آیتالله مجتبی تهرانی(ره)
انسان باید تمام ابعاد وجودی خود را مؤدب به آداب الهی نماید، چون جمیع ابعاد وجودی انسان مانند عقل، قلب، نفس و… ادب خاص به خود را دارند. اما از بین تمام اینها ادبِ مربوط به نفس، اعظم ادبهاست و چه بسا مشکلترین آنها محسوب میشود. نفس با تمام ابعاد گوناگون خود مانند شهوت، غضب، خیال و وهم، مطلق رها و آزاد است.
وقتی به روایات مربوط به نفس مراجعه میکنیم، میبینیم نفس را به معنای مطلق آن به کار بردهاند. در روایتی از علی«ع» آمده است: «إقمعوا هذه النفوس فإنها طلقه إن تطیعوها تزغ بکم إلی شر غایه»؛(۱) نفوس خود را سرکوب کنید، زیرا آنها رها و آزاد هستند.(۲) اگر از اطلاق نفس پیروی کنید، رهاییاش شما را به سوی شرّ میکشاند.»
آزادی نفس مساوی است با حیوانیت انسان
اگر نفس انسان به آداب الهی مؤدب نشود، صاحب آن هیچگاه به عالم معنا راه پیدا نخواهد کرد؛ لذا باید گفت که دستیابی به معنویات، تنها منحصر به تأدیب نفس است. انسان به هر اندازه نفس خود را مؤدب کند، به همان میزان راه برای سیر معنویاش باز میشود. تداوم این تأدب و تلاش برای رعایت ادب باعث میشود که مقامات سهگانه معنوی در انسان ظهور و بروز پیدا کنند و در نتیجه او را به سوی معنویات بالا ببرند. اگر تأدیب نفس بهحد کمال برسد، دیدِ اعتقادی، ملکات فاضله و اعمال صالحه نیز به حد کمال میرسند و برای انسان سودمند خواهند بود؛ اما به هر اندازه که نفس از ضوابط الهی دور باشد، به همان میزان نیز از معنویات دور میشود و در ورطه هلاکت و سقوط خواهد افتاد.
به تعبیر دیگر، هر قدر انسان نفسش را مؤدب کند، به همان مقدار به انسانیت نزدیک میشود و هر قدر آن را آزاد بگذارد، از انسانیت دور میشود. آن انسانی اشرف موجودات است که مؤدب به آداب الهی باشد؛ والا از پستترین موجودات هم پستتر خواهد بود. قرآن نیز در مورد انسان دو قطب کاملاً مخالف را قائل است. در جائی میفرماید: « فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقینَ »؛(۳) و در جای دیگر میفرماید: « إِنْهُمْ إِلَّا کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلًا»؛(۴) یا « أُوْلَئِکَ کَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُ»(۵) خدا در مورد کسی به خودش تبریک میگوید که نفسش را مؤدب به آداب الهی کرده باشد، اما کسی که بیادب است بدتر از چهارپاست.
در روایت آمده است: « مَنْ تَأَدَّبَ بِآدَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّاهُ إِلَى الْفَلَاحِ الدَّائِم»؛(۶) اگر کسی مؤدب به آداب الهی شود، این ادب او را به سوی رستگاری دائم راهبری میکند. تأثیر تأدیب نفس که بر محور جلوگیری از اطلاق و رهایی شئون ثلاثه نفس یعنی شهوت و غضب و خیال است، همان رستگاری دائمی و سعادت ابدی است؛ لذا نباید با رهایی نفس همسو شد، بلکه باید با آن مخالفت و در مسیر مجاهده با نفس ایستادگی کرد.
مخالفت با هوای نفس، تنها راه انسان شدن
تنها راه دستیابی انسان به راحتی و اطمینان به معنای واقعی انسانی، مخالفت با نفس و رهایی آن است. نفس میخواهد بیبند و بار باشد، ولی تو باید جلوی آن را بگیری. در باره این موضوع روایات بسیاری وجود دارد. امام کاظم«ع» در روایتی میفرمایند: «اگر دو کار را به تو پیشنهاد کردند، آن کاری را که مخالف با هوای نفس است انتخاب کن. بین دو امر مشروعی که هر دو مثمر ثمر هم هستند، به نفس خود رجوع کن و اگر احساس کردی نفسات، یکی از آن دو را دوست دارد و از دیگری بدش میآید، کار دوم را انتخاب کن، زیرا این کار به صواب نزدیکتر است.»(۷)
راحتی و آسایش در مخالفت با هوای نفس
در روایت دیگری دارد که از امام صادق«ع» سئوال شد: « یْنَ طَرِیقُ الرَّاحَهِ؟» راه رسیدن به راحتی و آسایش کجاست؟ «فَقال«ع» فی خِلَافِ الْهَوَى»؛ حضرت فرمودند: در مخالفت با هوای نفس.
اگر میخواهی به راحتی دست پیدا کنی، با هوای نفسات مخالفت کن. منظور از «مخالفت با هوی» این است که اگر دیدی نفس پایش را از محدودهای که خدا تعیین کرده فراتر گذاشت یا اصطلاحاً اطلاق پیدا کرد، جلویش را بگیر تا راحت شوی.
البته این روایت ابعاد گوناگونی دارد و فقط یکی از جنبههای آن که مرتبط با بحث ماست این است که موافقت با هوای نفس و تبعیت از خواستههای نفسانی، نفس را قوی و بالاخره انسان را بیچاره میکند؛ چون خواستههای نفس پایانپذیر و تمامشدنی نیستند و رسیدن به خواستهها نیز موجب اتمام تمایلات نفسانی نمیشود؛ بلکه از دلِ هر خواستهای، خواسته دیگری تولید میشود؛ لذا هر قدر به دنبال خواستههای نفسانی باشی، تمایلاتت زیادتر میشود و هیچگاه طعم راحتی را نخواهی چشید. اما اگر از همان اول جلویش را بگیری، راحت میشوی.
در ادامه روایت دارد: « قِیلَ فَمَتَى یَجِدُ عَبْدٌ الرَّاحَهَ فَقَالَ ع عِنْدَ أَوَّلِ یَوْمٍ یَصِیرُ فِی الْجَنَّه»؛(۸) از حضرت سئوال شد در کجا میشود راحتی را یافت؟ حضرت در جواب فرمودند: اولین روزی که بنده وارد بهشت میشود زمانی است که به راحتی میرسد؛ یعنی تا دم مرگ باید با هوای نفس مخالفت کرد.(۹)
پس نباید خیال کرد که در دنیا راحتی وجود دارد. راحتی فقط در آخرت است، آن هم در بهشت. از راه مخالفت با هوای نفس میتوان در بهشت به راحتی ابدی رسید. در دنیا، خبری از راحتی نیست. راه رسیدن به راحتی هم تأدیب نفس است.
صعوبت و در عین حال امکان تأدیب نفس
درست است که تأدیب نفس مشکل است، ولی محال نیست. افراد زیادی هم در این راه قدم گذاشتند و توانستند نفس چموش خود را رام کنند. اما به هر حال ادب کردن نفس از دیگر اقسام ادب مشکلتر است. انسان میتواند اعضا و جوارحش را بهآسانی ادب کند، اما ادب کردن نفس به این آسانیها نیست. در مباحث اخلاقی میگوییم ما یک صبر داریم و یک تصبّر. یک زهد داریم و یک تزهّد. صبر به معنای واقعی، یک ملکه راسخ و ثابت درونی است؛ لذا انسان صبور در برخورد با حوادث مختلف، آرام است و روحش هیچ تکانی نمیخورد. وقتی درون آرام باشد، بیرون هم آرام خواهد بود و عمل خلافی انجام نمیدهد. اما گاهی انسان صبر ندارد، بلکه تصبّر میکند؛ یعنی با آنکه در درون میجوشد و ناراحت است، اما در خارج چیزی به زبان نمیآورد و نقش انسانهای صبور را بازی میکند. چنین شخصی اعضا و جوارحش را ادب کرده، ولی هنوز از عهده ادب نفس خود برنیامده است؛ چه بسا دندانها را روی هم میفشارد و همین کار نشانه آن است که ملکه صبر را ندارد؛ پس ادب کردن نفس خیلی سخت است و نیاز به استقامت دارد.
گام اول در تأدیب نفس: ضبط خیال
حال ببینیم که اولین گام در تأدیب نفس چیست؟(۱۰) نفس ما از قوای ثلاثه شهوت، غضب و خیال تشکیل شده است. اولین گام در تأدیب نفس، تأدیب خیال یا ضبط خیال است و ابتدا باید آن را ادب کرد. اگر بخواهیم خیال را تشبیه کنیم، باید بگوییم خیال مانند پرندهای است که در درون انسان هر لحظه از شاخهای به شاخه دیگر میپرد. خیال یکی از ابزارهای شیطان برای اغوای انسان محسوب میشود و وقتی در خدمت شیطان قرار میگیرد، انسان را از این سو به آن سو میکشد. انسان، اول «خیالِ گناه» میکند و بعد وارد «عملِ گناه» میشود؛ یعنی این طور نیست که بدون مقدمه، مرتکب گناه شود. شیطان ابتدا خیال انسان را در اختیار میگیرد و در فاسد کردن او از آن استفاده میکند. بنابراین برای اولین گام در تأدیب نفس، باید خیال را ضبط و ادب کرد؛ زیرا خیال هرزه است و انسان را به هر جایی میکشاند.
این بحث بهخصوص در مسئله عبادات و طاعات اثر زیادی دارد. ممکن است با تحریکاتی که از ناحیه خیال متوجه ما میشود، گناه نکنیم؛ ولی با شیطنتهای خیال، اثر طاعات و عباداتمان از بین برود. مثلاً وقتی انسان به نماز میایستد، شیطان میآید و پرنده خیال او را به این سو و آن سو میکشد. چنین نمازی دیگر به درد نمیخورد؛ پس باید در هر صورت جلوی خیال را گرفت و این پرنده وحشی را از هرزهگردی بازداشت تا عبادات انسان را فاسد نکند و او را به دام معاصی نیندازد.
جلوگیری از هرزهگردی خیال با جهتدهی به آن
در ابتدا باید نسبت به خیال مراقبت کامل داشته باشیم و اجازه ندهیم به هر جایی برود. اگر دیدیم به سوی امور باطل و فاسد حرکت میکند، باید جلویش را بگیریم و سریعاً آن را برگردانیم. اگر دیدیم به سوی شر میرود، باید همان جا خیر را به ذهن بیاوریم. برگرداندن خیال از مسیری که میرود در دست خود انسان است و ما میتوانیم خیالمان را از راهی که میرود برگردانیم. خیال ممکن است از دست در برود و هرزهگردی کند، ولی رابطهاش با انسان قطع نمیشود و همیشه در دسترس اوست؛ لذا آدم میتواند با اراده خود، خیالش را ضبط کند و به سوی خیرات بچرخاند.
صوارف خیرِ زیادی برای برگرداندن خیال وجود دارد که اگر کسی موفق شود با این خیالات حمیده، سنگر خیال خود را فتح کند، کاری اساسی در تربیت نفس خود کرده است. اینجا خط اول جبهه درونی است. انسان باید در مرز خیال، خطشکن باشد و خیال را دراختیار خود بگیرد که البته کار مشکلی است، اما امکان دارد و شدنی است. همیشه در هر کاری اولین مرحله، بسیار مشکل است. ادب کردن خیالی که هرزه بوده و آرام و قرار ندارد به عنوان مرحله اول تأدیب نفس بسیار مشکل است، اما امکان دارد و محال نیست.
شاید منظور از مخالفت با هوی، همان ضبط خیال باشد
چه بسا روایاتی که مسئله نفس، هوای نفس و غلبه بر آن را بسیار عظیم جلوه میدهند، منظورشان ضبط خیال و دراختیار گرفتن آن باشد، زیرا همه اعمال خلاف ما از خیالهای فاسد نشأت میگیرند. در روایتی دارد که حضرت سلیمان«ع» فرمود: « اِنَّ الغالِبَ لِهَواهُ اَشَدُّ مِنَ الّذی یَفتَحُ المَدینَه َ وَحدَه»؛(۱۱) کسی که بر هوای نفس خود غلبه کند، از کسی که یک شهر را بهتنهایی فتح کند، کار سختتری را انجام داده است. درون ما مثل یک شهر نیست، بلکه مانند یک مملکت است و جنود شیطانی متعددی در آن پراکندهاند. مرز شیطانی این مملکت خیال ماست و اگر آن خط را بشکنیم و قوه خیال را فتح کنیم، تمام جنود شیطان شکست خواهند خورد و شهر جان، فتح میشود.
در روایتی از پیغمبر اکرم«ص» آمده است: «اِنَّ الشَّدیدَ لَیسَ مَن غَلَبَ النّاسَ وَ لکِنَّ الشَّدیدَ مَن غَلَبَ عَلی نَفسِه»؛(۱۲) آدم سرسخت کسی نیست که بر مردم غلبه و سلطه پیدا کند، بلکه سرسخت کسی است که بر نفس خود سلطه پیدا کند.
چون سلطه بر نفس بدون سلطه بر قوه خیال ممکن نیست، علما هم فرمودهاند که ابتدا باید به سراغ تأدیب خیال رفت. کسانی که خیالشان را تأدیب میکنند، اولین مرحله از مراحل تأدیب نفس را طی کردهاند.
خیال انسان باید الهی باشد تا نفس انسان مؤدب شود. در دعایی از پیغمبر اکرم«ص» آمده است که حضرت به خدای متعال عرض میکرد: « «سَجَدَ لَکَ خیَالِی»؛(۱۳) خیال من به تو سجده کرد، یعنی تو را میپرستد و تأدیب شده است.
شیوه ضبط خیال
تأدیب خیال امری ممکن است، لکن همت میخواهد. با یک هدفگیری اساسی و ایستادگی برای رسیدن به هدف، میتوان خیال را ادب کرد. انسان اگر بخواهد «ضبط خیال» کند، راهش این است که تصمیم بگیرد هر بار خیال باطل در ذهن او خطور کرد، ذهنش را منصرف و خود را مشغول خیال خیر کند. در بحث مهار غضب نیز چنین راهکاری در روایات وجود دارد. مثلاً در روایتی دارد حضرت به کسی که خشمگین میشود میگوید: اگر ایستادی، بنشین؛ اگر نشستی، بلند شو یا نماز بخوان. به این دسته از کارها میگوییم: «صوارف»؛ یعنی اموری که انسان را از آنچه در نظر دارد منصرف میکنند.
پس انسان باید هنگام حمله خیال، یک دسته از صوارف را به کار گیرد و به آنها عمل کند. اگر در موقعیتی قرار گرفتی که خیال، شهوت و غضبت تحریک شدند، صحنه را عوض کن. مثلاً اگر در جمعی نشستهای، جمع را ترک کن یا اگر تنها هستی، میان دیگران برو و نگذار خیالت آزادانه پرواز کند. این صحنه عوضکردنها برای آن است که خیال نتواند هرزهوار عمل کند.
اعمال بسیاری هستند که انسان میتواند از آنها به عنوان صوارف استفاده کند؛ مثل اینکه خود را مشغول مطالعه کتاب کند یا به عبادت بپردازد و اعمال دیگری را انجام دهد.
فتح خیال احتیاج به امداد الهی دارد
سئوال این است که آیا ما میتوانیم بدون کمک، این سنگر بزرگ را فتح کنیم؟ اساتید بزرگ ما میفرمودند این کار بدون کمک، امکانپذیر نیست؛ پس انسان باید «استعانت و استمداد» بطلبد. ما با اختیار و اراده خود میتوانیم صوارف را در جهت ضبط خیال به کار بگیریم، اما رسیدن به این مقصود بدون کمک و استعانت از خدا محقق نخواهد شد. باید به پیشگاه الهی عرضه داشت: « رَبِ أَنِّی مَغْلُوبٌ فَانتَصِرْ».(۱۴) بگو: خداوندا! آن شیطانی که به انبیای عظام و اولیای بزرگ تو طمع کرد، به سراغ من آمده است، دست مرا بگیر! این حرف را بگو و با استعانت از پروردگار برای رسیدن به نتیجه، استقامت و ایستادگی کن.
حداکثر تلاش ما این است که بتوانیم خیالمان را مهار کنیم، نه اینکه مسلمانش کنیم. یک وقت میخواهیم جوهره خیال را در مسیر الهی تغییر بدهیم که این کار من و شما نیست، اما یک وقت میخواهیم آن را مهار کنیم تا مانعی در راه ما نشود. ما به دنبال این هستیم که جلوی مانعیت آن را بگیریم، نه اینکه بخواهیم مانند بزرگان و اولیای خاص خدا جوهره آن را عوض کنیم.
در روایتی دارد که پیغمبر اکرم«ص» فرمودند: «شیطان درونیام به دست من مسلمان شد.(۱۵) شاید منظور از این شیطان درونی همان خیال باشد. ما دنبال رفع مانعیت خیالیم و میخواهیم این کافر، مانع راه ما نشود.
پینوشتها
۱ـ تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص ۲۳۹.
۲ـ طِلقه یا طَلقه هم صحیح است.
۳ـ مؤمنون، ۱۴؛ «آفرین بر خدا که بهترین آفرینندگان است».
۴ـ فرقان، ۳۴؛ «آنها جز مانند ستوران نیستند بلکه گمراهترند.»
۵ـ اعراف، ۱۷۹؛ «آنان مانند چهارپایان بلکه گمراهترند.»
۶ـ بحارالانوار، ج ۸۹، ص ۲۱۴.
۷ـ «إذا خرّ بک أمران لا تدری أیهما خیر و أصوب فانظر أیهما أقرب إلی هواک فخالفه فإن کثیر الصواب فی مخالفه هواک»؛ بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۳۱۴.
۸ـ تحفالعقول، ص ۳۵۷.
۹ـ یک وقت میگوییم: راه رسیدن به راحتی چیست؟ یک وقت میگوییم: راحتی را کجا میشود پیدا کرد؟ به تعبیر دیگر یک وقت میگوییم: راه قم کجا است؟ یک وقت میگوییم: کی به قم میرسیم؟ در اینجا از حضرت سئوال میشود: «فمتی یجد عبد الراحه؟» انسان در کجا میتواند به راحتی دست پیدا کند؟ چون ما در عالم ماده زندگی میکنیم حضرت در پاسخ سئوال شخص از معیارهای مادی استفاده کرده است. فرمود: اولین روزی که وارد بهشت میشود دیگر خیالش راحت خواهد شد. نکات بسیاری در این روایت وجود دارد.
۱۰ـ ما در گذشته گفتیم که راه و روش تربیت نفس انسان با روش تأدیب حیوانات فرق دارد و انسان با موعظه و تذکر نسبت به معاد، توسط عقل کنترل و مهار میشود. از طرف دیگر گفتیم که انسان باید برای مؤدب شدن، ابتدا از ترک محرمات شروع کند و عزم داشته باشد که کاری برخلاف شرع از او صادر نشود. اما در اینجا وارد مسائل خُرد و کمی جزئی راه و روش تأدیب نفس میشویم، البته به مقداری که متناسب با بحث ماست و میگوییم که انسان چگونه باید خود را مؤدب کند.
۱۱ـ مجموعه ورّام، ج ۱، ص ۶۰.
۱۲ـ مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص ۱۳۹.
۱۳ـ الکافی، ج ۳، ص ۳۲۱. متن کامل روایت: «عن أبی جعفر«ع» قال: «کان رسول الله«ص» عند عائشه ذات لیله، فقام یتنفل، فاستیقظت عائشه، فضربت بیدها، فلم تجده، فظنت أنه قد قام إلی جاریتها، فقامت تطوف علیه، فوطئت عنقه«ص» و هو ساجد باک یقول: سجد لک سوادی و خیالی، و آمن بک فؤادی، أبوه الیکه بالنعم، و أعترف لک بالذنب العظیم، عملت سوءاً، و ظلمت نفسی، فاغفرلی، إنه لا یغفر الذنب العظیم إلا أنت، أعوذ بعفوک من عقوبتک، و أعوذ برضاک من سخطک، و أعوذ برحمتک من نقمتک، و أعوذ بک منک، لاأبلغ مدحک و الثناء علیک، أنت کما أثنیت علی نفسک، أستغفرک و أتوب إلیک، فلما انصرف، قال: یا عائشه، لقد أوجهت عنقی».
۱۴ـ بحارالانوار، ج ۹۲، ص ۳۹۸؛ «پروردگارا! من مغلوب و شکستخوردهام، پس تو مرا یاری کن!»
۱۵ـ «کان شیطانی کافرا فأعاننی الله علیه حتی أسلم»؛ کنزالعمال، ج ۱۱، ص ۴۱۳.
سوتیترها:
۱٫
اگر نفس انسان به آداب الهی مؤدب نشود، صاحب آن هیچگاه به عالم معنا راه پیدا نخواهد کرد؛ لذا باید گفت که دستیابی به معنویات، تنها منحصر به تأدیب نفس است. انسان به هر اندازه نفس خود را مؤدب کند، به همان میزان راه برای سیر معنویاش باز میشود.
۲٫
تداوم تأدب و تلاش برای رعایت ادب باعث میشود که مقامات سهگانه معنوی در انسان ظهور و بروز پیدا کنند و در نتیجه او را به سوی معنویات بالا ببرند.
۳٫
اگر تأدیب نفس بهحد کمال برسد، دیدِ اعتقادی، ملکات فاضله و اعمال صالحه نیز به حد کمال میرسند و برای انسان سودمند خواهند بود؛ اما به هر اندازه که نفس از ضوابط الهی دور باشد، به همان میزان نیز از معنویات دور میشود و در ورطه هلاکت و سقوط خواهد افتاد.