حجتالاسلام والمسلمین محسن غرويان
مقدمه
فلسفه تاريخ، دانش كشف قواعد و نشانههاي
تحولات و تطورات در سلوك تاريخي آدميان است. فيلسوفان تاريخ در پي آنند تا بر اساس
فرمولهاي پيچيده و نواميس نسبتاً ثابت، آينده بشر را ترسيم و غايات حركت جوامع
انساني را بر مبنای مبادي اين حركات، پيشگويي و پيشبيني كنند.
يكي از مفاهيم عرضهشده در حوزه مديريت
راهبردي فرهنگ، مفهوم مهندسي فرهنگي است. مقوله مهندسي فرهنگي جامعه جهاني، از
جمله مقولات انساني و ديني ـ به معناي اعم آن ـ است. مسجد از آنجا كه بزرگترين
پايگاه تبلور آموزههاي ديني و آسماني است، نقش اساسي و عظيمی در تأمين راهبردي
بنيادي در حركت تاريخ بشر داشته، دارد و خواهد داشت.
بيترديد مقولة مهندسي فرهنگي مسجد ـ محور،
در مناسبات سياسي، اجتماعي و اقتصادي و در توسعه و تعميق ارزشهاي ديني و رضايت
شهروندان، نقشي حياتي و تأثيري شگرف دارد و بديهي است كه درك مشترك و اتفاق نظر
نخبگان سياسي، علمي و مذهبي، شفافسازي و تبيين رابطه اين مفاهيم با ساير كليدواژههاي
مديريت راهبردي فرهنگ جهاني و در نظر گرفتن ساير مؤلفههاي دخيل در تصميمسازي
راهبردي، گام بزرگي در توسعه و تعميق فرهنگ مسجد ـ محور، به شمار ميآيد.
نگارنده بر اين باور است كه «مسجد» مهمترين
پايگاه ترسيم و تنظيم حركت تاريخ در آينده بشريت است و برخلاف ديدگاه فيلسوفاني
همانند هانتينگتون(1)، فوكوياما(2)، ماركس(3)، انگلس(4) و…
آينده تاريخ از آنِ دينمداران با رويكرد اسلامي خواهد بود و مسجد به عنوان مركز
ثقل و كانون اصلي تحولات جهاني و مهندسي فرهنگي بشريت، ظرفيتها و قابليتهاي خود
را آشكار خواهد ساخت.
هماكنون بر اساس گزارش يك نهاد نظارتي،
تعداد مساجد و مراكز اسلامي در حال ساخت در شهرهاي مختلف امريكا در حال
افزايش است و این امر موجب خشم و نفرت فزاينده دولتمردان امريكا از اسلام شده است.
شبكه تلویزیونی پنتاگون با اعلام اين مطلب كه ما شاهد ساخته شدن مساجد بيشتري در
امريكا هستيم، مدعي شد در شهر نيويورك، پيشنهاد مربوط به فروش يك عبادتگاه كاتوليكها
به يك گروه اسلامي، موجب افزايش خشم مردم اين شهر شده و طرح ساخت مسجدی در «تنسي»،
اقدامات خرابكارانه و حتي تهديد افراد به مرگ را به دنبال داشته است.
در اين مقاله، نگارنده بر آن است كه با
نگاهي نوپردازانه، طرحي نوين ـ و البته اجمالي ـ در راستاي ترسيم خطوط حركت و جنبش
جهاني اسلام حول محور مسجد ارائه دهد.
مقام معظم رهبري و مهندسي فرهنگي
طي دهه گذشته مفاهيم مهم و در خور توجهي
همچون گفتوگوي تمدنها، ايران فرهنگي و مهندسي فرهنگي در عرصه مديريت فرهنگي
كشور از سوي دولتمردان و محققين داخلي مطرح شدهاند.
مفهوم مهندسي فرهنگي، نخستين بار در سال
1381 توسط رهبر معظم انقلاب و با تأكيد بر فرهنگ و لزوم توجه به ابعاد ارزشهاي
فرهنگي بیان گردید. مهندسي فرهنگي با هدف طراحي مجدد، اصلاح و ارتقاء شئون و
مناسبات اقتصادي، سياسي، امنيتي، قضايي و اجتماعي كشور، بر اساس فرهنگ مهندسي شده و با توجه به شرايط و
مقتضيات ملي و جهاني مطرح شد. توسعه علمي و خردمندانه اين مفهوم ميتواند به عنوان
ابزاري در جهت رفع و حذف كژكاركردهاي فرهنگ موجود و شناسايي نقاط مثبت و سازنده
ابعاد فرهنگ ملي و ساير ملل و قوميتها به كار گرفته شود. بديهي است بیتوجهی به
اين مقوله با مفاهيمي از اين دست، منجر به تضعيف فرهنگ و ميراث هويت ملي ايرانيان
در تقابل با فرهنگهاي بيگانه خواهد شد.
پيشرفتهاي خيرهكننده فناوري اطلاعات،
توسعه روزافزون صنعت گردشگري و سياستهاي اقتصادي شركتهاي چند مليتي در استفاده
از قابليتهاي كليدي ساير كشورها از جمله عواملي هستند كه روند جهاني شدن را با
حركتي اجتنابناپذير مواجه ساختهاند. امروزه، معنا و مفهوم جديدي تحت عنوان
مرزهاي فرهنگي پديد آمده و انسانها بر مبناي چهارچوب فكريشان از يكديگر متمايز ميشوند.
از اين رهگذر و در پرتو اين تحولات رو به
رشد، رويارويي و تعامل فرهنگها باید بيش از گذشته مورد توجه و مداقه قرار گيرد.
در اين صورت عدم تجهيز نظام مديريت راهبردي فرهنگ ملي به ابزارهايي چون مهندسي
فرهنگي برای بازشناسي تهديدها و فرصتهاي پيشرو و مواجهه با آنها، سبب میگردد که
ضمن حذف وجوه ضعيف و ناكارآمد فرهنگ بومي، ساير اجزای مفيد و كارآمد آن نيز در
كوره ذوب جهانيسازي فرهنگها از بين بروند. اين پديده به از خود بيگانگي فرهنگي،
از بين رفتن ميراثهای ارزشي، هويت ملي و سرمايههاي فرهنگي كسب شده در طي ساليان
دراز توسط اعقاب و پيشينيان ما منجر خواهد شد.
مسجد، ظرفيتي مهم در روند جهاني شدن
واژه «مسجد» با همه بار معنايي خود،
مفهومي آشنا براي همه جهانيان است. مسجد سنگري است كه ميتوان از آن در جهت
بازشناسي و مواجهه با تهديدها و فرصتهاي پيشرو و احياي سرمايههاي فرهنگي و
ميراثهای اخلاقي و ارزشی خود استفاده كرد. بيترديد در روند مناسبات جهاني و در
فرايند جهاني شدن و پروژة جهانيسازي با رويكرد اسلامي، «مسجد» مهمترين پايگاه و
عصر نقشآفرين است.
يكي از خطيرترين نقشهاي مسجد، تعيين چهارچوب
فكري صحيح و مناسب برای شكلدهي اذهان اهل مسجد در سراسر جهان است. اهميت اين امر
تا بدانجاست كه همه مسلمانان عالم، واقعيتها و مسائل پيراموني خود را با توجه به
چهارچوبي كه مسجد در اذهان آنان ترسيم ميكند، تعبیر و تفسير ميكنند. اين پديده
مهم را چهارچوب بخشي يا معنابخشي به رفتار ديگران تعريف ميكنند.
«مسجد» پايگاه پيام اسلام و مسلمانان
عالم است. انديشمندان و احياگران بسياري همواره بر اهميت واژهها، عبارات و كلام
به عنوان عاملي مهم در جهت تبيين و تشريح چشماندازها و افقهاي پيش روي ديگران
اشاره كردهاند. «اسكاول شین»(5) كلام را به مثابه عصاي معجزهگر در تعاملات
اجتماعي به شمار ميآورد. اگر ما امروزه «مسجد» را به عنوان مؤثرترين پايگاه
تحولات فكري و سياسي در آينده جهان مطرح میكنيم، به این دلیل است که قطعاً در
معادلات و تعاملات فرامرزي و فرامليتي اثرگذار خواهد بود.
«مارتين لوتركينگ»(6) در يك سخنراني گفت:
«من يك رؤيا دارم!» و همين سخن او آغاز جنبش بزرگ حقوق شهروندي در امريكا را رقم
زد.
تأثير واژههاي پيامدار در جهتدهي
مهندسي فرهنگي
در خلال جنگ جهاني دوم بسياري از عمليات
نظامي فاقد عنواني خاص به منظور معنابخشي و جهتدهي اذهان عمومي بود. در جنگي كه
جورج دبليو بوش(7) عليه عراق و افغانستان آغاز کرد، انتخاب عناويني چون «عمليات
براي آزادي عراقيان» و «آزادي ماندگار»، تصادفي نبود، بلكه به صورتي كاملاً هدفمند
و در جهت هدايت اذهان عمومي به كار رفت.
چنين الفاظي در ادبيات تحت عنوان صنعت استعاره
مطرح هستند. در صنعت استعاره نويسنده قسمتي از اجزای تشبيه (مشبهبه يا ادات
تشبيه) را حذف میکنند، ولي معناي ضمني اين اركان از مفهوم جمله برداشت ميشود. از
استعاره اغلب براي آراستن سخنان ادبي تلقي ميشود، ولي اهميت آن بيش از اينهاست،
زيرا استعاره در واقع روشي برای تفكر و نوعی بينش را القاء ميكند. هر جا كه سعي
داریم يك جزء تجربه را به شيوه ديگری درک کنیم، از استعاره استفاده ميكنيم.
مكتب یا نوينگرايي مديريتي نيز با الهام
از اين مقوله ادبي به ارائه چهارچوبهايي معنايي در خصوص مضامين مورد نظر محققين و
انديشمندان آن حوزه پرداخته است. هر نويسندهای با انتخاب استعارهاي خاص، ويژگيهائی
از يك مقوله را بزرگنمايي کرده است. اخيراً به موازات كاربرد اين مفهوم در علوم
سياسي، مفهوم جديدي با عنوان الگوسازي فرهنگي در ادبيات مديريت فرهنگي باب شده است
كه نمايانگر فرايند ساخت يا الگوسازي اقدامات برای مشروعيتبخشي و هدايت اقدامات و
فعاليتهاي درونسازماني است. البته اين الگوها در فرايندي جمعي ساخته و پرداخته
ميشوند و مبتني بر ارزشهاي صرف فردي نيستند، از اين رو، ميتوان استنباط کرد كه
تركيب واژگان مهندسي و فرهنگي بر تدوين الگوي عقلايي و خردگرايانه در مديريت
راهبردي فرهنگي دلالت دارد.
بايد از واژه و عنوان «جهانيسازي مسجد ـ محور»
فراوان و مكرر استفاده كنيم تا پيام خود را در سر تا سر جهان و در فضاي انديشه و فلسفه
سياسي عالم طنينانداز کنيم. شيوه و مشي امام خميني در طرح و تبيين عناوين و
مقولاتي همچون حكومت اسلامي، ولايت فقيه و جمهوري اسلامي بر اساس همین الگو بود و
هماينك براي ترسيم و طراحي آيندة تاريخ انسان و بر مبناي فرهنگ «مسجد ـ محور»،
بسيار راهگشا و كارساز است.
جهاني كردن فرهنگ
در شروع هزاره جديد «جهاني شدن» جايگاهي
بس مهم پيدا كرد و جا دارد بپرسيم جهاني شدن چگونه با فرهنگ قابل جمع است؟ آيا ميتوان
اين دو انديشه را با هم سازگار کرد؟ و اصولاً آيا فرهنگ كه محصول مكان و زمان ويژهاي
است، ظرفيت و قابليت جهاني شدن را دارد؟ اين موضوع عميق و پيچيده از سه زاويه
متفاوت قابل بررسي است.
نخست آنكه از پيش فرض كنيم كه فرهنگ نميتواند
جهاني شود و هرگونه ادعای خلاف آن، فقط تلاشي براي مشروع يا قانوني جلوه دادن
استيلاي يك فرهنگ بر ساير فرهنگهاست. این سلطه ناشي از ارزش ذاتي فرهنگي نيست،
بلكه تابع عوامل برون فرهنگي اعم از تكنولوژيكي، اقتصادي يا سياسي است. پس نفوذ و
قدرت يك فرهنگ خاص يا ملتي كه نمايندة آن است، هر قدر هم زیاد باشد، آن فرهنگ نميتواند
اميدوار به ریشه دواندن در سایر فرهنگها باشد. طبق اين فرضیه و از اين ديدگاه، يك
فرهنگ تهاجمي و سلطهطلب شانسي براي پيروزي ندارد.
ديدگاه دوم آن است كه فرض كنيم فرهنگ ميتواند
با استفاده از ابزار قدرتمند عصر اطلاعات مانند رايانهها، ماهوارهها، تلويزيون،
ويدئو و غيره جهاني شود، اما اين فرض در
برابر طبيعت واقعي فرهنگ كه از تنوع فرهنگي حاصل از تفاوتهاي بين جوامع انساني و
تفاوتهاي موجود بين ريشههاي جغرافيايي و تجربههاي تاريخي مربوط توليد ميشود، قرار
میگیرد، بنابراین هر چند كه ميدانيم زمينه فرهنگي و زمينه اطلاعاتي با هم يكي نيستند،
باید به سومين رويكرد كه نه كثرتگرايي فرهنگی و نه وحدت فرهنگها را حتمی میداند، روی بیاوریم.
در حال حاضر دستاوردهاي عصر اطلاعات،
تعيينكننده هنجارهاي فرهنگي هستند. جهاني شدن اطلاعات، امکان ارتباط و تعامل بين
فرهنگها را فراهم ميكند. آخرين نوع از چنين راههايي، شبكه جهاني ارتباطات
الكترونيكي يا اينترنت است كه با حذف ابعاد زماني و مكاني، سياره ما را دراختيار
خود گرفته و در حركت تاريخ با تمامي الزامات مفاهيمي كه براي فرهنگ پدید میآورد،
شتاب عجيبي ايجاد كرده است. يكي از الزامات این فرایند، ضرورت يك زبان ويژه جهاني
است كه بر موانع ناشي از اختلاف زبان فائق آيد که با اتخاذ زبان موجود يا اختراع
زباني جديد براي اين منظور مقدور است و امروزه تحقيق براي اختراع شيوههاي ترجمه فوري
و خودكار در جريان است.
به هر حال، واقعيت این است كه ابزاري كه
در حال حاضر براي نزديك كردن فرهنگها به يكديگر وجود دارد، فرهنگ را تضعيف خواهد
كرد، زيرا فرهنگ پيش از آن که توليد يك نظام جهاني باشد، انداموار و گره خورده به
گروههاي انساني است، در مجموعههاي خاص جغرافيايي و تاريخي احاطه شده است و
روايات، خاطرات و آرزوهاي خاص خود را دارد. از سويي جهاني شدن به اين مفهوم است كه
انسان معاصر دائماً و همزمان در معرض محرك فرهنگي خارجي از يك سو و هويت فرهنگي
ذاتي خود از سوي ديگر است و اينجاست كه اين سئوال مطرح ميشود كه در نهایت، كدام يك
از دو عامل فوق، دارای قطعيت بيشتري براي شكل دادن به آينده فرهنگي هستند؟
برتري فناورانه، بخصوص زماني كه به
فرهنگي خاص جاذبه جهاني ميبخشد، سرمايهاي ارزشمند است، اما هر چند شرط لازمی
است، كافي نيست. براي مثال در مورد ايالات متحده امريكا، حساسيت انكارناپذير روشها
و فنون رسانههاي امريكايي نقش قاطعي در توسعه بي چون و چراي فرهنگ امريكايي در
سراسر جهان بازي داشته است، اما در برابر تهاجم فرهنگي امريكايي در برخي از نقاط
جهان از جمله ايران اسلامي مقاومتهاي عميق و پايداری صورت گرفته است و در آينده
نيز اين مقاومتها و پايداريها ميتوانند ادامه پیدا کنند.
به نظر ما «مسجد» تنها سنگري است كه در
تمام نقاط مسلماننشين عالم ميتواند به عنوان پايگاهي مهم و كانوني پرانرژي در
برابر موج فرهنگ امريكايي مقاومت كند، فطرت و وجدان انسانها را مورد خطاب قرار
دهد و حركتي نو را در صحنه جهاني رقم بزند. كارشناسان مسائل فرهنگي معتقدند مشاركت
و حمايت مردمي، موتور محركه طرحهاي فرهنگي هستند. استفاده از مفهوم همطرازي و
همسويي در جهت انسجام راهبردهاي فرهنگي مثل گفتوگوي تمدنها و مفاهيم جديدی چون
ايران فرهنگي (توسعه و تعميق روابط فرهنگي با دولتها و ملتهاي داراي فرهنگ مشترك
با ايران) نقش بسزايي در كسب اهداف و آمال فرهنگي در نقشة تعالي فرهنگ مسجد ـ محور
ايفا ميكنند.
محوريت مسجد در فرايند جهانگستري
همان طور كه قرآن رسالت جهاني دارد و
گستره گيتي، باید عرصه ظهور و تجلي نور هدايت اسلام و قرآن باشد، ظرفيت مهمترين
پايگاه ديني مسجد نيز بگونهاي است كه ميبايست در گستره
همه عالم محور تحولات بنيادين جهاني قرار گیرد. امروزه ما با رشد بيرويه سازمانهاي
بينالمللي و فراملي روبهرو هستيم. همين رويكرد را ميبايست همواره در نگاه به
سازمان مساجد اسلامي داشته باشیم. نهاد «مسجد» در نگاه ما يك سازمان فراملي است و
لذا ميتواند در بروز جهانيسازي و فرايند جهانگستري بسيار تأثيرگذار باشد. اگر
ميخواهيم سير تحولات جهاني را به سمت عبوديت خداي متعال رهبري كنيم، ميبايست
نگاهي نو به عالم و آدم بيفكنيم و فرهنگهاي سنتي و بومي را در سرتاسر جهان در
راستاي معرفت حق جهتدهي كنيم و اين مهم جز با محوريت سازمان يافته «مسجد» سامان
نمييابد.
واقعیت اين است كه بدرستي مشخص نيست
مجموعه فرايندهايي كه امروزه تحت عنوان جهانگستري شناخته ميشوند، از چه زماني
آغاز شدند. تنها ميدانيم كه از مدتها پيش احساس میشد كه سرعت و ماهيت تحولات،
موجب سرعت گرفتن سرسامآور برخی از فرايندهاي موجود و تغيير ماهيت گروهی از آنها
خواهد شد. خلق مفهوم جهانگستري كه به منظور سادهسازي، درك بهترينها و انديشيدن
در باره اين تحولات صورت گرفت، در حوزه نظر و عمل تلاشهاي فشردهاي را به همراه
آورد.
