ادب الهی
مرحوم آیت الله مجتبی تهرانی(ره)
اگر انسان نفس خود را ادب نکند به هیچیک از مقامات معنوی، اعم از عقائد حقه، فضایل نفسانی و یا اعمال صالحه نخواهد رسید و نمیتواند از این مقامات بهرهگیری کند؛ لذا باید ابتدا از «ضبط خیال» شروع کند و در مرحله بعد با «تفکر» و «عزم»، اعمال ظاهری را با دستورات الهی تطبیق دهد و به تعبیر دیگر ظاهر خود را به آداب شریعه مؤدب سازد.
البته این کار ظاهراً ساده به نظر میرسد، ولی در عمل بسیار مشکل است. انسان در این مرحله باید با عمل به واجبات و ترک محرمات، ظاهرش را با ظاهر انسان کامل همسو کند تا مطمئن شود که آداب الهی را رعایت کرده است.
معنای اسوه و ضرورت شناخت و تبعیت از او
قرآن کریم میفرماید که پیامبر اکرم«ص» صلیالله اسوه و الگو هستند؛(۲) یعنی کسی که ما باید خود را با ایشان تطبیق دهیم. الگوپذیری هم یعنی تطبیق دادن خود با دیگری که پس از دیدن و ادراک الگو محقق میشود. منظور از این آیه شریفه، باطن آن حضرت نیست؛ چون ما هیچگاه نمیتوانیم باطن پیغمبر اکرم را درک کنیم. خطاب این آیه به ماست و ما هم از ایشان فقط اعمال و رفتار ظاهریشان را درک میکنیم، پس ظاهر حضرت است که میتواند اسوه و الگوی ما باشد، نه باطن ایشان که برای ما اصلاً قابل درک نیست. ما باید خود را با ظاهر آن حضرت تطبیق دهیم و اگر چنین کنیم مطمئناً در عمل، آداب و مرزهای الهی را حفظ و رعایت کردهایم. تبعیت از انسان کامل ضرورت تام و در وجود انسان تأثیر بسیار دارد.
تأثیر متقابل صورت ظاهر و باطن
صورت ظاهر انسانها که به آن صورت مُلکیه گفته میشود، عبارت است از شکل و قیافه انسانی که با شکل ظاهری حیوانات اختلافات خاصی دارد، اما انسان غیر از این صورت مُلکی، یک صورت باطنی هم دارد که گاهی از آن به «صورت غیبی یا ملکوتی» تعبیر میشود. صورت باطنی انسانها از دید ما پنهان است و در آخرت نمایان میشود.
ملکات نفسانی منشأ صورت غیبی انسان
آیا هر کسی که به دنیا میآید یک صورت مُلکی و یک صورت ملکوتی دارد؟ بدانید که صورت ملکوتی و باطنی انسان، از ملکات نفسانی او سرچشمه میگیرد؛ یعنی ملکات اخلاقی هر کسی منشأ صورت غیبی اوست. منظور از ملکات نفسانی هم شهوت، غضب و وهم است. کسی که ملکه شهوت بر او سلطنت دارد، مانند موجوداتی میشود که قوه شهوت بر آنها حاکم است. از این حالت به «صورت بهیمیه» نیز تعبیر میشود.
صورت غیبی کسی که نیروی غضب بر روح او غلبه دارد مانند موجودات تندخو و درنده است که از آن به «صورت سَبُعیه» تعبیر میشود.
شخصی هم که نیروی وهم یعنی نیروی شیطنت، خدعه و نیرنگ بر او غلبه دارد، مدام دنبال کارهای زشتی مانند غیبت، سخنچینی، نمّامی و صورت باطنیش کاملاً شیطانی است.
گاهی دو یا هر سه قوه بر وجود فرد سلطنت دارند و صورت غیبی انسان را تشکیل میدهند. اینجاست که صورت غیبی شخص، ترکیب عجیبی پیدا میکند و مخلوطی از بهایم، درندگان و شیاطین میشود. این ترکیب زشت و وحشتناک، در بین حیوانات این عالم شبیه و نظیری ندارد، لذا زشتترین حیوانات هم از صورت باطنی این افراد زیباترند.
پیامبر اکرم«ص» فرمودند: «یحشر بعض الناس علی صور تحسن عندها القرده و الخنازیر؛(۳) برخی از انسانها در قیامت به صورتهایی(۴) محشور میشوند که صورت میمون و خوک در مقابل آنها زیباست.»
حضرت فرمود: «بعضی از مردم به صورتهای زشتی محشور میشوند…»؛ یعنی یک نفر، چندین صورت دارد. در دنیا امکان ندارد که کسی چندین صورت داشته باشد، ولی در نشئه آخرت امکان دارد که انسان ملغمهای از صورتهای زشت و وحشتناک باشد.
اعمال ظاهری منشأ ملکات نفسانی
پس هر یک از قوای درونی نفس که بر رفتار فرد غلبه پیدا کند، چهره باطنی او را خواهد ساخت.
ملکات نفسانی چگونه حاصل میشوند؟ اگر اعمال ظاهری ما انسانی باشند، ملکات نفسانی ما نیز متناسب با آن شکل خواهند گرفت و در باطن، صورت انسانی به خود میگیرد؛ اما اگر اعمال ما بر محور شهوت باشند، ملکه نفسانی شهوت غلبه پیدا میکند و صورت یک حیوان بهیمه در صورت غیبی ما نقش میبندد.(۵)
در روایات داریم که: «فتأذبوا بآداب الله؛(۶) خودتان را به آداب الهی ادب کنید.» یعنی اعمال ظاهری خود را با شریعت تطبیق بدهید، زیرا رفتارهای انسان، ملکات اخلاقی او و آنها نیز صورت غیبی و ملکوتی او را میسازند. انسان در ابتدای تولد صورت غیبی ندارد و یا صورت غیبی او هنوز شکل نگرفته است، اما به وسیله اعمال ظاهری، آرام آرام شکل میگیرد. پس اعمال، باطنساز هستند.
برای طی این طریق، تنها انسان کامل میتواند اسوه باشد و باید از رفتار او تبعیت کرد. با تطبیق با انسان کامل، کمکم ملکات نفسانی را از دست میدهیم و به ملکات انسانی دست پیدا میکنیم و صورت غیبی ما مطابق با ظاهر انسان کامل شکل میگیرد.
هر چند اعتقادات و ایمان منشأ حرکت انسان به سوی عمل است، اما عمل است که ملکه را ایجاد میکند و ملکات هم صورت غیبی و ملکوتی انسان را به وجود میآورند.
تأدیب نفس با اعمال ظاهری
نفس با ادامه و استمرار تبعیت از ظاهر رفتار پیغمبر ادب میشود و ملکاتی در آن به وجود میآید که منشأ صورت ملکوتی انسان میشوند و فرد میتواند اعمال الهی و انسانی را به سهولت انجام دهد. شهوت انسان، در ابتدا بیبند و بار، اما با فشار و سختی قابل مهار شدن است. همین شیوه در باره سایر خصلتها هم صادق است.
پس برای تأدیب نفس به آداب الهی، غیر از اعمال ظاهری راه دیگری وجود ندارد.(۷) رسیدن به مقامات معنوی بدون استفاده از طاعات و عبادات غیرممکن است. روایتی است که: «الصَّلاه مِعرَاجُ المُؤمِن»(۸) یعنی اگر بخواهید سیر معراجی داشته باشید، باید نماز بخوانید. انسان تنها با رعایت ظواهر شرعی میتواند به مقامات انسانی و معنوی دست پیدا کند و راه آن تبعیت از انسان کامل است.
ادب دو نوع است: ادب ظاهر و ادب باطن. ادب باطن و سرّ به تطهیر دل است و ادب ظاهر به تطهیر رفتار از گناهان. باید از تطبیق اعمال ظاهری با آنچه شارع مقدس فرموده است شروع کرد. ادب ظاهری، رعایت حدود الهی است که پیوند تنگاتنگی با ادب باطن دارد.
تأثیرات سوء عدم اصلاح ظاهر
اثر سوء اول: فراهم کردن موجبات سخط الهی
برای ادب کردن نفس باید به چند مطلب توجه داشت. اول باید دانست طبق روایات و موازین اسلامی(۹) اگر کسی ادب ظاهری را رعایت نکند، در معرض سخط خداوند قرار میگیرد. کسی که میخواهد سیر معنوی داشته باشد، قصدش از مؤدب شدن، جلب رضایت پروردگار است و میخواهد به خدا برسد نه به شیطان.(۱۰)
اگر انسان به مبدأ و معاد معتقد و مایل به قرب الهی و مدعی سیر معنوی باشد، اما مرزهای شناخته شده الهی را که در بیان انبیا و اولیا آمده رعایت نکند، قطعاً از مسیر الهی طرد خواهد شد.
لذا بیادبی ظاهری یعنی ملوث شدن اعضا و جوارح به آلودگیهای نفسانی، موجب سخط خداوند نسبت به انسان میگردد و هیچ سنخیتی با ادب باطنی ندارد.
علی«ع» میفرمایند: «نزدیکترین بندگان به خدای متعال کسی است که بیشتر از دیگران حق را بگوید حتی اگر به ضررش باشد و بیشتر از دیگران به حق عمل کند، حتی اگر از آن خوشش نیاید.»(۱۱) علی«ع» هسته مرکزی فرمایشاتشان را در این روایت روی اعمال ظاهری قرار میدهند و نمیفرمایند که نزدیکترین بندگان به خدا کسی است که اهل تسلیم و رضا باشد و…، بلکه به سراغ گفتار و کردار میروند و حقگویی و عمل به آن را مطرح میکنند و میفرمایند نزدیکترین بندگان به خدا، گویاترین افراد نسبت به حق هستند، اگرچه به ضررشان باشد. همچنین مقیدترین افراد به ادای حق هستند، هر چند که نفسشان کراهت داشته باشد.
حقی در گفتار و کردار، بالاتر از آنچه خدا گفته است وجود ندارد؛ لذا اولاً نزدیکترین بندگان به خدا باید تمام حرفهایشان الهی باشد و به تمام دستورات شرعی عمل کنند. ثانیاً نفس انسان همیشه به دنبال زیادهخواهی و پایمال کردن حق است؛ لذا گفتن حق نزد او تلخ و عمل به آن برایش سخت و ناپسند است. اما بنده مقرب خدا که مؤدب به آداب الهی است، با فشار و سختی حق را میگوید و به آن عمل میکند.
اثر سوء دیگر: خروج از دیوان صدیقین
عدم انطباق ظاهر با دستورات شرع باعث خروج نام انسان از «دیوان صدیقین» میشود. صدیقین کسانی هستند که خدایی خدا را صادقانه پذیرفتهاند و به دستوراتش عمل میکنند و نامشان در دفتری نزد خدای متعال ثبت شده است.
قرآن میفرماید: « وَمَن یَتَعَدَّ حُدُودَ اللّهِ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ ؛(۱۲) کسی که از حدود و مرزهای الهی که همان احکام شرعیه است، تجاوز کند و از آنها عملاً حفاظت نکند، ظالم است.» اعمال ما بهروشنی مشخص میکنند که ما از صدیقین هستیم یا از ظالمین. کسی که مرزشکنی میکند از ظالمین است. پیغمبر اکرم«ص» فرمودند: «خداوند مرزهایی را از نظر اعمال ظاهری برای شما تعیین کرده است، این مرزها را رعایت کنید.»(۱۳)
لذا اگر ما بخواهیم مورد پسند خدا قرار بگیریم و او نیز ما را به بارگاه قرب خود راه دهد، باید این مرزها را رعایت کنیم؛ چون اوست که باید ما را به خود نزدیک کند و تا کشش او نباشد، کوشش من و شما بیهوده است. او باید ما را به سوی خود بکشد و خدا کسی را به سوی خود میکشد و جذب میکند که در عمل صداقت داشته باشد.
امام باقر«ع» فرمودند: «خود را با صدق در عمل، برای خدا تزیین و آرایش کن تا خدا تو را بپسندد و به حریم خود نزدیک سازد.»(۱۴)
حافظ گفته است:
قدم منه به خرابات جز به شرط ادب
که ساکنان درش محرمان پادشهند
او سلطان مُلک وجود است و هر کسی را به قرب خود راه نمیدهد. آنجا از بیادبان خبری نیست. ما با این اعمال، چهرههای باطنی خود را آلوده کردهایم. او میبیند که ما چه صورتهایی در باطن خود ساختهایم، صورتی مثل صورتهای باطنی ما چه بسا در حیوانات دنیا هم موجود نباشد! حال و روز ما اصلاً برای تشرف به عالم قدس آرایش ندارد و باید خودمان را ادب کنیم.
پینوشتها
۲ـ «لقد کان لکم فی رسولالله اسوه حسنه لمن کان یرجو الله و الیوم الاخر و ذکر الله کثیرا»؛ احزاب، ۲۱.
۳ـ منهاج البراعه، ج ۱۹، ص ۳۰۳.
۴ـ فرمود: «علی صُوَرهٍ» نه «علی صُورهٍ»، یعنی یک انسان چند چهره دارد.
۵ـ البته ما الان صورت غیبی خود را درک نمیکنیم. در دنیا همه ما ظاهراً انسان هستیم، اما در حین مرگ آن صورت برای ما آشکار میشود.
۶ـ الکافی، ج ۹، ص ۵۲۱.
۷ـ بعد عرض میکنم که سیر معنوی، بدون تطبیق اعمال ظاهری با دستورات الهی محال است. این راه منحصر به مکتب انبیا است و مکتب انبیا نیز از همین اعمال ظاهری شروع میشود.
۸ـ بحارالانوار، ج ۷۹، ص ۳۰۳.
۹ـ من نمیخواهم در اینجا به روایاتی که هرکدام در محل خود نسبت به انجام محرمات و یا ترک واجبات وارد شده است، اشاره کنم. من این مطلب را به صورت کلی بیان میکنم و تطبیق آن با خودتان است.
۱۰ـ انشاءالله در آینده به بحث درجات ادب میرسیم و در آنجا میگویم که من و شما نمیتوانیم باطن را به طور کامل ادب کنیم. آنچه که خدا از نظر ظاهر از تو خواسته است آسان است ولی این را به شما بگویم که تأدیب باطن، مشکل است. آنچه از دست من و شما برمیآید، اصلاح ظاهر است. ما در مسیر تأدیب باطنمان هم تا حدودی میتوانیم پیش بیاییم، نه اینکه نشود، میشود اما نه به طور کامل. اما آنچه از دست من و شما برمیآید، باید انجام دهیم.
۱۱ـ تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص ۶۹.
۱۲ـ بقره، ۲۲۹.
۱۳ـ مستدرک الوسایل، ج ۱۸، ص ۱۲.
۱۴ـ بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۱۶۴.
سوتیترها:
۱٫
اگر اعمال ظاهری ما انسانی باشند، ملکات نفسانی ما نیز متناسب با آن شکل خواهند گرفت و در باطن، صورت انسانی به خود میگیرد؛ اما اگر اعمال ما بر محور شهوت باشند، ملکه نفسانی شهوت غلبه پیدا میکند و صورت یک حیوان بهیمه در صورت غیبی ما نقش میبندد.
۲٫
لذا اگر ما بخواهیم مورد پسند خدا قرار بگیریم و او نیز ما را به بارگاه قرب خود راه دهد، باید این مرزها را رعایت کنیم؛ چون او باید ما را به سوی خود بکشد و خدا کسی را به سوی خود میکشد و جذب میکند که در عمل صداقت داشته باشد.