از مازاد دنيا فرار كنيد
حضرت آيتاله
مجتبي تهراني(ره)
بررسی مفهوم و میزان «کفاف» در معارف اسلامی
خواستهها
و توانستههای یک انسان الهی، محدود به حدود الهی است تا با رعایت این محدوده،
بتواند به سمت هدفش حرکت کند و به آن برسد. از اینرو شخصی با چنين نگرشي،
نمیتواند از هر وسیلهای در دنیا بهره ببرد یا ميزان استفادۀ او نسبت به امور
مجاز و حلال، سقف معینی نداشته باشد. باید از ابزار حلال استفاده کند و در حد نیاز
از آنها بهره بگیرد.
اين بحث
تنها جنبۀ تعبدی ندارد، بلکه در قالب یک مسئلۀ تعقلی و بلکه وجدانی بیان شده تا
همگان آن را درک کنند و بتوانند محدودۀ آن را تشخیص دهند. به همین سبب محور
محدودیتهایی که در شرع بیان شده، امور وجدانی است و تشخیص آن برای نوع بشر امکانپذیر
است. در بعضی از روایات، حد بهرهگیری از لذایذ مادی و استفاده از دنیا، با لغت
«کفاف» بیان شده است؛ يعني انسان باید به مقدار کفافِ زندگی دنیایی خود، در جهت
استفاده از ابزار دنيوي تلاش کند و به مقدار کفاف نیز از آن و لذتها و فایدههای
مربوط به آن بهره بگیرد.
«حد کفاف» برای همه یکسان نیست!
آنچه در
روايت از آن تعبیر به كفاف و کفایت شده، مفهومی است که مصادیقش متناسب با شرایط
زندگی هر انساني، متفاوت میشود. بدین معنی که اينطور نيست كه خوراك، پوشاك، مسكن
و… براي همۀ افراد، یک سقف معیّن داشته باشد؛ (۱) مثلاً اينگونه
نيست كه همه مجبور باشند یک مقدار غذا بخورند، بلکه یک نفر با مقدار کمی غذا سیر
میشود و دیگری باید بهخاطر فعالیت بیشتری که دارد، مقدار بیشتری غذا بخورد. بنابراین
لغت کفاف كه در روايات بهكار رفته است، هم از نظر شرایط مکانی و هم شرایط زمانی،
نسبتبه حد متعارف معیشتی افراد متفاوت میشود. این یک مسئلۀ عرفی است كه شارع مقدس،
تشخیص آن را به عهدۀ ما گذاشته است.
«بیش از حد کفاف» نه بخواهید و بهکار
بگیرید!
در
اينجا میخواهم اشکالی را مطرح کنم و در بیان جواب آن، بگویم که روایات و آیات
وارد در بحث، چه نکاتی را هدفگیری کردهاند. برای همین بهتر میبینم که ابتدا مروری
بر روایات مرتبط با کفاف داشته باشم و سپس به بحث اصلی بپردازم.
حضرت علی
(ع) در روایتی فرمود: «وَ لَاتَسْأَلُوا فِيهَا فَوْقَ الْكَفَافِ وَ لَاتَطْلُبُوا
مِنْهَا أَكْثَرَ مِنَ الْبَلَاغِ»؛ (۲) در دنیا بیش از آنچه که مورد
احتیاج شما است، درخواست نکنید و بیش از این، بهدنبال آن نروید. «لَاتَسْألُوا»
مسئلۀ «خواستن» است و «لَاتَطْلُبُوا» مسئلۀ «توانستن». حضرت علی (ع) در اين
روايت، هر دو مورد را بهکار گرفته است که انسان، نه از نظر خواستههايش آزاد است
و نه از نظر توانستههایش.
امام علی
(ع) در روایت دیگری فرمود: «الدُّنْيَا دَارُ الْمُنَافِقِينَ وَ لَيْسَتْ بِدَارِ
الْمُتَّقِينَ فَلْتَكُنْ حَظُّكَ مِنَ الدُّنْيَا قِوَامُ صُلْبِكَ وَ إِمْسَاكُ نَفْسِكَ
وَ تَزَوُّدٌ لِمَعَادِكَ». (۳) دنيا سراي منافقين است، نه سراي
متّقين؛ پس به اندازهاي كه در دنیا سرپا و سلامت باشيد و اين سلامتي، موجب حفظ
حيات دنيويتان باشد، از دنيا بهرهگيري كنید و این حیات دنیوی را وسیلهاي برای
فراهمكردن توشۀ اخروی قرار دهید! ابزار، وسیلۀ حیات و حیات هم وسیلۀ تحصیل توشۀ
آخرت است. (۴)
از
مازاد دنیا، فرار کنید!
روایت دیگر، از پیغمبر اکرم (ص) است که فرمود:
«فِرُّوا مِنْ فُضُولِ الدُّنْیَا کَمَا تَفِرُّونَ مِنَ الْحَرَامِ»؛ از فضول
دنيا فرار كنيد، همانگونه كه از حرام دوري ميكنيد! از این عبارت معلوم ميشود كه
منظور از «فضول دنيا» امور حلال و جايز آن است که در برابر حرام آمده و به آن
تشبیه شده است. همانطور كه از حرام الهي ـ چه ابزارهاي حرام و چه التذاذات حرام
ـ فرار ميكنيد و وارد آن نميشويد، از اضافۀ بر امور کفاف خویش نیز فرار کنید و
بهدنبال آن نباشید. در ادامۀ روايت، دارد: «وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ مِنْ فُضُولِ
الدُّنْيَا»؛ (۵) از اضافات و آنچه مورد احتیاج نیست، به خدا رو آورید!
اینجا صحبت از حرام نيست، صحبت از چيزي است كه مورد احتیاج ما نباشد؛ یعنی فضول
دنیا را رها کنید و رو بهسوی خدا کنید؛ نه اینکه فضول دنیا را رها کنید و حرکتی
بهسمت معنویت نداشته باشید.
حتی این
مسئله در ادعیه هم آمده است که از خدا، بهرههای بسیار دنیایی را نخواهید. در
روایتی از عليبنالحسين (ع) نقل شده كه پيغمبر اكرم (ص) نسبتبه خودشان در دعايي
فرمودند: «اللَّهُمَّ ارْزُقْ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ الْكَفَافَ»؛ (۶)
پيغمبر از خدا خواست که به معیشت ايشان به مقدار کفایت روزي فرمايد؛ نه بیشتر!
کمتر از
«حد کفاف» چه مشکلی دارد؟
حال
سؤال این است که چرا بايد معيشت انسان به قدر كفاف باشد؟ بررسی این اشکال، دو
صورت دارد؛ یعنی اگر ما قائل به مقدار کفاف نباشیم، دو راه برایمان باقی میماند:
یکی اینکه درآمدمان کمتر از مقدار کفاف باشد و دیگر اینکه داراییهایمان بیش از
مقدار کفایت باشد. بطلان و قُبحِ صورت نخست که معلوم است؛ چون اگر مقدار معيشت و
درآمد، کمتر از كفاف باشد، انسان کَلّ بر دیگران شده و در دنيا تحقیر میشود. (۷)
پس اینکه انسان نتواند نیازهای ضروری زندگی خویش را فراهم کند، بسیار زشت و ناپسند
بوده و موجب اذیت دیگران میشود.
بیشتر از «حد کفاف» چه اشکالی دارد؟
اما چه
مانعی دارد که انسان، در مواردی که خدا آنها را حرام نکرده، بهدنبال جمعكردن
بیش از حد کفاف خود باشد؟ چه اشکالی دارد کسی بیش از آنچه که سلامت پیکره و جسم او
نياز دارد تا روحش بهوسيلۀ اين مَرکب، بتواند سالم توشۀ آخرت خود را تهیه کند،
لذت ببرد؟ مثلاً چه اشكالي دارد که شخصي، از راه حلال پول روي پول بگذارد؟ از راه
حلال میلیاردها پول روی پول بگذارد و بهترین غذاها را بخورد، به امور جنسی حلال بپردازد
و…؛ اين چه اشکالي دارد؟ در اينجا بحثِ حرام نيست، بلکه بحث لذتهای حلالِ بیش
از اندازه است. بحث کِیفهای مشروع است. به چه دليل ميگويند: بيش از حد كفاف بهسراغ
جمعآوري دنيا و التذاذات نفسانيه نرويد؟ (۸)
عوامل
و اسباب ایجاد محبت
براي
رسيدن به جواب اين پرسش باید ابتدا مقدمهای راجع به عوامل و اسباب محبت، عرض
کنم. در مباحث اخلاقی و بحثهای روانی، عوامل و اسبابي در خصوص محبت مطرح شده است
كه من در اينجا، تنها به سه نمونه از آنها اشاره میکنم. (۹) اين
مسئله، مقدمهاي است برای جواب سؤالي كه مطرح شد.
۱.
التذاذ و لذتبردن
یکی از
عوامل محبت در انسان، مسئلۀ «التذاذ و لذتبردن» است. انسان از هرچیزی که لذت ببرد،
آن را دوست میدارد و این لذتبردن، موجب میشود که رابطهاي براساس محبت با آن شیء
یا فعل برقرار کند. هرچه وسعت این التذاذ بیشتر شود، این محبت نيز در انسان
ریشهدارتر و عمیقتر میشود؛ یعنی افزایش سطح التذاذ در انسان، موجب عميقترشدن
محبت در او میشود. فرض کنيد اگر كسي غذایی بخورد و از آن لذت ببرد، قطعاً به آن
غذا علاقه پيدا خواهد كرد و هرگاه از او سؤال کنند كه چه غذایی را دوست دارد، او
به همان غذا اشاره میکند و از آنچه لذت برده، نام میبرد.
۲.
مؤانست و همراهی
عامل
دوم، بحث «مؤانست» است. اگر انسان با موجودی همراه شود، بودن و همراهي او با آن
موجود برای مدت طولانی، موجب ايجاد «انس» نسبتبه آن مجود میشود. این عامل آنقدر
مهم است که برخي میگویند: ريشۀ انسان از «اُنس» است و مؤانست نیز، «الفت و محبت»
را بههمراه دارد؛ یعنی بر اثر مؤانست، با آن شیء الفت پیدا میشود و این انس و
الفت نيز محبت نسبتبه آن را در پی خواهد داشت. مثلاً حتی اگر کسی حیوانی در خانه
داشته باشد و با آن مؤانست پیدا کند، همین برخورد روزمره، کمکم موجب ایجاد الفت و
محبت به آن میشود.
۳.
زیبایی و جمال
عامل
سومِ محبت در انسان مسئلۀ «زیبایی» است؛ یعنی از آنرو که انسان، زیباپسند است،
اگر با یکی از مظاهر آن برخورد داشته باشد، دوستدار آن میشود و آن شیء را دوست میدارد؛
مانند زیباییهای ظاهریی که انسان با حواسش ادراک میکند، مانند زیورآلات زینتی،
حتی اگر بدلی باشد، نظر آدم را به خود جلب میکند و از آن خوشش میآید. وقتی هم
که یک شیء توجه انسان را به خود جلب کند، فرد کمکم به او میل پیدا کرده و به همین
سبب، محبتی نسبتبه آن شیء بهوجود میآید.
این سه
عامل از عوامل ايجاد محبت در انسان است كه برای رسيدن به بحث اساسی بهطور خلاصه
به آن اشاره شد. حال به بحث اصلی خود برگردیم؛ در باب دنیا، چه ابزار دنيوي و چه
حیات دنیوی، عوامل ايجاد محبت بهشکلی شدیدی مطرح و کارساز است؛ بدان معنی که هم
«لذتبردن» از ابزار دنيوي وجود دارد، هم «مؤانست» با ابزار دنيوي در زندگی همگان
هست و همچنین «جلوهها و زيباييهاي» ابزار دنيوي موجود است و میتواند در انسان محبت
ایجاد کند.
(اين سلسله مباحث بهزودي از سوي
مؤسسه مصابيحالهدي منتشر خواهد شد.)
ادامهدارد
پینوشتها:
۱. البته
شرع در خصوص «ابزار» بین زن و مرد فرق گذاشته است. مثلاً مرد نمیتواند «حریر
خالص» به تن کند یا استفاده از طلا براي او حرام است، اما برای زن، مشکلی ندارد.
اینها مسائل تشریعی است و مربوط به کفاف نیست؛ چون کفاف مربوط به کمیت بهرهگیری
از ابزاری است که شارع اجازۀ بهرهگیری از آن را داده است.
۲.
بحارالانوار، ج 69، ص 68.
۳.
بحارالأنوار، ج 75، ص 23.
۴. این
روایت بسیار زیبا بوده و حضرت به بهترین نحو، مسئله را بیان فرمودهاند.
۵.
مستدرك الوسایل، ج12، ص 54.
۶.
بحارالانوار، ج 69، ص 61.
۷. اين
مسئله عوارض دیگری نیز دارد که در اينجا وارد آن بحث نمیشوم.
۸. البته
بايد گفت كه در اینجا «نهي تشریعی» وجود ندارد و «نباید» تکلیف فقهی نیست! این
مباحث از يك جهت، بسیار زیبا و عالي است و از یک جهت پیچیده و فنی.
۹. من
حدود بیست سال پیش، دربارۀ این موضوع بحث کردم و در آن بحث به بیش از هشت نُه
مورد از اين عوامل اشاره داشتم. [حضرت استاد، بحث حب به دنیا را از منظر اخلاقی،
در سال 1360هـ ش طی 20 جلسه بهطور مفصل و مبسوط مطرح کردهاند که إنشاءاله در
مجموعۀ «تهذیب الأخلاق» منتشر خواهد شد.]
سوتيتر:
1-
محور
محدودیتهایی که در شرع بیان شده، امور وجدانی است و تشخیص آن برای نوع بشر امکانپذیر
است که در بعضی از روایات، حد بهرهگیری از لذایذ مادی و استفاده از دنیا، با لغت
«کفاف» بیان شده است
2-
التذاذ و
لذتبردن، مؤانست و همراهی و زیبایی و جمال از
عوامل ايجاد محبت در انسان نسبت به امور دنیوی است