حجتالاسلام دكتر اصغر هادوي
مقدمه
گفته شده است كه نخستینبار واژۀ سَبكِ
زندگي (life style) از سوی «آلفرد آدلر» در سال
1929 میلادی ابداع شده و بهکار رفته است. (1) اما در متون ديني اسلام
دهها روايت وجود دارد كه با واژۀ «العيش» ميتوان با سبك زندگي از نوع اسلامي آن
آشنا شد.
در راستاي رسيدن به تمدن اسلامي، مقام
معظم رهبري، مؤلفههاي سبك زندگي را بهعنوان ابزارهاي حقيقي تمدنساز معرفي كردهاند.
سفر خراسان شمالي و بيان اين ابزارها بهانهاي شد تا در اين نوشتار عواملي معرفي شوند
كه رفتارهاي افراد رنگ ديني و اسلامي به خود بگيرند.
·
اهميت موضوع
انقلاب اسلامي با هدف ارائۀ طرحي نو در
حكومتداري كه برپايۀ عدالت و خدامحوري استوار است، متولد شد. اركان حكومت و
كارگزاران بايد گامهايي اساسي در جهت تحقق اين نوع حكومت بردارند، اما مقام معظم
رهبري در كمال تواضع اين مضمون را فرمودند كه تمدن اسلامي از دو ركن بخش ابزاري و
بخش حقيقي برخوردار است. مراد از بخش ابزاري علم، اختراع، صنعت، سياست، اقتصاد
و… است كه در اين بخش توفيقات فراوان داشتهايم، اما در بخش حقيقي كه متن زندگي
ما را تشكيل ميدهد و همان سبك زندگي است پيشرفتمان چشمگير نيست و مانند بخش نخست
حركت نكردهايم و پيشرفت نداشتهایم.
مراد از اين بخش، مسئلۀ خانواده، سبك
ازدواج، نوع لباس، نوع مسكن، الگوي مصرف، نوع خوراك، آشپزي و… است. (2)
دغدغۀ امروز رهبري را غربيها از سالها
قبل مسئلۀ اصلي خود دانستهاند و براساس آن توانستهاند تمدني مطلوب در راستاي
اصول و چارچوبهاي خود پيريزي كنند. هانتينگتون در كتاب «چالشهاي هويت در آمريكا»
موفقيت نظام سياسي آمريكا را در هويتسازي عليرغم حضور افراد متعدد خارجي با
رسوم، اعتقادات و فرهنگهاي متفاوت و گاهی متضاد با تمامي جهان خاكي و در يك كلمه
«آمريكاييكردن» (Americanization)
آنها
ميداند؛ به اين معنا كه با دين شما، مذهب، رنگ پوست و موي شما كاري نداريم، فقط آمريكايي
زندگي كنيد، حتي اگر مسلمان هستيد. هانتينگتون معتقد است كه تداوم جامعۀ آمريكا در
پرتو آمريكاييكردن ممكن ميشود.(3)
ايران اسلامي هم ميتواند فارغ از گرايشها،
سليقهها و قوميتها با سبك زندگي اسلامي حول محور اسلام به عنوان ابزاري حقيقي و
تمدنساز بهسوي تمدن اسلامي حركت كند.
·
سبك زندگي
اسلامي
در قرآن و روايات واژههاي «المعيشة»،
«العيش» بهمعناي زندگي بهكار رفته است و آنچه سبب دلپذيرشدن زندگي يا سختي آن
است، معرفي شده است. براي دسترسي به الگوي زندگي اسلامي بايد بسياري از آيات و
روايات را ملاحظه كرد و براساس آن مجموعه، به «خير العيش» يا زندگي خوب رسيد،
گرچه در بسياري از متون ما اين واژه نيامده است، اما با بررسي موضوعي ميتوان به
گزارههاي فراواني رسيد.
براي مثال در روايات مربوط به كسبوكار
كه در بيانات رهبري هم به آن اشاره شد، واژۀ «العيش» وجود ندارد، اما نوع كسبوكار
و ارتباط با ديگران ميتواند جهت زندگي را تغيير دهد.
در اين نوشتار بيشتر از منظر واژگان، به
سبك زندگي پرداخته شده است؛ بعضي از اموري كه «خير العيش» يا به زندگي خوب ميانجامد.
زندگي خوب، زندگي همراه با آرامش است كه
انسان در پرتو آن زندگي علاوهبر فعاليت، شاكر و ذاكر است و از نگرانیهايي كه
مولود تمدن جديد است آسيب نخواهد ديد. برخی از عوامل اين نوع زندگي عبارتاند از:
1. رضايت از داشتهها
انسانها با استعدادها و حفاظتهاي
متفاوتي آفريده شدهاند و هركس بايد براساس توان خويش به كسب درآمد براي گذران
زندگي بپردازد. بديهي است در مسير كسب حلال، سود براساس سرمايه است و سرمايۀ محدود
نميتواند سود معجزهآور داشته باشد، مگر آنكه شرايط اقتصادي، شرايط ويژهاي باشد،
اما بهطور طبيعي سود براساس سرمايه است. در كارهاي خدماتي هم همين قاعده است. مزد
براساس توانايي است. عدهاي همواره از وضع موجود ناراضي هستند، بيتابي ميكنندو
بهدنبال گشودن دري هستند كه باز نميشود و اين آرامش آنها را از بين ميبرد و از
زندگي بانشاط محرومشان میکند.
رسول خدا(ص) فرمود: «من رضي ما قسمة الله
قرّت عنه» (4): هركس به آنچه خدا روزي او كرده است راضي باشد بانشاط ميشود.
2. رسيدگي به زندگي ديگران
برادري و برابري از شعارهاي زيباي اسلام
است. عشق به برادران ايماني و آنها را شريك زندگي قراردادن آرامشبخش است. احسان
به ديگران بدون چشمداشت، سفارش دين و پيشوايان ديني است. آناني كه بعد از سه روز
گرسنگي و تشنگي افطاري خود را به مسكين و يتيم و اسير بخشيدند، تنها براي خدا اين
كار را كردند و آنقدر اين كار بر خدا زيبا جلوه کرد كه در مقام آنها سورۀ «انسان»
نازل شد. اگر شريككردن ديگران، براي پاداش و چشمداشت از طرف مقابل باشد، نهتنها
زندگي دلپذير نميشود، بلكه كمككنندۀ همواره در اضطراب دريافت پاداش است، ولي اگر
فقط براي خدا باشد و بداند كه خدا ميداند، در رضايت و آرامش خواهد بود. در روايتي
آمده است كه شخصي از امام حسن(ع) پرسيد؛ نيكوترين مردم چه كسي است؟ فرموند: كسي كه
ديگران را در زندگي خود شريك كند؛ و سؤال شد بدترين مردم كدامند؟ فرموند: كسي كه
ديگران را در زندگي خود شريك نكند.(5)
3. مدارا با مردم
جلوۀ رحمت الهي كه در وجود رسول گرامي
اسلام(ص) متجلي شده بود، مداراي ايشان با مردم بود و از اين جهت خداوند فرمود: «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ
لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ…».(6)
به [بركت] رحمت
الهي، با آنان نرمخو شدي و اگر تندخو و سختدل بودي قطعاً از پيرامون تو پراكنده
ميشدند.
تنوع انسانها و
سليقهها، انتظارات از يكديگر زندگي را اندكي سخت ميكند. همه مثل ما نيستند و
سليقۀ ما را همه قبول ندارند. انتظارات بسیاری از يكديگر داريم، ولي توان انجام
آنها نيست، اما آنچه ميتواند از اين سختي بكاهد، مدارا و مهرباني با يكديگر است.
براي آنكه بتوانيم كنار هم زندگي كنيم، بايد ميزان مدارا در خود را فزوني بخشيم و
يكديگر را تحمل كنيم. در غير اين صورت نسبتبه همديگر بدبين ميشويم، در گرداب
غيبت و گناه و تهمت ميافتيم و آموزههاي ديني و تكاليف خود را نسبتبه خواهران و
برادران ديني فراموش ميكنيم. به عبارت سادهتر یاد خدا را از ياد ميبريم. سفارشهايي
كه دربارۀ وظايف ما نسبتبه ديگران آمده است پايههاي قرآني دارد و قرآن یاد خداست
و رويگرداني از ذكر خدا زندگي را تيرهوتار ميكند. «مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي
فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا»:(7) هر كس از ياد
من روي برتابد بيگمان زندگي سختي خواهد داشت.
در روايتي كه امام صادق(ع) از قول رسول
گرامي(ص) اسلام نقل كرده است: مدارا با مردم نصف زندگي معرفي شده است.(8)
مقام معظم رهبري مثالهايي از رفتارهاي
ما در جامعه آوردهاند كه مدارا، بخشي از آن رفتارها است و اگر مدارا زينتبخش آن
رفتارها نباشد، براي خود و جامعه مشكلات جدي بهوجود ميآيد. ايشان اين رفتارها را
از بخشهاي اصلي تمدن ميداند. پس اگر با مدارا همراه باشد ميتواند ما را با شتاب
بيشتر به تمدن برساند.
معمول سخن ايشان اين است كه رفتار ما پدرومادر،
همسر، رئيس، مرئوس، پليس، مأمور دولت، دوست، دشمن و بيگانه، بخشهاي اصلي تمدن است
كه متن زندگي انسان است.(9)
4. پرهيز از حسد
بخشي از گذران ساعات زندگي به مقايسۀ خود
با ديگران ميگذرد و بر نداشتههاي خود و داشتههاي ديگران افسوس ميخورند. اگر
خواهان آن باشد كه نعمتي كه ديگري دارد، از او گرفته شود، حسد است و اگر اشتياق به
داشتن آن نعمت در شخص باشد كه به آن برسد غبطه است. اولي ناپسند و دومي پسنديده
است. بعضي نهتنها تلاش نميكنند كه به كمال برسند، بلكه همواره زندگي خود را با
غم و غصۀ مقايسه با ديگران ميگذرانند، در صورتي كه انسانها از لحاظ مختصات ذهني،
جسمي و رواني با هم متفاوت هستند و بیان صريح قرآن است كه خداوند برخی قابليتها
را به بعضي داده است كه بتوانند به ديگران خدمت كنند، همانطوري كه در مقابله به
عدهاي ديگر هم قابليتهاي متفاوتي داده است كه بتوانند در خدمت ديگران باشند.
… «وَ رَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِيَتَّخِذَ
بَعْضُهُم بَعْضًا سُخْرِيًّا…»(10)؛ برخي از آنان را از
نظر درجات بالاتر از بعضي ديگر قرار داديم تا بعضي، برخی ديگر را به خدمت گيرند.
اگر اين قانون الهي است نبايد آرامش
زندگي را با مقايسه با ديگران برهم زد و با حسد به ديگران زندگي را تيرهوتار کرد.
امام علي(ع) فرمود: «اسوء الناس عيشاً
الحسود»؛ تيرهترين زندگي، زندگي حسود است.
نتيجه
بايد رفتارهاي جامعۀ امروز كه از
ابزارهاي حقيقي فرهنگ تمدن است بازنگري شود و بهجاي بيرنگي يا رنگ غيرديني، جلوۀ
الهي بگيرد. رفتار ديني تابع متغيرهاي فراواني است كه تنها به چند مورد آن اشاره
شد. اميد است صاحبنظران مجموعهاي جامع و قابل فهم از اين عوامل را جمعآوري کنند
تا نقشۀ راهِ رسيدن به تمدن اسلامي باشد.
در اين راه با دعاي امام سجاد«ع» از
خداوند مدد جوييم كه فرمود: «اللهم … بلغني مبالغ من عنيت به، انعمت عليه و رضيت
عنه، فأعشته حميداً»؛ خدايا! مرا به مقامات كسي برسان كه به او عنايت داشتهای و
بر وي انعام کرده و از او خشنود گشتهاي و زندگي سعادتمند به او دادهاي.(11)
پينوشتها:
1. Wikypedia.
2.
برگرفته از سخنان رهبري در ديدار جوانان استان خراسان شمالي، 23/7/1391.
3.
Khamenei.ir.
4.
تحفالعقول.
5.
تاريخ يعقوبي، ج 2، ص226.
6.
آلعمران، 159.
7.
طه، 124.
8.
اصول كافي، ج 2، ص 117، ح
5.
9.
برگرفته از سخنان ديدار با جوانان استان خراسان شمالي، 23/7/1391.
10.
سورۀ زخرف، آیۀ 32.
11.
صحيفۀ سجاديه، دعاي 407.
سوتیتر1: براي آنكه بتوانيم كنار هم زندگي كنيم،
بايد ميزان مدارا در خود را فزوني بخشيم و يكديگر را تحمل كنيم
سوتیتر2: براي
دسترسي به الگوي زندگي اسلامي بايد بسياري از آيات و روايات را ملاحظه كرد و
براساس آن مجموعه، به «خير العيش» يا زندگي خوب رسيد