سرگذشتهای ویژه از زندگی امام (۳)

حجه الاسلام سید حمید روحانی مورخ انقلاب و نویسنده «تحلیلی از نهضت امام خمینی» و کتابهای دیگر، یار و همراه امام در نجف، پاریس و قم این بار برای پویندگان راه حق دریچه‌ای بسوی ویژگیهای زندگی امام می گشایند.
در شماره های پیش قسمتی از آن از نظرتان گذشت و اینک دنبالۀ آن:
امام در حدود پانزده سالی که در نجف می زیستند هر شب ساعت ۳ در کنار قبر حضرت علی بودند(۵)

بسم الله الرحمن الرحیم
چنانکه قبلاً یادآوری کردم از ویژگیهای امام اینکه اسلام را با تمام ابعادش می بیند، میشناسد و بکار می بندد و هر کاری را نیز در جای خودش انجام می دهد، عبادت به جای خود، سیاست به جای خود، مسائل سیاسی، اجتماعی و اخلاقی هر یک به جای خود. اینجور نیست که هیچیک از مسائل و موضوعات اسلامی، دیگری را تحت الشعاع قرار دهد. در این یازده سالی که در نجف در محضر امام بودم هرگز نشد که حوادث و رویدادهای بزرگ سیاسی موجب آن شود که امام از برنامۀ «حوزه ای» و تدریس فقه اسلام باز بمانند و یا باسردی وبی حالی این برنامه را انجام دهد. ما و بسیاری از شاگردان درس ایشان بارها اتفاق می افتاد که بعلت حوادث گوناگون سیاسی یا در سر درس حاضر نمی شدیم، و یا با سردی و نگرانی در درس ایشان شرکت می کردیم، لیکن امام در همان لحظات حساسی که بزرگترین مسائل سیاسی و حوادث و رویدادهای روزگار در زندگی ایشان پیش آمده بود، وقتی بر کرسی تدریس می نشستند به جوری مسائل فقهی را موشکافی می کرد و آنچنان به تحقیق و بررسی مسائل علمی می‌پرداخت که انگار نه انگار حادثه ای رخ داده است. همانروز که فرزند عزیز ایشان برادر بزرگوارم علامۀ شهید مرحوم حاج سید مصطفی اعلی الله مقامه از طرف رژیم ضد اسلامی بعث عراق دستگیر و به بغداد برده شد، در برنامۀ درسی امام کوچکترین تغییری روی نداد و می‌توانم بگویم از روزهای دیگر عمیق تر و گسترده تر در مباحث مختلف علمی غور کردند و نیز بدنبال شهادت مرحوم حاج سید مصطفی که بطور ناگهانی واقع شد و ضربه ای بود که به نظر من میتوانست آسمان را با تمام بزرگیش بر سر بازماندگان و یاران نزدیک آن شهید فرود آورد، دیدیم که نه تنها در روحیۀ امام کوچکترین خللی ایجاد نکرد و ایشان همانند کوهی استوار در برابر این فاجعۀ سنگین ایستاد، بلکه به زعما و علمای حوزه که درسها را بمناسبت این واقعه تعطیل کرده بودند اعتراض کرد که از تعطیلی درسها و رکود حوزه جلوگیری نمایند و درسها را شروع کنند، و خود نیز وقتی بر کرسی تدریس نشست آنچنان در مباحث علمی به غور و بررسی پرداخت علمی که «کان لم یکن شئیا مذکورا» گفتم هرگز مسئله ای و موضوعی و یا حادثه و واقعه ای نتوانسته ایشان را از وظایف و رسالتهائی که در ابعاد مختلف به عهده دارد باز بدارد و موضوعی موضوع دیگری را تحت الشعاع قرار دهد. با اینکه امام به رونق حوزه های علمی و درس و بحث علوم اسلامی تا آنجا اهتمام دارد که حاضر نیست بخاطر شهادت فرزند دلبندش بیش از چند روزی درس حوزه تعطیل باشد هیچگاه مسائل حوزه ها افکار و اندیشه‌های ایشان را تا آنجا بخود مشغول نمی کند که ایشان را از امور و مسئولیت های دیگرش باز بدارد و چه بسا مقاماتی که از مبارزه و مسئولیتهای دیگر خود دست کشیدند به بهانۀ آنکه میخواهیم حوزه را حفظ کنیم و اگر به مبارزه ادامه دهیم به حوزه لطمه میخورد و طلاب از درس خواندن باز می مانند.
(۶)
اهتمام امام به مسائل عبادی و معنوی را در پیش بطور نمونه بازگو کردیم و یادآور شدیم که امام بعبادت و تهذیب و خودسازی چقدر اهمیت میدهد و میدانیم که ایشان در راه تهذیب نفس و خودسازی چه زحمتها کشیده و رنجها برده است، لیکن می بینیم همین توجه بمسائل عبادی و معنویت و خودسازی هیچگاه موجب آن نشده که امام به گوشه نشینی و انزوا طلبی و به ذکر و ورد و عرفان بافی سرگرم شود و همه چیز را فراموش کند.
بعضی گمان می کنند که به یاد خدا بودن و با خدا اتصال داشتن تنها با ذکر و ورد گفتن ظاهری و تسبیح گرداندن ممکن است، ولی در این میان می بینیم که امام را برنامۀ دیگری است که ویژۀ خودشان میباشد.
امام بنابه اعتراف بسیاری از صاحبنظران متعهدی که با ایشان سالیان درازی از نزدیک ارتباط داشته اند «دائم الذکر» می باشد و پیوسته قلبشان به یاد خدا می طپد و مطمئن است، لیکن هیچگاه دیده نشده که امام تسبیح بگرداند و یا لب بجنباند، و باصطلاح ذکر بگوید. در طول سالیان درازی که در نجف در محضر ایشان بودم و گاهی اتفاق می افتاد در ملاقات عمومی که شبها داشتند بیش از نیم ساعت مجلس در سکوتی ممتد فرو میرفت، هرگز ندیدم که امام بظاهر بذکر گفتن مشغول باشد و لب ایشان به نشانۀ ذکر و ورد و دعا بجنبد. در صورتی که همچنانکه یاد آور شدم به اعتراف بسیاری از افراد متدین و آگاهی که سالیان درازی با ایشان از نزدیک ارتباط داشتند امام همیشه به ذکر خدا و حمد و ثنای خالق یکتا مشغول است و کمتر لحظه ای است که ذکر خدا نگوید و شکر الهی بجا نیاورد ولی به یاد خدا بودن و خدا را خواندن چه ربطی دارد به بسبیح زدن و لب جنباندن و معرکه گرفتن و ریاکاری و عوام فریبی که بعضی ها به آن مبتلا هستند.
و این از ویژگیهای امام است که با آنکه اغلب اوقات به ذکر خدا مشغول است از تظاهر به آن بیزار است.
و باز از ویژگیهای ایشان است که علیرغم توجه و اهتمامی که به زیارت، عبادت و دعا و ثنا دارد، از امور اجتماعی و تلاش در رفع گرفتاری های مردم و خدمت به خلق غافل نیست و این جور نیست که فکر کند اگر مفاتیح بدست گرفت و بالا سر مرقد مطهر بزرگواری نشست و به دعا و زیارت مشغول شد دیگر باید همه چیز را فراموش کند و هیچ احساس مسئولیتی نکند و حتی کار شخصی و امور زندگی خود را بر دیگری تحمیل کند و دل خوش باشد که اهل معنویت است و همیشه یک دست تسبیح و دست دیگر مفاتیح در مشاهد مشرفه و مساجد و معابد به ذکر و ورد مشغول و سرگرم میباشد. یکی از علما برای من نقل میکرد که یک سال تابستان به اتفاق امام و چند تن دیگر از روحانیون به مشهد مشرف شدیم و خانه دربستی گرفتیم، برنامه ما چنین بود که بعد از ظهرها پس از یکی دوساعت استراحت از خواب بلند می شدیم و بطور دسته جمعی روانۀ حرم مطهر می شدیم و پس از زیارت و نماز و دعا به خانه مراجعت و در ایوان با صفائی که در آن خانه بود می نشستیم و چائی میخوردیم برنامه امام این بود که با جمع به حرم می آمدند، ولی دعا و زیارتشان را خیلی مختصر می کردند و تنها به منزل بر می گشتند و آن ایوان را آب جارو می کردند، فرش پهن می کردند، سماور را روشن و چائی را آماده می ساختند و وقتی که ما از حرم باز می گشتیم برای ما چائی می ریختند. یکروز من از ایشان سئوال کردم که این چه کاریه، زیارت و دعا را بخاطر آنکه برای رفقا چائی درست کنید مختصر می کنید و با عجله به منزل باز می گردید؟ می گفت که امام در جواب فرمودند:
من ثواب این کار را کمتر از آن زیارت و دعا نمی دانم واقعاً هزار نکتۀ باریکتر زمو اینجاست. شاید بعضی همین را مستمسک قرار دهند که بلی باید در خدمت جامعه بود، دعا و مفاتیح را گذاشت کنار و عبادت به جز خدمت خلق نیست، به تسبیح و سجاده و دلق نیست، لیکن نباید فراموش کنند که همین امام عزیز که طبق نقل، ثواب آب و جارو کردن و چائی درست کردن برای هم سفران خود را کمتر از ثواب دعا و زیارت نمی داند قبلاً گفتیم که در تمام مدت اقامت ایشان در نجف جز در موارد استثنائی برنامۀ زیارت هر شبۀ ایشان هرگز ترک نشد. در اغلب ایام زیارتی در کنار قبر امام حسین (ع) بودند، در دهۀ عاشورا هر روز زیارت عاشورای معروفه را با صد مرتبه سلام و صد مرتبه لعن می خواندند، بیش از پنجاه سال است که شاید کمتر اتفاق افتاده باشد که فجر طالع شود و چشم امام در خواب بوده باشد، به تهجد و سحرخیزی چقدر اهمیت می دهد. در ماه رمضان در هوای پنجاه درجۀ گرمای نجف با آن سن و سال و ضعف مفرط روزی ۱۸ ساعت روزه می گرفت و تا نماز مغرب و عشاء را همراه با نوافل بجا نمی آورد افطار نمی کرد. و همین امام در غروب روزی، وقتی خبردار می شود که رژیم فاشیستی بعث عراق می خواهد چند نفر از مردم بیگناه عراق از جمله مرحوم قیّانچی و بصر اوی را به جوخۀ اعدام بسپرد، نه تنها نماز جماعت را تعطیل می کند، بلکه از بجاآوردن نماز اول وقت نیز صرف نظر می کند و فرماندار نجف و دیگر مقامات را بحضور می طلبد تا بتواند جان چند نفر مسلمان را از خطر نجات بخشد.
براستی یافتن خط امام و بکاربستن آن دشوار و برای همه کس امکان پذیر نمیباشد؟ و چه بسا افراط و تفریط هائی که مایۀ نگرانیها و مصیبتهائی در جامعۀ اسلامی شده است، چه بسا افرادی که فکرشان از مفاتیح فراتر نرفته و از اسلام جز مفاتیح چیزی درک نکرده اند و در برابر افرادی همانند مرحوم دکتر علی شریعتی که اساساً مفاتیح و دعا را مورد تاخت و تاز قرار داده و اسلام را فقط در بعد دیگرش نگریسته اند که هر دو اشتباه و دور از خط اسلام و امام است.
من روی این نکته تأکید کردم که امام در آن حدود پانزده سالی که در نجف می زیستند جز در موارد استثنائی هر شب ساعت ۳ از شب در کنار قبر حضرت امام علی (ع) بودند و حتی وقتی حکومت نظامی اعلام می شد و رفت و آمد در خیابانها ممنوع بود به پشت بام خانه می رفت و از دور امام خود را زیارت می کرد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *