عبدالله اصفهانی
ولادت در بیت قناعت و مقاومت
عباس، کشاورز ساده و فقیری بود که در مزرعه ارباب روستا (در دهخوارقان، آذرشهر کنونی) کار میکرد تا لقمهای نان حلال برای اهل خانه خویش به دست آورد. او برخلاف تنگناهای مالی، سالها با عزت و شرافت زیست و هیچگاه دست نیاز به سوی کسی دراز نکرد، چنان که پدرش علی و جدش احمد این گونه زندگی کردند و آبرومندانه روزگار گذرانیدند.
در جمادی الثانی سال ۱۳۳۵ ق مطابق فروردین ۱۲۹۶ ش. کودکی در خانه عباس دیده به جهان گشود. عباس به دلیل ارادت خالصانهای که به ساحت مقدس حضرت امام حسین«ع» داشت، نام این طفل نورسته را حسین گذاشت. مقاومت و پایداری در برابر ستم و تجاوز در این خاندان سابقه داشت. حاج ملاحسین از علمای قرن سیزدهم هجری به شمار میرفت که در نجف نزد استادانی عالیمقام درس خواند تا به درجه اجتهاد رسید. این فقید فرزانه در ستیز با مهاجمان روس که سرزمین آذربایجان را تحت اشغال خود درآورده بود، به شهادت رسید. حاج ملااحمد امینالعلماء از دیگر نیاکان حسین غفاری بود که در هدایت و ارشاد مردم دمی نیاسود. هفت نفر از نیاکان مادری شهید غفاری نیز در مبارزه با بیگانگانی که درصدد غارت منابع فرهنگی و مادی ایران بودند، به درجه شهادت نائل گردیدند. مرقد این فداکاران در کنار مسجد حسنلوی آذرشهر زیارتگاه مشتاقان است.(۱)
شهد شکوفایی
حسین در خانهای کوچک، ساده ولی سرشار از صفا وصمیمیت، در دامان پدری پارسا و مادری پاکدامن بالید. عباس (پدر شهید غفاری) در غیرت دینی و ناسازگاری با نارواییها زبانزد اهالی بود. او نمیتوانست بهرهکشیهای زورگویانه اربابان آبادی را تحمل کند، به همین دلیل در برابر کسانی که دسترنج کشاورزان را با بهایی اندک و با روشی ذلتبار از آن خود میکردند به مقابله برخاست و سرانجام جان خویش را در این راه از دست داد.(۲)
در این زمان و به هنگام فقدان پدر، برادر حسین بار سنگین تأمین معاش بازماندگان را بر دوش کشید. حسین که به شش سالگی رسیده بود، همراه برادرش در مزرعه و باغ میرفت و او را در کار زراعت یاری میداد و در عین حال اشتیاق وافری به درس خواندن در وجود خود احساس کرد و درصدد برآمد تا فرصتی به دست آورد و به دنبال تحصیل برود. آرام آرام شروع به خواندن الفبا و فراگیری برخی از مبانی ابتدایی کرد. علاوه بر آنچه در مکتبخانه شیخ علی، پیشنماز دهخوارقانی میآموخت، شبها به صورت خودآموخته تا دیروقت درس میخواند. یک سال بدین منوال گذشت و حسین متوجه شد این مکتبخانه حرف تازهای برایش ندارد. شیخ هر چه را که میدانست به ذهن او منتقل کرده بود.
در این میان باخبر شد که یکی از روحانیون دهخوارقان به نام میرزا محمدحسن منطقی برای عدهای اندک جلسه درس برقرار کرده و زبان و ادبیات عرب تعلیم میدهد. به هر ترتیبی بود رضایت این استاد را جلب کرد تا نزدش درس بخواند، غالب شاگردان از او بزرگتر بودند.(۲)
به سوی تبریز
بروز خشکسالی در دهخوارقان شرایط مشقتباری را به اهالی تحمیل کرده بود. برای حسن برادر بزرگتر حسین غفاری بهخوبی مشخص بود که خانواده او در شرایط جدید وضع اسفباری خواهند داشت، اما ترجیح داد در این باره به مادرش حرفی نزند. او میدانست خیلیها برای اینکه از عواقب این قحطی درامان بمانند، برای کار و تلاش به شهرهای اطراف میروند.
