حجه الاسلام صادقی اردستانی
بسم الله الرحمن الرحیم
در برابر دستور بجای امام خمینی مبنی بر وجوب جاسوسی و گروه اطلاعات، بخاطر «حفظاسلام» و پیشگیری از «خطر خونریزی مسلمانان» با دو بازتاب مثبت و منفی برخورد کردیم، دریافت مثبت مسئله بطور جدی از سوی «حزب الله» و آگاهان و شیفتگان انقلاب عظیم اسلامی، و یاران و انصار متعهد پایگاه الهی «ولایت فقیه» بود، که موضوع شدیداً مورد توجه و انقیاد قرار گرفت، و بدنبال آن تلاش و تجسس بی امان خود را بر اساس یک «تکلیف حتمی شرعی» برای دست یافتن به عناصر محارب و مفسد با نهایت خلوص و پشتکار، دلاورانه آغاز کردند و همکاری عملی خود را با نیروهای انتظامی و مسئولان قضائی بی باکانه مبذول داشتند، و به راستی برای کشف «خانۀ تیمی» و لانه های فتنه و توطئه، آثار چشمگیری بجا گذاشتند، و پیروزی های بزرگی هم در این زمینه بدست آمد که بنا به اعتراف مسئولان، هشتاد درصد نیروهای مخرب خنثی گردید.
اما بازتاب منفی مسئله، از سوی دو گروه بود: مغرضین آگاه، و مخلصین ناآگاه! مغرضین آگاه، همانهائی بودند که مطلب را در نشریات و اوراق پاره های خود نقد و تحلیل کردند و آنرا با «عمل ساواک» در رژیم طاغوت مقایسه نمودند، و با توجه به اینکه خود عمل جاسوسی را در داخل و خارج، بمنظور تخریب و قتل و شکستن جمهوری اسلامی عملاً روا می داشتند دستور امام را بباد انتقاد گرفتند، و سوژه های تبلیغاتی مسمومی، برای بنگاههای تجارتی و خبر پراکنی دشمن فراهم نمودند!
و مخلصین ناآگاه هم، ظاهراً همانهائی هستند که بطور نمونه و بحسب اعتراف امام نامه نوشتند که قرآن می فرماید: لا تجسسوا… در مورد دیگران تفتیش و تجسس نکنید…. و معلوم است که این نوع برداشت یک بعدی و سطحی، همچنانکه امام در پاسخ اشاره فرمودند، اگر انگیزۀ آن خلوص هم باشد، برداشت و نظری «احمقانه» بیش نخواهد بود! چه اینکه اینگونه افراد با نظام سیاسی و حکومتی اسلامی طبعاً بیگانه اند، و عظمت مصالح عالی اسلامی و اجتماعی را معمولاً نادیده می گیرند!
ارزیابی مسئله
اینجاست که باید مسئله را بهتر ارزیابی کنیم که، اصولاً قرآن چگونه تجسس را ممنوع میکند؟
آیا تجسس و تفتیش مشروع هم داریم و ارتباط آنرا با مسائل سیاسی اسلام چگونه باید توجیه نمود؟ و بهربحال مبنای شرعی و عقلی جاسوسی و اطلاعات در مورد فرد یا افراد بر چه اساسی استوار می گردد؟ بدین خاطر بحث را در سه مرحله تحلیل و پیگیری می کنیم:
الف: تجسس ممنوع
قرآن کریم ضمن اینکه معایب اخلاقی را بیان می کند، یکی از آنها را نیز تجسس و معرفی مینماید و با عبارت «لا تجسسوا…. اهل ایمان را از این خصلت نهی می کند. و در این باب اخبار و احادیث فراوانی هم وجود دارد که به دو نمونه آن اشاره می کنیم:
۱- «مَن اتَّبَعَ عَوراتِ المُسلِمِینَ، فَضَحَهُ اللهُ فِی قُعرِ بَیتِهِ» هر کس اسرار درونی و پنهانی مسلمانان را پیگیری و افشا کند، خداوند او را، اگر چه داخل خانه اش هم شده، به کیفر این عمل مفتضح و رسوا می گرداند.
