دکتر محمدصادق کوشکی
۱ـ مشکل از آنجا شروع شد که برخیها تصور کردند تفاوت آمریکا با سایر کشورهای جهان در «کدخدایی» اوست و برخورداری از این موقعیت و مقام میتواند راه را برای معامله (یا همان تعامل!) با آمریکا هموار کند.
البته این مشکل وقتی پیچیدهتر شد که همان برخیها مجدداً تصور کردند که کدخدا اهل معامله و داد و ستد است؛ یعنی میشود نشست و با او گفتوگو کرد و چانه زد و چیزی داد و چیزی گرفت. در تصور این عده، سیاست عدم گفتوگو و تعامل با آمریکا اشتباهی ناشی از نشناختن روابط بینالملل و مناسبات جهانی بود و مرتکبین این خطا (که هرگونه تعامل و گفتوگو با آمریکا را بیثمر و زیانبار میدانستند) چهره واقعی آمریکا و ماهیت قوانین بینالمللی را نشناخته بودند و کماکان در فضای شور و احساس سالهای اول انقلاب سیر میکردند!
در نظر حامیان تعامل با آمریکا، این کشور نه شیطان بزرگ بود و نه مصداق استکبار جهانی و نه گرگی (که به فرموده حضرت امام) به دنبال دریدن ضعفاست! این جماعت، آمریکا را کشوری قدرتمند میپنداشتند که کلید رابطه با جهان است و مانند هر کشور دیگری به دنبال رفع مخاصمه و سوءتفاهمها و کاستن از دشمنیهاست. این عده بهجد خیال میکردند آمریکا سالهاست که منتظر مذاکره و معامله با ایران است و اگر کسی شجاعت شکستن تابوی مذاکره با آمریکا را داشته باشد، باقی مسیر هموار و قابل دسترسی است!
به تصور این گروه رابطه با آمریکا کلید حل مشکلات متنوع نظام جمهوری اسلامی بود و آنچه این رابطه (و متعاقب آن حل مشکلات نظام) را به تأخیر انداخته بود، کسانی بودند که بدون شناخت آمریکا و علم روابط بینالملل و دیپلماسی حاکم بر جهان و صرفاً به خاطر احساسات و یا منافع شخصی به دنبال جنگ و تخاصم با آمریکا بودند و برای تسهیل حکمرانی خود دائماً از وجود دشمن درجه یکی به نام آمریکا سخن میگفتند!
۲ـ ورود صاحبان این تفکر به عرصه قدرت در سال ۹۲ باعث شد که مسیر برای تحقق این تصورات هموار شود. این عده به پشتوانه رأی مردم فضا را برای اجرایی کردن فرضیاتشان مساعد دیدند و با فشار به ارکان نظام مجوز مذاکره را اخذ کردند و هر چند در ظاهر به دنبال حل و فصل مسئله هستهای بودند، اما پنهان هم نمیکردند که هدف نهاییشان عادیسازی رابطه با آمریکاست. به عنوان مثال حمید ابوطالبی، معاون سیاسی نهاد ریاستجمهوری، در مصاحبه با روزنامه دولتی ایران در فروردین سال ۹۴ برجام را پله اول از نردبامی توصیف کرد که به عادیسازی رابطه با آمریکا ختم خواهد شد و هدف اصلی از مذاکرات هستهای را نه حل معضلات اقتصادی کشور که هموارسازی مسیر عادیسازی رابطه با آمریکا دانست. همچنین ریاست محترم جمهوری پس از نهایی شدن برجام، آن را الگویی برای حل و فصل سایر مشکلات فیمابین ایران و آمریکا دانستند و در بیانات متعدد از تداوم برجام سخن به میان آوردند. در این حالت طبیعی بود که این عده گوش شنوایی برای شنیدن تذکرات و نصایحی که از سوی دلسوزان و ارکان نظام درخصوص ماهیت استکباری و غیرقابل اعتماد آمریکا به آنها داده میشد، نداشتند.
۳ـ اما در طرف مقابل، آمریکائیها که صاحبان این تصورات را خوب میشناختند و به نقاط ضعف آنها واقف بودند، از همان ابتدای کار (قبل از توافق ژنو در آذرماه ۹۲) بهصراحت اعلام میکردند که قرار نیست در توافق، امتیازی به ایران داده شود و اولویت مذاکره پذیرش و اجرای مطالبات آمریکا از سوی ایران است و آنچه که ایران در مقابل اجرای مطالبات آمریکا دریافت خواهد کرد، بهقدری اندک و ناچیز خواهد بود که گرهی از انبوه معضلات ایران باز نخواهد کرد. مثال روشن این رویکرد، سخنان صریح «وندی شرمن» عضو ارشد تیم مذاکرهکننده آمریکا در توافق ژنو است که دو هفته قبل از نگارش متن توافق در برابر رسانهها بیان شدند.
و اینگونه شد که صاحبان این تصورات در آذرماه سال ۹۲ متن تهیه شده از سوی طرف مقابل را بدون کمترین تغییری پذیرفتند و البته نام توافق بر آن نهادند؛ هر چند که خود بهتر از هر کسی میدانستند که این متن بدون امضا که بهغلط نام توافق بر آن نهاده شده و اصطلاحاً توافق بدون کاغذ یا شفاهی نام گرفته بود، دو هفته قبل توسط تیم مذاکرهکننده آمریکایی منتشر شده بود. مقایسه آن با متنی که توافق ژنو نام گرفت میتواند اصل ماجرا را روشن کند.
۴ـ توافق ژنو خاتمه یافت و ایران در کمتر از دو ماه به تمام تعهدات خود عمل کرد، اما طرف مقابل همان گونه که گفته بود دلیلی برای عمل به تعهدات محدود خود نمیدید؛ در نتیجه هنگامی که آمریکا به هیچیک از تعهدات خود عمل نکرد، طرف ایرانی صرفاً توانست آمریکا را به ارتکاب رفتارهایی خلاف روح توافق ژنو متهم کند! چون در متن توافق، هیچ اهرم فشار و تضمینی برای وادارسازی آمریکا به انجام تعهدات محدودش پیشبینی نشده بود و اصولاً آمریکا برای دادن و ستاندن نیامده بود، بلکه آشکارا آمده بود تا به تعبیر خود یک نظام یاغی را ادب و خلع سلاح کند. سخنان اوباما پس از توافق ژنو آشکارا بیانگر این واقعیت است.
۵ـ افقی که صاحبان تصورات بینالمللی برای خود ترسیم کرده بودند چنان تزلزل ناپذیر بود که عدم پایبندی آمریکا به انجام تعهدات محدودش در توافق ژنو، خدشهای به آن وارد نمیکرد. البته این عده بهطور جدی از حمایت رسانهها و عوامل نشاندار آمریکا در کشور هم برخوردار بودند بهگونهای که هرگونه نقد و تذکری نسبت به این روند را در گلو خفه و با تعابیری مانند بیسواد، جهنمی و… منتقدین توافق را سرکوب و ادامه راه را برای رسیدن به برجام با ذوق و شوق زایدالوصفی طی میکردند و این در حالی بود که طرف مقابل بهصراحت بیان میکرد که:
ـ تحریمها علیه ایران هیچگاه لغو نخواهند شد، بلکه صرفاً تعلیق میشوند، چون تحریم، ابزار ما برای فشار بر ایران است. (وزیر خزانهداری آمریکا قبل از برجام).
ـ گزینههای نظامی علیه ایران حتی در صورت نهایی شدن توافق هستهای هم حفظ میشوند. (وزیر دفاع آمریکا قبل از برجام).
ـ ما تحریمها را علیه ایران حفظ خواهیم کرد و ایران را ذیل فصل هفتم شورای امنیت نگه میداریم و گزینه نظامی علیه ایران کماکان حفظ خواهد شد. (وزیرخارجه آمریکا قبل از برجام).
با وجود این برجام به سرانجام رسید، ولی مواضع طرف آمریکایی کماکان خصمانه باقی ماند. اوباما قبل از برجام بهصراحت گفته بود: «ما در توافق هستهای با ایران چیزی را از دست نخواهیم داد، چون وزن توافق کاملاً به نفع ماست.»
و البته اوباما یک روز پس از برجام هم بهصراحت بیان کرد: «بهرغم برجام، اختلافات عمیق بین ما و ایران باقی خواهند ماند.» اما این سخنان هم تأثیری بر اراده اهالی برجام در ایران نداشت و این عده با فشار و جنگ روانی و… نهادهای مسئول در ایران را به پذیرش برجام وادار ساختند و در کمتر از چند ماه تمام تعهدات ایران در برجام را عملی کردند. به گفته آمانو: «ایران حتی فراتر از تعهدات خود در برجام عمل کرد و محدودیتها و نظارتهایی اضافهتر از برجام را پذیرفت!»
اما پس از این اقدامات که پرداخت هزینههای برجام تلقی میشد، طرف مقابل نشان داد که فقط اهل «ستاندن» است و اهل معامله نیست! ایرانیها آنچه را که باید بدهند داده بودند و دلیلی نداشت که آمریکا به اندک تعهدات داوطلبانه خود در برابر انبوه تعهدات انجام شده ایران عمل کند! بنا به نص صریح برجام و مندرج در مقدمه آن، برجام یک توافق حقوقی نیست و صرفاً یک برنامه داوطلبانه است و آمریکا یا طرف غربی الزامی برای عمل به تعهداتش ندارد! به گفته جک لو، وزیر خزانهداری آمریکا: «ساختار برجام به گونهای طراحی شده تا فشار بر ایران حفظ شود و تحریمهای قدرتمند برای مقابله با شرارت ایران ادامه پیدا کنند!»
و این در حالی بود که این عده کماکان معتقد بودند پس از اجرای برجام میتوان به حل و فصل سایر مسائل بین ایران و آمریکا پرداخت (مجید تخت روانچی، مرداد ۹۴)
و البته همزمان با این سخنان وزیرخارجه آمریکا در سفر به مصر اعلام کرد: «هر چند ایران به توافق پایبند است، اما ما به دنبال خلع سلاح ایران هستیم!» و این همان نکتهای بود که مؤسسه پژوهشی امریکن اینترپرایز بر اساس آن از برجام به عنوان توافقی برای سرنگونی رژیم ایران یاد کرد! ماهها از برجام گذشت و آمریکا به هیچ یک از تعهداتاش عمل نکرد! همان گونه که مقامات آمریکایی گفته بودند، این ایران بود که مجبور به انجام تعهداتاش بود و نه آمریکا! و آمریکا کماکان به دنبال «ستاندن» بود. روزی به دنبال حذف توان موشکی ایران بود و روزی دیگر به دنبال گسترش آزادیهای دینی در ایران، تا آنجا که وزارت خارجه آمریکا اعلام کرد که ایران به دلیل ایجاد محدودیت دینی برای اقلیتهایی مانند بهائیان و همین طور ممنوعیت تغییر دین برای مسلمانان، در فهرست کشورهای مورد تحریم آمریکا قرار دارد و این تحریمها مادامی که ایران بر اساس استانداردهای آمریکایی به توسعه آزادیهای دینی نپردازد، حفظ خواهند شد!
۶ـ برجام تمام شد و ایران به تعهداتاش عمل کرد، اما تا اردیبهشت سال ۹۵ و بر اساس اظهارات جان کری از مجموع ۵۵ میلیارد دلار پولهای بلوکه شده ایران، فقط ۳ میلیارد دلار بر اساس برجام آزاد شده و آمریکا دلیلی نمیبیند که ایران بتواند از دلار برای خرید و فروش در عرصه بینالمللی استفاده کند!
کمکم بسیاری فهمیدند که آمریکا در برجام فقط امتیاز گرفته و قدمی برای دادن امتیاز برنداشته الا روی کاغذ! تا آنجا که صدای مقامات دولتی مانند رئیس بانک مرکزی، وزیر اقتصاد، وزیر صنایع، معاون اقتصادی معاون اول رئیسجمهور (رضا ویسه) و… هم از یکطرفه بودن برجام بلند شد.
اما صاحبان تصورات طلایی در خصوص رابطه با آمریکا کماکان معتقدند اقدامات خصمانه آمریکا مانند سرقت دو میلیارد دلار از ثروت مردم ایران و یا بقای تحریمها و اجرای تحریمهای جدید علیه ایران توسط آمریکا صرفاً مخالف روح برجام است و «برجام را باید یک افتخار حقوقی و سیاسی برای ملت ایران دانست!» اینان امیدوارند با اقداماتی مانند شکایت از آمریکا به آژانس بینالمللی انرژی هستهای (در شهریورماه ۹۴) به علت نقض برجام و یا نامهنگاری به دبیرکل سازمان ملل برای وادارسازی آمریکا به اجرای تعهداتاش در برجام (نامه ظریف به بان کیمون در اردیبهشت ۹۵) جسد مرده برجام را زنده کنند و گامهای بعدی برای بستن با کدخدا را بردارند!
۷ـ اما پاسخ کدخدا به تصورات این عده بسیار سخت و دردناک بود. وزارت خارجه آمریکا در گزارش سالانه خود اعلام کرد که روحانی در انتخاباتی غیردموکراتیک روی کار آمده و ایران باید حقوق همجنسبازان را رعایت کند! (اردیبهشت ۹۵) البته بعید است چنین پاسخهایی باعث شود تا این عده متوجه توهم بودن تصوراتشان بشوند! تصوراتی که سالهای سال به عنوان نظریاتی عالمانه، واقعبینانه و کارگشا در کشور مطرح شدهاند و شاید برای بطلان چنین نظریاتی لازم بود که برجامی روی دهد و کشور متحمل خسارتها و هزینههای فراوانی گردد و … .
۸ـ چه از منظر اعتقادی و انقلابی و چه از منظر علمی و منطقی، آمریکا برای خود جایگاهی فوقالعاده و متفاوت با سایر کشورهای جهان قائل است و چون خود را قدرت اول جهان میداند، لذا در هر منازعهای خود را حق مطلق میداند و در جهانی که حق هر کشور به میزان قدرت آن سنجیده و ارزیابی میشود، امکان معامله و تعامل با آمریکا معنا ندارد!
آمریکا حتی با کشورهایی مانند روسیه و چین هم بر اساس همین فرمول رفتار میکند، چه رسد به جمهوری اسلامی که بهصراحت از براندازی استکبار جهانی و شکستن بتهای نظام بینالملل سخن به میان آورده است! در چنین حالتی بستن با «کدخدا» دقیقاً به معنای «تسلیم» در برابر آمریکاست! و میراثدار غرب وحشی ـ نامی که در قرون پیش به مناطق غربی آمریکا اطلاق میشد ـ در مذاکره، جز به تسلیم طرف مقابل نمیاندیشد و دلیلی برای امتیاز دادن به طرف مقابل نمیبیند، چون به پشتوانه قدرت خود میتواند امتیاز ندهد، اما طرف مقابل را به امتیاز دادن وادار کند!
و به تعبیر روح خدایی این امت که آمریکا را به گرگ و ملتهای مظلوم را به میش تشبیه کرده بودند، بستن با کدخدا معنایی جز تسلیم میش در برابر گرگ ندارد؛ گرگی که سالهای سال است کدخدای غرب وحشی است.