حجه الاسلام و المسلمین رسولی
یکی از وظایف و مسئولیتهای گویندگان و نویسندگان متعهد در رابطه با انقلاب اسلامی و حفظ دستاوردهای این انقلاب خونین نگهداری روحیۀ انقلابی و آمادگی مردم مسلمان و فداکاری است که همه چیز خود را برای بثمر رسیدن این انقلاب مقدس در طبق اخلاص گذارده و اکنون نیز پس از گذشتن بیش از سه سال هدف هر گونه توطئه از سوی دشمنان داخلی و خارجی قرار گرفته معلوم نیست برای دفاع از اسلام عزیز تا کجا و تا کی باید پایداری نموده و استقامت ورزند. برای تامین این منظور ممکن است نظرات گوناگون و طرحهای مختلفی ابراز و ارائه شود که بنظر نگارنده، با تجربه ای که در مقدار تاثیر آنها دارم، برای تودۀ مردم مسلمان و متعهدی که بار این انقلاب را بدوش میکشند، شاید از همه مؤثرتر، بیان نمونه هائی از تاریخ گذشتۀ اسلام و پاسداری و استقامتهای حیرتانگیزی است که مسلمانان در برابر ناملایمات ناشی از قیامها و نهضتهای اصیل و آزادیبخش خود داشتند که براستی این ناملایمات انقلاب ما با تمام پی آمدهای دشوار و مشکلاتی را که بدنبال داشت، با توجه به کم و کیف و ابعاد آن، در برابر آنها بسیار ناچیز مینماید، و از همۀ این تاریخها گویا تر و از نظر مورخین و سیره نویسان نیز زنده تر همان تاریخ صدر اسلام است که با مطالعه اجمالی یک دوره از این تاریخ زنده و گویا صدق گفتار مابعیان مشاهده خواهد گردید.
اکنون بد نیست برای اطلاع بیشتر باز هم قدری بجلو برویم و زندگی مردم جزیره العرب (یعنی زادگاه اسلام) را از سالها قبل از ظهور اسلام بررسی کنیم تا بدانیم که اینان درچه وضعی بودند و با پذیرش اسلام ناگهان با چه مشکلاتی مواجه شدند و بدنبال آن در اثر استقامت و پایداری، به چه عظمت و قدرتی رسیدند که پشت همۀ ابرقدرتهای زمان را به لرزه درآورده و برای چندین قرن بزرگترین قدرت جهان را تشکیل دادند. و شاید بهتر آن باشد که مطلب را از افراد و شخصیتها آغاز کنیم و از همه بهتر مطالعۀ زندگانی رهبر گرامی اسلام و خود رسول خدا (ص) میباشد که بر خلاف نوشتۀ برخی از نویسندگانی که اصرار دارند وضع زندگی آن حضرت را قبل از ازدواج با خدیجه وضع دشوار و بسیار سختی نشان دهند، و بدنبال آن برداشتهای غلطی بکنند و از روی غرض ورزی و یا نادانی آن بزرگوار را انسانی عقده ای که کمبود محبت و خوشی داشته معرفی کنند، از رفاه و آسایش نسبی برخوردار بوده، و از نظر مادی در فشار و مضیقه نبوده است، و تنها بخاطر نجات امت خود و دفاع از مظلومان و نجات محرومان از سلطۀ جمعی ستمکار و رباخوار و سودجو بود که دچار آنهمه آزار و شکنجه و سختی گردید. و برای توضیح بیشتر لازم است قدری به تاریخ بنگریم، و در این باره قسمتی از نوشتۀ یکی از نویسندگان معاصر را برای شما نقل میکنیم. وی در شرح زندگانی رسول خدا (ص) در دوران کودکی مینویسد:
«شش ساله بود که مادرش آمنه در گذشت و پس از مرگ آمنه، جد وی «عبدالمطلب» سرپرستی و نگهداری او را بعهده گرفت و تا زنده بود از فرزند زادۀ خود بخوبی نگاهبانی میکرد و او را سخت گرامی میداشت. میدانیم که زندگانی عرب حتی در خانوادههای اشرافی توام با تجمل فراوان نیست، بلکه گاه بدانچه دیگران آنرا ضروری میدانند توجهی ندارند. زندگانی عبدالمطلب و ابوطالب نیز تجملی نداشته است، اما هیچیک از مورخان صدر اول ننوشته اند که «محمد» در کودکی بسختی میزیست، یا بیشتر از همسالان خود رنج و مرارت کشید. هیچیک ننوشته اند او یتیم بود و از محبت محروم ماند. این استنباطها و بحث و تحقیقها را ما برای اولین بار در نوشتۀ غربیان میخوانیم. مورخان مسلمان نوشته اند محبتی که عبدالمطلب و ابوطالب نسبت به «محمد» داشتند به حد شیفتگی رسیده بود.»
نویسنده آنگاه قسمتی از ترجمۀ کتاب «محمد پیغمبری که از نو باید شناخت» را نقل کرده که میگوید: «محمد بن عبدالله (ص) یک رنجبر بمعنای واقعی بود……. هیچ کس را نمیتوان یافت که به اندازۀ پیغمبر اسلام در کودکی و جوانی رنج برده باشد. من تصور میکنم یکی از علل اینکه در قرآن به دفعات توصیه شده نسبت به یتیمان و مساکین ترحم نمایند و از آنها دستیگری کنند همین بوده که محمدبن عبدالله، دورۀ کودکی را با یتیمی گذراند……. در دوره ای از عمر، که اطفال دیگر تمام اوقات خود را صرف بازی میکنند، محمد خردسال مجبور شد که تمام اوقات خود را صرف کار برای تحصیل معاش نماید، آنهم یکی از سخت ترین کارها، یعنی نگاهداری گله».
در رد سخنان نویسنده این کتاب میگوید:
«این نویسنده گفتار خود را از روی ماخذی همچون کتابهای ابن قتیبه و ابن سعد و طبری و مسعودی و کلینی و بلاذری و دیگران گرفته و خوشبختانه همۀ این اسناد در دست است».
«نمی گویم اگر کسی گفت «محمد» رنجبر بوده، یا در دوران کودکی بیش از کودکان دیگر ستم دیده است، از مقام پیغمبر اسلام کاسته است و نمیگویم، برای محمد افتخاری است که خاندان او بزرگ و بزرگ زاده باشند، چه او همچون گهر نسبت از خویشتن میکند، میگویم ماخذ ما و فرنگیان یکی است، پس وقتی نتیجه، مخالف یکدیگر است نباید سخنان فرهنگی را فقط بخاطر آنکه فرنگی است بپذیریم. میگویم ما هنوز بدان درجه از فقر علمی نرسیده ایم که غربیان بهتر از ما به تاریخ دین ما و زندگانی پیشوایان دینی ما آگاه باشند. هنوز چنان تهیدست نشده ایم که کتب کلام و فلسفه و تاریخ ما را مغرب زمینیان نا آگاه از مقدمات عربیت بهتر از ما تدریس کنند…..»
ابن هشام نوشته است:
«عبدالمطلب جامه ای در سایه کعبه میگسترد، پسران وی گرداگرد آن گستردنی مینشستند تا عبدالمطلب از خانه بیرون آید و هیچ یک از آنان بخاطر حرمت وی روی گستردنی نمینشست، محمد که کودکی خردسال بود میآمد تا بر آن گستردنی بنشیند، عموهایش او را باز میداشتند. عبدالمطلب چون چنین میدید میگفت پسرم را واگذارید، به خدا سوگند او مرتبتی دارد. آنگاه محمد(ص) را با خود بر آن گستردنی مینشاند و پشت او را به دست خود میمالید و آنچه محمد میکرد او را خوش میآمد نوشتۀ یعقوبی نیز تقریباً در کلمات قریب به نوشتۀ ابن هاشم و در مطلب با آن همانند است. یعقوبی دربارۀ محبت ابوطالب نسبت به پیغمبر چنین مینویسد: «عبدالمطلب به سن یکصدوبیست سالگی، و گویند یکصدو چهل سالگی در گذشت و رسول الله هشت ساله بود. بهنگام مرگ این ابیات را به ابیطالب گفت:
اُوصِیکَ یا عَبدَ مَنافٍ بَعدی بِمُفرد بَیدَ اَبِیهِ فَرد فارَقَهُ و هوَ ضَجِیعُ المَهدِ فَکُنتُ کَالأمِّ لَهُ فِی الوَجد تُدنِِیهِ مِن اَحشائِها والکَبدِ فَانتَ مِن اَرجی بَنِیَّ عِندی لِدَفع ضَمیمٍ اَولِشَدِّ عَقدٍ
از این بیتها میزان دلبستگی عبدالمطلب به محمد و ابهت وی در دیدۀ او معلوم میشود. یعقوبی مینویسد:
«ابوطالب سرپرستی محمد را بعهده گرفت. وی مردی بزرگوار محمد را به بهترین وجه سرپرستی کرد.»
گمان دارم سرّ اختلاف نظر ما و دانشمندان مغرب زمین- هرگاه غرض رانی و تعصب مسیحیت یا عواملی از این قبیل درمیان نباشد- اینست که آنان روح کلمات مشرق زمینی را بخصوص در مواردی که این کلمات مفسر آداب و اخلاق و زندگانی آنهاست در نمییابند چنانکه ما نیز نسبت به غربیان چنینیم.
مردم جزیرۀ العرب با پذیرش اسلام ناگهان با مشکلاتی مواجه شدند و بدنبال آن در اثر استقامت و پایداری به عظمت و قدرتی رسیدند که پشت همه ابرقدرتهای زمان را به لرزه در آوردند.
گوسفند چرانی در زندگانی بدوی یکی از رسوم معمولی مرد و زن خانه و از کارهای تفریحی کودکان قبیله است. اگر محمد گوسفند ابوطالب رابچراند نشانۀ رنجبری او نیست، و اگر در آبگیر مدینه تن خود را جبران کند، اگر در هشت سالگی بخاطر دلبستگی که به عموی خود دارد، با لابه از وی بخواهد که او را همراه خود به سفر شام برد، معنی آن این نیست که زندگی رقت بار او مشقت سفر را بروی تحمیل کرده است. اصولاً هر کس به زندگی عرب جزئی آشنائی داشته باشد میداند که سادگی و کمخرجی این نوع معیشت نیازی به تلاش و کوشش ندارد. نمیدانم کلمۀ «رنجبر» در ترجمۀ فارسی معادل کدام کلمۀ اروپائی است، ولی به هر حال استعمال این کلمه دربارۀ محمد به مفهوم اقتصادی آن درست نیست، هر چند وی در عبادت خدا و تبلیغ فرمان او بیش از هر کس رنج برده است. اما پیداست که مؤلف محترم از این کلمه این مفهوم را نمیخواهد.
نگارنده گوید: این نویسندۀ محترم معاصر یک مطلب را هم فراموش کرده که بنویسد و آن این است که گوسفندهائی را که رسول خدا (ص) میچرانید تعدادی از آنها نیز از خود آنحضرت بود که از مادرش آمنه به ارث برده بود و بهر صورت برای کسی گوسفند چرانی نکرد و احتیاجی هم به چنین کاری نداشت، و از نظر احترام نیز به خصوص پس از گذشت چند سال از عمر شریف و رسیدن به عنفوان جوانی در اثر امانت و پاکدامنی مورد احترام عام و خاص مردم مکه قرار گرفت تا جائی که همانطور که میدانیم به «امین» معروف شد و خدیجه با ثروت فراوانی که داشت شیفتۀ اخلاق و پاکدامنی و عظمت روح او گردید و خود مقدمات ازدواج با آنحضرت را فراهم نمود، و با کمال اشتیاق به همسری او درآمد و از آن به بعد نیز ثروت بی حد خود را در اختیار آن بزرگوار قرار داد و بدنبال از هرگونه رفاه و امکانی در زندگی برخوردار گردید و هیچگونه کمبودی در زندگانی مادی خود نداشت و دچار عقدۀ حقارت و یا کمبود محبت نیز نشده بود. اما از روزی که تصمیم گرفت با نابرابریهای ناشی از افزون طلبیها و ظلم و ستمها و سود جوئیهای نامشروع بجنگد و بر ضد طاغوتیان زمان و مستکبران قیام کند و پرچم دفاع از محرومان را بدوش کشد، با انواع مشکلات و رنجها و مصائب مواجه گردید، بخصوص پس از رسیدن به چهل سالگی و ماموریت بزرگ الهی که در این باره بدو محول گردید که با انواع تهمتها و زخم زبانها و شکنجههای روحی و جسمی هم مواجه گردید و تا پایان عمر شریف و پر برکت خود برای انجام این ماموریت و بثمر رساندن آن انقلاب و نهضت و حفظ و حراست آن آئین مقدس پیوسته رنج برد و بهرگونه آزار و اذیتی مبتلا گردید تا آنجا که بر طبق آن حدیث معروف فرمود:
«ما اوذی نبی مثل ما اوذیت»
هیچ پیامبری همانند من اذیت و آزار ندید!
از روزی که (پیغمبر اسلام) تصمیم گرفت بر ضد طاغوتیان زمان و مستکبران قیام کند با انواع مشکلات و رنجها مواجه کردید….. تا آنجا که فرمود. هیچ پیامبری همانند من اذیت و آزار ندید. ادامه دارد