۲- «نَهَی اللهُ المُؤمِنَ اَن یَتَّبِعَ عَوراتِ اَخِیهِ المُؤمِنِ»
خداوند فرد مؤمن را از اینکه اسرار برادر مؤمن خود را کاوش و افشا کند، منع کرده است.
دربارۀ این دو روایت و اکثر احادیثی که در این مورد وارد شده است، توجه به سه نکتۀ اساسی ضروری و قابل دقت است:
۱- اینگونه روایات، روی مسئلۀ ایمان تکیه زیاد دارد، و روشن است که رعایت این مسئلۀ اخلاقی بر معیار ایمان تجسس کننده و تجسس شونده استوار است، بنابراین اگر افرادی یا گروهی در اصول زیر بنائی ایمان، فاقد موضع، یا مخالف و محارب و مفسد علیه اسلام و ایمان بودند، حالت برخورد با اهل ایمان پیدا می کنند، و از مزایا و ویژگی های ایمان بی بهره خواهند بود، و طبعاً حساب آنها هم جدا می شود.
۲- مطلب دیگری که در بسیاری از روایات بچشم می خورد، موضوع «برادری» است، و از کاوش و تفتیش نسبت به برادر مؤمن نهی گردیده است، حال اگر افرادی قید و پیمان برادری را از ریشه قطع کردند، وقتی موضع تهاجم و تخریب و توطئه برای محو اساس برادری گرفتند، آیا باز هم مراقبت و بازرسی آنان غیر مجاز است؟!
۳- عمدۀ فلسفۀ «منع تجسس» روی دو جهت است: خودداری از اعمال بدگمانی و سوءظن، و رعایت شئون حریت و امنیت حقوقی و اجتماعی افراد.
حالا اگر افرادی خود زمینه بدگمانی و نا امنی را بوجود آورند، و با زمینه سازیها وجوآفرینیها، برای تجسس کننده، بجای ظن، علم و یقین، فراهم نمودند، و بلکه اصولاً برای حفظ امنیت فرد یا گروهی، امنیت جمع و یک نظامی را به مخاطره انداختند، آیا باز هم «منع تجسس» کلیّت دارد؟ و شئون آنان محفوظ است؟ و مصالح یک نظام و یک امت و یک مکتب را می توان فدای هوسهای توطئه آلود و زهرآگین آنان نمود؟! و بالاخره آیا طبق قاعده اصولی «ما مِن عامٍ الاّ و قَدخُصّ» این مسئله اخلاقی قاعدۀ عامی است که برای مصالح و شرائط برتر باید تخصیص بخورد و موارد استثنائی داشته باشد؟
باری، اگر مصالح برتر و کلّی تر اقتضا کند، محدث و مفسر بزرگوار اسلامی «مرحوم مجلسی» در تفسیر روایاتی که تجسس را ممنوع می کند می گوید:
«ولکن یجب علیه من باب النهی عن المنکر، زجره عنها علی الشروط و التفاصیل»
از باب نهی از منکر واجب است کسی را که مرتکب گناهانی می شود که با دین منافات دارد طبق شرائطی او را از این عمل باز دارند، و طبیعی است که برای جلوگیری از برخی گناهان نخست تحقیق و آگاهی لازم است.
ب: معیار دستور امام
امام، رهبر کبیر انقلاب ضمن سه سخنرانی مسئله «گروه اطلاعات و جاسوسی» را مطرح کردند و امت حاضر در صحنه را بعنوان یک تکلیف شرعی به این مهم دعوت نمودند ، و معیار سخن خویش را بر دو اساس استوار ساختند:
۱- «حفظ نفوس» و جلوگیری از خونریزی مسلمانان و صالحان و برگزیدگان و خدمت گزاران امت، که بر وجوب این مطلب نیز آیات و روایات فراوانی داریم.
۲- «حفظ اسلام» و معلوم است این مهم که ببهای خون هزاران شهید و مصدوم و معلول بدست آمده، باید با قطع و طرد تمام خارها و موانع آنرا حفظ نمود، و با فدای مال و جان، اسلام عزیز را نگهداشت.
ملاحظه کنید، وقتی برای حیات اسلام احساس خطر شود، دایرۀ مبارزه از تجسس وتفتیش و دستگیری و حبس و تبعید و تعزیر وسیع تر می گردد، و برای خاموش کردن آتش فتنه و فساد قرآن فرمان قتل می دهد:
«وَ قاتِلُوهُم حَتّی لاتَکُونَ فِتنَۀٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلهِ»
و امام هم در کتاب شریف «تحریر الوسیله» باب دفاع از اسلام و جامعۀ اسلامی، دفاع را «بأیۀ وسیلۀٍ ممکنۀ» با هر وسلیۀ ممکن واجب می داند.
ج: دلائل مسئله
اضافه بر مطالبی که در بالا گذشت، و تا حدی از آن اعتبار و لزوم «گروه اطلاعات و تحقیقات» در مورد «جاسوسی» علیه عناصر مفسد و مخرب و ترور به اثبات رسید، اکنون بطور خلاصه به سراغ ادلۀ شرعی مسئله می رویم:
۱- وقتی قرآن کریم می فرماید:
« • »
در برابر دشمن «هرگونه» که می توانید با تجهیز قوه و قدرت آماده شوید، از عمومیت و گستردگی و شمول «ما استطعتم» یعنی هر چه در توان دارید استفاده می کنیم که یکی از راههای مؤثر «تجهیزقوا» در برابر دشمن، خواه داخلی و خواه خارجی، خواه کافر و خواه منافق، اینست که در مورد توطئه ها و هجومهای خصمانۀ آنان، نخست تحقیق و تفتیش بعمل آوریم، رمز و راز نقشه ها و توطئه های آنان را کشف کنیم، و قبل از آنکه دست بخون بیگناهان بیالایند، نقشه ها و طرحهای شوم آنان را خنثی نمائیم.
وقتی برای حیات اسلام احساس خطر شود دایره مبارزه از تجسس و نقش و دستگیری و حبس و تبعید و تعزیز وسیعتر می گردد و برای خاموش کردن آتش فتنه و فساد قرآن فرمان قتل میدهد.
در این باره باید اضافه کنیم که از آیات دفاع، نهی از منکر، حفظ نفوس و شئون اسلامی نیز برای استدلال و اثبات این معنی می توان بهره های فراوانی گرفت.
۲- در باب سنت قولی و عملی هم دلائل و شواهد فراوانی وجود دارد که برخی را از نظر می گذرانیم:
الف: «ریان» می گوید از امام رضا (ع) شنیدم:
«کان رسول الله اذا بعث جیشا فاتهم امیراً بعث معه من ثقاته من یتجسس له خبره
هرگاه پیامبر ارتشی به جبهۀ جنگ می فرستاد، برای آن فرماندهی بر می گزید و یک عده افراد آگاه و مورد اعتماد خود را برای کسب اطلاعات و تحقیقات و دریافت اخبار جنگ همراه او گسیل می داشت.
ب- در نهج البلاغه در فرامین جنگی و نظامی علی (ع) با عناوین «رقباء» و «عیون» یعنی بازرسان و نگهبانان برخورد می کنیم، مانند:
«اِجعَلُوا لَکُم رُقَباءَ فِی صَیاصِی الجِبالِ …. وَ اعلَمُوا اَنَّ مُقَدَّمَۀَ القَومِ عُیُونُهُم»
نهج البلاغه نامه ۱۱
بر سر کوهها و کف دره ها، مراقبین و جاسوسها بگذارید، و بدانید که جلوداران سپاه، نگهبانان آنان هستند.
ج- پیغمبر در جنگ «بدر» جاسوس و گزارشگری فرستاد تا تعداد نفرات و مسیر حرکت ارتش دشمن را شناسائی کند.
«فَلَمّا یَقرُبُ بَدراً اَخَذَ عَیناً لِلقَوم فَاَخبَرَهُ بِهِم»
د- علی (ع) در مورد نظارت و بازرسی کارمندان اداری به «مالک اشتر» می نویسد: «کارمندان را دقیقاً زیر نظر داشته باش، و بازرسان کارشناس و وفادار و درستکار برای آنان نگهبان و جاسوس قرار بده، زیرا خبر گیری و بازرسی پنهانی تواز کارمندان موجب الزام و دقت آنان بر حفظ امانت خواهد بود .
و بهر حال برای مراقبت و تفتیش، که یک ضرورت سیاسی و اجتماعی است از اینگونه دلائل و شواهد روانی و تاریخی فراوان وجود دارد.