پيروان اديان و مذاهب الهي و مادي، مكاتب
فكري بزرگ در علوم اجتماعي، اقتصادي، سياست و فرهنگ، هر يك از منظر خود مباحثي را
در خصوص فضاي مفهومي اين واژه مطرح كرده و در پرتو آن، به نظريهپردازي در باره
گذشته، حال و آينده جهان پرداختهاند. سئوالات بيشماري نيز مطرح شدهاند، از جمله
اينكه: ماهيت اين فرايند چيست؟ آيا جهانگستري، فرايند جديدي است يا سابقۀ ديرينه
دارد؟ آيا مجموعه تحولاتي كه امروزه در حوزه اين واژه جديد قرار ميگيرند،
تحولاتي خودجوش هستند يا توسط گروهي خاصي از كنشگران اداره ميشوند؟ آيا آنچه كه
امروزه در حوزههاي فناوري، اقتصادي، سياست و فرهنگ ميبينيم، جهاني شدن است يا
جهانيسازي؟ آيا پروژه است يا پروسه؟ اين تحولات چه آثاري را به همراه خواهند
داشت؟ بر سر حاكميت دولتها، اقتصادهاي ملي، فرهنگهاي بومي و هويت ملي و سنتي
چه خواهد آمد؟ كنشگران عمده در جهان آينده چه کسانی هستند و كداميك تأثيرگذارترند؟
جامعه آينده از حيث ماهيت و نوع تعاملات و كنشها چگونه جامعهاي خواهد بود؟
اين پرسشها و دهها پرسش ديگر از اين
دست، چنان انديشمندان و عملگرايان را به خود مشغول داشته است كه امروزه كمتر رشتهاي
از شاخههاي گوناگون علوم را ميتوان يافت كه به نحوي درگير جستوجوي پاسخي براي
آنها نباشد؛ با اين همه بايد گفت ما هنوز در مرحله شناخت اين پديده هستيم.
بهرغم اينكه امروزه در حوزه فناوري از
«انقلاب صنعتي سوم» و «دهكده جهاني الكترونيك»، در حوزه اقتصاد از منتفي شدن امكان
اجراي اقتصاد كينزي(8) و «اداره اقتصاد جهاني توسط شركتهاي چندمليتي»، در حوزه
سياست از گسترش نهادهاي فراملي و زوال دولتهاي ملي و در حوزه فرهنگ از ظهور جامعه
مدني جهاني سخن گفته ميشود، در تعريف و تبيين علل پيدايش و پيشبيني آثار و پيامدهاي
اين پديده تقريباً هيچ وحدت نظري وجود ندارد و همه اين گفتهها مخالفاني نيز
دارند.
تنها ميتوان پذيرفت كه علم و فناوري، بويژه
فناوري اطلاعاتي، دامنه نفوذ جهاني يافتهاند و نيز با توجه به ايجاد و فراگستري
رژيمهاي جهاني ملي، پولي و تجاري نظير صندوق بينالمللي پول، بانك جهاني و سازمان
تجارت جهاني ميتوان گفت كه روندهاي اقتصادي گرايش جهاني دارند و اقتصاد جهانگستر
از هماكنون پديدار شده است.
در حوزههاي سياست و فرهنگ، شاهد روندهاي
متضادي هستيم. از يك سو با ايجاد و رشد بيسابقه سازمانهاي بينالمللي و فراملي،
همچون اتحاديه اروپايي مواجهيم و از سوي ديگر گسترش جنبشهاي مليگرا و قومگرا بويژه
در يوگسلاوي، روسيه، قفقاز و حتي اروپا، امريكا و كانادا را شاهد هستیم. از سويي
رواج عناصر و شاخصههاي فرهنگ غربي بويژه امريكايي را در سراسر دنيا میبینیم و از
سوي ديگر گسترش نهضتهاي بازگشت به خويشتن، از جمله جنبشهاي بنيادگرا و اسلامگرا
و احياي هويتهاي بومي، محلي، قومي و ملي را شاهدیم. گروهي روند فرهنگي غالب در
جهان را روند يكسانسازي ميدانند و برخي بر اين باورند كه غلبه نهايي با فرهنگهاي
سنتي و بومي خواهد بود. آيا پيروز نهايي «همگرايي» خواهد بود يا «واگرايي»؟ اين
پرسش نيز هنوز پاسخ دقيقي ندارد.
پرسش ديگري كه در همه عرصهها، بويژه در
حوزه عمل و اقدام مطرح است اين است كه آيا جهانگستري خصوصاً در حوزه فرهنگ، فرصت
است يا تهديد؟ آيا چنان كه برخي صاحبنظران گفتهاند، امريكايي شدن يا استعمار
معكوس است؟ سئوال مهم ديگر اين است كه اين پديده چه پيامدهاي منفی و مثبتی را به
همراه خواهد داشت؟ طبيعي است كه نوع نگرش ما به اين پديده و پاسخهايي كه براي اين
پرسشها ارائه ميكنيم ميتوانند مبني بر يكي از سه رويكرد زير باشند:
*ميتوانيم يكباره تسليم اين فرايند شويم
و تن به اين موج بسپاريم و منتظر نتايج بنشينيم،
*ميتوانيم كاملاً از آن اعراض كنيم و
كناره بگيريم و منزوي شويم،
* و ميتوانيم راه سوم را برگزينيم، يعني
در اين فرايند مشاركت كنيم و با هوشياري كامل از مزاياي آن بهره ببریم وخود را از
پيامدهاي نامطلوب آن خود در امان نگاه داريم.
به نظر ما بهترين رويكرد براي مواجهه با
اين پديده، شيوه سوم است و از قضا در فرهنگ اسلامي و ملي ما نيز اين روش، سابقه و
ريشۀ طولاني دارد. رواياتي همچون «« خذ الحکمه و لو من اهل الضلال » و «اطلبو
العلم ولو بالصين» در اين زمينه براي ما راهگشاست.
پانوشت:
1.
ساموئل
هانتینگتون(2007-1927) متخصص علوم سیاسی شهیر آمریکایی،
به
خاطر نظریه برخورد تمدنها و پیشبینی کشمکش جهان غرب با جهان اسلام شهرت جهانی پیدا
کرد. دانشآموخته هاروارد و ۵۸ سال استاد آنجا بود.
2.
فرانسیس
فوکویاما( -1952) فیلسوف آمریکایی، متخصص
اقتصاد سیاسی، رییس گروه توسعه اقتصادی بینالمللی دانشگاه جان هاپکینز و نویسنده کتاب
«پایان تاریخ و آخرین انسان» که به خاطر نظریه پردازی «پایان تاریخ» مشهور است.
3.
کارل
مارکس(1883-1818) متفکر انقلابی، فیلسوف، جامعهشناس، تاریخدان، اقتصاددان آلمانی
و از تأثیرگذارترین اندیشمندان تمام اعصار، به همراه فردریش انگلس، مانیفست کمونیست
(۱۸۴۸) را که مشهورترین رساله تاریخ جنبش سوسیالیستی است، منتشر کرد. مؤلف کتاب «سرمایه»،
مهمترین کتاب این جنبش.
4.
فریدریش
انگلس(1895-1820) فیلسوف و انقلابی کمونیست آلمانی و نزدیکترین همکار کارل مارکس
که به همراه او «مانیفست حزب کمونیست» را نوشت. آثار تئوریک او و کارل مارکس اوّلین
آثار کمونیستی هستند.
5.
فلورانس اسکاول
شین(1940-1871) هنرمند و نویسنده آمریکایی، متعلق به یک خانواده قدیمی فیلادلفیایی،
سالیان دراز در مقام نقاش، متافیزیسین و خطیب، شهرت داشت و هزاران تن را شفا
بخشید.
6.
مارتین لوترکینگ
جونیور(1968-1929) رهبر سیاهپوست جنبش حقوق مدنی امریکا، در رشته علو دینی تحصیل
کرد. در سال ۱۹۵۷ بههمراه ۶۰ رهبر سیاهپوست دیگر، کنفرانس رهبران مسیحی جنوب را
بنا نهاد. در مبارزه علیه نژادپرستی از تعالیم مسیح و مهاتما گاندی پیروی میکرد.
برنده جایزه صلح نوبل 1964. در شهر ممفیس ایالت تنسی ترور شد. در سال
۱۹۸۶ مقرر شد برای بزرگداشت او، سومین دوشنبه ماه ژانویه تعطیل رسمی اعلام شود.
7.
جورج دبلیو
بوش( -1946) چهل و سومین رئیس جمهور
امریکا، بزرگترین پسر جورج هربرت واکر بوش چهل و یکمین رئیس جمهور
آمریکا، پس اتمام تحصیلاتش در دانشگاه ییل
به کار در تجارت نفت خانواده خود پرداخت.در سال ۱۹۹۴ با شکست ان ریچاردز در انتخابات
ایالتی تگزاس به فرمانداری برگزیده شد.در سال ۲۰۰۰ و در جریان یک انتخابات نزدیک و
بحث برانگیز، به عنوان کاندیدای حزب جمهوری خواه به سمت ریاست جمهوری رسید و
توانست رای هیئتهای انتخابات را کسب کند ،در حالی که در تعداد آرای مردمی با اختلاف
کمی شکست خورده بود.
8 . جان مینارد کینز(1946-1883) یکی از اقتصاددانان برجسته قرن بیستم، در سال
۱۹۳۶ کتاب نظریه عمومی اشتغال بهره و پول را منتشر کرد که یکی از تأثیرگذارترین کتابهای
اقتصادی قرن بیستم محسوب میشود.
منابع
ـ قرآن كريم.
ـ ماهنامه مهندسي فرهنگي، نشريه تخصصي
شورايعالي انقلاب فرهنگي سال سوم، شمارههاي 29 و 30، خرداد و تير 1388.
ـ فصلنامه علمي و پژوهشي، پژوهش و سنجش،
سال هشتم، شماره 25، بهار 1380، ويژه جهانيسازي.
ـ خبرنامه سياسي، فرهنگي، اجتماعي، جامعه
مدرسين حوزه علميه قم، شماره 1056، تاريخ 27/4/1389.
ـ دين و دنياي مدرن، ابوالفضل ساجدي،
1387، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره).
– دين و چشماندازهاي نو، ييير
آستون، ميلتون يينگر، محمد لگنهاوزن ترجمه غلامحسين توكلي، واحد كلام و فلسفه مركز
مطالعات و تحقيقات اسلامي، بوستان كتاب قم، چاپ دوم، 1390.
ـ عملكرد صهيونيسم نسبت به جهان اسلام،
علي جديد بناب، مركز انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره)، چاپ دوم،
تابستان 1385.
ـ تحليل بر عملكرد يهود در عصر نبوت، علي
جديد بناب، مركز انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره)، چاپ دوم، تابستان
1385.
سوتیترها:
1.
بيترديد مقولة مهندسي فرهنگي مسجد ـ محور،
در مناسبات سياسي، اجتماعي و اقتصادي و در توسعه و تعميق ارزشهاي ديني و رضايت شهروندان،
نقشي حياتي و تأثيري شگرف دارد و بديهي است كه درك مشترك و اتفاق نظر نخبگان سياسي،
علمي و مذهبي، شفافسازي و تبيين رابطه اين مفاهيم با ساير كليدواژههاي مديريت راهبردي
فرهنگ جهاني و در نظر گرفتن ساير مؤلفههاي دخيل در تصميمسازي راهبردي، گام بزرگي
در توسعه و تعميق فرهنگ مسجد ـ محور، به شمار ميآيد.
2.
واقعيت این است كه ابزاري كه در حال حاضر
براي نزديك كردن فرهنگها به يكديگر وجود دارد، فرهنگ را تضعيف خواهد كرد، زيرا فرهنگ
پيش از آن که توليد يك نظام جهاني باشد، انداموار و گره خورده به گروههاي انساني
است، در مجموعههاي خاص جغرافيايي و تاريخي احاطه شده است و روايات، خاطرات و آرزوهاي
خاص خود را دارد.
3.
بهرغم اينكه امروزه در حوزه فناوري از «انقلاب
صنعتي سوم» و «دهكده جهاني الكترونيك»، در حوزه اقتصاد از منتفي شدن امكان اجراي اقتصاد
كينزي و «اداره اقتصاد جهاني توسط شركتهاي چندمليتي»، در حوزه سياست از گسترش نهادهاي
فراملي و زوال دولتهاي ملي و در حوزه فرهنگ از ظهور جامعه مدني جهاني سخن گفته ميشود،
در تعريف و تبيين علل پيدايش و پيشبيني آثار و پيامدهاي اين پديده تقريباً هيچ وحدت
نظري وجود ندارد و همه اين گفتهها مخالفاني نيز دارند.