مجيد صفاتاج
پرسش: پيمان سايكس ـ پيكو چيست و چه
تأثيري در اشغال فلسطين و سلطة صهيونيستها بر اين سرزمين داشت؟
پاسخ: نقشة تدوينيافته استعمار پير،
انگليس دربارة فلسطين، با اين اهميت ويژه در تناسب بود. از اینرو، بهمحض شروع
جنگ جهاني اول، اين كشور بههمراه فرانسه و روسيه درصدد برآمدند تا پس از سرنگوني
امپراتوري عثماني، به اهداف ديرينة خود، از راه تصاحب سرزمينهاي تحت اختيار
عثماني كه چشم طمع به آن دوخته بودند، جامة عمل بپوشانند. آتش جنگ، صهيونيستها را
برانگيخت تا با آلمان و انگليس پيماني را امضا كنند، چراكه صدور چنين پيمانهايي،
از مصالح كشور آنها حمايت ميكرد. دليلشان، استفاده از نفوذ يهوديان بهصورت عام و
در آمريكا بهصورت خاص بود. بسياري از آنان، از يهوديان مهاجر روس بودند كه پيوسته
با روسيه، همپيمان انگليس، دشمني ميكردند و منتظر بودند كه اعلامية انگليس، اين
گروه را با وجود اين دشمني، به همكاري با همپيمانان برانگيزد.
با توجه به نقش چشمگير انگليس در فروپاشي
امپراتوري عثماني، انگيزة آن از اين كار دو جنبه داشت:
1. استيلا بر ايالتهاي مشرق عربي كه به
عثماني وابسته بود، تا آنها را براي اهداف استعماري خود به كار گيرد.
2. تسلط بر فلسطين تا بهتدريج آن را به
دولت يهودي تبديل كند. در اين زمينه، انگليس دو هدف را دنبال ميكرد:
الف. دولت يهودي ابزاري باشد براي درهمشكستن
وحدت عربها و ايجاد حد فاصل سياسي و نظامي ميان شرق و غرب عربي.
ب. دولت يهوديِ مانع نگهدارنده را در دل
منطقة عربي تشكيل دهد و در حمايت از پايگاههاي انگليس، نقش لازم برعهده گيرد.
به همين منظور، مجموعهای مذاكرات سرّي
بين اين كشور استعماري در لندن، پتروگراد (لنينگراد) و پاريس انجام گرفت.(1)
در اوايل 1916 م، موافقتنامة انگليس، فرانسه
و روسيه كه بعداً به نام دو طرف مذاكره، يعني «مارك سايكس» (M.Sykes) نمايندة انگلستان و «جورج پيكو» (G.Picot) نمايندة فرانسه مشهور شد، به امضا رسيد.
موافقتنامه، در شكل يادداشتهايي كه در
تاريخهاي گوناگون و ظرف ماههاي آوريل و مي 1916م، امضا و بين سه كشور ردوبدل
شد، انعقاد يافت. تزار روس، براساس بند مربوط به روسيه و استامبول، زمينهاي هممرز
با تنگة بُسفر و چهار استان هممرز با روسيه را در شرق آناتولي ضميمة دولت خود
كرد.
طي روزهاي 9 و 16 مي 1916م، دو يادداشت
در لندن بين ادوارد گري، وزيرخارجة انگليس و پل گتمبون، سفير فرانسه ردوبدل شد و
دو كشور، براساس اين يادداشتها، در خصوص تقسيم هلال خصيب (سرزمينهاي عربي
خاورميانه) و غرب آناتولي به پنج منطقة زير به توافق رسيدند:(2)
1. منطقة آبيرنگ شامل لبنان از شهر صور
آغاز شده بهسمت شمال در تركيه امتداد يافته و از سمت شرق به رودخانة دجله منتهي
شده و مرسين را از سمت غرب و سيواس را از سمت شمال پشت سر ميگذارد. اين منطقه تحت
حكومت فرانسه اداره ميشود.
2. منطقة سرخونگ شامل كويت، عسير، جنوب
عراق تا جلولا از سمت شمال و مشتمل بر بصره، بغداد، كربلا و نجف كه تحت حاكميت
مستقيم انگليس اداره ميشود.
3. منطقة «الف» شامل منطقهاي است كه از
شرق به راوندوز كردستان، از غرب به جبل لبنان، از شمال به ماردين و از جنوب به
طبريه محدود است. اين منطقه موصل، حلب و دمشق را در برگرفته و شامل يك دولت عربي
تحت نفوذ فرانسه است و اين دولت امتيازي براي فرانسه در امر تجارت، سرمايهگذاري و
امور مالي تأمل ميشود.
4. منطقة «ب» از شرق به سليمانيه كردستان
و از غرب به مرزهاي مصر و از جنوب به عقبه و ساحل شرقي خليج فارس محدود است و تحت
سلطة انگليس همانند نفوذ فرانسه بر منطقة «الف» اداره ميشود.
5. منطقة فلسطين بهاستثناي عكا و حيفا
كه بهصورت دو بندر انگليسي در آمدند، تحت نفوذ يك حكومت بينالمللي قرار گرفته و
روسيه و شريف حسين دربارة آن به مكاتبه و تبادل نظر ميپردازند. فرانسه از بندر
حيفا بهعنوان يك بندر آزاد و انگلستان از بندر اسكندريه به همين عنوان استفاده میکند.
موافقتنامة یادشده به انگلستان اين حق
را داد كه خط آهني بين حيفا و بغداد احداث کند و از اين خط آهن بهطور دائم برای
انتقال نيروهاي نظامي خود استفاده کند.(3)
سه كشور یادشده، بر آن شدند كه اين
توافقنامه را در پردة كتمان باقي گذارند، اما هنگامي كه بلشويكها حكومت پتروگراد
را بهرسميت گرفتند، تروتستكي بيدرنگ مفاد آن را بهمثابة نمونهاي از شيوههاي
استعماري كه جنگ جهاني اول براساس آن شعلهور شده بود، منتشر كرد. جمال پاشا، والي
عثماني سوريه، براساس توصيهاي از جانب آلمان، نظر عربها را به موافقتنامه جلب
كرد و از آنها براي پيوستن دوباره به صفوف اسلامي و اجتناب از انگليسيهاي فريبكار
دعوت كرد.
افشاي راز توافقنامه، از بارزترين
رسواييهاي سياسي و ديپلماسي فريب و نقض عهد در تاريخ بود؛ بهويژه اينكه اين راز
پس از گذشت سه ماه از اعطاي تعهدات «مك ماهون» (MC.Mahon)
به شريف در خصوص استقلال و حاكميت بلاد عربي، برملا شد. تلاشهاي مذبوحانه و گمراهكنندهاي
كه دفتر عربي بريتانيا در قاهره براي سرپوشنهادن به رسوايي و ناديدهانگاشتن
واقعيت امر انجام داد، خطاي انگليس را دوچندان كرد.
افزون بر عامل پيمانشكني و نقض حقوق ملتها،
عيبهاي فراوان و ريشهداري در توافقنامه از نظر اوضاع جغرافيايي و شمار جمعيت
وجود داشت. توافقنامه، ماهيت سودجويانة خود را با قراردادن مناطق متحد، تحت سلطة
مستقيم دولتهاي استعمارگر و اعطاي استقلال به مناطقي كه از تمدن كمتري برخوردار
بودند، نشان داد.
بعد از جنگ جهاني اول و به هنگام حل
نهايي مسائل مورد اختلاف هيچكس به مفاد قرارداد سايكس ـ پيكو توجهي نكرد. فرانسه
و انگلستان با فاششدن راز اين موافقتنامه خود را با بنبستي مواجه ديدند؛ اولي
بهخاطر كنارهگيري روسيه از قرارداد آن را ملغي تلقي کرد، ولي فرانسه به پايبندي
نسبتبه آن اصرار ورزيد و خواهان تشكيل اجلاسهايي بين «لويد جورج» (LIoyd-George)
و «كلمانسو» (G.Clenenceau) شد. هدف فرانسه از تشكيل اين اجلاسها
تضمين سلطه بر سوريه و لبنان بود.
با وجود مداخلة پرزيدنت ويلسون و اعزام
كميسيون كينگ ـ كرين براي انجام تحقيقي دربارة مسئلة درگيري بين دو طرفِ همپيمان
شدت يافت و بهتدريج به خصومت طايفهاي و تبليغاتي مبدل شد. در سپتامبر 1919 لويد
جورج پيشنهاداتي بر اين اساس ارائه کرد كه انگلستان حقوق فرانسه را در قيموميت بر
سوريه برپاية عرف و سنن قديمي نه براساس موافقتنامة سايكس ـ پيكو و به شكل جزئي به رسميت بشناسد.
در اين پيشنهادات قيد شده بود كه نيروهاي
انگليسي از سوريه خارج شوند و جاي آنها را نيروهاي فرانسوي مستقر در غرب و نيروهاي
عربي مقيم شرق بگيرند و عقبه، عمان، دمشق، حمص، حماة و حلب تحت حاكميت ارتش عربي و
منطقه ساحلي در امتداد خط موافقتنامة سايكس ـ پيكو تحت حاكميت ارتش فرانسه قرار
گيرد و در اين ميان انگلستان حقي براي خود در احداث خط آهن و خط لولههاي نفتي از
عراق تا درياي مديترانه قائل شد. هدف اصلي لويد جورج تأمين مخارج اشغال نظامي
منطقهاي بود كه انگلستان قصد حفاظت از آن را نداشت.
پيشنهاد مورد نظر در تاريخ 15/9/1919 به
شوراي عالي همپيمانان در پاريس ارائه شد. كليمانسو به يك شرط كه آن هم به مرزهاي
نهايي منطقة قيموميت يا به عبارتي بهتر، حق حاكميت فرانسه بر بخش شرقي سوريه مربوط
ميشود كه عملاً بر آن تسلط يافت، با پيشنهاد یادشده موافقت کرد و فيصل ضمن
مخالفت با اين پيشنهاد، تعهدات قبلي بهويژه بيانية انگلستان و فرانسه را مورد
اعتراض قرار داد و مجبور شد براي حل اختلافات با فرانسه وارد گفتوگو شود.(4)
پينوشتها:
1. صفاتاج، مجيد، ماجراي فلسطين و اسرائيل(1380)، تهران:
دفتر نشر فرهنگ اسلامي، صص83-82.
2. الموسوعة الفلسطينية (1984 م)، سايكس ـ پيكو، ج2، ص534.
3. صفاتاج، مجيد، فرهنگ جامع فلسطين (1387)، تهران: انتشارات سفير
اردهال، جلد سوم، ص87..
4. لموسوعة الفلسطينية، همان، ص88..