سرانجام دو برادر با موافقت مادر به تبریز میروند. آن دو برای گذران زندگی مغازهای کوچک را اجاره میکنند و تصمیم میگیرند با سرمایهای اندک، درآمد به دست آورند. حسین این فرصت طلایی را غنیمت میشمارد و تصمیم میگیرد در مدرسه طالبیه تبریز تحصیلات حوزوی را دنبال کند. او در این مدرسه جدیت، فراست و همت ویژهای از خود نشان میدهد و در فراگیری دروس سطح حوزه موفقیتهای تحسینبرانگیزی دارد. مدتی میگذرد، اما دو برادر میبینند فقرشان بهقدری عمیق است که نمیتوانند از این راه به زندگی آبرومندانهای ادامه دهند، از این رو به وطن باز میگردند.(۳)
* جرعه نوش چشمه فقاهت و فضیلت
حاج سیدحسین میرغفاری دایی پدر حسین بود و بسیاری از طلبههای جوان از روستاهای اطراف برای پرسیدن مسایل دشوار شرعی و دینی نزد او میآمدند. حسین وقتی به دهخوارقان بازگشت علاقمند گردید خود را به این محفل برساند و سعی کرد وقتی میرزا محسن با طلاب در باره مسائل گوناگون اعتقادی و فقهی مشغول گفتوگوست، نزد آنان باشد و به سخنانشان گوش بدهد. میرزا محسن اشتیاق حسین را به دانشاندوزی را که دید، پذیرفت به او درس بدهد، به شرط آنکه به کارهایش در مزرعه و باغ لطمهای وارد نشود.
حسین موفق شد رسایل و مکاسب شیخ انصاری را بیاموزد. برادرش حسن متوجه شد حسین در مواقعی نصف روز کار میکند و در نیم دیگر روز به درس و بحث میپردازد. بنابراین به وی یادآور شد با این شیوه قادر نخواهیم بود چرخ زندگی را بچرخانیم و لازم است در تمام روز کار کنیم. حسین میپذیرد، ولی درس خواندن را رها نمیکند و همراه بقچه نانش که به عنوان ناشتایی به مزرعه میبرد، دو کتاب هم برمیدارد و ظهرها که کارگران مشغول استراحت هستند، مشغول مطالعه و بررسی مطالبی میشود که میرزا محسن به او آموزش میدهد.(۴) خودش در باره این ایام میگوید: «در تمام این مدت به خاطر فقر و مخصوصاً فقدان پدر، زیر بار زراعت و کار کردن بودم و درس را اکثراً در مغازه، باغ و منزل در خلال کار، هنگام استراحت و موقع خواب میخواندم.»(۵)
تجربههای درس میرزا محمدحسن منطقی و سیدمحسن میرغفاری، حسین را سخت شیفته تحصیل علوم دینی کرده بود و همواره در این فکر بود که چگونه میتواند مسیر مزبور را دنبال کند. در این ایام مادرش درگذشت و هنوز در سوگ او به سر میبرد که اندکی بعد خواهرش هم فوت کرد. دیگر تحمل سکوت مرگبار خانهای را که در آن عزیزانش از دست داده بود، نداشت. چند روزی در دهخوارقان ماند و بعد از چهلمین روز درگذشت خواهرش تصمیم گرفت به قم برود.(۶)
در محضر مربیان و مدرسان حوزه قم
سال ۱۳۲۵ ش بود که حسین به قم رسید. پنج سالی از سقوط ذلتبار رضاخان میگذشت. در این ایام حوزه علمیه قم با شور و نشاط افزونتری فعالیتهای علمی و آموزشی خود را از سرگرفته بود. وی ایام جوانی را پشت سر نهاده و به سنین میانسالی گام نهاده و سی ساله شده بود، ولی هیچ زمانی را برای دانش اندوزی دیر نمیدانست. او قبلاً نزد استادانش، همت و قدرت فراگیری خود را محک زده و حتی آموختههای خویش را به دیگران نیز آموزش داده بود. آیتالله سیدعلی میرغفاری گفته است:
«شهید غفاری در جلسات درس فقه و اصول والدم، آیتالله سید محسن میرغفاری حضور مییافت و خیلیوقتها در درک مباحث و دستیافتن به نکاتی تازه از استادش جلوتر بود.»(۷)
شهید غفاری مقداری از سطح عالی و خارج فقه و اصول را از محضر آیتالله حاج میرزا محمد فیض قمی (۱۳۷۰ـ۱۲۹۳ق) آموخت، سپس به درس خارج آیتالله بروجردی(ره) راه یافت. آیات عظام سید محمد حجت کوهکمرهای، سید احمد خوانساری، سید محمد تقی خوانساری و سید شهابالدین مرعشی نجفی از دیگر استادان وی در حوزه قم بودند.(۸)
آن شهید در درس مکاسب امام خمینی نیز حاضر شد. برای او حوزه درسی این مربی عالیقدر جاذبهای خاص داشت، زیرا آن مدرس بزرگ علاوه بر تبحر در علوم عقلی و نقلی و پیشرفتهای معنوی و عرفانی، شاگردانی را تربیت میکرد که در عرصههای سیاسی و اجتماعی از شهامت، شجاعت و روحیه ایثارگرانه برخوردار بودند و به همین دلیل موفق گردیدند از حصارهای پولادین اختناق رژیم ستمشاهی عبور کنند و بر خرمن تبهکاران رژیم استبدادی پهلوی حریق افکنند.(۹)
شهید غفاری به موازات شرکت در درسهای خارج فقه و اصول، موفق گردید از محفل پربار علامه طباطبایی در حکمت، منطق و تفسیر قرآن استفاده کند. او در حوزه قم با علمایی چون آیات و حجج اسلام ربانی شیرازی، سید محمود طالقانی، سید محمدصادق لواسانی، ملا علی معصومی همدانی، شهید مطهری، شهید قدوسی، شهید قاضی طباطبایی و نیز شهید مدنی روابط دوستانهای را برقرار کرد.(۱۰)
وی در خلال اقامت در قم، سفری به عتبات عراق داشت و در نجف اشرف نزد آیات عظام سید محمود شاهرودی و سید محسن حکیم در دروس خارج فقه و اصول شاگردی کرد و به قم بازگشت.(۱۱)
منزلت علمی و حوزه درسی
شهید غفاری در سالهای نخستین ورود به قم، موفق به دریافت اجازه اجتهاد از علما و مراجع وقت گردید و همزمان با تحصیل، به کار تدریس و پرورش شاگردان شایسته و لایق اهتمام ورزید. در همان دوران در مباحث و علوم قرآنی یادداشتهایی را فراهم آورد و به صورت جزوهای تدوین کرد و آن را محور بحثهای خود قرار داد. از دیگر آثار ارزشمند او حواشی مفصلی است که بر کتاب عروهالوثقی نوشته است.
جلسات پربارش در موضوعات اعتقادی، کلامی و فقهی در قم و نیز در مسجد الهادی و خاتمالاوصیای تهران استمرار پیدا کرد و در مسجد الهادی تهران، طلاب فاضل ضمن تقویت توان فکری، علمی خویش برای پیکار با ستم تربیت میشدند و فضیلت و معنویت را با حماسه و مبارزه توأم میساختند. این محافل برای ایجاد اتحاد و انسجام بین حوزویان و دانشگاهیان بسیار مؤثر و مفید بودند.(۱۲)
آن جنبه از زندگی علمی و ادبی شهید غفاری که تحتتأثیر مبارزات سیاسی ایشان قرار گرفته است، توانایی آن شهید در نگارش متون فارسی و عربی است. حواشی وی بر برخی از آثار فقهی مبین آن است که آیتالله غفاری در قلمرو قلم از ذوق کافی و اندیشهای ادیبانه برخوردار بوده است. او آثار مخطوط گوناگونی داشته که در هجوم مکرر ساواک به منزلش از بین رفته است.
شهید غفاری در عرصه بیان نیز هنرمندی ویژهای داشت و سخنان جذابش، مخاطبان را به هیجان میآورد. در مواعظ و منبرهای جالبش بهخوبی مقتضیات زمان، نیاز حاضران و عطش فکری جوانان را در نظر داشت. بنابراین، میتوان گفت او مصداقی از «علمهالبیان» و نمونهای از «ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ » بود.
ایشان از مرکب شعر کمک میگرفت تا در سرزمین حکمت و معرفت جلو برود و حقایق معنوی و درسآموز را برای مشتاقان معارف ناب بازگو کند. در میان نوشتههای دوران زندان آیتالله غفاری میتوان قطعاتی زیبا و سرودههای شیوا یافت. یکی از این نمونهها شعری است که وی به مناسبت فرارسیدن ایام حج سروده است که مسایل اجتماعی و سیاسی، مبارزات و رنج زندان در آن منعکس گردیده است.(۱۳)
پیوندی پاک
آیتالله حاج میرزا علی مقدس تبریزی، روحانی فاضل و مبارزی بود که محلهای با عنوان «اَلدّین وَ الحَیوه» منتشر میکرد، این نشریه با تبلیغ و ترویج فرهنگ و معارف اصیل اسلامی و هشدار نسبت به ترویج فرهنگ استکباری در آن شرایط تیره و تاری که رژیم پهلوی سعی در مسخ ارزشهای دینی را داشت، بسیار آموزنده، مفید و تأثیرگذار بود، به همین دلیل هشت ماه که از انتشارش گذشت، عوامل ساواک آن را تعطیل کردند، اما آیتالله مقدس از حرکت ترویجی خود در جهت تنویر افکارعمومی دست برنداشت و کتاب «اسلام در خطر است» را به رشته نگارش درآورد.
شهید غفاری که در ایام تعطیلی درسهای حوزه و در مناسبتهای خاصی به زادگاهش میرفت و در آذرشهر و دیگر آبادیهای اطراف آن ضمن ترویج احکام و موازین اسلامی و اخلاقی مردم را علیه حاکمان جور و نارواییها و منکرات به قیام و پایداری وامیداشت، این سعادت را به دست آورد تا با آیتالله مقدس آشنا شود و طی جلسات و مباحثههایی به مقام علمی و آگاهیهای گسترده وی درباره مسائل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی پی ببرد. رفته رفته این آشنایی محصولی عاطفی به ارمغان آورد، زیرا آیتالله غفاری تصیم گرفت از طریق ازدواج با دختر این عالم مبارز و سختکوش پیوند صمیمانهای را با خانواده آیتالله مقدس برقرار کند.(۱۴) این ازدواج مبارک بعدها در مسیر تلاشهای علمی و مبارزات سیاسی آیتالله غفاری نقش حیاتی و تعیینکنندهای داشت. ثبات قدم و نیز شخصیت این بانو که در بیت فضیلت و ادب اسلامی تربیت یافته است و همراهی او در تمام مراحل با آیتالله غفاری از عوامل مهم توفیقهای فکری، معنوی و مبارزاتی ایشان بود.
دولت فقر؟!
آیتالله غفاری به دختر میرزا علی مقدس میگوید: «من چیزی ندارم که به شما بدهم، خانهای ندارم که تو را در آن جای دهم و لباسی را که داریم باید آن قدر بپوشیم تا دیگر قابل استفاده نباشد، اما امیدوارم آینده داشته باشیم و بتوانیم برای اسلام کاری کنیم.» آن بانو این گونه جواب میدهد: «من به آنچه شما رضایت دارید راضیام و حاضرم در جهت مطالعات و مبارزات شما فداکاری کنم.» و به این ترتیب زندگی مشترک آن دو با جهیزیه سادهای که همسرش به همراه آورده بود، در یک زیرزمین محقر استیجاری در یکی از محلات فقیرنشین قم (باغ پنبه) آغاز گردید. یک چرخ خیاطی که از مادر این زن به یادگار مانده بود و چند گلیم فرسوده و مندرس، یک دست رختخواب و مقداری وسایل ابتدایی آشپزخانه مجموعه جهیزیه او را تشکیل میداد.
وضع عمومی زندگی شیخ حسین از زمانی که به قم آمد، از نظر اقتصادی پیشرفت قابل ملاحظهای نداشت. در یکی دو سال اول، علاوه بر شهریه ناچیزی که دریافت میکرد، مختصری پسانداز از دهخوارقان کمک خرج زندگی او بود، اما پس از پایان آن اندوخته ناچیز، تمام درآمدش به همان شهریهای منحصر شد که از حوزه میگرفت.
حاصل این ازدواج پنج فرزند بود. مشاهده چهره رنگ پریده همسر و فرزندان، شیخ حسین را سخت آزار میداد، اما حاضر نبود برای تأمین زندگی بهتر، دست به اموری بزند که شإن و منزلت او را به عنوان روحانی و عالمی حوزوی تحتالشعاع قرار میداد.
آیتالله غفاری در ایام محرم و صفر که دروس حوزهها تعطیل میشدند، برای تبلیغ، ارشاد و آگاهسازی مردم به برخی از نواحی آذربایجان غربی میرفت و در این زمینه بسیار کوشا و جدی عمل میکرد. فعالیتهای ترویجی او در خوی، ماکو و ارومیه چشمگیر بودند و در ضمن تبیین سیره معصومین و بررسی ابعاد سیاسی ـ ا جتماعی اسلام، به افشای ستم اربابان و خوانین منطقه میپرداخت و نسبت به روابط ظالمانه آنان با کشاورزان، زبان به اعتراض میگشود.
در همین دوران بود که سه تن از فرزندان خردسال آیتالله غفاری به دلیل فقدان امکانات و تهیدستی فوت کردند. همسرش در آن زیرزمین نمور و شرایط تنگدستی وضع ناگواری داشت و کسالتش تشدید گردید و به همین دلیل دیگر نمیتوانست کارهای خانه را مثل گذشته انجام دهد؛ از این رو، آیتالله غفاری بخش مهمی از بار مسئولیت امور خانه را به دوش گرفت و با سعه صدر، عطوفت و رأفت زایدالوصفی در این عرصه به کمک همسرش شتافت.(۱۵)
برنتابیدن منکرات
در سال ۱۳۳۶ آیتالله غفاری بعد از حدود یازده سال اقامت در قم، به تهران هجرت کرد. ابتدا خانهای در حوالی میدان شاپور (وحدت اسلامی کنونی) اجاره کرد و در مسجد خاتمالاوصیای تهران به اقامه نماز جماعت، فعالیتهای ارشادی و تبلیغی روی آورد. بعد از چندی، یکی از مؤمنان، طبقهای از ساختمان خود را که در مجاور این مسجد بود دراختیار آن شهید قرار داد. آیتالله غفاری در این سنگر به امور فرهنگی، اجتماعی و عمرانی توجه داشت و با قبول این مسئولیت منشأ آثار مفید و خدماتی ارزنده گردید.(۱۶) تکمیل ساختمان مسجد مزبور و نیز مسجد شیخ فضلالله نوری، همچنین احداث حوزه علمیه مسجد خاتمالاوصیاء، رسیدگی به زندگی محرومان در تهران، تبریز و آذرشهر از دیگر برنامه های اوست.
بسیج مردم نمازگزار برای در هم ریختن مجلس عیش و نوش باغ فردی از متمولین همپالگی اسدالله علم به شارق که نهایتاً منجر به بازجوئی از وی گردید، برگ زرین دیگری در تاریخ مبارزات شهید غفاری است(۱۷)
او در سنگر مسجد و محراب به برپایی مجالس بحث و گفتوگو در موضوعات فقهی، کلامی و قرآنی پرداخت و از هر فرصتی برای هدایت و ارشاد اقشار مردم، بهخصوص نسل جوان بهره برد. غالب دانشجویان محل، جوانان روشنفکر و مؤمن و طلاب فاضل از مجالس وعظ و سخنرانی و از محافل آموزشی و تربیتی او استفاده میکردند.
همگامی با نهضت امام خمینی
عمدهترین فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی آیتالله غفاری در سالهای ۱۳۳۰ تا ۱۳۴۰ در قالب تبلیغ و ارشاد دینی و آگاهسازی مردم در نقاط گوناگون کشور، بهویژه در استانهای آذربایجان شرقی و غربی بود، اما مجاهدتهای سیاسی این عالم ربانی از سال ۱۳۴۰ و با تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی در مهر ۱۳۴۱ توسط اسدالله علم و آغاز مبارزه با رژیم پهلوی به رهبری امام خمینی جلوه دیگری پیدا کرد، در این دوران او با سخنان افشاگرانهاش همراه و همگام با نهضت امام خمینی حرکت کرد. در محرم ۱۳۴۲ که مبارزات ملت مسلمان ایران به رهبری امام امت علیه استبداد و استعمار به نقطه اوج خود رسید، شهید غفاری از پیشقراولان این نبرد بود و مأموران امنیتی شاه، در شب ۱۲محرم، ۱۵خرداد ۱۳۴۲ او را دستگیر و روانه زندان کردند.
آیتالله غفاری با روحیهای قوی و مقاومتی دلیرانه در بازجوییها عملاً عوامل رژیم را در نیل به اهداف پلید خود ناکام گذاشت و بعد از تحمل ۴۰ روز زندان در ۱۹ شهریور ۱۳۴۲ با صدور قرار منع پیگرد به سبب فقدان ادله کافی، از زندان آزاد شد، اما به فعالیتهای خود در سنگر مسجد خاتمالاوصیاء تهران ادامه داد.
بعد از دستگیری امام خمینی و تبعید ایشان به ترکیه به دلیل مخالفت با لایحه کاپیتولاسیون (قضاوت کنسولی)، آیت الله غفاری در ۲۸ دی ۱۳۴۳ سخنان پرشور و افشاگرانهای در مسجد خاتمالاوصیاء ایراد کرد و دو روز بعد توسط مأموران شهربانی دستگیر و زندانی شد.
در شرایط بعد از سال ۱۳۵۰ که رژیم سفاک پهلوی بهشدت مخالفان را سرکوب میکند و محدودیت شدیدتری برای علما و اندیشمندان متعهد و روشنفکران مؤمن و ملتزم به شریعت به وجود میآورد و در همین ارتباط به زندان میرود، شکنجه و تبعید میشود، آیتالله غفاری با فراست و هوشیاری به فعالیتها و مبارزات خود ادامه میدهد و به روشنگری و افشاگری میپردازد تا ۳۱ اردیبهشت ۱۳۵۱ که از جانب رئیس ساواک تهران احضار و به ایشان تذکر داده میشود.
حساسیت مأموران رژیم پهلوی نسبت به فعالیتهای انقلابی آیتالله غفاری و نقش مهم ایشان در گسترش مبارزات مردم مسلمان تهران باعث شد تا در دوازدهم تیر ۱۳۵۳ بعد از یورش شبانه به منزل وی دستگیر شود و مقداری از اعلامیههای امام و نیز اوراقی حاکی از ارتباط شهید با رهبر نهضت و مبارزان داخل و خارج کشور خمینی از خانهاش کشف و ضبط شود.
شهید غفاری حدود چهارماه زندان را تحمل میکند، اما بار دیگر در ۵ آبانماه ۱۳۵۲ توسط اداره دادرسی نیروهای مسلح شاهنشاهی به موجب رأی صادره دادگاه، وی به هشت ماه حبس محکوم میگردد.
آیت الله غفاری در زندان سال ۱۳۵۳ نقش فعالی در مسائل سیاسی و علمی داشت. نهج البلاغه، فقه و تاریخ فقه به برادران زندانی درس میداد. شبی نبود که دعای افتتاح را نخواند و در پایان آن از خدا نخواهد که شهادت را نصیبش کند. حتی در شبهایی که شلاق میخورد، نماز شب را فراموش نمیکرد.
از مسائلی که شهید غفاری را در زندان رنج میداد روابط ناصحیح عناصر وابسته به منافقین خلق در زندان با مارکسیستها بود. آن مرحوم در برابرشان موضعی ارشادی و هدایتگرانه گرفت، ولی عناد آنان و عدم آشنایی با مبانی جهانبینی اسلامی و تحتتأثیر افکار مارکسیستی بودن این جوان ها باعث گردیده بود تا اعتنایی به سخنان و نصایح آیتالله غفاری نکنند.(۱۸)
شهادت
سرانجام این مجتهد وارسته و مجاهد خستگیناپذیر در هفتم دیماه سال ۱۳۵۳ تحت شدیدترین شکنجههای قرونوسطایی در زندان مخوف رژیم منحوس پهلوی به شهادت رسید. خبر شهادت مظلومانه آن عالم زاهد موجی از انزجار و نفرت عمومی را از دستگاه استبداد در میان مردم به وجود آورد. پیکر ایشان بعد از تشییع باشکوه با حضور علما و طلاب و دیگر اقشار قم، در قبرستان کوچک دارالسلام دفن گردید. در مراسم تشییع و دفن این شهید، عدهای دستگیر شدند و طلاب مورد ضرب و شتم قرار گرفتند.
موجی که در اثر شهادت آیتالله غفاری پدید آمد در سالگرد شهادت ایشان به سال ۱۳۵۴ و نیز در سالهای ۱۳۵۵ و ۱۳۵۶ نقشآفرین گردید، به همین دلیل ساواکیها از مطرح شدن نام ایشان در هراس بودند. شهادت آن روحانی مبارزه، نقش تعیینکنندهای در آگاهی مردم داشت و خون او درخت نهضت اسلامی را آبیاری کرد.(۱۹)
پینوشتها
۱ـ اسوه استقامت، حمید صبری آذرشهری، ج ۲، صص ۷۵۸ـ۷۵۷.
۲ـ مفاخر مذهبی، ج ۱۸، تهران، سوره مهر، صص ۱۹ـ۱۸.
۳ـ دلبستگی در سالهای سخت، علیالله سلیمی، صص ۳۹ و ۵۲.
۴ـ گوشهای از زندگینامه مجاهد شهید آیتالله غفاری، سازمان اسلامی دانشجویان دانشگاه اصفهان، دی ۱۳۵۸، صص ۳ـ۲.
۵ـ مجله جوانان، ششم دیماه سال ۱۳۶۱، ش ۸۲۷، ص ۲۴.
۶ـ قهرمانان انقلاب، ج ۱۴، صص ۵۹ـ۵۶.
۷ـ گلشن ابرار، گروهی از نویسندگان، ج ۲، ص ۷۵۹.
۸ـ شهدای روحانیت شیعه در یکصد سال اخیر، علی ربانی خلخالی، ج ۱، ص ۲۴۵.
۹ـ فرازهای فروزان، رضا آل علی گل، صص ۱۷۸ـ۱۷۷.
۱۰ـ گلشن ابرار، ج ۲، صص ۷۶۰ـ۷۵۹.
۱۱ـ بررسی انقلاب اسلامی ایران، قسمت ۵۷، مجله پیام انقلاب، ۱۷ آذر ۱۳۶۳، ص ۳۹.
۱۲ـ گلشن ابرار، ج ۲، صص ۷۵۸ـ۷۵۷.
۱۳ـ شیوه عاشقی، مجله پیام انقلاب، ۱۳ دیماه ۱۳۶۵، ص ۳۴، تأملی در شعر حوزویان، روزنامه رسالت، ۱۱ خردادماه ۱۳۸۳، ش ۴۷۳۵.
۱۴ـ شهید آیتالله غفاری اسوه جهاد و شهادت، مجله پیام انقلاب، ۴ دیماه ۱۳۶۴، ص ۳۳.
۱۵ـ همراه با خاطرات خانه شهید غفاری، پیام زن، ش ۵۹، صص ۴۱ـ۴۰، مجله ارم، بهمن ۱۳۷۶، صص ۷۵ـ۷۴، مجله سروش، ۱۸ دیماه سال ۱۳۵۸، ص ۳۹، روزنامه جمهوری اسلامی، هفتم دیماه سال ۱۳۷۴، ص ۱۲.
۱۶ـ مجله ارم، بهمن ۱۳۷۶، ص ۷۵.
۱۷ـ بوسه بر دار، محمدجواد مرادینیا، صص ۵۹ـ۵۷، دلبستگی در سالهای سخت، علیالله سلیمی، صص ۹۰ـ۸۷، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ج ۲۲، ص ۱۰۹.
۱۸ـ گوشهای از زندگی آیتالله غفاری، صص ۸ـ۷، مجله ارم، ص ۷۶، گلشن ابرار، ج ۲، ص ۶۳، پاسدار اسلام، ش ۲۷۷، دی ۱۳۷۳، صص ۳۱ـ۳۰.
۱۹ـ شهید آیتالله حاج شیخ حسین غفاری به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، صص ۲۵ـ۲۴ و نیز صص ۲۴۳ـ۲۴۲، حدیث استقامت محمدمهدی سیفی، روزنامه رسالت، ۷ دیماه ۱۳۸۱.
سوتیتر
۱٫
آن جنبه از زندگی علمی و ادبی شهید غفاری که تحتتأثیر مبارزات سیاسی ایشان قرار گرفته است، توانایی آن شهید در نگارش متون فارسی و عربی است. حواشی وی بر برخی از آثار فقهی مبین آن است که آیتالله غفاری در قلمرو قلم از ذوق کافی و اندیشهای ادیبانه برخوردار بوده است. او آثار مخطوط گوناگونی داشته که در هجوم مکرر ساواک به منزلش از بین رفته است.
۲٫
عمدهترین فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی آیتالله غفاری در سالهای ۱۳۳۰ تا ۱۳۴۰ در قالب تبلیغ و ارشاد دینی و آگاهسازی مردم در نقاط گوناگون کشور، بهویژه در استانهای آذربایجان شرقی و غربی بود. علاوه بر آن وی بین سالهای ۱۳۳۷ تا ۱۳۴۰ در منطقه تهراننو منشأ فعالیتهای فرهنگی، تربیتی و آموزشی شایان توجه در قالب آشنا ساختن اهل محل و جوانان با معارف اسلامی و تشیع و ستیز با فساد و منکرات رخ نمود.
۳٫
در محرم ۱۳۴۲ که مبارزات ملت مسلمان ایران به رهبری امام امت علیه استبداد و استعمار به نقطه اوج خود رسید، شهید غفاری از پیشقراولان این نبرد بود و مأموران امنیتی شاه، در شب اول محرم، ۱۵خرداد ۱۳۴۲ او را دستگیر و روانه زندان کردند.