ساده‌زیستی رمز آرامش

 

حضرت آیت‌الله حسن‌زاده آملی

آقا این کسب و کارت را محترم بدان. شکر که کاسبی. شکر که از بازوی خودت نان درمی‌آوری. شکر که کَلِّ بر اجتماع نیستی. شاکر باش. اگر کسب و کار نداشته باشی، آخرت را چگونه تحصیل می‌کنی؟ بنده و جنابعالی که از سلمان قوی‌تر نیستیم که حضرت صادق«ع» فرمود که سلمان اول آذوقه سالش را فراهم می‌کرد، بعد مشغول عبادتش می‌شد. با اضطراب دل که آدم حضور ندارد.

چیست دنیا؟ از خدا غافل شدن.

آن وقتی که می‌بینی دارد به حرام شکارت می‌کند، این دنیاست. آن وقتی دیدی دل دارد قیلی ویلی می‌کند که یک جوری ترازو بتراشد، خلاف بگوید، دروغ بگوید، خیانت کند، اختلاس کند، دزدکی به جایی برود، یواشکی در بیاید، این دنیاست.

به تعبیر حضرت خاتم الانبیاء محمد مصطفی«ص» ای انسان! تو خودت میزان سنجش حق و باطل‌ را در وجودت داری. دو جمله فرمود. یکی اینکه خدای متعال عقل را ترازویی قرار داد که آدم به این عقل، حق و باطل را تمیز می‌دهد. و دیگر فرمود: «دَعَ ما یَریبَک اِلی ما لا یَریبَک». آن کاری که می‌خواهی انجام بدهی، خودت حق و باطلش را بسنج‌. ببین دلت اطمینان ندارد؟ مشوشی؟ مضطربی؟ می‌ترسی؟ می‌خواهی دزدکی انجام بدهی؟ شبانه به سراغش بروی؟ کسی نبیند؟ « دَعَ ما یَریبَک؟»

اینکه شما را به شک و شبهه می‌اندازد. حیف باشد دل تو در این چند صباح زندگی این نشئه‌ات مشوش باشد. این همه که آرمیده‌اند، این همه صحرایی‌ها، این همه دریایی‌ها، این همه جاندارها: « إِنﱠ اﻟﺮﱡوحَ اﻟْﺄَﻣِﯿﻦَ ﻧَﻔَﺚَ ﻓِﻲ رُوﻋِﻲ أَﻧﱠﻪُ ﻟَﻦْ ﺗَﻤُﻮتَ ﻧَﻔْﺲٌ ﺣَﺘﱠـﯽ ﺗَﺴْـﺘَﮑْﻤِﻞَ رِزْﻗَﻬَـﺎ»(۱) این همه دارند زندگی می‌کنند، روزی می‌خورند.

بر این خوان یغما چه دشمن، چه دوست(۲)

چه شده حالا که نوبت به جنابعالی رسیده، می‌خواهی هر خلافی را مرتکب شوی؟ فرمود وقتی دع، یعنی آرمیده نیست. ولش کن. «دَعَ ما یَریبَک اِلی ما لا یَریبَک» چرا دروغ می‌گویی که دلت ناراحت باشد؟ چرا دروغ می‌گویی که از سایه‌ات رم کنی؟ چرا دروغ می‌گویی که هزاران وسوسه و خیال در تو ایجاد شود و هزاران بیماری و مرض برایت بیاورد؟ چرا درست قدم برنمی‌داری تا گردن‌فراز و سربلند باشی؟

خود جنابعالی میزان حق و باطل را می‌توانی‌ بسنجی. الهی آنکه او را عقل دادی چه ندادی؟ و او را که عقل ندادی،‌ چه دادی؟ ما تا کی می‌خواهیم چشمانمان را ببندیم و خودمان را گول بزنیم؟ آن کاری را که اقدام می‌کنی، خودت می‌دانی که چه کاره‌ای. الان قیامت هم قیام کرده است. انسان کتاب وجود خود است. باید بنشیند و این کتاب را بخواند و مطالعه کند. مبادا دنبال دنیا بروید. التفات فرمودید؟ اگر دنیا از دست‌تان گرفته شد، بگذار این لاشه گرفته بشود.

شیعه و سنی نقل کرده‌اند که رسول‌الله در شب عروجش به حقایق این عالم که می‌گوییم لیله المعراج، وقتی دارد سفرنامه‌اش را برای ما حکایت می‌کند، یکی از مراحل و مقامات اموری که برایش پیش آمد و مشاهده کرد این بود که دید گروهی در کنار سفره‌ای پر از خوراکی‌های متعفن، بدبو، مانده، ترش‌شده، مردار نشسته‌اند و در طرف دیگرخوراکی‌هایی لذیذ و شیرین. این بیچاره مردم از این مردار و غذای متعفن می‌خورند و نه از آن غذای پاک تمیز، خوشبو و معطر و گوارا! جبرئیلا! در این چه سرّی است؟ عرض کرد، یا رسول‌الله! این گروه و این جمعیت در دنیا که بودند لاشخور و مردارخور بودند. اینجا هم به اقتضای ذات و سرشت‌ و خوی‌شان محشور شده‌اند. در دنیا مردارخوار و حرام‌خوار بودند، اینجا هم مردارخوارند. حرام وقتی تمثل پیدا کند، به شکل و بوی بد درمی‌آید. حساب و کتاب و برهان دارد. برایشان آیات و دلیل داریم. اینها فلسفه دارد. بیهوده  نیست.

ای دریده پوستین یوسفان

گرگ برخیزی از این خواب گران

گشته گرگان آن همه خوهای تو

می‌درانند از غضب اعضای تو

آن سخن‌های چو مار و کژدمت

مار و کژدم گردد و گیرد دمت

زانیان را گند اندام نهان

خمرخواران را بود گَنده دهان

صورتی که اندر نهادت غالب است

هم بدان تصویر حشرت واجب است

ای برادر تو همان اندیشه‌ای

مابقی تو استخوان و ریشه‌ای

گر دلت، اندیشه‌ات گل، گلشنی

ور بود خاری چو هیمه گلخنی(۳)

ببین کدامیک از این امور هستی؟ عرض کردم که قیامتِ همه قیام کرده است. کتاب وجودت را مطالعه کن. فرمود فرزندان من به فکر آخرت، دشمن ستمکار و یار ستمدیده باشید. به شما و به همه فرزندانم و اهلم و بستگانم و به هر کس که این سخن من به او می‌رسد و برایش خوانده می‌شود، حرف من این است که: «اوصِیکُمَا وَ جَمِیعَ وَلَدِی وَ أَهْلِی وَ مَنْ بَلَغَهُ کِتَابِی‏ بِتَقْوَى اللَّه». تکرار و تأکید می‌فرماید که این حرفِ من علی است. حرف این پدر روحانی‌تان را بشنوید:

که سالک بی‌خبر نبود ز راه و رسم منزل‌ها(۴)

« أُوصِیکُمَا بِتَقْوَى اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِکُم»

زندگی جمع و جوری داشته باشید. تا کی می‌خواهید در هرج و مرج باشید؟ تا کی می‌خواهید برای زندگی‌تان برنامه نداشته باشید و به فکر امورتان نباشید و خودرو بار بیایید؟ مبادا دنبال فتنه‌گری باشید. از در آشتی در آیید. میانه دو برادر را اصلاح و بینشان صلح و صفا ایجاد کنید که من از جدّ شما رسول‌الله شنیدم که فرمود اصلاح میان دو برادر ایمانی، برتر است از جمیع نمازها و روزه‌های مستحبی.

می‌بینی عبادت کردن چقدر آسان است؟ به خیالت که عبادت مثلاً یک گوشه‌ای نشستن و تسبیح در دست گرفتن و بِسْ بِسْ کردن است؟ می‌دانی آن وقتی که داری به دنبال برآوردن حوائج مردم می‌روی، چقدر قدر و قیمت داری؟ در کافی و کتب روایی راجع به این موضوع باب داریم. جنابعالی که امضایت را می‌خرند، حرفت را می‌شنوند، شفاعتت را می‌پذیرند، واسطه شدنت مقبول این و آن است، به در خانه‌ات می‌آیند، از تو می‌خواهند، بدان که اینها نعمت‌هایی است که به همه کس داده نمی‌شود.

شکرانه بازوی توانا

بگرفتن دست ناتوان است(۵)

قدر خود را بدان. این نعمت‌ها را کفران مکن. فرزندان من! از خدا بترسید درباره ایتام. مبادا بگذارید که دهانشان خشک باشد و غذا به آنها نرسد. مبادا مال و زندگی ایتام تباه و به آنها ظلم و ستم شود.

از خدا بترسید درباره همسایگانتان. مبادا به آنها ستم کنید که سفارش همسایگان از سفارش‌های جدّ بزرگوارتان است. آن قدر در این باره سفارش فرمود که گمان می‌رفت مبادا همسایه از همسایه ارث ببرد. یعنی باید مانند دو تا برادر با هم زندگی کنند، گوئی برادرند که اصلاً پدر و پسرند.

الله الله فی‌القرآن. مبادا دل خوش کنید که ما اهل قرآنیم. شب بیست و یکم ماه رمضان بیاید و شما قرآن‌ را روی سر بگذارید و دیگران قرآن را روی دل. آنها که قرآن را روی دل گذاشتند، بهره بردند، نه آنان که روی سر گذاشتند. درست است که دارید تجلیل و احترام می‌کنید، اما عمده این است که قرآن به دل شما نوذ کند. مبادا به انتسابتان به قرآن دلخوش باشید و دیگران به عمل به قرآن از شما پیشی بگیرند.

آقا به ابن حنفیه فرمودند: «فرزند من! بهشت می‌طلبی؟ مقامات و درجات بهشت به عدد آیات قرآن است. قرآن یعنی بهشت، آیات قرآن یعنی درجات بهشت. قرآن نردبام است و هر آیه پله‌ای که شما را به سوی عالم الله می‌کشاند و می‌رساند و در فردای رستاخیز به شما گفته می‌شود اقرأ ورقأ. مقامات و درجات تو به عدد آیات حقایق قرآن است که در جان تو گنجانده و عین سرّ تو و ذات تو شده.»

الله الله فی الصلوه که ستون دینتان است. الله الله درباره خانه خدا. مستطیع! برای چه امروز و فردا می‌کنی؟ در ادای حقوق الهی امروز و فردا برای چه؟ غیرمستطیع! در کارهای خودت، امروز و فردا برای چه؟   امام جعفر صادق«ع» به ما فرمود که اگر الان پرده برداشته شود و شما ماوراء طبیعت را ببینید. اگر آنهایی را که از اینجا رخت بربستند و آنجایی شدند ببینید. کسانی را که گرفتار و به عمل خود معذبند‌، به کاشته‌های خود گرفتارند. هر کسی مهمان سفره خودش است. آن بیچاره‌ها و گرفتارها را خدای متعال شکنجه و عذاب نمی‌کند و نمی‌سوزاند، بلکه اینها خودشان در اینجا آتش روشن کردند. این آتش اعمال غیرصالح خود او هستند.

« یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُّحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِن سُوَءٍ» (۶) جنابعالی حاصل کاشته‌های چندین ساله‌ات، یعنی اعمال خودت هستی. پرده که برداشته شود، از آنهایی که گرفتارند سئوال کنید که چرا در عذاب و رنج و شکنجه‌اید؟ چرا این طور شدید؟ آقا فرمود اکثرشان جواب می‌دهند از تسویف. تسویف چیست؟ سوف سوف کردن، امروز و فردا کردن، این ماه و آن ماه کردن، امسال و سال دیگر کردن. ان‌شاءالله پاییز بشود، ان‌شاءالله بهار بیاید. ان‌شاءالله تابستان بشود. ان‌شاءالله فلانی بیاید. همین حرف‌ها. از امروز و فردا کردن، ناگهان، ناخدای کشتی عمر ما اعلام می‌کند و سوت می‌زند که آقا! بفرمایید پیاده بشوید. « فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَهً وَ لا یَستَقدِمُون»(۷).

این طور نیست که نظام عالم به خواسته شما و این و آن بگردد. دیگر نمی‌پذیرند. امروز و فردا نکنید. این حرف‌ها را در دل‌تان بگنجانید، سوف سوف نکنید. ای انسان! چند دقیقه‌ای در باره خلقت خود، عالم خود، آخر خود، اول خود و… مطالعه بفرما. درست فکر کن

گر کام تو بر نیامد آنگه گله کن(۸)

از خدا بترسید درباره زبان‌تان. نگذارید زبان شما مار و کژدم و افعی باشد. دشنام می‌دهد، بد می‌گوید، تعریض، کنایه، دشنام. کجا مار این جور زندگی می‌کند؟ کجا عقرب این جوری است؟ کی افعی این طور نیش می‌زند؟ زبان داشته باشید، نه مار و کژدم و افعی.

«و علیکم بتوامل و التوازن». صله رحم و آمد و شد داشته باشید: «ادْخُلُواْ فِی السِّلْمِ کَآفَّهً، أَصْلِحُوا ذاتَ بَیْنِکُم‏»، با یکدیگر مهربان باشید. بذل و بخشش داشته باشید. بگذارید دیگران از شما بهره ببرند.

چون تیشه مباش جمله زی خود متراش

چون رنده ز کار خویش بی‌بهره مباش

تعلیم ز ارّه گیر در عقل معاش

چیزی سوی خود می‌کش و چیزی می‌پاش(۹)

بگذار دیگران از تو بهره ببرند. تو چه کار داری که این کجایی و فرزند کیست؟ تو ببین آفریده کیست. تو در بانک الهی حساب باز کن. به اینها چه کار داری؟ تو کار را برای چه کسی انجام می‌دهی؟ مبادا از یکدیگر ببرّید و جدا شوید. رسول‌الله فرمود نباشید دو تن نمازگزار، دو تا مقدس خشک، پهلوی هم نشسته نماز می‌خوانند. بدن‌ها پهلوی هم، دل‌ها فرسنگ‌ها فاصله. این‌جور نباشید. به صف ایستاده‌اند و دارند نماز می‌خوانند رو به یک قبله. همه قرآن به سر گرفته‌اند. ظاهراً می‌گویند این رشته اتحاد و یگانگی ماست، اما دل‌هایشان را که نگاه کنید، یکی مشرق است و یکی مغرب. این طوری نباشید.

مبادا امر به معروف و نهی از منکر را ترک کنید که بدان بر شما مسلط می‌شوند و هر چه خدا خدا کنید فایده ندارد. چقدر عرض کردیم که دوستان جوان ما! اماکن فساد را آباد نکنید که آفریدگار شما، آن کسی که:

ز ابر افکند قطره‌ای سوی یم

ز صلب آورد نطفه‌ای در شکم

از آن قطره لؤلؤ لالا کند

و از این صورتی سروبالا کند

دهد نطفه را صورتی چون پری

که کرده است بر آب صورتگری(۱۰)

آن کسی که از آب صورتگری کرده است، فرمود نروید، نکنید. ما خیر شما را می‌خواهیم. غوره و انگور و سرکه و شیره و کشمش را بخورید، اما به آن صورت که در آمد نخورید. ما که بُخل نداریم.

فرزندان من! یا بنی عبدالمطلب! مبادا شما قتل مرا پیراهن عثمان و بهانه کنید و بیفتید به جان مردم که پدر ما را کشتید و ما باید خون بریزیم و بکشیم و چنین و چنان کنیم. مبادا این کارها را بکنید. یک نفر شمشیر بر من کشیده است. اگر از این ضربت رهایی یافتم، من می‌دانم و او. را عفو می‌کنم. اگر رهایی نیافتم، می‌خواهید عفوش کنید، بکنید که: «وَ لَکُم فِی القِصَاصِ حَیَاهٌ یَاْ أُولِی الأَلْبَابِ لَعَلَّکُم تَتَّقُونَ»(۱۱). اگر می‌خواهید عفوش نکنید: «انظُرُوا إِذَا أَنَا مِتُّ مِن ضَربَتِهِ هَذِهِ فَاضرِبُوهُ ضَربَهً بِضَربَه». او یک ضربت بر من فرود آورد، شما هم یک ضربت بر او بیشتر فرود نیاورید. عالَم، عالم عدل و داد است، عالم حساب است.

شب قدر می‌خوانید: «إِنَّا أَنزَلنَاهُ فِی لَیلَهِ القَدرِ»(۱۲)  قدر یعنی اندازه و مقدار و میزان و معیار. بنای عالم و بنای خلقت بر قدر و میزان است. بگذارید کار به پایه قدر و میزان باشد. او یک ضربت، شما یک ضربت. مبادا مثله‌اش کنید، دست‌ها، گوش‌ها، بینی، لب‌‌ها و زبانش را ببرید. او را از خلقت خدادادی‌اش به در نیاورید که جد شما فرمود: «مبادا جانداری را مثله کنید، اگرچه آن جاندار سگ هار باشد. مثله نکنید.»

امیرالمومنین «ع» این فرمایشات و فرمایشات دیگر را در مقام وصیت به فرزندانش فرمود.

 

پانوشت:

۱٫هوشنگ ابتهاج

۱٫رسول اکرم«ص»

۲٫سعدی

۳٫مثنوی مولوی

۴٫حافظ

۵٫سعدی

۶٫آل عمران/۳۰

۷٫نحل/۳۶

۸٫مولانا

۹٫ابوسعید ابوالخیر

۱۰٫سعدی

۱۱٫بقره/۱۷۹

۱۲٫قدر/۱

 

سوتیتر:

۱٫

کسب و کارت را محترم بدان. شکر که کاسبی. شکر که از بازوی خودت نان درمی‌آوری. شکر که کَلِّ بر اجتماع نیستی. شاکر باش. اگر کسب و کار نداشته باشی، آخرت را چگونه تحصیل می‌کنی؟ بنده و جنابعالی که از سلمان قوی‌تر نیستیم که حضرت صادق«ع» فرمود که سلمان اول آذوقه سالش را فراهم می‌کرد، بعد مشغول عبادتش می‌شد. با اضطراب دل که آدم حضور ندارد.

 

 

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *