شبهات تاریخی اشغال فلسطین
مجید صفاتاج
صهیونیسم نهالی نوپا وگذرا نیست، بلکه در اعماق وجود برخی از جوامع بشری ریشه دوانده و گذشته طولانی آن با پروتکلها و برنامههای سلطهگرانه سردمداران پلید آن برای سلطه بر جهان در ارتباط است. برنامههایی که با دقت و کوشش فراوان همراه با اندیشههای فریبکارانه توسط صهیونیستها در جهان اجرا میشوند و عبارتند از:
ایجاد آشوب در دنیا، تسلط بر تبلیغات و رسانههای گروهی جهان، حاکمیت و تسلط بر اندیشهها و افکارعمومی جهان، ایجاد اختلاف و تفرقه در مردم دنیا، بیاعتنا کردن مردم جهان نسبت به جامعه خویش، ایجاد بحرانهای اقتصادی در جهان، رواج مادیگری و تجملپرستی، ایجاد دیکتاتوری مذهبی و بیاعتبار کردن مذاهب غیریهود، رواج موسیقی و نژادپرستی.
ایجاد آشوب در سراسر جهان
هدف عمده صهیونیستها، ایجاد آشوب در سراسر جهان و فرو ریختن ساختار سیاسی ـ اجتماعی جوامع مختلف از طریق ایجاد اختلاف و تنش میان افراد و احزاب و گروههای سیاسی ـ اجتماعی کشورهاست. در پروتکل شماره سه آمده است:
«موازین قانونی کشورهای جهان بهزودی در هم خواهد شکست، زیرا ما از همان آغاز تأسیس، آنها را با نوعیعدم تعادل ایجاد کردهایم و به سبب همین عدم تعادل، شروع به نوسان میکنند و سرانجام محوری را که به دورش میچرخند، فرسوده میسازند. غیرصهیونیستها میپندارند که معیارهای قانونیشان از تعادل و ثبات همیشگی برخوردار است، اما نمیدانند که روزی با عدم تعادل موازین قانونی خود مواجه میشوند. در این گونه جوامع، رهبر چون محوری است که توسط درباریان احاطه شده و درباریان آن قدر بر او میشورند تا سرانجام او را از پای درمیآورند. به عبارت دیگر بعد از حکومت از مردمی که مایه قدرتش هستند، فاصله میگیرد و نمیتواند با آنهایی که به دنبال کسب قدرت هستند، مقابله کند و در نتیجه مغلوب میشود. البته این ما هستیم که میان رهبر و توده مردم شکاف عمیقی ایجاد و قدرت را از هر دو سلب کرده و هر دو را چون کور و عصا از هم جدا ساختهایم.»(۱)
در همین پروتکل آمده است:
«برای آنکه قدرتطلبان جهان پس از دستیابی به قدرت نتوانند از آن بهنحو مطلوبیاستفاده کنند، ما از پیش تدابیر ویژهای اندیشیدهایم. نخست آنکه تمایلات قدرتطلبان را به آزادیخواهی معطوف و متوجه استقلالطلبی میکنیم. دوم آنکه احزاب گوناگون به وجود میآوریم و آنها را رو در روی هم قرار میدهیم. سوم آنکه از به وجود آمدن قدرتهای بزرگ جلوگیری میکنیم و وضعی پیش میآوریم که دستیابی به قدرت برای هرکسی هدف شود.»
با مروری کوتاه بر حوادث جهان در صد سال اخیر بهخوبی روشن است که واژههای مقدسی چون آزادی، استقلال، دموکراسی، حقوق بشر و… چگونه ماهیت خود را از دست داده و ابزار دست صهیونیست و امپریالیسم جهانی شدهاند تا جایی که با آنها هر دولتی و ملتی که بخواهد در مقابل اراده سازمانهای بینالمللی وابسته به قدرتهای حاکم جهانی ایستادگی کند، او را از میدان بیرون میکنند.
در قسمتی دیگر آمده است:
«در میان توده مردم، حسد، نفرت و زیادهخواهی ایجاد میکنیم تا از خشم مردم استفاده و همه موانعی را که بر سر راهمان قرار دارند، با دستهای آنها ریشهکن کنیم.»(۲)
در پروتکل شماره نُه نیز آمده است:
«مردمی با نظرات و عقاید متفاوت، سلطنتطلبان، عوامفریبان، سوسیالیستها، کمونیستها و سایر طرفداران مدینه فاضله در خدمت ما قرار دارند. ما همه آنها را به کار گماشتهایم. هریک از آنان از دید خود در حال از میدان بردن آخرین بقایای قدرت و اقتدار است و میکوشد نظم موجود را واژگون سازد. همه حکومتها از اینگونه حرکتها و جریانها در عذابند، اما آنان را تا زمانی که ابرحکومت ما را به رسمیت نشناسند، آسوده نخواهیم گذاشت.»(۳)
ایجاد بحرانهای اقتصادی در جهان
در پروتکل شماره سه، آنجا که بحث قدرت اقتصادی را مطرح میکند، آمده است: «زنجیری که انسانها را به دام و تله فقر میبندد، بهمراتب محکمتر از زنجیر بردگی است. به بیان دیگر، از زیر یوغ بردگی میتوان آزاد شد، ولی رهایی از زیر یوغ بینوایی و فقر بسیار دشوار است.»
در بخشی دیگر از این پروتکل آمده است:
«وجود بحران اقتصادی، نفرت غیرصهیونیستها را افزایش میدهد و صنعت را دچار رکود میسازد. در این هنگام ما میتوانیم با بهرهگیری از عملیات مخفیانه و نیز به یاری طلا که قبلاً آن را به دست آوردهایم، آتش بحران اقتصادی را شعلهورتر سازیم و کارگران را در سراسر اروپا به خیابانها بریزیم. توده مردم به سبب ناآگاهیشان و نیز به سبب وجود بذری که ما در همان آغاز کودکی در ذهنشان کاشتهایم، آماده میشوند تا خون کارفرمایان را بریزند و اموال آنها را به غارت ببرند. ما در این حادثه بهخوبی آگاهیم و میتوانیم به موقع برای حفظ خویش تدابیری را بیندیشم.»(۴)
صهیونیستها برای ایجاد فضایی متشنج در جوامع غیرصهیونیستی و برای به وجود آوردن درگیری و اختلاف و عصبیتهای اجتماعی از هر گونه وسیلهای برای از بین بردن زمینههای تفاهم، همکاری، رشد و بالندگی یک کشور استفاده میکنند.
در پروتکل شماره شش آمده است:
«برای آنکه بتوانیم صنعت غیرصهیونیستها را بهطورکلی نابود کنیم، علاوه بر انحصارطلبی، باید تجملپرستی را رایج کنیم و نیازهای کاذب مردم را افزایش دهیم. اقدام دیگر ما این است که مزد کارگرها را بالا ببریم، بهطوری که این افزایش دستمزد هیچگاه به سود آنها تمام نشود. چاره این کار آن است که بهای ارزاق عمومی را بالا ببریم و گناه این گرانی را به گردن کاهش فرآوردههای کشاورزی و دامی بیندازیم. در عین حال، به شیوه بسیار زیرکانهای میزان تولید را کاهش دهیم و به مدد شیوههای گوناگون، صحنه زمین را از وجود متخصصان و تحصیلکردههای غیرصهیونیست پاک کنیم تا میزان تولید کاهش یابد.»(۵)
یکی از مهمترین بخشهای پروتکلهای صهیونیستها توجه آنان به مسائل مالی و راهاندازی نظامهای بانکی در کشورهای مختلف و وابسته کردن آنان در یک نظام پیچیده اقتصادی است. در این نظام کشورهای مختلف با وابسته کردن اقتصاد کشورشان و دریافت وام از بانکهای خارجی، شریان اقتصادی کشورشان را به نظام طراحی شده توسط صهیونیستها وصل میکنند. این آغاز به وجود آمدن بحرانهای سیاسی ـ اقتصادی در جوامع مختلف است.
در پروتکل شماره ۲۰ در مورد نحوه وابسته کردن کشورها به شبکه اقتصادی صهیونیسم جهانی آمده است:
«دگرگونیهایی که ما در مؤسسات غیرصهیونیستها ایجاد میکنیم، به گونهای خواهد بود که کسی متوجه خطر نمیشود. ما به دولتهای غیرصهیونیستی خاطرنشان میکنیم که دولتهای آنها به دلیل بینظمی و ابهام در امور مالی احتیاج به تحولاتی در این زمینه دارند. نخستین بینظمی و نابسامانی را که ما به آنها یادآور میشویم، تنظیم بودجههای آنهاست که سال به سال اقدام به تنظیم آن میکنند. البته آنها نخست بودجه شش ماهه اول سال را تنظیم و سپس هزینههای سه ماه بعد را برآورد و سرانجام به یک مکمل بودجه نیاز پیدا میکنند. سال بعد که اقدام به تنظیم بودجه میکنند، بودجه آنها نسبت به بودجه سال قبل ۵۰ درصد افزایش مییابد و به این سان بودجه آنها سال به سال اضافه میشود و دیری نمیپاید که خزانه آنها خالی میشود و بهره دیونشان به طور ناگهانی افزایش مییابد و سرانجام دچار ورشکستگی میشوند. هرگونه وامی برای دولت نوعی ضعف به بار میآورد. قرضها چون شمشیر دموکلس روی سر فرمانروایان آویزانند. این گونه فرمانروایان، به جای آنکه برای پرداخت قرضها، مالیاتهای موقت از مردم بگیرند، دست تکدی خود را به سوی بانکداران ما دراز میکنند. وامهای خارجی چون زالو بر تن دولت میچسبند و شروع به مکیدن خون میکنند و سرانجام یا دولت را از پای در میآورند یا خود در اثر مکیدن فراوان از پیکر دولت کنده میشوند. اما دولتهای غیرصهیونیستی اینگونه زالوها را از تن خویش جدا نمیکنند، یعنی آن قدر به گرفتن وام ادامه میدهند که سرانجام در اثر از دستدادن خون فراوان، آن هم بنا به خواست خود از پای درمیآیند.»
در قسمتی دیگر آمده است:
«دولت با وضع مالیاتهای گوناگون، پولهای مردم فقیر را به منظور تسویهحساب با سرمایهداران خارجی جمع میکند و به جای آنکه این گونه پولها را برای رفع نیازمندیهای خود صرف کند، بابت بهره وامهای خارجی هدر میدهد.»
در جای دیگر میگوید:
«تا زمانی که وامهای داخلی رایج بودند، غیرصهیونیستها فقط پول فقرا را به جیب ثروتمندان میریختند، اما از وقتی که وامهای خارجی را مرسوم کردیم، ثروت ملتها به سوی صندوقهای پولمان سرازیر شدند و غیرصهیونیستها شروع به پرداخت باج به ما کردند. سطحی فکر کردن فرمانروایان غیرصهیونیست در زمینه مسائل مالی، رشوهگیری وزیران و آشنا نبودن مقامات مسئول با مسائل مالی موجب گردید که ممالک غیرصهیونیست زیربار دیون ما که پرداخت آنها بهسادگی مقدور نیست، بروند. یکی از نشانههای ذکاوت و هوش قوم برگزیده ما این است که مسئله وامها را بهنحوی به غیر صهیونیستها عرضه کردهایم که آنها فکر میکنند وام گرفتن امتیازات فراوانی برایشان دربردارد.»(۶)
پروتکل شماره ۲۱، چگونگی وابسته کردن کشورها را توضیح میدهد و میگوید:
«پولهای مازاد بر احتیاج دولت را به کشورهای غیرصهیونیست وام میدهیم و با استفاده از رشوهخواری مدیران و اهمال و ندانمکاری فرمانروایان این گونه ممالک، دو تا سه برابر پولهایمان را پس میگیریم. آیا کسی میتواند در حق ما چنین کند؟ از آنجا که ما وام خارجی نمیگیریم، پاسخ منفی است.»
با نگرشی کوتاه به وضعیت اقتصادی در اکثر کشورهای جهان، از آمریکای لاتین گرفته تا خاورمیانه نظیر مصر، اردن، الجزایر، عراق و همچنین کشورهای آسیایی، این واقعیت بهنحو چشمگیری خودنمایی میکند که شبکه اقتصادی صهیونیسم جهانی تحت عنوان بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول چه بلایی بر سر کشورهای جهان آورده است و چگونه روز به روز این کشورها در منجلاب فقر و تهیدستی غرق میشوند. جالب است که صهیونیستها وقتی دولت جهانی خود را ترسیم میکنند، هیچ یک از اصولی را که هم اکنون بر اقتصاد جهان تحمیل کردهاند به کار نمیگیرند و همه این تئوریهای اقتصادی را که به عنوان علم اقتصاد در طول صد سالگذشته ارائه دادهاند، ملغیاعلام میکنند.
در پروتکل شماره ۲۱ آمده است:
«هنگامی که به فرمانروایی جهان رسیدیم، تمام مقرراتی را که با منافع ما هماهنگ نباشند، از پیش پای خویش برمیداریم و تراشههای بقایای آنها را پاک میکنیم. حتی بازار بورس بازی را از بین میبریم و اجازه نمیدهیم که نوسان قیمتها و ارزشهای متغیری که روی کالاها گذاشته میشوند، به شأن و پرستیژ قدرتمان لطمهای وارد کند. به جای بازار سهام و بورس، مؤسسات اعتباری وابسته به دولت را تأسیس میکنیم. هدف این گونه مؤسسات آن است که قیمت کالاهای صنعتی را مطابق با خواست و نظر دولت تثبیت کنند.»(۷)
در پروتکل شماره ۲۰ آمده است:
«هنگامی که زمان موعود فرا میرسد، سیستم حسابداریمان را عرضه میکنیم تا هر کسی بتواند در یک نگاه کوتاه، وضع، دقت و ابداعاتمان را در زمینه حسابداری ملاحظه کند. البته این گونه پیشرفتها معلول تجربیاتی هستند که ما روی دولتهای غیرصهیونیستی به عمل آوردیم، اما هنگامی که حکومت شاهنشاهیمان آغاز شود، به آن دسته از سوءاستفادههایی که در زمان تسلط بر غیرصهیونیستها رایج بودهاند، خاتمه میدهیم.»(۸)
تسلط بر تبلیغات و رسانههای گروهی جهان
پیش از تشکیل اولین کنگره صهیونیسم در سال ۱۸۹۷ میلادی در شهر بال سوئیس، خاخام یهودیان پراگ به نام «راشو رون» در سخنرانی خود در خصوص اهتمام یهود به تبلیغات گفت:
«اگر طلا نخستین ابزار ما در سیطره و حکومت بر جهان است، بیتردید مطبوعات و روزنامهنگاری دومین ابزار کار ما خواهد بود.»(۹)
در اولین کنگره صهیونیسم که به ریاست «تئودور هرتزل» تشکیل شد، وی درباره اهمیت تبلیغ و نقش آن در تبادل اندیشه و ارتباط یهودیان پراکنده در نقاط مختلف جهان مطالبی را بیان داشت. این کنگره زمینه خطرناکی را به وجود آورد و این دسیسه شیطانی (تسلط بر تبلیغات و رسانههای گروهی جهان) چهره کریه خود را به نمایش گذاشت، زیرا شیاطینی که در این کنگره گرد هم آمده بودند، بر این عقیده اتفاق نظر داشتند که نقشه برپایی دولت اسرائیل جز با تسلط بر سازمانهای خبری جهان بهویژه مطبوعات و روزنامهنگاری میسر نخواهد شد. بر این اساس صهیونیستها اصول شیوههای تبلیغی، اهداف، روشها، ابزار و نیز راهبرد تبلیغاتی خود را در چهارچوب عقاید دینی و سیاسی خود مشخص کردند. این کنگره در ماده سوم مورد تصویب خود بر تبلیغات و آموزش برای ایجاد میهن ملی یهود در فلسطین تأکید ورزیده است. پروتکل پنجم از پروتکلهای حکمای صهیونیست تصریح دارد که:
«باید افکارعمومی را با تغییرات در تمامی نواحی به سوی خود جلب کنیم.»(۱۰)
در پروتکل شماره ۱۲ آمده است:
«ما جریان مطبوعات و روزنامهنگاری را به این صورت در خدمت خویش درمیآوریم. آرام آرام به سمت صهیونی کردن مطبوعات حرکت میکنیم و افسار و عنان آنها را به دست میگیریم و به سمت خود منعطف میسازیم. ما نباید بگذاریم دشمنانمان به روزنامهها و رسانههای خبریای که بیانگر آرا و نظرات آنان باشد، دست یابند. هیچ خبری نباید بدون کنترل و نظارت ما برای مردم بیان شود.
«باید روزنامههای مختلفی داشته باشیم و به وسیله آنها دموکراسی(!) و جمهوریخواهی(!) و انقلابیگری و بالاتر از همه لا اُبالیگری را ترویج کنیم. ما باید بتوانیم هرگاه که خواستیم، شور و هیجان ملتی را برانگیزیم و هرگاه خواستیم آنان را آرام نماییم.
«همچنین لازم است که ما افرادی را که دارای سوابق اخلاقی نادرستی در جامعه هستند، به سرپرستی امور روزنامههای مهم، بهویژه روزنامههایی که بر ضد ما مطلب مینویسند، بگماریم و آنگاه که دریافتیم اینان در برابر ما خضوع نمیکنند و بر خلاف ما موضع میگیرند، مسائل سوءاخلاقی ایشان را فاش سازیم و کارشان را یکسره کنیم و به دیگران نیز بفهمانیم که در صورت مخالفت با ما به چنین وضع اسفباری دچار خواهند شد…»(۱۱)
صهیونیسم میگوید:
«لازم است کارهای خود را متناسب با افکارعمومی بنا کنید و همسویی با افکارعمومی در واقع چیزی است که نهایتاً موضوع حکومتها را تعیین و عملکرد آنها را در جوامع دموکراتیک مشخص میکند… آینده حرکت صهیونیستها و سرنوشت آنها را با روی خوش نشان دادن به افراد، هر چند که دوست و بزرگتر باشند، تعیین نکنید. لازم است به دامن ملتهای جهانی بازگردید و به تبلیغات گسترده در محیط آنان در چهارچوب نفوذتان میان دوستان خود اقدام کنید.»(۱۲)
به این لحاظ تبلیغات صهیونیسم که هم پیوند با اهداف آن است، تمام جهان را دربرگرفت، بهطوری که از پنج خبرگزاری جهان که انحصار مهم دنیا را در دست دارند، چهار خبرگزاری متعلق به صهیونیستهاست و از این طریق افکار عمومی جهان را به سمت اهداف مورد نظر خود سوق میدهند. عبارت زیر مربوط به یکی پروتکلهاست:
«لازم است هیچ خبری در اختیار جامعه قرار نگیرد، مگر اینکه با موافقت و تأیید ما باشد. تحقق این امر جز با سلطه بر خبرگزاریها ـ که اخبار همه جهان در آنجا متمرکز میشود، امکانپذیر نیست. تنها با این زمینهها میتوان ضمانت کرد که هیچ خبری منتشر نشود، مگر اینکه ما آن را انتخاب و با آن موافقت بکنیم.»(۱۳)
ارتباط بین خبرگزاریها و مطبوعات همچون رابطه تفنگ و باروت است. تفنگ هرگز مفید و ثمربخش نخواهد بود، مگر آنکه باروت آن مهیا و آماده شده باشد. همان گونه که سازندگان باروت و فشنگ بر تفنگداران سیطره و غلبه دارند، خبرگزاریها نیز بر مطبوعات غالب و چیرهاند.
با توجه به این مسئله، فرهنگ اصلی صهیونیسم ژورنالیستی است. آثار برجسته فنی، علمی و ادبی یهود نیز بهطور عمده آثار ژورنالیستی هستند. این آثار برجسته، نتیجه استعداد شگفتانگیز یهودیان در پذیرش و درک ایدههای دیگران است. سرمایه و ژورنالیسم در قالب مطبوعات با هم پیوند میخورند و مسائل سیاسی و معنوی قدرت یهود را به وجود میآورند.
در پروتکل شماره ۲ آمده است:
«مطبوعاتی که تحت قدرت و سیطره حکومتها هستند، نیروی عظیمی بهشمار میروند که ما میتوانیم آنها را برای هدایت ملتها به دست آوریم، زیرا حکومتها نمیدانند که چگونه از این نیرو به شکل صحیح استفاده کنند. به همین دلیل آنها به چنگ ما افتادهاند و از خلال این مطبوعات نفوذ بسیاری کسب کردهایم، در حالی که همواره پشت پرده باقی ماندهایم…».
در بخش دیگری از این پروتکل آمده است:
«میدانیم که ممالک جهان از مطبوعات به عنوان وسیلهای برای هدایت فکر مردم در جهت خواستههای خود استفاده میکنند، لذا برای آنکه بتوانیم از مطبوعات در جهت خواستههای خود استفاده کنیم، باید در بین مردم نارضایتی ایجاد کنیم و سپس از طریق مطبوعات نارضایتیها را منعکس سازیم.»
در فرازی دیگر از آن آمده است:
«آزادی بیان تنها از طریق آزادی عمل تضمین میشود، اما مردم غیرصهیونیست نمیدانند چگونه از مطبوعات استفاده کنند. خوشبختانه این وسیله به دست ما افتاده است و ما میتوانیم از طریق مطبوعات اعمال نفوذ کنیم. جای بسی خوشبختی است که ما علاوه بر مطبوعات، طلا را هم دراختیار داریم.»(۱۴)
پروتکل هفدهم، در بند عجیبی، مدعی مهارت خاصی در هنر فحاشی در نژاد یهود است:
«مطبوعات معاصر ما رسواییهای حکومتی و مذهبی و بیصلاحیتی غیریهود را افشا خواهند کرد و این کار را با استفاده از تعابیر بسیار توهینآمیزی که نژاد ما به دلیل توانایی و استعدادش در به کارگیری آن بسیار شهرت دارد، انجام خواهند داد.»(۱۵)
در بخشی از پروتکل شماره ۱۵ آمده است:
«تحت نفوذ ما اجرای قوانین غیریهود به حداقل کاهش مییابد. تفسیر لیبرالیستی که ما در حیطه قوانین رواج دادهایم، احترام به قانون را از میان میبرد. دادگاهها حتی در مهمترین مواردی که پای اصول اساسی و مسائل سیاسی در میان است، همان گونه حکم میکنند که ما فرمان میدهیم. آنان به این اصول و مسائل از همان دریچهای مینگرند که ما به وسیله مأمورانی که ظاهراً به هیچ وجه اشتراکی با ایشان نداریم ـ و از طریق روزنامهها و سایر مجاری [تبلیغی] ـ به کارگزاران اجرایی غیریهود عرضه میداریم.»(۱۶)
موارد متعددی از ادعای کنترل مطبوعات [توسط یهود] در پروتکلها وجود دارند. به این عبارات مؤکد از پروتکل شماره ۱۴ توجه کنید:
«در کشورهایی که پیشرفته خوانده میشوند، ادبیاتی بیمعنی، کثیف و نفرتانگیز را به وجود آوردهایم. مدتی کوتاه بعد از اینکه قدرت را به دست گرفتیم، وجود این نوع ادبیات را تشویق خواهیم کرد تا تفاوت میان آن و اطلاعیههای کتبی و شفاهی که خودمان منتشر خواهیم کرد به شکل بارزتری آشکار شود.»(۱۷)
بخشی از پروتکل شماره ۱۲:
«در حال حاضر تا آنجا در این زمینه [کنترل مطبوعات] موفق بودهایم که همه اخبار از طریق چندین آژانس که خبرها از تمامی نقاط جهان در آنجا تمرکز مییابند، دریافت میشود. آنگاه، این آژانسها عملاً مؤسسات خود ما خواهند بود که تنها آنچه را ما مجاز بدانیم، منتشر خواهند کرد.»
این بند از پروتکل شماره ۷ درباره همین موضوع است:
«ما باید حکومتهای غیریهود را به اتخاذ تدابیری وادار کنیم تا برنامه ما را که در مقیاس وسیعی طرحریزی شده و اکنون به هدف موفقیتآمیزش نزدیک میشود، پیش میبرند و رواج میدهند. این کار با اعمال فشار افکارعمومی که البته به کمک به اصطلاح «نیروی عظیم» مطبوعات توسط خود ما تحریک شده است، انجام خواهد شد. این «نیروی عظیم» بهجز چند استثنای بیاهمیت، هم اینک در اختیار ماست.»(۱۸)
موارد فوقالذکر بیانگر این نکتهاند که تبلیغات صهیونیستی ماده مهمی از مواد برنامهریزی عمومی اقدامات صهیونیسم هستند.
بنابراین تبلیغات صهیونیستی در کنار اهداف جنبش جهانی صهیونیسم به حرکت افتاد و با انواع ابزارها برای تحقق این هدفها ادامه یافت. بهطوری که چند سالی نگذشت که صهیونیسم نه تنها بر اغلب رسانههای خبری در اروپا و امریکا، بلکه بر اغلب نقاط جهان تسلط پیدا کرد و مشخص شد که چگونه این تبلیغات، تحریک افکارعمومی «متفقین» را به منظور فشار بر حکومت انگلیس برای لغو قیود مهاجرت یهودیان به «فلسطین» به عهده گرفت. در این راه نیز از ستم نازیها بر یهود بهره برد و توانست چهره کریه و زشت صهیونیسم را بهویژه نزد اروپاییها و آمریکاییها زیبا و دوستداشتنی جلوه دهد.
بهطورکلی صهیونیستها از زمان تشکیل جنبش صهیونیسم از تبلیغات خود و ایجاد شبکههای گسترده تبلیغاتی در سراسر جهان اهداف متعددی را دنبال کردهاند که همگی آنها در پروتکلهای سردمداران صهیونیست مطرح شده و به جلب افکارعمومی جهان به نفع خود و نابودی جوامع فکری و فردی غیریهودیان پرداختهاند.
مهمترین این اهداف را میتوان در مسائل زیر خلاصه کرد:
۱ـ برانگیختن عواطف و احساسات مردم و گاهی برانگیختن جدلها و کشمکشهای داخلی بین جوامع غیر یهودی
۲ـ هدف دیگری که صهیونیسم از راه سلطهیابی بر ابزارهای تبلیغی در پی آن است، اتلاف ساعاتی از وقت مردم است که هر روز دو یا سه ساعتی را مشغول به خود کنند
۳ـ تأثیرگذاری بر افکارعمومی جهان و اخلاق ملتها. نمونه بارز و عینی این مسئله، موفقیت آنها در مورد تجویز انحراف جنسی در جهان است
۴ـ به خدمت درآوردن غیریهودیان، همچون برده برای یهودیان، در تمام دنیا و به دست گرفتن قدرت در جهان.
پروتکل دوازدهم حاکی از توجه و اهتمام صهیونیسم برای تسلط بر تبلیغات جهانی است. در بخشی از این پروتکل آمده است:
«ما اگر تا کنون موفق شدهایم در ذهن جامعه غیریهود تا آنجا تسلط پیدا کنیم که تقریباً همه مردم امور جاری جهان را از پشت شیشه رنگی عینکی نگاه کنند که ما در مقابل چشمانشان قرار میدهیم و اگر اکنون یک دولت هم وجود ندارد که آنچه که بلاهت غیریهود اسرار دولتی مینامد، از دسترس ما دور نگه داشته باشند، آنگاه که ما از طریق حکومت جهانی خویش اربابان رسمی جهان شویم، شرایط چگونه خواهد بود؟»(۱۹)
تبلیغات صهیونیستی پیش از بنیانگذاری رژیم صهیونیستی به گونهای بر اعضای سازمان ملل متحد اثر گذاشت که مسئله فلسطین در نظر افکارعمومی جهان به مسئله خلق ستمدیده یهود تبدیل شد. یعنی گویی این قوم است که برای استقلال خویش مبارزه و برای گشودن دروازههای کشورش به روی آوارگان خود در جهان تلاش میکند.
تبلیغات صهیونیستی به این شکل تا پس از برپایی دولت صهیونیستی در سرزمین فلسطین ادامه یافت و توانست اطلاعات دروغینی درباره مبارزه موجود در فلسطین به افکارعمومی جهان بباوراند. این مبارزه به عنوان یک مسئله مرزی و مسئله آوارگان قلمداد شد. افزون بر آن رژیم صهیونیستی سیاست خارجی خود را در رتبه نخست بر به کار گرفتن حداکثر نفوذ بینالمللی برای تأیید استقلال دولت اسرائیل و تمامیت ارضی آن قرار داد.
همه این مسائل در سایه فعالیتهای روزنامهنگاران، ناشران، کارگردانان و… در جنبش صهیونیسم انجام میشود و سازمان موساد، کنترل و هماهنگی همه آنها را به عهده دارد. گزارشهای سازمان جاسوسی مرکزیآمریکا(سیا) که توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام در جریان تسخیر سفارتخانه آمریکا در ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۸ هـ .ش به دست آمد، بر این مسئله تأکید دارد. به عنوان نمونه:
«موساد بهطور اساسی پیرامون جمعآوری اطلاعات و کنترل عملیات اجرایی و تبلیغاتیخارج از اسرائیل با به کارگیری شبکه وسیعی از کارگزاران و مزدوران در سراسر دنیا برای کنترل عملیات سیاسی و تبلیغاتی و تروریستی عمل کرده است.»(۲۰)
موارد فوقالذکر بیانگر این نکته مهم هستند که رژیم صهیونیستی از طریق خطوط و ابزارهای تبلیغاتی وسیع در دنیا، خود را یک ضرورت تاریخی، سیاسی و تمدنی جهانی مطرح میکند. این موارد عبارتند از:
الف) تمدن اسرائیل مرتبط به موجودیت غربی است
ب) اسرائیل یک حقیقت تاریخی است
ج) اسرائیل ایدئولوژی را به عقاید سیاسی معاصر تعبیر میکند
د) از این جهت قائل به مبدأ دنیاست
هـ) از مسئولیت تاریخی خود دفاع میکند
و)اسرائیل از نظر جغرافیایی، تاریخی و تمدنی، به منطقهای یا سرزمینی در خاورمیانه منسوب است
ز) در آن منطقه عقاید و جمعیتهایی وجود دارند که از فرهنگ و تمدن بشری عقب هستند.
تبلیغات صهیونیسم به این شکل از افکارعمومی در برابر تثبیت حضور نظامی اسرائیل در منطقه سود جست. در مدت زمانی کوتاه، مهاجرت یهودیانی که در تمام دنیا پراکنده بودند، بهویژه در کشورهای کمونیستی به دلیل اینکه بیشتر رهبران صهیونیست از این کشورها هستند، به اهداف خود رسیدند.(۲۱)
پینوشتها
۱ـ عجاج نویهض، پروتکلهاى دانشوران صهیون، ترجمه، حمیدرضا شیخى ، مشهد: انتشارات آستانه قدس رضوى، چاپ اول، ۱۳۷۳٫
۲ـ همان.
۳ـ همان، پروتکل شماره۹٫
۴ـ همان، پروتکل شماره ۳٫
۵ـ همان، پروتکل شماره ۶٫
۶ـ همان، پروتکل شماره ۲۰٫
۷ـ همان، پروتکل شماره۲۱٫
۸ـ پیشین.
۹ـ رفاعی، فؤادبن سیدعبدالرحمن، نفوذ صهیونیسم بر رسانههای خبری و سازمانهای بینالمللی، حسین سروقامت (تهران: سازمان انتشارات کیهان، سال اول، ۱۳۷۷، ص۸).
۱۰ـ عجاج نویهیض، پروتکل شماره ۵٫
۱۱ـ همان، پروتکل شماره ۱۲٫
۱۲ـ عبداللّه حلاق، الاعلام الیهودى ـ اسلوب و هدف، الدارالاسلامیه، بیروت، ۱۹۸۵، ص۳۸٫
۱۳ـ بینا، جهان زیر سلطه صهیونیسم، تهران: انتشارات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ۱۳۶۱٫
۱۴ـ عجاج نویهض، پروتکل شماره ۲٫
۱۵ـ همان، پروتکل شماره ۱۷٫
۱۶ـ همان، پروتکل شماره ۱۵٫
۱۷ـ همان، پروتکل شماره ۱۴٫
۱۸ـ همان، پروتکل شماره ۷٫
۱۹ـ همان، پروتکل شماره ۱۲٫
۲۰ـ دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، اسناد لانه جاسوسى، اشغالگران قدس، شماره ۳۶٫
۲۱ـ ابراهیم عابد، سیاسه اسراییل الخارجیه ـ اهدافها و رسائلها و ادواتها، مرکز ابحاث الفلسطینیه ـ دراسات الفلسطینیه، بیروت، ۱۹۶۸٫
سوتیترها:
۱٫
صهیونیسم نهالی نوپا وگذرا نیست، بلکه در اعماق وجود برخی از جوامع بشری ریشه دوانده و گذشته طولانی آن با پروتکلها و برنامههای سلطهگرانه سردمداران پلید آن برای سلطه بر جهان در ارتباط است. برنامههایی که با دقت و کوشش فراوان همراه با اندیشههای فریبکارانه توسط صهیونیستها در جهان اجرا میشوند.
۲٫
فرهنگ اصلی صهیونیسم ژورنالیستی است. آثار برجسته فنی، علمی و ادبی یهود نیز بهطور عمده آثار ژورنالیستی هستند. این آثار برجسته، نتیجه استعداد شگفتانگیز یهودیان در پذیرش و درک ایدههای دیگران است. سرمایه و ژورنالیسم در قالب مطبوعات با هم پیوند میخورند و مسائل سیاسی و معنوی قدرت یهود را به وجود میآورند.
۳٫
تبلیغات صهیونیستی در کنار اهداف جنبش جهانی صهیونیسم به حرکت افتاد و با انواع ابزارها برای تحقق این هدفها ادامه یافت. بهطوری که چند سالی نگذشت که صهیونیسم نه تنها بر اغلب رسانههای خبری در اروپا و امریکا، بلکه بر اغلب نقاط جهان تسلط پیدا کرد و مشخص شد که چگونه این تبلیغات، تحریک افکارعمومی «متفقین» را به منظور فشار بر حکومت انگلیس برای لغو قیود مهاجرت یهودیان به «فلسطین» به عهده گرفت.