خود را ارزان نفروشید

 

آیت‌الله حسن‌زاده آملی

 

فرزند عزیزم! هیچ موجودی به بزرگی شما آفریده نشده است. می‌بینید که بر طبیعت مسلط هستید و طبیعت اسیر شماست. طبیعت به ظاهر بی‌جان، رستنی‌ها، گیاهان و همه طبیعت اسیر شما هستند. درخت چنار با آن قد و قامت و بزرگی را می‌بُرید و از آن وسایل زندگی می‌سازید و آن را به هر صورتی که تمایل دارید در می‌آورید. حیوانات همین ‌طور. انسان چه دارد که اینها همه اسیر او هستند؟ فیل که چندین برابر ما جثه دارد. چه دارید که حیوانات بحری و برّی به این عظمت اسیر شما هستند؟ شما قوه و سرمایه‌ای دارید که طبیعت و حیوانات مسخّر شمایند. حرف از بزرگی جثه نیست. حرف از داشتن سرمایه، قدرت و اسم الهی است. شما اسم اعظم خدا را دارید. اسم اعظمی را که شما دارید هیچ موجودی ندارد، منتهی باید از این اسم اعظمتان استفاده کنید. خیلی خودتان را ارزان فروخته‌اید. اگر… خدای ناخواسته تعبیرات بنده موهن نباشد. ما که قصد اهانت و جسارت نداریم، بلکه خیر بندگان خدا را می‌خواهیم. اگر اسم اعظمتان را درست به کار ببرید و آلوده‌اش نکنید و آن را مفت از دست ندهید، اسم اعظمی را که شما دارید هیچ موجودی ندارد. اینکه قرآن می‌گوید: «لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَه حَسَنَه»،(۱) یعنی این اسوه و انسان کامل سرمشق شماست و من و شما باید از او پیروی و به او تأسی کنیم و از او یاد بگیریم تا از دامن خاک به فوق عرش برسیم. این آیه می‌گوید این اسوه و الگو، انسان است. شما هم انسان هستید. قابلیت و ظرفیت انسان را ببینید و خود را ارزان نفروشید. شما را بسیار بزرگ آفرید و «اسوه حسنه» را سرمشق شما قرار داد تا در این مسیر از او یاد بگیرید و سرمایه‌تان را به کار بیندازید. نه تنها زمین، دریا، درخت‌ها و حیوانات قوی‌بنیه، پرنده‌ها، کرات و… مسخر و در اختیار انسان هستند، بلکه انسان می‌تواند به عالم باطن، عقول و مفارقات از این عالم طبیعت و به ملائکه و مهیّمین برسد. آنها هم اسیر انسان هستند، یعنی انسان به جایی می‌رسد که ملائکه، مهیّمین، مفارقات و انوار عقلیه ملکوت در مقابل او خاضع هستند. چنین سرمایه عظیمی را به شما داده‌اند. «فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ»(۲) به جایی می‌رسد که می‌بیند خداوند احسن و بهتر از این هیچ موجودی را نیافرید و چون به ماورای طبیعت و عالم مفارقات بروید، می‌بینید ملک مقرب الهی، حضرت جبرئیل هم مسخّر شماست و در مقابل عظمت وجودی انسان مجرّد است. شما به عنوان انسان مقام و سرمایه‌ای دارید که مقام فوق تجرّد است. این مقام را فقط انسان دارد.

موجودات را به مادی و طبیعی تقسیم می‌کنیم. بعد یک پله بالاتر می‌رویم و به مجرّد ضعیف می‌رسیم که از عالم طبیعت بالاتر و محیط بر طبیعت است، اما خیلی بالا نیست. می‌گویند تجرّد برزخی دارید. بعد از تجرّد برزخی بالاتر می‌روید، به تجرّد برزخی قوی و مثلاً به عالم عقول می‌رسید.

چنین تجرّدی همسنگ و هم‌تراز آنهاست. انسان در همین حد متوقف می‌شود؟ خیر. «إِقْرَأْ وَ ارقَ» بخوان و بالا برو و به مقام فوق تجرّد برس. از هر عالم، عارف، فیلسوف، قرآن‌شناس و ورزش فکری‌کرده‌ای سئوال کنید که آیا غیر از انسان می‌شود کسی مقام فوق تجرّد داشته باشد؟ هیچ‌ کسی نیست. فقط شما صاحب این قدرت و توانایی هستید. ملائکه از طبیعت و احکام طبیعت، مجرّد و بر طبیعت محیط هستند، اما مقام فوق تجرّد را فقط انسان دارد.

مقام فوق تجرّد یعنی چه؟ یعنی انسان هر چه علوم یاد می‌گیرد و ارتقای وجودی پیدا می‌کند، به‌جای اینکه بگوید بس است، سیر شدم، دیگر ظرفیت ندارم، برعکس هر چه این غذا را می‌خورد، سعه وجودی و اشتهای او بیشتر می‌شود. این غذای طبیعی نیست که بگویید سیر شدم و دیگر میل ندارم، بلکه این غذای روحانی است که هر چه میل بفرمایید، به ‌جای اینکه سیر شوید، اشتهایتان بیشتر می‌شود و طلب و گرسنگی‌تان افزونی می‌یابد. انسان‌های کامل به ما فرمودند: «مَنْهُومَانِ لَا یَشْبَعَانِ: طَالِبُ عِلْمٍ وَ طَالِبُ دُنْیَا». در نهج‌البلاغه خوانده‌اید که دو انسان گرسنه هیچ ‌وقت سیر نمی‌شوند، اما بین این دو گرسنه تفاوت بسیار است. یکی گرسنه مال است که سیر نمی‌شود، اما مال بیرون از اوست و جزو ذات او نیست:

«برای نهادن چه سیم و چه زر؟»

فرض کنید به اندازه کوه دماوند طلا و نقره در اختیار انسان باشد، اما بیرون از ذات اوست:

«آن می‌طلب که او را نبود زوال هرگز

ای عاشق مجاز و ای طالب فسانه».(۳) چیزی را بخواهید که هر جا که باشید نشود آن را از شما گرفت و آن علوم و معارف و حقایق انسانی و مقامات معنوی شماست و اساساً انسان را برای این معنا آفریده‌اند. بقیه چیزها همه باید در مسیر این معنا باشند. همه چیز معدّات برای رسیدن به این مقام هستند. لباس، مسکن، مطعم، خانه و زندگی همه برای رسیدن به این مقامند، نه اینکه اینها مقصود و هدف اولی باشند. بدا به حال کسی که این امور مادی او را شکار کرده است. تو ای انسان بزرگ‌تر از اینها هستی. ممهوم مال سیر نمی‌شود، ولی اشتها برای چیزی است که بیرون از ذات اوست. دلش می‌خواهد، اما هیچ چیز عایدش نمی‌شود.

بارها این نکته را عرض کرده‌ام که عمروعاص داشت می‌مرد، رو به خانواده‌اش کرد و گفت اگر کسی از سوراخ سوزن هوا بگیرد، چقدر در زحمت است؟ از سوراخ سوزن که نمی‌شود هوا گرفت. قلب انسان می‌گیرد و می‌میرد. گفت الان این‌ جور در زحمت هستم و این تازه اولش است. عمروعاص قلدر محله و آدمی بود که کفر، او را شکار کرده و عاری از معنویت بود. انسانی که باید از ملائکه مقربین هم بالاتر برود، خودش را به یک مشت جماد فروخت. پیشاپیش می‌افتاد و قلدر اراذل و اوباش بود و جوانان گول‌خورده هم به دنبالش راه می‌افتادند. او شعار «مرگ بر علی» و «زنده باد معاویه» می‌داد و آنها هم دم می‌دادند و معاویه به او پول می‌داد.

«چون سامری مباش که زر دید و از خری موسی بهشت و از پی گوساله می‌رود» خدا رحمتش کند جناب حافظ را. خیلی شیرین گفته است. انسان عاقل که چنین کاری نمی‌کند. حالا عمروعاص سر مرز رسیده است و به فرزندانش می‌گوید کاش پدرتان پشکل جمع می‌کرد و این پول‌ها را جمع نمی‌کرد. این تازه ابتدای یوم‌الحسرت است.

«رگ رگ است این آب شیرین و آب شور

در خلایق می‌رود تا نفخ صور»

کجا هست که در محضر و خانه خدا نیستیم؟ «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ».(۴)

ما مسئولیم. تکلیف ما بسیار سنگین است. باید حافظ افراد اجتماع باشیم و مسئولیت فوق‌العاده سنگینی داریم و دلمان برای بندگان خدا می‌سوزد. می‌خواهیم همه افراد روی زمین عاقبت به خیر و الهی باشند. تکلیف ما این است و خیر مردم را می‌خواهیم. حتی خیر کفاری را هم که در پی کشتن ما هستند می‌خواهیم، لذا می‌بینید هیچ پیغمبر، امام و فرستاده خدایی جنگ را آغاز نکرد. اصلاً مأمور به افتتاح جنگ نبودند. آنها با مردم سر جنگ نداشتند. جنگ را مردم پیش آوردند. الهیون چه جنگی با مردم دارند؟ الهیون باید بذر معارف در دل مردم بیفشانند. آقا امیرالمؤمنین(ع) در نهج‌البلاغه به جناب کمیل می‌فرماید: «علما بذرگر و کشاورز مردم هستند.» کشاورز زمین و بذر می‌خواهد. زمینش دل‌های شما و بذرش معارف قرآنی و حقایق الهی هستند.

گاهی می‌بینیم جوانان ما را شکار می‌کنند، می‌قاپند و گولشان می‌زنند. جوانان گول‌خورده، دوست و دشمن خود را تمیز ندادند. صد افسوس! دل ما برای اینها می‌سوزد که خود را چقدر ارزان فروخته‌اند.

امام زین‌العابدین(ع) در مدینه آدمی را دید که صحیح و سالم بود، اما یک دستش را روی صورتش گذاشته بود و گریه می‌کرد و دست دیگرش را دراز کرده بود و گدایی می‌کرد. آقا به همراهانش فرمود این انسان چقدر خودش را ارزان فروخته است. چرا و برای چه کسی گریه و گدایی می‌کند؟ حیف اشک نیست؟

مقام انسان فوق‌العاده والا و ارزشمند است. چقدر انسان‌ها والا و بزرگ‌منش بودند. انسان بعضی از روایات را می‌خواهد تابلو کند و در شهرها و قراء در برابر دید همگان قرار بدهد. قافله داشت می‌رفت و یکی از صحابه پیامبر«ص» بر شتر سوار بود. تازیانه از دستش افتاد. از شتر پیاده شد. تازیانه را برداشت و دو باره سوار شد. همراهان گفتند: «آقا! می‌گفتید ما برمی‌داشتیم و به شما می‌دادیم.» صحابی گفت: «پیامبر«ص» از ما عهد گرفت درِ سئوال را به روی خود ببندیم.» چرا باید بگویم آقا! لطفاً! اسلام یعنی این. این تازه ساحل‌پیمایی حقایق اسلام است، چه رسد به غور در اعماق آب‌ها.

در این نظام به این باعظمتیِ هستی که نمی‌شود من و جنابعالی بیهوده، لغو و به هرزه آفریده شده باشیم. تمام شئون زندگی ما برنامه دارد. محافل روحانی را تقویت کنید و گوش بدهید و حرف بشنوید.

انسان چه دارد که خدای باری‌تعالی او را بر طبیعت مسخّر کرد؟ یکی از اساتید بزرگوار ما، حضرت شعرانی با قلم و بیانش نصیحت می‌فرمود. مقاله وزینی دارد با این مضمون که: «تو ای انسان! چه داری که خداوند تو را بر همه چیز مسلط کرد تا به جایی برسی که از ملک مقرب، جبرئیل هم بالاتر بروی؟» هیچ موجودی بزرگ‌تر از شما نیست. عده‌ای حرف نشنیده، آدم ندیده و کتاب نخوانده‌اند و لذا بعضی حرف‌ها را می‌زنند و بعضی کارها را می‌کنند و دل ما برایشان می‌سوزد.

مقام فوق تجرّد مقام انسان است. سرمشق شما پیغمبر«ص» است که مثل شما انسان بود، منتهی همان‌گونه که قرآن فرمود بشر، بشر و بشره یعنی ظاهر. به ظاهر «أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ»،(۵) اما این مراتب که به ظاهر نیست:

«گر به صورت آدمی انسان بُدی

احمد و بوجهل خود یکسان بُدی»

جناب خاتم انبیا«ص» و ابوجهل به ظاهر دو انسان بودند، اما پیامبر «ص» چه داشت که ملک مقرب، جبرئیل، محیط بر عوالم طبیعت و مافوق طبیعت نتوانست بدانجا برود که حضرت رفتند.

فرزندم!

به مطلب برس و هوشیار و متوجه باش، ان‌شاءالله که به مطلوب هم می‌رسی. تصور دورادور مطلب هم یک نحوه ادراک است. دیگری حرفی را می‌زند و انسان مطلب را می‌فهمد، اما به مطلوب رسیدن چطور؟ این، کار می‌خواهد و تن به کار دادن و ریاضت و زحمت و کشیک نفس را کشیدن می‌خواهد و مواظب دهان، چشم و گوش خود بودن می‌خواهد.

فرزند عزیز من!

باید یوسف صدیق باشی و این صنع الهی را پاک بداری. پاک باش و بگذار نهال وجود تو، شجره طیبه طوبی شود:

«گر کام تو برنیامد آنگه گله کن»

به سوی اشخاصی بروید که دلسوز و از پدر و مادر شما بر شما مهربان‌ترند. چه به خورد شما می‌دهند که بعضی چیزها را از شما می‌شنویم؟ چرا دوست را از دشمن تمیز نمی‌دهید؟ چرا در باره خلقت خود تأمل نمی‌کنید؟

جناب انسان! به جنابعالی مقام فوق تجرّد داده‌اند. مطلب را بفهمید تا به مطلوبش برسید. به مطلوب رسیدن زحمت و کار دارد. بی‌زحمت که نمی‌شود: «وَ أَن لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى»،(۶) اما فعلاً مطلب را متوجه شوید و ظاهر «لَکُمْ أُسْوَه حَسَنَه» را بگیرید تا به مراتب بالاتر بروید. ظاهرش فرمود: «صَلّوا کَما رَایتَمونی اُصَلّی». ببینید من چه جوری نماز می‌خوانم، همان‌ طور نماز بخوانید. این تعلیم ظاهر امر و ابتدای تأسّی، یعنی مطابق سرمشق قدم برداشتن است و سرمشق انسان خاتم انبیا، انسان کامل الهی است. نمی‌شود این انسان بوالعجب و به این عظمت را بی‌برنامه خلق کرده باشد. کدام عقل می‌پذیرد که برنامه نداشته باشد؟ آیا می‌شود شما در چشم، گوش و بهداشت ظاهرتان برنامه داشته باشید و مشکلی که پیش می‌آید به طبیب مراجعه کنید و درمان شوید، اما برای حقیقت وجودی‌ و ابدتان برنامه‌ای وجود نداشته باشد؟ خیر، نمی‌شود و لذا برای شما صاحب برنامه، نطق و بیان فرستاد. حجت بر شما تمام است. این همه در سیره نبوی بیان شده است که خواهیم گفت.

 

پی‌نوشت‌ها:

۱ـ سوره احزاب، آیه ۲۱

۲ـ سوره مؤمنون، آیه ۱۴

۳ـ دیوان حضرت استاد علامه حسن‌زاده آملی، دیوان قسمت ۲، بخش ۳

۴ـ سوره حدید، آیه ۳

۵ـ سوره فصلت، آیه ۶ و سوره کهف، آیه ۱۱۰

۶ـ سوره نجم، آیه ۳۹

 

سوتیترها:

۱٫

شما اسم اعظم خدا را دارید. اسم اعظمی را که شما دارید هیچ موجودی ندارد، منتهی اگر اسم اعظمتان را درست به کار ببرید و آلوده‌اش نکنید و آن را مفت از دست ندهید، اسم اعظمی را که شما دارید هیچ موجودی ندارد.

 

۲٫

به سوی اشخاصی بروید که دلسوز و از پدر و مادر شما بر شما مهربان‌ترند. چه به خورد شما می‌دهند که بعضی چیزها را از شما می‌شنویم؟ چرا دوست را از دشمن تمیز نمی‌دهید؟ چرا در باره خلقت خود تأمل نمی‌کنید؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *