حکمت و فلسفه، شاخص‌ترین احکام از منظر امام رضا«ع»

جواد تربتی

اهل‏بیت عصمت و طهارت«ع» همواره شیعیان و طرفداران خود را به تعقّل و تفکّر در باره هستی، دین و احکام‌ دعوت کرده‌ و از آنان خواسته‌اند تا در مسیر دین و زندگی فردی و اجتماعی و در عمل به دستورات دین، کورکورانه و جاهلانه حرکت نکنند، بلکه باور و عمل خود را بر پایه معرفت و بینش استوار سازند.

البته این دستور زمانی کارساز و مفید است که موضوع تفکر و علم انسان (نظام هستی، باورهای دینی و احکام عملی) فلسفه و مصلحتی داشته باشند؛ زیرا اگر خلقت جهان و مظاهر خلقت آن بیهوده و بی‌اساس و مخالف با عقل و علم باشند و دستورها و رهنمودهای دینی دلیل عقلی و نقلی نداشته باشند، جا ندارد که انسان درباره آنها تفکر و تدبّر کند.

در منطق اهل‏بیت«ع» برای عقل و اندیشه یا دانش و بینش، ارزش فراوانی ذکر شده است که لازمه قطعی آن این است که دو نظام هستی و تشریعی، فلسفه و حکمت داشته باشند. عقل نه تنها در فهم دین لازم است، بلکه پیشوایان معصوم«ع» به‌ویژه امام رضا«ع» هر گاه شرایط را مناسب می‌دیدند، به بیان فلسفه و حکمت بخشی از پدیده‌های هستی و باورهای دینی و دستورات عملی می‌پرداختند.

برای تبیین بهتر موضوع ابتدا لازم است به دو نکته اشاره کنیم:

  1. وجود حکمت و فلسفه برای هستی و دین و معارف عملی به این معنا نیست که فلسفه و حکمت تمام آنها برای ما انسان‌ها در تمام مقاطع تاریخی آشکار و قابل کشف هستند، بلکه بسیاری از آنها در پرتو رشد دانش بشری و پیشرفت امکانات عملی و گذشت زمان روشن می‌شوند و بخشی نیز بسیار فراتر از درک و ابزار علمی انسانند.
  2. آن مقدار از فلسفه و حکمت هستی و احکام که در سخنان امامان معصوم«ع» آمده است، از جمله سخنان حضرت رضا«ع»، تمام مطلب نیست و ائمه«ع» در پاسخ به پرسش‌ها و شبهات، فهم پرسشگر، نیاز مخاطب، امکانات اثباتی و ابزار علمی زمان را نیز در نظر داشته‌اند و در محدوده درک و توان فرد پرسشگر به بیان فلسفه و حکمت آنها پرداخته‌اند، چون اگر فراتر از درک مخاطب و بیرون از امکانات علمی آن زمان پاسخ می‌دادند، نه تنها هدایت و رشد مخاطبین را در پی نداشت، بلکه ممکن بود زمینه تردید و انکار آنان را نیز فراهم سازد.

از مجموع این‌گونه روایات می‌توان نتیجه گرفت که فلسفه داشتن و حکیمانه بودن نظام هستی و نظام دینی و برنامه‌های عملی دین، قابل درک و فهم بودن بخش زیادی از آن برای بشر و ممنوع نبودن تفکّر و اندیشه در باره فلسفه و حکمت هستی و معارف دینی، در مذهب اهل‏بیت«ع» از اصول پذیرفته شده بوده و مؤمنین بدان  تشویق هم شده‌اند.

 

پرسش: کلید ژرف‌اندیشی

برخلاف برخی از پیشوایان مذاهب دیگر که سئوال و پرسش را بدعت می‌دانند و می‌گویند: «السُّؤالُ یُدعَه» و آن را زمینه گستاخی و مقدّمه شک و بی‌اعتقادی می‌دانند، امامان شیعیان«ع»، به‌خصوص حضرت رضا«ع» پرسش‌های دینی و آگاه شدن از راز و حکمت هستی و مسائل دینی را ارزشمند می‌شمردند و تشویق می‌کردند.

امام رضا«ع» از رسول خدا »ص» روایت کرده‌اند که: «الْعِلْمُ خَزَائِنُ‏ وَ مَفَاتِیحُهُ‏ السُّؤَالُ فَاسْأَلُوا یَرْحَمُکُمُ اللَّهُ فَإِنَّهُ یُؤْجَرُ فِیهِ أَرْبَعَهٌ السَّائِلُ وَ الْمُعَلِّمُ وَ الْمُسْتَمِعُ وَ الْمُجِیبُ لَهُ؛(۱) دانش خزانه‌ای است که پرسش، کلید آن است. خدا رحمت کند شما را! بپرسید، زیرا در پرسش چهار کس پاداش می‌گیرند: پرسشگر، معلّم، شنونده و پاسخ‌دهنده.» بسیاری از احادیث شیعه پاسخ به پرسش‌هایی است که امامان معصوم«ع» در موضوعات مختلف داده‌اند.

در روایت دیگری آن حضرت از رسول خدا نقل فرموده‌اند که: «کُونُوا دُراهً وَ لَا تَکُونُوا رُوَاهً، حَدِیثٌ تَعرِفُونَ فِقهَهُ خَیرٌ مِن اَلفٍ تَرَوونَهُ؛(۲) اهل درایت و درک باشید، نه اهل حکایت و نقل! اگر عمق یک حدیث را بفهمید، از نقل هزار حدیث بهتر است.»

 

حکمت و فلسفه احکام و اعتقادات

در اینجا چند مورد از احکام اعتقادات مکتب تشیّع را بر می‏شمریم و حکمت آنها را از منظر روایات امام رضا«ع» بیان می‏کنیم:

  1. فلسفه اختلاف و تنوّع در مخلوقات

با کم‏ترین مطالعه در نظام هستی و مخلوقات، تنوّع و گوناگونی در آنها مشاهده می‌شود، به گونه‌ای که انسان را به تعجب وامی‌دارد و این پرسش برای او مطرح می‌شود که این تنوّع در خلقت برای چیست؟

شخصی از حضرت رضا«ع» پرسید: «ای فرزند رسول خدا! چرا خداوند مخلوقات را در انواع مختلف آفرید و یک نوع واحد نیافرید؟» آن حضرت فرمودند: «لِئَلَّا یَقَعَ فِی الْأَوْهَامِ أَنَّهُ عَاجِزٌ فَلَا تَقَعُ صُورَهٌ فِی وَهْمِ مُلْحِدٍ إِلَّا وَ قَدْ خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْهَا خَلْقاً وَ لَا یَقُولُ قَائِلٌ هَلْ یَقْدِرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى أَنْ یَخْلُقَ عَلَى صُورَهِ کَذَا وَ کَذَا إِلَّا وَجَدَ ذَلِکَ فِی خَلْقِهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى فَیَعْلَمُ بِالنَّظَرِ إِلَى أَنْوَاعِ خَلْقِهِ أَنَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ؛(۳) (یکی از فلسفه‌های تنوّع مخلوقات این است که) خداوند را از آفرینش انواع مختلف موجودات ناتوان نپندارید! پس اکنون هیچ تصویر (بایسته و ارزشمندی) در ذهن ملحدان و منکران خدا شکل نمی‌گیرد، مگر اینکه خداوند موجودی همانند آن را خلق کرده است (با وجود این تنوّع، دیگر جا ندارد کسی بگوید که) آیا خداوند عزیز و جلیل قادر است چنین یا چنان موجودی را خلق کند؟ مگر اینکه (با دقت) چنان موجود و صورتی را بیابد که خداوند آفریده است، پس باید دانسته شود که با نظاره [بر پهنه هستی و] تنوّع مخلوقات (قدرت الهی ظهور می‌کند و باید اعتراف کرد که) خداوند بر همه چیز تواناست (و محدودیتی در قدرت و آفرینش ندارد).»

پس یکی از فلسفه‌های تنوّع خلقت از جنبه توحیدی و معرفتی، اثبات قدرت نامحدود الهی است، ولی امروزه  در پرتو پیشرفت علوم تجربی حکمت‌های دیگری به دست آمده‌اند که جریان صحیح چرخه حیات در کره زمین، هماهنگی با محیط زیست، قدرت دفاع، امکان تغذیه و… از جمله آنها هستند.

بد نیست در زمینه تنوّع مخلوقات بدانید که تاکنون انواع: ۰۰۰/۷۰۰ حشره، ۲۵۰۰ مار، ۲۸۹ کبوتر، ۶۵ چرخ ریسک، ۱۰۰  کانگورو، ۰۰۰/۲۰ عنکبوت، ۰۰۰/۱۰۰ پروانه، ۲۰۰۰ موریانه و ۲۰۹ کبک شناسایی شده‌اند.(۴)

حقیقتاً باید گفت: «وَ فِی‏ خَلْقِکُمْ‏ وَ ما یَبُثُ‏ مِنْ دابَّهٍ آیاتٌ لِقَوْمٍ یُوقِنُون: (۵) «در آفرینش شما و آنچه از انواع جانوران پراکنده می‌شود، نشانه‌هایی برای اهل یقین است.»

 

  1. فلسفه ایمان به خداوند

مشاهده تنوع در هستی، انسان را به قدرت و شناخت خدا و به دنبال آن به ایمان و اعتماد به خدا می‌رساند. آنگاه این پرسش پیش می‌آید که در ایمان به خدا چه فلسفه و حکمتی نهفته است؟

ابومحمد فضل بن شاذان نیشابوری از حضرت رضا«ع» نقل کرده است که فرمودند: «اگر سئوال شود که نخستین فرمان ضروری و واجب دین چیست، در پاسخ باید گفت نخستین واجب، اقرار به خداوند و رسولان و حجّت‌های اوست.»

سپس فرمودند: « اگر بگوید چرا خداوند به خلق دستور داده است که به خدا و رسولان و حجّت‌های او و آنچه از طرف خدای عزیز و جلیل آمده اقرار داشته باشند، جواب داده می‌شود که این امر دلایل (و حکمت‌های) فراوانی دارد. از جمله اینکه اگر مردم به خداوند متعال ایمان نیاورند و به وجود او اقرار نکنند، از کارهای خلاف و معاصی دوری نمی‌کنند و از انجام گناهان کبیره باز نمی‌ایستند و نسبت به آنچه مایه شهوت و لذّت است، از ظلم و فساد مواظبت نمی‌کنند و اگر مردم این کارها را انجام دهند و هرچه را که می‌خواهند و دوست دارند، بدون ترس از کسی (و خدایی) انجام دهند، باعث تباهی تمام انسان‌ها و سلطه بعضی بر بعضی دیگر خواهند شد.»

آن حضرت در ادامه می‏فرمایند: «حکمت دیگر این است که می‌بینیم مردم با امور باطنی و پنهانی و دور از چشم دیگران فساد می‌کنند. اگر اقرار به خدا و ترس از او در پنهانی‌ها نبود، هیچ‌کسی در خلوت‌هایی که با تمایلات شهوانی و قصدهای (شیطانی) خود داشت، از کسی نمی‌ترسید و معصیّت را ترک نمی‌کرد. (در این گونه موارد هیچ قانون بشری‌ای نمی‌تواند جلوی انسان گنهکار را بگیرد). بنابراین، پایداری و تداوم جامعه (شرافتمند) بشری مرهون ایمان و اقرار مردم به خدای علیم و خبیری است که آشکار و نهان را می‌داند، به صلاح و درستی فرمان می‏دهد و از فساد و تباهی نهی می‏کند و هیچ چیز نهفته‌ای از او پنهان نمی‌ماند.»(۶)

به‌راستی اگر انسان در تنهایی خداوند را حاضر و ناظر نداند، چه قدرتی و کدام مأموری توان آن را دارد که او را کنترل کند و از معاصی و جنایات پنهانی باز بدارد؟

 

  1. فلسفه شناخت انبیا

یکی دیگر از اعتقادات «نبوّت» است، یعنی هم شناخت انبیا و پیامبر خاتم«ص» لازم است و هم ایمان و اعتقاد به آنها. حال این پرسش مطرح می‌شود که ارسال انبیا چه ضرورتی داشته و چرا مردم باید به آنها ایمان آورند و چرا مستقیم توسط خود خدا یا عقل هدایت نشوند؟

حضرت رضا «ع» در پاسخ فرموده‌ا‏ند: «لِأَنَّهُ لَمَّا لَمْ‏ یَکُنْ‏ فِی‏ خَلْقِهِمْ‏ وَ قُوَاهُمْ مَا یکملوا [یَکْمُلُونَ‏] لِمَصَالِحِهِمْ وَ کَانَ الصَّانِعُ مُتَعَالِیاً عَنْ أَنْ یُرَى وَ کَانَ ضَعْفُهُمْ وَ عَجْزُهُمْ عَنْ إِدْرَاکِهِ ظَاهِراً لَمْ یَکُنْ بُدٌّ مِنْ رَسُولٍ بَیْنَهُ وَ بَیْنَهُمْ مَعْصُومٍ یُؤَدِّی إِلَیْهِمْ أَمْرَهُ وَ نَهْیَهُ … فَلَوْ لَمْ یَجِبْ عَلَیْهِمْ مَعْرِفَتُهُ وَ طَاعَتُهُ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ فِی مَجِی‏ءِ الرَّسُولِ مَنْفَعَهٌ وَ لَا سَدُّ حَاجَهٍ … وَ لَیْسَ هَذَا مِنْ صِفَهِ الْحَکِیمِ‏ الَّذِی أَتْقَنَ کُلَّ شَیْ‏ء؛(۹) از آنجا که در سیستم وجودی و قوای (فکری) انسان‌ها، شناخت تمام مصالح (و بایدها و نبایدها) قرار داده نشده است [و آنان نمی‌توانند به‌تنهایی مصالح خود را بشناسند] و از سوی دیگر، خداوند برتر است از اینکه دیده شود (و خود در میان مردم ظاهر گردد) و چون ضعف و ناتوانی انسان از دیدن خداوند و درک او روشن است، چاره‏ای جز وجود پیامبرانی که بین خدا و مردم واسطه باشند و نیز معصومین«ع» نیست تا امر و نهی الهی را به مردم برسانند. پس اگر معرفت و پیروی از پیامبران واجب نبود، مردم از آمدن رسولان سودی نمی‌بردند (و ارسال رسل بیهوده بود)، در حالی که خداوند (کار بیهوده انجام نمی‌دهد و) حکیم است و همه چیز را محکم (و با مصلحت) آفریده است.»

 

  1. فلسفه نیاز به امام معصوم«ع»

بعد از نبوّت و رسالت، مهم‏ترین اصل اعتقادی شیعیان، اعتقاد به وجود ۱۲ امام است. درک و فهم فلسفه و حکمت این امر به خوبی می‌تواند برای جامعه اسلامی راهگشا باشد.

حضرت رضا «ع» فرمودند: «اگر گفته شود بر اساس چه نیاز و ضرورتی خداوند «اُولِی الاَمر» و فرمانروایانی را قرار داده و مردم را به ا طاعت از ایشان واداشته است، پاسخ این است که (نیاز به امام) از جنبه‌های گوناگونی مطرح است و علل زیادی دارد، از جمله اینکه وقتی مردم اصل وجود خدا را پذیرفتند و به انبیا و امر و نهی آنان ایمان آوردند، به حدود  و قوانین الهی آگاهی یافتند و متوجّه شدند که چون تجاوز از حریم الهی باعث فساد بین مردم می‌شود، حق ندارند از مرزهای الهی تجاوز کنند، آنگاه متوجّه می‌شوند که اجرای قوانین الهی و حفظ حدود آن جز با ولایت امامی امین که مردم را از تجاوز حدود الهی باز دارد و از آنچه مفسده دارد، جلوگیری کند؛ ممکن نیست، زیرا اگر امامی نباشد، هیچ کسی لذّت و منفعت خودش را ـ هرچند باعث زیان و فساد دیگری شود ـ ترک نمی‌کند، پس امام به عنوان سرپرست آنها را از فساد باز می‌دارد و کاری می‌کند که آنها حدود و احکام را بر پا می‌دارند و اجرا می‌کنند.»(۱۱)

امام علی «ع» در «نهج‌البلاغه» امامت را نظام امت می‌داند. «ابن ابی‌الحدید» در توضیح آن می‏نویسد: «زمامدار(امام) رشته‌ای است که دانه‌های پراکنده یک جامعه را تحت نظام ویژه‌ای درمی‌آورد و آنها را به هم پیوند می‌دهد. اگر این نخ پاره شود، دانه‌ها پراکنده می‌شوند و هر یک به سویی می‌روند و پس از آن هیچ گاه به صورت اول جمع نمی‌شوند.»(۱۲)

فلسفه «امامت» حفظ وحدت مسلمانان حول محور دین اسلام و حرکت مسیر تکامل برای دسترسی به هدف است. «امامت» رشته‌ای است که دانه‌های پراکنده «امت اسلام» را به هم پیوند می‌زند و آنان را در یک خط قرار می‌دهد. با قطع شدن این رشته، مسلمین (چون امروز) دچار تفرقه و پراکندگی و از هم گسیختگی می‌گردند و هر گروه یک بُعد از اسلام را می‌گیرد و ادّعای اسلام حقیقی را می‌کند. نمونه‌های بارز آن را می‌توان طالبان، القاعده، داعش، بوکو حرام و… دانست که چون از امامت دورند، دچار انحرافات شدیدی شده‌ و جهان را نیز به مخاطره انداخته‌اند.

 

  1. فلسفه حکومت دینی بر اساس امامت

حضرت رضا «ع» پس از تبیین فلسفه و ضرورت اصل وجود امام معصوم«ع» به این نکته می‌پردازند که اصولاً نیاز به مدیریت و رهبری اجتماعی امری عقلانی است و به جوامع اسلامی اختصاص ندارد، بلکه هر اجتماع بشری‌ای نیازمند مدیریت و رهبری است. به بیان دیگر، نیاز اجتماع بشری به حکومت و رهبری، امری غیرقابل انکار است و دین اسلام و مکتب تشیّع نمی‌تواند این ضرورت جامعه بشری را نادیده بگیرد و برای آن هیچ برنامه، پیش‌بینی و اقدامی نداشته باشد.

حضرت رضا «ع» در این زمینه می‌فرمایند: «از جمله دلایل (نیاز به امامت) این است که ما اساساً (در تاریخ) هیچ گروه و ملیّتی را نمی‌یابیم که بدون سرپرست و رهبری به بقای خود ادامه داده باشد، زیرا مسائل دینی و دنیوی اجتماع، خواه ناخواه نیازمند مدیریت و رهبری است. بر این اساس در نظام حکیمانه الهی روا نیست که مردم را بدون (رهبر) که چاره‌ای از وجود او نیست و قوام جامعه به آن بستگی دارد، رها کنند. در پرتو امامت است که مسلمین با دشمن می‌ستیزند و اموال و دارایی عمومی به صورت صحیح به مصرف می‌رسد و جمعه و جماعت‌ مردم (به خوبی) برپا داشته می‌شود و جلوی ظلم ستمگر نسبت به مظلوم گرفته می‌شود.»(۱۳)

حضرت در ادامه به بخش دیگری از حکمت‌های امامت اشاره می‌کنند و می‌فرمایند: «وَ مِنْهَا أَنَّهُ لَوْ لَمْ یَجْعَلْ لَهُمْ إِمَاماً قَیِّماً أَمِیناً حَافِظاً مُسْتَوْدَعاً لَدَرَسَتِ الْمِلَّهُ وَ ذَهَبَ الدِّینُ وَ غُیِّرَتِ السُّنَنُ وَ الْأَحْکَامُ وَ لَزَادَ فِیهِ الْمُبْتَدِعُونَ وَ نَقَصَ مِنْهُ الْمُلْحِدُونَ وَ شَبَّهُوا ذَلِکَ عَلَى الْمُسْلِمِین‏؛(۱۴) از دیگر حکمت‌های امامت این است که اگر خداوند امام «استوار»، «امین»، «پاسدار ارزش‌های معنوی و دینی» و «سرپرستی امانتدار و مورد اطمینان» قرار نمی‌داد، دین از بین می‌رفت و کهنه می‌شد، سنّت‌های شرعی و احکام الهی تغییر می‌کردند، بدعت‌گذاران بر آن می‌افزودند و بی‌دینان از آن کم می‌کردند (و دست به حذف می‌زدند) و امر دین را بر مسلمین مشتبه می‌ساختند.»

 

  1. فلسفه احکام دینی

ما معتقدیم تک‌تک احکام دینی و تکالیف خمسه براساس مصالحی بنا شده‏اند. حضرت رضا «ع» فرمودند: «إِنَّا وَجَدْنَا کُلَ‏ مَا أَحَلَ‏ اللَّهُ‏ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى فَفِیهِ صَلَاحُ الْعِبَادِ وَ بَقَاؤُهُمْ وَ لَهُمْ إِلَیْهِ الْحَاجَهُ الَّتِی لَا یَسْتَغْنُونَ عَنْهَا وَ وَجَدْنَا الْمُحَرَّمَ مِنَ الْأَشْیَاءِ لَا حَاجَهَ بِالْعِبَادِ إِلَیْهِ وَ وَجَدْنَاهُ مُفْسِداً دَاعِیاً الْفَنَاءَ وَ الْهَلَاک‏؛(۱۵) همانا می‌بینیم که خدای متعال هر چیزی را که حلال کرده است، در آن مصلحت بندگان است و بقای بندگان به آن بستگی دارد و مردم به آن نیازمندند، به گونه‌ای که هرگز از وجود آنها بی‌نیاز نمی‌شوند (و چیز دیگری جای آنها را پر نمی‌کند) و می‌بینیم هر چیزی را که حرام کرده است، بشر به آن نیاز ندارد و می‌یابیم که در آن فساد و دعوت به نابودی و هلاکت وجود دارد.»

در ادامه نقل «فضل بن شاذان نیشابوری» از حضرت آورده است که فرمودند: «اگر پرسش شود که آیا ممکن است خداوند بنده‌اش را بی‌دلیل به کاری فرمان دهد و از او چیزی بخواهد که فاقد علت (و اثر) و سازندگی باشد؟ به او گفته می‌شود خیر. بر خدای حکیم این روا نیست، چون او نه کار بیهوده می‌کند و نه جهل به امور دارد (تا از سرِ ندانستن، فرمانی بیهوده دهد…).»

و فرمود: «اگر پرسیده شود که خبر بده چرا خداوند مردم را (به تکالیفی مثل نماز و روزه…) مکلّف نموده است؟ گفته می‌شود علّت‌ها و حکمت‌های فراوانی دارد. اگر بپرسند که آیا این دلیل‌ها و علّت‌ها (و فلسفه‌ها) به‌راستی وجود دارد و قابل شناسایی هستند؟ گفته می‌شود آری. قابل شناسایی  و برای اهلش روشن هستند. اگر پرسیده شود که آیا شما (اهل‏بیت) این فلسفه‌ها و دلیل‌ها را می‌دانید؟ پاسخ داده می‌شود بله. بخشی از آنها برای ما شناخته شده‌اند و بخشی نیز از دسترس دانش ما (و بشر) خارج‌اند.»(۱۶)

براساس چنین روایاتی است که علما می‌فرمایند احکام شرع تابع مصالح و مفاسد است. البته باید توجه داشت که فقط فواید و مفاسد جسمی و بهداشتی مورد نظر نیستند؛ بلکه فواید روحی، فردی، اجتماعی، دنیوی و اخروی و هر نوع فایده مفروض دیگری هم مد نظر هستند. چنانکه در مفاسد نیز فقط مفاسد و زیان‌های جسمی مد نظر نیستند؛ بلکه گستره مفسده، مفاسد روحی، اجتماعی، فردی، دنیوی و اخروی را نیز شامل می‌شود.

در ادامه به سه مورد از فلسفه احکام از زبان حضرت رضا «ع»اشاره می‌کنیم:

 

  1. فلسفه وجوب نماز

چرا خداوند نماز را واجب فرموده است؟ مگر او غنی مطلق نیست، پس چه نیازی به نماز و عبادت ما دارد؟ گویا این پرسش سابقه تاریخی دارد، لذا حضرت رضا«ع» می‌فرمایند: «فَاِن قَالَ: فَلِمَ أُمِرُوا بِالصَّلَاهِ قِیلَ‏ لِأَنَ‏ فِی‏ الصَّلَاهِ الْإِقْرَارَ بِالرُّبُوبِیَّهِ وَ هُوَ صَلَاحٌ عَامٌّ لِأَنَّ فِیهِ خَلْعَ الْأَنْدَادِ وَ الْقِیَامَ بَیْنَ یَدَیِ الْجَبَّارِ بِالذُّلِّ وَ الِاسْتِکَانَهِ وَ الْخُضُوعِ وَ الِاعْتِرَافِ وَ طَلَبِ الْإِقَالَهِ مِنْ سَالِفِ الذُّنُوبِ وَ وَضْعَ الْجَبْهَهِ عَلَى الْأَرْضِ کُلَّ یَوْمٍ وَ لَیْلَهٍ لِیَکُونَ الْعَبْدُ ذَاکِراً لِلَّهِ تَعَالَى غَیْرَ نَاسٍ لَه‏… لِئَلَّا یَنْسَى الْعَبْدُ مُدَبِّرَهُ وَ خَالِقَهُ فَیَبْطَرَ وَ یَطْغَى‏؛(۱۷) اگر پرسیده شود که چرا انسان به نماز امر شده‌ است؟ در پاسخ گفته می‌شود بدان جهت که نماز اقرار به ربوبیّت و پروردگاری خداوند و این اقرار در بردارنده مصالح گسترده و فراگیری است؛ زیرا کرنش در برابر پروردگار یگانه، مستلزم رها کردن (معبودان دروغین و ردّ) شریک برای خداوند است.

نماز، ایستادن خاشعانه و خاضعانه انسان و کوچک شدن او در پیشگاه خداوند جبار است. نماز، اعتراف و طلب بخشایش از گناهان گذشته است. سجده و نهادن پیشانی بر خاک در هر روز، موجب می‌گردد که بندگان خداوند همواره او را به یاد داشته باشند.  نماز موجب می‌گردد که بنده، مدبّر و هستی‌بخش خود را فراموش نکند و گرفتار طغیان و سرمستی شود.»

البته فلسفه و حکمت نماز بیش از اینهاست و حضرت به بخشی از آنها اشاره فرموده‏اند. در قرآن نماز باعث کمک و یاری انسان، آرامش‌بخش، بازدارنده از گناهان و از بین برنده آثار گناه و… معرّفی شده است.

 

  1. فلسفه حرمت شراب

اصلی‌ترین ویژگی انسان که باعث برتری او بر موجودات دیگر می‌شود، عقل و خرد اوست. شراب این مهم‏ترین ودیعه الهی را از انسان می‌زداید.

راوی می‌گوید از امام رضا «ع» شنیدم که ‌فرمودند: «خداوند به این دلیل نوشیدن شراب را ممنوع کرد که مایه فساد و تباهی است. عقل نوشندگان را زایل می‌کند و زمینه انکار خداوند عزیز و جلیل و دروغ بستن به خدا و رسول و بسیاری از کردارهای زشت چون، قتل، زنا، دادن نسبت‌های ناروا (و خلاف عفّت) به دیگران و بی‌باکی در برابر گناهان را پدید می‌آورد.» و در ادامه میفرمایند:

«فَبِذَلِکَ قَضَیْنَا عَلَى‏ کُلِ‏ مُسْکِرٍ مِنَ الْأَشْرِبَهِ أَنَّهُ حَرَامٌ مُحَرَّمٌ لِأَنَّهُ یَأْتِی مِنْ عَاقِبَتِهَا مَا یَأْتِی مِنْ عَاقِبَهِ الْخَمْرِ فَلْیَجْتَنِبْهُ‏ مَنْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ یَتَوَلَّانَا وَ یَنْتَحِلُ مَوَدَّتَنَا کُلَّ شَرَابٍ مُسْکِرٍ فَإِنَّهُ لَا عِصْمَهَ بَیْنَنَا وَ بَیْنَ شَارِبِیهَا؛(۱۸) به این جهت (تنها شراب نیست که حرام است؛ بلکه) حکم کردیم که هر نوشیدنی‌ای که باعث مستی شود حرام است، زیرا همان عاقبت (سویی) را که شراب دارد، دیگر مُسکرات نیز دارند. بنابراین هر کسی که به خدا و روز قیامت ایمان دارد و ما (خاندان رسالت) را دوست دارد، باید از هر نوشیدنی مست‌کننده‏ای دوری جوید؛ زیرا میان ما و نوشنده مسکرات هیچ‌ گونه رابطه مَودّتی نیست.»

دکتر «ملوین کنزلی» که سال‌های زیادی را به تحقیق در زمینه مواد الکلی گذرانده است، در کنگره جهانی مبارزه با الکلیسم و الکل در «واشنگتن» گفت: «تحقیقات وسیعی که در زمینه مصرف الکل شده‌اند، نشان می‌دهند که مشروبات الکلی حتی به میزان بسیار کم، سبب ضایعات مغزی و اخلال در کار سلول‌های مغزی می‌شود.»(۱۹)

پروفسور «ندوزی» می‌گوید: «در جاهایی که مرگ و میر زیاد است، مصرف مشروبات الکلی بالا بوده است.»(۲۰)

 

  1. فلسفه تفاوت ارث مرد و زن

از دیگر پرسش‌های مطرح شده، موضوع تفاوت بین ارث زن و مرد در فقه اسلامی است. امروزه استکبار جهانی، ملحدان، مخالفان دین و نظام اسلامی به این شبهه دامن می‌زنند. حضرت رضا «ع» با بررسی تفاوت‌های نظام اقتصادی اسلام با مکتب‌های دیگر و اینکه در نظام اقتصادی اسلام مسکن، غذا و لباس زن به عهده مرد است و مهریه را نیز باید بدهد، به‌خوبی شبهه تفاوت ارث زن و مرد را حل کردند.

حضرت رضا «ع» فرمودند: « علت اینکه سهم زنان از میراث نصف مردان است، این است که زن در هنگام ازدواج، (مهریه) دریافت می‌کند، ولی مرد هنگام ازدواج (مهریه) می‌پردازد. به این جهت سهم مرد از ارث بیش‏تر است.

«علّت دیگر این است که دختر (زمانی که ازدواج کند، مجبور نیست از دارایی خود صرف زندگی کند؛ بلکه) عیال مرد شمرده می‌شود و بر مرد است که او را اداره کند و نفقه او را (همچون مسکن، غذا و لباس) بپردازد.

ولی زن لازم نیست که مرد را سرپرستی کند و نفقه او را بدهد، هرچند مرد محتاج باشد، لذا زن تمام سهم‌الارث خود را می‌تواند ذخیره کند؛ ولی مرد باید خرج مهریه و نفقه نماید. به این جهت خداوند بلندمرتبه سهم مردان را (در ارث) بیشتر قرار داده و فرموده است: «مردان سرپرستان و نفقه‌دهنده زنان هستند بدانچه خداوند ایشان را (در سهم الارث) فزونی داده است.»(۲۱)

در روایت فوق حضرت رضا «ع» نکته بسیار دقیقی را روشن ساخته‌اند و آن اینکه تفاوت زن و مرد در ارث، نه به خاطر آن است که جنس مردان بر جنس زنان فضیلت و برتری دارد و یا موقعیت انسانی و ارزشی زن پایین‌تر از مرد است، زیرا ملاک‌های مادّی مبنای ارزش‌گذاری معنوی نیستند. اسلام در نظام اجتماعی، اقتصادی و خانواده نظام خاصی را برای زن و مرد مشخص ساخته است. به زن اجازه داده که بعد از ازدواج مهریه‌اش را از شوهرش بخواهد و مرد را نیز مکلّف کرده که علاوه بر مهریه، نفقه زن را تأمین کند. بر اساس این نظام است که سهمیه ارث مردان دو برابر زنان در نظر گرفته شده است.

لذا این تفاوت بر اساس وظایف اجتماعی زن و مرد و نظام اقتصادی خاص اسلام در نظام خانواده در نظر گرفته شده است و نه بر اساس تفاوت ارزشی مرد و زن و تبعیض بین این دو.

«ابن ابی العوجاء» یکی از شبهه‏افکنان بزرگ دوران ائمه«ع» می‌گوید: «چرا در اسلام زن ضعیف و بیچاره یک سهم ارث می‌برد، ولی مرد با اینکه قوی است، دو سهم؟» بعضی از اصحاب امام صادق«ع» این سخن را نزد حضرت بازگو کردند. امام فرمودند: «برای اینکه بر زن نه جهاد واجب است و نه دادن نفقه و نه دیه جنایت خطایی دیگران؛ ولی اینها بر مردان واجب هستند، از این رو سهم زن یکی و سهم مرد دو تا شده است.»(۲۲)

 

پی‌نوشت‌ها

۱ـ عیون الاخبار، شیخ محمد بن علی بن بابویه صدوق، نشر رضا، مشهد، ۱۳۶۳ش، ج ۲، ص ۲۸؛ بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ سوم، ۱۴۰۳ق، ج۱، ص ۱۹۷٫

۲ـ مسند امام رضا علیه‌السلام، شیخ عزیزالله عطاردی جبوشانی، المؤتمر العالمی للامام الرضا علیه‌السلام، اوّل، ۱۴۰۶ق، ج ۱، ص ۸٫

۳ـ همان، ج ۱، ص ۴۳؛ بحار الانوار، ج ۳، ص ۴۱؛ علل الشرایع، شیخ صدوق،  مکتبه الحیدریه، نجف اشرف، چاپ اوّل، ۱۳۸۵ش، ج ۱، ص ۱۴٫

۴ـ بهترین راه شناخت خدا، محمد محمدی ری شهری، بی‌جا، چاپ اول، ۱۳۵۴ش، ص ۱۵۳٫

۵ـ جاثیه، ۴٫

۶ـ عیون الاخبار الرضا علیه‌السلام ، ج ۲، ص ۹۹؛ علل الشرایع، ج ۱، ص ۲۵۱؛ بحارالانوار، ج ۶، ص ۵۸، ح ۱؛ مسند الامام الرضا علیه‌السلام، ج ۱، ص ۴۵، ح ۷۱٫

۹ـ علل الشرایع، ج ۱، صص ۳ ـ ۲۵۲؛ بحار الانوار، ج ۶، ص ۵۸؛ عیون الاخبار الرضا علیه‌السلام، ج ۲، ص ۱۰۰؛ مسند امام رضا علیه‌السلام، ج ۱، ص ۵۰٫

۱۱ـ بحارالانوار، ج ۶، ص ۶۰؛ علل الشرایع، ج ۱، ص ۲۵۳؛ عیون الاخبار الرضا علیه‌السلام، ج ۲، ص ۱۰۰٫

۱۲ـ شرح نهج‌البلاغه، ابن ابی‌الحدید معتزلی، دار احیاء الکتب العربیه، قاهره، چاپ اول، ۱۳۷۸ق، ج ۹، ص ۹۵٫

۱۳ـ علل الشرایع، ج ۱، ص ۲۵۳؛ عیون الاخبار الرضا علیه‌السلام، ج۲، ص ۱۰۱؛ بحارالانوار، ج ۶، ص ۶۰٫

۱۴ـ همان.

۱۵ـ علل الشرایع، شیخ صدوق، دارالبلاغه، بیروت، بی‌تا، چاپ اول، ج ۲، ص ۵۹۳، ح ۴۳٫

۱۶ـ علل الشرایع، ج ۱، ص ۲۵۲؛ عیون الاخبار الرضا علیه‌السلام، ج۲، ص ۹۹؛ بحارالانوار، ج ۶، ص ۵۸، ح ۱٫

۱۷ـ بحارالانوار، ج ۶، ص ۶۴؛ مسند امام رضا علیه‌السلام، ج ۲، ص ۱۵۵؛ علل الشرایع، ج ۱، ص ۲۵۶؛ عیون الاخبار الرضا علیه‌السلام، ج ۲، صص ۴ ـ ۱۰۳٫

۱۸ـ علل الشرایع، ج ۲، صص ۴۷۶ ـ ۴۷۵؛ عیون الاخبار الرضا علیه‌السلام، ج ۲، صص ۹۹ ـ ۹۸؛ بحارالانوار، ج ۶، ص۱۷۰، مسند امام رضا علیه‌السلام، ج ۲، ص ۳۵۷٫

۱۹ـ دکتر برای همه، اسماعیل اژدری، اقبال، تهران، سی و نهم، ۱۳۷۴ش، صص ۴۷ ـ ۴۶٫

۲۰ـ همان.

۲۱ـ علل الشرایع، ج ۲، ص ۵۷۰؛ بحارالانوار، ج ۶، ص ۱۰۳؛ عیون الاخبار الرضا علیه‌السلام، ج ۲، ص ۹۸؛ مسند امام رضا علیه‌السلام، ج۲، ص ۴۲۴

۲۲ـ فروع کافی، محمدبن یعقوب کلینی، دارالاضواء، بیروت، اول، ۱۴۱۳ق، ج ۷؛  المواریث، ص ۸۷، باب ۱۲، ح ۳٫

 

 

سوتیترها:

۱٫

وجود حکمت و فلسفه برای هستی و دین و معارف عملی به این معنا نیست که فلسفه و حکمت تمام آنها برای ما انسان‌ها در تمام مقاطع تاریخی آشکار و قابل کشف هستند، بلکه بسیاری از آنها در پرتو رشد دانش بشری و پیشرفت امکانات عملی و گذشت زمان روشن می‌شوند و بخشی نیز بسیار فراتر از درک و ابزار علمی انسانند.

 

۲٫

خدای متعال هر چیزی را که حلال کرده است، در آن مصلحت بندگان است و بقای بندگان به آن بستگی دارد و مردم به آن نیازمندند، به گونه‌ای که هرگز از وجود آنها بی‌نیاز نمی‌شوند و هر چیزی را که حرام کرده است، بشر به آن نیاز ندارد و می‌یابیم که در آن فساد و دعوت به نابودی و هلاکت وجود دارد.

 

۳٫

احکام شرع تابع مصالح و مفاسد است. البته باید توجه داشت که فقط فواید و مفاسد جسمی و بهداشتی مورد نظر نیستند؛ بلکه فواید روحی، فردی، اجتماعی، دنیوی و اخروی و هر نوع فایده مفروض دیگری هم مد نظر هستند. چنانکه در مفاسد نیز فقط مفاسد و زیان‌های جسمی مد نظر نیستند؛ بلکه گستره مفسده، مفاسد روحی، اجتماعی، فردی، دنیوی و اخروی را نیز شامل می‌شود.

 

 

۴٫

اسلام در نظام اجتماعی، اقتصادی و خانواده نظام خاصی را برای زن و مرد مشخص ساخته است. به زن اجازه داده که بعد از ازدواج مهریه‌اش را از شوهرش بخواهد و مرد را نیز مکلّف کرده که علاوه بر مهریه، نفقه زن را تأمین کند. بر اساس این نظام است که سهمیه ارث مردان دو برابر زنان در نظر گرفته شده است.

 

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *