سیاست تا دیانت

محمد صالح

رومانی تا برجام

ـ رئیس مجلس شورای اسلامی در دیدار با وزیر خارجه رومانی: «مدتی است که از امضای توافق هسته‌ای می‌گذرد و ما به تمام تعهدات‌مان عمل کرده‌ایم، اما متأسفانه طرف مقابل هنوز به تعهدات‌اش عمل نکرده است.» (مطبوعات،اسفند ۹۴)

ـ همان لحظه در ذهن وزیر امور خارجه رومانی: «به من چه؟ شما رفتی با یکی دیگه برجام کردی! این وسط من سر «برجام‌ام» یا ته «برجام»؟»

ـ لحظه‌ای بعد یادداشت وزیر خارجه رومانی به مترجم: «یادآوری می‌کنم من وزیر امورخارجه رومانی‌ام!»

ـ تذکر «نفس لوامه» وزیر امور خارجه رومانی در همین لحظات: «آیا بهتر نیست در این جلسه در خصوص روابط فی‌مابین حرف زده شود؟ آیا سخن گفتن از کسانی که در این جلسه نیستند و اقدامات آنها، غیبت محسوب نمی‌شود؟ تا کی می‌خواهی همین‌جا بشینی و به خاطر یه لقمه نون و دوزار حقوق وزارت امور خارجه، غیبت گوش بدی؟ لااقل بحث رو عوض کن!»

ـ و سرانجام پاسخ دیپلماتیک وزیر امور خارجه رومانی:

«من افتخار دارم از طرف دولت و ملت‌ام صمیمانه‌ترین درودها را به شما و ملت ایران تقدیم کنم و آرزو کنم که مشکلات موجود در عرصه روابط بین‌الملل به خیر و خوبی حل و فصل شود!»

ـ دقایقی بعد، وزیر امور خارجه رومانی به معاون‌اش در مسیر برگشت از دیدار فوق:

«راستی من قیافه‌ام به «موگرینی» شبیه هست؟

اصلاً ما اینجا چی کار می‌کردیم؟ مگه ما نیومدیم تراکتور بفروشیم؟

خب چرا با مسئول خرید تراکتور ملاقات نکردیم؟»

 

برجام و ادبیات

برجام از آن دسته پدیده‌هایی است که خودش چیزی نیست، اما پیامدهای شگرفی دارد!

جهت استحضار به موارد زیر (که نمونه‌هایی از تاثیر برجام بر زبان فارسی است) توجه کنید:

۱ـ‌ روح برجام: این واژه که پس از برجام در کشور ما شایع شد، دارای ابعاد متنوع و معانی عمیقی است که از متن برجام هم پیچیده‌تر است!.

معنی اصلی این واژه یعنی چیزی که روی کاغذ نیست، توی سند نیست، ولی هست! یعنی باید باشد!.

مثلاً وقتی دختری یک یخچال معمولی به عنوان جهیزیه به خانه شوهر می‌آورد، خواهر داماد در مجلس «جهاز برون» و به کنایه (البته به صورتی که همه بشنوند) می‌گوید: یخچال‌اش بد نیست، ولی خلاف روح برجامه! (و همه می‌فهمند که عروس باید «ساید بای ساید» می‌آورده!)

یا مثلاً در جلسه پاتختی وقتی مادر داماد به جای سرویس طلا، النگوی مادر خدا بیامرزش را با کلی منت به عروس‌اش هدیه می‌دهد، مادر عروس رو به خواهر داماد می‌کند و می‌گوید: «کادوی مامان شما که خیلی مطابق روح برجامه!».

یا مثلاً وقتی کسی پس از خرید پراید از طریق بسته حمایتی (همان فروش پراید قسطی به مبلغ سی، چهل میلیون تومان) متوجه می‌شود تا ده سال پس از اسقاط پراید مذکور باید قسط آن را بدهد، با حالتی خاص آه می‌کشد و می‌گوید: «قراردادشون کاملاً مغایر با روح برجام بود!» (و مقصودش این است که هم پدرم درآمد، هم خودم!)

گاهی هم اقشار عاری از تربیت و نزاکت جامعه در مقام ناسزا به هم می‌گویند: «ای لعنت تو روح برجام‌ات!» یا در همین مقام اهانت به طرف می‌گویند: «تو به روح برجام اعتقاد داری؟»

۲ـ برجام کردن: به آن «برجامیدن» هم می‌گویند. وقتی کسی کار کند که توی آن کار خودش را بسوزاند و بیرون آن کار دودمان‌اش را، می‌گویند فلانی «برجام کرد»!

مثلاً وقتی کارمندی با خون و دل و در آستانه بازنشستگی آلونکی بخرد و چند ماه بعد، رندان آن را با کلاهبرداری از چنگ‌اش درآورند و او مجبور باشد با قاطعیت به اهل و عیال بگوید که خانه را با یک ویلا طاق زده و همین روزهاست که باید به ویلا اسباب‌کشی کنیم، می‌گویند فلانی خانه‌اش را «برجام کرد» یا خانه فلانی «برجام شد» و یا اینکه: رندان خانه فلانی را «‌برجامیدند»!.

جالب اینجاست که مصدر «برجام کردن» یا «برجامیدن» هر چند شکل و حالت «فاعلی» دارد، اما معنای آن در اصل مفعولی و انفعالی است!

۳ـ برجام‌نما: کاری که مردم با دیدن آن به یاد برجام بیفتند! مثلاً اگر تاجری متاعی را به پنج دینار نقد بخرد و به دو دینار قسط (بدون چک و سفته!) بفروشد می‌گویند فلانی کارش «برجام‌نما» ست یا اینکه فلانی «‌برجام‌نما» شده است!

۴ـ برجام نمودن: وقتی شخصی با دست خودش زندگی‌اش را به باد فنا بدهد؛

مثلاً زن خوش‌اخلاق، بساز، جوان و همه‌چیز تمام‌اش را یکدفعه و همین جوری طلاق بدهد و برود یکی مثل «وندی شرمن» یا «کاندولیزا رایس» را بگیرد و هر روز هم از عیال جدیدش کتک بخورد و شب‌ها هم از خانه‌اش اخراج و مهمان گربه‌ها شود، می‌گویند فلانی زندگی‌اش را «برجام نمود»!

 

رشد سالانه ایدز

وزیر بهداشت: «تعداد مبتلایان به ایدز در کشور سالانه «ده» درصد رشد دارد و مهم‌ترین علت گسترش این بیماری در کشور، عدم رعایت اصول دینی و رفتارهای جنسی خارج از چهارچوب‌های اخلاقی جامعه است و لازم است مسئولانی که آمارهای امیدوارکننده می‌دهند، به این مسائل هم که واقعیات جامعه هستند، توجه کنند.» (‌مطبوعات، هفته دوم اردیبهشت امسال)

۱ـ دیگرانی رفته و مرتکب فحشا شده‌اند آن هم با کسانی که «ایدز» داشته‌اند.

۲ـ یک عده دیگر هم مسئول بوده‌ و رفته‌اند و آمارهای امیدوارکننده داده‌اند.

۳ـ یکی دیگر هم آمده و به این آماردهندگان گفته که در هنگام آمار دادن، به واقعیت‌های ایدزی جامعه هم توجه داشته باشید! (مثلأ توقع داشته که فلان مقام مسئول موقع آمار دادن در خصوص کاهش تورم و افزایش اشتغال و گسترش خوشبختی و ارزانی و فراوانی در مملکت اشاره‌ای هم به افزایش ایدز داشته باشد!)

۴ـ در این میان چه می‌توان گفت جز این که:

الف) اگر می‌خواهید رابطه منکراتی داشته باشید، سعی کنید طرف مقابل ایدز نداشته باشد!

ب) اگر می‌خواهید آمار بدهید (و مقام مسئول هستید) حواس‌تان به آمار گسترش ایدز هم باشد!

ج) اگر هم نگران رشد آمار ایدز در کشور هستید، خدا صبرتان بدهد و اجرتان را زیاد کند.

۵ـ حالا این «ایدز» چی هست؟ مگر بلاد فرنگ و خارجه که صدر تا ذیل‌شان ایدز دارند عیبی دارد؟ تازه داریم مثل فرنگی‌ها می‌شویم! این که نگرانی ندارد!

 

به هر طریقی

ـ معاون وزیر امور خارجه: «ایران حق خود می‌داند به هر طریقی اموال توقیف شده خود در آمریکا را بازگرداند.» (مطبوعات، هفته دوم اردیبهشت ماه)

ـ یادداشت توضیحی وزارت امور خارجه ایران به وزارت امور خارجه آمریکا: «به دل نگیرید که این جملات مصرف داخلی دارد!»

ـ سئوال اساسی: منظور معاون محترم از «به هر طریقی» یعنی چه؟

پاسخ‌های احتمالی (بر اساس روح حاکم بر وزارت امور خارجه):

الف) از مقامات آمریکا به‌شدت خواهش می‌کنند که اموال ایران را پس بدهند.

ب) به مقامات آمریکایی یادآوری می‌کنند که هیچ‌گاه اموال یک ایرانی را توقیف نکنند.

ج) به دبیرکل سازمان ملل نامه می‌نویسند و از ایشان می‌خواهند که تلاش خود را برای یادآوری عواقب مال مردم‌خوری به مقامات آمریکا به کار بگیرد.

د) یکدفعه جشن می‌گیرند و اعلام می‌کنند پس از یک سال مذاکره و انعقاد برجام ۳، ما موفق شدیم در ازای به رسمیت شناختن آزادی‌های جنسی در ایران، اموال‌مان را (روی کاغذ) از آمریکا پس بگیریم!

 

 

باغ عشق و دانشگاه مادر

در ضلع جنوبی دانشگاه تهران و در کنار محل برگزاری نماز جمعه، محوطه سرسبز و مشجری وجود دارد که این ایام به برکت سیاست‌های فرهنگی وزارت علوم و ریاست دانشگاه تهران و به همت دختران وپسران دانشجو به     “باغ عشق” تبدیل شده  و دخترها و پسرهای دانشجو ( خصوصاً در ایامی که تفاوت نکند لیل ونهار) در این محوطه (و بدون هیچ گونه مزاحمتی از سوی حراست، چماقداران خشن و گروه‌های خودسر ناهی از منکر و….) یاد می‌گیرند که:

۱- چگونه می‌توان با جنس مخالف تا سرحد معاشقه دوست شد و این دوستی را روی نیمکت‌های “باغ عشق” تجربه کرد! (آن‌هم در روز روشن و در اوج فعالیت دانشگاه)

۲- چطور از شر روسری و مانتو راحت شد و روی چمن‌ها و در کنار پسرهای همکلاسی دراز کشید! (باز هم در همان روز روشن و…)

۳- ورزش مختلط بین تیم دخترها و پسرها (مثلأ والیبال) چه مزه‌ای می‌دهد!؟

۴- ریشخند به احکام الهی و قوانین مملکت در جوار محل برگزاری نماز جمعه چگونه عملیاتی می‌شود؟!

۵- چگونه می‌توان از جشن‌های مختلط دوستانه لذت برد و…

و البته از آنجا که دانشگاه تهران، دانشگاه مادر و نماد آموزش عالی کشور نام گرفته لذا براساس فرمول “مادر را ببین، دختر را بشناس” می‌توان  وضعیت اخلاقی سایر دانشگاه‌های مملکت را درک کرد!.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *