. خيلى از اين پيشرفت‏هايى كه امروز فلان نشريه نظامى بين‏المللى وابسته به آمريكائى‏ها با نگرانى از آن ياد مى‏كند و مى‏گويد ايران به فلان سلاح دست يافته يا دارد دست پيدا مى‏كند، توسط همين بسيجى‏ها حاصل شده است.
چون نيروى مؤمن و بسيجى داراى هدف است، مى‏فهمد دارد چه كار مى‏كند، لذا چنين نيرويى اميدوار و هم شاد است.
بسيج يكى از معجزات انقلاب و از كارهاى عظيمى بود كه امام بزرگوار ما با آن ديد و بصيرت نافذ و تدبير حكيمانه الهى، اين نهال برومند و پرثمر و مبارك را به وجود آورد. بسيج در آن روزى كه با فرمان امام بزرگوار در سراسر كشور اسلامى مانند گياه معطّر و مباركى شروع به رويش كرد كشور نهايت نياز را به يك حركت عمومى و برخاسته از ايمان و اخلاص و صفا داشت. اين پاسخ به يك نياز حقيقى بوده، دست قدرتمند امام بذر بسيج را در سرتاسر اين كشور پاشيد بدون اين كه براى تحليل گران، سياسيون سابقه دار و حتى انقلابيون قديمى و مخلص قابل پيش بينى باشد و اين بذر مبارك در همه زواياى كشور روئيد و باليد و ثمربخش شد.
در دوران جنگ تحميلى بسيج درخشيد، عالى‏ترين مضامين انسانى در بسيج معنا شد و تجسّم يافت، پرجاذبه‏ترين جلوه‏هاى هستى در بسيج خود را نشان داده در دنيايى كه خود خواهى و خودپرستى و حرص و هواى نفس، اغلب حوادث آن را رقم مى‏زند بسيج مظهر عشق و فداكارى و گذشت و نگاه حكيمانه يك جوان به عالم وجود شد و بعضى تصوّر كردند كه با پايان جنگ، بسيج هم پايان خواهد گرفت، بعضى هم صلاح انديشى كردند كه با پايان دوران جنگ ديگر احتياجى به بسيجى نيست، فكرهايى كه از نور بصيرت معنوى برخوردار نمى‏باشد، بهتر از اين محصولى نمى‏دهد، بسيج آن روز از مرزهاى نظام جغرافيايى كشور دفاع كرد و در ميدان رزم توانست خود را نشان دهد اما اگر مرزهاى دفاعى انقلاب فقط به مرزهاى جغرافيايى منحصر شود.
امروزه نيروى مقاومت بسيج كه مجموعه عظيمى در سازمان وسيعى از، عمدتاً، جوانان كشور است بايد اين مسؤوليت را بر دوش خود احساس كند كه دست جوانان نوخاسته كشور را بگيرد. بسيج مى‏تواند اين نقش بزرگ را ايفا كند كه براى استقرار معنويت در جامعه به عنوان ملجأ و پناهگاه دل‏هاى باصفاى جوانان و راهنماى دلسوز و دردشناس و همدل، دست جوانان را بگيرد.(17) فرهنگ بسيجى‏
بسيج اگر چه يك نظام بيست ميليونى است تا از توطئه‏ها جلوگيرى كند و نيروهايش مهيّاى فداكارى در راه اسلام و كشورند و جوانان اين تشكّل آماده‏اند در دل شب، نخوابند و استراحت نكنند تا مردم شهرها و روستاها در آرامش و امنيت باشند و گستره آن مجموعه‏اى از مردم را در بر مى‏گيرد و عرصه‏هاى فعاليت آن گسترده است امّا آن چه كه اهميت دارد تفكر، فرهنگ و ارزش‏هاى بسيجى است كه مى‏تواند آحاد جامعه را از درون متحول كند و آنان را به رشد معنوى و اخلاقى برساند. فرهنگ بسيج از ايثار، خلوص، هدف‏مندى،توكل، ساده زيستى و پرهيز از تجملات موج مى‏زند و در يك كلام فضايل و خصال خداپسندانه را ترويج مى‏دهد. اگر بناست انقلاب و نظام اسلامى از تهاجم دشمن مصون باشد، كشورى آزاد و مستقل داشته باشيم و در جهت امنيت ملى، توسعه فرهنگى و اقتصادى برنامه ريزى كنيم و جامعه را به سرافرازى و عزت برسانيم بايد فرهنگ و مجموعه‏اى از باورها، بايدها و نبايدهاى بسيجى را در تار و پود جامعه، ريشه دار سازيم، در تمامى سطوح ادارى، علمى، فنى و اجتماعى همه بايد به خصوصيات بارز بيسجى مجهز و مسلح باشند و نمونه‏اى از يك عضو اين تشكل در فضيلت‏ها و درونى كردن ارزش‏ها باشند تا بتوانند زمينه‏هاى ترقى، رشد و تعالى خود و جامعه را فراهم سازند اين فرهنگ مشخصات و نمودهايى دارد كه شناخت آن‏ها، تصويرى روشن از بسيجى‏ها فراروى ما قرار مى‏دهد، برخى از اين ويژگى‏ها عبارتند از: 1- شناخت ضرورت‏ها و مقتضيات زمان:
انسان بايد بداند در چه شرايط و فضايى بسر مى‏برد و راه برون رفت از شرايط ايستا و راكد را هم بايد بداند، بسيجى با هوشيارى نسبت به رويدادها، تعقيب زنجيره‏اى حوادث و ژرف‏نگرى در رويدادها، در تمامى صحنه‏ها به ايفاى نقش پرداخت و به دليل اين بصيرت و شناخت، موضع‏گيرى‏هايش مناسب و درست بود به فرمايش حضرت على(ع) هر كس به زمان سياسى و اجتماعى خود آگاه باشد، تند بادهاى حوادث به او يورش نمى‏آورد: «العالم بزمانه لاتهجم عليه اللوابس». 2- اخلاص:
صداقت در گفتار، رابطه با خدا، ارتباط با مردم و اخلاص در انگيزه‏ها، هدف‏ها و تلاش، با روح بسيجى عجين شده است كه بايد اين رايحه آرامش بخش به سوى جامعه سرايت يابد. 3- پرهيز از عافيت‏طلبى و سست عنصرى:
بسيجى در تمامى تصميم‏هاى بزرگ، كارهاى خطير و سرنوشت ساز و بحران‏هايى كه جامعه را در معرض تهديد قرار مى‏دهد، حضورى فعال دارد، از مشكلات نمى‏هراسد و خطر را به جان مى‏خرد و با بهانه‏ها و دست آويزها به گريز و پرهيز و اختفاو عزلت پناه نمى‏برد. اصولاً كسى كه جان خود را به نور ايمان صيقل داده و از چشمه پر بهره قرآن و عترت جرعه‏ها نوشيده و هدف خويش را خالص نموده، از اين گونه رفتارها گريزان است و در تنگناهاى حوادث، حماسه مى‏آفريند و با توجيهات غلط و عافيت طلبانه به شدّت مخالف است. 4- بصيرت و معرفت:
بسيجى در برابر دشوارى‏ها، صبور است، در مسايل گوناگون درنگ مى‏كند، كارهايش با آگاهى و بينش ژرف توأم است، در موضع‏گيرى‏ها، دقت و سنجش دارد، از شتابزدگى مى‏پرهيزد و به جا و حساب شده و اصولى تصميم مى‏گيرد. او فراست و بصيرت را بر اثر پارسايى و پرهيزگارى و ارتباط با خدا بدست آورده است كه رسول اكرم(ص) مى‏فرمايند: «اتّقوا فراسة المؤمن لانّه ينظر بنور اللّه عزّ و جلّ؛ از فراست مؤمن بپرهيزيد زيرا با نور الهى به همه چيز مى‏نگرد.» بنابراين قدرت تشخيص بسيجى والا، فوق العاده و اثر بخش است. 5 – بر محور قرآن و عترت:
رسول اكرم(ص) فرموده‏اند: «انى تارك فيكم الثقلين كتاب اللّه و عترتى اهل بيتى ما ان تمسكتم بهما لن تضلّوا ابداً و انّهما لن يفترقا»(18)
دقت در اين حديث معتبر و مستند اين اصل را ثابت مى‏كند كه اولاً اهل بيت و قرآن با هم پيوندى استوار دارند و ثانياً اين دو تا روز رستاخيز با هم هستند و قول و فعل عترت نبى‏اكرم(ص) همچون قرآن از خطا و اشتباه مصون بوده و حجت محسوب مى‏گردند. بر همين اساس بسيجى هم پيرو قرآن و رسول اكرم است و نظرات آنان را به مرحله اجرا در مى‏آورد. پيوند دائمى با اين دو ثقل، آدمى را از لغزش‏ها، انحرافات، گروه‏گرايى، جناح بازى و حزب گرايى‏هاى بيهوده، مصون مى‏نمايد. بسيجى هركجا باشد ولايى مى‏انديشد، عمل مى‏كند و مطابق با آرمان‏هاى حاكميت الهى و قرآنى، پيش مى‏رود.(19) پاورقي ها:پى‏نوشت‏ها: – 1. در اين باره بنگريد به بسيج و تفكر بسيجى در آيينه رهنمودهاى رهبر معظم انقلاب اسلامى، مؤسسه فرهنگى قدر ولايت. 2. روزنامه اطلاعات، شماره 22642، هفتم آذر 1381، ص 7. 3. حسين مصلح بسيجى، محمد حسين مردانى نوكنده، روزنامه كيهان، 10 اسفند 1382، شماره 17895، ص 6. 4. سوره حج، آيه 39. 5. همان سوره، آيه 40. 6. سوره بقره، آيه 251. 7. سوره توبه، آيه 41. 8. سوره انفال، آيه 60. 9. سوره هود، آيه 112. 10. تبيان، دفتر 24 (جنگ و دفاع در انديشه امام خمينى)، ص 85 – 84. 11. صحيفه نور، ج 20، ص 132. 12. سوره توبه، آيه 92. 13. ويژه نامه گراميداشت هفته بسيج، آذرماه 1381، نيروى مقاومت بسيج سپاه، معاونت آموزش. 14. مجله پيام انقلاب، شماره 72، ششم آذرماه سال 1361، ص 38 – 36. 15. گلبرك، ماهنامه مركز پژوهش‏هاى اسلامى صدا و سيما، شماره 81، ص 31، مصاحبه با مسؤول واحد بسيج سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، پيام انقلاب، همان، ص 40. 16. ياد ايام، ج 1، ص 312، تبيان، دفتر 33، ص 48، مأخوذ و برگزيده از كتاب معجزه انقلاب اسلامى، معاونت آموزش نيروى مقاومت بسيج سپاه. 17. بنگريد به تبيان، دفتر 24، ص 81 – 80. 18. اين حديث را ميرحامد حسين از دويست نفر از علماى اهل سنت نقل كرده و مجموعه تحقيقات وى در اين باره را در شش جلد تحت عنوان «عبقات الانوار» به طبع رسانيده است. 19. بسيج پيوند با ولايت، مسعود علوى، نمايه 159، ص 1، ايثارگران، سال اول، شماره سوم، مهر 1380، مقاله دكتر محمد رضا سنگرى.